
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 9
عقیمسازی و رهاسازی، راهکار مهار سگ های ولگرد
گروه اجتماعی
جمعیت سگهای بیصاحب یا همان ولگرد که البته حامیان حقوق حیوانات ترجیح میدهند ما آنها را بیصاحب بخوانیم، رو به افزایش است و گاهی خبرهایی مبنی بر حمله سگها به بزرگسالان یا کودکان، وجودمان را نسبت به این حیوان و البته کسانی که باید حضور آنها را در شهرها مدیریت کنند، مملو از خشم ،رعب و وحشت میسازد. گاهی هم ویدئوهایی مبنی بر آزار و اذیت همین سگها توسط برخی افراد یا پیمانکاران شهرداری در ما نسبت به این موجودات بیزبان، حسی سرشار از شفقت برمیانگیزد اما به هر شکل، احتمال انتقال بیماریهای گوناگون که شایعترین آن هاری است و حمله به انسانها، تنها بخشی از تهدیدات این موجود بیپناه است که بعضا شهر را نیز دچار نارسایی و مشکلات ریزودرشتی میسازد ودر صورت عدم اجرای برنامهای درست و مؤثر، بهسرعت جمعیت آنها افزایشیافته که مخاطرات فراوانی برای شهروندان به دنبال خواهد داشت.
اوایل اردیبهشتماه بود که خبر حمله 8 سگ وحشی به یک جوان 39 ساله شاهینشهری، اذهان عمومی را مشوش کرد و این جوان براثر شدت جراحات جانش را از دست داد.
روز قبل از این حادثه نیز یک مرد 43 در همین شهر براثر حمله سگهای وحشی دچار جراحات شده بود. اخباری ازایندست را هرچند وقت یکبار در اقصی نقاط کشور میشنویم و گویا قصه این هجومها تمامی ندارد و در کنار این مسئله بهزاد امیری، رئیس اداره بیماریهای مشترک انسان و حیوان و جانوران زهرآگین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی پیشتر گفته بود
« در سنوات اخیر تعداد موارد حیوان گزیدگی در کشور به علت افزایش جمعیت سگها (نهتنها در سطح روستا بلکه در سطح شهرها)
رو به افزایش بوده و اگر اقدامی جدی و اصولی برای کنترل هاری در سگها و بهخصوص کنترل جمعیت سگهای بلاصاحب انجام نشود هرروز پیشگیری و مقابله با حیوان گزیدگی مشکلتر و کنترل بیماری هاری و تحقق هدف جهانی که همانا حذف بیماری هاری انسانی ناشی از گزش سگ تا سال ۲۰۳۰ است دشوارتر میشود.»
به گفته وی « سگها عامل بیش از ۹۰ درصد موارد حیوان گزیدگی و انتقال بیماری هاری و مرگ ناشی از آن در انسان هستند.» همچنین طبق گفتههای محمدمهدی گویا، رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیردار وزارت بهداشت، بهطور متوسط سالانه حدود ۱۰ مورد مرگومیر در ایران بهخاطر حمله سگ گزارش شده است.
اما راهحل کنترل جمعیت سگهای بیصاحب هر چه باشد، وجدان و اخلاق انسانی میگوید آن چیزی نیست که گاهی از پیمانکاران شهرداریهای مختلف در قالب سگکشی بهروشهای کاملا ظالمانه میبینیم. شلیک گلوله، استفاده از سم یا اسید و زندهبهگور کردن ازجمله این روشهای غیرانسانی است که موجب جریحهدار شدن احساسات مردم میشود. کارشناسان در این خصوص نظرات مختلفی دارند. برخی معتقد به حذف و معدومسازی به روش انسانی هستند و برخی راهحل را تنها در عقیمسازی و رهاسازی میدانند.
لزوم شناخت رفتارشناسی سگها
فرزاد علیزاده، دبیر اجرایی ستاد مردمی دفاع از حقوق حیوانات ( سِمدا ) در جایگاه مخالف حذف فیزیکی سگها معتقد است: باید قبل از هر کاری، کانونهای تولید سگهای بیصاحب را شناسایی و این سؤال را مطرح کرد که چرا در چند سال اخیر تعداد این سگها در کشور ما زیاد شده است. علیزاده رویآوردن به اقداماتی ازجمله کشتار و حذف فیزیکی توسط پیمانکاران شهرداریها بدون توجه به رفتارشناسی سگها را دلیل اصلی این موضوع میداند و به « رسالت » توضیح میدهد: «متأسفانه پیمانکاران شهرداری
در سراسر کشور سالهاست که دست به کشتار میزنند، اما نتیجه عکس داده به دلیل اینکه ما رفتارشناسی این حیوانات را نمیدانیم. سگها بهصورت گلهای زندگی میکنند و برای خود قلمرو دارند. چنانچه شکمشان سیر باشد، بههیچعنوان قلمروشان را ترک نمیکنند و اجازه هم نمیدهند حیوان یا سگ دیگری وارد قلمرو آنها شود. زمانی که ما زیستگاه اینها را خالی میکنیم، بهسرعت سگهای دیگر از قلمروهای مجاور به آنجا مهاجرت میکنند. متأسفانه یک جریان بزرگ سودآور انحصارطلب در شهرداریهای ما وجود دارد که اجازه نمیدهد وضعیت پسماند به سروسامان برسد و خب به این واسطه، پسماند نیز بهوفور برای آنها یافت میشود. لذا وقتی در قلمروشان احساس امنیت کنند سریعا زادوولد میکنند. سگها سالی دو بار معمولا زادوولد دارند و هر بار چهار تا هشت شکم زایمان میکنند. بهعنوانمثال ما 100 سگ را از فلان قلمرو حذف میکنیم اما سال بعد میبینیم جمعیتشان در آنجا 10 برابر شد، تنها به این دلیل که از رفتارشناسی اینها اطلاع نداشتیم.»
راهکار؛ عقیمسازی و سپس رهاسازی
وی بابیان اینکه در قرن 21 باید اخلاق را چاشنی رفتارهای علمی و کارشناسی کرد، زنده گیری، واکسیناسیون، عقیمسازی و سپس رهاسازی در محلی که سگها ازآنجا جمع شدهاند را فرآیندی میداند که مورد تأیید مجامع علمی معتبر دنیا بوده و میگوید: « حداقل 70 درصد این سگها باید عقیم بشوند، معمولا هم بر روی سگهای ماده این کار را انجام میدهند. رهاسازی نیز به این دلیل باید انجام بگیرد تا زیستگاه آنها خالی نشود. حال ما در یک جاهایی تقابل با حیاتوحش داریم که معمولا آنها سگهای بیصاحب نیستند یعنی سگهایی نیستند که شما در حاشیه شهرها میبینید. اینها سگهای گله هستند. آمارها ضدونقیض است اما ما چیزی بین 70 تا 80 میلیون دام سنتی داریم که این دامها متأسفانه در مراتع و مناطق چهارگانه چرا میکنند و تعداد آنها دهها برابر بیشتر از ظرفیت آن زیستگاه است. این اهمالکاری سازمان دامپزشکی و سازمان محیطزیست است که اجازه میدهند دام در منطقه چهارگانه چرا کند. در این حالت جدا از اینکه آن زیستگاه و پوشش گیاهیاش از بین میرود و نابود میشود، ما با معضل حضور سگهای گله مواجه خواهیم بود. گفته میشود معمولا هر 30 تا دام، باید یک سگ گله داشته باشند. این عدد را اگر تقسیم کنید میبینید ما فقط چیزی نزدیک 2 تا 3 میلیون سگ گله در ایران داریم. چنانچه نصف این سگهای گله ماده باشند و بخواهند در طول سال دو بار زایمان کنند میبینید که چه عدد بسیار بزرگی سگ به این شکل در مناطق چهارگانه تولید میشود. نکته دیگر اینکه چوپانهای ما به دلیل اینکه میخواهند از آن سگ یک هیولا و یک موجود قوی و تنومند بسازند تا بتواند بهخوبی از گله مراقبت کند و با گرگ و پلنگ دربیفتد، روشهای عجیبوغریب و بسیار ظالمانهای دارند. در مورد پدیده سگ گرگ (گرگاس )، هیچ مدرک مستندی نداریم که این اتفاق بهصورت طبیعی میافتد. معمولا چوپانها برای اینکه سگ گله، وحشی و به قول خودشان بگیر باشد او را با گرگ جفت میاندازند. از اینها یکی، دو توله میگیرند و بقیه تولهها را بهصورت ظالمانهای رها میکنند. مثلا همه تولهها را در یک جای کوچک قرار میدهند و به آنها غذا نمیدهند و اینها همدیگر را میخورند، یا مثلا دمشان را میبرند، گوششان را میبرند، داغ میگذارند روی بینیشان. نکته دیگر اینکه در مورد تولید دردسر سگها برای حیاتوحش مناطق چهارگانه بسیار غلو میشود. درواقع سرعت گریز چهارپایان علف خوار یا یوزپلنگ اصلا قابلمقایسه با سگهای گله نیست. آنها بسیار سریعتر میدوند و طبیعتا سگ نمیتواند دنبال اینها کند. اما فرض که این اتفاق بیفتد و برای نوزاد این حیوانات یا حیواناتی که آسیبدیدهاند و نمیتوانند فرار کنند تولید دردسر بشود،
در این حالت نباید فراموش کنیم که این سگ گله است و به خاطر اتفاقی که برایش افتاده و جفتگیری با گرگ، خوی وحشیگری پیداکرده و بسیار با سگهای بلاصاحبی که در حاشیه شهرها میبینیم متفاوت است. درنتیجه بهترین روشی که بتوان در یک بازه زمانی مشخص مثلا در طول 5 سال جمعیت سگها را سروسامان بدهیم این است که زنده گیری کرده و با انجام واکسیناسیون، آنهایی که هاری یا بیماریهایی لاعلاج دارند را بهروشهای مرگ با ترحم و انسان دوستانه «یوتانایز» کنیم. در مورد این نوع سگها نیز اینطور نباشد که اسید برداریم و به قلبشان تزریق کنیم یا لاشیشان کنیم یا زندهزنده دفنشان کنیم. روشهایی که متأسفانه پیمانکاران انجام میدهند. بعد از محرز شدن لاعلاج بودن بیماری آن سگ توسط دامپزشک معتمد، باید اول با دارو بیهوش شوند و بعد با داروی مخصوصی یوتانایز شوند. تعداد این سگها همعدد بسیار کمی است و اینگونه نیست که از بین 1000 تا سگ، 500 تا شرایط یوتانایز شدن را داشته باشند. در کشورهای اروپایی که فرهنگ آنها به حضور سگ در خانواده تأکید دارد، خب این سگها را بعد از عقیمسازی واگذار میکنند و از طریق سازمانهای متولی بر نگهداری آنها نظارت میشود. در کشور ما هرچند در فرهنگ اسلامی-قرآنی بر مهربانی با حیوانات تأکید شده است اما فرهنگ ما بر حضور سگ در کنار خانواده تأکید نمیکند و درنتیجه ما نمیتوانیم در این قسمت از الگوی اروپایی استفاده کنیم. الگویی که ما میتوانیم استفاده کنیم الگوی کشور هند و افغانستان است. همینالان در شهر کابل افغانستان سگها زندهگیری و عقیمسازی شده و در منطقه خودشان رهاسازی میشوند. سگی که عقیمسازی میشود معمولا آن خلقوخوی وحشیگریاش را از دست میدهد و اگر غذاسازی درست و اصولی هم صورت بگیرد دیگر آن سگ نه به انسان حمله میکند و نه برای حیاتوحش مناطق چهارگانه تولید دردسر میکند.»
عقیمسازی باید به ان جی اُ های متخصص واگذار شود
علیزاده بابیان اینکه فرآیند عقیمسازی سگهای بیصاحب باید مانند سایر نقاط دنیا توسط ان جی اُ های متخصص انجام بشود، وضعیت شهر تهران و سایر شهرها را در این خصوص مورد بررسی قرار داده و عنوان میدارد: « متأسفانه در کشور ما و کلانشهر تهران مسئولیت این کار به عهده شرکت ساماندهی مشاغل و در شهرهای دیگر به عهده سازمان پسماند است. در کلانشهرهایی مثل اصفهان، شیراز و تهران به دلیل اینکه شهرداریها میتوانند برای خود درآمدزایی کنند و بودجه خودشان را داشته باشند، وضعیت تقریبا بهتر است. اما در شهرهای کوچک به دلیل اینکه ردیف بودجه از طرف استانداریها تأمین میشود و یک بودجه مشخص دارند وضع بسیار اسفبار است. ضمن اینکه در سال 87، دستورالعملی توسط سازمان بهیاریها و همیاریهای وزارت کشور تهیه شد که هرچند ایراداتی نیز دارد اما در آن کشتار خصوصا کشتار با اسلحه گرم ممنوع است و همین روش واکسیناسیون و عقیمسازی توصیه و تأکید شده است. متأسفانه ما نهاد متولی نداریم که این کار را بهصورت حرفهای انجام دهد و این مسئله دست سازمانهای دولتی است که اشتباه است. سازمان متولی امر باید دست نهادهای مردمی باشد و نظارت نیز بر روی آنها انجام پذیرد چراکه در صورت عدم نظارت این خطر وجود دارد که حتی همان ان جی اُ ها و نهادهای مردمی هم به سمت پولسازی و آلودگیهایی ازایندست بروند. »
لزوم نظارت سازمان دامپزشکی بر مدیریت جمعیت سگهای گله
دبیر اجرایی ستاد مردمی دفاع از حقوق حیوانات با تأکید بر اینکه ما هیچ آماری از تعداد سگهای بیصاحب در کشور نداریم و اولین قدم برای مدیریت جمعیت سگها این است که از آنها آمار داشته باشیم، روش معدومسازی و حذف فیزیکی را رد کرده و بیان میدارد: « طی حداقل 10 سال گذشته که جمعیت سگهای بیصاحب بهصورت انفجاری زیاد شده اتفاقا به دلیل حذف فیزیکی بوده است. حذف فیزیکی فقط و فقط در مورد سگهایی میتواند باشد که در آن دستورالعمل سال 87 نوشتهشده سگ غیرمفید است، که البته به نظر من عبارت درستی هم نیست. درواقع سگی که یک بیماری صعبالعلاج داشته باشد و شما بدانید این حیوان دارد زجر میکشد. یعنی اینجا نگاه حقوق حیواناتی در میان است. سگها و گربهها و در کل حیوانات شهری به دلیل بیمسئولیتی انسانها تعدادشان آنقدر زیاد شده است. حدود پانزده هزار سال پیش اجداد ما سگها را از اجداد خودشان گرگها جدا کردند و آنها را برای همنشینی با خود و یا بهعنوان سگ نگهبان اهلی کردند. بعد اینها را رها کردند و جمعیتشان همینطور زیاد شد تا اینکه امروز به مرز انفجار رسیده است. اما در مورد حضور سگ در طبیعت و حیاتوحش همانطور که گفتم بسیار غلو میشود. در همه ویدئوهایی که نشان میدهد سگی به حیوانات حیاتوحش حمله میکند ناگاه میبینید صاحب آن سگ گله آنجا حضور دارد و دارد فیلمبرداری میکند. درواقع تعمدی در کار است. بله اینها میتوانند تولید دردسر کنند اما در این صورت هم آن سگ رفتار طبیعیاش را انجام میدهد و تقصیری ندارد. در موضوع غذاسازی هم به نظر غلو شده است. من موافق این موضوع هستم که غذارسانی حتما باید مدیریتشده و با عقیمسازی همراه باشد، سگها مستحق این هستند که غذای خوب، غذای حاوی پروتئین و غذایی که کالری بدنشان را تولید کند بخورند. چنانچه سگها غذا داشته باشند رفتار پرخاشگر هم ندارند. اما این غذارسانی باید مدیریتشده باشد یعنی درجاهای به خصوصی باشد، نوع غذا باید مشخص باشد و نظارت هم حتما باید باشد. بهطور مثال در شهر تهران در یکسری از پارکهای جنگلی که تداخلی با حیاتوحش ندارند، تحت نظارت بخش مدیریت حیوانات شهری شهرداری تهران، برای همان سگهایی که توسط خود شهرداری عقیم شدهاند یکسری از حامیان حیوانات بهصورت درست و اصولی در طول هفته غذارسانی میکنند. درواقع جمعیت کنترلشده و عقیمسازی صورت گرفته است و ما میدانیم سال دیگر اینجا ازدیاد سگ نداریم. این روش درستی است. اما این کار در شهر تهران اتفاق افتاده و ما در شهرهای دیگر همچنان مشکلات بسیار زیادی داریم به این دلیل که دستورالعمل سال 87 را رعایت نمیکنند، پیمانکاران سگها را میکشند و زیستگاهها را به گمان اینکه داریم سگها را جمعآوری میکنیم خالی میکنند. اما میبینیم در مدت بسیار کوتاهی سگهای دیگر از قلمرو مجاور میآیند و این قلمرو اشغال میشود و دوباره تعدادشان بیشتر میشود. همچنین عدهای حامی نما هستند که از بدبختی حیوانات سود میبرند و تجارت پرسودی راه انداختهاند. در فضای مجازی گروهها و افراد حقیقی یا حقوقی شامل مؤسسات برای مثلا امر درمان حیوانات یا غذارسانی پولهای بسیار زیادی جمع میکنند و متأسفانه نظارتی همروی فعالیت آنها نیست. من نمیخواهم بگویم همه آنها در راه ناصوابی قدم برمیدارند اما بخش عمدهای از اینها به دلیل اینکه نظارت درستی وجود ندارد ممکن است دستشان خط بخورد. درواقع مشخص نیست این پولها کجا هزینه میشود. حتی گزارشاتی وجود دارد که خود این افراد توله کشی میکنند یا حیوانات را آسیب میزنند و بعد با تصویربرداری از آنها از احساسات مردم سوءاستفاده میکنند و پولهای هنگفت جمعآوری میکنند. از طرفی نظارت درستی بر روی سگهای گله نیز وجود ندارد. نهاد متولی این امر سازمان دامپزشکی است که باید روی عقیمسازی و مدیریت جمعیت سگهای گله نظارت کند. سازمان محیطزیست نیز متهم است به این دلیل که اجازه میدهد دام در مناطق چهارگانه چرا کند و این سگهای گله در آنجا تولید دردسر کنند. یا مثلا در بازار خلیجفارس در حاشیه اتوبان آزادگان شما از عنکبوت تا توله یوزپلنگ میتوانید خریداری کنید، توله کش ها انواع و اقسام سگها را توله کشی کرده و آنجا برای فروش آوردهاند. هیچ نظارتی هم نمیبینید. آنجا باید از طرف یگان سازمان محیطزیست مدیریت بشود که نمیشود. یک معضل دیگر مربوط به کارگاههای ساختمانسازی است. کارگاههایی که بهصورت بسیار انبوه مخصوصا در غرب تهران و غرب اتوبان همت ساختوساز میکنند. اینها یک تعداد سگ را بهعنوان سگ نگهبان نگهداری میکنند و بعد از اتمام پروژه ساختوساز، این سگها را رها میکنند. اینها همه کانونهای تولید سگ هستند که باید شناسایی شوند. همچنین پسماندمان را باید مدیریت کنیم، نیروهای مردمیمان را باید مدیریت کنیم. من معتقد هستم سگها محصول صنعت دامپروری هستند. حداقل این بخشی که در طبیعت و حیاتوحش دردسر تولید میکنند محصول مستقیم صنعت دامپروری سنتی هستند.»
جمعیت سگهای بیصاحب یا همان ولگرد که البته حامیان حقوق حیوانات ترجیح میدهند ما آنها را بیصاحب بخوانیم، رو به افزایش است و گاهی خبرهایی مبنی بر حمله سگها به بزرگسالان یا کودکان، وجودمان را نسبت به این حیوان و البته کسانی که باید حضور آنها را در شهرها مدیریت کنند، مملو از خشم ،رعب و وحشت میسازد. گاهی هم ویدئوهایی مبنی بر آزار و اذیت همین سگها توسط برخی افراد یا پیمانکاران شهرداری در ما نسبت به این موجودات بیزبان، حسی سرشار از شفقت برمیانگیزد اما به هر شکل، احتمال انتقال بیماریهای گوناگون که شایعترین آن هاری است و حمله به انسانها، تنها بخشی از تهدیدات این موجود بیپناه است که بعضا شهر را نیز دچار نارسایی و مشکلات ریزودرشتی میسازد ودر صورت عدم اجرای برنامهای درست و مؤثر، بهسرعت جمعیت آنها افزایشیافته که مخاطرات فراوانی برای شهروندان به دنبال خواهد داشت.
اوایل اردیبهشتماه بود که خبر حمله 8 سگ وحشی به یک جوان 39 ساله شاهینشهری، اذهان عمومی را مشوش کرد و این جوان براثر شدت جراحات جانش را از دست داد.
روز قبل از این حادثه نیز یک مرد 43 در همین شهر براثر حمله سگهای وحشی دچار جراحات شده بود. اخباری ازایندست را هرچند وقت یکبار در اقصی نقاط کشور میشنویم و گویا قصه این هجومها تمامی ندارد و در کنار این مسئله بهزاد امیری، رئیس اداره بیماریهای مشترک انسان و حیوان و جانوران زهرآگین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی پیشتر گفته بود
« در سنوات اخیر تعداد موارد حیوان گزیدگی در کشور به علت افزایش جمعیت سگها (نهتنها در سطح روستا بلکه در سطح شهرها)
رو به افزایش بوده و اگر اقدامی جدی و اصولی برای کنترل هاری در سگها و بهخصوص کنترل جمعیت سگهای بلاصاحب انجام نشود هرروز پیشگیری و مقابله با حیوان گزیدگی مشکلتر و کنترل بیماری هاری و تحقق هدف جهانی که همانا حذف بیماری هاری انسانی ناشی از گزش سگ تا سال ۲۰۳۰ است دشوارتر میشود.»
به گفته وی « سگها عامل بیش از ۹۰ درصد موارد حیوان گزیدگی و انتقال بیماری هاری و مرگ ناشی از آن در انسان هستند.» همچنین طبق گفتههای محمدمهدی گویا، رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیردار وزارت بهداشت، بهطور متوسط سالانه حدود ۱۰ مورد مرگومیر در ایران بهخاطر حمله سگ گزارش شده است.
اما راهحل کنترل جمعیت سگهای بیصاحب هر چه باشد، وجدان و اخلاق انسانی میگوید آن چیزی نیست که گاهی از پیمانکاران شهرداریهای مختلف در قالب سگکشی بهروشهای کاملا ظالمانه میبینیم. شلیک گلوله، استفاده از سم یا اسید و زندهبهگور کردن ازجمله این روشهای غیرانسانی است که موجب جریحهدار شدن احساسات مردم میشود. کارشناسان در این خصوص نظرات مختلفی دارند. برخی معتقد به حذف و معدومسازی به روش انسانی هستند و برخی راهحل را تنها در عقیمسازی و رهاسازی میدانند.
لزوم شناخت رفتارشناسی سگها
فرزاد علیزاده، دبیر اجرایی ستاد مردمی دفاع از حقوق حیوانات ( سِمدا ) در جایگاه مخالف حذف فیزیکی سگها معتقد است: باید قبل از هر کاری، کانونهای تولید سگهای بیصاحب را شناسایی و این سؤال را مطرح کرد که چرا در چند سال اخیر تعداد این سگها در کشور ما زیاد شده است. علیزاده رویآوردن به اقداماتی ازجمله کشتار و حذف فیزیکی توسط پیمانکاران شهرداریها بدون توجه به رفتارشناسی سگها را دلیل اصلی این موضوع میداند و به « رسالت » توضیح میدهد: «متأسفانه پیمانکاران شهرداری
در سراسر کشور سالهاست که دست به کشتار میزنند، اما نتیجه عکس داده به دلیل اینکه ما رفتارشناسی این حیوانات را نمیدانیم. سگها بهصورت گلهای زندگی میکنند و برای خود قلمرو دارند. چنانچه شکمشان سیر باشد، بههیچعنوان قلمروشان را ترک نمیکنند و اجازه هم نمیدهند حیوان یا سگ دیگری وارد قلمرو آنها شود. زمانی که ما زیستگاه اینها را خالی میکنیم، بهسرعت سگهای دیگر از قلمروهای مجاور به آنجا مهاجرت میکنند. متأسفانه یک جریان بزرگ سودآور انحصارطلب در شهرداریهای ما وجود دارد که اجازه نمیدهد وضعیت پسماند به سروسامان برسد و خب به این واسطه، پسماند نیز بهوفور برای آنها یافت میشود. لذا وقتی در قلمروشان احساس امنیت کنند سریعا زادوولد میکنند. سگها سالی دو بار معمولا زادوولد دارند و هر بار چهار تا هشت شکم زایمان میکنند. بهعنوانمثال ما 100 سگ را از فلان قلمرو حذف میکنیم اما سال بعد میبینیم جمعیتشان در آنجا 10 برابر شد، تنها به این دلیل که از رفتارشناسی اینها اطلاع نداشتیم.»
راهکار؛ عقیمسازی و سپس رهاسازی
وی بابیان اینکه در قرن 21 باید اخلاق را چاشنی رفتارهای علمی و کارشناسی کرد، زنده گیری، واکسیناسیون، عقیمسازی و سپس رهاسازی در محلی که سگها ازآنجا جمع شدهاند را فرآیندی میداند که مورد تأیید مجامع علمی معتبر دنیا بوده و میگوید: « حداقل 70 درصد این سگها باید عقیم بشوند، معمولا هم بر روی سگهای ماده این کار را انجام میدهند. رهاسازی نیز به این دلیل باید انجام بگیرد تا زیستگاه آنها خالی نشود. حال ما در یک جاهایی تقابل با حیاتوحش داریم که معمولا آنها سگهای بیصاحب نیستند یعنی سگهایی نیستند که شما در حاشیه شهرها میبینید. اینها سگهای گله هستند. آمارها ضدونقیض است اما ما چیزی بین 70 تا 80 میلیون دام سنتی داریم که این دامها متأسفانه در مراتع و مناطق چهارگانه چرا میکنند و تعداد آنها دهها برابر بیشتر از ظرفیت آن زیستگاه است. این اهمالکاری سازمان دامپزشکی و سازمان محیطزیست است که اجازه میدهند دام در منطقه چهارگانه چرا کند. در این حالت جدا از اینکه آن زیستگاه و پوشش گیاهیاش از بین میرود و نابود میشود، ما با معضل حضور سگهای گله مواجه خواهیم بود. گفته میشود معمولا هر 30 تا دام، باید یک سگ گله داشته باشند. این عدد را اگر تقسیم کنید میبینید ما فقط چیزی نزدیک 2 تا 3 میلیون سگ گله در ایران داریم. چنانچه نصف این سگهای گله ماده باشند و بخواهند در طول سال دو بار زایمان کنند میبینید که چه عدد بسیار بزرگی سگ به این شکل در مناطق چهارگانه تولید میشود. نکته دیگر اینکه چوپانهای ما به دلیل اینکه میخواهند از آن سگ یک هیولا و یک موجود قوی و تنومند بسازند تا بتواند بهخوبی از گله مراقبت کند و با گرگ و پلنگ دربیفتد، روشهای عجیبوغریب و بسیار ظالمانهای دارند. در مورد پدیده سگ گرگ (گرگاس )، هیچ مدرک مستندی نداریم که این اتفاق بهصورت طبیعی میافتد. معمولا چوپانها برای اینکه سگ گله، وحشی و به قول خودشان بگیر باشد او را با گرگ جفت میاندازند. از اینها یکی، دو توله میگیرند و بقیه تولهها را بهصورت ظالمانهای رها میکنند. مثلا همه تولهها را در یک جای کوچک قرار میدهند و به آنها غذا نمیدهند و اینها همدیگر را میخورند، یا مثلا دمشان را میبرند، گوششان را میبرند، داغ میگذارند روی بینیشان. نکته دیگر اینکه در مورد تولید دردسر سگها برای حیاتوحش مناطق چهارگانه بسیار غلو میشود. درواقع سرعت گریز چهارپایان علف خوار یا یوزپلنگ اصلا قابلمقایسه با سگهای گله نیست. آنها بسیار سریعتر میدوند و طبیعتا سگ نمیتواند دنبال اینها کند. اما فرض که این اتفاق بیفتد و برای نوزاد این حیوانات یا حیواناتی که آسیبدیدهاند و نمیتوانند فرار کنند تولید دردسر بشود،
در این حالت نباید فراموش کنیم که این سگ گله است و به خاطر اتفاقی که برایش افتاده و جفتگیری با گرگ، خوی وحشیگری پیداکرده و بسیار با سگهای بلاصاحبی که در حاشیه شهرها میبینیم متفاوت است. درنتیجه بهترین روشی که بتوان در یک بازه زمانی مشخص مثلا در طول 5 سال جمعیت سگها را سروسامان بدهیم این است که زنده گیری کرده و با انجام واکسیناسیون، آنهایی که هاری یا بیماریهایی لاعلاج دارند را بهروشهای مرگ با ترحم و انسان دوستانه «یوتانایز» کنیم. در مورد این نوع سگها نیز اینطور نباشد که اسید برداریم و به قلبشان تزریق کنیم یا لاشیشان کنیم یا زندهزنده دفنشان کنیم. روشهایی که متأسفانه پیمانکاران انجام میدهند. بعد از محرز شدن لاعلاج بودن بیماری آن سگ توسط دامپزشک معتمد، باید اول با دارو بیهوش شوند و بعد با داروی مخصوصی یوتانایز شوند. تعداد این سگها همعدد بسیار کمی است و اینگونه نیست که از بین 1000 تا سگ، 500 تا شرایط یوتانایز شدن را داشته باشند. در کشورهای اروپایی که فرهنگ آنها به حضور سگ در خانواده تأکید دارد، خب این سگها را بعد از عقیمسازی واگذار میکنند و از طریق سازمانهای متولی بر نگهداری آنها نظارت میشود. در کشور ما هرچند در فرهنگ اسلامی-قرآنی بر مهربانی با حیوانات تأکید شده است اما فرهنگ ما بر حضور سگ در کنار خانواده تأکید نمیکند و درنتیجه ما نمیتوانیم در این قسمت از الگوی اروپایی استفاده کنیم. الگویی که ما میتوانیم استفاده کنیم الگوی کشور هند و افغانستان است. همینالان در شهر کابل افغانستان سگها زندهگیری و عقیمسازی شده و در منطقه خودشان رهاسازی میشوند. سگی که عقیمسازی میشود معمولا آن خلقوخوی وحشیگریاش را از دست میدهد و اگر غذاسازی درست و اصولی هم صورت بگیرد دیگر آن سگ نه به انسان حمله میکند و نه برای حیاتوحش مناطق چهارگانه تولید دردسر میکند.»
عقیمسازی باید به ان جی اُ های متخصص واگذار شود
علیزاده بابیان اینکه فرآیند عقیمسازی سگهای بیصاحب باید مانند سایر نقاط دنیا توسط ان جی اُ های متخصص انجام بشود، وضعیت شهر تهران و سایر شهرها را در این خصوص مورد بررسی قرار داده و عنوان میدارد: « متأسفانه در کشور ما و کلانشهر تهران مسئولیت این کار به عهده شرکت ساماندهی مشاغل و در شهرهای دیگر به عهده سازمان پسماند است. در کلانشهرهایی مثل اصفهان، شیراز و تهران به دلیل اینکه شهرداریها میتوانند برای خود درآمدزایی کنند و بودجه خودشان را داشته باشند، وضعیت تقریبا بهتر است. اما در شهرهای کوچک به دلیل اینکه ردیف بودجه از طرف استانداریها تأمین میشود و یک بودجه مشخص دارند وضع بسیار اسفبار است. ضمن اینکه در سال 87، دستورالعملی توسط سازمان بهیاریها و همیاریهای وزارت کشور تهیه شد که هرچند ایراداتی نیز دارد اما در آن کشتار خصوصا کشتار با اسلحه گرم ممنوع است و همین روش واکسیناسیون و عقیمسازی توصیه و تأکید شده است. متأسفانه ما نهاد متولی نداریم که این کار را بهصورت حرفهای انجام دهد و این مسئله دست سازمانهای دولتی است که اشتباه است. سازمان متولی امر باید دست نهادهای مردمی باشد و نظارت نیز بر روی آنها انجام پذیرد چراکه در صورت عدم نظارت این خطر وجود دارد که حتی همان ان جی اُ ها و نهادهای مردمی هم به سمت پولسازی و آلودگیهایی ازایندست بروند. »
لزوم نظارت سازمان دامپزشکی بر مدیریت جمعیت سگهای گله
دبیر اجرایی ستاد مردمی دفاع از حقوق حیوانات با تأکید بر اینکه ما هیچ آماری از تعداد سگهای بیصاحب در کشور نداریم و اولین قدم برای مدیریت جمعیت سگها این است که از آنها آمار داشته باشیم، روش معدومسازی و حذف فیزیکی را رد کرده و بیان میدارد: « طی حداقل 10 سال گذشته که جمعیت سگهای بیصاحب بهصورت انفجاری زیاد شده اتفاقا به دلیل حذف فیزیکی بوده است. حذف فیزیکی فقط و فقط در مورد سگهایی میتواند باشد که در آن دستورالعمل سال 87 نوشتهشده سگ غیرمفید است، که البته به نظر من عبارت درستی هم نیست. درواقع سگی که یک بیماری صعبالعلاج داشته باشد و شما بدانید این حیوان دارد زجر میکشد. یعنی اینجا نگاه حقوق حیواناتی در میان است. سگها و گربهها و در کل حیوانات شهری به دلیل بیمسئولیتی انسانها تعدادشان آنقدر زیاد شده است. حدود پانزده هزار سال پیش اجداد ما سگها را از اجداد خودشان گرگها جدا کردند و آنها را برای همنشینی با خود و یا بهعنوان سگ نگهبان اهلی کردند. بعد اینها را رها کردند و جمعیتشان همینطور زیاد شد تا اینکه امروز به مرز انفجار رسیده است. اما در مورد حضور سگ در طبیعت و حیاتوحش همانطور که گفتم بسیار غلو میشود. در همه ویدئوهایی که نشان میدهد سگی به حیوانات حیاتوحش حمله میکند ناگاه میبینید صاحب آن سگ گله آنجا حضور دارد و دارد فیلمبرداری میکند. درواقع تعمدی در کار است. بله اینها میتوانند تولید دردسر کنند اما در این صورت هم آن سگ رفتار طبیعیاش را انجام میدهد و تقصیری ندارد. در موضوع غذاسازی هم به نظر غلو شده است. من موافق این موضوع هستم که غذارسانی حتما باید مدیریتشده و با عقیمسازی همراه باشد، سگها مستحق این هستند که غذای خوب، غذای حاوی پروتئین و غذایی که کالری بدنشان را تولید کند بخورند. چنانچه سگها غذا داشته باشند رفتار پرخاشگر هم ندارند. اما این غذارسانی باید مدیریتشده باشد یعنی درجاهای به خصوصی باشد، نوع غذا باید مشخص باشد و نظارت هم حتما باید باشد. بهطور مثال در شهر تهران در یکسری از پارکهای جنگلی که تداخلی با حیاتوحش ندارند، تحت نظارت بخش مدیریت حیوانات شهری شهرداری تهران، برای همان سگهایی که توسط خود شهرداری عقیم شدهاند یکسری از حامیان حیوانات بهصورت درست و اصولی در طول هفته غذارسانی میکنند. درواقع جمعیت کنترلشده و عقیمسازی صورت گرفته است و ما میدانیم سال دیگر اینجا ازدیاد سگ نداریم. این روش درستی است. اما این کار در شهر تهران اتفاق افتاده و ما در شهرهای دیگر همچنان مشکلات بسیار زیادی داریم به این دلیل که دستورالعمل سال 87 را رعایت نمیکنند، پیمانکاران سگها را میکشند و زیستگاهها را به گمان اینکه داریم سگها را جمعآوری میکنیم خالی میکنند. اما میبینیم در مدت بسیار کوتاهی سگهای دیگر از قلمرو مجاور میآیند و این قلمرو اشغال میشود و دوباره تعدادشان بیشتر میشود. همچنین عدهای حامی نما هستند که از بدبختی حیوانات سود میبرند و تجارت پرسودی راه انداختهاند. در فضای مجازی گروهها و افراد حقیقی یا حقوقی شامل مؤسسات برای مثلا امر درمان حیوانات یا غذارسانی پولهای بسیار زیادی جمع میکنند و متأسفانه نظارتی همروی فعالیت آنها نیست. من نمیخواهم بگویم همه آنها در راه ناصوابی قدم برمیدارند اما بخش عمدهای از اینها به دلیل اینکه نظارت درستی وجود ندارد ممکن است دستشان خط بخورد. درواقع مشخص نیست این پولها کجا هزینه میشود. حتی گزارشاتی وجود دارد که خود این افراد توله کشی میکنند یا حیوانات را آسیب میزنند و بعد با تصویربرداری از آنها از احساسات مردم سوءاستفاده میکنند و پولهای هنگفت جمعآوری میکنند. از طرفی نظارت درستی بر روی سگهای گله نیز وجود ندارد. نهاد متولی این امر سازمان دامپزشکی است که باید روی عقیمسازی و مدیریت جمعیت سگهای گله نظارت کند. سازمان محیطزیست نیز متهم است به این دلیل که اجازه میدهد دام در مناطق چهارگانه چرا کند و این سگهای گله در آنجا تولید دردسر کنند. یا مثلا در بازار خلیجفارس در حاشیه اتوبان آزادگان شما از عنکبوت تا توله یوزپلنگ میتوانید خریداری کنید، توله کش ها انواع و اقسام سگها را توله کشی کرده و آنجا برای فروش آوردهاند. هیچ نظارتی هم نمیبینید. آنجا باید از طرف یگان سازمان محیطزیست مدیریت بشود که نمیشود. یک معضل دیگر مربوط به کارگاههای ساختمانسازی است. کارگاههایی که بهصورت بسیار انبوه مخصوصا در غرب تهران و غرب اتوبان همت ساختوساز میکنند. اینها یک تعداد سگ را بهعنوان سگ نگهبان نگهداری میکنند و بعد از اتمام پروژه ساختوساز، این سگها را رها میکنند. اینها همه کانونهای تولید سگ هستند که باید شناسایی شوند. همچنین پسماندمان را باید مدیریت کنیم، نیروهای مردمیمان را باید مدیریت کنیم. من معتقد هستم سگها محصول صنعت دامپروری هستند. حداقل این بخشی که در طبیعت و حیاتوحش دردسر تولید میکنند محصول مستقیم صنعت دامپروری سنتی هستند.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 10
معدومسازی به روش انسانی تنها راهحل کنترل سگهای بیصاحب
گروه اجتماعی
نظرات درباره کنترل جمعیت سگهای بیصاحب متفاوت است و هر کارشناسی دیدگاه مختص به خود را دارد و «رسالت» تلاش کرده در این پرونده، نقطه نظرات مختلف را درج کند. در این زمینه «محمدعلی یکتانیک»، کارشناس و فعال محیطزیست با اشاره به اینکه در حال حاضر ما با یک انفجار بزرگ سگهای بیصاحب و بهاصطلاح ولگرد مواجه هستیم که ازنظر زیرساختهای بهداشتی، اجتماعی و طبیعی چالش و تهدید جدی محسوب میشوند، در خصوص ریشههای ازدیاد جمعیت این سگها به « رسالت » میگوید: « انتشار ویدئوهایی از رفتار غیرانسانی پیمانکاران شهرداری در ارتباط با کشتار سگها، باعث میشود مردم نسبت به موضوع بسیار حساس و سمپات شوند و بهموازات آن موج بزرگ حمایت از سگها و گربههای بیصاحب راه میافتد و همه به غذارسانی و رفتارهای سلیقهای صد در صد اشتباه رو میآورند. این نهتنها مشکل را حل نمیکند بلکه باعث میشود ما با یک افزایش تصاعدی جمعیت برای اینگونه ها مواجه باشیم. یعنی رویکرد اشتباهی که شهرداری در رابطه با کشتار سگها در پیشگرفته اعم از تیر زدن به سگها، خوراندن سم یا تزریق اسید به آنها یا زندهبهگور کردن آنها، همه در زمره رفتارهای غیرانسانی است که احساسات عمومی را جریحهدار کرده و باعث شده است یک عده آدم شارلاتان و کلاهبردار نیز دراینبین به نام حامی مردم را سرکیسه کنند و درواقع تجارت بسیار بزرگی تحت عنوان بسیار دهانپرکن و فریبنده «حمایت از حیوانات»شکلگرفته است. درصورتیکه کاری که اینها میکنند بههیچعنوان نه حمایت از حیوانات و نه حمایت از محیطزیست است. حتی در بسیاری از موارد اینگونه افراد که خود را فعال محیطزیست معرفی میکنند به اسم حمایت از حیوانات به زمینخواری رو میآورند و اراضی ملی را تصاحب میکنند تا آنجا بهاصطلاح نقاهتگاه و پناهگاه درست کنند. »
وی بابیان اینکه معضلی به نام سگهای بیصاحب، تنها مربوط به کشور ما نیست و در تمام کشورهای دنیا وجود داشته و آن را حل کردهاند، راهکار این مشکل را چنین عنوان میکند: « ما متأسفانه همیشه میخواهیم در کشورمان چرخ را از نو اختراع کنیم. این معضل تنها در کشور ما ایران اتفاق نیفتاده است، در همه دنیا بوده و در همهجا نیز این مسئله حلشده است. یکزمانی در اکثر شهرهای اروپایی و آمریکایی معضل وجود سگها و گربههای بیصاحب وجود داشته و راهحل یکچیز است. اینکه همه این سگها جمعآوری شوند، یک امداد اولیه برای آنها انجام بپذیرد، برایشان اطلاعرسانی صورت بگیرد و یک فرصت و تایم طلایی به آنها داده شود. این کاری است که هنوز در همه جای دنیا اتفاق میافتد.
در این تایم طلایی که معمولا بین یک تا دو ماه است، اگر کسی صلاحیت سرپرستی از این حیوان را داشته باشد، حیوان به او واگذار میشود، در غیر این صورت این حیوان با روش انسانی معدوم میشود. روش انسانی نیز استفاده از داروست که در آن نه حیوان تشنج میکند و نه زوزه و درد میکشد. بیهوش میشود و در بیهوشی میمیرد. این تنها راهحل مؤثر برای کنترل جمعیت حیوانات اهلی بیسرپرست است. در این صورت ما میتوانیم قانون حیوان آزاری داشته باشیم یعنی چنانچه فردی با یک سگ یا هر جانداری رفتار غیرانسانی داشت مثلا یک سگ را به ماشینش بست و او را کشید، یا به او سم داد یا آتشش زد و بههرحال به نحوی ترویج خشونت کرد شما میتوانید بگویید ما یکسری مراکز داریم که اینها را جمعآوری میکنند، چرا شما خودت این سگ را کشتی؟ اما اکنون اگر این صحبت را مطرح کنید آن فرد میگوید بچه من هرروز از ناحیه این سگ تهدید میشود یا خود من کارگر هستم و هر شب در برگشت از کار باید از سیطره 15-10 سگ بداخلاق رد شوم. خب یک روز به تنگ میآیم و روی این سگ بنزین میریزم و آتشش میزنم یا به او سم میدهم یا به ماشینم میبندم تا به محل دیگری انتقالش دهم. در اینجا این ابهام مطرح میشود که آیا مقصر سگ است یا مقصر فردی است که دارد او را بدین نحو میکشد یا مقصر کسی است که به این سگها غذا رسانی کرده و اینها را عادت داده است که در آن مکان باشند و تکثیر شوند؟ سگها را ما انسانها خلق کردیم، سگ جزئی از طبیعت نیست و کارکردی در آن ندارد، سگ نقشی در اکوسیستم ندارد، سگ ساخته دست انسان است و ما در برابر وجود او مسئولیت داریم. ما سگ را بهگونهای اصلاح نژاد و تربیتکردهایم که زمانی که شما به او در یک محل خاص اسکان میدهید او میشود پاسبان آنجا. پسازآن، او من و شمارا میشناسد اما به نفر سوم و چهارم که برایش ناآشنا هستند ممکن است حمله کند. پس در اینجا مقصر کسی است که سگ را آنجا مستقر کرده و به او غذا داده است.»
عقیمسازی؛ یک افسانه
یکتانیک عقیمسازی را یک افسانه میداند چراکه معتقد است سالهاست در کشور دارد عقیمسازی یا کشتار غیرانسانی انجام میشود اما هیچکدام در کنترل جمعیت سگها اثر نداشته است: «این داستان با عقیمسازی و یا مدل کشتاری که شهرداری و افراد مختلف انجام میدهند کنترل نشده است و این دو روش کارآیی ندارند. ما با جمعیت بسیار بزرگی از سگهای بیصاحب مواجه هستیم. گفته میشود 10 میلیون سگ بیصاحب و
به همین تعداد گربه بیصاحب در کشور داریم. باید ببینیم آیا بودجه بهاندازهای داریم که این جمعیت میلیونی سگها را عقیم کنیم؟ آیا ما جاداریم که تمام این سگها را جمع کنیم؟ خب طبیعتا وقتی با واقعیت مواجه میشویم میبینیم نمیتوانیم. نه آنقدر زمین و امکانات داریم و نه بودجه. هیچ کجای دنیا نیز این کار را نکردهاند. ما در کشورمان میخواهیم روشهای محیرالعقول پیاده کنیم. مثلا 600، 500 تا سگ را یکجا جمع کرده و نگهداری کنیم . خب ظاهر این کار بسیار خوب و دلسوزانه است اما زمانی که وارد کنه ماجرا شویم میبینیم یک عده برای خودشان یک تجارت درست کردهاند و حتی بهواسطه عوامل دولتی دارند از اراضی ملی برای این منظور زمین میگیرند و آن سگها نیز معلوم نیست به چه سرنوشتی دچار میشوند. این سگها در پناهگاه نیز زندگی خوشی ندارند. اینها حیوانات اجتماعی نیستند، سگها و گربهها را نمیتوان در گروههای بزرگ کنار هم نگه داشت. اینها نزاعهای درونگروهی پیدا میکنند و شرایط زندگیشان استاندارد نخواهد بود. اما خب یک عده دراینبین منافعی دارند و تجارتهای مختلفی انجام میدهند. برخی تحت عنوان خوشبخت کردن به نوع دیگری تجارت از کنار موضوع سگهای بیسرپرست رو آوردهاند، این افراد سگها را به نیویورک و یا تورنتو صادر میکنند و آنجا واقعامعلوم نیست چه بلایی سر این حیوان میآید. روش به این شکل است که هم در آن کشورها یکسری پول جمع میشود و هم در اینجا. درواقع برای فرستادن یک سگ دو بار پول جمع میشود.»
آسیب سگ و گربه بیصاحب به طبیعت
این فعال محیطزیست معتقد است در همه جای دنیا با اجرای روش معدومسازی انسانی، قوانین سفتوسخت حیوان آزاری سگ و گربه نیز شأن و منزلت پیداکردهاند و سگ و گربه دیگر موجودات مزاحم و منفوری نیستند اما در ایران سگ بیصاحب منادی نفرت از همه حیوانات برای اکثریت مردم شده است و افراد به چشم یک حیوان مظلوم و معصوم به آن نگاه نمیکنند. وی همچنین در خصوص آسیبهایی که سگها و گربههای بیصاحب میتوانند به طبیعت وارد کنند میگوید: « افرادی که با غذارسانی به این موجودات باعث ازدیاد جمعیت آنها شدهاند، نمیدانند که با این کاردارند نفرت بیشتری نسبت به همه موجودات زنده در سطح جامعه پخش میکنند. مسئله دیگر این است که این سگها برای حیاتوحش بهمثابه یک شکارچی بیرحم هستند که فقط سلاح گرم ندارند اما 365 روز سال و بهصورت 24 ساعت به طبیعت آسیب میزنند. درجایی که سگ بیصاحب باشد، تنها حضورش، صدا و بوی ادرارش باعث میشود حیاتوحش بومی آنجا را ترک کند. زیستگاههای طبیعی ما الان بهوسیله سگ و گربههای بیصاحب اشغالشده است. بماند که سگها میتوانند دنبال آهو، گوزن، قوچ و میش یا خزندگان و لاکپشت و مارمولکها کنند و آنها را بکشند و حتی پوشش گیاهی را از بین ببرند، اما صرف حضور، صدا و بوی ادرار و مدفوع سگها کافی است که یک زیستگاه، مطلوبیتش را برای سایر گونههای بومی از دست بدهد. علاوه بر این سگسانان وحشی مثل شغال و گرگ ممکن است با سگهای بیصاحب جفتگیری کنند و یا گربه وحشی با گربه اهلی جفتگیری کند و خلوص ژنیشان از بین برود. دورگههایی که تولید میشوند موجودات خطرناکی هستند که میتوانند با ورود به مناطق مسکونی آسیب ایجاد کنند. ما چاره و گزینه دیگری جز همین راهکاری که عرض کردم نداریم. عدهای میگویند مثلا در هلند عقیمسازی صورت گرفته است یا در مورد افغانستان نیز من شنیدهام. اما آیا در هلند 80 میلیون جمعیت دارند و 10 میلیون سگ بیصاحب؟ یا در هند سازوکار زندگیشان به چه شکل است؟ ما نمیتوانیم اگر گوشهای از دنیا اتفاق خوبی افتاده است از آن تقلید کورکورانه کنیم. باید ببینیم آیا اینها با یک جمعیت بهشدت بزرگ سگ بیصاحب روبهرو بودهاند یا جمعیت محدودی داشتند. مثلا شهر دنیزلی ترکیه را مثال میزنند و فیلمهای این شهر را نشان میدهند که سگها خوابیدهاند و مردم هم از کنارشان با خیال آسوده رد میشوند. در این شهر سالها قبل سگها را قتلعام کردند و اکنون در شهری که بهاندازه یکی از شهرستانهای بزرگ ما وسعت دارد، نهایتا 50 سگ وجود دارد که عقیم و نشانهگذاری شدهاند و صبح به صبح هم عدهای برایشان همبرگر میبرند. در کشورهای تراز اول و پیشرفته دنیا ازجمله در کشورهای اروپایی و آمریکایی و کانادا غیرممکن است شما سگ بیصاحب ببینید. اصلا وجود ندارد، جز یکسری محدودههای زاغهنشین که افراد بیخانمان زندگی میکنند و اینها سگهایشان آنجا رها هستند. فکر میکنید چرا اکنون چند سالی است که در تهران روباه داریم؟ برای اینکه سگها جمع شدند. زمانی که سگها و گربههای بیصاحب جمع شوند زیستمندان طبیعی آنجا دوباره کنام و زیستگاه خودشان را پیدا میکنند.»
به اسم حمایت از حیوانات مردم را سرکیسه میکنند
یکتانیک دو معضل اصلی را متوجه مسئله سگهای بیصاحب میداند و در این رابطه عنوان میدارد: « دو معضل اصلی داریم. یکی گروه بهاصطلاح حامیان هستند که برای خودشان تجارت درست کردهاند. یک عده هم بهظاهر خود را کارشناس و دامپزشک و فعال محیطزیست معرفی کرده و با نفرت پراکنی و لجاجت کاری کردهاند که این گروههای شارلاتان با یکدیگر متحدتر بشوند و این معضل بیشتر گره بخورد و حل نشود. آدمهای بیعملی که شاخهای اینستاگرام شدهاند و با یک حالت بهشدت مغرضانه ظاهرا اطلاعرسانی میکنند. اینجا وظیفه حاکمیت است که یک ارگان دولتی محکم پایکار بیاورد و قوانین درست را اجرا کند. اصلا هم لازم نیست همه راجع به این موضوع نظر بدهند. در همه شهرهای بزرگ دنیا این معضل بوده و حل شده است. شما در آن کشورها نمیتوانید به حیوانی حتی یک لگد بزنید چراکه بر اساس قوانین، آن حیوان شأن پیداکرده است. اما در کشور ماکسی که حومه شهر زندگی میکند برایش معنا ندارد هر شب از بین 40 تا سگ بیصاحب رد بشود. دیگر او به معصومیت چشمهای آن سگها نگاه نمیکند. هرچند وقت یکبار یک بچه دارد توسط یک سگ بیصاحب کشته میشود. چه طور میتوانید انتظار داشته باشید که رفتارهای وحشیانه صورت نگیرد و ترویج خشونت نشود. اینکه پیمانکار شهرداری میآید و سگ را با تیر میزند این خودش ترویج خشونت است. موضوع سگهای بیصاحب تبدیل به یک کلاف سردرگم شده است و در کشور ما برخورد با سگ و گربه شکل یک مبارزه مدنی و سیاسی به خود گرفته است. ستادهایی نیز که برای کنترل جمعیت این حیوانات تشکیلشده است عملا دستشان بسته است و نمیتوانند اقدامی کنند چراکه هر کاری کنند حامیان سگ و گربه تجمع درست میکنند و جیغ و فریاد سر میدهند. بخشی از شاخهای اینستاگرامی که خودشان را دامپزشک حیاتوحش و کارشناس محیطزیست معرفی میکنند به این رویه دامن زدهاند. حامیان و تاجران بهاصطلاح حامی سگ و گربه با همراهی و واضحتر بگویم موجسواری برخی بهاصطلاح سلبریتی ها حتی در شورای شهر و شهرداری و حتی ادارات محیطزیست لابی درست کرده و هر اتفاقی بخواهد بیفتد سریع از طرف اینها قفل میشود. من به این افراد میگویم سگ پرست. اغلب اینها حیواندوست نیستند. اینها افرادی دارای خلأهای عاطفی و ضد اجتماع و آنتی سوشیال هستند که از ارتباط برقرار کردن با سایر انسانها ناتوان هستند و اسم خودشان را گذاشتهاند حامی. باور کنید مرگ برای سگ و گربههایی که ابزار استفاده این قشر میشوند بهتر است تا زندگی زیردست این مدل آدمهای عجیبوغریب. چنانچه کسی حامی حیات حیوانات باشد نمیتواند بگوید فقط سگ و یا گربه حق زندگی دارد. همان اندازه که سگ حق زندگی دارد، لاکپشت و جغد و موش صحرایی هم این حق رادارند. زمانی که شما سگها را میآورید در بیابان و مدام بهشان غذا میدهید و با این کار جمعیت آنها را هزار برابر میکنید، درواقع جوندههای آن دشت را از بین بردهاید. جونده از بین برود پرندههای شکاری، شاهینها، عقابها و جغدها غذا ندارند بخورند. پوشش گیاهی از بین میرود. آهوها آواره میشوند. چه طور اینها حیوان نیستند و فقط سگ و گربه حیوان است؟ نه این اسمش حقوق حیوانات نیست. این اسمش کلاهبرداری است. از طرفی هرچند مسئول حیوانات شهری شهرداری است و این موضوع به محیطزیست ارتباطی ندارد اما محیطزیست موظف است برای نجات اکوسیستم در مناطق و زیستگاههای طبیعی تحت حفاظت خود، سگها را بلافاصله معدوم کند و چنانچه این کار را نکند به طبیعت و حیاتوحش و وظیفه قانونیاش در پاسداشت طبیعت خیانت کرده است.»
نظرات درباره کنترل جمعیت سگهای بیصاحب متفاوت است و هر کارشناسی دیدگاه مختص به خود را دارد و «رسالت» تلاش کرده در این پرونده، نقطه نظرات مختلف را درج کند. در این زمینه «محمدعلی یکتانیک»، کارشناس و فعال محیطزیست با اشاره به اینکه در حال حاضر ما با یک انفجار بزرگ سگهای بیصاحب و بهاصطلاح ولگرد مواجه هستیم که ازنظر زیرساختهای بهداشتی، اجتماعی و طبیعی چالش و تهدید جدی محسوب میشوند، در خصوص ریشههای ازدیاد جمعیت این سگها به « رسالت » میگوید: « انتشار ویدئوهایی از رفتار غیرانسانی پیمانکاران شهرداری در ارتباط با کشتار سگها، باعث میشود مردم نسبت به موضوع بسیار حساس و سمپات شوند و بهموازات آن موج بزرگ حمایت از سگها و گربههای بیصاحب راه میافتد و همه به غذارسانی و رفتارهای سلیقهای صد در صد اشتباه رو میآورند. این نهتنها مشکل را حل نمیکند بلکه باعث میشود ما با یک افزایش تصاعدی جمعیت برای اینگونه ها مواجه باشیم. یعنی رویکرد اشتباهی که شهرداری در رابطه با کشتار سگها در پیشگرفته اعم از تیر زدن به سگها، خوراندن سم یا تزریق اسید به آنها یا زندهبهگور کردن آنها، همه در زمره رفتارهای غیرانسانی است که احساسات عمومی را جریحهدار کرده و باعث شده است یک عده آدم شارلاتان و کلاهبردار نیز دراینبین به نام حامی مردم را سرکیسه کنند و درواقع تجارت بسیار بزرگی تحت عنوان بسیار دهانپرکن و فریبنده «حمایت از حیوانات»شکلگرفته است. درصورتیکه کاری که اینها میکنند بههیچعنوان نه حمایت از حیوانات و نه حمایت از محیطزیست است. حتی در بسیاری از موارد اینگونه افراد که خود را فعال محیطزیست معرفی میکنند به اسم حمایت از حیوانات به زمینخواری رو میآورند و اراضی ملی را تصاحب میکنند تا آنجا بهاصطلاح نقاهتگاه و پناهگاه درست کنند. »
وی بابیان اینکه معضلی به نام سگهای بیصاحب، تنها مربوط به کشور ما نیست و در تمام کشورهای دنیا وجود داشته و آن را حل کردهاند، راهکار این مشکل را چنین عنوان میکند: « ما متأسفانه همیشه میخواهیم در کشورمان چرخ را از نو اختراع کنیم. این معضل تنها در کشور ما ایران اتفاق نیفتاده است، در همه دنیا بوده و در همهجا نیز این مسئله حلشده است. یکزمانی در اکثر شهرهای اروپایی و آمریکایی معضل وجود سگها و گربههای بیصاحب وجود داشته و راهحل یکچیز است. اینکه همه این سگها جمعآوری شوند، یک امداد اولیه برای آنها انجام بپذیرد، برایشان اطلاعرسانی صورت بگیرد و یک فرصت و تایم طلایی به آنها داده شود. این کاری است که هنوز در همه جای دنیا اتفاق میافتد.
در این تایم طلایی که معمولا بین یک تا دو ماه است، اگر کسی صلاحیت سرپرستی از این حیوان را داشته باشد، حیوان به او واگذار میشود، در غیر این صورت این حیوان با روش انسانی معدوم میشود. روش انسانی نیز استفاده از داروست که در آن نه حیوان تشنج میکند و نه زوزه و درد میکشد. بیهوش میشود و در بیهوشی میمیرد. این تنها راهحل مؤثر برای کنترل جمعیت حیوانات اهلی بیسرپرست است. در این صورت ما میتوانیم قانون حیوان آزاری داشته باشیم یعنی چنانچه فردی با یک سگ یا هر جانداری رفتار غیرانسانی داشت مثلا یک سگ را به ماشینش بست و او را کشید، یا به او سم داد یا آتشش زد و بههرحال به نحوی ترویج خشونت کرد شما میتوانید بگویید ما یکسری مراکز داریم که اینها را جمعآوری میکنند، چرا شما خودت این سگ را کشتی؟ اما اکنون اگر این صحبت را مطرح کنید آن فرد میگوید بچه من هرروز از ناحیه این سگ تهدید میشود یا خود من کارگر هستم و هر شب در برگشت از کار باید از سیطره 15-10 سگ بداخلاق رد شوم. خب یک روز به تنگ میآیم و روی این سگ بنزین میریزم و آتشش میزنم یا به او سم میدهم یا به ماشینم میبندم تا به محل دیگری انتقالش دهم. در اینجا این ابهام مطرح میشود که آیا مقصر سگ است یا مقصر فردی است که دارد او را بدین نحو میکشد یا مقصر کسی است که به این سگها غذا رسانی کرده و اینها را عادت داده است که در آن مکان باشند و تکثیر شوند؟ سگها را ما انسانها خلق کردیم، سگ جزئی از طبیعت نیست و کارکردی در آن ندارد، سگ نقشی در اکوسیستم ندارد، سگ ساخته دست انسان است و ما در برابر وجود او مسئولیت داریم. ما سگ را بهگونهای اصلاح نژاد و تربیتکردهایم که زمانی که شما به او در یک محل خاص اسکان میدهید او میشود پاسبان آنجا. پسازآن، او من و شمارا میشناسد اما به نفر سوم و چهارم که برایش ناآشنا هستند ممکن است حمله کند. پس در اینجا مقصر کسی است که سگ را آنجا مستقر کرده و به او غذا داده است.»
عقیمسازی؛ یک افسانه
یکتانیک عقیمسازی را یک افسانه میداند چراکه معتقد است سالهاست در کشور دارد عقیمسازی یا کشتار غیرانسانی انجام میشود اما هیچکدام در کنترل جمعیت سگها اثر نداشته است: «این داستان با عقیمسازی و یا مدل کشتاری که شهرداری و افراد مختلف انجام میدهند کنترل نشده است و این دو روش کارآیی ندارند. ما با جمعیت بسیار بزرگی از سگهای بیصاحب مواجه هستیم. گفته میشود 10 میلیون سگ بیصاحب و
به همین تعداد گربه بیصاحب در کشور داریم. باید ببینیم آیا بودجه بهاندازهای داریم که این جمعیت میلیونی سگها را عقیم کنیم؟ آیا ما جاداریم که تمام این سگها را جمع کنیم؟ خب طبیعتا وقتی با واقعیت مواجه میشویم میبینیم نمیتوانیم. نه آنقدر زمین و امکانات داریم و نه بودجه. هیچ کجای دنیا نیز این کار را نکردهاند. ما در کشورمان میخواهیم روشهای محیرالعقول پیاده کنیم. مثلا 600، 500 تا سگ را یکجا جمع کرده و نگهداری کنیم . خب ظاهر این کار بسیار خوب و دلسوزانه است اما زمانی که وارد کنه ماجرا شویم میبینیم یک عده برای خودشان یک تجارت درست کردهاند و حتی بهواسطه عوامل دولتی دارند از اراضی ملی برای این منظور زمین میگیرند و آن سگها نیز معلوم نیست به چه سرنوشتی دچار میشوند. این سگها در پناهگاه نیز زندگی خوشی ندارند. اینها حیوانات اجتماعی نیستند، سگها و گربهها را نمیتوان در گروههای بزرگ کنار هم نگه داشت. اینها نزاعهای درونگروهی پیدا میکنند و شرایط زندگیشان استاندارد نخواهد بود. اما خب یک عده دراینبین منافعی دارند و تجارتهای مختلفی انجام میدهند. برخی تحت عنوان خوشبخت کردن به نوع دیگری تجارت از کنار موضوع سگهای بیسرپرست رو آوردهاند، این افراد سگها را به نیویورک و یا تورنتو صادر میکنند و آنجا واقعامعلوم نیست چه بلایی سر این حیوان میآید. روش به این شکل است که هم در آن کشورها یکسری پول جمع میشود و هم در اینجا. درواقع برای فرستادن یک سگ دو بار پول جمع میشود.»
آسیب سگ و گربه بیصاحب به طبیعت
این فعال محیطزیست معتقد است در همه جای دنیا با اجرای روش معدومسازی انسانی، قوانین سفتوسخت حیوان آزاری سگ و گربه نیز شأن و منزلت پیداکردهاند و سگ و گربه دیگر موجودات مزاحم و منفوری نیستند اما در ایران سگ بیصاحب منادی نفرت از همه حیوانات برای اکثریت مردم شده است و افراد به چشم یک حیوان مظلوم و معصوم به آن نگاه نمیکنند. وی همچنین در خصوص آسیبهایی که سگها و گربههای بیصاحب میتوانند به طبیعت وارد کنند میگوید: « افرادی که با غذارسانی به این موجودات باعث ازدیاد جمعیت آنها شدهاند، نمیدانند که با این کاردارند نفرت بیشتری نسبت به همه موجودات زنده در سطح جامعه پخش میکنند. مسئله دیگر این است که این سگها برای حیاتوحش بهمثابه یک شکارچی بیرحم هستند که فقط سلاح گرم ندارند اما 365 روز سال و بهصورت 24 ساعت به طبیعت آسیب میزنند. درجایی که سگ بیصاحب باشد، تنها حضورش، صدا و بوی ادرارش باعث میشود حیاتوحش بومی آنجا را ترک کند. زیستگاههای طبیعی ما الان بهوسیله سگ و گربههای بیصاحب اشغالشده است. بماند که سگها میتوانند دنبال آهو، گوزن، قوچ و میش یا خزندگان و لاکپشت و مارمولکها کنند و آنها را بکشند و حتی پوشش گیاهی را از بین ببرند، اما صرف حضور، صدا و بوی ادرار و مدفوع سگها کافی است که یک زیستگاه، مطلوبیتش را برای سایر گونههای بومی از دست بدهد. علاوه بر این سگسانان وحشی مثل شغال و گرگ ممکن است با سگهای بیصاحب جفتگیری کنند و یا گربه وحشی با گربه اهلی جفتگیری کند و خلوص ژنیشان از بین برود. دورگههایی که تولید میشوند موجودات خطرناکی هستند که میتوانند با ورود به مناطق مسکونی آسیب ایجاد کنند. ما چاره و گزینه دیگری جز همین راهکاری که عرض کردم نداریم. عدهای میگویند مثلا در هلند عقیمسازی صورت گرفته است یا در مورد افغانستان نیز من شنیدهام. اما آیا در هلند 80 میلیون جمعیت دارند و 10 میلیون سگ بیصاحب؟ یا در هند سازوکار زندگیشان به چه شکل است؟ ما نمیتوانیم اگر گوشهای از دنیا اتفاق خوبی افتاده است از آن تقلید کورکورانه کنیم. باید ببینیم آیا اینها با یک جمعیت بهشدت بزرگ سگ بیصاحب روبهرو بودهاند یا جمعیت محدودی داشتند. مثلا شهر دنیزلی ترکیه را مثال میزنند و فیلمهای این شهر را نشان میدهند که سگها خوابیدهاند و مردم هم از کنارشان با خیال آسوده رد میشوند. در این شهر سالها قبل سگها را قتلعام کردند و اکنون در شهری که بهاندازه یکی از شهرستانهای بزرگ ما وسعت دارد، نهایتا 50 سگ وجود دارد که عقیم و نشانهگذاری شدهاند و صبح به صبح هم عدهای برایشان همبرگر میبرند. در کشورهای تراز اول و پیشرفته دنیا ازجمله در کشورهای اروپایی و آمریکایی و کانادا غیرممکن است شما سگ بیصاحب ببینید. اصلا وجود ندارد، جز یکسری محدودههای زاغهنشین که افراد بیخانمان زندگی میکنند و اینها سگهایشان آنجا رها هستند. فکر میکنید چرا اکنون چند سالی است که در تهران روباه داریم؟ برای اینکه سگها جمع شدند. زمانی که سگها و گربههای بیصاحب جمع شوند زیستمندان طبیعی آنجا دوباره کنام و زیستگاه خودشان را پیدا میکنند.»
به اسم حمایت از حیوانات مردم را سرکیسه میکنند
یکتانیک دو معضل اصلی را متوجه مسئله سگهای بیصاحب میداند و در این رابطه عنوان میدارد: « دو معضل اصلی داریم. یکی گروه بهاصطلاح حامیان هستند که برای خودشان تجارت درست کردهاند. یک عده هم بهظاهر خود را کارشناس و دامپزشک و فعال محیطزیست معرفی کرده و با نفرت پراکنی و لجاجت کاری کردهاند که این گروههای شارلاتان با یکدیگر متحدتر بشوند و این معضل بیشتر گره بخورد و حل نشود. آدمهای بیعملی که شاخهای اینستاگرام شدهاند و با یک حالت بهشدت مغرضانه ظاهرا اطلاعرسانی میکنند. اینجا وظیفه حاکمیت است که یک ارگان دولتی محکم پایکار بیاورد و قوانین درست را اجرا کند. اصلا هم لازم نیست همه راجع به این موضوع نظر بدهند. در همه شهرهای بزرگ دنیا این معضل بوده و حل شده است. شما در آن کشورها نمیتوانید به حیوانی حتی یک لگد بزنید چراکه بر اساس قوانین، آن حیوان شأن پیداکرده است. اما در کشور ماکسی که حومه شهر زندگی میکند برایش معنا ندارد هر شب از بین 40 تا سگ بیصاحب رد بشود. دیگر او به معصومیت چشمهای آن سگها نگاه نمیکند. هرچند وقت یکبار یک بچه دارد توسط یک سگ بیصاحب کشته میشود. چه طور میتوانید انتظار داشته باشید که رفتارهای وحشیانه صورت نگیرد و ترویج خشونت نشود. اینکه پیمانکار شهرداری میآید و سگ را با تیر میزند این خودش ترویج خشونت است. موضوع سگهای بیصاحب تبدیل به یک کلاف سردرگم شده است و در کشور ما برخورد با سگ و گربه شکل یک مبارزه مدنی و سیاسی به خود گرفته است. ستادهایی نیز که برای کنترل جمعیت این حیوانات تشکیلشده است عملا دستشان بسته است و نمیتوانند اقدامی کنند چراکه هر کاری کنند حامیان سگ و گربه تجمع درست میکنند و جیغ و فریاد سر میدهند. بخشی از شاخهای اینستاگرامی که خودشان را دامپزشک حیاتوحش و کارشناس محیطزیست معرفی میکنند به این رویه دامن زدهاند. حامیان و تاجران بهاصطلاح حامی سگ و گربه با همراهی و واضحتر بگویم موجسواری برخی بهاصطلاح سلبریتی ها حتی در شورای شهر و شهرداری و حتی ادارات محیطزیست لابی درست کرده و هر اتفاقی بخواهد بیفتد سریع از طرف اینها قفل میشود. من به این افراد میگویم سگ پرست. اغلب اینها حیواندوست نیستند. اینها افرادی دارای خلأهای عاطفی و ضد اجتماع و آنتی سوشیال هستند که از ارتباط برقرار کردن با سایر انسانها ناتوان هستند و اسم خودشان را گذاشتهاند حامی. باور کنید مرگ برای سگ و گربههایی که ابزار استفاده این قشر میشوند بهتر است تا زندگی زیردست این مدل آدمهای عجیبوغریب. چنانچه کسی حامی حیات حیوانات باشد نمیتواند بگوید فقط سگ و یا گربه حق زندگی دارد. همان اندازه که سگ حق زندگی دارد، لاکپشت و جغد و موش صحرایی هم این حق رادارند. زمانی که شما سگها را میآورید در بیابان و مدام بهشان غذا میدهید و با این کار جمعیت آنها را هزار برابر میکنید، درواقع جوندههای آن دشت را از بین بردهاید. جونده از بین برود پرندههای شکاری، شاهینها، عقابها و جغدها غذا ندارند بخورند. پوشش گیاهی از بین میرود. آهوها آواره میشوند. چه طور اینها حیوان نیستند و فقط سگ و گربه حیوان است؟ نه این اسمش حقوق حیوانات نیست. این اسمش کلاهبرداری است. از طرفی هرچند مسئول حیوانات شهری شهرداری است و این موضوع به محیطزیست ارتباطی ندارد اما محیطزیست موظف است برای نجات اکوسیستم در مناطق و زیستگاههای طبیعی تحت حفاظت خود، سگها را بلافاصله معدوم کند و چنانچه این کار را نکند به طبیعت و حیاتوحش و وظیفه قانونیاش در پاسداشت طبیعت خیانت کرده است.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

-
عقیمسازی و رهاسازی، راهکار مهار سگ های ولگرد
-
معدومسازی به روش انسانی تنها راهحل کنترل سگهای بیصاحب