حیات وحش در معرض تهدید از سوی انسان

بسیاری از جانورانی که در طبیعت زیست می‌کنند، خوش‌اقبال نیستند. نه به این دلیل که درنبرد برای بقا جان می‌دهند، بلکه جمعیتشان همچون سایر اجزای طبیعت نظیر منابع آب، خاک و پوشش گیاهی رو به اضمحلال است و ای‌بسا نسل شان در معرض انقراض و محو شدن ابدی از صفحه گیتی. افزایش جمعیت انسان‌ها که منجر به گسترش شهرنشینی و توسعه کشاورزی شده است، از عوامل اصلی تخریب زیستگاه‌ حیات‌وحش است. جنگل‌زدایی برای مصارف مختلف ازجمله تولید چوب و ایجاد زمین کشاورزی بیشتر، زیستگاه‌های موجود برای بسیاری از گونه‌ها را به‌شدت کاهش می‌دهد. این از دست دادن زیستگاه، عامل اصلی کاهش تنوع زیستی است. بین سال‌های ۱۶۰۰ و ۱۹۹۲، بیش از یک‌سوم انقراض حیوانات ارتباط مستقیم با از بین رفتن زیستگاه‌های طبیعی آن‌ها داشته است. در حال حاضر، بیش از نیم میلیون گونه، که حدود ۹ درصد از کل گونه‌های زمینی را تشکیل می‌دهند، درخطر از دست دادن زیستگاه‌های خود برای ادامه‌ی بقا هستند، بنابراین هرچه پای انسان‌ها بیش‌تر به طبیعت باز می‌شود و چیرگیِ انسان‌ها بر طبیعت افزایش می‌یابد نیاز به پاسداری از طبیعت و پاسداری از گونه‌های طبیعی و تنوعِ زیستی نیز افزایش می‌یابد. دراین‌باره که چگونه چنین هدفی را باید دنبال کنیم دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه این است که در طبیعت برخی مناطق را از گزندِ انسان‌ها به دورنگه داریم، یعنی مناطقی وجود داشته باشد که ویژه‌ حیات‌وحش و حیواناتِ وحشی باشد و انسان‌ها فقط با نظارت و به‌طورمحدود به این مناطق دسترسی بیابند. چنین مناطقی را ‌پارک‌های طبیعی، ‌پارک‌های ملی، پارک‌های حیات‌وحش، مناطقِ محافظت‌شده، طبیعتِ وحش، یا ذخیره‌گاه‌های طبیعی می‌نامند. در مقابل، بر طبقِ دومین دیدگاه، به‌جای تأکید بر جدا کردنِ حیات‌وحش از انسان‌ها، باید زمینه را برای گونه‌ای هم‌زیستی میانِ انسان‌ها و حیات‌وحش فراهم کنیم، گونه‌ای هم‌زیستی که تا می‌شود بی‌آسیب و بی‌گزند باشد.
کسانی که از این دیدگاه دفاع می‌کنند معتقدند که اساساً این امکان وجود ندارد که به‌اندازه‌ کافی سرزمین‌ها و مناطقی را از دسترسِ انسان به دورنگه داریم تا بدین‌وسیله بتوانیم از بوم‌سازگان‌ها و جمعیتِ حیات‌وحش و تنوعِ زیستی پاسداری کنیم. فعالان دفاع از حقوق حیوانات معتقدند، «تاریخ توسعه سکونتگاه‌های زیستی در کره زمین باید همواره یادآور این مهم باشد که انسان‌ها با تصرف حوزه‌های زیست پذیر به‌ویژه در کنار آب‌ها و منابع غذایی، شهرهای خود را بناکرده‌اند درحالی‌که این حوزه‌های تصرف‌شده توسط انسان‌ها، زیستگاه‌های موجودات دیگری بوده‌اند که با حضور انسان‌ها یا نسل شان به‌کلی منقرض‌شده یا به‌ناچار مجبور به ترک حوزه زیستی شده‌اند و در موارد معدودی توانسته‌اند به یک نوع همزیستی با انسان‌ها برسند و در کنار آن‌ها به زندگی خود ادامه دهند. بهترین این مثال‌ها گربه‌ها و سگ‌ها هستند که طی قرن‌ها و هزاره‌ها در کنار انسان‌ها زیسته‌اند و به‌صورت متقابل از وجود هم منتفع شده‌اند. تاریخچه زندگی گربه‌ها در کنار انسان‌ها طبق یافته‌های باستان‌شناسی به پانزده هزار سال پیش می‌رسد که در شهر خوارزم و مناطقی مانند شمال ایران، ترکیه، جنوب روسیه و جمهوری‌های قزاقستان دیده‌شده‌اند. حتی جاده ابریشم تماماً به مسیری برای تحرک گربه‌ها به سراسر جهان بدل شده بود و به دلیل مفید بودنشان در کنترل جمعیت موش‌ها و جوندگان، در بسیاری فرهنگ‌ها حتی تا نروژ به‌نوعی تقدس دست یافتند. دیدن شترها؛ گاوها، لاماها، بزها و بسیاری حیوانات اهلی در بسیاری حوزه‌های شهری، صحنه‌ای معمول است، به‌علاوه به‌جز حیوانات اهلی‌شده، در شهرها و کشورهای مختلف گونه‌های بومی وحشی‌تر متعددی نیز در کنار انسان‌ها می‌زیسته‌اند، گونه‌هایی که وجودشان شاید برای افراد دیگر فرهنگ‌ها بسیار عجیب باشد؛ وجود راکن‌ها در آمریکا، پوسوم‌ها در استرالیا، روباه‌ها در انگلستان و سنجاب‌ها در کانادا حتی شیرهای کوهی در کالیفرنیا و میمون‌ها در آسیای جنوب شرقی و آفریقای جنوبی و حضور مرغان دریایی در شهرهای ساحلی و کبوترها در شهرهای دیگر، به صحنه‌هایی آشنا و معمول تبدیل‌شده است.»
شهرها چیزی فراتر از مجموعه انسان‌ها و ساخته‌هایشان است. شهرها اکولوژی‌های پیچیده‌ای هستند که در هرکجای کره زمین، اکولوژی خاص خود را با اقلیم متفاوت وگونه‌های ویژه گیاهی و جانوری دارا هستند. باید به خاطر داشت که شهرها اکوسیستم هستند نه بخش‌های مصنوعی که به حوزه‌های جزیره‌ای ازجمله بخش‌های سبز متصل هستند، درحالی‌که متأسفانه امروزه با مقوله طبیعت در شهرهای کشور ما این‌گونه برخورد نمی‌شود. هنوز هم در برخی کشورهای درحال‌توسعه ازجمله ایران؛ شهرها، انسان و طبیعت را از یکدیگر مجزا می‌بینند و توهم مدرن شدن به بهانه استفاده از ابزارهای روز وجود دارد، جدایی انسان از طبیعت و تمامی مظاهر آن بخشی از پیشرفت دانسته شده که به نابودی و کشتار وسیع حیوانات، و زیست‌گاه‌ پرندگان و گونه‌های متعدد جانوری منجر می‌شود. در کنار حیات انسان‌ها، احترام و حفظ حقوق حیوانات، به‌ویژه گونه‌های بومی بخش مهمی از وظایف مدیریت شهری در هر کشور است اما متأسفانه در کشور ما، مدیریت شهری، پیشتاز کشتار مستقیم و غیرمستقیم حیوانات به بهانه ازدیاد آن‌هاست. این عمل نه‌تنها غیرانسانی است بلکه تعادل اکوسیستم‌های بومی را به‌ویژه برای گونه‌هایی که هزاران سال است در این منطقه زیسته‌اند بر هم می‌زند. براین اساس گروهی از صاحب‌نظران از دومین دیدگاه در این زمینه  یعنی از هم‌زیستیِ انسان‌ها و حیات‌وحش  دفاع می‌کنند. وضعیتی که آنان دراین‌باره مطلوب می‌دانند جهانی است که در آن هم‌زیستی کم‌ترین آسیب را به همراه دارد، خواه در روابطِ میانِ انسان‌ها با همدیگر خواه در روابطِ میانِ انسان‌ها و حیات‌وحش. در همین حال فعالان محیط‌زیست دراین‌باره که چرا باید دیدگاهِ دوم را نادیده نگرفت، بر دو  نکته انگشت می‌گذارند. یکی اینکه تقاضای انسان‌ها برای زمین چنان زیاد و اشتهای انسان‌ها برای منابعِ طبیعی چنان سیری‌ناپذیر است که در بهترین حالت فقط بخشِ کوچکی از سطحِ زمین را می‌توان به‌دوراز دسترسِ انسان نگاه داشت. دراین‌باره گفتنی است که حتی بزرگ‌ترین پارک‌های طبیعی و مناطقِ حفاظت‌شده هم آن‌قدر بزرگ نیستند که روندها‌ی طبیعی در بوم‌سازگان‌ها را پایدار نگه‌دارند.
نکته‌ دومی که حائز اهمیت بوده، این است که اساساً جمعیتِ حیواناتِ وحشی فقط وقتی پرشمار خواهد ماند و فقط وقتی خطرِ انقراضِ گونه‌ها کاهش خواهد یافت که انسان‌ها و حیات‌وحش باهم در زمینی مشترک زندگی کنند بی‌آنکه هیچ‌یک تأثیری منفی بر زندگیِ دیگری بگذارد. البته کسانی که از دیدگاهِ هم‌زیستی هواداری می‌کنند محافظت از راهِ جداسازی را رد نمی‌کنند و مخالفتی با تعیین کردنِ برخی مناطق به‌عنوانِ مناطق محافظت‌شده ندارند، اما معتقدند که چنین راهکاری به‌هیچ‌روی بسنده نیست. همیشه و از قدیم تعارض بین حیوانات وحشی و انسان‌ها وجود داشته است و با به وجود آمدن روستاها و شهرها این تعارض پررنگ‌تر شده است. عمده تعارضات هم بین انسان‌ها با حیوانات گوشت‌خوار بزرگ پدید آمده است. علاوه بر اینكه ما عرصه را بر این حیوانات تنگ كردیم، با شكار بی‌رویه جمعیت طعمه‌های طبیعی را هم كاهش دادیم. حیواناتی مانند شوكا و گوزن و گراز طعمه‌های اصلی پلنگ هستند. ما وقتی طعمه‌های اصلی این حیوان را از بین ببریم ناخودآگاه این حیوان در تنگنای غذایی قرار می‌گیرد و به زیستگاه انسان هجوم می‌آورد مانند دامداری‌ها یا دام‌هایی كه در مراتع هستند كه باعث تعارض می‌شود. 
مقالات علمی زیادی نشان می‌دهد كه در زیستگاه‌هایی كه جمعیت حیات‌وحش و طعمه‌های طبیعی وجود دارد این تعارض بسیار كمتر است. مناطقی مانند پارك ملی گلستان كه جمعیت حیات‌وحش خوبی دارد، تعارض به نسبت جاهایی كه تخریب انسانی زیاد بوده كمتر است، بنابراین وقتی یك دامدار از زیستگاهی سالم حمایت می‌كند، اولین نفع برای خود اوست كه تعارض بین حیوان درنده و دام را كم می‌كند. 
بااین‌وجود، وقتی سخن از ارتباطِ انسان‌ها و حیات‌وحش به میان می‌آید بسیاری از مردم با نگاهی منفی و حاکی از ناخوشایندی به این موضوع واکنش نشان می‌دهند. برای نمونه، بسیاری از مردم بر این گمان‌اند که حیواناتِ وحشی به محصولاتِ کشاورزی آسیب می‌زنند، ساخت‌وسازها را خراب می‌کنند، و یا امنیت و سلامتِ انسان‌ها را به خطر می‌اندازند. به‌طورکلی «وحش» و «وحشی» صفت‌هایی است که برای بسیاری از مردم معنایی منفی دارد. اما در تعبیرِ علمی وقتی می‌گوییم حیوانی وحشی است معنایی که منظور می‌شود صرفاً‌ این است که آن حیوان اهلی نیست یا انسان‌ها قادر نیستند رفتارها و کردارهایش را مهار کنند. از همین رو امروزه بسیاری از کارشناسان علمی ترجیح می‌دهند به‌جای اصطلاحِ «حیواناتِ وحشی» از اصطلاحِ «حیواناتِ آزاد-زی» استفاده کنند. بااین‌حال فعالان حقوق حیوانات ضمنِ توجه به چنین ابهام‌هایی «همان اصطلاحِ حیات‌وحش» را ترجیح می‌دهند.
شکی نیست که برخوردهای آسیب‌‌زا میان انسان‌ها و حیواناتِ وحشی را نمی‌توان نادیده گرفت اما فعالان حقوق حیوانات قصد ندارند برای ما بهشتی ترسیم کنند که در آن‌جا انسان‌ها و حیات‌وحش در صلح و صفا در کنارِ هم می‌زیند. برعکس، آن‌ها طیفِ گسترده‌ای از مشکلات را به‌دقت بررسی می‌کنند، گرچه قصد دارند از رابطه‌ برخوردآمیز و ستیزگرانه میان انسان و حیات‌وحش فراتر روند و راه‌هایی برای هم‌زیستی نشان دهند و برای تحقق این امر در نخستین گام باید به کاهش جاده‌سازی و جلوگیری از تبدیل اراضی طبیعی به زمین‌های کشاورزی و کاهش چرای بی‌رویه دام، ممانعت از تصرف آبشخورها و کاهش استخراج معادن روی آورد، چراکه موضوع انقراض جانوران یک موضوع بسیار جدی و حیاتی برای زندگی انسان‌هاست و این مقوله چرخه طبیعت را به‌هم می‌زند و می‌تواند بر محیط‌زیست و جوامع انسانی پیامد بسیار بدی داشته باشد.   بدون تردید حفاظت از زیستگاه حیات‌وحش منجر به بهبود زندگی انسان‌ها می‌شود و باید در نظر داشت که کره زمین فقط شامل انسان‌ها نیست؛ بلکه شامل جانوران، گیاهان، دریاها، رودخانه‌ها و جنگل‌هاست و باید این امانت را به نسل‌های بعد منتقل کرد.