ایران چگونه میتواند از پیچ خشکسالی بگذرد؟
مدیریت آب نیازمند اصلاحات اساسی
گروه اجتماعی
بحرانِآب را نمیتوان تنها به گردن طبیعت یا تغییر اقلیم و گرمایش جهانی انداخت؛ آنچه بیش از همه آب را به ورطه نابودی کشانده است، سیاستهای غلط و فقدان سرمایهگذاری در روشهای نوین و حفظ منابع آبی است.
طبق اظهارات مقامهای رسمی، ایران در ۶۰ سال گذشته با چنین شرایط وخیمی از نظر ناترازی آب مواجه نبوده است. افت شدید منابع آبی، بیتوجهی به زیرساختها و سوءمدیریت، بحران آب را، با توجه به میزان بارشها، به یکی از بزرگترین چالشهای کشور تبدیل کرده و این درحالی است که پیوسته ارزش آب نادیده گرفته شده و منابع زیرزمینی نه ذخیرهای برای آینده، که منبعی بیهزینه برای کشاورزی آببر و صنایع ناکارآمد تلقی شده و طبیعت، همیشه بدون آنکه صدایی داشته باشد، قربانی مصرف لجام گسیخته بوده است.در این میان از مصرف شرب در بخش خانگی هم نباید غافل شد. طبق گزارشهای رسمی، بیشترین میزان مصرف آب شرب کشور مربوط به تهران است و سرانه مصرف هر شهروند تهرانی ۲۵۰ لیتر در روز برآورد شده است، در صورتی که استاندارد جهانی برای مناطق خشک و نیمهخشک ۱۳۰ لیتر در شبانهروز است. از سوی دیگر، ميانگين سرانه آب مصرفی در جهان ۵۸۰ مترمکعب برای هر نفر در سال برآورد شده، اما اين رقم در ايران هزار و ۳۰۰ مترمکعب گزارش شده و همین افزایش مصرف، شبکه آب را در آستانه افت فشار قرار داده است.
البته در کمبود شدید و قطعیهای پیاپی آب نباید مردم را مقصر دانست، آن هم در شرایطی که دادههای رسمی نشان میدهد درصد زیادی از آب لولهکشی به دلیل فرسودگی لولهها و زیرساختهای شهری هدر میرود. چنانكه رئیس مرکز پژوهشهای مجلس هم بهتازگی به اتلاف ۳۲ درصدی آب در شبکه توزیع اذعان کرده است. اما مسئولان به گستردگی فرسودگی شبکهها، میزان بالای هدررفت آب در خطوط انتقال و توزیع، فقدان نظارت بر مصرف صنایع بزرگ و سهم سیاستگذاریهای نادرست در حوزه کشاورزی در تشدید بحران توجهی ندارند. بنا بر تأکید صاحب نظران، اگر مسئولان ذیربط با شنیدن صدای زنگ خطر آب، بخشی از بودجهها و منابع را به سمت نوسازی زیرساختهای آبی، اصلاح الگوی مصرف و مدیریت منابع هدایت میکردند، اکنون بحران آب به مرحله خطرناک کنونی نمیرسید.
مسئولان هیچ برنامه جدیای برای صرفهجویی در بخش خانگی ارائه نکردهاند
ضمن آنکه باید قاطعانه تصریح کرد، مسئولیت اصلی بر دوش دولتهاست، وقتی سالهاست هیچ برنامه جدیای برای صرفهجویی در بخش خانگی ارائه نکردهاند.
در برخی کشورهای توسعهیافته، مصرف آب در بخش خانگی به دلیل وجود فناوریهای پیشرفته و فرهنگ مدیریت آب، بهینهتر است. در این کشورها توجه به آموزش و اطلاعرسانی درباره مصرف آب صحیح، استفاده از تجهیزات صرفهجویی مانند جداسازی آب آشامیدنی و غیرآشامیدنی، شیرآلات صرفهجو و نیز استفاده از سیستمهای بازیافت آب برای مصارف غیر آشامیدنی میزان مصرف آب را کاهش میدهد، مواردی که در ایران مورد غفلت واقع شده است.
به این ترتیب با فرا رسیدن فصل گرما، بحران آب در تهران و سایر کلانشهرها وارد مرحلهای تازه شده و به دلیل تداوم وضعیت فعلی و اجرا نشدن اقدامات پایدار و ریشهای، کلانشهرها اکنون با ناترازی شدید در تأمین آب مواجهاند و کارشناسان نیز در این خصوص هشدار دادهاند که بحران ناترازی آب در ایران تنها یک مشکل اقلیمی با تبعات جیرهبندی نیست. این بحران میتواند پیامدهای گستردهای به همراه داشته باشد، اما بهرغم افزایش هشدارها، به نظر میرسد اقدامات عملی و راهکارهای اساسی برای مدیریت بحران بیآبی کُند و ناکافی است و مقامهای دولتی اگرچه مدعیاند که اقدامهای مناسبی برای حل بحران کمبود آب انجام دادهاند، اما بررسی عملکرد آنان نشان میدهد که در اغلب موارد مدیریت منابع آب را به بارشهای سالانه سپردهاند یا به استفاده از منابع آب زیرزمینی روی آوردهاند و همچنان مدل ناسازگار با توسعه پایدار و مصرف بیضابطه ادامه دارد.
سیاست انرژی و آب ارزان به تولیدات آببر منتهی شده است
این همه در حالی است که کمبود آب شیرین به چالشی سراسری و شدید در کشور بدل شده است و در این زمینه حمیدرضا جعفرصالحی، کارشناس آب در پاسخ به این پرسش که منابع آب ایران چگونه ته کشید، عنوان میکند: «هم اینک نمودهای آشکار عارضه کمآبی شدید در خشکشدن دریاچهها و تالابها نظیر دریاچه بختگان، ارومیه و تالاب انزلی هویداست. قسمت
پنهان بحران اما به تخلیه منابع آب زیرزمینی برمیگردد. در سمت عرضه این منبع مشترک در ایران، به صورت تاریخی همواره دشواریهای بسیاری وجود داشته است. ایران در منطقه خشک و نیمهخشک قرار گرفته و میزان نزولات جوی سالانه در ایران براساس گزارش شرکت مدیریت منابع آب ایران حدود ۲۳۰ میلیمتر بوده که حدود یکسوم میزان ۸۰۰ میلیمتری میانگین جهانی است. نزولات جوی به عنوان منبع اولیه تأمین آبهای جاری، یعنی رودخانهها و چشمهها و دریاچهها و همچنین آبهای زیرزمینی است که سفرههای آب زیرزمینی را تغذیه میکند. بنابراین با کمترشدن نزولات جوی در اثر شوکهای طبیعی مانند خشکسالی چندین ساله، وضعیت عرضه آب شیرین بغرنجتر میشود. تغییر اقلیم نیز به عنوان پدیدهای جهانی و با منشأ انسانی، این شوکهای ناشی از عرضه آب را تعمیق میکند. از طرف دیگر، در سمت تقاضا نیز، فشار بر منابع آبی افزون شده است. در واقع نیاز به تأمین مواد غذایی بیشتر و در نتیجه تولید بیشتر محصولات کشاورزی و همچنین تولیدات صنعتی برای پاسخ به تأمین نیازهای اقتصاد افزون شده و تقاضای آب به عنوان ماده اولیه در تولید بعضی محصولات صنعتی بیشتر شده. بنابراین کاهش عرضه و افزایش تقاضا هر دو بر کمبود آب در دسترس اثر گذاشتهاند.»
این کارشناس، با بررسی عوامل اثرگذار بر استفاده بیش از اندازه از منابع آب زیرزمینی (که ناشی از فزونی تقاضا بر عرضه آب است)، آنها را به دو دسته کلی طبیعتمحور و انسانمحور تقسیم کرده و میگوید: «در دسته نخست که منشأ طبیعی دارند، میتوان به مواردی چون تغییر الگوی بارش، توزیع متفاوت باران در نقاط مختلف و خشکسالیهای پیاپی اشاره کرد. این دسته از تغییرات عموما بر عرضه آب اثرمیگذارند. دسته دوم به عواملی برمیگردد که منشأ انسانی دارند. از جمله این موارد میتوان به افزایش تقاضای آب، دستکاری فراوانی نسبی آب به واسطه دستکاری در قیمت نسبی آب، ساختن سدها و خطوط انتقال آب و دستکاری در افزایش عرضه آب در نقطهای دیگر، اشاره کرد. همچنین افزایش شهرنشینی و توسعه الگوی شهرنشینی که با معیارهای تغذیه آبخوانها هماهنگ نیست، به ایجاد شهرهایی مانند تهران منتهی شده که مساحت بزرگی از شهر سراسر آسفالت و سیمان شده و خاک نفوذ پذیری خود را از دست میدهد و در نتیجه آن، آبخوانها قدرت تغذیهکنندگی را از دست میدهند. این دسته عوامل عموما بر تقاضای آب اثر میگذارند و البته سیاست انرژی و آب ارزان دولت به مصرف بیشتر و در بلندمدت به تغییر ساختارهای اقتصادی در جهت تولید آببر منتهی شده و در سراسر این زنجیره، ذینفعان کوچک و بزرگی را شکل داده است؛ از کشاورزان خرد گرفته تا شرکتهای عمرانی بزرگ سدسازی در ادامه این سیاست نفع دارند.»
وقتی سیستم کشت به سنتیترین شکل ممکن ادامه دارد
بررسیها نشان می دهد حدود ۸۷/۴ درصد از آبهای زیرزمینی برداشتی در ایران صرف کشاورزی میشود. اما سالهاست سرمایهگذاری و برنامهریزی در این حوزه به تعویق افتاده است. سیستم کشت و برداشت و آبیاری در کشاورزی ایران به سنتیترین شکل ممکن ادامه دارد و هنوز همچنان درگیر کشاورزی پر زحمت و کم بازده هستیم. حال اینکه بررسی دادههای اقلیمی نشان میدهد که طی سه دهه گذشته، تنها تغییرات اقلیمی و کمبارشی زمینهساز بحران آب در ایران نبوده، بلکه برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی در کنار فقدان برنامههای مناسب و مدیریت ناکارآمد منابع آبی شرایطی را رقم زده که اینک بخش زیادی از تالابها و پهنههای آبی خشک شده یا در معرض نابودیاند. ریزگردها از محیط زیست و انسانها قربانی میگیرند و فرونشست زمین به بمب ساعتی زیر پای مردم تبدیل شده است. اما همچنان بدون توجه به محدودیتهای اقلیمی و ظرفیتهای بومی سرزمین، سیاست گسترش الگوهای کشت ناسازگار با اقلیم ادامه دارد؛ الگوهایی که علیرغم ناپایداری، منابع آبی پایدار کشور را بهسرعت تحلیل بردند.
نمونههای بارز این رویکرد نادرست در سراسر کشور قابل مشاهدهاند: کشت برنج در اقلیم گرم و کمآب خوزستان، تولید هندوانه در سیستان و بلوچستانِ خشک، یا گسترش صیفیجات در استانهایی چون یزد و کرمان. اینها همگی مصداق روشن نادیده گرفتن اصل بنیادین تطابق کشاورزی با اقلیم هستند. در غیاب سیاستهای سازگار با اقلیم همچون طرحهای آمایش سرزمین، بسیاری از زمینهایی که با صرف هزینههای هنگفت تبدیل به اراضی کشاورزی شدهاند، در عمل پایدار نیستند و علاوه بر هدردادن منابع آبی، به تخریب خاک، افت کیفیت آبهای زیرزمینی و وابستگی بیشتر به واردات محصولات کشاورزی دامن میزنند. در واقع، این سیاستها نهتنها به امنیت غذایی کمک نکردهاند، بلکه آن را به مخاطره نیز انداختهاند؛ آنهم در کشوری که هر قطره آب، ارزشی راهبردی دارد.
آمار و ارقام نگرانکننده
این روزها آمار و ارقامی نگرانکننده در سطح رسانهها منتشر و پیوسته تکرار میشوند؛ اینکه بالغ بر ۶۰۰ دشت کشور دچار فرونشست زمین شدهاند؛ پدیدهای که کارشناسان آن را «زلزله خاموش یا سرطان زمین» توصیف کرده اند. اینکه هزاران خانوار روستایی که زندگیشان به زمین، آب و هوا گره خورده، اکنون به مهاجران اکولوژیکی تبدیل شدهاند، آن هم در شرایطی که بر اساس دادههای رسمی، میانگین بارش در سال جاری تنها ۱۴۷ میلیمتر بوده که نسبت به میانگین بلندمدت، ۳۸ درصد و نسبت به سال گذشته، ۴۰ درصد کاهش را نشان میدهد. ورودی آب به سدها نیز نسبت به سال گذشته، ۴۳ درصد کاهش یافته و از ۳۹ میلیارد و ۶۳۰ میلیون مترمکعب به ۲۲ میلیارد و ۷۶۰ میلیون مترمکعب رسیده است. وضعیت سدهای مهم از جمله سدهای تهران نیز هشداردهنده است. سد امیرکبیر با کاهش ۶۰ درصدی آب ورودی مواجه است، ماملو و لتیان ۴۵ درصد، طالقان ۳۳ درصد و سد لار هم ۲۵ درصد کاهش آب ورودی دارند و در حال حاضر، ۲۴ استان و ۵۰ شهر در ایران درگیر تنش آبیاند. اظهارات بنفشه زهرایی، استاد مدیریت منابع آب دانشگاه تهران نیز در روزهای اخیر، بارها در شبکههای اجتماعی دست به دست شده است. او هشدار داده که با پنجمین سال متوالی خشکسالی و کاهش ۴۰ درصدی بارشها، سطح آب سدهای تأمینکننده آب پایتخت به پایینترین حد رسیدهاند و در حال مصرف آب «کف مخزن»اند.
راهحل چیست؟
کارشناسان میگویند در شرایط فعلی، یگانه راهحل باقی مانده بازنگری در ساختار است. براین اساس نسخهای که روزبه اسکندری، کارشناس آب در گفتوگو با «رسانهها» ارائه کرده، «اصلاحات ساختاری عمیق است؛ نه اقدامات نمایشی، وعدههای مقطعی، و سیاستهای باز تولید کننده بحران. بنابراین برای بازگشت به مسیر پایداری، باید ریشههای بحران را خشکاند و این کار از تغییر در سیاستهای کلان محیط زیستی آغاز میشود.»
مهمترین راهکارهای روزبه اسکندری عبارتاند از توقف کشت محصولات آببر در مناطق خشک و نیمهخشک، و جایگزینی آن با مشوقهایی برای توسعه کشاورزی کمآببر، سازگار با اقلیم، توسعه و ترویج تکنولوژیهایی نظیر آبیاری متناسب، بازچرخانی آب، تصفیه آب خاکستری، و بازیافت منابع در بخش کشاورزی و صنعت و مهمتر از همه بازتعریف قیمت واقعی برای منابعی مانند آب، خاک و انرژی، به عنوان داراییهای ملی و تجدیدناپذیر. همچنین پایان دادن به سیاستهای مبتنی بر «منابع تقریبا رایگان»، مهمترین گام در احیای ارزش طبیعت و بازگرداندن آن به جایگاه راهبردی در نظام سیاستگذاری است.»
به باور این کارشناس، بحران آب در ایران، بیش از آنکه برخاسته از اقلیم باشد، ریشه در ساختارهای ناکارآمد مدیریتی دارد. آنچه امروز بهصورت ورشکستگی آبی، نمود یافته، حاصل الگویی معیوب در تصمیمگیری است؛ الگویی که توسعه را با مصرفزدگی و اتلاف منابع اشتباه گرفته است. بنابراین راه نجات، تنها در گرو بازگشت به عقلانیت در حکمرانی آب است؛ عقلانیتی که توان اتخاذ تصمیمهای سخت را داشته باشد، در بند منافع زودگذر نماند و مفهوم توسعه را بر مبنای پایداری و آیندهنگری بازتعریف نماید.
در این میان، راهکارهایی که محمدحسین صرافزاده، رئیس کرسی یونسکو در بازیافت آب ارائه کرده، مبتنی بر توجه به مقوله آبهای خاکستری، یا همان آب بازیافتی و فاضلابهای خانگی است. او در گفتوگو با «قدس آنلاین» عنوان کرده است: سازمان نظام مهندسی همان گونه که در بخش انرژی ضوابط و آییننامههایی برای افزایش بهرهوری مصرف انرژی دارد، قوانینی تدوین کند تا برمبنای آن، بازیافت آب خاکستری نیز مورد توجه قرار گیرد. از طرفی، یکی دیگر از راهکارهای عبور از بحران آب، مدیریت مصرف آن است نه اینکه به دنبال ایجاد منابع آبی جدید باشیم و اکنون که آبهای زیرزمینی را به تاراج بردهایم به انتقال آبهای ژرف و آبشیرینکن فکر کنیم. گرچه ممکن است در برخی موارد خاص، چارهای جز این نباشد، اما به طورحتم راهکار اصلی نیست و درست این است وقتی یکی از بخشهای مصرف، خارج از معیار معمول دنیا آب را به ازای فعالیت اقتصادی خود مصرف میکند، کنترل شود.
رئیس کرسی یونسکو در بازیافت آب برای بخش صنعت نیز استفاده از منابع فاضلاب تصفیهشده را پیشنهاد داده و معتقد است با این اقدام مشکل اتلاف آب در این بخش رفع خواهد شد. گرچه فاضلاب به عنوان یکی از منابع نامتعارف آبی مورد توجه است اما باید بدانیم منابع فاضلاب نیز نامحدود نیست، ضمن آنکه با توجه به کاهش آبهای زیرزمینی که موجب فرونشست مناطق مختلف کشور شده، اولویت نخست استفاده از فاضلاب تصفیه شده، تزریق مصنوعی به آبخوانها و چاههای زیرزمینی است. بنابراین برای ارتقای بهرهوری آبی باید این نکته را بررسی کنیم که در بخشهای مختلف مصرف چقدر از کاهش بهرهوری ناشی از اتلاف آب است. برای مثال در بخش شهری، میزان اتلاف شبکه توزیع شامل برداشتهای غيرمجاز از شبکه آبرسانی و فرسودگی تأسيسات آب که با عنوان «آب بدون درآمد» خوانده میشود، ۳۰درصد برآورد شده؛ در حالی که ميانگين اتلاف آب در دنيا حدود ۱۲درصد است.