گذار از فرهنگ مکتوب به دنیای دیجیتال و ضرورت حمایت از کتاب صوتی
چرا ایرانی‌ها کمتر کتاب می‌خوانند؟

گروه فرهنگی 
هر از گاهی، بحث سرانه مطالعه در ایران دوباره داغ می‌شود. عده‌ای با نگرانی از آمارهای پایین می‌گویند و برخی دیگر این موضوع را دستاویزی برای انتقاد به وضعیت فرهنگی جامعه قرار می‌دهند. اما واقعیت چیست؟ آیا واقعاً ایرانی‌ها اهل مطالعه نیستند یا داستان پیچیده‌تر از این حرف‌هاست؟
وقتی به آمارهای مطالعه در ایران نگاه می‌کنیم، با تصویری آشفته روبه‌رو می‌شویم. وزیر ارشاد در گزارشی سرانه مطالعه غیردرسی و دینی را ۳۳ دقیقه اعلام کرده، اما پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان همین رقم را ۱۲/۲ دقیقه برآورد کرده است. گزارش دیگری هم از ۱۶ دقیقه و ۳۲ ثانیه در روز صحبت می‌کند. این تفاوت‌های عجیب از کجا می‌آید؟
مشکل اصلی اینجاست که هیچ تعریف مشخص و یکسانی از مطالعه وجود ندارد. برای مثال، مرکز آمار ایران خواندن کتاب‌های ادعیه و قرآن را هم جزو مطالعه حساب می‌کند، اما پیمایش دیگری این موارد را در بخش امور عبادتی قرار می‌دهد. نکته جالب اینکه کتاب‌های ادعیه و قرآن بیشترین علاقه مخاطبان را دارند و حدود ۳۳ درصد از افراد علاقه‌مند به مطالعه، این کتاب‌ها را ترجیح می‌دهند. در رتبه‌های بعدی رمان و داستان با ۱۶ درصد و کتاب‌های روانشناسی با ۸/۸ درصد قرار دارند.
این سردرگمی آماری نه تنها برای مقایسه با کشورهای دیگر مشکل‌ساز است، بلکه سیاست‌گذاران را هم از داشتن یک نقطه شروع معتبر برای ارزیابی برنامه‌های فرهنگی محروم می‌کند. وقتی نمی‌دانیم دقیقاً چه چیزی را می‌سنجیم، چطور می‌توانیم برای بهبود آن برنامه‌ریزی کنیم؟
اما شاید مشکل اصلی ما این نباشد که کتاب نمی‌خوانیم. شاید اصلاً جامعه ما از ابتدا جامعه کتاب‌خوان نبوده است. معاون فرهنگی وقت وزارت ارشاد پیشتر اشاره کرده بود که فرهنگ ایرانی همیشه بیشتر شفاهی و شنیداری بوده تا مکتوب. انتقال دانش و فرهنگ در جامعه ما عمدتاً از طریق نقل قول، داستان‌گویی و گفت‌وگو صورت می‌گرفته، نه لزوماً از طریق خواندن کتاب.
این جامعه به سرعت از فرهنگ شفاهی عبور کرده و وارد عصر تصویری شده است. نگاهی به تاریخ اجتماعی ایران این موضوع را تأیید می‌کند. ورود دستگاه‌های شنیداری مانند گرامافون در دهه ۱۳۱۰ و رادیو در دهه ۱۳۲۰، نشان‌دهنده اهمیت این واسطه‌ها در زندگی فرهنگی ایرانیان است. به عبارت دیگر، ما از همان ابتدا عادت به "شنیدن" محتوا داشتیم، نه لزوماً خواندن آن. اگر این تحلیل درست باشد، تمرکز بر توسعه کتاب صوتی می‌تواند یک استراتژی هوشمندانه باشد. به جای آنکه سال‌ها تلاش کنیم یک ترجیح تاریخی را تغییر دهیم، بهتر است از همان ترجیح برای ترویج "مصرف محتوای عمیق" استفاده کنیم. کتاب صوتی، برخلاف ویدئوهای کوتاه و پراکنده فضای مجازی، محتوایی منسجم و پیوسته ارائه می‌دهد که می‌تواند همان نقش فرهنگی کتاب چاپی را ایفا کند.
اما امروز با مشکلی بزرگ‌تر از گذشته روبه‌رو هستیم: شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمند. این رسانه‌ها مهمترین تهدید برای توانایی تمرکز ما شده‌اند. تیک‌تاک، اینستاگرام و شبکه‌های مشابه با ترویج محتوای کوتاه و ایجاد فرهنگ "رضایت فوری"، کاربران را به شدت از محتوای طولانی‌مدت دور کرده‌اند.  تحقیقات نشان می‌دهند که استفاده مکرر از این پلتفرم‌ها با کاهش مدت زمان توجه و کاهش توانایی تمرکز بر متون پیچیده مرتبط است. مطالعه کتاب نیازمند تمرکز طولانی و صبر است، اما کوچکترین پیام یا وسوسه چک کردن فضای مجازی، این تمرکز را به راحتی از بین می‌برد.
چالش اصلی در عصر دیجیتال، صرفاً کمبود وقت نیست، بلکه مدیریت محیط مطالعه است. وقتی روی موبایل کتاب می‌خوانید، در عین حال نوتیفیکیشن‌های واتساپ، تلگرام و اینستاگرام هم در کمین شما هستند. همین پدیده باعث شده برخی افراد هزاران کتاب دیجیتال دانلود کنند اما هرگز آن‌ها را نخوانند - پدیده‌ای که به "انبار کردن دیجیتال" معروف شده است. اما یکی از مهم‌ترین دلایل کاهش مطالعه، موضوعی است که کمتر به آن توجه می‌شود: گرانی افسار‌گسیخته کتاب. تورم بالا و نوسانات ارزی، قیمت کتاب چاپی را به حدی افزایش داده که این کالا عملاً از سبد خرید خانوار خارج شده است. آمارهای رسمی نشان می‌دهند که میانگین قیمت هر کتاب در یک سال گذشته نزدیک به ۲۴ درصد رشد داشته و از حدود یک میلیون و ۴۷۹ هزار رالد به بیش از یک میلیون و ۸۳۰ هزار رال  رسیده است. دلیل اصلی این افزایش، وابستگی صنعت نشر به واردات کاغذ و ملزومات چاپی است. نرخ ارز و تحریم‌ها مستقیماً بر هزینه تولید تأثیر می‌گذارند. در شرایطی که خانوارها تحت فشار شدید مسکن، خوراک و بیکاری قرار دارند، خرید کتاب به یک لوکس تبدیل شده است. این وضعیت یک چرخه معیوب ایجاد کرده است: افزایش قیمت کاغذ منجر به کاهش تیراژ می‌شود، کاهش تیراژ هزینه تمام‌شده هر نسخه را افزایش می‌دهد، و این چرخه ادامه پیدا می‌کند. نگاهی به آمار نشر کتاب در سال گذشته، تصویری نگران‌کننده ارائه می‌دهد. اگرچه تعداد عناوین منتشرشده فقط ۱/۵ درصد کاهش داشته، اما شمارگان کل کتاب‌ها با افت ۳ درصدی از ۱۰۸ میلیون نسخه به حدود ۱۰۵/۹۵۵ هزار نسخه رسیده است. این یعنی تیراژ متوسط هر عنوان از حدود ۹۰۳ نسخه به حدود ۸۹۶ نسخه کاهش یافته است. در موارد شدید، تیراژ برخی کتاب‌ها به ارقامی بسیار پایین، حتی ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه، رسیده است.