در عرصه ژئوپلیتیک، مواضع متناقض آمریکا ، همواره زمینهساز سردرگمی و عدم قطعیت برای طرفهای مقابل بوده است اما این قاعده حداقل در خصوص جمهوری اسلامی ایران صادق نیست. تهران نشان داده است که پارادوکسها و نشانه های القایی از سوی دولت آمریکا را به خوبی رصد نموده و در برابر آن واکنش نشان می دهد. در پرونده هستهای ایران، این تناقض به وضوح در دو سطح مجزا نمود یافته است: ادعاهای یکجانبه مبنی بر انهدام توان هستهای و فشارهای همزمان برای مذاکره بر سر محدودیتهای هسته ای ! این وضعیت، به درستی پاسخ قاطع رهبر معظم انقلاب اسلامی را به ذهن متبادر میسازد که فرمودند: «آمریکا به همین خیال باشد.»
سخنان ایشان واکنشی به اظهارات پیشین مقامات آمریکایی، بهویژه دونالد ترامپ، بود که مدعی انهدام زیرساختهای هستهای ایران پس از حمله آمریکا به نطنز و فردو بودند. اگر این ادعاها صحت داشت، دیگر نیازی به فشار مستمر دیپلماتیک و سیاسی بر تهران برای توقف یا عقبنشینی از فعالیتهای هستهای نبود. اما واقعیت امر، برخلاف این روایت تبلیغاتی است.ایالات متحده، علیرغم ادعای کسب موفقیت کامل در مهار برنامه هستهای، اکنون از کانالهای واسطه که اغلب شامل برخی کشورهای منطقه و متحدان اروپاییاش میشود همچنان بر مذاکراتی با محوریت دو موضوع اصرار دارد که ایران آنها را خطوط قرمز خود میداند: توقف کامل غنیسازی اورانیوم (بازگشت به غنیسازی صفر درصد) و مسئله موشکی.به عبارت بهتر، آمریکا اصرار بر مذاکره ای
می کند که مدعی است دیگر موضوعیتی ندارد! این پارادوکس نشئت گرفته از دروغ بزرگ ترامپ در خصوص نابودی زیرساختهای هسته ای کشورمان می باشد.
این درخواستها، ماهیت تضاد اصلی را آشکار میسازند. اگر ایران فاقد هرگونه توان هستهای بود، اصرار بر «غنیسازی صفر» بیمعنا میشد. این فشارها صرفا تلاشی است برای محدود کردن حق مسلم ایران در مسیر توسعه فناوری صلحآمیز و حفظ یک برتری نامتعادل منطقهای برای واشنگتن و متحدانش.از سوی دیگر، اصرار بر مذاکره پیرامون برنامه موشکی، که ایران آن را عاملی اساسی برای بازدارندگی و امنیت ملی خود میداند، نشان میدهد که هدف اصلی غرب، مهار قدرت دفاعی ایران در ابعاد مختلف است، نه صرفا نگرانیهای فنی در حوزه هستهای. هر دو خواسته از سوی تهران قویا مردود شمرده شده است، چرا که این موارد مستقیما با حاکمیت ملی و الزامات امنیتی کشور مرتبط هستند.
فرمول رفتاری و گفتاری آمریکا در چنین شرایطی مشخص است. واشنگتن میخواهد هم ادعا کند که «تهدید هستهای»را از بین برده است و هم در عین حال، بر محدودسازی آن تحت میز مذاکره پافشاری کند. این دوگانه، نه تنها اعتبار سیاست خارجی آمریکا را زیر سؤال میبرد، بلکه به سادگی نشان میدهد که هدف واقعی واشنگتن ، تسلیم کامل در برابر خواستههای آن است. در برابر این زیادهخواهی، پاسخ ایران،مبتنی بر اصل استقلال و بازدارندگی،همچنان پابرجا خواهد بود: آمریکا به همین خیال باشد.