
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0
شاهبیت
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0
گاوی که رقیب عشقی من شد!
سیروس میمنت بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون ضمن اشاره به سه دوره بازیگری در زندگی حرفهای خود تأکید کرد گمشدهاش در این حرفه را در سریال «نون.خ» پیدا کرده است. سیروس میمنت درباره فصل سوم «نون.خ» که در ایام نوروز روی آنتن شبکه یک سیما رفت درباره سختیهای تولید این مجموعه به مهر بیان کرد: ما در زمان تولید فصل یک نمیدانستیم استقبال مردم چگونه خواهد بود و برای همین گاهی تحمل سختی کار برایمان دشوار میشد. این بار کار برای ما حتی سختتر از فصلهای قبل بود اما چون به نتیجه کار و استقبال مردم امیدوار بودیم، دیگر سختیها برایمان آزاردهنده نبود.
وی ادامه داد: بعد از پخش فصلهای گذشته سریال «نون. خ» متوجه استقبال عموم مردم از این کار شدیم. سریال مورد پسند قشر وسیعی از مردم قرار گرفت و ما بیشتر ارزش این سختیها را درک کردیم و تحمل دشواریهایی که در طول ساخت سریال پیش میآمد به عشق رضایتمندی مردم برایمان راحتتر شد.
این بازیگر درباره سه دهه از زندگیاش که به حرفه بازیگری میپردازد عنوان کرد: من سه فصل کاری را در زندگیام پشت سر گذاشتهام. یک فصل از زندگیام با اصغر فرهادی بود که سریالهایی مثل «یادداشتهای کودکی» و«داستان یک شهر» را بازی کردهام و فصل دیگری از زندگیام با رضا عطاران و با کارهایی مثل «خانه به دوش» و «متهم گریخت» بود و فصل سوم از زندگیام با سعید آقاخانی با سریال «نون.خ» بود که گویی گمشده خودم را در اینجا پیدا کردم. مردم هم مرا در این سریال جور دیگری دیدند.
میمنت درباره اینکه چطور این سریال توانست نظر مخاطب را جلب کند توضیح داد: این کار چند نکته قوت داشت از جمله اینکه کارگردانی خوبی داشت، در زمان خوبی پخش شد و به زندگی واقعی مردم کرد پرداخت؛ زندگی صمیمانه و همدلیهای واقعی که هنوز هم همینگونه است و باعث شد بینندگان ارتباط خوبی با این سریال برقرار کنند. مجموع این عوامل باعث شد زحماتی که طی این سالها کشیدهام به بار بنشیند و بیشتر با این سریال دیده شوم.بازیگر «نون.خ» در ادامه درباره چالشهایش با گاوی به نام «جاناتان» در قصه نیز به شوخی و با خنده گفت: جاناتان رقیب عشقی من بود و گویی من و جاناتان و فریده در یک مثلث عشقی قرار گرفته بودیم. برای همین هم در این فصل سعی میکردم به هر ترتیبی بود از همسرم دلبری کنم تا دل او را به دست بیاورم.میمنت در پایان درباره حضور سعید آقاخانی در مقام کارگردان عنوان کرد: آقاخانی روی کار دقت نظر بالا و حساسیت بسیاری دارد. اگر زمانی من ریزهکاری شخصیت کیوان را مثل همیشه بازی نمیکردم، به راحتی با من صحبت میکرد و در مورد کارم و بازیهایم بازخورد و واکنش نشان میداد و حتی زمان استراحت کوتاهی میداد تا مجدد بتوانم نقش کیوان را به خوبی به نمایش بگذارم و این برایم بسیار جذاب بود. برای جذابیت نقشم هم این بار موهایم را رنگ کردند. بعد از اینکه فصل گذشته موهایم را زدند در این فصل تغییرات دیگری روی موهایم داشتم.
وی ادامه داد: بعد از پخش فصلهای گذشته سریال «نون. خ» متوجه استقبال عموم مردم از این کار شدیم. سریال مورد پسند قشر وسیعی از مردم قرار گرفت و ما بیشتر ارزش این سختیها را درک کردیم و تحمل دشواریهایی که در طول ساخت سریال پیش میآمد به عشق رضایتمندی مردم برایمان راحتتر شد.
این بازیگر درباره سه دهه از زندگیاش که به حرفه بازیگری میپردازد عنوان کرد: من سه فصل کاری را در زندگیام پشت سر گذاشتهام. یک فصل از زندگیام با اصغر فرهادی بود که سریالهایی مثل «یادداشتهای کودکی» و«داستان یک شهر» را بازی کردهام و فصل دیگری از زندگیام با رضا عطاران و با کارهایی مثل «خانه به دوش» و «متهم گریخت» بود و فصل سوم از زندگیام با سعید آقاخانی با سریال «نون.خ» بود که گویی گمشده خودم را در اینجا پیدا کردم. مردم هم مرا در این سریال جور دیگری دیدند.
میمنت درباره اینکه چطور این سریال توانست نظر مخاطب را جلب کند توضیح داد: این کار چند نکته قوت داشت از جمله اینکه کارگردانی خوبی داشت، در زمان خوبی پخش شد و به زندگی واقعی مردم کرد پرداخت؛ زندگی صمیمانه و همدلیهای واقعی که هنوز هم همینگونه است و باعث شد بینندگان ارتباط خوبی با این سریال برقرار کنند. مجموع این عوامل باعث شد زحماتی که طی این سالها کشیدهام به بار بنشیند و بیشتر با این سریال دیده شوم.بازیگر «نون.خ» در ادامه درباره چالشهایش با گاوی به نام «جاناتان» در قصه نیز به شوخی و با خنده گفت: جاناتان رقیب عشقی من بود و گویی من و جاناتان و فریده در یک مثلث عشقی قرار گرفته بودیم. برای همین هم در این فصل سعی میکردم به هر ترتیبی بود از همسرم دلبری کنم تا دل او را به دست بیاورم.میمنت در پایان درباره حضور سعید آقاخانی در مقام کارگردان عنوان کرد: آقاخانی روی کار دقت نظر بالا و حساسیت بسیاری دارد. اگر زمانی من ریزهکاری شخصیت کیوان را مثل همیشه بازی نمیکردم، به راحتی با من صحبت میکرد و در مورد کارم و بازیهایم بازخورد و واکنش نشان میداد و حتی زمان استراحت کوتاهی میداد تا مجدد بتوانم نقش کیوان را به خوبی به نمایش بگذارم و این برایم بسیار جذاب بود. برای جذابیت نقشم هم این بار موهایم را رنگ کردند. بعد از اینکه فصل گذشته موهایم را زدند در این فصل تغییرات دیگری روی موهایم داشتم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0
«نون. خ» ساده اما رنگی
گروه فرهنگی
نوروز امسال شاید یکی از موفقترین تولیدات رسانه ملی را بتوان سریال« نون. خ» سعید آقاخانی دانست که با استفاده از ظرفیت مخاطب و اقبال او به قسمتهای گذشته، این سریال موفق شد یکبار دیگر جاپای خود را در قاب سیما محکم کند و مردم را پای تلویزیون بکشاند. سریالی که با استفاده از سادگی و زیبایی و یکدستی داستان خود، مردم را یک ساعت پای رسانه نگه داشت تا کارنامه تولیدکنندگان آن در فصل سوم نیز موفق باشد.
یکی از موفقترین دستاوردهای «نون. خ» استفاده از بازیگران بومی و بهرهمندی از تیپهایی است که در دوروبر ما وجود دارند و سلبریتی ها در هدایت داستان نقش اصلی را ایفا نمیکنند.
شاید یکی از علتهای اصلی شکست بسیاری از مجموعههای کمدی یا طنزهای دنبالهدار سالهای اخیر ، اتکای بیشتر از اندازه به شخصیتهای محوری است. اگر موقعیتسازی در سریالی در ژانر کمدی بهعنوان سرفصلی مهم در مقطع نگارش فیلمنامه دستمایه اصلی نباشد، آن اثر به سرنوشت پایتخت در فصل ششم دچار خواهد شد. «نون. خ ۳» در موقعیتی در مدار اوج قرار گرفت که خلاقیت مؤلفان پایتخت و کلیه کمدی سازان سیما به پایان رسیده بود.
در این سریال سعید آقاخانی با استفاده از همان داستان ساده و روان قبلی و با بهرهگیری از تکه کلامهایی که در عین خنداندن مخاطب از حیطه ادب خارج نمیشود بیننده را به دنبال خود کشیده و سعی میکند که جذابیت داستان حفظ شود.
«نون. خ۳» علاوه بر اتکا به موقعیت محوری و ارائه روایتهای غیریکنواخت، از شخصیتپردازی غافل نشد. شخصیتپردازی فصل سوم آنقدر دقیق و با جزئیات و در خلال رویدادهای روایی طراحی شد که سادهترین کاراکتر ساکن روستا، در بزنگاههای
جمعی -فردی سریال در مسیر روایت تبدیل به کاراکتری جذاب میشد. «سیروس» جوان مجرد روستا که پیکان قدیمیاش را همچنان سوار میشود کاراکتر بسیار فرعی است اما به یکی از شاخصههای خنداندن در این سریال تبدیل میشود.
در «نون .خ۳» عمق پیدا کردن شخصیتها و درآمیختن بسیار مرتب رویدادها، سبب میشد تماشاگر مجذوب رفتارهای غیر انسانیکاراکترها نشود. این سریال دارای این مزیت بود که در پایان هر قسمت شاید مجموعه رویدادها تأثیری در ذائقه مخاطب نداشته باشد اما دیدار باشخصیتها اهمیت پیدا میکند.
در سایر نقشها نیز این موضوع دیده میشود و حتی عمههای نورالدین نیز هرکدام بااینکه از آماتورترین بازیگران حاضر در سریال هستند در خنداندن مخاطبان نقش دارند و حتی به زبان فرانسوی نیز صحبت میکنند!
سریال بر اساس ساختاری مشخص تا نیمی از قسمتهای خود، بر شخصیتها و مسیر روایی مرتبط با آنان تأکید دارد و از قسمت هفتم موقعیتهای مختلف مثل یک قطعات یک پازل، دربرگیرنده ساختار روایی سریال است.
در نون. خ هر شخصیت برای خود یک جذابیت خاص دارد و تماشاگر در وهله نخست از دیدن شخصیتها لذت میبرد و از تجربه دیدار با شخصیتها مسرور میشود. کما اینکه پایتخت میتوانست با ادامه تقابلهای ارسطو و نقی کماکان جذابیتهای خود را حفظ کند اما این شخصیتها آنچنان اصیل هستند که مخاطب تصور میکند، هرکدام از آنان نماینده سبک یا یک مشی فرهنگی خاص هستند و شاید بدون شعار، یکی از معدود سریالهایی است که بهصورت نامحسوسی فرهنگ اسلامی – ایرانی و گاهی فرهنگ مقاومت را تبلیغ میکند.
برخوردهای کلامی بازیگران باهم و ارتباطات دوسویه آنها سبب شده تا بیننده تلویزیونی برای هرکدام از شخصیتهای سریال کاراکتری تازه و مجزا تصور کرده و هرلحظه انتظار شیرینکاری و یا خلق لحظه طنز را داشته باشد.
ضمن اینکه در کنار طنز بسیار روان سریال پدیدآورندگان نون. خ به جنبههای ایثار و مقاومت نیز در سریال توجه کرده و با بهرهگیری از جریان داستان به این موضوع نیز میپردازند. برای مصداق اشاعه فرهنگ مقاومت میتوان به بخشی از سریال اشاره کرد که نورالدین متوجه میشود شوهر خواهرش، کیوان و سلمان موفق به یافتن معدن طلا شدهاند و غصب طلاها را با هر استدلال و اتفاقهای ناگوار هشت سال اخیر، حق این سه نفر نمیداند و به آنان یادآوری میکند جوانان رشید و دلاوری خون خود را به این خاک تقدیم کردهاند و این طلاها متعلق به همه مردم ایران است.
اهمیت قومیت و تقویت بنیان خانواده
قومیت در این سریال بسیار مهم است. نوع گفتوگوها، برخوردها و لباسها در این سریال زیباست. حتی فقر هم در این سریال از زیبایی بصری خاصی برخوردار است، حتی شخصیتی مثل ادریس که ۱۱ فرزند دارد و یارانه ۵۷۵ تومانیاش که برای خنداندن مخاطبان سریال است، بسیار زیباست. حس علاقه او به خانواده و بنیان آن و تلاش برای گذران زندگی یکی از درسهای نون. خ است که توسط ادریس بهخوبی نمایش داده میشود. در زمینه تقویت بنیان خانواده نیز شخصیت کیوان و فریبرز شاخص میشوند. هردو شخصیت برای حفظ خانواده تلاش دارند و با استفاده از کاراکتر طنز خود این موضوع را در رفتار و کلام به نمایش میگذارند. این اتفاق در حالی شکل میگیرد که برخلاف موج اصلی سریالهای شبکه نمایش خانگی، در «نون. خ» چشم ناپاک وجود ندارد و سروگوش کسی نمیجنبد تا مخاطب را آزار دهد. متأسفانه در سالمترین سریالهای ایرانی همواره یکچشم ناپاک وجود دارد. سریال آنچنان از زوایه صحیحی ساختهشده که حتی رقابت کیوان و فریبرز بر سر ازدواج با شیرین یک مثلث سیاه را نمیسازد، حتی مهیار را با همه سبکسر بودنش، شیفتگی او به روژان را نمیتوان نادیده گرفت و این موضوع نشان میدهد که میتوان به رقابتهای عاشقانه و دوست داشتنهای خانوادگی هم پرداخت و لودگی و ناپاکی را با آن دخیل نکرد.
اصالتی که مخاطب را جذب میکند
اما از منظر شخصیتپردازی؛ شخصیت اول سریال، نورالدین نماد یک مرد کامل ایرانی است. از جهات مختلف، مرد بودن، پدر بودن، ریاست روستا و این سمبل یک مرد واقعی کرد، فرهنگ غنی کردی را به سراسر ایران تسری میدهد؛ در همان چارچوب روستایی سادهای که جامعیت و احاطه شخصیتش را نمیتوان نادیده گرفت. نورالدین با فرزندان خودش صمیمی برخورد میکند و همچنان با این دختران بزرگسال قایمموشک بازی میکند. این شیوه رفتار نور الدین ضمن اینکه مخاطب را میخنداند، از تلقی پدر بودن احساس رضایت و امنیت را القا میکند و وفاداری نوری به همسر مرحومش به نقطه قوت تمامی فصلهای نون. خ تبدیل میشود. «مرد کامل بودن» نوری محدود به خانواده نمیشود و او پشتوپناه مردم روستای خودشان است و مردم در مواجهه با هر بحرانی به نوری پناه میآورند.
ارتباط با خدا، معنویت غنی
ارتباط نوری با خدا در فصل سوم به نهایت هوشمندی در خلق میرسد. سالهاست که در اغلب سریالهای تلویزیون موقعیت و پلانهای نمازخواندنهای بسیاری نمایش داده میشود اما نوری بدون ریاکاریهای مرسوم، با خدا ارتباط بسیار خوبی برقرار میکند و هرلحظه و هر زمان با خدا صحبت میکند. آماده بودن او برای مرگ نیز نشئتگرفته از این رابطه صمیمی با خداست و یا ذوالجلالوالاکرام از زبان نوری در مواجهه بحران بارها و بارها شنیده میشود. همانطور که اشاره شد، موقعیت خواندن نماز در سریالهای ایرانی نمایش داده میشود، اما الزامات خواندن نماز از مخاطبان پوشیده میماند. در سکانسی خاص، اهالی روستا از نوری طلب انجام رفتار غیرعرفی را دارند اما نوری پاسخ میدهد:«من اگر این کار خطا را که از من میخواهید انجام دهم فردا چگونه نماز صبح را بخوانم و در مقابل خداوند حاضر شوم » و نماز دلیل خطا نکردن است.طراحی لباس، نمایش سنتها و علقههای فرهنگی این خطه تبدیل به شاخصه و تلاش مهیار برای به دنیا آوردن فرزندش در کانادا به وجه تمسخرآمیز اهالی روستا تبدیل میشود. سلطانی شخصیت انحرافی سریال نقطه مقابل همدلی اهالی و انجام کارهای جمعی است و اهالی را به سوداگریهای آنی تشویق میکرد.
کمکهای مؤمنانه و تلاشهای همدلانه
و درنهایت اینکه در حوزه کمکهای مؤمنانه، سریال در پایان فصل سوم دوباره روی یک مسئله ساده اما ملی مثل همدلی اهالی روستا انگشت میگذارد که مردم در شرایط سخت، همدلی و کمکهای مؤمنانه را تقویت میکنند و تهیه ویلچر برای یکی از نیازمندان روستا توسط اهالی جالبتوجه است و شیوه زیستن در کشاکش سختیهای اقتصادی، تلقین آرامش نشئتگرفته از همدلی مؤمنانه اهالی روستا، در ناخودآگاه تماشاگر رسوب میکند.
نوروز امسال شاید یکی از موفقترین تولیدات رسانه ملی را بتوان سریال« نون. خ» سعید آقاخانی دانست که با استفاده از ظرفیت مخاطب و اقبال او به قسمتهای گذشته، این سریال موفق شد یکبار دیگر جاپای خود را در قاب سیما محکم کند و مردم را پای تلویزیون بکشاند. سریالی که با استفاده از سادگی و زیبایی و یکدستی داستان خود، مردم را یک ساعت پای رسانه نگه داشت تا کارنامه تولیدکنندگان آن در فصل سوم نیز موفق باشد.
یکی از موفقترین دستاوردهای «نون. خ» استفاده از بازیگران بومی و بهرهمندی از تیپهایی است که در دوروبر ما وجود دارند و سلبریتی ها در هدایت داستان نقش اصلی را ایفا نمیکنند.
شاید یکی از علتهای اصلی شکست بسیاری از مجموعههای کمدی یا طنزهای دنبالهدار سالهای اخیر ، اتکای بیشتر از اندازه به شخصیتهای محوری است. اگر موقعیتسازی در سریالی در ژانر کمدی بهعنوان سرفصلی مهم در مقطع نگارش فیلمنامه دستمایه اصلی نباشد، آن اثر به سرنوشت پایتخت در فصل ششم دچار خواهد شد. «نون. خ ۳» در موقعیتی در مدار اوج قرار گرفت که خلاقیت مؤلفان پایتخت و کلیه کمدی سازان سیما به پایان رسیده بود.
در این سریال سعید آقاخانی با استفاده از همان داستان ساده و روان قبلی و با بهرهگیری از تکه کلامهایی که در عین خنداندن مخاطب از حیطه ادب خارج نمیشود بیننده را به دنبال خود کشیده و سعی میکند که جذابیت داستان حفظ شود.
«نون. خ۳» علاوه بر اتکا به موقعیت محوری و ارائه روایتهای غیریکنواخت، از شخصیتپردازی غافل نشد. شخصیتپردازی فصل سوم آنقدر دقیق و با جزئیات و در خلال رویدادهای روایی طراحی شد که سادهترین کاراکتر ساکن روستا، در بزنگاههای
جمعی -فردی سریال در مسیر روایت تبدیل به کاراکتری جذاب میشد. «سیروس» جوان مجرد روستا که پیکان قدیمیاش را همچنان سوار میشود کاراکتر بسیار فرعی است اما به یکی از شاخصههای خنداندن در این سریال تبدیل میشود.
در «نون .خ۳» عمق پیدا کردن شخصیتها و درآمیختن بسیار مرتب رویدادها، سبب میشد تماشاگر مجذوب رفتارهای غیر انسانیکاراکترها نشود. این سریال دارای این مزیت بود که در پایان هر قسمت شاید مجموعه رویدادها تأثیری در ذائقه مخاطب نداشته باشد اما دیدار باشخصیتها اهمیت پیدا میکند.
در سایر نقشها نیز این موضوع دیده میشود و حتی عمههای نورالدین نیز هرکدام بااینکه از آماتورترین بازیگران حاضر در سریال هستند در خنداندن مخاطبان نقش دارند و حتی به زبان فرانسوی نیز صحبت میکنند!
سریال بر اساس ساختاری مشخص تا نیمی از قسمتهای خود، بر شخصیتها و مسیر روایی مرتبط با آنان تأکید دارد و از قسمت هفتم موقعیتهای مختلف مثل یک قطعات یک پازل، دربرگیرنده ساختار روایی سریال است.
در نون. خ هر شخصیت برای خود یک جذابیت خاص دارد و تماشاگر در وهله نخست از دیدن شخصیتها لذت میبرد و از تجربه دیدار با شخصیتها مسرور میشود. کما اینکه پایتخت میتوانست با ادامه تقابلهای ارسطو و نقی کماکان جذابیتهای خود را حفظ کند اما این شخصیتها آنچنان اصیل هستند که مخاطب تصور میکند، هرکدام از آنان نماینده سبک یا یک مشی فرهنگی خاص هستند و شاید بدون شعار، یکی از معدود سریالهایی است که بهصورت نامحسوسی فرهنگ اسلامی – ایرانی و گاهی فرهنگ مقاومت را تبلیغ میکند.
برخوردهای کلامی بازیگران باهم و ارتباطات دوسویه آنها سبب شده تا بیننده تلویزیونی برای هرکدام از شخصیتهای سریال کاراکتری تازه و مجزا تصور کرده و هرلحظه انتظار شیرینکاری و یا خلق لحظه طنز را داشته باشد.
ضمن اینکه در کنار طنز بسیار روان سریال پدیدآورندگان نون. خ به جنبههای ایثار و مقاومت نیز در سریال توجه کرده و با بهرهگیری از جریان داستان به این موضوع نیز میپردازند. برای مصداق اشاعه فرهنگ مقاومت میتوان به بخشی از سریال اشاره کرد که نورالدین متوجه میشود شوهر خواهرش، کیوان و سلمان موفق به یافتن معدن طلا شدهاند و غصب طلاها را با هر استدلال و اتفاقهای ناگوار هشت سال اخیر، حق این سه نفر نمیداند و به آنان یادآوری میکند جوانان رشید و دلاوری خون خود را به این خاک تقدیم کردهاند و این طلاها متعلق به همه مردم ایران است.
اهمیت قومیت و تقویت بنیان خانواده
قومیت در این سریال بسیار مهم است. نوع گفتوگوها، برخوردها و لباسها در این سریال زیباست. حتی فقر هم در این سریال از زیبایی بصری خاصی برخوردار است، حتی شخصیتی مثل ادریس که ۱۱ فرزند دارد و یارانه ۵۷۵ تومانیاش که برای خنداندن مخاطبان سریال است، بسیار زیباست. حس علاقه او به خانواده و بنیان آن و تلاش برای گذران زندگی یکی از درسهای نون. خ است که توسط ادریس بهخوبی نمایش داده میشود. در زمینه تقویت بنیان خانواده نیز شخصیت کیوان و فریبرز شاخص میشوند. هردو شخصیت برای حفظ خانواده تلاش دارند و با استفاده از کاراکتر طنز خود این موضوع را در رفتار و کلام به نمایش میگذارند. این اتفاق در حالی شکل میگیرد که برخلاف موج اصلی سریالهای شبکه نمایش خانگی، در «نون. خ» چشم ناپاک وجود ندارد و سروگوش کسی نمیجنبد تا مخاطب را آزار دهد. متأسفانه در سالمترین سریالهای ایرانی همواره یکچشم ناپاک وجود دارد. سریال آنچنان از زوایه صحیحی ساختهشده که حتی رقابت کیوان و فریبرز بر سر ازدواج با شیرین یک مثلث سیاه را نمیسازد، حتی مهیار را با همه سبکسر بودنش، شیفتگی او به روژان را نمیتوان نادیده گرفت و این موضوع نشان میدهد که میتوان به رقابتهای عاشقانه و دوست داشتنهای خانوادگی هم پرداخت و لودگی و ناپاکی را با آن دخیل نکرد.
اصالتی که مخاطب را جذب میکند
اما از منظر شخصیتپردازی؛ شخصیت اول سریال، نورالدین نماد یک مرد کامل ایرانی است. از جهات مختلف، مرد بودن، پدر بودن، ریاست روستا و این سمبل یک مرد واقعی کرد، فرهنگ غنی کردی را به سراسر ایران تسری میدهد؛ در همان چارچوب روستایی سادهای که جامعیت و احاطه شخصیتش را نمیتوان نادیده گرفت. نورالدین با فرزندان خودش صمیمی برخورد میکند و همچنان با این دختران بزرگسال قایمموشک بازی میکند. این شیوه رفتار نور الدین ضمن اینکه مخاطب را میخنداند، از تلقی پدر بودن احساس رضایت و امنیت را القا میکند و وفاداری نوری به همسر مرحومش به نقطه قوت تمامی فصلهای نون. خ تبدیل میشود. «مرد کامل بودن» نوری محدود به خانواده نمیشود و او پشتوپناه مردم روستای خودشان است و مردم در مواجهه با هر بحرانی به نوری پناه میآورند.
ارتباط با خدا، معنویت غنی
ارتباط نوری با خدا در فصل سوم به نهایت هوشمندی در خلق میرسد. سالهاست که در اغلب سریالهای تلویزیون موقعیت و پلانهای نمازخواندنهای بسیاری نمایش داده میشود اما نوری بدون ریاکاریهای مرسوم، با خدا ارتباط بسیار خوبی برقرار میکند و هرلحظه و هر زمان با خدا صحبت میکند. آماده بودن او برای مرگ نیز نشئتگرفته از این رابطه صمیمی با خداست و یا ذوالجلالوالاکرام از زبان نوری در مواجهه بحران بارها و بارها شنیده میشود. همانطور که اشاره شد، موقعیت خواندن نماز در سریالهای ایرانی نمایش داده میشود، اما الزامات خواندن نماز از مخاطبان پوشیده میماند. در سکانسی خاص، اهالی روستا از نوری طلب انجام رفتار غیرعرفی را دارند اما نوری پاسخ میدهد:«من اگر این کار خطا را که از من میخواهید انجام دهم فردا چگونه نماز صبح را بخوانم و در مقابل خداوند حاضر شوم » و نماز دلیل خطا نکردن است.طراحی لباس، نمایش سنتها و علقههای فرهنگی این خطه تبدیل به شاخصه و تلاش مهیار برای به دنیا آوردن فرزندش در کانادا به وجه تمسخرآمیز اهالی روستا تبدیل میشود. سلطانی شخصیت انحرافی سریال نقطه مقابل همدلی اهالی و انجام کارهای جمعی است و اهالی را به سوداگریهای آنی تشویق میکرد.
کمکهای مؤمنانه و تلاشهای همدلانه
و درنهایت اینکه در حوزه کمکهای مؤمنانه، سریال در پایان فصل سوم دوباره روی یک مسئله ساده اما ملی مثل همدلی اهالی روستا انگشت میگذارد که مردم در شرایط سخت، همدلی و کمکهای مؤمنانه را تقویت میکنند و تهیه ویلچر برای یکی از نیازمندان روستا توسط اهالی جالبتوجه است و شیوه زیستن در کشاکش سختیهای اقتصادی، تلقین آرامش نشئتگرفته از همدلی مؤمنانه اهالی روستا، در ناخودآگاه تماشاگر رسوب میکند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0
معراج السعادة (173)
همچنان که کسی از زراعت، تغافل ورزد و سال خود را به کسالت و راحت به سر برد ، یا تخم را در زمین شوره که آب به آن نمی نشیند افکند و بنشیند و توقع درو کردن و گندم به انبار کشیدن را داشته باشد، این را حمق و غرور گویند و صاحب آن را احمق نامند . همچنین کسی که تخم ایمان و یقین را در زمین دل نیفکند یا بیفکندولیکن خانه دل او «مشحون» به رذایل صفات و مستغرق لجه شهوات و لذات باشد و آن را به آب طاعتی سیراب ننماید و چشم [چشمداشت] ایمان و مغفرت را داشته باشد مغرور و احمق خواهد بود .
و از آنچه گفتیم معلوم شد که : امیدواری و رجاء ، در وقتی است که آدمی توقع محبوبی را داشته باشد که جمع آوری اسبابی را که در دست او هست کرده باشد ودیگر چیزی نمانده باشد مگر آنچه را که از قدرت او بیرون است که فضل و کرم خداست که از لطف خود، او را از سوء خاتمه و ایمان او را از شیطان و دل او را ازهوا و هوس محافظت نماید .
پس احادیث و اخباری را که در ترغیب به رجاء و امیدواری به خدا ، و وسعت عفوو رحمت او رسیده مخصوص است به کسانی که چشمداشت رحمت را با عمل خالص داشته باشند و به دنیا و لذت آن فرو نرفته باشند .
پس جان من ! با هوش باش تا شیطان تو را فریب ندهد و از طاعت و عبادت باز ندارد و به امید و آرزو ، روزگار تو را نگذراند تا زمام کار از دست تو در رود و نظری به احوال انبیا و اولیا و بزرگان بارگاه خدا افکن و سعی ایشان را در عبادات ملاحظه نمای و ببین که : چگونه عمر خود را در خدمت پروردگار صرف نمودند و روز وشب ، بدن خود را در رنج افکندند و به عبادت و طاعت مشغول شدند و چشم ازلذات دنیویه پوشیدند و شربت محنت و بلا را نوشیدند و با وجود این ، از خوف خداپیوسته در اضطراب و دیده ایشان غرق آب بود . آیا ایشان امید به عفو و رحمت خداوند نداشتند ؟ یا از وسعت کرم او آگاه نبودند ؟ به خدا قسم که آگاهی آنها از من وتو بیشتر و امیدواری آنها بالاتر بود و لیکن می دانستند :
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
یافته بودند که امید رحمت بی دستاویزی طاعت و عبادت، حمق و سفاهت است .
آری :
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد که چند سال به جان خدمت شعیب کند
آیات و اخبار در فضیلت رجاء
و ما ابتدا بعضی از احادیث و آیاتی که در فضیلت رجاء و امیدواری رسیده بیان میکنیم و بعد از آن به بیان اینکه رجای بی طاعت ، غرور و حماقت است می پردازیم . پس میگوییم بدان که : آیات و اخباری که باعث رجاء و امیدواری می شود وترغیب به آن مینماید بینهایت است و آنها بر چند قسماند : قسم اول : آیات و اخباری که در آنها نهی شده است از یأس و ناامیدی از رحمت خدا ، چنانچه گذشت .قسم دوم : احادیثی که بهخصوص رجاء و امیدواری رسیده ، چنانکه مروی است : «مردی در حالت نزع بود و حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین او حاضر بودند ، عرض کرد که خود را مییابم که از گناهان ترسان و به رحمت پروردگار امیدوارم . حضرت فرمود که : در این وقت این ترس و امید در دل بنده جمع نمیشود مگر اینکه خدا او را به آنچه امید دارد میرساند و از آنچه می ترسد ایمن می کند.» و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مروی است که فرمودند : «در روز قیامت خداوند عالم به بنده می فرماید که : چه چیز مانع شد تو را از اینکه تو منکر را دیدی و نهی از آن نکردی ؟ اگر در این وقت عذر آورد که پروردگارا ! به تو امیدوار بودم و از مردم می ترسیدم . خدا می فرماید که : این گناه تو را آمرزیدم.» و باز از آن حضرت منقول است که : «مردی را داخل جهنم کنند ، پس در آنجا هزارسال معذب باشد ، روزی فریاد کند که یا حنان یا منان . خداوند عالم به جبرئیل می فرماید : برو بنده مرا نزد من آور . پس جبرئیل علیه السلام او را بیاورد و در موقف پروردگاربدارد . پس خطاب الهی رسد که : جای خود را چگونه یافتی ؟ عرض کند که : بد مکانی بود . خطاب رسد که: او را به جایی که داشت برگردانید . آن بنده راه جهنم را پیش گیرد و روانه شود و به عقب خود نگاه کند . خدای تعالی فرماید که : چرا به عقب نگاه می کنی ؟ عرض کند که : چنین به تو امید داشتم که چون مرا از جهنم بیرون آوردی دیگر به آنجا بر نگردانی . خطاب رسد که: او را بر گردانید و به بهشت برید.»
و از آنچه گفتیم معلوم شد که : امیدواری و رجاء ، در وقتی است که آدمی توقع محبوبی را داشته باشد که جمع آوری اسبابی را که در دست او هست کرده باشد ودیگر چیزی نمانده باشد مگر آنچه را که از قدرت او بیرون است که فضل و کرم خداست که از لطف خود، او را از سوء خاتمه و ایمان او را از شیطان و دل او را ازهوا و هوس محافظت نماید .
پس احادیث و اخباری را که در ترغیب به رجاء و امیدواری به خدا ، و وسعت عفوو رحمت او رسیده مخصوص است به کسانی که چشمداشت رحمت را با عمل خالص داشته باشند و به دنیا و لذت آن فرو نرفته باشند .
پس جان من ! با هوش باش تا شیطان تو را فریب ندهد و از طاعت و عبادت باز ندارد و به امید و آرزو ، روزگار تو را نگذراند تا زمام کار از دست تو در رود و نظری به احوال انبیا و اولیا و بزرگان بارگاه خدا افکن و سعی ایشان را در عبادات ملاحظه نمای و ببین که : چگونه عمر خود را در خدمت پروردگار صرف نمودند و روز وشب ، بدن خود را در رنج افکندند و به عبادت و طاعت مشغول شدند و چشم ازلذات دنیویه پوشیدند و شربت محنت و بلا را نوشیدند و با وجود این ، از خوف خداپیوسته در اضطراب و دیده ایشان غرق آب بود . آیا ایشان امید به عفو و رحمت خداوند نداشتند ؟ یا از وسعت کرم او آگاه نبودند ؟ به خدا قسم که آگاهی آنها از من وتو بیشتر و امیدواری آنها بالاتر بود و لیکن می دانستند :
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
یافته بودند که امید رحمت بی دستاویزی طاعت و عبادت، حمق و سفاهت است .
آری :
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد که چند سال به جان خدمت شعیب کند
آیات و اخبار در فضیلت رجاء
و ما ابتدا بعضی از احادیث و آیاتی که در فضیلت رجاء و امیدواری رسیده بیان میکنیم و بعد از آن به بیان اینکه رجای بی طاعت ، غرور و حماقت است می پردازیم . پس میگوییم بدان که : آیات و اخباری که باعث رجاء و امیدواری می شود وترغیب به آن مینماید بینهایت است و آنها بر چند قسماند : قسم اول : آیات و اخباری که در آنها نهی شده است از یأس و ناامیدی از رحمت خدا ، چنانچه گذشت .قسم دوم : احادیثی که بهخصوص رجاء و امیدواری رسیده ، چنانکه مروی است : «مردی در حالت نزع بود و حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین او حاضر بودند ، عرض کرد که خود را مییابم که از گناهان ترسان و به رحمت پروردگار امیدوارم . حضرت فرمود که : در این وقت این ترس و امید در دل بنده جمع نمیشود مگر اینکه خدا او را به آنچه امید دارد میرساند و از آنچه می ترسد ایمن می کند.» و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مروی است که فرمودند : «در روز قیامت خداوند عالم به بنده می فرماید که : چه چیز مانع شد تو را از اینکه تو منکر را دیدی و نهی از آن نکردی ؟ اگر در این وقت عذر آورد که پروردگارا ! به تو امیدوار بودم و از مردم می ترسیدم . خدا می فرماید که : این گناه تو را آمرزیدم.» و باز از آن حضرت منقول است که : «مردی را داخل جهنم کنند ، پس در آنجا هزارسال معذب باشد ، روزی فریاد کند که یا حنان یا منان . خداوند عالم به جبرئیل می فرماید : برو بنده مرا نزد من آور . پس جبرئیل علیه السلام او را بیاورد و در موقف پروردگاربدارد . پس خطاب الهی رسد که : جای خود را چگونه یافتی ؟ عرض کند که : بد مکانی بود . خطاب رسد که: او را به جایی که داشت برگردانید . آن بنده راه جهنم را پیش گیرد و روانه شود و به عقب خود نگاه کند . خدای تعالی فرماید که : چرا به عقب نگاه می کنی ؟ عرض کند که : چنین به تو امید داشتم که چون مرا از جهنم بیرون آوردی دیگر به آنجا بر نگردانی . خطاب رسد که: او را بر گردانید و به بهشت برید.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0
کتابخانه
غفلت و رسانههای فراگیر
چند مقاله اول این مجموعه، کموبیش در ربط و نسبت با یکدیگرند و هرکدام برگی از باغ اجمال و تفصیل، که ذهن نویسنده را به خود مشغول کرده است. نویسنده خود میگوید: «سعی من دعوت به عبور از ناخودآگاهی نیست، چراکه نه بشر امروز اهل اجابت دعوتی است ـ جز آنچه نفس اماره فردی و جمعی به آن دعوت میکنند ـ و نه عبور از ناخودآگاهی به سعی و عمل میسر میشود. او با تذکر کنش پذیری بشر امروز از اشیا و اشخاص و انفعالی که این بشر در برابر همهچیز ـ جز ذات احدیت ـ از خود نشان میدهد، تلاش مختصری دارد تا آنها را که لااقل کنشنمایی نفسانی دارند به گفتوگوی با خود دچار کند. اگر این گفتوگو صورت گرفت، مقدمات دل آگاهی و مرگ آگاهی نیز فراهم میشوند. شاید آنگاه کوکب هدایت از گوشهای بیرون آید و راه بیرون شدن از ناخودآگاهی را نشان دهد. بهعبارتدیگر سعی او دعوت به حقیقت تولی و تبری، یعنی دشوارترین تجربههای بشری و سرچشمههای حکمت تأویلی است. نویسنده در مقالهای با عنوان خود کتاب میگوید: «غفلت نه در وزارت رسانهها، بلکه در ذات بشری است که آنها را به خدمت نشر جعل و جهل و مجعول و مجمول گرفته است و درجایی دیگر عامل تأثیر پیام را رسانههای دیداری میداند و... اما زبان مقالهها تا حدی ثقیل و سنگین است و مخاطب خاص خود را میطلبد تا حد امکان به درک و مهم آن نائل بیاید. گزیده متن آنچه در این دفتر آمده است نسبتی با زمان خود دارد که اخلال در این نسبت را مناسب ندیدم و ترجیح دادم که مقالات این مجموعه بیکم و کاست به همان نحو که در چاپ نخست آمدهاند منتشر شوند. روزی که من در گیر و دار واکنشپذیری بودم
گمان نمیبردم که نیستانگاری از گریبان اراده معطوف به فروبستگی سر برکند. اکنون چه میتوانم کرد؟ و چگونه میتوانم با جرحوتعدیل آنچه پیشازاین نوشتهام، دگرگشت و گُرده عوض کردن نیستانگاری را برملا کنم.
علاقهمندان میتوانند این کتاب را باقیمت 11هزار تومان از انتشارات سوره مهر خریداری نمایند.
چند مقاله اول این مجموعه، کموبیش در ربط و نسبت با یکدیگرند و هرکدام برگی از باغ اجمال و تفصیل، که ذهن نویسنده را به خود مشغول کرده است. نویسنده خود میگوید: «سعی من دعوت به عبور از ناخودآگاهی نیست، چراکه نه بشر امروز اهل اجابت دعوتی است ـ جز آنچه نفس اماره فردی و جمعی به آن دعوت میکنند ـ و نه عبور از ناخودآگاهی به سعی و عمل میسر میشود. او با تذکر کنش پذیری بشر امروز از اشیا و اشخاص و انفعالی که این بشر در برابر همهچیز ـ جز ذات احدیت ـ از خود نشان میدهد، تلاش مختصری دارد تا آنها را که لااقل کنشنمایی نفسانی دارند به گفتوگوی با خود دچار کند. اگر این گفتوگو صورت گرفت، مقدمات دل آگاهی و مرگ آگاهی نیز فراهم میشوند. شاید آنگاه کوکب هدایت از گوشهای بیرون آید و راه بیرون شدن از ناخودآگاهی را نشان دهد. بهعبارتدیگر سعی او دعوت به حقیقت تولی و تبری، یعنی دشوارترین تجربههای بشری و سرچشمههای حکمت تأویلی است. نویسنده در مقالهای با عنوان خود کتاب میگوید: «غفلت نه در وزارت رسانهها، بلکه در ذات بشری است که آنها را به خدمت نشر جعل و جهل و مجعول و مجمول گرفته است و درجایی دیگر عامل تأثیر پیام را رسانههای دیداری میداند و... اما زبان مقالهها تا حدی ثقیل و سنگین است و مخاطب خاص خود را میطلبد تا حد امکان به درک و مهم آن نائل بیاید. گزیده متن آنچه در این دفتر آمده است نسبتی با زمان خود دارد که اخلال در این نسبت را مناسب ندیدم و ترجیح دادم که مقالات این مجموعه بیکم و کاست به همان نحو که در چاپ نخست آمدهاند منتشر شوند. روزی که من در گیر و دار واکنشپذیری بودم
گمان نمیبردم که نیستانگاری از گریبان اراده معطوف به فروبستگی سر برکند. اکنون چه میتوانم کرد؟ و چگونه میتوانم با جرحوتعدیل آنچه پیشازاین نوشتهام، دگرگشت و گُرده عوض کردن نیستانگاری را برملا کنم.
علاقهمندان میتوانند این کتاب را باقیمت 11هزار تومان از انتشارات سوره مهر خریداری نمایند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

-
شاهبیت
-
گاوی که رقیب عشقی من شد!
-
«نون. خ» ساده اما رنگی
-
معراج السعادة (173)
-
کتابخانه