وقتی زنان سهمی در سیاستگذاری عمومی مسئله پسماند ندارند
نقش زنان در مدیریت پسماند خانگی
گروه اجتماعی- حسن طباطبایی
پسماند خانگی ازنظر سرانه تولید، رهاسازی، دفن و دفع غیراصولی به یکی از نامطلوبترین مسائل محیطزیستی در جهان تبدیل شده است. کشور ما، با سرانه تولید هفتصد تا نهصد گرم زباله در روز، در ردیف کشورهایی قرار دارد که حداقل دو برابر استاندارد پسماند تولید میکند. تفکیک غیراصولی، ترکیب زبالههای خطرناک با پسماند عادی و دفن غیرفنی و غیربهداشتی و مسائل مرتبط دیگر، ما را با پسماند بهمثابه موضوعی با ابعاد و پیامدهای پردامنه محیطزیستی و اجتماعی مواجهه میسازد. اما تأکید بر اصل موضوع یا پیچیده بودن پسماند، به این معنا نیست که با مسئلهای خنثی و بیطرف روبهرو هستیم.
یکی از اصول راهبردی مدیریت پسماند، ضرورت فرهنگ مصرف افرادی است که هریک از آنها با اثرگذاری برطیف وسیعی از افراد جامعه درکاهش تولید و تفکیک پسماندهای خانگی از مبدأ مؤثرند. پیادهسازی مدیریت پسماند بدون درنظر گرفتن اهمیت نقش فرهنگ زنان که تولیدکننده اصلی پسماند خانگی هستند عملا غیرممکن است.
مطالعات جامعهشناسی هم در دنیا نشان میدهد که نوع و شدت تأثیرات اجتماعی مسئله پسماند با جنسیت، درآمد، طبقه و قومیت دارای رابطهای معنادار است و بهطورکلی زنان در طبقات پایین اقتصادی- اجتماعی و اقلیتها بیشتر در معرض خطر ناشی از این مسئله قرار دارند. ازنقطهنظر جنسیتی و در ارتباط کلی جامعه و محیطزیست «ایرن دانکلمن»، نویسنده و اکولوژیست جغرافیای اجتماعی معتقد است که این رابطه بههیچوجه خنثی نیست. درواقع همانطور که در جامعه روابط میان زنان و مردان دارای ساخت اجتماعی- فرهنگی متمایزی است، ارتباط میان افراد و محیط فیزیکی نیز بنا به جنسیت افراد به گونه متفاوتی ساخت یافته است.
برهمین اساس سحر جعفر صالحی، دانشآموخته جامعهشناسی و کنشگر محیطزیست، جایگاه جنسیت در فهم و بررسی مسائل محیطزیستی و ازجمله مسئله پسماند را از منظر سه محور «زنان بهعنوان گروههای تأثیرگذار بر مسئله»، «زنان بهعنوان گروههای تأثیرپذیر از مسئله» و «فقدان حضور و تأثیر زنان در توسعه سیاست و فرآیندهای تصمیمگیری برای حل مسئله پسماند» واکاوی کرده است. او در مورد محوریت «زنان بهمثابه گروه تأثیرگذار» به «رسالت» میگوید: «براساس مطالعات بسیاری که در کشورهای درحالتوسعه انجامشده و نتایج آنها بهویژه در برنامههای توسعه یونیسف بهکار گرفته میشود، نقش زنان در حفظ یا زوال کیفیت آبوخاک بسیار مورد تأکید است. چراکه زنان در کشورهای درحالتوسعه بخش مهم نیروی کار کشاورزی و باغداری محسوب میشوند. در اکثر نقاط جهان زنان و دختران مسئول گردآوری آب برای پختوپز، نظافت و بهداشت هستند. همچنین نقش آنان در مدیریت خانه و درزمینه تولید، تفکیک و دفع زبالههای خانگی بسیار حائز اهمیت است. بهاینترتیب زنان در خلال امور کار و زندگی روزمرهشان میتوانند عامل بهبود یا تخریب منابع طبیعی باشند. علاوه بر نقش زنان در بعد عملی، در بعد ذهنی و براساس ویژگیهای روانشناختی- اجتماعی نیز دغدغههای بیشتری برای انجام رفتارهای محیطزیستی مثل تفکیک پسماند در منزل و بازاستفاده از وسایل دارند. ارزشهای روانشناختی- اجتماعی نظیر نوعدوستی، منفعت شخصی و سنتگرایی، گشودگی نسبت به تغییر و غیره، با نگرانیهای محیطی و رفتارهای محیطزیستی دارای همبستگی معناداری هستند.»
این کنشگر در بررسی رابطه بین این ارزشها و جنسیت عنوان میکند: «نتایج تحقیقی که براساس دادههای استخراج شده از یک نظرسنجی اجتماعی در آمریکا انجام شده نشان میدهد، که هرچند تفاوت اساسی در ساختار فاکتورهای ارزشی وجود ندارد، اما در اولویتهای ارزشی بین مردان و زنان شاهد تفاوتهایی هستیم. بهطوریکه در بین زنان ارزشهایی مثل نوعدوستی به نسبت مردان دارای اولویت بالاتری قرار دارد. از طرفی این نتایج بر اهمیت تفاوتهای جنسیتی در نوع دوستی بهعنوان مبنایی برای تفاوتهای جنسیتی در گرایش به محیطزیست و انجام رفتارهای محیطزیستی تأکید میکنند.»
تأثیر زنان بر مدیریت تولید پسماند با مدیریت خرید
باتوجه به آنچه در ابعاد مختلف علمی و ذهنی درباره نقش زنان و محیطزیست گفته شد، درزمینه پسماند خانگی نیز میتوان به این موضوع اشاره داشت که زنان نهتنها در کشورهای پیرامونی که در اکثر نقاط جهان به دلیل نقشهای تاریخی جنسیتی و مسئولیت در مدیریت امور خانه و فرزندان بهطور مستقیم بر مدیریت تولید پسماند، انتخاب روشهای مناسب و بهداشتی دفع زبالهها، تفکیک و بازیافت مجدد آنها نقش دارند. جعفرصالحی دراینباره با ذکر مثالی میگوید: «زنان با مدیریت خرید، اجتناب از مصرفگرایی و نخریدن اجناسی که به آنها نیاز ندارند، پایبندی به مد پایدار و استفاده مجدد و غیره بر مدیریت تولید پسماند مؤثر هستند. از طرفی در خانواده معمولا نقش تربیتی را برعهده دارند و از این طریق بر تربیت و آموزش اصول حفظ محیطزیست به فرزندان و آموزش عملی برای جلوگیری از تخریب محیطزیست تأثیر قابلتوجهی بر تربیت نسلها دارند. پیداست که عکس این موضوع هم صادق است.»
در کشور ما الگوی خرید کالا بهویژه مواد خوراکی بسیار ناصحیح است. براین اساس زنان نقش اصلی را در تنظیم خرید و چگونگی مصرف به عهدهدارند و در قامت فرهنگسازان نسل آینده و سرانجام بهعنوان پیونددهنده کودکان به خانه و جامعه میتوانند نقش بسیار مهمی را در تغییر الگوی مصرف، ارتقای سطح آگاهی با مصرف صحیح، کاهش میزان سمی بودن پسماندهای خانگی و کاهش استفاده از کالاهای یکبارمصرف ایفا کنند. ابزار زنان، آگاهی و خودباوری آنهاست و باید به نقش آموزشدهنده خود در مورد درست مصرف کردن و درنتیجه کاهش ضایعات واقف باشند.
این کنشگر محیطزیست تأکید میکند که زنان معمولا سطوح بالاتری از نگرانیهای محیطی و تنظیمات رفتاری را نسبت به مردان بروز میدهند. بااینوجود نتیجه مطالعه و تحقیقی که براساس دادههای استخراجشده از یک نظرسنجی بینالمللی بر روی ٢٢ کشور صورت پذیرفته، نشان میدهد زنان بیشتر درگیر رفتارهای طرفدار محیطزیست خانگی مثل بازیافت و مردان غالبا درگیر رفتارهای طرفدار محیطزیست جامعهگرا یا عمومی هستند. نکته دیگر این است که تفاوتهای جنسیتی در سطح رفتارهای محیطزیستی در کشورهایی که انتهای جدول توزیع ثروت قرار دارند، سازگارتر است. یعنی در کشورهایی با ابعاد فقر بیشتر، تمایز جنسیتی در اتخاذ رفتارهای محیطزیستی خصوصی و عمومی بیشتر است. در برخی از مطالعات بر آگاهی محیطزیستی زنان تأکید شده و نمایانگر آن است که زنان ازنظر محیطزیستی نسبت به مردان آگاهترند و به همین جهت بیشتر در فعالیتهای حفاظت از محیطزیست نظیر بازیافت، استفاده مجدد از مواد زائد، خرید آگاهانه کالاهای سازگار با محیطزیست و مواردی ازایندست مشارکت میکنند.»
دسترسی زنان به کنترل و مدیریت منابع محدود است
این دانشآموخته جامعهشناسی تصریح میکند: «باید توجه داشته باشیم که در فهم تأثیر زنان بر مسئله پسماند باید آن را مانند سکهای با دو رو مورد بررسی قرار دهیم، سکهای که یک روی آن تأثیر مثبت زنان بر کاهش تبعات مسئله پسماند است و روی دیگر آن میتواند مخرب باشد. علت عمده آن در کشورهای درحالتوسعه، نابرابری، فقر و تلاش برای بقا از هر طریق و بهرهکشی زیاد از منابع طبیعی در دسترس است و در یک سطح جهانیتر، ناشی از افزایش میل به مصرفگرایی، تأثیر مد و سبک زندگی مبتنی بر مصرف و تجمل است.»
یکی از مفاهیم اساسی که در مطالعات جامعهشناسی محیطزیستی موردتوجه قرار میگیرد مفهوم عدالت محیطزیستی است و در همین راستا مطالعات زیادی به بررسی تأثیرات توزیعی مشکلات محیطزیستی میپردازند. جعفرصالحی با اشاره به این مسئله و محوریت زنان بهمثابه گروه تأثیرپذیر میگوید: «در این دسته از مطالعات نشان داده شده است که برآیند تأثیر مسائل محیطزیستی در کشورهای فقیر و پیرامونی و طبقات پایین درون کشورها؛ در بین زنان و اقلیتها بیشتر است. همچنین در مباحث اکوفمینیستها اذعان میشود بر اینکه، بهطور تاریخی این دانش زنان از طبیعت بوده که به حفظ زندگی اجتماعات انسانی یاری رسانده است. بااینوجود و باز بهصورت تاریخی با تسلط و بهرهکشی تاریخی زنان و طبیعت روبهرو بودهایم و بهاینترتیب میتوانیم از هر دو یعنی زنان و محیطزیست بهعنوان قربانیان توسعه یاد کنیم. بهعنوانمثال طبق شواهدی که یونیسف ارائه میدهد، زنان بهویژه ساکنان طبقات اجتماعی- اقتصادی پایین و محلات فقیرنشین بیشتر تحت تأثیر مسائل بهداشتی دپوی زباله و آلودگی آب ناشی از شیرابهها قرار دارند. چراکه دسترسی زنان به کنترل و مدیریت منابع محدود و متناسب با مسئولیتهای آنها در زندگی نیست.»
زنان نتوانستهاند در حل مسئله پسماند خانگی تأثیرگذار باشند
این کنشگر محیطزیست در خصوص نادیده گرفتن زنان در سیاستگذاری عنوان میکند: «نقش زنان در فرآیند توسعه از اوایل دهه هفتاد میلادی و بهصورت گستردهتری از دهه نود در کشورهای توسعهیافته موردتوجه قرار گرفت. بهصورت مشخص اجلاس سازمان ملل در ریو دوژانیرو با عنوان توسعه و محیطزیست بر نقش قاطع زنان در دستیابی بهنوعی متفاوت از توسعه که به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی پایدار باشد، بازشناسی شد و سهم اساسی آنان در مدیریت محیطزیست و توسعه مورد تأکید قرار گرفت. در همین راستا سازمان ملل متحد در کنفرانس ١٩٩۵ درباره زنان بر سه هدف استراتژیک تأکید کرده است؛ نخست، دخالت زنان بهصورت فعالانه در تصمیمگیری محیطزیستی در همه سطوح- دوم، دخالت دادن مسائل و رویکردهای جنسیتی در سیاست و برنامههای توسعه پایدار- سوم، تقویت یا ایجاد مکانیزمهایی در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی جهت ارزیابی اثرات سیاستهای توسعهای و محیطزیستی روی زنان. بااینوجود و علیرغم همه تأکیداتی که طی چند دهه اخیر توجهاتی را بهضرورت بازنگری در برنامهریزیهای توسعه و تغییر نگرش نسبت به نقش زنان در جامعه ایجاد کرده است، کماکان زنان نتوانستهاند حتی درروند زندگی عادی روزمره خود، جایگاه خاصی درروند توسعه به دست آورند. در بعد محیطزیستی توسعه و بهصورت خاص در مورد مسئله پسماند خانگی که زنان بیشترین ارتباط را با آن دارند هم میبینیم که زنان مجریان برنامهها و سیاستهایی هستند که از سوی مردان طراحی و تدوین میشود. مشکل اساسی این طرح و برنامهها، فقدان رویکرد جنسیتی و لحاظ نکردن نقش و مشارکت فعالانه زنان در اثربخشی و انطباق و نهایتا حل مسئله است.»
بنابراین مسئله پسماند خانگی با همه ابعاد و پیامدهایش، در سراسر جهان به دنیای زنان نیز مربوط میشود. آنچه در اظهارات سحر جعفرصالحی بهعنوان کنشگر محیطزیست مطرحشده، تلاشی برای تصویر چهره یک مسئله از زاویه ابعاد زنانهاش است. اینکه زنان چگونه و از رهگذر چه ویژگیهایی بر میزان و نوع تولید پسماند، کنترل و مدیریت آن پس از تولید و شیوههای دفع، تأثیرگذار هستند. اینکه زنان در یک جهان نابرابر و ساختار متمایز جنسیتی چگونه در معرض آسیبهای بیشتر قرار میگیرند و نهایتا طرح این پرسش که چرا با وجود چند دهه تلاش برای مشارکت زنان همچنان آنها سهمی در سیاستگذاری عمومی مسئله پسماند ندارند؟ در یک نگاه عمیق بهجایگاه زنان در ایران میتوانیم وضعیت و روندهای مشابهی را بازشناسیم. چنانکه شاهد هستیم امروزه وضعیت پسماند در ایران با باوری کور نسبت به رویکرد جنسیتی در حال شتاب گرفتن است. زنان همچنان در نقش اجتماعی و سیاسی منفعلانه که ناشی از سهم کمرنگ آنان در صحنههای تصمیمگیری است، نتوانستهاند در حل مسئله پسماند خانگی تأثیرگذار باشند. هرچند در سایه خدمات شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، بارقههایی از حرکت انفرادی زنان برای ایجاد تغییر از خلال تأثیر بر سبک زندگی و مد پایدار ایجاد شده است و ممکن است در آینده بتوانند در سیاستها و برنامههای کلان هم مؤثر واقع شوند.