دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، نه تنها به دلیل سیاستهای غیرمتعارف خود، بلکه به دلیل سبک رهبری منحصربهفردش در تاریخ معاصر سیاسی آمریکا جای گرفته است. این سبک، بر محور وفاداری مطلق و تنفر شدید از هرگونه انتقاد علنی تعریف میشود. در این میان، نام جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق، نه تنها بهعنوان یک مقام سابق، بلکه بهعنوان نمادی از «خیانت درونی» در ذهن ترامپ حک شده است. جدایی جنجالی بولتون از کاخ سفید در سپتامبر ۲۰۱۹، پس از یک دوره پر از تنش، صرفا یک تغییر مدیریتی نبود؛ بلکه پایان یک رابطه کاری و آغاز یک جنگ سرد سیاسی بود که با انتشار کتاب خاطرات بولتون در سال ۲۰۲۰، به یک رویارویی عمومی ویرانگر تبدیل شد. ترامپ انتشار کتاب بولتون را در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 2020 یک فاجعه میدانست زیرا محصول نگارش آن کتاب، رویگردانی بخشی از نومحافظه کاران و رأی دهندگان مستقل از رئیسجمهور آمریکا بود.
رابطه ترامپ و بولتون همواره بر لبه تیغ حرکت میکرد. ترامپ، که رویکردی «معاملاتی» و گاه انزواگرایانه نسبت به سیاست خارجی داشت، با بولتون که نماینده تمامعیار مکتب نومحافظهکاری مداخلهگرایانه و سیاست خارجی تثبیتشده واشنگتن بود، تضاد بنیادی داشت. بولتون بهعنوان فردی با سوابق طولانی در دولتهای جمهوریخواه و اعتقاد راسخ به قدرت نظامی و دیپلماسی سخت، نتوانست با سبک غیرقابلپیشبینی و اغلب ضد نهادی ترامپ کنار بیاید.گزارشها حاکی از آن بود که ترامپ بولتون را به دلیل گرایش او به سمت درگیریهای بینالمللی (بهویژه در مورد ایران و ونزوئلا) مهارکننده میدانست، درحالیکه بولتون، ترامپ را فاقد درک لازم از پیچیدگیهای ژئوپلیتیک میشمرد. این تضاد شخصیتی و ایدئولوژیک درنهایت باعث شد که بولتون، پس از خروج، دیگر خود را ملزم به حفظ حرمت رئیسجمهور سابق نداند. او با انتشار کتاب خاطرات خود با عنوان «اتاقی که در آن حادثه رخ داد: خاطرات کاخ سفید»، این تنشهای درونی را به یک افشاگری عمومی بدل ساخت.
مهمترین پیامد انتشار کتاب بولتون، نه در دادگاهها، بلکه در افکار عمومی و صندوقهای رأی رقم خورد. انتشار کتاب در بحبوحه کمپین انتخاباتی ۲۰۲۰، ضربهای استراتژیک به ترامپ وارد کرد، زیرا این اسناد اطلاعاتی حساس و تأیید نشده را مستقیما به دست منتقدان رساند.همانطور که اشاره شد، این افشاگریها بهطور خاص بر نومحافظهکاران سنتی و جمهوریخواهان مستقل تأثیر گذاشت؛ گروهی که از زمان تأسیس حزب، سنگ بنای قدرت آن بودهاند. این بخش از رأیدهندگان، درحالیکه ممکن بود با برخی از شعارهای پوپولیستی ترامپ همسو باشند، اما در زمینه سیاست خارجی و ثبات نهادی به رهبری سنتیتر اعتقاد داشتند.
کینه ترامپ از جان بولتون، فراتر از یک درگیری فردی است. این تضاد، نمادی از درگیری عمیقتر بین ایدئولوژی حاکمیت «اول آمریکا»ی ترامپ و ساختارهای سنتی قدرت در واشنگتن است. برای ترامپ، بولتون نه فقط یک منتقد، بلکه یک زنگ خطر است؛ زنگی که هر زمان به صدا درآید، باید باقدرت و انتقام خاموش شود تا اطاعت کامل در حلقه قدرت تضمین گردد. این خشم خاموش، سایهای است که نهتنها برگذشته، بلکه بر هرگونه تلاش برای به چالش کشیدن او در آینده خواهد افتاد.