
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 35
چند كلمه پیرامون مذاكره با آمريكا
موضوع مذاكره با آمریكا بیش از 40 سال است در دستور كار دیپلماسی خارجی كشور است. مقوله دفاع و مقاومت هم در دستور كار نظام و دیپلماسی خارجی است. آیا دوقطبی مذاكره و مقاومت، یك دوقطبی حقیقی است؟! یك جناح سیاسی در انتخابات 96 و 92 با طرح انحرافی این دو قطبی و هدایت افكار عمومی توانست به قوه اجرایی كشور راه یابد. و با عمده كردن مذاكره و ادعای اینكه رقبای ما نمی توانند مذاكره كنند پای پیمانی را امضا كردند كه جز خسارت محض برای ملت ایران دستاوردی نداشته است.
با آنكه رئیس دیپلماسی كشور مدعی بود كه بیش از 30 سالدر آمریكا زندگی كرده حوصله نكرده است یكبار قوانین و رفتار این كشور را مطالعه كند و ببیند ما با چه پدیده ای در آن سوی میز مذاكره روبهرو هستیم! قانون اختیارات اقتصادی در شرایط اضطراری به رئیس جمهور آمریكا اختیار داده است كه زیر همه قول و قرارهای خود با هر كشور و هر ملتی بزند . در كارنامه رؤسای جمهور آمریكا دهها قرارداد و معاهده بینالمللی وجود دارد كه یك طرف قرارداد خودش بوده به هم زده است و ابایی هم از اعلام آن ندارد.
در مصاف با ایران اولین قراردادی كه زدند زیرتعهد خود، همین قرارداد الجزایر بود كه در جریان اشغال لانه جاسوسی با آنها بسته شد و طرف قرارداد هم در دولت وقت بهزاد نبوی بود كه تا كنون حاضر نشده است به سؤالات و ابهامات اجرای این قرارداد كه یك سویه از طرف آمریكا نقض شده و میلیاردها دلار از سرمایههای مردم به این بهانه درآمریكا غارت شده را پاسخگو باشد.
خوب با این حساب آیا اصلا با آمریكا می شود مذاكره كرد. وقتی طرف مقابل به هیچ تعهدی پایبند نیست آیا اصلا صلاحیت گفتوگو دارد؟
پاسخ این سؤال منفی نیست. مذاكره با آمریكا آنهم با دیپلماتهای «خوشباور» ، «عدم آشنا به حقوق بینالملل» و «دیپلماتهایی كه با لبخندهای دشمن روبهرو شدند و آنها را دوست چندساله خود میدانند» ممنوع است و قطعا خسارت محض به دنبال دارد.
سؤال این است اگر مذاكره معقول است چگونه باید مذاكره كرد؟ پاسخ روشن است اول بدانیم با «دشمن» داریم مذاكره میكنیم. دشمنی كه دستانش تا مرفق به خون صدها و هزاران ایرانی آلوده است. دشمنی كه با تحریمها بیش از هزار میلیارد دلار به ملت ایران آسیب زده و با پررویی و قلدری پولهای ایران را در بانكهای خود و بانكهای جهانی بلوكه كرده است.
لبخند زدن با این جماعت خونخوار و غارتگر روی میز مذاكره حكایت از آن دارد كه نمیدانیم راجع به چه چیز مذاكره میكنیم؟!
اما فرمول مذاكره! فرمول و نحوه مذاكره مشخص است هرنوع تعهدی كه دشمن در مذاكرات قبول كرده اول او عمل باید کند بعد طرف ایرانی آنهم پس از راستیآزمایی!!
قرار بود در قرارداد الجزایر اول آمریكاییها به تعهد خود عمل كنند ، تحریمها را بردارند، پولهای بلوكه شده را آزاد كنند و روابط به حال عادی برگردد بعد ما گروگانها را آزاد كنیم. اما متأسفانه قبل از اینکه آنها به تعهد خود عمل کنند ما گروگانها را آزاد كردیم، آنها به هیچ تعهدی عمل نكردند و ما را در كریدورهای دادگاه لاهه مدام بالاو پایین بردند و مرتب علیه ما حكم گرفتند!!
در همین قرارداد برجام اول ما به تعهد خود عمل كردیم و طرف مقابل به هیچ یك از تعهدات خود عمل نكرد و بعد هم در زمان اوباما آنها از برجام خارج شدند و ترامپ رئیس جمهور بعدی جشن پاره كردن برجام را بر اساس همان اختیارات قانونی خود برگزار كرد.
تصویب قانون راهبردی لغو تحریمها و استیفای حقوق ملت در مجلس آنهم براساس همین برجامی كه خود آقایان رفتند امضا كردند كركره مذاكره را پایین نكشیده است.
بلكه باب دیپلماسی را باز كرده است كه میگوید اول آمریكا تعهد خود را عمل كند، بعد ما راستیآزمایی كنیم بعد هم اگر تعهدی داریم عمل كنیم. این مصوبه مثل روز روشن است كه منافع ملی را تأمین میكند. اما رئیس جمهور بیهیچ دلیلی همان روز اول عدم رضایت خود را از تصویب چنین قانونی اعلام كرد! چرا؟ برای اینكه آنها از مذاكرات و دیپلماسی همین را میدانند كه تاكنون عمل كردند!
صورت خواسته ملت و شرایط ما كه در عالیترین مرجع تصمیمگیری نظام یعنی شورایعالی امنیت ملی گرفته شده و متضمن منافع اصیل ملت است روشن است. لذا رفتن به وین آنهم در شرایطی كه طرف اصلی مذاكره در پشت میز نیست و نمیتواند باشد چه معنا دارد؟ مقاومت یكی از دوگانه دوقطبی فریبآمیز مذاكره – مقاومت نیست. آنها كه مقاومت را تخطئه می كنند دنبال فروش منافع ملت ایران به ثمن بخس هستند مقاومت آورده اصلی ما در مذاكرات است و شرط لازم برای هر گفتوگوی نتیجهبخش است.
آمریكا دنبال خرید زمان در مذاكرات است. اینكه چرا میخواهد زمان بخرد را دیپلماتهای ما باید بفهمند. آمریكا و رژیم صهیونیستی در زمین و هوا و دریا كم آوردهاند استخوان ناتو زیر پنجههای نیرومند جوانان ما در نبردهای سنگین با داعش و جنگهای 33 روزه، 55 روزه، 8 روزه و ...
شكسته است. آمریكا دارد بساط خود را از افغانستان به عنوان یك سیبل ثابت تكتیراندازها و حملات مجاهدین جمع می كند و به زودی همین اتفاق در عراق و سوریه هم خواهد افتاد.آمریكا دنبال عملیاتی كردن جنگ روانی درحوزه سیاست ، جنگ اقتصادی در حوزه اقتصاد كشور ، تهاجم و شبیخون فرهنگی در حوزه فرهنگ در کشور ما است. آمریكا نیاز به زمان و فرسایشی كردن مذاكرات دارد. 8 سال اندیشه مذاكره با آمریكا بر در و دیوار و كریدورهای وزارت خارجه ما سایه انداخت هرچه جلوتر رفتند كمتر نتیجه گرفتند و حاضر نیستند اعتراف كنند در این مدت سر كار بودند. چون با دادن انبوهی از امتیازات به آمریكا حتی نتوانستند یك امتیاز بگیرند!
طرح مطالبات حقیقی مردم در منطق مصوبه مجلس خود
نوعی راهگشایی در مذاكره است. چون همه مطالبات ملت ایران از طرف آمریكایی روشن است، ابهامی در آن نیست. همه تحریمها در هر بستهبندی باید برداشته شود. همین الان! نه روی كاغذ بلكه در عمل نه به صورت موقت بلكه دائم! این یك حرف حساب و منطق درست برای تأمین منافع ملت ایران است. چرا رفتار دولت در 2 ماه مانده به پایان كار خود طوری است كه با این امر و تصمیم بدیهی سنگاندازی
می كند. مردم می گویند وقتی خواسته ما روشن است دیپلمات های
ما دروین برای تبیین چه خواستهای رفتهاند؟! مردم میگویند؛ اینهمه حرف طی 8 سال زدید در زیر سقفهای مذاكره و حاضر نشدید چهار كلمه آنرا از محرمانه بودن درآورید بس نیست! پس كی وقت عمل طرف مقابل میرسد؟ مردم می گویند
اصلا شما چطور شروط مجلس و شورایعالی امنیت ملی و رهبری را زیر پا گذاشتید و قبل از اینكه طرف مقابل به تعهدات خود عمل كند، یكسویه به همه تعهدات را با وارد كردن میلیاردها دلار خسارت عمل كردید؟ این رفتار شما طرف مقابل را پررو كرد و اجازه به دشمن داد در موضع «طلبكاری» ظاهر شود؟
شما گفتید رقبای ما بلد نیستند مذاكره كنند . سؤال این است شما مذاكرهكردن را بلد بودید چطور متن برجام را نخواندید ببینید مسئله «لغو تحریمها»است یا «تعلیق تحریمها» ؟! تازه همین تعلیق روی کاغذ، هم هیچگاه اتفاق نیفتاد!
آقای رئیس جمهور، جناب آقای وزیر خارجه اجازه دهید مصوبه مجلس اجرا شود و نمایندگان ملت سر دشمن را با لغو همه تحریمها بدون هیچ بهانه به سنگ بكوبند.
مردم نیك میدانند محصول دیپلماسی 8 ساله دولت حتی بازگشت به نقطه صفر نیست.
چون اگر صفر بود، ملت متحمل اینهمه خسارات در حوزه هستهای و كاهش 6 برابری ارزش پول ملی و تورم 400 و
500 درصدی بسیاری از اقلام و كالاها نمیشدند.
رئیس جمهور عوض اینكه نوك تیز حملات خود را به سمت دشمن اصلی بگیرد كه با بدعهدی و بهانهجويیهای مضحك زیر همه قول و قرارهای خود زده هنوز به كسانی حمله می كند كه مشفقانه به او میگفتند برادر این شیوه و طریق مذاكره با دشمن نتیجهبخش نیست!
حال كار به چنین مقطعی رسیده است همانها كه دولت را به این مهلكه دیپلماتیك انداخته اند میگویند: «ما سایه جنگ را از سر كشور دفع كردیم.» كدام سایه جنگ؟! آمریكا و رژیم صهیونیستی حال ندارند دماغ خود را بالا بكشند! شما سایه جنگ را ازسر آمریكا و رژیم صهیونیستی با برجام برداشتید. كافی است گزارش اوباما و جانكری را پس از امضای برجام به كنگره گوش كنید ببینید چه كسانی سایه جنگ را از چه كشوری برداشتند؟!
همین جماعت كه امروز در مركز «ناسا» جمع شدند میخواهند در انتخابات فیل هوا كنند میگویند:«ما اقتصاد را از قعر دره نجات دادیم»، « ما اجازه ندادیم تورم ونزوئلایی شود» كدام دره؟ كدام تورم ونزوئلایی؟ چرا به شعور مردم اهانت می كنید و آن را نادیده میگیرید؟ چرا صادقانه اعتراف نمیكنید مملكت را «چند» تحویل گرفتید و الان «چند» دارید تحویل میدهید؟!
چرا از بدعهدی آمریكا در مذاكره عبرت نمیگیرید و در مورد شیوههای جدید استیفای حقوق ملت عقل دیپلماتیك خود را به كار نمیبرید؟ چرا میخواهید ملت از یك سوراخ 10 بار گزیده شود؟!
هزار راه نرفته برای رفع تحریمها و دفع تهدیدات دشمن وجود دارد. دولت در این 8 سال به آن اعتنایی نكرده است فقط یك راه بلد است! آنهم مذاكره؟ 8 سال است پشت درهای بسته در لوزان ، ژنو ، وین مذاكره میكنید هیچ چیز به دست نیاورده اید و حاضر نیستید از آن عبرت بگیرید.
تا كی باید امتیاز نقد بدهیم و تعهد نسیه آنهم روی كاغذ بگیریم؟!
از همه مهمتر مقامات فعلی آمریكا همین تعهد نسیه را هم نمیدهند و شما اخبار آن را سانسور می کنید؟!
نام این نوع دیپلماسی چیست؟ شما در مذاكرات منافع و مصالح چه دولتی را نمایندگی می كنید.
ما اكنون چند سال است از مقوله مذاكرات عبور كردیم در مرحله اجرای تعهدات طرف مقابل راستیآزمایی هستیم. چرا دستگاه دیپلماسی كشور خود را در این وادی نمی بیند.
با آنكه رئیس دیپلماسی كشور مدعی بود كه بیش از 30 سالدر آمریكا زندگی كرده حوصله نكرده است یكبار قوانین و رفتار این كشور را مطالعه كند و ببیند ما با چه پدیده ای در آن سوی میز مذاكره روبهرو هستیم! قانون اختیارات اقتصادی در شرایط اضطراری به رئیس جمهور آمریكا اختیار داده است كه زیر همه قول و قرارهای خود با هر كشور و هر ملتی بزند . در كارنامه رؤسای جمهور آمریكا دهها قرارداد و معاهده بینالمللی وجود دارد كه یك طرف قرارداد خودش بوده به هم زده است و ابایی هم از اعلام آن ندارد.
در مصاف با ایران اولین قراردادی كه زدند زیرتعهد خود، همین قرارداد الجزایر بود كه در جریان اشغال لانه جاسوسی با آنها بسته شد و طرف قرارداد هم در دولت وقت بهزاد نبوی بود كه تا كنون حاضر نشده است به سؤالات و ابهامات اجرای این قرارداد كه یك سویه از طرف آمریكا نقض شده و میلیاردها دلار از سرمایههای مردم به این بهانه درآمریكا غارت شده را پاسخگو باشد.
خوب با این حساب آیا اصلا با آمریكا می شود مذاكره كرد. وقتی طرف مقابل به هیچ تعهدی پایبند نیست آیا اصلا صلاحیت گفتوگو دارد؟
پاسخ این سؤال منفی نیست. مذاكره با آمریكا آنهم با دیپلماتهای «خوشباور» ، «عدم آشنا به حقوق بینالملل» و «دیپلماتهایی كه با لبخندهای دشمن روبهرو شدند و آنها را دوست چندساله خود میدانند» ممنوع است و قطعا خسارت محض به دنبال دارد.
سؤال این است اگر مذاكره معقول است چگونه باید مذاكره كرد؟ پاسخ روشن است اول بدانیم با «دشمن» داریم مذاكره میكنیم. دشمنی كه دستانش تا مرفق به خون صدها و هزاران ایرانی آلوده است. دشمنی كه با تحریمها بیش از هزار میلیارد دلار به ملت ایران آسیب زده و با پررویی و قلدری پولهای ایران را در بانكهای خود و بانكهای جهانی بلوكه كرده است.
لبخند زدن با این جماعت خونخوار و غارتگر روی میز مذاكره حكایت از آن دارد كه نمیدانیم راجع به چه چیز مذاكره میكنیم؟!
اما فرمول مذاكره! فرمول و نحوه مذاكره مشخص است هرنوع تعهدی كه دشمن در مذاكرات قبول كرده اول او عمل باید کند بعد طرف ایرانی آنهم پس از راستیآزمایی!!
قرار بود در قرارداد الجزایر اول آمریكاییها به تعهد خود عمل كنند ، تحریمها را بردارند، پولهای بلوكه شده را آزاد كنند و روابط به حال عادی برگردد بعد ما گروگانها را آزاد كنیم. اما متأسفانه قبل از اینکه آنها به تعهد خود عمل کنند ما گروگانها را آزاد كردیم، آنها به هیچ تعهدی عمل نكردند و ما را در كریدورهای دادگاه لاهه مدام بالاو پایین بردند و مرتب علیه ما حكم گرفتند!!
در همین قرارداد برجام اول ما به تعهد خود عمل كردیم و طرف مقابل به هیچ یك از تعهدات خود عمل نكرد و بعد هم در زمان اوباما آنها از برجام خارج شدند و ترامپ رئیس جمهور بعدی جشن پاره كردن برجام را بر اساس همان اختیارات قانونی خود برگزار كرد.
تصویب قانون راهبردی لغو تحریمها و استیفای حقوق ملت در مجلس آنهم براساس همین برجامی كه خود آقایان رفتند امضا كردند كركره مذاكره را پایین نكشیده است.
بلكه باب دیپلماسی را باز كرده است كه میگوید اول آمریكا تعهد خود را عمل كند، بعد ما راستیآزمایی كنیم بعد هم اگر تعهدی داریم عمل كنیم. این مصوبه مثل روز روشن است كه منافع ملی را تأمین میكند. اما رئیس جمهور بیهیچ دلیلی همان روز اول عدم رضایت خود را از تصویب چنین قانونی اعلام كرد! چرا؟ برای اینكه آنها از مذاكرات و دیپلماسی همین را میدانند كه تاكنون عمل كردند!
صورت خواسته ملت و شرایط ما كه در عالیترین مرجع تصمیمگیری نظام یعنی شورایعالی امنیت ملی گرفته شده و متضمن منافع اصیل ملت است روشن است. لذا رفتن به وین آنهم در شرایطی كه طرف اصلی مذاكره در پشت میز نیست و نمیتواند باشد چه معنا دارد؟ مقاومت یكی از دوگانه دوقطبی فریبآمیز مذاكره – مقاومت نیست. آنها كه مقاومت را تخطئه می كنند دنبال فروش منافع ملت ایران به ثمن بخس هستند مقاومت آورده اصلی ما در مذاكرات است و شرط لازم برای هر گفتوگوی نتیجهبخش است.
آمریكا دنبال خرید زمان در مذاكرات است. اینكه چرا میخواهد زمان بخرد را دیپلماتهای ما باید بفهمند. آمریكا و رژیم صهیونیستی در زمین و هوا و دریا كم آوردهاند استخوان ناتو زیر پنجههای نیرومند جوانان ما در نبردهای سنگین با داعش و جنگهای 33 روزه، 55 روزه، 8 روزه و ...
شكسته است. آمریكا دارد بساط خود را از افغانستان به عنوان یك سیبل ثابت تكتیراندازها و حملات مجاهدین جمع می كند و به زودی همین اتفاق در عراق و سوریه هم خواهد افتاد.آمریكا دنبال عملیاتی كردن جنگ روانی درحوزه سیاست ، جنگ اقتصادی در حوزه اقتصاد كشور ، تهاجم و شبیخون فرهنگی در حوزه فرهنگ در کشور ما است. آمریكا نیاز به زمان و فرسایشی كردن مذاكرات دارد. 8 سال اندیشه مذاكره با آمریكا بر در و دیوار و كریدورهای وزارت خارجه ما سایه انداخت هرچه جلوتر رفتند كمتر نتیجه گرفتند و حاضر نیستند اعتراف كنند در این مدت سر كار بودند. چون با دادن انبوهی از امتیازات به آمریكا حتی نتوانستند یك امتیاز بگیرند!
طرح مطالبات حقیقی مردم در منطق مصوبه مجلس خود
نوعی راهگشایی در مذاكره است. چون همه مطالبات ملت ایران از طرف آمریكایی روشن است، ابهامی در آن نیست. همه تحریمها در هر بستهبندی باید برداشته شود. همین الان! نه روی كاغذ بلكه در عمل نه به صورت موقت بلكه دائم! این یك حرف حساب و منطق درست برای تأمین منافع ملت ایران است. چرا رفتار دولت در 2 ماه مانده به پایان كار خود طوری است كه با این امر و تصمیم بدیهی سنگاندازی
می كند. مردم می گویند وقتی خواسته ما روشن است دیپلمات های
ما دروین برای تبیین چه خواستهای رفتهاند؟! مردم میگویند؛ اینهمه حرف طی 8 سال زدید در زیر سقفهای مذاكره و حاضر نشدید چهار كلمه آنرا از محرمانه بودن درآورید بس نیست! پس كی وقت عمل طرف مقابل میرسد؟ مردم می گویند
اصلا شما چطور شروط مجلس و شورایعالی امنیت ملی و رهبری را زیر پا گذاشتید و قبل از اینكه طرف مقابل به تعهدات خود عمل كند، یكسویه به همه تعهدات را با وارد كردن میلیاردها دلار خسارت عمل كردید؟ این رفتار شما طرف مقابل را پررو كرد و اجازه به دشمن داد در موضع «طلبكاری» ظاهر شود؟
شما گفتید رقبای ما بلد نیستند مذاكره كنند . سؤال این است شما مذاكرهكردن را بلد بودید چطور متن برجام را نخواندید ببینید مسئله «لغو تحریمها»است یا «تعلیق تحریمها» ؟! تازه همین تعلیق روی کاغذ، هم هیچگاه اتفاق نیفتاد!
آقای رئیس جمهور، جناب آقای وزیر خارجه اجازه دهید مصوبه مجلس اجرا شود و نمایندگان ملت سر دشمن را با لغو همه تحریمها بدون هیچ بهانه به سنگ بكوبند.
مردم نیك میدانند محصول دیپلماسی 8 ساله دولت حتی بازگشت به نقطه صفر نیست.
چون اگر صفر بود، ملت متحمل اینهمه خسارات در حوزه هستهای و كاهش 6 برابری ارزش پول ملی و تورم 400 و
500 درصدی بسیاری از اقلام و كالاها نمیشدند.
رئیس جمهور عوض اینكه نوك تیز حملات خود را به سمت دشمن اصلی بگیرد كه با بدعهدی و بهانهجويیهای مضحك زیر همه قول و قرارهای خود زده هنوز به كسانی حمله می كند كه مشفقانه به او میگفتند برادر این شیوه و طریق مذاكره با دشمن نتیجهبخش نیست!
حال كار به چنین مقطعی رسیده است همانها كه دولت را به این مهلكه دیپلماتیك انداخته اند میگویند: «ما سایه جنگ را از سر كشور دفع كردیم.» كدام سایه جنگ؟! آمریكا و رژیم صهیونیستی حال ندارند دماغ خود را بالا بكشند! شما سایه جنگ را ازسر آمریكا و رژیم صهیونیستی با برجام برداشتید. كافی است گزارش اوباما و جانكری را پس از امضای برجام به كنگره گوش كنید ببینید چه كسانی سایه جنگ را از چه كشوری برداشتند؟!
همین جماعت كه امروز در مركز «ناسا» جمع شدند میخواهند در انتخابات فیل هوا كنند میگویند:«ما اقتصاد را از قعر دره نجات دادیم»، « ما اجازه ندادیم تورم ونزوئلایی شود» كدام دره؟ كدام تورم ونزوئلایی؟ چرا به شعور مردم اهانت می كنید و آن را نادیده میگیرید؟ چرا صادقانه اعتراف نمیكنید مملكت را «چند» تحویل گرفتید و الان «چند» دارید تحویل میدهید؟!
چرا از بدعهدی آمریكا در مذاكره عبرت نمیگیرید و در مورد شیوههای جدید استیفای حقوق ملت عقل دیپلماتیك خود را به كار نمیبرید؟ چرا میخواهید ملت از یك سوراخ 10 بار گزیده شود؟!
هزار راه نرفته برای رفع تحریمها و دفع تهدیدات دشمن وجود دارد. دولت در این 8 سال به آن اعتنایی نكرده است فقط یك راه بلد است! آنهم مذاكره؟ 8 سال است پشت درهای بسته در لوزان ، ژنو ، وین مذاكره میكنید هیچ چیز به دست نیاورده اید و حاضر نیستید از آن عبرت بگیرید.
تا كی باید امتیاز نقد بدهیم و تعهد نسیه آنهم روی كاغذ بگیریم؟!
از همه مهمتر مقامات فعلی آمریكا همین تعهد نسیه را هم نمیدهند و شما اخبار آن را سانسور می کنید؟!
نام این نوع دیپلماسی چیست؟ شما در مذاكرات منافع و مصالح چه دولتی را نمایندگی می كنید.
ما اكنون چند سال است از مقوله مذاكرات عبور كردیم در مرحله اجرای تعهدات طرف مقابل راستیآزمایی هستیم. چرا دستگاه دیپلماسی كشور خود را در این وادی نمی بیند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 11
روز جهانی قدس، همدلی جهانی در برابر استکبار است
حانیه مسجودی
همایون سامه یح، نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «رسالت» ضمن اشاره به روز جهانی قدس بیان کرد: در حالی که طرفداران دروغین حقوق بشر و داعیه داران صلح جهانی و دنیای عاری از خشونت چشمهای خود را نسبت به قتلها ، نسل کشی و حق کشی ها و اشغالگریهای رژیم صهیونیستی بسته اند باید بدانند که قدس به عنوان مظهر آزادی خواهان جهان را به هم گره زده است.وی افزود: اعمالی همچون شهرکسازی های نامشروع در اراضی فلسطین و ادامه اشغالگری آنها نمیتواند رویای واهی و افسانهای تشکیل کشوری پایدار را برایشان به ارمغان بیاورد.سامه یح بیان کرد: روز جهانی قدس یکی از برجسته ترین
و ماندگارترین یادگاران پیر فرزانه انقلاب امام راحل و نشانه اعتقاد راسخ ایشان به اندیشه و وحدت و همدلی جوامع بشری در برابر استکبار جهانی است.
نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس تاکید کرد: روز قدس روز دفاع از آرمانی است که متعلق به همه ابناء آزادی خواه بشر بوده و درد مشترک همه انسانهای عدالت طلب است.او میگوید: دشمن صهیونیستی همیشه باید این واهمه و ترس را همراه خود داشته باشد که روزی فرا میرسد که سردمداری این سرزمین مقدس را از دست داده و ملت فلسطین حقوق حقه خود را به دست خواهند آورد.این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: اگرچه امسال به دلیل شیوع بیماری کرونا مراسم راهپیمایی روز قدس برگزار نمی گردد اما قلب تک کلیمیان ایران برای مردان و زنان و کودکان مظلوم فلسطین در تپش است.
سامه یح گفت: جامعه کلیمیان ایران اعمال و رفتار رژیم صهیونیستی را محکوم میکند و هیچ گاه آنان را یهودی واقعی نمیداند این تفکر نه تنها در میان یهودیان ایران بلکه تمام یهودیان آزادی خواه و عدالت طلب جهان وجود دارد رژیمصهیونیستی رفتارهای ظالمانه و خواستههای خصمانه خود را در قالب دین یهود و به این بهانه اجرا میکند.نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس درانتها متذکر شد که رژیم صهیونیستی حدود صد سال است که روی کار آمده و این درحالی است که سابقه یهودیت در دنیا بیش از 4 هزار سال است. اما رژیم صهیونیستی یک رژیم اشغالگر و بی رحمی است که میخواهد از یهودیت برای مشروعیت خود استفاده کند.
همایون سامه یح، نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «رسالت» ضمن اشاره به روز جهانی قدس بیان کرد: در حالی که طرفداران دروغین حقوق بشر و داعیه داران صلح جهانی و دنیای عاری از خشونت چشمهای خود را نسبت به قتلها ، نسل کشی و حق کشی ها و اشغالگریهای رژیم صهیونیستی بسته اند باید بدانند که قدس به عنوان مظهر آزادی خواهان جهان را به هم گره زده است.وی افزود: اعمالی همچون شهرکسازی های نامشروع در اراضی فلسطین و ادامه اشغالگری آنها نمیتواند رویای واهی و افسانهای تشکیل کشوری پایدار را برایشان به ارمغان بیاورد.سامه یح بیان کرد: روز جهانی قدس یکی از برجسته ترین
و ماندگارترین یادگاران پیر فرزانه انقلاب امام راحل و نشانه اعتقاد راسخ ایشان به اندیشه و وحدت و همدلی جوامع بشری در برابر استکبار جهانی است.
نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس تاکید کرد: روز قدس روز دفاع از آرمانی است که متعلق به همه ابناء آزادی خواه بشر بوده و درد مشترک همه انسانهای عدالت طلب است.او میگوید: دشمن صهیونیستی همیشه باید این واهمه و ترس را همراه خود داشته باشد که روزی فرا میرسد که سردمداری این سرزمین مقدس را از دست داده و ملت فلسطین حقوق حقه خود را به دست خواهند آورد.این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: اگرچه امسال به دلیل شیوع بیماری کرونا مراسم راهپیمایی روز قدس برگزار نمی گردد اما قلب تک کلیمیان ایران برای مردان و زنان و کودکان مظلوم فلسطین در تپش است.
سامه یح گفت: جامعه کلیمیان ایران اعمال و رفتار رژیم صهیونیستی را محکوم میکند و هیچ گاه آنان را یهودی واقعی نمیداند این تفکر نه تنها در میان یهودیان ایران بلکه تمام یهودیان آزادی خواه و عدالت طلب جهان وجود دارد رژیمصهیونیستی رفتارهای ظالمانه و خواستههای خصمانه خود را در قالب دین یهود و به این بهانه اجرا میکند.نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس درانتها متذکر شد که رژیم صهیونیستی حدود صد سال است که روی کار آمده و این درحالی است که سابقه یهودیت در دنیا بیش از 4 هزار سال است. اما رژیم صهیونیستی یک رژیم اشغالگر و بی رحمی است که میخواهد از یهودیت برای مشروعیت خود استفاده کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 12
مذاکرات برجام باید منوط به برداشتن تحریم های بعد از سال ۹۴ باشد
گروه سیاسی
محسن زنگنه، عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «رسالت» ضمن اشاره به اظهارات اخیر مقامات آمریکا درمورد مذاکرات برجامی وین و تعیین شروط برای بازگشت به برجام بیان کرد: به نظر من اکنون میتوانیم بعداز ۸ سال شفافتر در مورد سیاستهای اروپا و همچنین آمریکا اظهار نظر کنیم. آن چیزی که مشخص است این است که غربیها قطعا به دنبال رفع تحریمها نیستند و اصولا اگر دنبال رفع کامل تحریمها باشند، ما باید کمی به ماهیت وجودی آنها شک کنیم.
وی افزود: اصولا از همان ابتدا که بحث هستهای را پیش کشیدند میدانستند که ما نه سلاح هستهای داریم و نه به دنبال آن هستیم اما اکنون بیش از دو دهه میشود که بحث هستهای را پیش کشیدند و هدفشان فشار آوردن به جمهوری اسلامی بود که به نظر بنده کج فهمی و بیتدبیری باشد که ما هنوز هم حتی به اندازه یک درصد در ذهنمان بخواهیم به این فکر کنیم که غربیها به دنبال برداشتن تحریمها هستند.
زنگنه ادامه داد: قطعا غربیها به دنبال برداشتن تحریمها نیستند چرا که آنها به بهانه هستهای بودن ایران این تحریمها راوضع کردند، بنابراین هیچ گاه این ابزار را از دست نمیدهند آنها اکنون با ما یک بازی زمانی را انجام میدهند یعنی در قبال خرید زمان که از طرف آنها انجام میشود یک فرصت سوزی را برای ما شکل میدهند و معمولا این بازی زمان نیز با اتفاقات سیاسی در ایران متقارن میشود.
این نماینده مجلس میگوید: به طور مثال دونالد ترامپ استاد بازی سیاسی با ایران بود و برای انجام این بازیها یک تاریخی را معمولا مشخص میکرد به طور مثال بازیهای یا نزدیک ۱۳ آبان یا انتخابات و یا عید نوروز بود یعنی کاملا اقتصاد ما را گروگان میگرفتند و قدرت تصمیمسازی و تصمیمگیری را از حکومت خلع میکردند، اکنون نیز با یک برنامه ریزی دیگر اما کمرنگتر دوباره ما در بازی اروپا نقش بازی میکنیم.
وی خاطرنشان کرد: پیشبینی قطعی من این است که اگر 10 سال دیگر هم مذاکره کنیم، قطعا غربیها تحریمها را بر نمیدارند، زیرا اصولا ورود به پرونده هستهای ایران از جانب آمریکا و اروپا برای ایجاد تحریم بوده است نه برای رفع نگرانیهای آنها از فعالیتهای هستهای ایران.
نماینده مردم تربت حیدریه ابراز کرد: اگر ما بپذیریم که آنها حاضر هستند تحریم ها
را به طور کامل بردارند یعنی تلاش ۲۵ ساله غربیها برای فشار به ایران بی نتیجه بوده است. اکنون نیز این حرف توسط خود آنها در حال اثبات است آنها مشروط می کنند که اگر چند امتیاز از ایرانبگیرند برخی از تحریمها را تعلیق میکنند. برای اینکه اعلام کنند که ما یک قدم جلو آمدهایم همان تحریمهای غیرقانونی را که اعمال کرده اند به صورت مشروط تعلیق می کنند.
زنگنه خاطرنشان کرد: در نتیجه تدبیری که رهبر انقلاب اعلام فرمودند یک تدبیر دقیق است ما نباید یک کلمه بیشتر یا یک کلمه کمتر خلاف آن عمل کنیم و آن نیز رفع کامل تحریمها ست چه تحریمهایی که این هم مکلف بودند در سال ۹۴ بردارند و چه تحریم های بعد از ۹۴. البته که راجع به لغو تحریم های بعد از سال ۱۳۹۴ ما هیچ بحثی نداریم چرا که آنها غیرقانونی هستند اما دوستان ما متاسفانه به این راضی میشوند که تحریمهای بعد از سال ۹۴ لغو شود. اما این اصلا بحث ندارد و تکلیفش روشن است و این تنزل خواسته های ماست.
این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت: حتی نشستن ما پای میز مذاکره برجام باید منوط به برداشتن تحریمهای بعد از سال ۹۴ باشد و هیچ جای بحثی ندارد در مورد تحریمهای سال ۹۴ و قبل تر که بر نداشتن به نظر میرسد بعد از ۸ سال تیم مذاکره کننده نباید کوتاه بیاید و محکم موضع ما را بگوید.
این نماینده مجلس با اشاره به اینکه قرار است پیشنهادی مبنی بر تعویق مذاکرات به بعد از مشخص شدن دولت جدید در صحن علنی مطرح شد، افزود: بر همین اساس من یک پیشنهاد دارم که به احتمال زیاد آن را در صحن علنی نیز مطرح می کنند. پیشنهاد من این است که دولت ادامه مذاکرات وین را به بعد از تیرماه سال جاری موکول کند. چرا که دو ماه پیشرو فضای کشور به تدریج وارد فضای انتخاباتی میشود از طرفی ما هشت سال منتظر بودیم و این دو ماه نیز اتفاق خاصی نمیافتد.
زنگنه درانتها خاطرنشان کرد: بنابراین فکر میکنم که مجلس شورای اسلامی باید با یک طرح دو فوریتی این پیشنهاد را تصویب کند و مذاکرات وین را به بعد از مشخص شدن دولت جدید موکول و بعد از آن مجدد مذاکرات با دولت جدید پیگیری شود زیرا اکنون هر گونه مذاکره به ویژه با تجربهای که از تیم مذاکره کننده فعلی داریم نگرانیهای جدی ایجاد میکند.
محسن زنگنه، عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «رسالت» ضمن اشاره به اظهارات اخیر مقامات آمریکا درمورد مذاکرات برجامی وین و تعیین شروط برای بازگشت به برجام بیان کرد: به نظر من اکنون میتوانیم بعداز ۸ سال شفافتر در مورد سیاستهای اروپا و همچنین آمریکا اظهار نظر کنیم. آن چیزی که مشخص است این است که غربیها قطعا به دنبال رفع تحریمها نیستند و اصولا اگر دنبال رفع کامل تحریمها باشند، ما باید کمی به ماهیت وجودی آنها شک کنیم.
وی افزود: اصولا از همان ابتدا که بحث هستهای را پیش کشیدند میدانستند که ما نه سلاح هستهای داریم و نه به دنبال آن هستیم اما اکنون بیش از دو دهه میشود که بحث هستهای را پیش کشیدند و هدفشان فشار آوردن به جمهوری اسلامی بود که به نظر بنده کج فهمی و بیتدبیری باشد که ما هنوز هم حتی به اندازه یک درصد در ذهنمان بخواهیم به این فکر کنیم که غربیها به دنبال برداشتن تحریمها هستند.
زنگنه ادامه داد: قطعا غربیها به دنبال برداشتن تحریمها نیستند چرا که آنها به بهانه هستهای بودن ایران این تحریمها راوضع کردند، بنابراین هیچ گاه این ابزار را از دست نمیدهند آنها اکنون با ما یک بازی زمانی را انجام میدهند یعنی در قبال خرید زمان که از طرف آنها انجام میشود یک فرصت سوزی را برای ما شکل میدهند و معمولا این بازی زمان نیز با اتفاقات سیاسی در ایران متقارن میشود.
این نماینده مجلس میگوید: به طور مثال دونالد ترامپ استاد بازی سیاسی با ایران بود و برای انجام این بازیها یک تاریخی را معمولا مشخص میکرد به طور مثال بازیهای یا نزدیک ۱۳ آبان یا انتخابات و یا عید نوروز بود یعنی کاملا اقتصاد ما را گروگان میگرفتند و قدرت تصمیمسازی و تصمیمگیری را از حکومت خلع میکردند، اکنون نیز با یک برنامه ریزی دیگر اما کمرنگتر دوباره ما در بازی اروپا نقش بازی میکنیم.
وی خاطرنشان کرد: پیشبینی قطعی من این است که اگر 10 سال دیگر هم مذاکره کنیم، قطعا غربیها تحریمها را بر نمیدارند، زیرا اصولا ورود به پرونده هستهای ایران از جانب آمریکا و اروپا برای ایجاد تحریم بوده است نه برای رفع نگرانیهای آنها از فعالیتهای هستهای ایران.
نماینده مردم تربت حیدریه ابراز کرد: اگر ما بپذیریم که آنها حاضر هستند تحریم ها
را به طور کامل بردارند یعنی تلاش ۲۵ ساله غربیها برای فشار به ایران بی نتیجه بوده است. اکنون نیز این حرف توسط خود آنها در حال اثبات است آنها مشروط می کنند که اگر چند امتیاز از ایرانبگیرند برخی از تحریمها را تعلیق میکنند. برای اینکه اعلام کنند که ما یک قدم جلو آمدهایم همان تحریمهای غیرقانونی را که اعمال کرده اند به صورت مشروط تعلیق می کنند.
زنگنه خاطرنشان کرد: در نتیجه تدبیری که رهبر انقلاب اعلام فرمودند یک تدبیر دقیق است ما نباید یک کلمه بیشتر یا یک کلمه کمتر خلاف آن عمل کنیم و آن نیز رفع کامل تحریمها ست چه تحریمهایی که این هم مکلف بودند در سال ۹۴ بردارند و چه تحریم های بعد از ۹۴. البته که راجع به لغو تحریم های بعد از سال ۱۳۹۴ ما هیچ بحثی نداریم چرا که آنها غیرقانونی هستند اما دوستان ما متاسفانه به این راضی میشوند که تحریمهای بعد از سال ۹۴ لغو شود. اما این اصلا بحث ندارد و تکلیفش روشن است و این تنزل خواسته های ماست.
این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت: حتی نشستن ما پای میز مذاکره برجام باید منوط به برداشتن تحریمهای بعد از سال ۹۴ باشد و هیچ جای بحثی ندارد در مورد تحریمهای سال ۹۴ و قبل تر که بر نداشتن به نظر میرسد بعد از ۸ سال تیم مذاکره کننده نباید کوتاه بیاید و محکم موضع ما را بگوید.
این نماینده مجلس با اشاره به اینکه قرار است پیشنهادی مبنی بر تعویق مذاکرات به بعد از مشخص شدن دولت جدید در صحن علنی مطرح شد، افزود: بر همین اساس من یک پیشنهاد دارم که به احتمال زیاد آن را در صحن علنی نیز مطرح می کنند. پیشنهاد من این است که دولت ادامه مذاکرات وین را به بعد از تیرماه سال جاری موکول کند. چرا که دو ماه پیشرو فضای کشور به تدریج وارد فضای انتخاباتی میشود از طرفی ما هشت سال منتظر بودیم و این دو ماه نیز اتفاق خاصی نمیافتد.
زنگنه درانتها خاطرنشان کرد: بنابراین فکر میکنم که مجلس شورای اسلامی باید با یک طرح دو فوریتی این پیشنهاد را تصویب کند و مذاکرات وین را به بعد از مشخص شدن دولت جدید موکول و بعد از آن مجدد مذاکرات با دولت جدید پیگیری شود زیرا اکنون هر گونه مذاکره به ویژه با تجربهای که از تیم مذاکره کننده فعلی داریم نگرانیهای جدی ایجاد میکند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 14
تغییر موازنه بهنفع دنیای اسلام
رهبر معظم انقلاب اسلامی در آخرین جمعه از ماه مبارک رمضان و روز جهانی قدس با اشاره به تغییر جدی موازنه قوا به نفع دنیای اسلام و جبهه مقاومت و در مقابل، افول آشکار قدرت آمریکا و رژیم صهیونیستی، عادیسازی روابط با چند دولت ضعیف را مانع حرکت رو به زوال رژیم اشغالگر ندانستند و با تأکید بر اجرای مطالبه منطقیِ همهپرسی از همه ساکنان اصلی فلسطین برای تعیین نظام سیاسی این کشور، خطاب به مجاهدان فلسطینی گفتند: مبارزه مشروع و اخلاقی خود با رژیم غاصب را به قدری ادامه دهید که ناچار به قبول این مطالبه مترقی شود.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای ماجرای فلسطین را مهمترین و زندهترین مسئله مشترک امت اسلامی دانستند و گفتند: سیاستهای نظام سرمایهداری ظالم، دست یک ملت را از خانه خود کوتاه کرده و رژیمی تروریست و مردمی بیگانه را در آن نشانده است.رهبر انقلاب با اشاره به منطق عمیقا سست تأسیس رژیم صهیونیستی افزودند: اروپاییها به ادعای خودشان در سالهای جنگ جهانی دوم به یهودیان ظلم کردهاند، اما میگویند انتقام یهودیان را باید با آواره کردن یک ملت در غرب آسیا و کشتارهای فجیع در آن کشور گرفت و به این شکل، همه ادعاهای دروغینشان درباره حقوق بشر و دموکراسی را تخطئه کردهاند.
ایشان با یادآوری این واقعیت که «صهیونیستها از روز اول فلسطین را به پایگاه تروریسم تبدیل کردند»، افزودند: اسرائیل نه یک کشور که یک پادگان تروریستی علیه ملت فلسطین و دیگر ملتهای مسلمان است، بنابراین مبارزه با آن، مبارزه با ظلم و تروریسم و وظیفهای همگانی است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به حوادث قبل از تأسیس رژیم غاصب یعنی «دخالت فعال غرب در منطقه و به قدرت رساندن دولتهای مستبد یا دستنشانده»، ضعف و تفرقه در امت اسلامی را زمینهساز غصب فلسطین دانستند و افزودند: در آن مقطع، هر دو اردوگاه سرمایهداری و کمونیسم با قارونهای صهیونیست به همافزایی رسیدند؛ انگلیس اصل توطئه را طراحی کرد، سرمایهداران صهیونیست اجرای آن را با پول و سلاح برعهده گرفتند و شوروی اولین دولتی بود که با بهرسمیت شناختن دولت نامشروع، انبوه یهودیان را به آنجا اعزام کرد.رهبر انقلاب وضع امروز جهان و موازنه قوا را به نفع دنیای اسلام برشمردند و با اشاره به حوادث سیاسی و اجتماعی در اروپا و آمریکا مانند «انتخابات آمریکا و رسوایی مدیران پرمدعای آن» و «مواجهه ناموفق آمریکا و اروپا با کرونای همهگیر و حواشی شرمآور آن» افزودند: اینها نشانههای سیر نزولی و افولیِ اردوگاه غرب است.ایشان نقطه مقابل این اختلالات غرب را افزایش امیدوارکننده تواناییهای ملتهای اسلامی دانستند و گفتند: رشد نیروهای مقاومت در حساسترین مناطق اسلامی و رشد تواناییهای دفاعی و هجومی آنان، رشد خودآگاهی و امید در ملتهای مسلمان، رشد گرایش به شعارهای اسلامی، رشد علمی و استقلالطلبی و خوداتکایی در ملتها، نویدبخش آیندهای بهتر است.حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر لزوم همافزایی کشورهای مسلمان حول قضیه فلسطین و سرنوشت قدس شریف، خاطرنشان کردند: این همافزایی کابوس دشمن صهیونیست و حامیان آمریکایی و اروپایی آن است و طرح ناکام معامله قرن و تلاش برای عادیسازی روابط چند دولت ضعیف عربی با رژیم غاصب، تلاشهای مذبوحانه برای فرار از آن کابوس است.رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: من قاطعانه میگویم این تلاشها به جایی نخواهد رسید و حرکت نزولی و رو به زوال رژیم صهیونیستی آغاز شده و وقفه نخواهد داشت.ایشان، «تداوم مقاومت در داخل سرزمینهای فلسطین و تقویت خط جهاد و شهادت» و «حمایت جهانی دولتها و ملتهای مسلمان از مجاهدان فلسطینی» را دو عامل مهمِ تعیینکننده آینده خواندند و افزودند: این حرکت سراسری، باطلکننده توطئه دشمنان است و همگان از دولتمردان، روشنفکران، عالمان، احزاب، گروهها و جوانان باید جایگاه خود را در آن بیابند و نقش ایفا کنند.حضرت آیتالله خامنهای بخش دیگری از سخنانشان را به زبان عربی، خطاب به جوانان عرب اختصاص دادند.ایشان به همه آزادگان عرب بهویژه جوانان، مردم مقاوم فلسطین و قدس، مرابطون در مسجدالاقصی و همچنین شهدای مقاومت بهویژه شیخ احمد یاسین، سیدعباس موسوی، فتحی شقاقی، عماد مغنیه، عبدالعزیز رنتیسی، ابومهدی المهندس و چهره برجسته شهیدان مقاومت شهید قاسم سلیمانی سلام و درود فرستادند.رهبر انقلاب، مجاهدت فلسطینیان و خون پاک شهیدان را عامل برافراشته ماندن پرچم مقاومت و صدها برابر شدن قدرت درونی جهاد فلسطینی دانستند و گفتند: جوان فلسطینی که یک روز با پرتاب سنگ از خود دفاع میکرد، امروز با پرتاب موشک نقطهزن به دشمن پاسخ میدهد.ایشان با تأکید بر اینکه ۷۰ سال اشغالگری، نژادپرستی، قتل، غارت، حبس و شکنجه انسانهای شریف، نتوانسته اراده فلسطینیان را شکست دهد، گفتند: فلسطین زنده است و به جهاد ادامه میدهد و قدس شریف و همه فلسطین به مردم آن برخواهد گشت.حضرت آیتالله خامنهای همه دولتها و ملتهای مسلمان را در قضیه فلسطین دارای مسئولیت دانستند و افزودند: البته محور مجاهدت خود فلسطینیهایی هستند که امروز در درون سرزمین و بیرون آن حدود
۱۴ میلیون نفرند و وحدت و عزم آنان میتواند کار بزرگی را صورت دهد.رهبر انقلاب اسلامی، وحدت را بزرگترین سلاح فلسطینیها برشمردند و با تأکید بر حفظ آن در درون جامعه فلسطینی، خاطرنشان کردند: محور این وحدت باید جهاد داخلی و اعتماد نکردن به دشمنان باشد. همچنین دشمن اصلی فلسطینیان یعنی آمریکا، انگلیس و صهیونیستهای خبیث را نباید تکیهگاه سیاستهای فلسطینی قرار داد.
ایشان با تأکید بر راهبرد بههمپیوستگی همه
فلسطینیان در غزه، قدس، کرانه باختری، سرزمینهای ۱۹۴۸ و اردوگاه ها، افزودند: همه فلسطینیها یک واحد را تشکیل میدهند و باید با دفاع از یکدیگر در هنگام فشار، از ابزارهای در اختیار خود استفاده کنند.حضرت آیتالله خامنهای با برشمردن نمونههای امیدبخش از تغییر موازنه قوا به نفع فلسطینیها و ضعف عمیق و همهجانبه رژیم صهیونیستی گفتند: ارتش صهیونیست که خود را «ارتشی که هرگز شکست نمیخورد» معرفی میکرد امروز به ارتشی که «رنگ پیروزی را نخواهد دید» تبدیل شده، در سیاست ناگزیر از چهار انتخابات در دو سال هستند، در امنیت بهطور پی در پی دچار شکست میشوند و میل روزافزون یهودیان به مهاجرت معکوس مایه فضاحت آن رژیم پرمدعا شده است.رهبر انقلاب، تلاش پیگیر رژیم غاصب با کمک آمریکا برای عادیسازی روابط با چند کشور ضعیف و حقیر عربی را نشانه دیگری از ضعف آن رژیم دانستند و گفتند: این روابط کمکی به رژیم صهیونیستی نخواهد کرد، همچنانکه از دهها سال قبل تاکنون که با مصر رابطه برقرار کرد، بسیار ضعیفتر و آسیبپذیرتر شده است.ایشان افزودند: البته آن کشورها نیز از این رابطه بهرهای نخواهند برد چرا که دشمن صهیونيستی با تصرف در مال یا خاکشان، فساد و ناامنی را در آنها گسترش خواهد داد.حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: علمای مسلمان و مسیحی باید عادیسازی را حرام شرعی اعلام کنند و روشنفکران و آزادگان نتایج این خیانت را که خنجری از پشت به فلسطین است، برای همه تشریح نمایند.
رهبر انقلاب، نقطه مقابل روند نزولی رژیم غاصب را افزایش تواناییهای جبهه مقاومت دانستند و گفتند: افزایش قدرت دفاعی و نظامی، خودکفایی در ساخت سلاحهای مؤثر، اعتماد به نفس مجاهدان، خودآگاهی روزافزون جوانان، گسترش دایره مقاومت به سراسر کشور فلسطین و بیرون از آن، خیزش اخیر جوانان در دفاع از مسجدالاقصی و انعکاس توأمانِ مجاهدت و مظلومیت ملت فلسطین در افکار عمومی بسیاری از مناطق جهان، بشارتدهنده آینده درخشان است.ایشان منطق مبارزه فلسطینی یعنی «همهپرسی از همه ساکنان اصلی فلسطین برای تعیین نظام سیاسی کشور» را منطقی مترقی و جذاب خواندند و خاطرنشان کردند: بر اساس این منطق که بهوسیله جمهوری اسلامی در اسناد سازمان ملل نیز به ثبت رسیده، مبارزان فلسطینی میتوانند یک همهپرسی با شرکت همه ساکنان اصلی فلسطین از هر قوم و دین از جمله آوارگان فلسطینی مطرح کنند که نتیجه این همهپرسی نظام سیاسی کشور را معین میکند. آن نظام سیاسی آوارگان را به داخل برمیگرداند و سرنوشت بیگانگان سُکنیگزیده را تعیین میکند.حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر دنبال کردن این مطالبه مترقی، غیرقابل خدشه و بر اساس دموکراسی رایج گفتند: مجاهدان فلسطینی، مبارزه مشروع و اخلاقی خود با رژیم غاصب را باید به قدری ادامه دهند که ناچار به قبول این مطالبه شود.ایشان همچنین در ادامه سخنانی که به زبان عربی برای جوانان عرب زبان بیان شد، فرمودند :مایلم اندکی با جوانان عرب به زبان خود آنان سخن بگویم.
بسمالله الرّحمنالرّحیم
سلام بر همه آزادگان عرب، بهویژه جوانان و سلام به مردم مقاوم فلسطین و قدس و مُرابطون در مسجدالاقصی.
سلام بر شهدای مقاومت و خِیل عظیم مجاهدانی که در این راه جان خود را تقدیم کردهاند؛ بهویژه شهید شیخ احمد یاسین و شهید سیدعباس موسوی و شهید فتحیشقاقی و شهید عماد مغنیه و شهید عبدالعزیز رنتیسی و شهید ابومهدی المهندس و سرانجام چهره برجسته شهیدان مقاومت، شهید قاسم سلیمانی که هر یک پس از حیات پُربار و پُربرکت، با شهادت خود نیز تأثیرات مهمی در محیط مقاومت بر جا گذاشتند.مجاهدت فلسطینیان و خون پاک شهیدان مقاومت، توانسته است این پرچم مبارک را برافراشته نگه دارد و قدرت درونی جهاد فلسطینی را صدها برابر کند؛ جوان فلسطینی یک روز با پرتاب سنگ از خود دفاع میکرد و امروز با پرتاب موشکِ نقطهزن به دشمن پاسخ میدهد.فلسطین و قدس در قرآن مجید، «سرزمین مقدس» نامیده شده است؛ دهها سال است که این سرزمین پاک در اشغال ناپاکترین و خبیثترین آحاد بشر است؛ شیاطینی که انسانهای شریف را به خاک و خون می کشند و آنگاه با وقاحت به آن اعتراف میکنند. نژادپرستانی که در بیش از 70 سال، صاحبان سرزمین را با قتل و غارت و حبس و شکنجه معذب ساختهاند، ولی بحمدالله نتوانستهاند اراده آنها را مقهور کنند.فلسطین زنده است و به جهاد ادامه میدهد و به کمک خدا سرانجام خواهد توانست بر دشمن خبیث فائق آید. قدس شریف و همه فلسطین متعلق به مردم آن است و به آنان بر خواهد گشت، انشاءالله؛ «و این [کار] بر خدا دشوار نیست».در قضیه فلسطین همه دولتها و ملتهای مسلمان، دارای وظیفه و مسئولیتند، ولی محور مجاهدت خود فلسطینیانند که امروز در درون سرزمین و بیرون آن حدود 14 میلیون نفرند. وحدت و عزم واحد این جمع خواهد توانست کاری بزرگ صورت دهد. امروز وحدت، بزرگترین سلاح فلسطینیها است.دشمنان وحدت فلسطینی، رژیم صهیونیستی و آمریکا و برخی قدرتهای سیاسی دیگرند، اما اگر از درون خود جامعه فلسطینی وحدتشکنی نشود، دشمنان بیرونی نخواهند توانست کاری بکنند. محور این وحدت باید جهاد داخلی و عدم اعتماد به دشمنان باشد. دشمن اصلی فلسطینیان، یعنی آمریکا و انگلیس و صهیونیستهای خبیث را نباید تکیهگاه سیاستهای فلسطینی قرار داد.
فلسطینیها ــ چه در غزه، چه در قدس و کرانه باختری، چه در سرزمینهای ۱۹۴۸ و حتی چه در اردوگاهها ــ همه یک واحد را تشکیل میدهند و باید راهبرد به هم پیوستگی را در پیش بگیرند؛ هر بخش باید از بخشهای دیگر دفاع کند و به هنگام فشار بر آنها از ابزارهای در اختیار خود استفاده کند.
امید به پیروزی، امروز از همیشه بیشتر است؛ موازنه قوا به نفع فلسطینیها بهشدت تغییر کرده است؛ دشمن صهیونیست سال به سال ضعیفتر شده است؛ ارتشش که خود را «ارتشی که هرگز شکست نمیخورد» معرفی میکرد، امروز پس از تجربه [جنگ] ۳۳ روزه در لبنان و تجربه [جنگهای] ۲۲ روزه و ۸ روزه در غزه، به ارتشی که «رنگ پیروزی را نخواهد دید» تبدیل شده است. وضعیت سیاسی آن، که ناگزیر از چهار انتخابات در دو سال است و وضعیت امنیت آن، که به طور پیدرپی دچار شکست میشود، و میل روزافزون یهودیان به مهاجرت معکوس، مایه فضاحت آن رژیم پُرمدعا شده است. تلاش پیگیر با کمک آمریکا برای عادیسازی با چند کشور عربی، خود نشانه دیگری از ضعف آن رژیم است؛ و البته این هم کمکی به او نخواهد کرد. دَهها سال پیش از این با مصر رابطه برقرار کرد؛ از آن روز تاکنون رژیم صهیونیستی بسیار آسیبپذیرتر و ضعیفتر شده است؛ با این وصف، آیا رابطه با چند کشور ضعیف و حقیر خواهد توانست به او کمک کند؟ البته آن کشورها هم از این رابطه بهره نخواهند برد؛ دشمن صهیونی در مال یا خاک آنها تصرف خواهد کرد و فساد و ناامنی را در [میان] آنها گسترش خواهد داد.
البته این حقایق نباید وظیفه سنگین دیگران در قبال این حرکت را از یاد ببرد؛ علمای مسلمان و مسیحی باید عادیسازی را حرام شرعی اعلام کنند و روشنفکران و آزادگان، نتایج این خیانت را که خنجری از پشت به فلسطین است برای همه تشریح نمایند.
در نقطه مقابلِ روند نزولی رژیم، افزایش تواناییهای جبهه مقاومت، بشارتِ آینده درخشان است: افزایش قدرت دفاعی و نظامی، خودکفایی در ساخت سلاحهای مؤثر، اعتماد به نفس مجاهدان، خودآگاهی روزافزون جوانان، گسترش دایره مقاومت به سراسر کشور فلسطین و به بیرون از آن، خیزش اخیر جوانان در دفاع از مسجدالاقصی، و انعکاس توأمانِ مجاهدت و مظلومیت ملت فلسطین در افکار عمومیِ بسیاری از مناطق جهان.
منطق مبارزه فلسطینی هم که از سوی جمهوری اسلامی در اسناد سازمان ملل به ثبت رسیده، منطقی مترقی و جذاب است؛ مبارزان فلسطینی می توانند یک همهپرسی از همه ساکنان اصلی فلسطین را مطرح کنند. این همهپرسی، نظام سیاسی کشور را معین میکند و ساکنان اصلی از هر قوم و دین، از جمله آوارگان فلسطینی در آن شرکت خواهند کرد؛ آن نظام سیاسی، آوارگان را به داخل برمیگرداند و سرنوشت بیگانگان سُکنیگزیده را تعیین می کند.
این مطالبه بر مبنای دموکراسی رایجی است که در دنیا پذیرفته شده و هیچ کس در مترقی بودن آن نمیتواند خدشه وارد کند. مجاهدان فلسطینی، مبارزه مشروع و اخلاقی خود با رژیم غاصب را باید به قدری ادامه دهند که ناچار به قبول این مطالبه شود.
به نام خدا به جلو حرکت کنید و بدانید که «قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد».
والسّلامعلیکمورحمةاللّه
ایشان با یادآوری این واقعیت که «صهیونیستها از روز اول فلسطین را به پایگاه تروریسم تبدیل کردند»، افزودند: اسرائیل نه یک کشور که یک پادگان تروریستی علیه ملت فلسطین و دیگر ملتهای مسلمان است، بنابراین مبارزه با آن، مبارزه با ظلم و تروریسم و وظیفهای همگانی است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به حوادث قبل از تأسیس رژیم غاصب یعنی «دخالت فعال غرب در منطقه و به قدرت رساندن دولتهای مستبد یا دستنشانده»، ضعف و تفرقه در امت اسلامی را زمینهساز غصب فلسطین دانستند و افزودند: در آن مقطع، هر دو اردوگاه سرمایهداری و کمونیسم با قارونهای صهیونیست به همافزایی رسیدند؛ انگلیس اصل توطئه را طراحی کرد، سرمایهداران صهیونیست اجرای آن را با پول و سلاح برعهده گرفتند و شوروی اولین دولتی بود که با بهرسمیت شناختن دولت نامشروع، انبوه یهودیان را به آنجا اعزام کرد.رهبر انقلاب وضع امروز جهان و موازنه قوا را به نفع دنیای اسلام برشمردند و با اشاره به حوادث سیاسی و اجتماعی در اروپا و آمریکا مانند «انتخابات آمریکا و رسوایی مدیران پرمدعای آن» و «مواجهه ناموفق آمریکا و اروپا با کرونای همهگیر و حواشی شرمآور آن» افزودند: اینها نشانههای سیر نزولی و افولیِ اردوگاه غرب است.ایشان نقطه مقابل این اختلالات غرب را افزایش امیدوارکننده تواناییهای ملتهای اسلامی دانستند و گفتند: رشد نیروهای مقاومت در حساسترین مناطق اسلامی و رشد تواناییهای دفاعی و هجومی آنان، رشد خودآگاهی و امید در ملتهای مسلمان، رشد گرایش به شعارهای اسلامی، رشد علمی و استقلالطلبی و خوداتکایی در ملتها، نویدبخش آیندهای بهتر است.حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر لزوم همافزایی کشورهای مسلمان حول قضیه فلسطین و سرنوشت قدس شریف، خاطرنشان کردند: این همافزایی کابوس دشمن صهیونیست و حامیان آمریکایی و اروپایی آن است و طرح ناکام معامله قرن و تلاش برای عادیسازی روابط چند دولت ضعیف عربی با رژیم غاصب، تلاشهای مذبوحانه برای فرار از آن کابوس است.رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: من قاطعانه میگویم این تلاشها به جایی نخواهد رسید و حرکت نزولی و رو به زوال رژیم صهیونیستی آغاز شده و وقفه نخواهد داشت.ایشان، «تداوم مقاومت در داخل سرزمینهای فلسطین و تقویت خط جهاد و شهادت» و «حمایت جهانی دولتها و ملتهای مسلمان از مجاهدان فلسطینی» را دو عامل مهمِ تعیینکننده آینده خواندند و افزودند: این حرکت سراسری، باطلکننده توطئه دشمنان است و همگان از دولتمردان، روشنفکران، عالمان، احزاب، گروهها و جوانان باید جایگاه خود را در آن بیابند و نقش ایفا کنند.حضرت آیتالله خامنهای بخش دیگری از سخنانشان را به زبان عربی، خطاب به جوانان عرب اختصاص دادند.ایشان به همه آزادگان عرب بهویژه جوانان، مردم مقاوم فلسطین و قدس، مرابطون در مسجدالاقصی و همچنین شهدای مقاومت بهویژه شیخ احمد یاسین، سیدعباس موسوی، فتحی شقاقی، عماد مغنیه، عبدالعزیز رنتیسی، ابومهدی المهندس و چهره برجسته شهیدان مقاومت شهید قاسم سلیمانی سلام و درود فرستادند.رهبر انقلاب، مجاهدت فلسطینیان و خون پاک شهیدان را عامل برافراشته ماندن پرچم مقاومت و صدها برابر شدن قدرت درونی جهاد فلسطینی دانستند و گفتند: جوان فلسطینی که یک روز با پرتاب سنگ از خود دفاع میکرد، امروز با پرتاب موشک نقطهزن به دشمن پاسخ میدهد.ایشان با تأکید بر اینکه ۷۰ سال اشغالگری، نژادپرستی، قتل، غارت، حبس و شکنجه انسانهای شریف، نتوانسته اراده فلسطینیان را شکست دهد، گفتند: فلسطین زنده است و به جهاد ادامه میدهد و قدس شریف و همه فلسطین به مردم آن برخواهد گشت.حضرت آیتالله خامنهای همه دولتها و ملتهای مسلمان را در قضیه فلسطین دارای مسئولیت دانستند و افزودند: البته محور مجاهدت خود فلسطینیهایی هستند که امروز در درون سرزمین و بیرون آن حدود
۱۴ میلیون نفرند و وحدت و عزم آنان میتواند کار بزرگی را صورت دهد.رهبر انقلاب اسلامی، وحدت را بزرگترین سلاح فلسطینیها برشمردند و با تأکید بر حفظ آن در درون جامعه فلسطینی، خاطرنشان کردند: محور این وحدت باید جهاد داخلی و اعتماد نکردن به دشمنان باشد. همچنین دشمن اصلی فلسطینیان یعنی آمریکا، انگلیس و صهیونیستهای خبیث را نباید تکیهگاه سیاستهای فلسطینی قرار داد.
ایشان با تأکید بر راهبرد بههمپیوستگی همه
فلسطینیان در غزه، قدس، کرانه باختری، سرزمینهای ۱۹۴۸ و اردوگاه ها، افزودند: همه فلسطینیها یک واحد را تشکیل میدهند و باید با دفاع از یکدیگر در هنگام فشار، از ابزارهای در اختیار خود استفاده کنند.حضرت آیتالله خامنهای با برشمردن نمونههای امیدبخش از تغییر موازنه قوا به نفع فلسطینیها و ضعف عمیق و همهجانبه رژیم صهیونیستی گفتند: ارتش صهیونیست که خود را «ارتشی که هرگز شکست نمیخورد» معرفی میکرد امروز به ارتشی که «رنگ پیروزی را نخواهد دید» تبدیل شده، در سیاست ناگزیر از چهار انتخابات در دو سال هستند، در امنیت بهطور پی در پی دچار شکست میشوند و میل روزافزون یهودیان به مهاجرت معکوس مایه فضاحت آن رژیم پرمدعا شده است.رهبر انقلاب، تلاش پیگیر رژیم غاصب با کمک آمریکا برای عادیسازی روابط با چند کشور ضعیف و حقیر عربی را نشانه دیگری از ضعف آن رژیم دانستند و گفتند: این روابط کمکی به رژیم صهیونیستی نخواهد کرد، همچنانکه از دهها سال قبل تاکنون که با مصر رابطه برقرار کرد، بسیار ضعیفتر و آسیبپذیرتر شده است.ایشان افزودند: البته آن کشورها نیز از این رابطه بهرهای نخواهند برد چرا که دشمن صهیونيستی با تصرف در مال یا خاکشان، فساد و ناامنی را در آنها گسترش خواهد داد.حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: علمای مسلمان و مسیحی باید عادیسازی را حرام شرعی اعلام کنند و روشنفکران و آزادگان نتایج این خیانت را که خنجری از پشت به فلسطین است، برای همه تشریح نمایند.
رهبر انقلاب، نقطه مقابل روند نزولی رژیم غاصب را افزایش تواناییهای جبهه مقاومت دانستند و گفتند: افزایش قدرت دفاعی و نظامی، خودکفایی در ساخت سلاحهای مؤثر، اعتماد به نفس مجاهدان، خودآگاهی روزافزون جوانان، گسترش دایره مقاومت به سراسر کشور فلسطین و بیرون از آن، خیزش اخیر جوانان در دفاع از مسجدالاقصی و انعکاس توأمانِ مجاهدت و مظلومیت ملت فلسطین در افکار عمومی بسیاری از مناطق جهان، بشارتدهنده آینده درخشان است.ایشان منطق مبارزه فلسطینی یعنی «همهپرسی از همه ساکنان اصلی فلسطین برای تعیین نظام سیاسی کشور» را منطقی مترقی و جذاب خواندند و خاطرنشان کردند: بر اساس این منطق که بهوسیله جمهوری اسلامی در اسناد سازمان ملل نیز به ثبت رسیده، مبارزان فلسطینی میتوانند یک همهپرسی با شرکت همه ساکنان اصلی فلسطین از هر قوم و دین از جمله آوارگان فلسطینی مطرح کنند که نتیجه این همهپرسی نظام سیاسی کشور را معین میکند. آن نظام سیاسی آوارگان را به داخل برمیگرداند و سرنوشت بیگانگان سُکنیگزیده را تعیین میکند.حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر دنبال کردن این مطالبه مترقی، غیرقابل خدشه و بر اساس دموکراسی رایج گفتند: مجاهدان فلسطینی، مبارزه مشروع و اخلاقی خود با رژیم غاصب را باید به قدری ادامه دهند که ناچار به قبول این مطالبه شود.ایشان همچنین در ادامه سخنانی که به زبان عربی برای جوانان عرب زبان بیان شد، فرمودند :مایلم اندکی با جوانان عرب به زبان خود آنان سخن بگویم.
بسمالله الرّحمنالرّحیم
سلام بر همه آزادگان عرب، بهویژه جوانان و سلام به مردم مقاوم فلسطین و قدس و مُرابطون در مسجدالاقصی.
سلام بر شهدای مقاومت و خِیل عظیم مجاهدانی که در این راه جان خود را تقدیم کردهاند؛ بهویژه شهید شیخ احمد یاسین و شهید سیدعباس موسوی و شهید فتحیشقاقی و شهید عماد مغنیه و شهید عبدالعزیز رنتیسی و شهید ابومهدی المهندس و سرانجام چهره برجسته شهیدان مقاومت، شهید قاسم سلیمانی که هر یک پس از حیات پُربار و پُربرکت، با شهادت خود نیز تأثیرات مهمی در محیط مقاومت بر جا گذاشتند.مجاهدت فلسطینیان و خون پاک شهیدان مقاومت، توانسته است این پرچم مبارک را برافراشته نگه دارد و قدرت درونی جهاد فلسطینی را صدها برابر کند؛ جوان فلسطینی یک روز با پرتاب سنگ از خود دفاع میکرد و امروز با پرتاب موشکِ نقطهزن به دشمن پاسخ میدهد.فلسطین و قدس در قرآن مجید، «سرزمین مقدس» نامیده شده است؛ دهها سال است که این سرزمین پاک در اشغال ناپاکترین و خبیثترین آحاد بشر است؛ شیاطینی که انسانهای شریف را به خاک و خون می کشند و آنگاه با وقاحت به آن اعتراف میکنند. نژادپرستانی که در بیش از 70 سال، صاحبان سرزمین را با قتل و غارت و حبس و شکنجه معذب ساختهاند، ولی بحمدالله نتوانستهاند اراده آنها را مقهور کنند.فلسطین زنده است و به جهاد ادامه میدهد و به کمک خدا سرانجام خواهد توانست بر دشمن خبیث فائق آید. قدس شریف و همه فلسطین متعلق به مردم آن است و به آنان بر خواهد گشت، انشاءالله؛ «و این [کار] بر خدا دشوار نیست».در قضیه فلسطین همه دولتها و ملتهای مسلمان، دارای وظیفه و مسئولیتند، ولی محور مجاهدت خود فلسطینیانند که امروز در درون سرزمین و بیرون آن حدود 14 میلیون نفرند. وحدت و عزم واحد این جمع خواهد توانست کاری بزرگ صورت دهد. امروز وحدت، بزرگترین سلاح فلسطینیها است.دشمنان وحدت فلسطینی، رژیم صهیونیستی و آمریکا و برخی قدرتهای سیاسی دیگرند، اما اگر از درون خود جامعه فلسطینی وحدتشکنی نشود، دشمنان بیرونی نخواهند توانست کاری بکنند. محور این وحدت باید جهاد داخلی و عدم اعتماد به دشمنان باشد. دشمن اصلی فلسطینیان، یعنی آمریکا و انگلیس و صهیونیستهای خبیث را نباید تکیهگاه سیاستهای فلسطینی قرار داد.
فلسطینیها ــ چه در غزه، چه در قدس و کرانه باختری، چه در سرزمینهای ۱۹۴۸ و حتی چه در اردوگاهها ــ همه یک واحد را تشکیل میدهند و باید راهبرد به هم پیوستگی را در پیش بگیرند؛ هر بخش باید از بخشهای دیگر دفاع کند و به هنگام فشار بر آنها از ابزارهای در اختیار خود استفاده کند.
امید به پیروزی، امروز از همیشه بیشتر است؛ موازنه قوا به نفع فلسطینیها بهشدت تغییر کرده است؛ دشمن صهیونیست سال به سال ضعیفتر شده است؛ ارتشش که خود را «ارتشی که هرگز شکست نمیخورد» معرفی میکرد، امروز پس از تجربه [جنگ] ۳۳ روزه در لبنان و تجربه [جنگهای] ۲۲ روزه و ۸ روزه در غزه، به ارتشی که «رنگ پیروزی را نخواهد دید» تبدیل شده است. وضعیت سیاسی آن، که ناگزیر از چهار انتخابات در دو سال است و وضعیت امنیت آن، که به طور پیدرپی دچار شکست میشود، و میل روزافزون یهودیان به مهاجرت معکوس، مایه فضاحت آن رژیم پُرمدعا شده است. تلاش پیگیر با کمک آمریکا برای عادیسازی با چند کشور عربی، خود نشانه دیگری از ضعف آن رژیم است؛ و البته این هم کمکی به او نخواهد کرد. دَهها سال پیش از این با مصر رابطه برقرار کرد؛ از آن روز تاکنون رژیم صهیونیستی بسیار آسیبپذیرتر و ضعیفتر شده است؛ با این وصف، آیا رابطه با چند کشور ضعیف و حقیر خواهد توانست به او کمک کند؟ البته آن کشورها هم از این رابطه بهره نخواهند برد؛ دشمن صهیونی در مال یا خاک آنها تصرف خواهد کرد و فساد و ناامنی را در [میان] آنها گسترش خواهد داد.
البته این حقایق نباید وظیفه سنگین دیگران در قبال این حرکت را از یاد ببرد؛ علمای مسلمان و مسیحی باید عادیسازی را حرام شرعی اعلام کنند و روشنفکران و آزادگان، نتایج این خیانت را که خنجری از پشت به فلسطین است برای همه تشریح نمایند.
در نقطه مقابلِ روند نزولی رژیم، افزایش تواناییهای جبهه مقاومت، بشارتِ آینده درخشان است: افزایش قدرت دفاعی و نظامی، خودکفایی در ساخت سلاحهای مؤثر، اعتماد به نفس مجاهدان، خودآگاهی روزافزون جوانان، گسترش دایره مقاومت به سراسر کشور فلسطین و به بیرون از آن، خیزش اخیر جوانان در دفاع از مسجدالاقصی، و انعکاس توأمانِ مجاهدت و مظلومیت ملت فلسطین در افکار عمومیِ بسیاری از مناطق جهان.
منطق مبارزه فلسطینی هم که از سوی جمهوری اسلامی در اسناد سازمان ملل به ثبت رسیده، منطقی مترقی و جذاب است؛ مبارزان فلسطینی می توانند یک همهپرسی از همه ساکنان اصلی فلسطین را مطرح کنند. این همهپرسی، نظام سیاسی کشور را معین میکند و ساکنان اصلی از هر قوم و دین، از جمله آوارگان فلسطینی در آن شرکت خواهند کرد؛ آن نظام سیاسی، آوارگان را به داخل برمیگرداند و سرنوشت بیگانگان سُکنیگزیده را تعیین می کند.
این مطالبه بر مبنای دموکراسی رایجی است که در دنیا پذیرفته شده و هیچ کس در مترقی بودن آن نمیتواند خدشه وارد کند. مجاهدان فلسطینی، مبارزه مشروع و اخلاقی خود با رژیم غاصب را باید به قدری ادامه دهند که ناچار به قبول این مطالبه شود.
به نام خدا به جلو حرکت کنید و بدانید که «قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد».
والسّلامعلیکمورحمةاللّه

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 8
بدهی، فوتبال را بیخانمان کرد
شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی درازای بدهی فدراسیون فوتبال به این شرکت، اقدام به توقیف ساختمان این فدراسیون و سه دانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس نمود و سند تکبرگی هم به نام شستا صادر شد.
شستا در دی ماه سال 1398 و بعد از شکایت ویلموتس برای دریافت طلب خود و بهمنظور کمک به فدراسیون فوتبال در شرایط تحریم اقدام به پرداخت دو میلیون یورو به فدراسیون فوتبال بهعنوان قرض نمود. این هلدینگ بزرگ اقتصادی بهمنظور بازگشت مبلغ پرداختشده، علاوه بر تعهد فدراسیون فوتبال که در متن مصوبه ستاد مقابله با تحریمها نیز به آن تصریحشده است و تعهد رئیس وقت فدراسیون برای استرداد مبلغ ارزی دریافتی به نرخ روز تسویه، یک فقره چک به مبلغ دو میلیون یورو از حساب ارزی فدراسیون فوتبال به سررسید 31 فروردین 1399 هم دریافت کرد.فدراسیون با توجه به تعیین مهلت مقرر برای پرداخت بدهی، نتوانست تعهدات خود را در قبال شستا انجام دهد و به همین منظور جلساتی با وزارت ورزش و جوانان و وزارت رفاه برگزار شد، اما مشکل عدم پرداخت بدهی فدراسیون رفع نشد. از سوی دیگر شستا یکی از شرکتها مهم در بازار سرمایه و بورس است که برای جلوگیری از تضییع حقوحقوق سهامداران خود، دادخواست مطالبه وجه به همراه خسارات وارده را در مراجع قضائی مطرح کرد و پس از طی مراحل دادرسی با حضور وکلای فدراسیون فوتبال، حکم محکومیت فدراسیون به پرداخت مبلغ 2 میلیون یورو به همراه خسارت تأخیر تادیه و خسارات دادرسی صادر شد.
بر همین اساس و بعد از طی شدن تشریفات قانونی برای اجرای حکم اموال توقیفشده، مراتب ابلاغ و اعتراض قانونی و آگهی مزایده ساختمانهای فدراسیون فوتبال صادر شد و ساختمان فدراسیون فوتبال و سه دانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس به نام شستا منتقل گردید و سند تکبرگ آن صادر شد. مردادماه سال قبل حسن محمدی مدیر روابط عمومی شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی اعلام کره بود فدراسیون فوتبال 8 میلیارد تومان از بدهی خود بابت پولی که از این مجموعه برای پرداخت به مارک ویلموتس سرمربی سابق تیم ملی گرفته بود را پرداخت کرده است و پیگیر دریافت مابقی مطالبات خود برای تسویه قرض
2 میلیون یورویی فدراسیون فوتبال است.
چندی قبل هم وکیل شستا خبر از قیمتگذاری ساختمان فدراسیون داده بود، اما مسئولان این فدراسیون ادعا کردند این مسئله حلوفصل میشود، اما درنهایت دادگاه به نفع شرکت شستا رای خود را صادر کرد. مهدی اسماعیلی مدیر امور حقوقی و قراردادهای شستا بعد از رسانهای شدن توقیف ساختمانهای فدراسیون و در پاسخ به اینکه رضوانیفر مدیرعامل شستا در بهمنماه سال قبل اعلام کرده بود مطالبه این شرکت از فدراسیون فوتبال اخذشده، گفته است: «زمانی که آقای رضوانیفر این مطلب را اعلام کرد، مزایده برگزارشده بود و شستا بر اساس صورتجلسه، مزایده ساختمانهای فدراسیون فوتبال را تملک کرده بود. مدیرعامل شستا براساس این مسئله و انتقال مالکیت اعلام کرد که طلب ما وصول شد و کاملاً مطابق با فکتهای پرونده بود.»
فدراسیون فوتبال در اعلام داراییهای خود به دادگاه، سه دانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس را نیز قرار داده بود که در پی آن کارشناسان رسمی حوزه مسکن قوه قضائیه به ارزشگذاری ساختمان باشگاه پرسپولیس اقدام و آن را به شعبه صدور حکم مربوط به توقیف اموال فدراسیون اعلام کرده بود.
تسویه بدهی فدراسیون فوتبال به شستا باعث شد، سه دانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس هم به نام این شرکت زده شود که با واکنش این باشگاه مواجه گردید؛ اینکه چرا فدراسیون علیرغم داراییهایی که داشت، ساختمان باشگاه پرسپولیس را برای تسویه حساب با شستا معرفی کرده و چرا فقط در مورد دفتر باشگاه پرسپولیس بحث میشود؟
این باشگاه اعلام کرده است برای رفع این مشکل اقداماتی را انجام میدهد، چراکه بدون داشتن هیچگونه نقشی در موضوع این پرونده، مجبور به واگذاری سه دانگ از ساختمان خود شده است.
حراج ساختمانهای فدراسیون فوتبال را میتوان نتیجه یکی از اشتباهات فاحش مدیریتی و انعقاد قراردادهای غلطی دانست که در فدراسیون فوتبال انجام گرفته است که خسارات آنهم تمامی ندارد. بررسی عملکرد فدراسیون و باشگاههای فوتبالی ما مشخص میکند نمونههایی از قراردادهایی که منجر به طرح شکایت از ورزش و بهویژه فوتبال شدند و ضررهای زیادی به بیتالمال وارد کردند، کم نبودهاند. پرونده ویلموتس گیت نمونه بارزی از قراردادهایی است که بدون داشتن هیچ آوردهای برای کشور، بدهی میلیاردی روی دست فدراسیون گذاشت و متأسفانه هیچ مدیری هم خود را ملزم به پاسخگویی و یا حتی معذرتخواهی نکرد، چراکه بهطورمعمول مدیران در چنین مواقعی با استعفا به بهانههای مختلف، در قبال اتخاذ تصمیمات اشتباه خود جوابگو نیستند.درباره نحوه جذب و انعقاد قرارداد ویلموتس و میزان دستمزد پرداختشده به او گفتههای متعددی مطرحشده است که هرکدام بهتنهایی میتواند ناکارآمدی مهدی تاج رئیس وقت فدراسیون و هیئترئیسه آن را به رخ بکشد که بهراحتی هر چه تمامتر اجازه بروز چنین اشتباهی دادند و فدراسیون در آستانه ورشکستگی قرار گرفت. اقتصاد ایران در سال های اخیر بواسطه وجود تحریمهای حداکثری و محروم شدن از منابع ارزی خود، با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم کرد تا بتواند از این شرایط عبور کند. با همه معضلاتی که در این مسیر وجود داشت، ناکارآمدی و بی تعهدی مسئولان ورزشی کشور باعث شد برای پرداخت بدهی ویلموتس به بیتالمال دستاندازی شود و میلیاردها تومان از سرمایه مردم به باد برود.متأسفانه پرونده بدهی به مارک ویلموتس بهتازگی فدراسیون فوتبال را مجددا با حکم جدیدی از سوی فیفا مواجه کرده است. مانوئل فریرا، دستیار ویلموتس که مدت کوتاهی در تیم ملی ایران حضور داشت برای دریافت دستمزد و پاداش خود از فدراسیون فوتبال شکایت کرده و فیفا حق را به این مربی داده است. رقم دستمزد این مربی حدود 350 هزار یورو بود و فدراسیون باید علاوه بر این، پاداش او را هم که مربوط به دو پیروزی مقابل هنگکنگ و کامبوج بوده است، پرداخت کند.معضل شکایت مربیان و بازیکنان خارجی از ایران در سال های اخیر رو به
افزایش گذاشته است و چندین مربی به علت عدم دریافت مطالبات شان از باشگاههای ایرانی و فدراسیون فوتبال به فیفا شکایت کردهاند که ازجمله آنان میتوان به کارلوس کیروش سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران، وینفرد شفر سرمربی آلمانی پیشین تیم استقلال و برانکو ایوانکوویچ سرمربی پیشین تیم پرسپولیس اشاره کرد که در بیشتر موارد فیفا به نفع این بازیکنان و به ضرر ایران حکم صادر کرده است.حال سؤال اصلی اینجاست که مدیران و مسئولانی که به دلایل مختلفی اقدام به بستن قراردادهای اینچنینی کردهاند و با تصمیمات غلط منابع مالی و ارزی کشور را هدر دادهاند، نباید در برابر این تصمیم خود به مردم جوابگو باشند؟
شستا در دی ماه سال 1398 و بعد از شکایت ویلموتس برای دریافت طلب خود و بهمنظور کمک به فدراسیون فوتبال در شرایط تحریم اقدام به پرداخت دو میلیون یورو به فدراسیون فوتبال بهعنوان قرض نمود. این هلدینگ بزرگ اقتصادی بهمنظور بازگشت مبلغ پرداختشده، علاوه بر تعهد فدراسیون فوتبال که در متن مصوبه ستاد مقابله با تحریمها نیز به آن تصریحشده است و تعهد رئیس وقت فدراسیون برای استرداد مبلغ ارزی دریافتی به نرخ روز تسویه، یک فقره چک به مبلغ دو میلیون یورو از حساب ارزی فدراسیون فوتبال به سررسید 31 فروردین 1399 هم دریافت کرد.فدراسیون با توجه به تعیین مهلت مقرر برای پرداخت بدهی، نتوانست تعهدات خود را در قبال شستا انجام دهد و به همین منظور جلساتی با وزارت ورزش و جوانان و وزارت رفاه برگزار شد، اما مشکل عدم پرداخت بدهی فدراسیون رفع نشد. از سوی دیگر شستا یکی از شرکتها مهم در بازار سرمایه و بورس است که برای جلوگیری از تضییع حقوحقوق سهامداران خود، دادخواست مطالبه وجه به همراه خسارات وارده را در مراجع قضائی مطرح کرد و پس از طی مراحل دادرسی با حضور وکلای فدراسیون فوتبال، حکم محکومیت فدراسیون به پرداخت مبلغ 2 میلیون یورو به همراه خسارت تأخیر تادیه و خسارات دادرسی صادر شد.
بر همین اساس و بعد از طی شدن تشریفات قانونی برای اجرای حکم اموال توقیفشده، مراتب ابلاغ و اعتراض قانونی و آگهی مزایده ساختمانهای فدراسیون فوتبال صادر شد و ساختمان فدراسیون فوتبال و سه دانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس به نام شستا منتقل گردید و سند تکبرگ آن صادر شد. مردادماه سال قبل حسن محمدی مدیر روابط عمومی شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی اعلام کره بود فدراسیون فوتبال 8 میلیارد تومان از بدهی خود بابت پولی که از این مجموعه برای پرداخت به مارک ویلموتس سرمربی سابق تیم ملی گرفته بود را پرداخت کرده است و پیگیر دریافت مابقی مطالبات خود برای تسویه قرض
2 میلیون یورویی فدراسیون فوتبال است.
چندی قبل هم وکیل شستا خبر از قیمتگذاری ساختمان فدراسیون داده بود، اما مسئولان این فدراسیون ادعا کردند این مسئله حلوفصل میشود، اما درنهایت دادگاه به نفع شرکت شستا رای خود را صادر کرد. مهدی اسماعیلی مدیر امور حقوقی و قراردادهای شستا بعد از رسانهای شدن توقیف ساختمانهای فدراسیون و در پاسخ به اینکه رضوانیفر مدیرعامل شستا در بهمنماه سال قبل اعلام کرده بود مطالبه این شرکت از فدراسیون فوتبال اخذشده، گفته است: «زمانی که آقای رضوانیفر این مطلب را اعلام کرد، مزایده برگزارشده بود و شستا بر اساس صورتجلسه، مزایده ساختمانهای فدراسیون فوتبال را تملک کرده بود. مدیرعامل شستا براساس این مسئله و انتقال مالکیت اعلام کرد که طلب ما وصول شد و کاملاً مطابق با فکتهای پرونده بود.»
فدراسیون فوتبال در اعلام داراییهای خود به دادگاه، سه دانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس را نیز قرار داده بود که در پی آن کارشناسان رسمی حوزه مسکن قوه قضائیه به ارزشگذاری ساختمان باشگاه پرسپولیس اقدام و آن را به شعبه صدور حکم مربوط به توقیف اموال فدراسیون اعلام کرده بود.
تسویه بدهی فدراسیون فوتبال به شستا باعث شد، سه دانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس هم به نام این شرکت زده شود که با واکنش این باشگاه مواجه گردید؛ اینکه چرا فدراسیون علیرغم داراییهایی که داشت، ساختمان باشگاه پرسپولیس را برای تسویه حساب با شستا معرفی کرده و چرا فقط در مورد دفتر باشگاه پرسپولیس بحث میشود؟
این باشگاه اعلام کرده است برای رفع این مشکل اقداماتی را انجام میدهد، چراکه بدون داشتن هیچگونه نقشی در موضوع این پرونده، مجبور به واگذاری سه دانگ از ساختمان خود شده است.
حراج ساختمانهای فدراسیون فوتبال را میتوان نتیجه یکی از اشتباهات فاحش مدیریتی و انعقاد قراردادهای غلطی دانست که در فدراسیون فوتبال انجام گرفته است که خسارات آنهم تمامی ندارد. بررسی عملکرد فدراسیون و باشگاههای فوتبالی ما مشخص میکند نمونههایی از قراردادهایی که منجر به طرح شکایت از ورزش و بهویژه فوتبال شدند و ضررهای زیادی به بیتالمال وارد کردند، کم نبودهاند. پرونده ویلموتس گیت نمونه بارزی از قراردادهایی است که بدون داشتن هیچ آوردهای برای کشور، بدهی میلیاردی روی دست فدراسیون گذاشت و متأسفانه هیچ مدیری هم خود را ملزم به پاسخگویی و یا حتی معذرتخواهی نکرد، چراکه بهطورمعمول مدیران در چنین مواقعی با استعفا به بهانههای مختلف، در قبال اتخاذ تصمیمات اشتباه خود جوابگو نیستند.درباره نحوه جذب و انعقاد قرارداد ویلموتس و میزان دستمزد پرداختشده به او گفتههای متعددی مطرحشده است که هرکدام بهتنهایی میتواند ناکارآمدی مهدی تاج رئیس وقت فدراسیون و هیئترئیسه آن را به رخ بکشد که بهراحتی هر چه تمامتر اجازه بروز چنین اشتباهی دادند و فدراسیون در آستانه ورشکستگی قرار گرفت. اقتصاد ایران در سال های اخیر بواسطه وجود تحریمهای حداکثری و محروم شدن از منابع ارزی خود، با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم کرد تا بتواند از این شرایط عبور کند. با همه معضلاتی که در این مسیر وجود داشت، ناکارآمدی و بی تعهدی مسئولان ورزشی کشور باعث شد برای پرداخت بدهی ویلموتس به بیتالمال دستاندازی شود و میلیاردها تومان از سرمایه مردم به باد برود.متأسفانه پرونده بدهی به مارک ویلموتس بهتازگی فدراسیون فوتبال را مجددا با حکم جدیدی از سوی فیفا مواجه کرده است. مانوئل فریرا، دستیار ویلموتس که مدت کوتاهی در تیم ملی ایران حضور داشت برای دریافت دستمزد و پاداش خود از فدراسیون فوتبال شکایت کرده و فیفا حق را به این مربی داده است. رقم دستمزد این مربی حدود 350 هزار یورو بود و فدراسیون باید علاوه بر این، پاداش او را هم که مربوط به دو پیروزی مقابل هنگکنگ و کامبوج بوده است، پرداخت کند.معضل شکایت مربیان و بازیکنان خارجی از ایران در سال های اخیر رو به
افزایش گذاشته است و چندین مربی به علت عدم دریافت مطالبات شان از باشگاههای ایرانی و فدراسیون فوتبال به فیفا شکایت کردهاند که ازجمله آنان میتوان به کارلوس کیروش سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران، وینفرد شفر سرمربی آلمانی پیشین تیم استقلال و برانکو ایوانکوویچ سرمربی پیشین تیم پرسپولیس اشاره کرد که در بیشتر موارد فیفا به نفع این بازیکنان و به ضرر ایران حکم صادر کرده است.حال سؤال اصلی اینجاست که مدیران و مسئولانی که به دلایل مختلفی اقدام به بستن قراردادهای اینچنینی کردهاند و با تصمیمات غلط منابع مالی و ارزی کشور را هدر دادهاند، نباید در برابر این تصمیم خود به مردم جوابگو باشند؟

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 14
تبدیل زمین حاصلخیز میناب به موزه مرگ
گروه اجتماعی
« ما فشار سنگینی به آب های زیرزمینی مان وارد کردیم، آب روی سطح زمین کم و بیش معلوم است و دولت و وزارت نیرو نیز یک مقدار روی آن نظارت دارند اما آب های زیرزمینی و بهره برداری ای که از آنها صورت می گیرد و فشاری که به آن ها وارد می آید به چشم عادی دیده نمی شود.» این ها از اظهارات «عباس محمدی»، فعال محیط زیست است که ضمن انتقاد از مدیریت نادرست آب به «رسالت» توضیح می دهد: «ما به بی رحمانه ترین شکل ممکن به جان آب های زیر زمینی مان افتادیم. امروز در شرایطی هزاران چاه عمیق غیر مجاز در کشور وجود دارد که همین چاههای مجاز نیز دیگر نیازهایمان را برآورده نمی کنند و سطح آب آن ها پایین رفته است. در دشتهایی مثل دشت مشهد قبل از انقلاب چاه ها در 40 تا 50 متر به آب می رسیدند اما اکنون در حدود 300 متر به آب می رسند. بر روی سفره ای که هزاران تا چند میلیون سال زمان برای تشکیل آن صرف شده است، مدام چاه زدیم و هرساله این چاه ها را به اصطلاح کف شکنی نیز می کنیم. یعنی چاهی که آب منطقه ای گفته است
100 متر پایین بروید، سال بعد می کنند 110 متر و هر سال پایین تر می روند. من شنیدم در کرمان حتی چاه ها به 500 متر نیز رسیده اند. این یک مسئله باورنکردنی است و ما با کشاورزی بی رویه و کشت محصولات آببر سرزمین خودمان را می کشیم. در گزارش نیچر هم اشاره شده است که فرونشست زمین به معنای مرگ زمین است. یکی از بدترین نمونه های این فرونشست را ما در دشت میناب داریم. میناب یکی از قطب های تولید کشاورزی ایران از نظر تولید خرما، مرکبات و صیفیجات بود و رودخانه میناب آنجا را سیراب می کرد. بر روی رودخانه میناب سد زدند و آب آن را به بندرعباس می برند و یکسری صنایع و جمعیت در آنجا ایجاد شده است. اینکه دیگر آب رودخانه وارد دشت میناب نمی شود بماند، صدها چاه هم آنجا زده شده است. اکنون فرو نشست زمین در میناب به حدی رسیده است که از دنیا می آیند آنجا و مطالعات انجام می دهند یعنی ما زمین حاصلخیز میناب را تبدیل به موزه مرگ زمین کردیم. علت مشکلی که پژوهشگران در آن گزارش نوشتند، چیزی است که ما به عیان داریم می بینیم. شما سی ،چهل سال پیش در هر روستایی می رفتید، یکی، دو چاه یا قنات بود اما اکنون در هر روستا چندین حلقه چاه می بینید. »
این فعال محیط زیست ایراد اساسی را در سیاستگذاریهای کلان و عدم اصلاح سیاست خارجی و برنامه های مدیریتی دانسته و بیان می کند: «نمی گویم در حوزه کشاورزی مواد غذایی تولید نکنیم اما باید بخش مهمی از مواد غذایی مان از طریق واردات تأمین شود. آن هم در مقابل صادراتی که دنیا هم منتظر آن است. نمی گویم ما مدام نفت بفروشیم و گندم و شکر وارد کنیم. اینکه یک مسئله ناپایدار است. باید اقتصادمان برود به این سمت که محصولاتی تولید کنیم که در هر واحد وزنی ارزش بالا داشته باشد، مثل محصولات صنعتی. یک تن شکر را می توانیم به قیمت 150 دلار از دنیا بخریم.
به عنوان مثال ژاپن را در نظر بگیرید. این کشور یک پنجم ایران است و زمین آنچنانی هم ندارد، ژاپن یک گوشی 50 گرمی تولید می کند به قیمت 100 تا 200 دلار. یعنی یک گوشی 50 گرمی به اندازه یک تن شکر ارزش دارد. ما باید می رفتیم به این سمت و محصولاتی تولید می کردیم که قابل عرضه باشد، مثلا پارچه تولید کنیم، صنعتی که تکنولوژی اش ساده تر است و ما در آن قابلیت رقابت داریم. می توانستیم اجناسی را صادر کنیم و
در مقابلش گندم و شکر وارد کنیم. البته طبیعی است که یک درصدی از گندم، برنج و شکر را باید در داخل کشور تولید کنیم تا تعادل برقرار کرده باشیم و اینگونه نباشد که تمام تخم مرغ هایمان را در یک سبد بچینیم،اما اکنون می بینیم که منابع آبی مان را از بین بردیم.
90 درصد روغن نباتی، به طور میانگین 20 تا 30 درصد گندم و 30 تا 40 درصد برنج و حتی چای از خارج وارد می شود. چنانچه به گمرکات مرزی مثل گمرک باشماق در کردستان سری بزنید می بینید در فصل میوه در برخی روزها 100 تا 200 کامیون دارند سیب، پرتقال و سبزیجات را به عراق می برند. این یعنی ما ارزان ترین مواد تولیدی که مصرف آب بالایی هم دارند را صادر و در مقابل گران ترین کالاها از جمله لوازم الکترونیکی، صنعتی و غیره را وارد
می کنیم. به عنوان مثال در کل پروسه تولید یک گوشی به طور تقریبی ممکن است 100 لیتر آب مصرف شود که 100 تا 200 دلار هم قیمت اش است اما برای تولید یک کیلو گندم در ایران، از آنجا که راندمان هم پایین است 2 هزار لیتر آب مصرف می کنیم. این یعنی ما در واقع داریم آب خود را صادر می کنیم. به نظر من اشکال اساسی در سیاست گذاری کلان است. ما راه را به طور کل بیراهه رفتیم. اگر برنامه های مدیریتی ما اصلاح نشود، حداکثر تا 20 سال دیگر 90 درصد خاک ایران زمین سوخته می شود. مثل میناب که تمام آن سامانه اقتصادی چند هزار ساله اش مختل شده است یا در خوزستان که زمانی یک سوم تولیدات کشاورزی ما را به عهده داشته و یک سوم آب ایران آنجا جاری بوده است، الان بسیاری از باغات نخل خشک و نابود شده اند و مشکل آب دارند. »
محمدی یکی دیگر از دلایل خالی شدن سفره های آب زیرزمینی و فرونشست زمین را گسترش فرهنگ نادرست باغ سازی ، ویلا سازی و تصرف زمین در شیبهای کوهستانی دانسته و عنوان می دارد: «علاوهبر اینکه در بالادست رودخانه ها سد زده می شود، بر روی شیبهای کوهستانی باغ می سازند و با لوله آب را منتقل می کنند. از نمونه های بارز هم می توان به لواسان و رودبار قصران در شمال تهران اشاره کرد. بر تمام درههای فرعی روی دامنه دره و دامنه های کوه خانه یا باغ ساخته شده است در صورتی که 40، 30 سال پیش این مناطق را دیده ام، اصلا روی ارتفاعات باغ وجود نداشت و توجیه هم ندارد. در پایین دست مثل اوشان، فشم و زردبند که می آمدیم باغاتی بود اما اکنون در بالادست گاهی تا ارتفاع نزدیک 3000 متر از سطح دریا ساختمان و باغ درست کرده اند. خب آب این باغات از کجا تأمین می شود؟ از سرچشمههای رودخانه جاجرود. الان ما بر روی رودخانه جاجرود سد لتیان را داریم برای آب تهران، و بعد از سد لتیان در پایین و در دشت ورامین سد مامرود را هم احداث کردهاند. هیچ کدام از این ها آن آبی که باید پشتشان باشد، نیست. چرا؟ برای اینکه درطول کیلومتر ها در تمام دره های فرعی باغ، خانه و ویلا ساخته شده و این ها دارند آب را به وسیله لوله و پمپ و حتی بعضا چاه از سرچشمه مصرف می کنند. این مسئله ای نیست که اختصاص به تهران داشته باشد. متأسفانه این فرهنگ ویلا سازی و تصرف زمین به اقصی نقاط ایران نفوذ کرده است حتی در مناطقی که انسان فکرش را هم نمی کند مثل استان کرمان، استان فارس و خراسان. هر جایی که یک دره ای است و کمی آب در آن یافت می شود، کوه و کمر را تصاحب کرده اند. لذا این هم در کنار مسئله کشاورزی یکی از علل اصلی فرونشست زمین به حساب می آید. » وی معتقد است در وزارت نیرو همیشه گرایشی بوده است که تمایل دارند موضوع آب را محرمانه و امنیتی اعلام کنند و تنها کسانی که می توانند در این حوزه اظهار نظر کنند را مهندسین خودشان می دانند: « این را خود من در بسیاری جلساتی که در سال های گذشته با مدیران میانی وزارت نیرو داشتیم حس کردم که می خواهند بگویند شما وارد این بحث نشو. وقتی علت را جویا می شویم می گویند موضوع امنیتی است. به عنوان مثال زمانی که داشتند سد داریان را بر روی رودخانه سیروان می ساختند، رودخانه ای که آب آن به عراق می رود چنین عنوان می کردند که موضوع آب های مرزی امنیتی است. احداث این سد جنگل های بلوط و میراث های فرهنگی و روستاهای آن منطقه را به زیر آب برد. این ها موضوعات اجتماعی است که همه باید راجع به آن بحث و گفت و گو کنند. چرا یک استاد دانشگاه یا پژوهشگر یا کنشگر محیط زیست نباید اطلاعات کامل راجع به سد داریان یا سدهای دیگری که روی رودخانه های مرزی احداث می شوند داشته باشد؟ این حق هر ایرانی است. البته خوشبختانه قانونی به نام قانون دسترسی به اطلاعات تصویب شده است. اما نکته اینجاست که دسترسی به این اطلاعات سخت است. من خودم در این زمینه تجربه دارم. در قسمتی از وزارت نیرو زمانی که می خواستم اسناد ارزیابی محیط زیستی یک سد را مطالعه کنم، به من گفتند همین جا باید بخوانی و نمی توانی با خود بیرون ببری. آن هم یک کتاب فوق العاده حجیم. لذا می خواهم بگویم دسترسی به اطلاعات شدنی است اما با پیگیری های زیاد و به سختی. وزارت نیرویی ها هم هاله ای دور خودشان درست کردهاند که گویی تنها کسانی که می توانند راجع به آب نظر بدهند تنها مهندسین خودشان هستند. درصورتی که آب یک موضوع اجتماعی و یک موضوع محیط زیستی است. اتفاقا به نظر من اصلا وزرات نیرو نباید متولی آب باشد. وزارت نیرو از اسمش هم پیداست که باید دنبال انرژی و برق باشد. در سابقه وزارت نیرو به شرکت برق در دهه چهل بر می خوریم. این شرکت برای تولید و رساندن برق به خانه ها و کارخانه ها ساخته شد. نیمه های دهه پنجاه بخش آب را نیز به این شرکت می سپارند و اسمش را وزارت نیرو می گذارند. این کاملا اشتباه بوده است. آب با ارگانی مثل منابع طبیعی هم خوانی بیشتری دارد. اینکه وزارت نیرو سد می سازد و می خواهد برق تولید کند دلیل نمی شود سرنوشت آب را نیز به او بسپاریم. این اشتباه بزرگ نتیجه اش این شد که مهندسان و مدیران وزارتنیرو خودشان را تنها صاحب نظران حوزه آب می دانند یعنی حتی یک مهندس کشاورزی مثل بنده، یک مهندس منابع طبیعی، یک جنگل شناس، یک کارشناس محیط زیست یا یک کارشناس علوم اجتماعی حق صحبت از آب را ندارد و به او گفته می شود تو تخصص نداری. اسمش را هم گذاشته اند تخصص. در صورتی که اتفاقا به نظر من وزارت نیرو تخصص آب ندارد. آن ها تخصص شان روی ساختن سد و نیروگاه، خطوط انتقال آب و نیرو است. بنابراین می بینیم که موضوع آب تبدیل شده است به موضوعی که در یک محافل سربسته راجع به آن تصمیم گیری می شود و خود به خود حالت اطلاعات مخفی پیدا کرده است که در دسترس همگان نیست یا بسیار به سختی در دسترس است. »
« ما فشار سنگینی به آب های زیرزمینی مان وارد کردیم، آب روی سطح زمین کم و بیش معلوم است و دولت و وزارت نیرو نیز یک مقدار روی آن نظارت دارند اما آب های زیرزمینی و بهره برداری ای که از آنها صورت می گیرد و فشاری که به آن ها وارد می آید به چشم عادی دیده نمی شود.» این ها از اظهارات «عباس محمدی»، فعال محیط زیست است که ضمن انتقاد از مدیریت نادرست آب به «رسالت» توضیح می دهد: «ما به بی رحمانه ترین شکل ممکن به جان آب های زیر زمینی مان افتادیم. امروز در شرایطی هزاران چاه عمیق غیر مجاز در کشور وجود دارد که همین چاههای مجاز نیز دیگر نیازهایمان را برآورده نمی کنند و سطح آب آن ها پایین رفته است. در دشتهایی مثل دشت مشهد قبل از انقلاب چاه ها در 40 تا 50 متر به آب می رسیدند اما اکنون در حدود 300 متر به آب می رسند. بر روی سفره ای که هزاران تا چند میلیون سال زمان برای تشکیل آن صرف شده است، مدام چاه زدیم و هرساله این چاه ها را به اصطلاح کف شکنی نیز می کنیم. یعنی چاهی که آب منطقه ای گفته است
100 متر پایین بروید، سال بعد می کنند 110 متر و هر سال پایین تر می روند. من شنیدم در کرمان حتی چاه ها به 500 متر نیز رسیده اند. این یک مسئله باورنکردنی است و ما با کشاورزی بی رویه و کشت محصولات آببر سرزمین خودمان را می کشیم. در گزارش نیچر هم اشاره شده است که فرونشست زمین به معنای مرگ زمین است. یکی از بدترین نمونه های این فرونشست را ما در دشت میناب داریم. میناب یکی از قطب های تولید کشاورزی ایران از نظر تولید خرما، مرکبات و صیفیجات بود و رودخانه میناب آنجا را سیراب می کرد. بر روی رودخانه میناب سد زدند و آب آن را به بندرعباس می برند و یکسری صنایع و جمعیت در آنجا ایجاد شده است. اینکه دیگر آب رودخانه وارد دشت میناب نمی شود بماند، صدها چاه هم آنجا زده شده است. اکنون فرو نشست زمین در میناب به حدی رسیده است که از دنیا می آیند آنجا و مطالعات انجام می دهند یعنی ما زمین حاصلخیز میناب را تبدیل به موزه مرگ زمین کردیم. علت مشکلی که پژوهشگران در آن گزارش نوشتند، چیزی است که ما به عیان داریم می بینیم. شما سی ،چهل سال پیش در هر روستایی می رفتید، یکی، دو چاه یا قنات بود اما اکنون در هر روستا چندین حلقه چاه می بینید. »
این فعال محیط زیست ایراد اساسی را در سیاستگذاریهای کلان و عدم اصلاح سیاست خارجی و برنامه های مدیریتی دانسته و بیان می کند: «نمی گویم در حوزه کشاورزی مواد غذایی تولید نکنیم اما باید بخش مهمی از مواد غذایی مان از طریق واردات تأمین شود. آن هم در مقابل صادراتی که دنیا هم منتظر آن است. نمی گویم ما مدام نفت بفروشیم و گندم و شکر وارد کنیم. اینکه یک مسئله ناپایدار است. باید اقتصادمان برود به این سمت که محصولاتی تولید کنیم که در هر واحد وزنی ارزش بالا داشته باشد، مثل محصولات صنعتی. یک تن شکر را می توانیم به قیمت 150 دلار از دنیا بخریم.
به عنوان مثال ژاپن را در نظر بگیرید. این کشور یک پنجم ایران است و زمین آنچنانی هم ندارد، ژاپن یک گوشی 50 گرمی تولید می کند به قیمت 100 تا 200 دلار. یعنی یک گوشی 50 گرمی به اندازه یک تن شکر ارزش دارد. ما باید می رفتیم به این سمت و محصولاتی تولید می کردیم که قابل عرضه باشد، مثلا پارچه تولید کنیم، صنعتی که تکنولوژی اش ساده تر است و ما در آن قابلیت رقابت داریم. می توانستیم اجناسی را صادر کنیم و
در مقابلش گندم و شکر وارد کنیم. البته طبیعی است که یک درصدی از گندم، برنج و شکر را باید در داخل کشور تولید کنیم تا تعادل برقرار کرده باشیم و اینگونه نباشد که تمام تخم مرغ هایمان را در یک سبد بچینیم،اما اکنون می بینیم که منابع آبی مان را از بین بردیم.
90 درصد روغن نباتی، به طور میانگین 20 تا 30 درصد گندم و 30 تا 40 درصد برنج و حتی چای از خارج وارد می شود. چنانچه به گمرکات مرزی مثل گمرک باشماق در کردستان سری بزنید می بینید در فصل میوه در برخی روزها 100 تا 200 کامیون دارند سیب، پرتقال و سبزیجات را به عراق می برند. این یعنی ما ارزان ترین مواد تولیدی که مصرف آب بالایی هم دارند را صادر و در مقابل گران ترین کالاها از جمله لوازم الکترونیکی، صنعتی و غیره را وارد
می کنیم. به عنوان مثال در کل پروسه تولید یک گوشی به طور تقریبی ممکن است 100 لیتر آب مصرف شود که 100 تا 200 دلار هم قیمت اش است اما برای تولید یک کیلو گندم در ایران، از آنجا که راندمان هم پایین است 2 هزار لیتر آب مصرف می کنیم. این یعنی ما در واقع داریم آب خود را صادر می کنیم. به نظر من اشکال اساسی در سیاست گذاری کلان است. ما راه را به طور کل بیراهه رفتیم. اگر برنامه های مدیریتی ما اصلاح نشود، حداکثر تا 20 سال دیگر 90 درصد خاک ایران زمین سوخته می شود. مثل میناب که تمام آن سامانه اقتصادی چند هزار ساله اش مختل شده است یا در خوزستان که زمانی یک سوم تولیدات کشاورزی ما را به عهده داشته و یک سوم آب ایران آنجا جاری بوده است، الان بسیاری از باغات نخل خشک و نابود شده اند و مشکل آب دارند. »
محمدی یکی دیگر از دلایل خالی شدن سفره های آب زیرزمینی و فرونشست زمین را گسترش فرهنگ نادرست باغ سازی ، ویلا سازی و تصرف زمین در شیبهای کوهستانی دانسته و عنوان می دارد: «علاوهبر اینکه در بالادست رودخانه ها سد زده می شود، بر روی شیبهای کوهستانی باغ می سازند و با لوله آب را منتقل می کنند. از نمونه های بارز هم می توان به لواسان و رودبار قصران در شمال تهران اشاره کرد. بر تمام درههای فرعی روی دامنه دره و دامنه های کوه خانه یا باغ ساخته شده است در صورتی که 40، 30 سال پیش این مناطق را دیده ام، اصلا روی ارتفاعات باغ وجود نداشت و توجیه هم ندارد. در پایین دست مثل اوشان، فشم و زردبند که می آمدیم باغاتی بود اما اکنون در بالادست گاهی تا ارتفاع نزدیک 3000 متر از سطح دریا ساختمان و باغ درست کرده اند. خب آب این باغات از کجا تأمین می شود؟ از سرچشمههای رودخانه جاجرود. الان ما بر روی رودخانه جاجرود سد لتیان را داریم برای آب تهران، و بعد از سد لتیان در پایین و در دشت ورامین سد مامرود را هم احداث کردهاند. هیچ کدام از این ها آن آبی که باید پشتشان باشد، نیست. چرا؟ برای اینکه درطول کیلومتر ها در تمام دره های فرعی باغ، خانه و ویلا ساخته شده و این ها دارند آب را به وسیله لوله و پمپ و حتی بعضا چاه از سرچشمه مصرف می کنند. این مسئله ای نیست که اختصاص به تهران داشته باشد. متأسفانه این فرهنگ ویلا سازی و تصرف زمین به اقصی نقاط ایران نفوذ کرده است حتی در مناطقی که انسان فکرش را هم نمی کند مثل استان کرمان، استان فارس و خراسان. هر جایی که یک دره ای است و کمی آب در آن یافت می شود، کوه و کمر را تصاحب کرده اند. لذا این هم در کنار مسئله کشاورزی یکی از علل اصلی فرونشست زمین به حساب می آید. » وی معتقد است در وزارت نیرو همیشه گرایشی بوده است که تمایل دارند موضوع آب را محرمانه و امنیتی اعلام کنند و تنها کسانی که می توانند در این حوزه اظهار نظر کنند را مهندسین خودشان می دانند: « این را خود من در بسیاری جلساتی که در سال های گذشته با مدیران میانی وزارت نیرو داشتیم حس کردم که می خواهند بگویند شما وارد این بحث نشو. وقتی علت را جویا می شویم می گویند موضوع امنیتی است. به عنوان مثال زمانی که داشتند سد داریان را بر روی رودخانه سیروان می ساختند، رودخانه ای که آب آن به عراق می رود چنین عنوان می کردند که موضوع آب های مرزی امنیتی است. احداث این سد جنگل های بلوط و میراث های فرهنگی و روستاهای آن منطقه را به زیر آب برد. این ها موضوعات اجتماعی است که همه باید راجع به آن بحث و گفت و گو کنند. چرا یک استاد دانشگاه یا پژوهشگر یا کنشگر محیط زیست نباید اطلاعات کامل راجع به سد داریان یا سدهای دیگری که روی رودخانه های مرزی احداث می شوند داشته باشد؟ این حق هر ایرانی است. البته خوشبختانه قانونی به نام قانون دسترسی به اطلاعات تصویب شده است. اما نکته اینجاست که دسترسی به این اطلاعات سخت است. من خودم در این زمینه تجربه دارم. در قسمتی از وزارت نیرو زمانی که می خواستم اسناد ارزیابی محیط زیستی یک سد را مطالعه کنم، به من گفتند همین جا باید بخوانی و نمی توانی با خود بیرون ببری. آن هم یک کتاب فوق العاده حجیم. لذا می خواهم بگویم دسترسی به اطلاعات شدنی است اما با پیگیری های زیاد و به سختی. وزارت نیرویی ها هم هاله ای دور خودشان درست کردهاند که گویی تنها کسانی که می توانند راجع به آب نظر بدهند تنها مهندسین خودشان هستند. درصورتی که آب یک موضوع اجتماعی و یک موضوع محیط زیستی است. اتفاقا به نظر من اصلا وزرات نیرو نباید متولی آب باشد. وزارت نیرو از اسمش هم پیداست که باید دنبال انرژی و برق باشد. در سابقه وزارت نیرو به شرکت برق در دهه چهل بر می خوریم. این شرکت برای تولید و رساندن برق به خانه ها و کارخانه ها ساخته شد. نیمه های دهه پنجاه بخش آب را نیز به این شرکت می سپارند و اسمش را وزارت نیرو می گذارند. این کاملا اشتباه بوده است. آب با ارگانی مثل منابع طبیعی هم خوانی بیشتری دارد. اینکه وزارت نیرو سد می سازد و می خواهد برق تولید کند دلیل نمی شود سرنوشت آب را نیز به او بسپاریم. این اشتباه بزرگ نتیجه اش این شد که مهندسان و مدیران وزارتنیرو خودشان را تنها صاحب نظران حوزه آب می دانند یعنی حتی یک مهندس کشاورزی مثل بنده، یک مهندس منابع طبیعی، یک جنگل شناس، یک کارشناس محیط زیست یا یک کارشناس علوم اجتماعی حق صحبت از آب را ندارد و به او گفته می شود تو تخصص نداری. اسمش را هم گذاشته اند تخصص. در صورتی که اتفاقا به نظر من وزارت نیرو تخصص آب ندارد. آن ها تخصص شان روی ساختن سد و نیروگاه، خطوط انتقال آب و نیرو است. بنابراین می بینیم که موضوع آب تبدیل شده است به موضوعی که در یک محافل سربسته راجع به آن تصمیم گیری می شود و خود به خود حالت اطلاعات مخفی پیدا کرده است که در دسترس همگان نیست یا بسیار به سختی در دسترس است. »

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 18
نگهبانی از شأن رئیس جمهور
وحید عظیمنیا
همواره در ایام ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری، ستاد انتخابات کشور مرکز توجه رسانههای داخلی و خارجی و به تبع مردم میشد چرا که افرادی اقدام به ثبتنام میکردند که نه تنها فاقد شرایط مندرج در اصل ۱۱۵ قانون اساسی بودند بلکه هدفی هم برای رئیسجمهور شدن نداشتند و صرفاً برای دیدهشدن راهی میدان فاطمی شده بودند؛ فارغ از مورد تمسخر قرار گرفتن کسانی که بدون داشتن شرایط اقدام به ثبتنام کرده بودند و این اقدام باعث زیر سؤال رفتن نظام سیاسی کشورمان بود، هزینه سنگینی نیز به لحاظ مادی و معنوی تحمیل میکرد؛ هزینه مادی شامل هدررفت وقت و انرژی ستاد انتخابات و هزینه معنوی نیز اتهامزنی به نظام که مثلا هزار نامزد انتخابات ریاستجمهوری را رد صلاحیت کرده است. جالب است بدانید صرفا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ که پیروز آن بازنده اخلاق و صداقت بود، هزار و ۶۳۶ نفر ثبت نام کردند که از این میان، ۲۷ نفر دارای مدرک نامشخص، ۳۶ نفر ابتدایی، ۱۱۴ نفر سیکل، ۳۹۷ نفر دیپلم، ۱۴۸ نفر کاردانی و ۴۵۶ نفر
مدرک کارشناسی داشتند؛ یعنی هزار و ۱۷۸ نفر از ثبتنامکنندگان ریاست جمهوری حتی حداقل مدرک ثبتنامی نداشتند و این در حالی است که برای نامزدی نمایندگی مجلس یک شهر ۱۰۰ هزار نفر و یا نامزدی شورای شهر یک کلانشهر مدرک فوق لیسانس لحاظ شده است!
تکرار این موارد و نقص شدید قانون انتخابات که معالأسف درباره موارد مهمی همچون هزینه انتخابات سکوت کرده است، موجب شد مسئولان ذیربط اقدام به آسیب شناسی کارشناسی نظام انتخاباتی کشور در مجمع تشخیص مصلحت نظام کردند و نتیجه آن «تدوین سیاستهای کلی انتخابات» شد که ۲۴ مهر ۱۳۹۵ در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی، از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی در ۱۸ بند به رؤسای قوای سهگانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ گردید. بند ۱۰ این سیاستها، به رفع آسیب ایام ثبتنامها اشاره دارد. مواردی نظیر «ارتقاء شایسته گزینی - همراه با زمینهسازی مناسب - در انتخاب داوطلبان تراز جمهوری اسلامی ایران و دارای ویژگیهایی متناسب با جایگاه مربوط» و تاکید میکند و برای عملی شدن آن نیز ۵ جزء پیشبینی کرده است:
*۱-۱۰. تعیین دقیق معیارها و شاخصها و شرایط عمومی و اختصاصی داوطلبان در چارچوب قانون اساسی با تأکید بر کارآمدی علمی، جسمی و شایستگی متناسب با مسؤلیتهای مربوط و تعهد به اسلام، انقلاب و نظام اسلامی و قانون اساسی بهویژه التزام به ولایت فقیه و سلامت اخلاقی – اقتصادی
*۲-۱۰. شناسایی اولیه توانایی و شایستگی داوطلبان در مرحله ثبتنام به شیوههای مناسب قانونی و متناسب با هر انتخابات
*۳-۱۰. بررسی دقیق و احراز شرایط لازم برای صلاحیت نامزدها با پیشبینی زمان کافی در چارچوب قانون هر انتخابات از طریق استعلام از مراجع ذیصلاح و پاسخگویی مسئولانه و بهموقع آنها
*۴-۱۰. اتخاذ ترتیبات لازم برای به حداقل رساندن ممنوعیت حضور داوطلبان شاغل
*۵-۱۰. تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان
فراز پایانی این بند یعنی جز ۵ بند ۱۰ سیاستهای کلی انتخابات، صراحتاً شورای نگهبان را مخاطب قرار داده و «تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری» را خواستار شده است. پیرو این مهم، شورای نگهبان ۲۶ دی ۱۳۹۶ اقدام به تعریف معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری را کرده و آن را منتشر نمود. در ماده ۲ این تعیین ابلاغیه، شرایط و معیارهای لازم جهت تشخیص رجل سیاسی مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری عبارت بودند از: «سوابق کافی و قابل ارزیابی در فعالیتهای مذهبی و سیاسی از قبیل مکتوبات، سخنرانیها و اعلام مواضع»، «سوابق کافی و قابل ارزیابی در تصدی برخی مسئولیتها و مدیریتهای کلان»، «سلامت و توانایی لازم جهت ایفای مسئولیتهای ریاست جمهوری»، «سن متناسب با انجام مسئولیتهای ریاست جمهوری» و «صلاحیت علمی لازم جهت ایفای وظایف ریاست جمهوری.»
پس از اقدامات اولیه شورای نگهبان، نوبت مجلس و دولت بود تا با نهایی کردن لایحه جامع انتخابات به تکالیف سیاستهای کلی انتخابات جامه عمل بپوشاند، اما متأسفانه اهمال و سیاسیکاری مجلس و دولت مانع از آن شد که لایحه جامع به سرانجام برسد. در این اثنا حتی با پیگیری سخنگوی شورای نگهبان جلسهای سه نفره با حضور علی لاریجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، عبدالرضا رحمانی وزیر کشور دولت روحانی و عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان تشکیل شد و حتی شورای نگهبان اعلام کرد حاضر است ظرفیت کارشناسی پژوهشکده حقوقی شورای نگهبان را در اختیار مجلس قرار دهد تا قانونی جامع به سرانجام رسد، اما کوتاهی دولت و مجلس مانع از آن شد. با فرسایشی شدن روند بررسی لایحه جامع انتخابات و پرابهام و اشکال بودن طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری که مورد ایراد «هیئت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام» در مجمع تشخیص مصلحت نظام واقع شده است، شورای نگهبان به منظور جلوگیری از تکرار آسیبهای ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهور و جبران کمکاری دولت و مجلس اقدام به اصلاح مصوبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ خود کرد.
حال برخی افراد حزبی که در برابر نقض مکرر قانون اساسی همچون اصول ۳ (رفع تبعیض ناروا)،
۲۸ (داشتن شغل مناسب حق هر ایرانی)، ۲۹ (تأمین اجتماعی همگانی)، ۳۰ (آموزش و پروش رایگان)،
۳۱ (داشتن مسکن مناسب حق هر ایرانی) و ... از سوی رئیسجمهور سکوت کرده اند، در حال حمله به شورای نگهبان هستند که ایهاالناس چه نشستهاید قانون اساسی تحدید شده است! هرچند خودشان بزرگترین تهدید این قانون هستند.
منتقدان به اصل ۱۱۵ قانون اساسی استناد میکنند که تصریح دارد: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای، حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران ومذهب رسمی کشور». آنچه منتقدان به آن اشاره نمیکنند این است که در طول بیش از سه دهه گذشته، فرآیند ثبتنام داوطلبان ریاست جمهوری با استناد به همین اصل بوده و از آنجایی که منجر به آسیبزایی در ایام ثبتنام میشده زمینه تدوین سیاستهای کلی انتخابات را فراهم کرده است.
از طرفی دیگر شورای نگهبان در مصوبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ اقدام به تعیین کیفی شرایط ثبتنامکنندگان انتخابات ریاست جمهوری کرده بود و دولت و مجلس حداقل چهار سال فرصت داشتند اقدام به نهایی کردن لایحه جامع کنند، اما به دلیل فرصت سوزی این دو قوه، شورای نگهبان اقدام به اصلاح مصوبه قبلی کرده است. حال این سؤال مطرح میشود که آیا اقدام شورای نگهبان در اصلاح مصوبه قبلی خود و ارسال آن به وزارت کشور تحدید قانون اساسی و یا خلاف آن است؟ در پاسخ باید گفت مصوبه اصلاح شده صرفاً در راستای «شرایط مندرج در اصل ۱۱۵ قانون اساسی» است و بالغ بر آن چیزی اعمال نشده است لذا شروط اعلامی شورای نگهبان به وزارت کشور، زمینهای است برای این که بتواند، شرایط مقرر در اصل ۱۱۵ قانون اساسی یعنی رجل سیاسی و مذهبی و مدیر و مدبّر بودن و حسن سابقه را احراز کند.
بر اساس مصوبه جدید شورای نگهبان، عناوین کلی همچون «سوابق کافی»، «صلاحیت علمی»، «سن متناسب» و شفاف و عینی شده است بنابراین داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری برای ثبت نام باید در بازه سنی ۴۰ تا ۷۵ سال باشند، حداقل دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن باشند و سابقه تصدی حداقل ۴ ساله در سمتهای مدیریتی کشور را که به طور کامل مصادیق آن ذکر شده را داشته باشد. البته با توجه به حساسیت اعضای شورای نگهبان در خصوص حفظ حقوق مردم و اعتراض احتمالی برخی از افراد به عدم ثبتنام خود، امکان اعتراض افراد و بررسی شورای نگهبان در خصوص دارا بودن شرایط مذکور در این مصوبه پیشبینی شده تا ضمن ممانعت از ثبتنام افرادی که از صلاحیتهای حداقلی برای ورود به فضای رقابت ریاست جمهوری برخوردار نیستند، حقی نیز از افراد تضییع نشود.
به هر روی عدالت انتخاباتی، استفاده برابر از تبلیغات انتخاباتی، چگونگی هزینه کرد کاندیداها و شفاف سازی آن، پیشگیری از جرائم انتخاباتی، آموزش همگانی هنجارهای انتخاباتی، شایسته گزینی
در زمان ثبت نام، تعیین دقیق معیارها و شاخصهای عمومی و اختصاصی داوطلبان و ... مهمترین الزاماتی است که باید موردتوجه مسئولان قرار گیرد. البته داستان عجیبی است داستان کسانی که مدعی اصلاح امور هستند اما از اصلاح روند آسیبزای انتخابات شکایت دارند.
همواره در ایام ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری، ستاد انتخابات کشور مرکز توجه رسانههای داخلی و خارجی و به تبع مردم میشد چرا که افرادی اقدام به ثبتنام میکردند که نه تنها فاقد شرایط مندرج در اصل ۱۱۵ قانون اساسی بودند بلکه هدفی هم برای رئیسجمهور شدن نداشتند و صرفاً برای دیدهشدن راهی میدان فاطمی شده بودند؛ فارغ از مورد تمسخر قرار گرفتن کسانی که بدون داشتن شرایط اقدام به ثبتنام کرده بودند و این اقدام باعث زیر سؤال رفتن نظام سیاسی کشورمان بود، هزینه سنگینی نیز به لحاظ مادی و معنوی تحمیل میکرد؛ هزینه مادی شامل هدررفت وقت و انرژی ستاد انتخابات و هزینه معنوی نیز اتهامزنی به نظام که مثلا هزار نامزد انتخابات ریاستجمهوری را رد صلاحیت کرده است. جالب است بدانید صرفا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ که پیروز آن بازنده اخلاق و صداقت بود، هزار و ۶۳۶ نفر ثبت نام کردند که از این میان، ۲۷ نفر دارای مدرک نامشخص، ۳۶ نفر ابتدایی، ۱۱۴ نفر سیکل، ۳۹۷ نفر دیپلم، ۱۴۸ نفر کاردانی و ۴۵۶ نفر
مدرک کارشناسی داشتند؛ یعنی هزار و ۱۷۸ نفر از ثبتنامکنندگان ریاست جمهوری حتی حداقل مدرک ثبتنامی نداشتند و این در حالی است که برای نامزدی نمایندگی مجلس یک شهر ۱۰۰ هزار نفر و یا نامزدی شورای شهر یک کلانشهر مدرک فوق لیسانس لحاظ شده است!
تکرار این موارد و نقص شدید قانون انتخابات که معالأسف درباره موارد مهمی همچون هزینه انتخابات سکوت کرده است، موجب شد مسئولان ذیربط اقدام به آسیب شناسی کارشناسی نظام انتخاباتی کشور در مجمع تشخیص مصلحت نظام کردند و نتیجه آن «تدوین سیاستهای کلی انتخابات» شد که ۲۴ مهر ۱۳۹۵ در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی، از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی در ۱۸ بند به رؤسای قوای سهگانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ گردید. بند ۱۰ این سیاستها، به رفع آسیب ایام ثبتنامها اشاره دارد. مواردی نظیر «ارتقاء شایسته گزینی - همراه با زمینهسازی مناسب - در انتخاب داوطلبان تراز جمهوری اسلامی ایران و دارای ویژگیهایی متناسب با جایگاه مربوط» و تاکید میکند و برای عملی شدن آن نیز ۵ جزء پیشبینی کرده است:
*۱-۱۰. تعیین دقیق معیارها و شاخصها و شرایط عمومی و اختصاصی داوطلبان در چارچوب قانون اساسی با تأکید بر کارآمدی علمی، جسمی و شایستگی متناسب با مسؤلیتهای مربوط و تعهد به اسلام، انقلاب و نظام اسلامی و قانون اساسی بهویژه التزام به ولایت فقیه و سلامت اخلاقی – اقتصادی
*۲-۱۰. شناسایی اولیه توانایی و شایستگی داوطلبان در مرحله ثبتنام به شیوههای مناسب قانونی و متناسب با هر انتخابات
*۳-۱۰. بررسی دقیق و احراز شرایط لازم برای صلاحیت نامزدها با پیشبینی زمان کافی در چارچوب قانون هر انتخابات از طریق استعلام از مراجع ذیصلاح و پاسخگویی مسئولانه و بهموقع آنها
*۴-۱۰. اتخاذ ترتیبات لازم برای به حداقل رساندن ممنوعیت حضور داوطلبان شاغل
*۵-۱۰. تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان
فراز پایانی این بند یعنی جز ۵ بند ۱۰ سیاستهای کلی انتخابات، صراحتاً شورای نگهبان را مخاطب قرار داده و «تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری» را خواستار شده است. پیرو این مهم، شورای نگهبان ۲۶ دی ۱۳۹۶ اقدام به تعریف معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری را کرده و آن را منتشر نمود. در ماده ۲ این تعیین ابلاغیه، شرایط و معیارهای لازم جهت تشخیص رجل سیاسی مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری عبارت بودند از: «سوابق کافی و قابل ارزیابی در فعالیتهای مذهبی و سیاسی از قبیل مکتوبات، سخنرانیها و اعلام مواضع»، «سوابق کافی و قابل ارزیابی در تصدی برخی مسئولیتها و مدیریتهای کلان»، «سلامت و توانایی لازم جهت ایفای مسئولیتهای ریاست جمهوری»، «سن متناسب با انجام مسئولیتهای ریاست جمهوری» و «صلاحیت علمی لازم جهت ایفای وظایف ریاست جمهوری.»
پس از اقدامات اولیه شورای نگهبان، نوبت مجلس و دولت بود تا با نهایی کردن لایحه جامع انتخابات به تکالیف سیاستهای کلی انتخابات جامه عمل بپوشاند، اما متأسفانه اهمال و سیاسیکاری مجلس و دولت مانع از آن شد که لایحه جامع به سرانجام برسد. در این اثنا حتی با پیگیری سخنگوی شورای نگهبان جلسهای سه نفره با حضور علی لاریجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، عبدالرضا رحمانی وزیر کشور دولت روحانی و عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان تشکیل شد و حتی شورای نگهبان اعلام کرد حاضر است ظرفیت کارشناسی پژوهشکده حقوقی شورای نگهبان را در اختیار مجلس قرار دهد تا قانونی جامع به سرانجام رسد، اما کوتاهی دولت و مجلس مانع از آن شد. با فرسایشی شدن روند بررسی لایحه جامع انتخابات و پرابهام و اشکال بودن طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری که مورد ایراد «هیئت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام» در مجمع تشخیص مصلحت نظام واقع شده است، شورای نگهبان به منظور جلوگیری از تکرار آسیبهای ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهور و جبران کمکاری دولت و مجلس اقدام به اصلاح مصوبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ خود کرد.
حال برخی افراد حزبی که در برابر نقض مکرر قانون اساسی همچون اصول ۳ (رفع تبعیض ناروا)،
۲۸ (داشتن شغل مناسب حق هر ایرانی)، ۲۹ (تأمین اجتماعی همگانی)، ۳۰ (آموزش و پروش رایگان)،
۳۱ (داشتن مسکن مناسب حق هر ایرانی) و ... از سوی رئیسجمهور سکوت کرده اند، در حال حمله به شورای نگهبان هستند که ایهاالناس چه نشستهاید قانون اساسی تحدید شده است! هرچند خودشان بزرگترین تهدید این قانون هستند.
منتقدان به اصل ۱۱۵ قانون اساسی استناد میکنند که تصریح دارد: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای، حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران ومذهب رسمی کشور». آنچه منتقدان به آن اشاره نمیکنند این است که در طول بیش از سه دهه گذشته، فرآیند ثبتنام داوطلبان ریاست جمهوری با استناد به همین اصل بوده و از آنجایی که منجر به آسیبزایی در ایام ثبتنام میشده زمینه تدوین سیاستهای کلی انتخابات را فراهم کرده است.
از طرفی دیگر شورای نگهبان در مصوبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ اقدام به تعیین کیفی شرایط ثبتنامکنندگان انتخابات ریاست جمهوری کرده بود و دولت و مجلس حداقل چهار سال فرصت داشتند اقدام به نهایی کردن لایحه جامع کنند، اما به دلیل فرصت سوزی این دو قوه، شورای نگهبان اقدام به اصلاح مصوبه قبلی کرده است. حال این سؤال مطرح میشود که آیا اقدام شورای نگهبان در اصلاح مصوبه قبلی خود و ارسال آن به وزارت کشور تحدید قانون اساسی و یا خلاف آن است؟ در پاسخ باید گفت مصوبه اصلاح شده صرفاً در راستای «شرایط مندرج در اصل ۱۱۵ قانون اساسی» است و بالغ بر آن چیزی اعمال نشده است لذا شروط اعلامی شورای نگهبان به وزارت کشور، زمینهای است برای این که بتواند، شرایط مقرر در اصل ۱۱۵ قانون اساسی یعنی رجل سیاسی و مذهبی و مدیر و مدبّر بودن و حسن سابقه را احراز کند.
بر اساس مصوبه جدید شورای نگهبان، عناوین کلی همچون «سوابق کافی»، «صلاحیت علمی»، «سن متناسب» و شفاف و عینی شده است بنابراین داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری برای ثبت نام باید در بازه سنی ۴۰ تا ۷۵ سال باشند، حداقل دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن باشند و سابقه تصدی حداقل ۴ ساله در سمتهای مدیریتی کشور را که به طور کامل مصادیق آن ذکر شده را داشته باشد. البته با توجه به حساسیت اعضای شورای نگهبان در خصوص حفظ حقوق مردم و اعتراض احتمالی برخی از افراد به عدم ثبتنام خود، امکان اعتراض افراد و بررسی شورای نگهبان در خصوص دارا بودن شرایط مذکور در این مصوبه پیشبینی شده تا ضمن ممانعت از ثبتنام افرادی که از صلاحیتهای حداقلی برای ورود به فضای رقابت ریاست جمهوری برخوردار نیستند، حقی نیز از افراد تضییع نشود.
به هر روی عدالت انتخاباتی، استفاده برابر از تبلیغات انتخاباتی، چگونگی هزینه کرد کاندیداها و شفاف سازی آن، پیشگیری از جرائم انتخاباتی، آموزش همگانی هنجارهای انتخاباتی، شایسته گزینی
در زمان ثبت نام، تعیین دقیق معیارها و شاخصهای عمومی و اختصاصی داوطلبان و ... مهمترین الزاماتی است که باید موردتوجه مسئولان قرار گیرد. البته داستان عجیبی است داستان کسانی که مدعی اصلاح امور هستند اما از اصلاح روند آسیبزای انتخابات شکایت دارند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 12
آتش در لانه عنکبوت
فخرالدین اسدی
«نتانیاهو» نفسهای آخر را می کشد! این جمله ایاست که طی روزهای اخیر به کرات شاهد شنیدن آن بوده ایم.با از دست رفتن فرصت نتانیاهو برای تشکیل کابینه در سرزمینهای اشغالی و امتناع«بنی گانتز» وزیر جنگ صهیونیستها از ائتلاف دوباره با نخست وزیر فعلی رژیم اشغالگر قدس، نتانیاهو به یک قدمی پرتگاه رسیده است. از سوی دیگر، حتی اگر مخالفان نتانیاهو بتوانند کابینه ای ائتلافی را در تل آویو تشکیل داده و از حمایت «کنست»برخوردار شوند، قطعا به عنوان یک کابینه حداقلی و آسیب پذیر مورد شناسایی تحلیلگران و سیاستمداران سایر نقاط جهان قرار می گیرند. بدون شک خروجی و نتیجه تحولات اخیر در سرزمینهای اشغالی، شکست همزمان نتانیاهو و رژیم صهیونیستی می باشد.
روز چهارشنبه هفته گذشته، رووین ریولین، رئيس رژیم صهیونیستی از یائیر لاپید دعوت کرد تا کابینه را تشکیل دهد.این در حالیاست که ریولین، در تاریخ ۶ آوریل بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر کنونی رژیم صهیونیستی را مسئول این امر کرده بود. حالا با پایان مهلت قانونی ۲۸ روزه و ناکامی او در این امر، آریولین رهبر حزب یش عتید، یعنی یائیر لاپید را به عنوان مسئول تشکیل کابینه معرفی کرد.با این حال تا زمان مشخص شدن فرد جدید ،همچنان بنیامین نتانیاهو، مسئول آنچه در سرزمینهای اشغالی دولت انتقالی خوانده می شود، می باشد. نتانیاهو از ماه می سال ۲۰۲۰ درگیر پروندههای فسادی است که در نظام قضائی صهیونیستها برای او باز شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ناکامی نتانیاهو در تشکیل کابینه، به معنای پایان او می باشد. در صورتی که نتانیاهو از رأس هرم قدرت در سرزمینهای اشغالی برکنار شود، مستقیما جهت پیگیری پرونده های قضائی خود به دادگاه خواهد رفت. نتیجه دادگاه تقریبا مشخص است.او بابت چهار پرونده ، احتمالا مجموعا به 10 سال زندان محکوم خواهد شد.
کار در تل آویو گره خورده است
اما چنانكه تحلیلگران اذعان کرده اند، با وجود عدم موفقیت نتانیاهو، کار برای رقیب او نیز چندان راحت نخواهد بود. بسیاری از ناظران سیاسی بر این باورند لاپید هم نمیتواند حمایت لازم برای تشکیل کابینه را در کنست به دست بیاورد. این در حالیاست که در دو سال گذشته چهار انتخابات در سرزمینهای اشغالی برگزار شده و هنوز هیچ یک از سیاستمداران صهیونیستی نتوانستهاند با حمایت کنست دولت تشکیل دهند.ریولین در یک سخنرانی زنده تلویزیونی با اعلام اینکه بر این باور است لاپید بیشترین شانس را برای تشکیل ائتلاف دارد، افزود: «من با لاپید صحبت کردم و به او گفتم که مأموریتی ۲۸ روزه به او اعطا میکنم تا بتواند یک دولت با حمایت دستکم ۵۶ نفر از ۱۲۰ عضو کنست را تشکیل دهد.»
بر اساس آنچه شبکه یورونیوز گزارش داده است، نفتالی بنت، رهبر حزب یمیناه، از نخستین افرادی بود که به این موضوع واکنش نشان داد. بنت در یک نشست خبری ابراز تمایل کرد که به منظور جلوگیری از برگزاری انتخابات پنجم، در مسیر تشکیل کابینه با لاپید گام بردارد.ائتلاف نفتالی بنت و لاپید ، بدترین خبر ممکن برای حزب لیکود به رهبری نتانیاهو خواهد بود. در هفتههای اخیر مذاکراتی میان لاپید و بنت برای تشکیل کابینه ائتلافی شکل گرفته است. این دو سیاستمدار صهیونیستی قصد دارند مقام نخست وزیری را به صورت چرخشی میان یکدیگر تقسیم کنند.
آیا انتخابات در اراضی اشغالی تکرار می شود؟
در صورت ناکامی لاپید در تشکیل کابینه، بار دیگر شاهد برگزاری انتخابات نامشروع دیگری در سرزمینهای اشغالی خواهیم بود. به این ترتیب، گره های کور سیاسی در تل آویو در کنار گره های حل نشدنی در حوزه های امنیتی و منطقه ای سر بر خواهند آورد. همان گونه که اشاره شد، حتی تشکیل کابینه ائتلافی در سرزمینهای اشغالی، به معنای ایجاد ثبات سیاسی در
تل آویو نیست زیرا در سالهای گذشته و اخیر نیز نتانیاهو بارها کابینه ای ائتلافی تشکیل داد اما اختلافات شدیدی که میان وی و اعضای کابینه اش وجود داشت، 4 بار منجر به انحلال کابینه از سوی کنست شد.
اما سؤال اصلی اینجاست که چرا نتانیاهو در نهایت، موفق به تشکیل کابینه ای جدید در سرزمینهای اشغالی نشد؟واقعیت امر این است که بنیامین نتانیاهو در هفتههای اخیر تلاش کرد تا با متحدان خود از احزاب فوق ارتدوکس و جناح راست افراطی یامینا و راست افراطی «صهیونیسم مذهبی» یک «کابینه محافظه کار » تشکیل دهد.اما با همه این گروهها، شمار کرسیها در ائتلاف او به ۵۹ نماینده میرسید که همچنان دو کرسی برای کسب اکثریت کم داشت.
نقش بنی گانتز در جلوگیری از نخست وزیری نتانیاهو نیز در این میان قابل توجه است. بر اساس آنچه شبکه دویچه وله گزارش داده است، گانتز با تمام رهبران احزاب طرفدار تغییر گفتوگو کرده و از آنها خواسته است لاپید را در تشکیل کابینه مورد حمایت قرار دهند. با این حال،اما طبق گزارش خبرگزاری فرانسه ، احزاب مخالف نتانیاهو تنها ۵۱ نماینده خواهند داشت که ۱۰ نماینده کمتر از ائتلاف برای تشکیل کابینه است. بنابراین او باید ۱۰ کرسی دیگر از میان احزاب عربی یا تشکیلات راست افراطی به رهبری نفتالی بنت گرد آورد تا بتواند دولت تشکیل دهد.
محاکمه نتانیاهو ادامه دارد
در حالی که نتانیاهو عملا به نقطه پایان حیات سیاسی خود رسیده است، محاکمه وی در تل آویو در حال برگزاری است. این نخستین بار است که نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس، همزمان با حضور در قدرت در دادگاه نیز محاکمه می شود. همان گونه که اشاره شد، بنیامین نتانیاهو به پرداخت رشوه، فریبکاری و سوءاستفاده از قدرت متهم است .در آخرین جلسه دادگاه ،300 شاهد به دادگاه فرا خوانده شده و علیه نتانیاهو شهادت دادند. به این ترتیب، بسیاری از کارشناسان معتقدند که نتانیاهو با خروج کامل از قدرت، روزهای پردردسری را در پیش خواهد داشت. هر روزه، هزاران نفر از مخالفان نتانیاهو در نقاط مختلف اراضی اشغالی حضور پیدا کرده و علیه وی تظاهرات کرده اند. نتانیاهو از جمله متهم است که از شرکت مخابراتی «بسک» خواسته تا در وبسایت خبری این شرکت با نام «والا» مطالب مثبت درباره او بنویسد و در مقابل امتیازاتی از نتانیاهو بگیرد.او همچنین به آرنون موزس صاحب امتیاز روزنامه یدیعوت آحارانوت پیشنهاد کرده که در مقابل گزارشدهی مثبت درباره دولت و نتانیاهو، رقبای این روزنامه را تضعیف کند.نتانیاهو همچنین متهم است که از دوستان میلیاردرش بالغ بر ۷۰۰ هزار شِکِل (واحد پول اسرائیل معادل ۱۸۴ هزار یورو) هدایای گران قیمت از قبیل شامپاین، جواهرات و سیگار دریافت کرده و در مقابل به آنها امتیازاتی داده است.نتانیاهو تمامی این اتهامات را رد کرده و آنها را«بازی سیاسی موش و گربه» نامیده است.
«نتانیاهو» نفسهای آخر را می کشد! این جمله ایاست که طی روزهای اخیر به کرات شاهد شنیدن آن بوده ایم.با از دست رفتن فرصت نتانیاهو برای تشکیل کابینه در سرزمینهای اشغالی و امتناع«بنی گانتز» وزیر جنگ صهیونیستها از ائتلاف دوباره با نخست وزیر فعلی رژیم اشغالگر قدس، نتانیاهو به یک قدمی پرتگاه رسیده است. از سوی دیگر، حتی اگر مخالفان نتانیاهو بتوانند کابینه ای ائتلافی را در تل آویو تشکیل داده و از حمایت «کنست»برخوردار شوند، قطعا به عنوان یک کابینه حداقلی و آسیب پذیر مورد شناسایی تحلیلگران و سیاستمداران سایر نقاط جهان قرار می گیرند. بدون شک خروجی و نتیجه تحولات اخیر در سرزمینهای اشغالی، شکست همزمان نتانیاهو و رژیم صهیونیستی می باشد.
روز چهارشنبه هفته گذشته، رووین ریولین، رئيس رژیم صهیونیستی از یائیر لاپید دعوت کرد تا کابینه را تشکیل دهد.این در حالیاست که ریولین، در تاریخ ۶ آوریل بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر کنونی رژیم صهیونیستی را مسئول این امر کرده بود. حالا با پایان مهلت قانونی ۲۸ روزه و ناکامی او در این امر، آریولین رهبر حزب یش عتید، یعنی یائیر لاپید را به عنوان مسئول تشکیل کابینه معرفی کرد.با این حال تا زمان مشخص شدن فرد جدید ،همچنان بنیامین نتانیاهو، مسئول آنچه در سرزمینهای اشغالی دولت انتقالی خوانده می شود، می باشد. نتانیاهو از ماه می سال ۲۰۲۰ درگیر پروندههای فسادی است که در نظام قضائی صهیونیستها برای او باز شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ناکامی نتانیاهو در تشکیل کابینه، به معنای پایان او می باشد. در صورتی که نتانیاهو از رأس هرم قدرت در سرزمینهای اشغالی برکنار شود، مستقیما جهت پیگیری پرونده های قضائی خود به دادگاه خواهد رفت. نتیجه دادگاه تقریبا مشخص است.او بابت چهار پرونده ، احتمالا مجموعا به 10 سال زندان محکوم خواهد شد.
کار در تل آویو گره خورده است
اما چنانكه تحلیلگران اذعان کرده اند، با وجود عدم موفقیت نتانیاهو، کار برای رقیب او نیز چندان راحت نخواهد بود. بسیاری از ناظران سیاسی بر این باورند لاپید هم نمیتواند حمایت لازم برای تشکیل کابینه را در کنست به دست بیاورد. این در حالیاست که در دو سال گذشته چهار انتخابات در سرزمینهای اشغالی برگزار شده و هنوز هیچ یک از سیاستمداران صهیونیستی نتوانستهاند با حمایت کنست دولت تشکیل دهند.ریولین در یک سخنرانی زنده تلویزیونی با اعلام اینکه بر این باور است لاپید بیشترین شانس را برای تشکیل ائتلاف دارد، افزود: «من با لاپید صحبت کردم و به او گفتم که مأموریتی ۲۸ روزه به او اعطا میکنم تا بتواند یک دولت با حمایت دستکم ۵۶ نفر از ۱۲۰ عضو کنست را تشکیل دهد.»
بر اساس آنچه شبکه یورونیوز گزارش داده است، نفتالی بنت، رهبر حزب یمیناه، از نخستین افرادی بود که به این موضوع واکنش نشان داد. بنت در یک نشست خبری ابراز تمایل کرد که به منظور جلوگیری از برگزاری انتخابات پنجم، در مسیر تشکیل کابینه با لاپید گام بردارد.ائتلاف نفتالی بنت و لاپید ، بدترین خبر ممکن برای حزب لیکود به رهبری نتانیاهو خواهد بود. در هفتههای اخیر مذاکراتی میان لاپید و بنت برای تشکیل کابینه ائتلافی شکل گرفته است. این دو سیاستمدار صهیونیستی قصد دارند مقام نخست وزیری را به صورت چرخشی میان یکدیگر تقسیم کنند.
آیا انتخابات در اراضی اشغالی تکرار می شود؟
در صورت ناکامی لاپید در تشکیل کابینه، بار دیگر شاهد برگزاری انتخابات نامشروع دیگری در سرزمینهای اشغالی خواهیم بود. به این ترتیب، گره های کور سیاسی در تل آویو در کنار گره های حل نشدنی در حوزه های امنیتی و منطقه ای سر بر خواهند آورد. همان گونه که اشاره شد، حتی تشکیل کابینه ائتلافی در سرزمینهای اشغالی، به معنای ایجاد ثبات سیاسی در
تل آویو نیست زیرا در سالهای گذشته و اخیر نیز نتانیاهو بارها کابینه ای ائتلافی تشکیل داد اما اختلافات شدیدی که میان وی و اعضای کابینه اش وجود داشت، 4 بار منجر به انحلال کابینه از سوی کنست شد.
اما سؤال اصلی اینجاست که چرا نتانیاهو در نهایت، موفق به تشکیل کابینه ای جدید در سرزمینهای اشغالی نشد؟واقعیت امر این است که بنیامین نتانیاهو در هفتههای اخیر تلاش کرد تا با متحدان خود از احزاب فوق ارتدوکس و جناح راست افراطی یامینا و راست افراطی «صهیونیسم مذهبی» یک «کابینه محافظه کار » تشکیل دهد.اما با همه این گروهها، شمار کرسیها در ائتلاف او به ۵۹ نماینده میرسید که همچنان دو کرسی برای کسب اکثریت کم داشت.
نقش بنی گانتز در جلوگیری از نخست وزیری نتانیاهو نیز در این میان قابل توجه است. بر اساس آنچه شبکه دویچه وله گزارش داده است، گانتز با تمام رهبران احزاب طرفدار تغییر گفتوگو کرده و از آنها خواسته است لاپید را در تشکیل کابینه مورد حمایت قرار دهند. با این حال،اما طبق گزارش خبرگزاری فرانسه ، احزاب مخالف نتانیاهو تنها ۵۱ نماینده خواهند داشت که ۱۰ نماینده کمتر از ائتلاف برای تشکیل کابینه است. بنابراین او باید ۱۰ کرسی دیگر از میان احزاب عربی یا تشکیلات راست افراطی به رهبری نفتالی بنت گرد آورد تا بتواند دولت تشکیل دهد.
محاکمه نتانیاهو ادامه دارد
در حالی که نتانیاهو عملا به نقطه پایان حیات سیاسی خود رسیده است، محاکمه وی در تل آویو در حال برگزاری است. این نخستین بار است که نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس، همزمان با حضور در قدرت در دادگاه نیز محاکمه می شود. همان گونه که اشاره شد، بنیامین نتانیاهو به پرداخت رشوه، فریبکاری و سوءاستفاده از قدرت متهم است .در آخرین جلسه دادگاه ،300 شاهد به دادگاه فرا خوانده شده و علیه نتانیاهو شهادت دادند. به این ترتیب، بسیاری از کارشناسان معتقدند که نتانیاهو با خروج کامل از قدرت، روزهای پردردسری را در پیش خواهد داشت. هر روزه، هزاران نفر از مخالفان نتانیاهو در نقاط مختلف اراضی اشغالی حضور پیدا کرده و علیه وی تظاهرات کرده اند. نتانیاهو از جمله متهم است که از شرکت مخابراتی «بسک» خواسته تا در وبسایت خبری این شرکت با نام «والا» مطالب مثبت درباره او بنویسد و در مقابل امتیازاتی از نتانیاهو بگیرد.او همچنین به آرنون موزس صاحب امتیاز روزنامه یدیعوت آحارانوت پیشنهاد کرده که در مقابل گزارشدهی مثبت درباره دولت و نتانیاهو، رقبای این روزنامه را تضعیف کند.نتانیاهو همچنین متهم است که از دوستان میلیاردرش بالغ بر ۷۰۰ هزار شِکِل (واحد پول اسرائیل معادل ۱۸۴ هزار یورو) هدایای گران قیمت از قبیل شامپاین، جواهرات و سیگار دریافت کرده و در مقابل به آنها امتیازاتی داده است.نتانیاهو تمامی این اتهامات را رد کرده و آنها را«بازی سیاسی موش و گربه» نامیده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 12
ضد حال هابرماس به اماراتیها!
گروه بین الملل
جایزه کتاب ۲۲۵ هزار یورويی
شیخ زاید ابوظبی امسال به یورگن هابرماس، فیلسوف سرشناس آلمانی تعلق گرفت، اما هابرماس که در آغاز از این تصمیم استقبال کرده بود، با کسب اطلاع از نقض حقوق بشر، سرکوب مخالفان و فقدان گردش آزاد اطلاعات در امارات متحده عربی این جایزه را رد کرد.
به گزارش رادیو فرانسه، تولیت جایزه کتاب ابوظبی را در حال حاضر شیخ محمد بن زاید آل نهیان حاکم ابوظبی و رئیس امارات دوبی به عهده دارد. مهمترین دلیل رد جایزه بزرگ کتاب از سوی فیلسوف مکتب فرانکفورت همین موضوع است. وی پس از مطالعه مقاله ای تحلیلی در هفته نامه اشپیگل پیرامون اوضاع سیاسی ابوظبی و اختناق سیاسی حاکم بر امارات متحده عربی اعلام کرد که حاضر به دریافت جایزه نیست.
بخش فرهنگی هفته نامه اشپیگل درباره تصمیم هابرماس نوشته است:«او با این تصمیم از خطر تبدیل شدن به وسیله تبلیغاتی رژیم ابوظبی نجات یافت .»
در مقاله اشپیگل آمده است:«هابرماس با این نکته بیگانه نیست که انتقاد مستدل نشانه احترام است. در برابر یک انتقاد محترمانه و آشکار اشپیگل، او امروز برخوردی کرد که بر درجه اعتبار و احترام او افزود .»
«جایزه کتاب شیخ زاید»قرار بود امسال به عنوان «شخصیت فرهنگی سال» به هابرماس اعطا شود شد. او پس از اعلام این خبر از سوی امارات متحده عربی در آغاز از آن استقبال کرد. اما روز یکشنبه دوم می/۱۲ اردیبهشت، این تصمیم را مورد تجدید نظر قرار داد و اعلام کرد: «من تصمیم غلطی گرفتم زیرا ارتباط تنگاتنگ نهاد اعطاکننده این جایزه در ابوظبی با سیستم سیاسی حاکم بر آنجا برایم به اندازه کافی روشن نبود .»
تجدید نظر هابرماس در مورد جایزه کتاب شیخ زاید در رسانه های آلمانی بحث زیادی به راه انداخته است. جایزه کتاب شیخ زايد به عنوان پرهزینه ترین
و معتبرترین جایزه ادبی جهان عرب از سال ۲٠٠۷ میلادی به این سو هر سال به نویسندگان، روشنفکران و ناشران برگزیده عرب و جهان و مهمترین آن به شخصیت فرهنگی سال اعطا می شود. این جایزه به یاد شیخ زاید بن سلطان آل نهیان بنیانگذار امارات متحده عربی پایه گذاری شد. تولیت نهاد اعطاکننده جایزه را شخص شیخ محمد بن زاید امیر دوبی و حاکم ابوظبی به عهده دارد.مجموعه جوایزی که زیر این عنوان اعطا میشود هر سال به ۷ میلیون درهم (تقریبا ۱٫۶ میلیون یورو) میرسد.
سانسور جنایات سعودیها و اماراتی ها
آنچه در این میان اهمیت دارد، سانسور جنایات متعدد سعودیها و اماراتی ها توسط بسیاری از سیاستمداران و صاحبان رسانه در کشورهای غربی است. واقعیت امر این است که رژیم های سعودی و امارات ، نه تنها در تقویت گروههای تروریستی و تکفیری در منطقه از جمله داعش و جبهه النصره و در نتیجه، کشتار و آوارگی میلیونها نفر در منطقه نقش داشته اند، بلکه در داخل کشورهای خود نیز بسیاری از افراد را در سایه سکوت آزاردهنده نهادهای ظاهرا بین المللی و رسانه های
غیرمستقل غربی کشته یا آواره می سازند. همچنین جنایات سعودی ها
و اماراتی ها در کشور یمن در طول نزدیک به 6 سال اخیر به اندازه ای
زیاد بوده است که حتی برخی احزاب و گروههای غربی ، دیگر قدرت همراهی و حمایت از این جنایات و سانسور آنها را ندارند. بدون شک، در آینده ای نزدیک اسناد و شواهد زیادی از جنایات سعودیها و اماراتی ها در منطقه و جهان کشف خواهد شد که دل هر انسان آزاده ای را به درد خواهد آورد....
رادیو فرانسه
جایزه کتاب ۲۲۵ هزار یورويی
شیخ زاید ابوظبی امسال به یورگن هابرماس، فیلسوف سرشناس آلمانی تعلق گرفت، اما هابرماس که در آغاز از این تصمیم استقبال کرده بود، با کسب اطلاع از نقض حقوق بشر، سرکوب مخالفان و فقدان گردش آزاد اطلاعات در امارات متحده عربی این جایزه را رد کرد.
به گزارش رادیو فرانسه، تولیت جایزه کتاب ابوظبی را در حال حاضر شیخ محمد بن زاید آل نهیان حاکم ابوظبی و رئیس امارات دوبی به عهده دارد. مهمترین دلیل رد جایزه بزرگ کتاب از سوی فیلسوف مکتب فرانکفورت همین موضوع است. وی پس از مطالعه مقاله ای تحلیلی در هفته نامه اشپیگل پیرامون اوضاع سیاسی ابوظبی و اختناق سیاسی حاکم بر امارات متحده عربی اعلام کرد که حاضر به دریافت جایزه نیست.
بخش فرهنگی هفته نامه اشپیگل درباره تصمیم هابرماس نوشته است:«او با این تصمیم از خطر تبدیل شدن به وسیله تبلیغاتی رژیم ابوظبی نجات یافت .»
در مقاله اشپیگل آمده است:«هابرماس با این نکته بیگانه نیست که انتقاد مستدل نشانه احترام است. در برابر یک انتقاد محترمانه و آشکار اشپیگل، او امروز برخوردی کرد که بر درجه اعتبار و احترام او افزود .»
«جایزه کتاب شیخ زاید»قرار بود امسال به عنوان «شخصیت فرهنگی سال» به هابرماس اعطا شود شد. او پس از اعلام این خبر از سوی امارات متحده عربی در آغاز از آن استقبال کرد. اما روز یکشنبه دوم می/۱۲ اردیبهشت، این تصمیم را مورد تجدید نظر قرار داد و اعلام کرد: «من تصمیم غلطی گرفتم زیرا ارتباط تنگاتنگ نهاد اعطاکننده این جایزه در ابوظبی با سیستم سیاسی حاکم بر آنجا برایم به اندازه کافی روشن نبود .»
تجدید نظر هابرماس در مورد جایزه کتاب شیخ زاید در رسانه های آلمانی بحث زیادی به راه انداخته است. جایزه کتاب شیخ زايد به عنوان پرهزینه ترین
و معتبرترین جایزه ادبی جهان عرب از سال ۲٠٠۷ میلادی به این سو هر سال به نویسندگان، روشنفکران و ناشران برگزیده عرب و جهان و مهمترین آن به شخصیت فرهنگی سال اعطا می شود. این جایزه به یاد شیخ زاید بن سلطان آل نهیان بنیانگذار امارات متحده عربی پایه گذاری شد. تولیت نهاد اعطاکننده جایزه را شخص شیخ محمد بن زاید امیر دوبی و حاکم ابوظبی به عهده دارد.مجموعه جوایزی که زیر این عنوان اعطا میشود هر سال به ۷ میلیون درهم (تقریبا ۱٫۶ میلیون یورو) میرسد.
سانسور جنایات سعودیها و اماراتی ها
آنچه در این میان اهمیت دارد، سانسور جنایات متعدد سعودیها و اماراتی ها توسط بسیاری از سیاستمداران و صاحبان رسانه در کشورهای غربی است. واقعیت امر این است که رژیم های سعودی و امارات ، نه تنها در تقویت گروههای تروریستی و تکفیری در منطقه از جمله داعش و جبهه النصره و در نتیجه، کشتار و آوارگی میلیونها نفر در منطقه نقش داشته اند، بلکه در داخل کشورهای خود نیز بسیاری از افراد را در سایه سکوت آزاردهنده نهادهای ظاهرا بین المللی و رسانه های
غیرمستقل غربی کشته یا آواره می سازند. همچنین جنایات سعودی ها
و اماراتی ها در کشور یمن در طول نزدیک به 6 سال اخیر به اندازه ای
زیاد بوده است که حتی برخی احزاب و گروههای غربی ، دیگر قدرت همراهی و حمایت از این جنایات و سانسور آنها را ندارند. بدون شک، در آینده ای نزدیک اسناد و شواهد زیادی از جنایات سعودیها و اماراتی ها در منطقه و جهان کشف خواهد شد که دل هر انسان آزاده ای را به درد خواهد آورد....
رادیو فرانسه

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 10
حال وخیمِ سفرههای آب زیر زمینی
گروه اجتماعی- زهره سادات موسوی
گزارش تحقیقی مجله نیچر در مورد میزان تغییر حجم آب زیرزمینی در حوضه های آبریز کشورمان که از سوی سه پژوهشگر ایرانی از کانادا و آمریکا به نگارش درآمده نشان می دهد بین سالهای 1381 تا 1394 یعنی در طول 14 سال، 74 کیلومتر مکعب از آب های زیر زمینی از دست رفته و 77درصد مساحت کل کشور تحت تأثیر بحران برداشت بی رویه آب قرار دارد. واقعیت این است که سالیانسال کارشناسان و دلسوزان داخلی فریاد می زنند که وضعیت سفره های آب زیرزمینی کشورمان خوب نیست و فعالیت های انسانی همچون برداشتهای بی رویه و حفر بیش از اندازه چاه، کشت محصولات کشاورزی با مصرف بالای آب، عدم آمایش سرزمینی و اجرای طرح های تعادل بخشی نیشتری شده است بر جان منابع آب زیرزمینی اما از آنجا که تا از بیرون این مرزها ایراد و اشکالی را به ما یادآور نشوند، به آن توجه نمی کنیم، گزارش اخیر مجله معتبر و بین المللی نیچر در خصوص وضعیت آب های زیرزمینی ایران باعث شد همه به خود بیایند و فریاد وا اسفا سر بدهند. لذا هر چند این موضوع جدید نیست و سفره های آب زیرزمینی سالهاست در سکوت با این درد به خود می پیچند، اما این گزارش، تلنگر خوبی بود برای مدیران آبی این سرزمین که در شیوه مدیریت منابع آب کشور طرحی نو دراندازند.
بهبود راندمان آبیاری، کلید امنیت زیست محیطی ایران
بر اساس این گزارش که با استفاده از داده های متوسط ماهانه سطح آب زیرزمینی موجود در دسترس عموم در 478 زیر حوضه و 30 حوضه در ایران به دست آمده است، بیشترین میزان تخلیه مربوط به حوضه دریاچه نمک بوده که 20/35کیلومتر مکعب در طول 14 سال تحلیل رفته است. حوضه ای که 26 درصد جمعیت ایران از جمله پایتخت را پوشش می دهد.
کمترین میزان تخلیه نیز مربوط به حوضه هراز-قره سو است با میزان تحلیل 0/01کیلومتر مکعب که 4 درصد جمعیت ایران را شامل می شود.
بالاترین تغییرات نسبی در ذخیره آب زیرزمینی نیز مربوط به حوضه طشک بختگان بوده که کاهش حدود 2600 درصدی را نشان می دهد. این حوضه نیز 5/3درصد از جمعیت ایران را پوشش می دهد. استدلال نگارندگان این گزارش این است که « تولید غذا بدون بهبود راندمان آبیاری دلیل اصلی افزایش بیش از حد اضافه برداشت از سفرههای آب زیرزمینی ایران است. اضافه برداشت آب زیرزمینی باعث میشود که آبخوانها حتی در سالهای مرطوب قادر به بازیابی کامل نباشند.» بالطبع یکی از راهکارهای نویسندگان این مقاله برای برون رفت از این بحران، بهبود راندمان آبیاری در کشاورزی است: «برای کشوری مانند ایران با راندمان آبیاری بسیار ناچیز، اقدامات فوری برای بهبود استفاده از آب لازم است. ما بر این باوریم که این کلید امنیت زیست محیطی ایران است که به دلیل خشکسالیهای طولانی مدت طبیعی و انسانی ، همراه با افزایش تنوع و تغییر آب و هوا ، احتمالاتحت تنش بیشتری قرار خواهد گرفت.»
در همین راستا، ناصر خیاط خلقی، کارشناس و پژوهشگر منابع آب، دو عامل اساسی انسانی و طبیعی را در کاهش سطح آب سفره های آب زیرزمینی مؤثر دانسته و به « رسالت » می گوید:
« ما در منطقه خشک و نیمه خشک جهان زندگی می کنیم. بدون تردید دوره های بازگشت متعدد خشکسالی 5، 10، 20 و 30 سال در طول تاریخ تمدن خود داشته ایم. نیاکان ما با توجه به همین شرایط طبیعی، سازه بسیار خارق العاده ای مثل قنات را
به وجود آوردند که بتواند متناسب با شرایط اقلیمی که در آن قرار داشتند نیازهای آبی شان را برطرف کند. بنابراین این مسئله جدیدی نیست. ما باید قبول کنیم در منطقه ای زندگی می کنیم که اقلیم قالب در آن خشک و نیمه خشک است، حالا کاری نداریم بعضی از مناطق غربی کشور در زاگرس و شمال ایران بارندگی ها بالاتر از متوسط خود کشور است اما در مجموع ما در یک کشور خشک و نیمه خشک با متوسط بارندگی 240 تا 250 میلیمتر در سال قرار داریم. در خصوص عامل انسانی و چگونگی تأثیر آن بر کاهش آب های زیرزمینی نیز باید گفت افزایش بی رویه جمعیت از یک سو و صنعتی شدن و گسترش تکنولوژی از دیگر سو باعث شده است نیازهای آبی ما نیز افزایش پیدا کند. همچنین مدیریت منابع آب چه از طرف مسئولین و چه از طرف خود مردم، 60 ، 50 سال است آن طور که باید و شاید پویا و دارای دینامیزم نبوده است لذا ما همیشه برای افزایش میزان بهره برداری از توان و پتانسیل آبخوان هایمان مشکل داشته ایم و نتیجه هم این شده است که بیش از 409 دشت از 609 دشتی که در کل ایران داریم دارای بیلان منفی است یعنی تجدید پذیری اش عملا از بین رفته و ما داریم از ذخایر ثابت خودمان استفاده می کنیم. نتیجه چنین وضعیتی از بین رفتن کامل آبخوان های یک دشت و در نهایت کوچ ده ها هزار و میلیون ها نفر به طرف شهرها خواهد بود. بنابراین آنچه که در مقاله این سه اندیشمند و دانشمند ایرانی ما در آمریکا ارائه شده است دور از حقیقت نیست. واقعیت این است که برداشت های بسیار زیادی انجام داده ایم و در چنین شرایطی تنها با مدیریت بسیار منسجم، منابع آبی قابل کنترل خواهند بود. چه در بخش کشاورزی، چه صنعت و چه در بخش روستایی و شهری به ویژه کلان شهرها، مردم باید بدانند کشور ما در یک اقلیم خشک و نیمه خشک قرار دارد و چه بسا مجبور باشیم در برهه هایی از سال صرفه جویی به معنای واقعی انجام بدهیم. یعنی شاید مجبور باشیم میزان توسعه کشاورزی خودمان را کاهش بدهیم. چرا که به طور متوسط حدود 50 تا 60 درصد منابع آب زیرزمینی کشور توسط کشاورزان مصرف می شود. این موضوع باید تعریف شود که تا چه حد می خواهیم کشاورزی را توسعه بدهیم. با توجه به شرایطی که در آبخوانهای ما حاکم است و با توجه به این سقف آبی که داریم، آیا امکان اینکه ما مثل صدها سال پیش بتوانیم کشاورزی کنیم وجود دارد؟ به ویژه در عرض 60، 50 سال اخیر که حفاریها توسعه پیدا کرده است آیا این توان وجود دارد؟ من بعید می دانم. کلان شهرهای ما هم شاید در آینده ساعت ها در روز قحطی آب داشته باشند. مردم ما باید با این مسئله کنار بیایند.»
یک قانون مخرب
وی قانون سال 85 در اعطای مجوز به چاه هایی که به صورت غیر مجاز حفر شده بودند را بسیار مخرب دانسته و اظهار می دارد: «این ها در سال 1385 آمدند طرحی را ارائه کردند و گفتند تمام چاههایی که قبل از این سال مجوز بهرهبرداری نداشته است، حالا می توانند مجوز حفر و
بهره برداری بگیرند. غافل از اینکه چاه هایی که حتی قبل از انقلاب و قبل از سال 85، وزارت نیرو به آن ها مجوز داده بود، بالاتر از توان و پتانسیل آبخوان های کشور آب را تخلیه می کردند. بنابراین ما با همان ها نیز دچار مشکل بودیم چه برسد به اینکه متأسفانه آن قانون را مجلس وقت تصویب کرد و ده ها هزار حلقه چاه بدین وسیله مجوزدار شدند. همان زمان تعداد زیادی از معاونان و مدیران وزارت نیرو که حالا بنده نمی خواهم نام ببرم مخالف این طرح بودند و می گفتند هر چه که ما رشته بودیم پنبه کردند. متأسفانه آن قانون ضررهای جبران ناپذیری بر گرده آب های زیر زمینی کشور وارد کرد. در حال حاضر مشکلی که داریم این است که چاه های مجاز و چاه های پروانه دار ما با پتانسیل فعلی ولو اینکه وزارت نیرو به این ها دبی مجاز داده، ولو اینکه کنتور هوشمند نصب کرده است، کشاورزی را برای کشور به یک مسئله خطرناک تبدیل کرده است. »
مردم هنوز متوجه خطر کم آبی نشده اند
خیاط خلقی معتقد است باید بین امنیت غذایی کشور و پایین رفتن سطح آب زیرزمینی دشت ها تعادل ایجاد کنیم و برای این مسئله اولویت بندی داشته باشیم: « باید ببینیم در چه جاهایی میتوانیم کشاورزی کنیم و در چه جاهایی نمیتوانیم. هزاران مسئله دیگر اعم از الگوی کشت، بالابردن راندمان آبیاری، انتقال و غیره وجود دارد که ما بتوانیم کشور خودمان را با کم آبی سازگار کنیم. به صراحت عرض می کنم متأسفانه مردم ما به ویژه مردم مناطق شهرنشین و به ویژه مردم کلان شهرهای ایران هنوز متوجه خطری به نام کم آبی نیستند. این خطر زمانی احساس می شود که شهر 12 میلیونی تهران یا 4 تا 5 میلیونی مشهد و اصفهان ساعت ها قطعی آب داشته باشند. آن زمان متوجه خواهند شد که شرایط واقعا نامساعد است. مردم ما متأسفانه هنوز متوجه مشکل نیستند. من این را هم اضافه کنم که آب شرب مصرفی شهرها و کلان شهرها و روستاهای ما اصلا قابل مقایسه با حجم استحصال از آب های زیرزمینی توسط کشاورزان نیست اما در هر صورت آن هم خود عددی است.» وی وضعیت سفره های آب زیر زمینی در مناطق شرقی و مرکزی ایران را بحرانی تر دانسته و عنوان می دارد: « متأسفانه مناطق شرقی و مرکزی ایران بیشترین درصد بهره برداری از آبخوانهای کشور را دارند. در استان های خراسان رضوی، خراسان جنوبی، سمنان، اصفهان، یزد، کرمان، فارس و قم ما با این مشکل رو به رو هستیم. اما زمانی که من می گویم بیلان 409 دشت ما از نظر بهره برداری منفی است و آنچه که برداشت می کنیم توسط باران و برف تجدید نمی شود، به این معنی است که این دشت ها در کلیه استانهای کشور پخش است. یعنی شما در استان های غربی که میزان بارندگی ممکن است بالاتر از متوسط کشور باشد نیز این منفی بودن بیلان دشت ها را دارید، در کردستان هم این مشکل را دارید، همچنین در شرق استان مازندران چند سال است که دشت ها با بیلان منفی آب زیرزمینی مواجه شده اند. این مسئله همه گیر شده است. »
ضعف در مدیریت منابع آب
این پژوهشگر اظهار نظر کسانی که زمان برای اتمام منابع آب زیر زمینی اعلام می کنند را فنی و علمی ندانسته و با بیان اینکه هر دشتی ویژگیهای خاص خود را دارد می گوید: «گاهی دیده می شود مقامات مسئول کشور می آیند و ارقام می دهند. این ارقام درست نیست. هر دشتی ویژگی خاص خودش را دارد. نمی توانم بگویم مثلا 25 یا 30 سال دیگر آبهای زیر زمینی کشور تمام می شود. با ادامه این روند منفی، یک دشت ممکن است 10 سال دیگر و دشتی دیگر 20 سال دیگر ذخیره آب زیر زمینی اش تمام شود. اما من اینگونه می توانم پیش بینی کنم چنانچه طرح های تعادل بخشی که مصوب خود وزارت نیرو است
در کنار طرح های سازگاری با کم آبی و خشکسالی، به معنای واقعی کلمه مطالعه و به طور کامل اجرا شوند ما تا حد زیادی می توانیم دشت هایمان را کنترل کنیم. ببینید من و امثال من بیش از 20 سال است در مورد طرح تعادل بخشی صحبت می کنیم. این طرح از سال 1385 به وجود آمد و در سال 1390 قرار شد اجرایی شود اما متأسفانه هر سال تنها 10 درصد بیشتر بودجه جذب نمی کند و اجرای آن نیز با مشکل رو به روست. سند آمایش سرزمینی ما تازه ارائه شده است. تاکنون ما چیزی به اسم آمایش سرزمینی نداشتیم، ما چیزی به اسم مدیریت منابع آب نداریم. ممکن استدر ظاهر و در بخشنامه ها و سمینارها از این چیزها صحبت شود اما در عمل ما این چیزها را نداریم. عده ای می گویند مثلا تا 2040 و 2045 ما دیگر آب نخواهیم داشت. معمولا اینگونه اظهار نظرها فنی و علمی نیست. به دلیل اینکه هر حوضه آبریز وضعیت خاص خودش را دارد. ولی در مجموع ما سال های خوبی را پیش رو نخواهیم داشت. یک مثال می زنم؛ در کشورهای پیشرفته که در زمینه آب کارهای بسیار خوبی انجام داده اند مثل چین، هندوستان، کانادا، آمریکا و اروپا یکسری سیل ها می آید که بالاخره این ها برگشت هزار ساله دارد، آنها هم نمی توانند این سیل ها را کنترل کنند، اما برگشت سیل های دیگر را می توانند کنترل کنند. اکنون می بینید در قصر قند سیستان و بلوچستان چه قدر سیلاب دارد خرابی به وجود می آورد. یا در همین خراسان رضوی دور روز است در رشتخوار و تربت حیدریه یا در آیسک خراسان جنوبی سیل راه افتاده است. چرا نتوانیم این سیل ها را با استفاده از سازه هایی و با استفاده از پروژه های مختلف از جمله آبخیزداری کنترل کنیم؟ مگر ما کشور غنیای هستیم از نظر آب ؟ یکی از ویژگی های مناطق خشک و نیمه خشک این است یکدفعه با یک بارندگی دوره تمرکز کوتاه، سیل عظیمی راه می افتد. آب این سیل برای ما غنیمت است. باید آن را کنترل کنیم که هم تخریب به وجود نیاید و هم برای سال هایی مثل امسال که با کم آبی رو به رو هستیم بتوانیم از این ها استفاده کنیم. من مشکل را در درجه اول مدیریت منابع آب می دانم که در آن بسیار ضعیف هستیم. اطلاعات و آمارها هر چقدر هم محرمانه باشد، کشاورز ما دارد کشاورزی می کند، دارد هر روز کف شکنی می کند، هر روز چاهش را تغییر محل می دهد و چاه دیگر می زند، این که دیگر محرمانه نیست. محمدعلایی مدیر عامل آب خراسان رضوی هفته پیش اعلام کرد بر خلاف سال گذشته که 500 میلیون متر مکعب آب وارد سدهای خراسان رضوی شده بود، امسال 5 میلیون متر مکعب ورودی آب سدهایمان بوده است، یعنی صد برابر کمتر، هر انسان عاقل و با تجربه ای می تواند بفهمد وضعیت آب خطرناک است. نمی دانم مدیران چه تصمیمی می خواهند بگیرند اما آنچه مسلم است اینکه تصمیماتی که گرفته می شود باید به صورت مدیریت یکپارچه باشد، باید نگرش حوضه آبریزی باشد و معارضات بین استان ها به خاطر آب باید حل شود. تا این مسائل را حل نکنیم، فکر نمی کنم مشکل آب این کشور برطرف شود.»
عدم جذب بودجه و مشخص نبودن ساختارهای قانونی آب، موانع طرح تعادل بخشی
وی در پایان به موانع اصلی طرح مهم تعادل بخشی که یکی از راهکارهای حفظ و کنترل آب های زیرزمینی است اشاره کرده و بیان می دارد: « این موانع
در حال حاضر دو چیز است. اول مسئله اعتبارات مالی است. سنگ بنای این طرح در وزارت نیرو، 15 سال پیش یعنی زمانی که هنوز قانون مجوزدار شدن چاه های غیر مجاز در سال 85 تصویب نشده بود، گذاشته شد و بعد از سه، چهار سال مسکوت ماندن در نهایت در سال 91، 90 اجرای آن شروع شد. اما هر سال نهایت 10 درصد بودجه را جذب می کند. اگر یک طرحی اینقدر مهم است و 15 دستورالعمل بسیار مهم دارد و چند وزارتخانه قرار است درگیر آن بشوند و راه نجات دهنده است، چرا آنقدر بودجه کمی دریافت می کند؟ این اصلا معنا نمی دهد. حتی همان مبلغ کمی هم که تعلق می گرفت را در پروژه های دیگر هزینه می کردند. مورد دوم اینکه هنوز ساختار قانونی و حکمرانی آب در ایران برای مشخص کردن یکسری موارد از جمله اینکه وزارت کشاورزی چقدر باید آب مصرف کند، وزارت نیرو چقدر باید آب تأمین کند، حق آبه های زیست محیطی چقدر آب لازم دارند، آیا می خواهیم حوضه آبریز کاری کنیم یا استانی و غیره مشخص نیست. تا زمانی که این چارچوبها مشخص نشود حتی اگر طرح تعادل بخشی صد در صد بودجه را هم به خودش جذب کند آن کارآیی لازم را نخواهد داشت. مسلما از شرایط فعلی بهتر خواهد بود اما به آن کارآیی و اهداف از پیش تعیین شده خود نخواهد رسید. این دو مکمل یکدیگر هستند یعنی ساختارها باید اصلاح بشود و بودجه کامل جذب شود که ما بتوانیم کاری کنیم در غیر اینصورت وضعیت منابع آب کشور واقعا در خطر است.»
محمد درویش، کنشگر محیط زیست هم با اشاره به اینکه گزارش سه دانشمند ایرانی در مجله نیچر، تحلیل و بررسی اطلاعاتی بوده که توسط شرکت مدیریت منابع آب ایران و وزارت نیرو منتشر شده، معتقد است اساتید ایرانی از 30 سال پیش در حال هشدار در رابطه با تخلیه منابع آب زیرزمینی هستند. وی در این زمینه به « رسالت » می گوید: «نکته مهم این گزارش این است که توانسته اند با عدد و رقم و به تفکیک 30 حوضه آبریز اصلی کشور یک تصویر کاملا گویا از حجم برداشت های بی رویه از سفرههای آب زیر زمینی ارائه کنند. کاری که باید وزارت نیروی ما انجام می داد که انجام نداده و به هر دلیلی سکوت کرده است. اما این هشدارها توسط بسیاری از کارشناسان داخلی کشور سالهاست اعلام میشود. استاد مرتضی فرهادی بیش از 30 سال پیش این هشدارها را داده بود و بسیاری دیگر مثل استاد سید آهنگ کوثر و استاد آل یاسین در این زمینه هشدار داده بودند. خود من 11 سال پیش گفتم که ایرانیان در ظرف 30 سال اخیر ذخیره 1000 ساله آبشان را مصرف کردند. اما به هر حال طبیعی است زمانی که این گزارش ها و هشدار ها در قالب بین المللی و در مجله معتبری مثل نیچر چاپ می شود توجه و حساسیت بیشتری جلب می کند. »
بیشتر از خشکسالی طبیعی نگران خشکسالی مدیریتی هستیم
درویش با بیان اینکه ما باید هر چه سریع تر وابستگی معیشتی مان را به منابع آب و خاک کاهش بدهیم، عنوان می کند: «آنچه در این گزارش نیز تصریح شده این است که وضعیت استان فارس در بین همه استان های کشور از همه فاجعه بارتر است و تراز آن 2600 درصد منفی شده است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است که سال های سال مدیران استان فارس دلشان می خواست در رقابت با استان خوزستان تولید کننده اول گندم کشور باشند و این رقابت و اینکه اسم شان به عنوان استان اول مطرح شود باعث شد اکنون بالاترین میزان فرونشست زمین نه در ایران بلکه در جهان به میزان 54 سانتی متر در سال و در فاصله بین دشت فسا و جهرم رخ بدهد. حال باید حداقل 50 تا 70 هزار سال صبر کنیم تا بتوانیم این خطای راهبردی را جبران کنیم.
وضعیت حوضه مرکزی ما که پر جمعیت ترین شهرهای ایران در آن قرار گرفتهاند، بسیار بسیار نگران کننده است و احتمال خشک شدن سطح خاک، افزایش چشمه های تولید ریزگرد و افزایش آلاینده های کوچک تر از 25/2میکرون برای مردم شهرهایی همچون اراک، قم، اصفهان، تهران و حتی کرج و قزوین و از آن سو سمنان فوق العاده زیاد است. چنانچه می خواهیم این مشکل را حل کنیم باید به سمت ارتقا نرم افزای بخش کشاورزی حرکت کنیم و اجازه ندهیم ضایعات در بخش کشاورزی همچنان 5 تا 6 برابر استانداردها یعنی حدود
30 درصد باشد. این یعنی ما 7/26 میلیارد مکعب از آبی را که با این هزینه های گزاف، با این سدسازیها، با این طرح های انتقال آب در اختیار بخش کشاورزی قرار می دهیم عملا به غذا برای سفره مردم تبدیل نمی شود. زیرا به خاطر بسته بندی های ضعیف، نداشتن سردخانه، تکنیکهای بدوی حمل کالا به مغازه ها برای فروش و به خاطر روش های غلط دپو، این محصولات قبل از رسیدن به دست مصرف کننده نابود می شوند. راندمان آبیاری ما در کشاورزی بسیار پایین تر از حتی منطقه است. کسی مخالف کشاورزی نیست و کشاورزی همچنان باید تداوم داشته باشد اما آن چیزی که مهم است اینکه کشاورزی باید پایدار و خردمندانه باشد. آن هم در کشوری که با کمبود آب روبه روست.
ما چنین حماقت هایی را کردیم. ما در دشت فامنین همدان یونجه می کاریم و به امارات متحده عربی صادر می کنیم و بعد فکر می کنیم داریم پول تولید می کنیم. بعد همین دشت فامنین بر اثر فرونشست زمین از حیض انتفاع خارج می شود. ما بیشتر از اینکه نگران خشکسالی های طبیعی باشیم نگران خشکسالی مدیریتی هستیم. اگر مدیران درستی در این کشور داشتیم چنین حماقت های آشکاری را مرتکب نمی شدیم.»
وی در خصوص قانون مجوزدار کردن چاه های غیر مجاز مصوب سال 1385 مجلس نیز اظهار می دارد: « همان سال 85 ، ما هشدار دادیم این قانون غلطی است و نباید تصویب شود چرا که دارد به کار خلاف مجوز می دهد و این چراغ سبز را نشان می دهد که بروید غیر قانونی چاه حفر کنید، بروید غیرقانونی جنگل تصرف کنید و در نهایت حاکمیت کوتاه می آید و به شما سند می دهد. متأسفانه بعد از این قانون چاه های غیر مجاز بسیار بیشتری حفر شدند.اکنون چاههای غیر مجاز در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به نزدیک 100 هزار حلقه رسیده است و این واقعا یک فاجعه است. شما در منطقه خانه کت در جنوب تالاب بختگان در فاصله 100 متر به 100 متر موتور پمپاژ می بینید و هیچ کس هم کاری به کارشان ندارد.»
گزارش تحقیقی مجله نیچر در مورد میزان تغییر حجم آب زیرزمینی در حوضه های آبریز کشورمان که از سوی سه پژوهشگر ایرانی از کانادا و آمریکا به نگارش درآمده نشان می دهد بین سالهای 1381 تا 1394 یعنی در طول 14 سال، 74 کیلومتر مکعب از آب های زیر زمینی از دست رفته و 77درصد مساحت کل کشور تحت تأثیر بحران برداشت بی رویه آب قرار دارد. واقعیت این است که سالیانسال کارشناسان و دلسوزان داخلی فریاد می زنند که وضعیت سفره های آب زیرزمینی کشورمان خوب نیست و فعالیت های انسانی همچون برداشتهای بی رویه و حفر بیش از اندازه چاه، کشت محصولات کشاورزی با مصرف بالای آب، عدم آمایش سرزمینی و اجرای طرح های تعادل بخشی نیشتری شده است بر جان منابع آب زیرزمینی اما از آنجا که تا از بیرون این مرزها ایراد و اشکالی را به ما یادآور نشوند، به آن توجه نمی کنیم، گزارش اخیر مجله معتبر و بین المللی نیچر در خصوص وضعیت آب های زیرزمینی ایران باعث شد همه به خود بیایند و فریاد وا اسفا سر بدهند. لذا هر چند این موضوع جدید نیست و سفره های آب زیرزمینی سالهاست در سکوت با این درد به خود می پیچند، اما این گزارش، تلنگر خوبی بود برای مدیران آبی این سرزمین که در شیوه مدیریت منابع آب کشور طرحی نو دراندازند.
بهبود راندمان آبیاری، کلید امنیت زیست محیطی ایران
بر اساس این گزارش که با استفاده از داده های متوسط ماهانه سطح آب زیرزمینی موجود در دسترس عموم در 478 زیر حوضه و 30 حوضه در ایران به دست آمده است، بیشترین میزان تخلیه مربوط به حوضه دریاچه نمک بوده که 20/35کیلومتر مکعب در طول 14 سال تحلیل رفته است. حوضه ای که 26 درصد جمعیت ایران از جمله پایتخت را پوشش می دهد.
کمترین میزان تخلیه نیز مربوط به حوضه هراز-قره سو است با میزان تحلیل 0/01کیلومتر مکعب که 4 درصد جمعیت ایران را شامل می شود.
بالاترین تغییرات نسبی در ذخیره آب زیرزمینی نیز مربوط به حوضه طشک بختگان بوده که کاهش حدود 2600 درصدی را نشان می دهد. این حوضه نیز 5/3درصد از جمعیت ایران را پوشش می دهد. استدلال نگارندگان این گزارش این است که « تولید غذا بدون بهبود راندمان آبیاری دلیل اصلی افزایش بیش از حد اضافه برداشت از سفرههای آب زیرزمینی ایران است. اضافه برداشت آب زیرزمینی باعث میشود که آبخوانها حتی در سالهای مرطوب قادر به بازیابی کامل نباشند.» بالطبع یکی از راهکارهای نویسندگان این مقاله برای برون رفت از این بحران، بهبود راندمان آبیاری در کشاورزی است: «برای کشوری مانند ایران با راندمان آبیاری بسیار ناچیز، اقدامات فوری برای بهبود استفاده از آب لازم است. ما بر این باوریم که این کلید امنیت زیست محیطی ایران است که به دلیل خشکسالیهای طولانی مدت طبیعی و انسانی ، همراه با افزایش تنوع و تغییر آب و هوا ، احتمالاتحت تنش بیشتری قرار خواهد گرفت.»
در همین راستا، ناصر خیاط خلقی، کارشناس و پژوهشگر منابع آب، دو عامل اساسی انسانی و طبیعی را در کاهش سطح آب سفره های آب زیرزمینی مؤثر دانسته و به « رسالت » می گوید:
« ما در منطقه خشک و نیمه خشک جهان زندگی می کنیم. بدون تردید دوره های بازگشت متعدد خشکسالی 5، 10، 20 و 30 سال در طول تاریخ تمدن خود داشته ایم. نیاکان ما با توجه به همین شرایط طبیعی، سازه بسیار خارق العاده ای مثل قنات را
به وجود آوردند که بتواند متناسب با شرایط اقلیمی که در آن قرار داشتند نیازهای آبی شان را برطرف کند. بنابراین این مسئله جدیدی نیست. ما باید قبول کنیم در منطقه ای زندگی می کنیم که اقلیم قالب در آن خشک و نیمه خشک است، حالا کاری نداریم بعضی از مناطق غربی کشور در زاگرس و شمال ایران بارندگی ها بالاتر از متوسط خود کشور است اما در مجموع ما در یک کشور خشک و نیمه خشک با متوسط بارندگی 240 تا 250 میلیمتر در سال قرار داریم. در خصوص عامل انسانی و چگونگی تأثیر آن بر کاهش آب های زیرزمینی نیز باید گفت افزایش بی رویه جمعیت از یک سو و صنعتی شدن و گسترش تکنولوژی از دیگر سو باعث شده است نیازهای آبی ما نیز افزایش پیدا کند. همچنین مدیریت منابع آب چه از طرف مسئولین و چه از طرف خود مردم، 60 ، 50 سال است آن طور که باید و شاید پویا و دارای دینامیزم نبوده است لذا ما همیشه برای افزایش میزان بهره برداری از توان و پتانسیل آبخوان هایمان مشکل داشته ایم و نتیجه هم این شده است که بیش از 409 دشت از 609 دشتی که در کل ایران داریم دارای بیلان منفی است یعنی تجدید پذیری اش عملا از بین رفته و ما داریم از ذخایر ثابت خودمان استفاده می کنیم. نتیجه چنین وضعیتی از بین رفتن کامل آبخوان های یک دشت و در نهایت کوچ ده ها هزار و میلیون ها نفر به طرف شهرها خواهد بود. بنابراین آنچه که در مقاله این سه اندیشمند و دانشمند ایرانی ما در آمریکا ارائه شده است دور از حقیقت نیست. واقعیت این است که برداشت های بسیار زیادی انجام داده ایم و در چنین شرایطی تنها با مدیریت بسیار منسجم، منابع آبی قابل کنترل خواهند بود. چه در بخش کشاورزی، چه صنعت و چه در بخش روستایی و شهری به ویژه کلان شهرها، مردم باید بدانند کشور ما در یک اقلیم خشک و نیمه خشک قرار دارد و چه بسا مجبور باشیم در برهه هایی از سال صرفه جویی به معنای واقعی انجام بدهیم. یعنی شاید مجبور باشیم میزان توسعه کشاورزی خودمان را کاهش بدهیم. چرا که به طور متوسط حدود 50 تا 60 درصد منابع آب زیرزمینی کشور توسط کشاورزان مصرف می شود. این موضوع باید تعریف شود که تا چه حد می خواهیم کشاورزی را توسعه بدهیم. با توجه به شرایطی که در آبخوانهای ما حاکم است و با توجه به این سقف آبی که داریم، آیا امکان اینکه ما مثل صدها سال پیش بتوانیم کشاورزی کنیم وجود دارد؟ به ویژه در عرض 60، 50 سال اخیر که حفاریها توسعه پیدا کرده است آیا این توان وجود دارد؟ من بعید می دانم. کلان شهرهای ما هم شاید در آینده ساعت ها در روز قحطی آب داشته باشند. مردم ما باید با این مسئله کنار بیایند.»
یک قانون مخرب
وی قانون سال 85 در اعطای مجوز به چاه هایی که به صورت غیر مجاز حفر شده بودند را بسیار مخرب دانسته و اظهار می دارد: «این ها در سال 1385 آمدند طرحی را ارائه کردند و گفتند تمام چاههایی که قبل از این سال مجوز بهرهبرداری نداشته است، حالا می توانند مجوز حفر و
بهره برداری بگیرند. غافل از اینکه چاه هایی که حتی قبل از انقلاب و قبل از سال 85، وزارت نیرو به آن ها مجوز داده بود، بالاتر از توان و پتانسیل آبخوان های کشور آب را تخلیه می کردند. بنابراین ما با همان ها نیز دچار مشکل بودیم چه برسد به اینکه متأسفانه آن قانون را مجلس وقت تصویب کرد و ده ها هزار حلقه چاه بدین وسیله مجوزدار شدند. همان زمان تعداد زیادی از معاونان و مدیران وزارت نیرو که حالا بنده نمی خواهم نام ببرم مخالف این طرح بودند و می گفتند هر چه که ما رشته بودیم پنبه کردند. متأسفانه آن قانون ضررهای جبران ناپذیری بر گرده آب های زیر زمینی کشور وارد کرد. در حال حاضر مشکلی که داریم این است که چاه های مجاز و چاه های پروانه دار ما با پتانسیل فعلی ولو اینکه وزارت نیرو به این ها دبی مجاز داده، ولو اینکه کنتور هوشمند نصب کرده است، کشاورزی را برای کشور به یک مسئله خطرناک تبدیل کرده است. »
مردم هنوز متوجه خطر کم آبی نشده اند
خیاط خلقی معتقد است باید بین امنیت غذایی کشور و پایین رفتن سطح آب زیرزمینی دشت ها تعادل ایجاد کنیم و برای این مسئله اولویت بندی داشته باشیم: « باید ببینیم در چه جاهایی میتوانیم کشاورزی کنیم و در چه جاهایی نمیتوانیم. هزاران مسئله دیگر اعم از الگوی کشت، بالابردن راندمان آبیاری، انتقال و غیره وجود دارد که ما بتوانیم کشور خودمان را با کم آبی سازگار کنیم. به صراحت عرض می کنم متأسفانه مردم ما به ویژه مردم مناطق شهرنشین و به ویژه مردم کلان شهرهای ایران هنوز متوجه خطری به نام کم آبی نیستند. این خطر زمانی احساس می شود که شهر 12 میلیونی تهران یا 4 تا 5 میلیونی مشهد و اصفهان ساعت ها قطعی آب داشته باشند. آن زمان متوجه خواهند شد که شرایط واقعا نامساعد است. مردم ما متأسفانه هنوز متوجه مشکل نیستند. من این را هم اضافه کنم که آب شرب مصرفی شهرها و کلان شهرها و روستاهای ما اصلا قابل مقایسه با حجم استحصال از آب های زیرزمینی توسط کشاورزان نیست اما در هر صورت آن هم خود عددی است.» وی وضعیت سفره های آب زیر زمینی در مناطق شرقی و مرکزی ایران را بحرانی تر دانسته و عنوان می دارد: « متأسفانه مناطق شرقی و مرکزی ایران بیشترین درصد بهره برداری از آبخوانهای کشور را دارند. در استان های خراسان رضوی، خراسان جنوبی، سمنان، اصفهان، یزد، کرمان، فارس و قم ما با این مشکل رو به رو هستیم. اما زمانی که من می گویم بیلان 409 دشت ما از نظر بهره برداری منفی است و آنچه که برداشت می کنیم توسط باران و برف تجدید نمی شود، به این معنی است که این دشت ها در کلیه استانهای کشور پخش است. یعنی شما در استان های غربی که میزان بارندگی ممکن است بالاتر از متوسط کشور باشد نیز این منفی بودن بیلان دشت ها را دارید، در کردستان هم این مشکل را دارید، همچنین در شرق استان مازندران چند سال است که دشت ها با بیلان منفی آب زیرزمینی مواجه شده اند. این مسئله همه گیر شده است. »
ضعف در مدیریت منابع آب
این پژوهشگر اظهار نظر کسانی که زمان برای اتمام منابع آب زیر زمینی اعلام می کنند را فنی و علمی ندانسته و با بیان اینکه هر دشتی ویژگیهای خاص خود را دارد می گوید: «گاهی دیده می شود مقامات مسئول کشور می آیند و ارقام می دهند. این ارقام درست نیست. هر دشتی ویژگی خاص خودش را دارد. نمی توانم بگویم مثلا 25 یا 30 سال دیگر آبهای زیر زمینی کشور تمام می شود. با ادامه این روند منفی، یک دشت ممکن است 10 سال دیگر و دشتی دیگر 20 سال دیگر ذخیره آب زیر زمینی اش تمام شود. اما من اینگونه می توانم پیش بینی کنم چنانچه طرح های تعادل بخشی که مصوب خود وزارت نیرو است
در کنار طرح های سازگاری با کم آبی و خشکسالی، به معنای واقعی کلمه مطالعه و به طور کامل اجرا شوند ما تا حد زیادی می توانیم دشت هایمان را کنترل کنیم. ببینید من و امثال من بیش از 20 سال است در مورد طرح تعادل بخشی صحبت می کنیم. این طرح از سال 1385 به وجود آمد و در سال 1390 قرار شد اجرایی شود اما متأسفانه هر سال تنها 10 درصد بیشتر بودجه جذب نمی کند و اجرای آن نیز با مشکل رو به روست. سند آمایش سرزمینی ما تازه ارائه شده است. تاکنون ما چیزی به اسم آمایش سرزمینی نداشتیم، ما چیزی به اسم مدیریت منابع آب نداریم. ممکن استدر ظاهر و در بخشنامه ها و سمینارها از این چیزها صحبت شود اما در عمل ما این چیزها را نداریم. عده ای می گویند مثلا تا 2040 و 2045 ما دیگر آب نخواهیم داشت. معمولا اینگونه اظهار نظرها فنی و علمی نیست. به دلیل اینکه هر حوضه آبریز وضعیت خاص خودش را دارد. ولی در مجموع ما سال های خوبی را پیش رو نخواهیم داشت. یک مثال می زنم؛ در کشورهای پیشرفته که در زمینه آب کارهای بسیار خوبی انجام داده اند مثل چین، هندوستان، کانادا، آمریکا و اروپا یکسری سیل ها می آید که بالاخره این ها برگشت هزار ساله دارد، آنها هم نمی توانند این سیل ها را کنترل کنند، اما برگشت سیل های دیگر را می توانند کنترل کنند. اکنون می بینید در قصر قند سیستان و بلوچستان چه قدر سیلاب دارد خرابی به وجود می آورد. یا در همین خراسان رضوی دور روز است در رشتخوار و تربت حیدریه یا در آیسک خراسان جنوبی سیل راه افتاده است. چرا نتوانیم این سیل ها را با استفاده از سازه هایی و با استفاده از پروژه های مختلف از جمله آبخیزداری کنترل کنیم؟ مگر ما کشور غنیای هستیم از نظر آب ؟ یکی از ویژگی های مناطق خشک و نیمه خشک این است یکدفعه با یک بارندگی دوره تمرکز کوتاه، سیل عظیمی راه می افتد. آب این سیل برای ما غنیمت است. باید آن را کنترل کنیم که هم تخریب به وجود نیاید و هم برای سال هایی مثل امسال که با کم آبی رو به رو هستیم بتوانیم از این ها استفاده کنیم. من مشکل را در درجه اول مدیریت منابع آب می دانم که در آن بسیار ضعیف هستیم. اطلاعات و آمارها هر چقدر هم محرمانه باشد، کشاورز ما دارد کشاورزی می کند، دارد هر روز کف شکنی می کند، هر روز چاهش را تغییر محل می دهد و چاه دیگر می زند، این که دیگر محرمانه نیست. محمدعلایی مدیر عامل آب خراسان رضوی هفته پیش اعلام کرد بر خلاف سال گذشته که 500 میلیون متر مکعب آب وارد سدهای خراسان رضوی شده بود، امسال 5 میلیون متر مکعب ورودی آب سدهایمان بوده است، یعنی صد برابر کمتر، هر انسان عاقل و با تجربه ای می تواند بفهمد وضعیت آب خطرناک است. نمی دانم مدیران چه تصمیمی می خواهند بگیرند اما آنچه مسلم است اینکه تصمیماتی که گرفته می شود باید به صورت مدیریت یکپارچه باشد، باید نگرش حوضه آبریزی باشد و معارضات بین استان ها به خاطر آب باید حل شود. تا این مسائل را حل نکنیم، فکر نمی کنم مشکل آب این کشور برطرف شود.»
عدم جذب بودجه و مشخص نبودن ساختارهای قانونی آب، موانع طرح تعادل بخشی
وی در پایان به موانع اصلی طرح مهم تعادل بخشی که یکی از راهکارهای حفظ و کنترل آب های زیرزمینی است اشاره کرده و بیان می دارد: « این موانع
در حال حاضر دو چیز است. اول مسئله اعتبارات مالی است. سنگ بنای این طرح در وزارت نیرو، 15 سال پیش یعنی زمانی که هنوز قانون مجوزدار شدن چاه های غیر مجاز در سال 85 تصویب نشده بود، گذاشته شد و بعد از سه، چهار سال مسکوت ماندن در نهایت در سال 91، 90 اجرای آن شروع شد. اما هر سال نهایت 10 درصد بودجه را جذب می کند. اگر یک طرحی اینقدر مهم است و 15 دستورالعمل بسیار مهم دارد و چند وزارتخانه قرار است درگیر آن بشوند و راه نجات دهنده است، چرا آنقدر بودجه کمی دریافت می کند؟ این اصلا معنا نمی دهد. حتی همان مبلغ کمی هم که تعلق می گرفت را در پروژه های دیگر هزینه می کردند. مورد دوم اینکه هنوز ساختار قانونی و حکمرانی آب در ایران برای مشخص کردن یکسری موارد از جمله اینکه وزارت کشاورزی چقدر باید آب مصرف کند، وزارت نیرو چقدر باید آب تأمین کند، حق آبه های زیست محیطی چقدر آب لازم دارند، آیا می خواهیم حوضه آبریز کاری کنیم یا استانی و غیره مشخص نیست. تا زمانی که این چارچوبها مشخص نشود حتی اگر طرح تعادل بخشی صد در صد بودجه را هم به خودش جذب کند آن کارآیی لازم را نخواهد داشت. مسلما از شرایط فعلی بهتر خواهد بود اما به آن کارآیی و اهداف از پیش تعیین شده خود نخواهد رسید. این دو مکمل یکدیگر هستند یعنی ساختارها باید اصلاح بشود و بودجه کامل جذب شود که ما بتوانیم کاری کنیم در غیر اینصورت وضعیت منابع آب کشور واقعا در خطر است.»
محمد درویش، کنشگر محیط زیست هم با اشاره به اینکه گزارش سه دانشمند ایرانی در مجله نیچر، تحلیل و بررسی اطلاعاتی بوده که توسط شرکت مدیریت منابع آب ایران و وزارت نیرو منتشر شده، معتقد است اساتید ایرانی از 30 سال پیش در حال هشدار در رابطه با تخلیه منابع آب زیرزمینی هستند. وی در این زمینه به « رسالت » می گوید: «نکته مهم این گزارش این است که توانسته اند با عدد و رقم و به تفکیک 30 حوضه آبریز اصلی کشور یک تصویر کاملا گویا از حجم برداشت های بی رویه از سفرههای آب زیر زمینی ارائه کنند. کاری که باید وزارت نیروی ما انجام می داد که انجام نداده و به هر دلیلی سکوت کرده است. اما این هشدارها توسط بسیاری از کارشناسان داخلی کشور سالهاست اعلام میشود. استاد مرتضی فرهادی بیش از 30 سال پیش این هشدارها را داده بود و بسیاری دیگر مثل استاد سید آهنگ کوثر و استاد آل یاسین در این زمینه هشدار داده بودند. خود من 11 سال پیش گفتم که ایرانیان در ظرف 30 سال اخیر ذخیره 1000 ساله آبشان را مصرف کردند. اما به هر حال طبیعی است زمانی که این گزارش ها و هشدار ها در قالب بین المللی و در مجله معتبری مثل نیچر چاپ می شود توجه و حساسیت بیشتری جلب می کند. »
بیشتر از خشکسالی طبیعی نگران خشکسالی مدیریتی هستیم
درویش با بیان اینکه ما باید هر چه سریع تر وابستگی معیشتی مان را به منابع آب و خاک کاهش بدهیم، عنوان می کند: «آنچه در این گزارش نیز تصریح شده این است که وضعیت استان فارس در بین همه استان های کشور از همه فاجعه بارتر است و تراز آن 2600 درصد منفی شده است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است که سال های سال مدیران استان فارس دلشان می خواست در رقابت با استان خوزستان تولید کننده اول گندم کشور باشند و این رقابت و اینکه اسم شان به عنوان استان اول مطرح شود باعث شد اکنون بالاترین میزان فرونشست زمین نه در ایران بلکه در جهان به میزان 54 سانتی متر در سال و در فاصله بین دشت فسا و جهرم رخ بدهد. حال باید حداقل 50 تا 70 هزار سال صبر کنیم تا بتوانیم این خطای راهبردی را جبران کنیم.
وضعیت حوضه مرکزی ما که پر جمعیت ترین شهرهای ایران در آن قرار گرفتهاند، بسیار بسیار نگران کننده است و احتمال خشک شدن سطح خاک، افزایش چشمه های تولید ریزگرد و افزایش آلاینده های کوچک تر از 25/2میکرون برای مردم شهرهایی همچون اراک، قم، اصفهان، تهران و حتی کرج و قزوین و از آن سو سمنان فوق العاده زیاد است. چنانچه می خواهیم این مشکل را حل کنیم باید به سمت ارتقا نرم افزای بخش کشاورزی حرکت کنیم و اجازه ندهیم ضایعات در بخش کشاورزی همچنان 5 تا 6 برابر استانداردها یعنی حدود
30 درصد باشد. این یعنی ما 7/26 میلیارد مکعب از آبی را که با این هزینه های گزاف، با این سدسازیها، با این طرح های انتقال آب در اختیار بخش کشاورزی قرار می دهیم عملا به غذا برای سفره مردم تبدیل نمی شود. زیرا به خاطر بسته بندی های ضعیف، نداشتن سردخانه، تکنیکهای بدوی حمل کالا به مغازه ها برای فروش و به خاطر روش های غلط دپو، این محصولات قبل از رسیدن به دست مصرف کننده نابود می شوند. راندمان آبیاری ما در کشاورزی بسیار پایین تر از حتی منطقه است. کسی مخالف کشاورزی نیست و کشاورزی همچنان باید تداوم داشته باشد اما آن چیزی که مهم است اینکه کشاورزی باید پایدار و خردمندانه باشد. آن هم در کشوری که با کمبود آب روبه روست.
ما چنین حماقت هایی را کردیم. ما در دشت فامنین همدان یونجه می کاریم و به امارات متحده عربی صادر می کنیم و بعد فکر می کنیم داریم پول تولید می کنیم. بعد همین دشت فامنین بر اثر فرونشست زمین از حیض انتفاع خارج می شود. ما بیشتر از اینکه نگران خشکسالی های طبیعی باشیم نگران خشکسالی مدیریتی هستیم. اگر مدیران درستی در این کشور داشتیم چنین حماقت های آشکاری را مرتکب نمی شدیم.»
وی در خصوص قانون مجوزدار کردن چاه های غیر مجاز مصوب سال 1385 مجلس نیز اظهار می دارد: « همان سال 85 ، ما هشدار دادیم این قانون غلطی است و نباید تصویب شود چرا که دارد به کار خلاف مجوز می دهد و این چراغ سبز را نشان می دهد که بروید غیر قانونی چاه حفر کنید، بروید غیرقانونی جنگل تصرف کنید و در نهایت حاکمیت کوتاه می آید و به شما سند می دهد. متأسفانه بعد از این قانون چاه های غیر مجاز بسیار بیشتری حفر شدند.اکنون چاههای غیر مجاز در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به نزدیک 100 هزار حلقه رسیده است و این واقعا یک فاجعه است. شما در منطقه خانه کت در جنوب تالاب بختگان در فاصله 100 متر به 100 متر موتور پمپاژ می بینید و هیچ کس هم کاری به کارشان ندارد.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

-
چند كلمه پیرامون مذاكره با آمريكا
-
روز جهانی قدس، همدلی جهانی در برابر استکبار است
-
مذاکرات برجام باید منوط به برداشتن تحریم های بعد از سال ۹۴ باشد
-
تغییر موازنه بهنفع دنیای اسلام
-
بدهی، فوتبال را بیخانمان کرد
-
تبدیل زمین حاصلخیز میناب به موزه مرگ
-
نگهبانی از شأن رئیس جمهور
-
آتش در لانه عنکبوت
-
ضد حال هابرماس به اماراتیها!
-
حال وخیمِ سفرههای آب زیر زمینی