آسیبهای اجتماعی در حالی میان زنان در حال افزایش است که آنها نسبت به این آسیبها شکنندهترند
خطر زنانه شدن آسیبهای اجتماعی
«بیتوجهی ساختاری و فرهنگی به آسیبهای اجتماعی، تغییر الگوی جنسیتی این آسیبها را به دنبال داشته و بهسمت «زنانه»شدن درحرکت است.» این هشدار یکی از پژوهشگران و فعالان حوزه زن و خانواده است. موضوعی که بارها مطرحشده و اخیرا زنگ خطر آن از سوی معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده هم به صدا درآمده است. انسیه خزعلی اعلام کرده «در سالهای اخیر شاهد گسترش آسیبها بهویژه در حوزه زنان و خانواده هستیم» آسیبهایی که چهرهای جهانی و چندوجهی دارد و به دلیل تغییر سطح و مدل زندگی و بهواسطه عدمآگاهی لازم، بیشترین ضربه را زنان متحمل میشوند.
نظر به وسیع بودن ابعاد این آسیبها و گسترش روزافزون آن و با توجه به اینکه بهصورت مستقیم عملکرد فرد و جامعه را به مخاطره میافکند، باید بهعنوان یک دغدغه مهم در دستور کار سیاستگذاران و برنامه ریزان باشد. گسترش نرخ طلاق و تکدی گری، ابتلا به اعتیاد و مصرف روزافزون سیگار نشان از افزایش مسائل اجتماعی در جامعه دارد که در این میان پایینآمدن سن اعتیاد و زنانه شدن این پدیده بیشازپیش مشاهده میشود.
امروزه زنان بزرگترین قربانیان آسیبهای اجتماعی در سطح جهان به شمار میروند. «بر پایه گزارش اداره مواد و جرائم سازمان ملل، نسبت زنان در جمعیت مصرفکننده مواد از ۱۰ درصد در کشورهای آسیایی تا ۴۰ درصد در کشورهای اروپایی تخمین زده شدهاست. اگرچه درباره برخی از انواع مواد این تفاوت جنسی، بهویژه در مردان وزنان جوان کاهش داشته، اما با در نظر گرفتن ۱۶ تا ۳۸ میلیون مصرفکننده مواد مخدر در جهان تعداد زنان مصرفکننده مواد قابلتوجه است. در ایران هم بیشترین اطلاعات درباره آمار زنان معتاد مربوط به گزارشهای آماری سازمان بهزیستی در سالهای اخیر است که اطلاعات تمامی مراجعهکنندگان به مراکز درمانی سراسر کشور را شامل میشود. در این گزارشها زنان ۱۰ درصد از مجموع معتادان در ایران (۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر ) را تشکیل میدهند.» (استناد به آمار خبرگزاری ایرنا در سال 1399)
مشکل اقتصادی زنان سرپرست خانوار، دریچهای برای نزدیکشدن به آسیبهای اجتماعی
ناکافی بودن حمایتهای دولتی از زنان سرپرست خانوار، آنان را با موقعیت دشواری مواجه کرده و بعضا به دلیل فقر و انزوای اجتماعی در دام اعتیاد و دیگر آسیبها گرفتار میشوند. مهمترین مشکل این زنان، ایفای نقشهای دوگانه داخل و خارج از خانه است. ایفای نقش مادری، رسیدگی به امورات منزل و خانهداری، تلاش برای کسب فرصتهای شغلی مناسب که در اغلب اوقات بسیار نادر است و انجام فعالیتهای اقتصادی چه در سطح کارهای خدماتی و پارهوقت و چه در سطوح بالاتر؛ فشار مضاعف ایجاد میکند که میتواند اثرات بلندمدت بر جسم و روان این زنان باقی بگذارد.
طی پنج سال اخیر شمار بانوان سرپرست خانوار در کشور دو برابر شده است، زنانی که بسیاری از آنها مهارت و سواد کافی را برای ورود به جامعه ندارند و به دلایل زیرساختی بیشمار ازجمله عدم برنامهریزی مناسب برای رسیدگی و توانمندسازی آنها «جامعه نیز به آنها روی خوشنشان نمیدهد.» این تعبیر حسین مهاجر، پژوهشگر اجتماعی است که تأکید میکند: «این زنان از عرفهای اشتباه و محدودیت و فقر آسیبدیدهاند و کمکهای دولتی هم در حد مستمریهای کمیته امداد و بهزیستی و یارانه است. بر کسی پوشیده نیست که مبالغ پرداختی از سوی این سازمانها برای داشتن زندگی مرفه کافی نیست و ۷۰ درصد از زنان سرپرست خانوار درآمدی ندارند.»
این پژوهشگر به گروهی از زنان سرپرست خانوار اشاره دارد که همسر در کنارشان حضور دارد، اما به دلایلی مانند بیماری جسمی و روانی یا عوامل دیگر امکان تأمین معاش زندگی را ندارند که شوربختانه بیشترین و شایعترین آسیبها نیز متوجه این گروه از زنان است چراکه افزون بر فرزندان که مشکلاتی با ابعاد گسترده دارند، مشکلات نگهداری از همسر بیمار هم به آن افزودهشده است و طبیعتا موانع مربوط به فرصتهای شغلی که پایه و اساس ورود زن سرپرست خانوار به فقر اقتصادی و مالی است، میتواند دریچهای برای نزدیکشدن به آسیبهای اجتماعی باشد.»
این مسئله سرآغازی برای ورود به چرخه فقر و بهدنبال آن بروز ناامیدی و افسردگی و بیماریهای روانتنی و مانند آن است. در این میان بخشی از زنان هم به شغلهایی تن میدهند که علاقهای به آن ندارند. این موضوع ازنظر حسین مهاجر، سبب بروز سرخوردگی و آسیبهای جدی میشود: «برخی از آنها گاه و لاجرم به قاچاق و کارهای خلاف روی میآورند، فرآیندهایی که محکومبه شکست است و دیر یا زود آنها را به چرخههای ژرفتری از آسیبهای اجتماعی وارد میکند.»
آسیبهای جامعه، زنانه و مردانه ندارد؟
الهام محمدی، مددکار اجتماعی از زاویه دیگری به این مسئله مینگرد و تلویحا از دستهبندی آسیبهای جامعه در قالب مجزای زنانه و مردانه پرهیز دارد. مطابق تعریف او، آسیبهای اجتماعی به معنای انحراف از هنجارهای جامعه است و این انحراف میتواند هم از سوی مردان و هم زنان صورت پذیرد. برای نمونه در مورد اعتیاد هر دو جنسیت میتوانند به آن گرفتار شوند، بنابراین گفتن اینکه آسیبهای اجتماعی ویژه زنان است و یا در میان زنان بیشتر اتفاق میافتد تعبیر درستی نیست.
محمدی میگوید: «به نظرم باید اینگونه به بحث بپردازیم که آسیبهای اجتماعی در میان زنان و دختران به شکلی باعث میشود که آنها پیامدهای منفی بسیاری را تجربه کنند. اگر این تعبیر را بپذیریم آن موقع میتوانیم بگوییم که اعتیاد و یا طلاق، به نسبت مردان، برای زنان اثرات ویرانگری دارد.»
این مددکار اجتماعی در خصوص عوامل مؤثر بر تشدید آسیبهای زنان عنوان میکند: «یکی از مواردی که سبب میشود میزان آسیبهای اجتماعی در میان زنان و دختران شدیدتر باشد، این است که زنان کمتر به سراغ دریافت خدمات میروند. برای مثال زنانی که درگیر اعتیاد هستند، باوجود خطرات فراوان اما به دلیل ارزشهای اجتماعی و برچسبزنیها کمتر به سراغ دریافت کمک میروند. درحالیکه جامعه با آسیبها و مسائل مردان بیشتر مدارا میکند! از طرف دیگر امکانات و خدمات و تسهیلاتی که برای زنان وجود دارد به نسبت مردان کمتر است. اگرچه بیشترین افراد مبتلابه آسیبهایی نظیر اعتیاد را مردان تشکیل میدهند اما برنامههایی که برای زنان در این حوزه تدبیر شده مختص آنها نیست. خدمات معمولا به شکلی تعریف میشود که مختص گروههای خاص باشد.»
محمدی با اشاره به اهمیت و ضرورت پرداختن به آسیبهای زنان، بیان میکند: «در خانوادهای که در آن مرد اعتیاد دارد زن به دلیل فرزندانش به نحوی سعی میکند آن را رفعورجوع کند و درواقع ظاهر خانواده حفظ میشود. درحالیکه اگر زن در خانوادهای دچار اعتیاد شود تأثیراتش بهمراتب به دلیل تأثیراتی که بر فرزند پروری دارد و یا به دلیل نقشهای عاطفی که وی در محیط منزل دارد، بیشتر است. بهطوریکه میتوان گفت در این شرایط آن خانواده زودتر به فروپاشی و از هم گسستگی منجر میشود.»
این مددکار اجتماعی راهکار کاهش و یا مقابله با آسیبها در گروه زنان را ارائه خدمات به آنها دانسته و خاطرنشان میکند: «هرچند هنجارها و ارزشهای اجتماعی باعث میشوند زنان کمتر کمک بخواهند اما باید دسترسپذیری بیشتری برای خدمات به آنها فراهم شود. همچنین آموزش خانواده و غربالگری کاملا مصرانه آسیبها در گروه زنان و دختران بسیار مهم است و باید در مدارس سیستم غربالگری آسیبها اجرا شود. خیلی از نوجوانان اکنون اعتیاد و مصرف سیگار را شروع کردهاند.»
آنطور که رئیس دبیرخانه ستاد کشوری کنترل دخانیات وزارت بهداشت میگوید، مقایسه مصرف دخانیات در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال در سال ۱۴۰۰ نسبت به مطالعه قبلی در سال ۱۳۹۵، حاکی از آن است که مصرف روزانه سیگار در زنان این گروه سنی ۱۹۰ درصد افزایشیافته و این در حالی است که به گفته محمدی، «مدارس و بهطورکلی مراکز آموزشی هوشیاری لازم را ندارند. چنانچه سیستم غربالگری خوب و دقیقی در برخی از نهادها مثل آموزشوپرورش وجود داشته باشد، میتوان به مقدار قابلملاحظهای افرادی که مستعد درگیری به آسیبهای اجتماعی هستند را شناسایی کرد. نقش مددکاران اجتماعی نیز در شناسایی و کمک به حل مسائل و مشکلات این افراد بسیار پررنگ است و باید بیشازپیش از پتانسیل این گروهها استفاده شود.»
زنان کمتر مرتکب جرم میشوند؟
فروریختگی فرهنگی، بالا رفتن هزینههای زندگی، طلاق و اعتیاد در جوامع مختلف از دلایلی است که موجب شده زنان هم مرتکب جرائمی مانند کلاهبرداری، قاچاق، قتل و سرقت شوند. این عبارت گوشهای از اظهارات سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران است که دو دیدگاه را مطرح میکند، «یک دیدگاه که معتقد است، زنان بهعنوان بخشی از جامعه، تحتتأثیر عوامل متعدد و با توجه به خصوصیاتی که دارند، دست به ارتکاب جرم میزنند؛ ولی بااینحال آمارها حاکی از این امر بوده که نرخ بزهکاری زنان در سرتاسر جهان کمتر از مردان است. اما گروهی دیگر معتقدند، این گفته زمانی درست است که زنان نقش و جایگاه کمتری نسبت به مردان در جامعه داشته باشند؛ با توجه به تحولات و تغییرات جهانی، آنان بیشتر در جامعه حضور دارند و کمتر از مردان مرتکب جرم نمیشوند. باید این موضوع را هم در نظر گرفت که زنان با توجه به خصوصیات بدنی و جسمی خود، دست به هر جرمی نمیزنند، بلکه مرتکب جرائمی میشوند که با خصوصیات آنان مطابقت داشته باشد.»
موسویچلک، در ادامه از افزایش آسیبهای اجتماعی خبر داده و میگوید: «این موضوع سالهاست در جامعه روند رو به رشدی دارد؛ بهگونهای که مقام معظم رهبری سال ۹۵ طی جلسات آسیبهای اجتماعی بهصراحت اعلام کردند: «باید نگران باشیم. در این مورد ۲۰ سال عقب هستیم.» آسیبهای اجتماعی خاص سالهای اخیر نیست و از قبل وجود داشته است؛ مهارتهای فردی برای ورود به جامعه و داشتن زندگی سالم، وجود شرایط در حوزه اقتصادی، فرهنگی و ویژگیهای فردی، خانوادگی و عوامل اجتماعی در این مورد اثرگذار بوده است. ظهور و بروز آسیبهای اجتماعی در کشور متفاوت است و گاه میبینیم یک موضوع بیشتر و موردی دیگر، کمتر شیوع پیدا میکند. اما آنچه امروز بیشتر تجربه میکنیم، تنوع آسیبهای اجتماعی و جرائم بهخصوص در حوزه مواد مخدر، خطرناک شدن مصرف مواد به دلیل گرایش به مواد صنعتی و شیمیایی و مشهودتر شدن جرائم و خشونتها در زنان است؛ اما بالاترین فراوانی و بالاترین نسبت جرائم را همچنان مردان جامعه دارند. مشاهده میکنیم که دخترها و پسرها از سنین پایین سیگار استعمال میکنند که بهراحتی نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت.»
افزایش گرایش زنان به مصرف مواد دخانی
مصرف موادمخدر از دیرباز عملی مردانه محسوب شده و تریاک بهعنوان ماده مخدر سنتی در جمعهای مردانه یکهتازی کرده است؛ اما امروزه با ورود مخدرهای جدید، هم تریاک تا حدودی از گردونه مصرف خارجشده و هم برخی از زنان پادررکاب مردان گذاشته و وارد این عرصه شدهاند. موسوی چلک دراینباره به ایمنا میگوید: «مخدرهای جدید در سالهای اخیر گوی رقابت را از مخدرهای سنتی ربوده است و بعد از جولان دادن در بین مصرفکنندگان مرد، اکنون به جمعهای زنانه ورود پیداکرده است و روزبهروز دامنه مصرف آن افزایش مییابد. بر اساس آمارهای جهانی، اعتیاد در زنان عوارض خطرناکتری نسبت به مردان ایجاد میکند. برای مثال فاصله زمانی نخستین تجربه مصرف مواد مخدر و روانگردان تا تزریق در زنان، بهطور متوسط دو سال به طول میانجامد؛ درحالیکه این زمان در مردان حدود هشت سال است. با این حساب زنان 6 سال زودتر از مردان به ورطه وابستگی شدید که درمان آن سختتر و عوارض جسمی، روانی و اجتماعی آن نیز بهمراتب بیشتر است، کشیده میشوند. آمارها نشان میدهد که گرایش زنان به مصرف مواد دخانی بهویژه سیگار و قلیان، روبه افزایش است و این زنگ خطری برای سلامت جامعه تلقی میشود. از حدود صدسال پیش یعنی زمانی که شرکتهای دخانیات زنان را با تبلیغات فریبنده هدف خود قراردادند، تعداد زنان سیگاری روبه افزایش است. متأسفانه زنان ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و آمار گرایش زنان و دختران کشور به مصرف مواد دخانی، روبه افزایش است. این راهم باید در نظر داشت که اعتیاد زن بهشدت آسیبزنندهتر از اعتیاد مرد است. وقتی یک زن در خانواده درگیر اعتیاد شود، ابتدا کانون خانواده دچار فروپاشی میشود و نمیتواند به وظایف مادری و همسری خود عمل کند. انگ اجتماعی اعتیاد زنان بیشتر از مردان است و خانواده معمولاً سریعتر زن معتاد را طرد میکند. جامعه در مقابل جرمی که زنان با آن درگیر میشوند برای پذیرش و بازتوانی، مقاومت دارد. جامعه یک مرد معتاد را راحتتر از یک زن معتاد میپذیرد. همه این موارد باعث میشود که نگران این شرایط باشیم. همچنین تمایل زنان معتاد برای درمان، کمتر و احتمال بازگشت به سمت مواد مخدر پس از درمان در آنها ۱۹ درصد بیشتر از مردان است.»
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران تأکید میکند: «اعتیاد یا خشونت و بزهکاری زنان در سنین پایین، میتواند نشانه ناکارآمدی مدیریت اجتماعی و تحت تأثیر مدیریت فرهنگی و اقتصادی در کشور باشد. در این شرایط بهطور طبیعی باید روی موارد تعیینکننده و مؤثر تمرکز کرد. علاوه بر این، وجود مهارتهایی همچون تابآوری، مداخله در بحران، حل تعارض، مهارت ارتباطی، کنترل خشم، تصمیمگیری، حل مسئله، خودمراقبتی و سایر مهارتهای داشتن یک زندگی سالم برای تصمیمگیری در شرایط سخت، بسیار مهم و تعیینکننده است. اما کارکرد نهادهای آموزشی روی این مهارتها بسیار اندک است.»
موسویچلک در خاتمه با اشاره به اینکه در سیاستهای کلی تحول در نظام آموزشوپرورش، روی موضوع سبک زندگی و آموزش مهارتهای ارتباطی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی تأکید جدی میشود، بیان میکند: «این موضوع در عمل اتفاق نمیافتد. به همین دلیل در آموزشوپرورش کشور آموزش مهمتر از پرورش است. آموزشوپرورش بهترین بستر برای ارتقای سلامت روان اجتماعی است؛ به این واسطه که سه ضلع مثلث یعنی دانشآموزان، اولیای مدرسه و خانه با یکدیگر در ارتباط هستند و هرچقدر روی این موضوع سرمایهگذاری کنیم آینده کشور را تضمین میکنیم. علاوه برنهاد آموزشوپرورش و دانشگاه، باید رسانهها و تشکلهای غیردولتی هم فعال باشند؛ نباید ظرفیتها را برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی از دست بدهیم. باوجود خانواده بانشاطتر، میتوانیم جامعه بهتری داشته باشیم. نقش زن در خانواده غیرقابلانکار بوده و باید روی سلامت روان زنان تمرکز بیشتری داشت؛ درواقع آرامشی که زنان میتوانند به خانواده و جامعه بدهند بسیار مهم و اثرگذار است.»