بایستههای مقابله هرچه بیشتر با خشونت در مدارس واکاوی شد
کاهش تنبیه بدنی دانشآموزان
تنبیه دانشآموزان در مدارس پدیدهای پرتکرار نیست، اما هربار که رسانهها تصاویر و گزارشهایی در این زمینه منتشر میکنند، موج تازهای از نگرانیها در میان خانوادهها و افکار عمومی شکل میگیرد و در این میان گروهی انگشت اتهام خود را به سمت خلاء قوانین بازدارنده و سازوکارهای نظارتی موثر نشانه میگیرند و گروهی نیز معتقدند تنبیه بدنی در مدارس آنقدر کم است که اساسا نباید به آن پرداخت.
به نظر نمیرسد معلمان و یا کارشناسان نظام آموزشی با این گزاره که «میزان تنبیه بدنی دانش آموزان در مدارس افزایش پیدا کرده»، موافق باشند. در واقعیت هم آن چیزی که سبب شده است اخبار تنبیه بدنی بیشتر از گذشته در اخبار و رسانهها منعکس شود و مقامات دولتی را به واکنش وادارد، تغییرات گستردهای است که دسترسی به شبکههای اجتماعی در سطح جامعه ایجاد کرده است. بنابراین نمیتوان قاطعانه ثابت کرد که میزان تنبیه بدنی در مدارس کشور افزایش داشته اما بدون شک میزان پوشش و انعکاس اخبار تنبیه بدنی در سطح جامعه به دلیل وجود شبکههای اجتماعی افزایش یافته و در این مسئله تردیدی نیست.
آرزو مدیری که پانزده سال است در بخش آموزش عمومی فعالیت دارد، به «ما» در این باره میگوید: «میزان تنبیهات کودکان در مدارس بسیار کاهش پیدا کرده و بروز چنین رفتارهایی را نمیتوان به کل ساختار آموزشی کشور تعمیم داد. در این زمینه باید منصف بود و به درستی قضاوت کرد. این روزها در برخی شبکههای مجازی تصاویر و فیلمهایی از کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، انتشار یافته که تصویر خوب یک معلم و مربی مهدکودک را مخدوش کرده است. نظام آموزشی ما به سلامت کودک توجه لازم و تمرکز ویژهای دارد و درمجموع میتوان گفت نظام آموزش و پرورش کشور یکی از سالمترین محیطهای اجتماعی است و نباید با انتشار چند عکس و فیلم قضاوتهای نابجا کرد.»
اخبار ضرب و شتم معلمان توسط دانش آموزان، درجایی منتشر نمیشود!
این معلم در ادامه اذعان میکند به اینکه «درصد کمی از معلمان دست به تنبیه بدنی میزنند و باید پذیرفت که سیاستگذاری غلط و اجرای نادرست سیاستهای آموزشی و تربیتی، عملاً زمینه را برای استمرار خشونت در برخی مدارس مهیا کرده است. فراهم نکردن حداقل شرایط لازم برای پرهیز از اعمال خشونت مانند تراکم تعداد دانش آموزان در کلاسها، عدم حضور مشاوران به اندازهی کافی در مدارس، عدم توجه به سلامت بهداشت روانی در محیط کار برای معلمان و بی توجهی به وضعیت معیشتی معلمان، از جمله مواردی است که گاه به استمرار خشونت علیه کودکان در نهاد آموزش منتهی میشود. از طرفی تنبیه بدنی و اعمال خشونت صرفا از سوی معلم صورت نمیپذیرد، بلکه خشونت دانش آموزان علیه همدیگر و خشونت کلامی و رفتاری دانش آموزان علیه معلمان و کادر مدرسه دیگر زنجیرههای این چرخهی غلط است که قوانین و آییننامههای دستوری آموزش و پرورش توانایی مقابله با این چرخه را ندارند. تاکید یک جانبه بر اعمال خشونت علیه دانش آموزان و برجسته کردن تنبیه بدنی اگر چه به درستی انجام میگیرد و انگشت اشاره به یک معضل مهم اجتماعی در نهاد آموزش است، اما بدون در نظر گرفتن سایر وجوه خشونت راه به جایی نخواهد برد. کمتر پیش میآید که اخبار ضرب و شتم معلمان توسط دانش آموزان منتشر شود اما واقعیت این است که این نوع خشونت در سطوح مختلف در مدارس کشور اتفاق میافتد.»
مدیری خاطرنشان میکند: «معلمی که در حاشیه شهرها درس میدهد و آن هم با حداقل حقوق، بدون آنکه بخواهد کاسه صبرش لبریز شده و آستانه تحمل پایینی دارد. اصولاً بسیاری از معلمان ما فاقد مهارت ارتباطی و اصول تربیتی هستند و نمیدانند چه باید بکنند. مسئولان نظام آموزشی هم تا زمانی که مورد فشار افکار عمومی قرار نگیرند، حساسیتی نسبت به این مسئله ندارند و این کار نهادهای مدنی و شبکههای اجتماعی است که در حاشیه شهرها سطح حساسیت خانوادهها، دانش آموزان و حتی دست اندرکاران مدارس نسبت به مسئله را برانگیزند. ولی مشکل به طریق دیگری حل میشود، آن هم پاگیری نهادهای صنفی خود معلمان است که میتواند هم از حقوق آنها دفاع کند و هم سطح آگاهی آنها را افزایش دهد.»
بدون حل مشکل معیشتی معلمان نمیتوان مشکل تنبیه را حل کرد
این کارشناس نظام آموزشی معتقد است: هم معلم و هم دانش آموز تنبیه شده، قربانیاند و رفتارشان ریشه در هزاران عاملی دارد که به صورت پنهان و آشکار یک رخداد منفی را میسازند. او میگوید: «کودکی که در مدرسه تنبیه میشود، ممکن است در خیابان و خانواده هم در معرض خشونت قرار بگیرد، همان طور که معلم به دلیل مشکلات معیشتی مدام تنبیه میشود و به ناچار خشمش را در محیط کاری خود تخلیه میکند. هرچند این مسئله قابل پذیرش نیست و هیچ معلمی حق ندارد به خاطر مشکلات اقتصادی، کودکی را تنبیه کند اما واقعیت این است که بدون حل مشکلات معیشتی نمیتوان مشکل تنبیه را به صورت مجرد حل کرد. یکی دیگر از مسائل رایج که باعث اختلال در شخصیت معلم و شاگرد میشود، تضاد ارزشهای حاکم بر خانواده و جوامع با مدارس است که این تضاد هم ساختار عاطفی و هم فرایند اجتماعی شدن آدمها را مختل میکند و به ناهنجاریها میدان میدهد. حتی نوع ساختمان و فرسودگیاش و ازدحام در کلاسها میتواند در بروز خشونت موثر باشد. به همین دلیل بر جامعه شناسان و پژوهشگران است با مطالعات میدانی دلایل این امر را دقیق و به صورت جزئی و در پیوند انضمامی با دیگر مسائل جامعه بررسی کنند و نتیجهاش را منتشر نمایند. تنها با شناخت کامل است که میتوان مشکل را حل کرد. باید دانشگاهها و جامعه شناسها را ترغیب کرد این مطالعه را انجام دهند و بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان از قدرت شبکههای اجتماعی برای کنترل مشکل اقدام کرد.»
نعیم سالاری نیز در قامت معلم پرورشی، تنبیه بدنی را مسئلهای پررنگ در نظام آموزشی نمیداند اما براین باور است که تنبیهات دیگری از سوی برخی معلمان آن هم از سر ناآگاهی اعمال میشود: «وقتی میگوییم خشونت، به ذهن همه ما کتک زدن و خشونت جسمی متبادر میشود ولی تعریفی که در اصطلاح اسناد بینالمللی در قوانین و رویههای قضایی دادگاهها وجود دارد، این است که خشونت عمدتاً به فیزیکی و غیرفیزیکی، جسمی، کلامی و روانی تقسیمبندی میشود. در مورد کودکان هم که منظور ما افراد زیر ۱۸ سال است. در خشونتهای تنبیهی، صرفاً تنبیه بدنی مد نظر نیست. بنابراین، فقط زدن مطرح نیست، حتی خشونت روانی و اخلاقی یا تحقیر کردن و مثلا گفتن این که برو یک ساعت روی یک پا سرپا بایست هم جزو سوءرفتار و تنبیه قرار میگیرد. ممکن است یک معلم در کلاس به طور مرتب دانشآموز را تحقیر کند؛ مثلا به او بگوید کمذهن یا اینکه چرا متوجه نمیشوی، و یا فحش بدهد و بد و بیراه بگوید که تمام این موارد، مصادیق خشونت و قابل پیگیری هستند. ولی در حال حاضر بیشتر حساسیت روی خشونتهای جسمانی است که من تصور نمیکنم میزان تنبیهات بدنی ما زیاد باشد. مشکل ما بیشتر رفتاری و کلامی است، یعنی معلمان ما در این بخش آموزش ندیدهاند.»
یکی از دلایل عدم علاقه به مدرسه، تهدیدهای لفظی کارکنان مدرسه است
سالاری در ادامه بیان میکند: «تحقیقات مختلف بیانگر این است که تنبیه کلامی ممکن است کودک را نسبت به معلمان یا کادر آموزشی بدبین کند. برخی تحقیقات نشان میدهند کودکی که مورد تمسخر معلم و افراد بزرگسال قرار میگیرد، قادر نیست از تمامی بخشهای ذهن خود استفاده کند و یا به لجبازی دچار شده و اعتمادش نسبت به محیط به ویژه سیستم آموزشی و معلمان سلب میشود. متاسفانه یکی از دلایل عدم علاقه به مدرسه، وجود تنبیه و به اصطلاح، تهدیدهای لفظی از طرف کارکنان مدرسه و معلمین است. ضمن آنکه نتایج تحقیقات و پژوهشهای داخلی و پژوهشهای بینالمللی نشان دادهاند که کودکان یا افراد خشونت دیده، به خصوص اگر این خشونت مستمر بوده و یا در انظار عمومی رخ داده باشد، یعنی در اماکنی که شخصیت او خرد شده باشد، خودشان به نحوی یا در خانواده یا در جامعه اعمال خشونت میکنند. از این جهت مقابله با این پدیده مخرب حائز اهمیت است و این مقابله صرفا با فرهنگسازی و آموزش معلمان امکانپذیر است. باید به این نکته توجه کرد، اصولاً هر کسی که در مدرسه درس میدهد، ویژگیهای بارز یک معلم را نخواهد داشت و همانند یک معلم فداکار و مهربان رفتار نخواهد کرد، ممکن است به دلیل عدم آموزش، رفتاری صحیحی با دانش آموزان نداشته باشد، بنابراین آموزش و تربیت معلمان بسیار مهم است.»
سالاری در خاتمه اظهاراتش به این نکته مهم نیز اشاره دارد که کودک در کانون خانه و خانواده پرورش پیدا میکند و مهارت والدین اگر در این زمینه ضعیف و در الگوی تربیتی پدر و مادر تناقض جدی وجود داشته باشد میزان آسیبپذیری کودکان بیشتر است. از طرفی در صورتی که کودک در محیط مدرسه نیز با تهدیدات کلامی و رفتاری مواجه باشد، آسیب بیشتری خواهد دید. معمولاً کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، پس از این تجربه دردناک و تلخ نیازمند حمایت اجتماعی و روانی هستند که باید از محیط زندگی، خانواده و مدرسه خود دریافت کنند تا روابط اجتماعیشان را بار دیگر از سر گیرند.
کاهش چشمگیر «تنبیه بدنی» در مدارس
با این حال صادق حسینزاده ملکی، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش به ایسنا میگوید: «تنبیه بدنی در ۷۰ سال گذشته یکی از عمومیترین ابزارهای تربیتی در مدارس کشور بوده اما به مرور زمان بهویژه در سالیان گذشته و دهههای اخیر این موضوع به شدت کاهش یافته است. موارد انگشتشمار تنبیه فیزیکی دانشآموزان از سوی آموزش و پرورش پیگیری و با آن برخورد میشود.»
وی با بیان اینکه آمارها نشان میدهد موارد ثبتشده مربوط به تنبیه بدنی هر سال کمتر از سال گذشته است عنوان میکند: «در حالی که هزاران اتفاق شیرین، تربیتی و صمیمی در مدارس رقم میخورد ممکن است خشم لحظهای در جایی رخ دهد و معلمان هم مانند سایر انسانها دچار چنین شرایطی شوند هرچند اغلب آنها کنترل لازم را دارند.»
معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه براساس فضای رسانهای این موضوع برجسته و تصور میشود که عمومیت دارد میگوید: «به دلیل آنکه رسیدگی آموزش و پرورش به موضوع اضافه شده، درصد حساسیت به کوچکترین تنبیه دانشآموزان افزایش پیدا کرده، بنابراین حساسیت بالا رفته و اندک موارد موجود، بیشتر به چشم میآید.»
قوانین و مقررات منع تنبیه بدنی در مدارس
طبق قوانین رسمی و مبتنی بر ماده ۸۱ آییننامه اجرایی مدارس «تنبیه بدنی دانشآموز و سوءرفتار با او به هر دلیل و تحت هر شرایطی، ممنوع است و با متخلفان برابر قوانین و مقررات رفتار میشود». از سوی دیگر، مطابق قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، هرگونه فعل یا ترک فعل عمدی که سلامتی جسمی، روانی، اخلاقی یا اجتماعی طفل یا نوجوان را در معرض خطر یا آسیب قرار دهد، از مصادیق سوءرفتار است. در این قانون، مواردی همچون ضربوجرح، محبوس کردن، توهین یا تهدید، قرار دادن کودک در شرایط سخت و غیرمتعارف یا خودداری از کمک به او همگی مصداق آزار و سوءرفتار تلقی میشوند. افزون بر آن، قانون یادشده «همه اشخاص و نهادهایی را که مسئولیت نگهداری یا آموزش کودکان را بر عهده دارند، مکلف کرده است در صورت مشاهده هرگونه آزار یا خشونت، موضوع را به مراجع ذیصلاح گزارش دهند.»
صدرا قاسمی نیز در قامت پژوهشگر مسائل تربیتی به «ما» میگوید: «امروز برخلاف گذشته برخوردهای خشن فیزیکی در مدارس همهگیر نیست و فقط نصیب عدهای خاص و در شرایطی خاص میشود اما تنبیهات روانی کاهش نیافته و در بیشتر مدارس، مصادیقی از این نوع تنبیهات به چشم میخورد. البته در این زمینه آماری نداریم که به آن استناد کنیم، ولی مشاهدات و تجربیاتی داریم که محکمترین دلیل برای اثبات وجود تنبیهات روانی است. توهین، تحقیر، کوچک شمردن، سرکوبکردن نظرات و دستکم گرفتن دانشآموزان این روزها در بسیاری از مدارس وجود دارد که شاید جایگزینی برای تنبیه بدنی است. تنبیهات روانی هم در گذشته وجود داشت، آنقدر زیاد که فرد حس میکرد انسان به دردنخوری است و وقت سیستم آموزشی را گرفته؛ آن هم فقط به علت یک رفتار کودکانه یا واکنشی از سر نوجوانی. حالا هم این حس منفی به گروهی از جمعیت دانشآموزی کشور منتقل میشود و طعم شیرین یادگیری را در کام آنها به تلخی میبرد. بیشک هیچکس با تنبیه روانی، دانشآموزی منضبطتر و درسخوانتر نمیشود، به علاوه تنبیه با روح دانشآموزان سازگاری ندارد و آنان را از درس و مدرسه دلزده میکند.عدهای هم به همین دلیل از مدرسه گریزان شدهاند و شوق تحصیل ندارند.»
استخدام نیروهای فاقد صلاحیت زمینهساز رواج خشونت در مدارس
این پژوهشگر مسائل تربیتی معتقد است: «تنبیهات روانی پیامد گستردهای چون کاهش اعتمادبهنفس، اضطراب، پرخاشگری، احساس طردشدگی و بروز رفتارهای ضداجتماعی را در پی دارد. این آسیبها ممکن است اثرات ماندگاری روی فرد آسیبدیده برجای گذارد و سلامت روان جامعه را تهدید کند و متاسفانه این گونه رخدادها بیشتر در مناطق محروم کشور رخ میدهد. این امر نمودی از بیعدالتی آموزشی است و از تحمیل فشارهای اقتصادی گسترده بر جامعه معلمان، بهویژه در مناطق محروم حکایت دارد. بدون تردید معلمانی که خود درگیر مشکلات معیشتی و تنشهای روانیاند، در مواجهه با کوچکترین خطای دانشآموز ممکن است واکنشهای تندی از خود بروز دهند.»
این پژوهشگر خاطرنشان میکند: «استخدام نیروهای فاقد صلاحیت نیز زمینهساز رواج خشونت در مدارس است. معلمانی که در مدیریت خشم خود بهشدت ناتواناند و به مداخلات جدی روانشناختی نیازمندند، قادر به اداره کلاس درس نیستند و با کوچکترین شیطنت دانشآموزان از کوره در میروند، لذا برگزاری دورههای آموزشی باهدف ارتقاء مهارتهای تربیتی و ارتباط موثر با دانشآموزان بسیار حائز اهمیت است. حضور در این دورهها باید اجباری باشد و به منزله بخشی از فرایندهای ارتقای شغل معلمی قلمداد شود. از سوی دیگر اصلاح ساختارها در نظام آموزشی، برقراری عدالت آموزشی، تقویت نظارتها و توانمندسازی روانشناختی معلمان حتما باید مورد توجه باشد.»