حسین امیرعبداللهیان مطرح کرد:
حقوق بینالملل قربانی یکجانبهگرایی غرب
حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان در هفتمین کنفرانس تاریخ روابط خارجی ایران که با موضوع محوری «چندجانبهگرایی در تاریخ روابط خارجی ایران» در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه برگزار شد، اظهار کرد: «یکجانبهنگری و یکسونگری غرب در حمایت چشمبسته از یک رژیم نامشروع و جنایتکار، تمامی دستاوردهای بشر در حوزه چندجانبه گرایی و حقوق بینالمللی را به قهقرا برده است». وی تأکید کرد: امروز بسیار به تأمل انتقادی در ریشهها و رویکردهای چندجانبهگرایی نیازمندیم و بیتردید تأمل تاریخگرایانه در این مسیر به ما کمک خواهد کرد.
به گزارش مهر، متن کامل سخنرانی وزیر خارجه در این نشست به شرح ذیل است: مهمانان عزیز، استادان، اندیشمندان و پژوهشگران ارجمند، از حضور شما بزرگواران تشکر میکنم و بسیار خوشحال و خوشوقتم که در امتداد و استمرار یک سنت هفتساله، امروز شاهد برگزاری هفتمین کنفرانس تاریخ روابط خارجی ایران در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه هستیم؛ رویدادی که فرصتی را برای طرح جدیدترین اندیشهها، دیدگاهها و آثار قلمی پژوهشگران حوزه تاریخ روابط خارجی فراهم میسازد و محصول آن برای مجموعه دستگاه دیپلماسی کشور ارزشمند و درسآموز است.در این دوره و در هفتمین نوبت، موضوعی بهعنوان موضوع محوری این کنفرانس انتخابشده که بهویژه در سالهای اخیر در ذهن و اندیشه متفکران و فعالان عرصه دیپلماسی در سطح جهان، رنگ و طرحی برجسته یافته و آن تأمل در خصوص «چندجانبهگرایی» است. اهمیت این مفهوم در عرصه دیپلماسی و سیاست جهانی و ضرورت توسعه آن بهعنوان یک فرهنگ غالب، ما را بر آن داشت که امسال کنفرانس تاریخ روابط خارجی را با تکیهبر این مفهوم برگزار کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که چندجانبهگرایی در تاریخ روابط خارجی ما چه نمود و بروزی داشته است؟
اگر جایگاه استراتژیک و ویژه ایران در نقشه عالَم را در ذهن داشته باشیم که اجداد ما را ناگزیر از یک زیست جهانی کرده و آنان را به آگاهی از سازوکارهای فعالیت خارجی (در اشکال ابتدایی آن) و دیپلماسی (در شکل جدید آن) سوق داده است، آنگاه این پرسش بسیار مهم است که چنین جایگاه و موقعیتی، چه تصویر و برداشتی را ازآنچه امروز آن را «چندجانبهگرایی» میخوانیم در اندیشه و در عمل آنان صورت داده است؟ به سخن دیگر، سیاستمداران ایرانی در چه زمانی و به چه صورتی به این دیدگاه پخته رسیدند که عمل چندجانبه و شریک کردن دیگران در یک فرآیند و تعریف منفعتهای مشترک میان طرفهای گوناگون، میتواند یک زندگی امنتر و صلحآمیزتر را برای آنان تضمین کند و مسیر دسترسی به اهداف را سادهتر و کمهزینهتر گرداند؟
به باور من، چندجانبهگرایی را باید با این برداشت موسّع و فراگیر نگریست و آن را تنها در حضور در سازمانهای بینالمللی -که قاعدتا عمر بسیار کوتاهی در قیاس با کشورهایی با تمدنهای کهن و ریشهدار و نظامهای سیاسی باستانی همچون کشور ما دارند- خلاصه نکرد بلکه باید آن را یک سازوکار برای حلوفصل منازعات و مشکلات درزمانی بسیار پیشتر از اینکه نظام جهانی پس از یک دوره جنگ عالمگیر بدان روی آورد، دانست.
با همین برداشت است که من نمودهای عمل چندجانبه در تاریخ روابط خارجی ایران را بسیار پیشتر از قرن نوزدهم میلادی میبینم و مثلا تکاپوهای دیپلماتیک دولت ایلخانی –بهمثابه نخستین دولتی که مستقل از نظام سیاسی-اداری دستگاه خلفا در ایران پایهگذاری شد- برای شکل دادن به یک اتحادیه چندجانبه علیه دولت مملوکی را نیز در چارچوب مفهوم چندجانبهگرایی تعریف و تحلیل میکنم. آنها توانستند یک مسئله و دغدغه واحد میان دولتهای مستقل از هم را تشخیص داده و با همسو گردانیدن دایره منافع سیاسی- اقتصادی- امنیتی در جهت ایجاد یک سازوکار چندجانبه گام بردارند.
سیاستمداران صفوی هم سعی کردند از ابزارچند جانبهگرایی برای حل مشکل خود با عثمانی استفاده کنند. روابط ایران و عثمانی در این دوره روابط پیچیدهای بود و امروز که به آن مینگریم ردپای مسائل گوناگون اعم از تغییر قطبها، بازیگران و عملکردهای سیاسی در اروپا، آسیای مرکزی و حتی خلیجفارس را در صورتبندی آن شرایط خاص مؤثر میدانیم. پیشینیان ما در عصر صفوی با زیرکی و هوشیاری درصدد بودند در کنار بازیگری در عرصه دوجانبه با عثمانی (اعم از نبرد و مذاکره) این شرایط پیچیده را با سهیم کردن دیگرانی در این فرآیند مدیریت کنند و بنابراین سعی کردند مسئله را با دیدی بزرگتر که منافع گروه بیشتری از بازیگران را در دل خود داشته باشد تعریف کنند. آنچه منابع از نامهنگاریهای متعدد و رفتوآمد هیئتهای فراوان دیپلماتیک میان ایران و اروپا در عصر صفوی نوشتهاند، به باور من نمودی دیگر از چندجانبهگرایی در تاریخ روابط خارجی ایران است.
سپس چون به عصر چندجانبهگرایی و تشریکمساعی جهانی در قالب سازمانهای بینالمللی میرسیم، به باور من همین تجربه قرنها بود که سیاستمداران ایرانی را به بازیگری فعالانه و مبتکرانه در سازمانهای بینالمللی جدید فراخواند. چندجانبهگرایی در ذات و در دل کنش دیپلماتیک در تاریخ ایران جای داشته است و از همین رو است که چون به کارنامه پیشینیان خود در سازمانهای جدید مینگریم، تلاش هوشمندانه آنان برای استفاده از این سازوکار جدید برای حل مشکلات و بحرانها را مشاهده میکنیم.آنچه برای من در مطالعه این کارنامه تأملبرانگیز است، عنصری است که آن را «حضور منتقدانه» مینامم و مرادم از این اصطلاح حضور و بازیگری در ساختار سازمانهای بینالمللی و درعینحال آشکار ساختن روند تبدیل این سازمانها به چیزی علیه خود است. بهزعم من، آنچه که هیئت ایرانی را از حضور در مذاکرات صلح پس از جنگ جهانی اول بازداشت و آنان را ناگزیر کرد که خسارتهایی را که از جنگ متحمل شده بودند، در بیانیهای در حاشیه کنفرانس صلح مطرح سازند، همان عنصری است که نخستوزیر وقت ایران را بر آن داشت که در جلسه شورای امنیت و درزمانی که رهبریِ خواست ملی ایرانیان برای مدیریت بر منابع سرزمینی خود را برعهدهگرفته بود، اذعان کند که شورای امنیت در اساس خود برای دادن کرسیهای مساوی بهتمامی دولتهای کوچک و بزرگ بناشده است و اگر قدرتهای بزرگ به اصول آن احترام نگذارند، حقوق ملتها ضایع خواهد شد. شوربختانه این پیشبینی در موارد فراوانی به تحقق پیوسته است و دغدغه امروزین جامعه جهانی نیز هست. بنابراین مجموعه آن تجربهها، بازیگریها، انتقادات و ابتکارات همگی برای عمل کنونی ما در حوزه دیپلماسی بینالمللی و چندجانبه ارزشمند و مهم است.
امروز که من با شما سخن میگویم، جامعه بشری با یک بحران اساسی روبه رو است؛ بحرانی که به باور اینجانب محک شعارهای برابریخواهانه و بشردوستانه قرن اخیر است و باید دید که جامعه جهانی چگونه از این آزمون بیرون خواهد آمد. اکنون حدود چهار ماه است که یک جنایت جنگی گسترده از سوی رژیم ضد انسانی صهیونیستی علیه اهالی غزه در جریان است و مجموعهای هولناک از قتل و کشتار، محاصره، کوچ اجباری و نسلکشی در برابر دیدگان جهان قرارگرفته است. هر انسان آزادهای باید از خود و البته از سردمداران نظام بینالملل سؤال کند که دستاورد سازمانهای بینالمللی در حل این بحران چه بوده است؟ آیا در این مورد، چندجانبهگرایی و اشتراک نظر و عمل جهانی به انسان یاری رسانده است؟ بهیقین، موج اعتراضات مردمی علیه جنایات صهیونیستها در سرتاسر جهان، نشانه این است که انسانهای آزاده همین پرسش را مطرح کرده و میکنند. یکجانبهنگری و یکسونگری غرب در حمایت چشمبسته از یک رژیم نامشروع و جنایتکار، تمامی دستاوردهای بشر در حوزه چندجانبه گرایی و حقوق بینالمللی را به قهقرا برده است.
اینجانب اعتقاددارم که چندجانبهگرایی یک فرصت است و اگر به دیده انصاف بنگریم، سازوکارهای آن در مواردی به بشر کمک کرده و از قتل و کشتار و آسیب ممانعت نموده است ولی در اینجا و در انتهای عرایضم مایلم این نکته را نیز خاطرنشان سازم که ابزارها و ساختارهای چندجانبهگرایی در صورتی میتوانند فرصتساز باشند که از هدف اصلی خود مبنیبر ایجاد زمینههای برابر برای همه کنشگران و ذینفعان فاصله نگرفته باشند و درصورتیکه این ابزارها از ماهیت حقیقی خود جداشده و به ابزاری برای ابراز قدرت بیشتر آنان که پیشتر هم زور و قلدری داشتهاند بدل گردند، تهدیدی علیه صلح و امنیت دستهجمعی خواهند بود.ما امروز بسیار به تأمل انتقادی در ریشهها و رویکردهای چندجانبهگرایی نیازمندیم و بیتردید تأمل تاریخگرایانه در این مسیر به ما کمک خواهد کرد و از همین رو برگزاری چنین رویدادی را بسیار مهم و ارزشمند میدانم و امیدوارم ماحصل این گفتوگوها در راستای استفاده عملی در سیاست خارجی ما قرار گیرد و در ساخت دنیایی امنتر، زیباتر و صلحآمیزتر به کار رود. امیدوارم آنچه از مباحث و مطالب اين رویداد حاصل میگردد، در رشد ادبیات این موضوع و نگاه تحلیلی به آن مؤثر باشد و در پایان، از تلاشهای همکاران خود در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی برای برگزاری این رویداد و از سخنرانان و مهمانان بزرگوار که با حضور خود بر رونق و غنای این مراسم افزودند سپاسگزاری کنم.