گروه اجتماعی- مریم رمضانی
کشور ما یکی از فقیرترین سرانههای جنگلی را دارد، این در حالی است که روزانه حدود ۵۰۰ هکتار از جنگلها و مراتع از طریق تخریب و تغییر کاربری از دست میرود. تخریب زیستگاههایی که تنوع زیستی کشور را کاهش داده و پیامدهای غیرقابل جبرانی به همراه دارد. دو دهه قبل سطح جنگلهای طبیعی بیش از ۱۳ و نیم میلیون هکتار بود، اما حالا این سطح به حدود ۱۲ میلیون هکتار رسیده است. تخریبی گسترده و روزافزون که تنوع زیستی را هدف قرار داده است. این مسئله محدود به جنگلها نبوده و مراتع هم با سرعت در حال تخریب یا تغییر کاربری هستند و در این میان نابودی درختان و جنگلهای دستکاشت نیز بهویژه در شهرهای بزرگ هربار با دلایلی مانند خشکیدگی، خطر سقوط درخت و یا قطع گونههای عمدتا کهنسال صرفا توجیه میشود.
شاید به همین علت است که میگویند در روز درختکاری اگرچه کاشت درخت مرسوم است، اما مراقبت و بقای درختان کاشتهشده اهمیتی بسیار بیشتر از غرس نهال دارد، به عبارتی «نگهداشت» درختان بیش از «کاشت» آنها اهمیت دارد؛ واقعیتی که کماکان از سوی مدیران و مسئولان مغفول مانده است. در سالهای گذشته بارها در مورد روند تخریب و نابودی درختان هشدارهایی از سوی فعالان محیطزیست دادهشده اما آمار تخریبها نشان میدهد این روند نهتنها متوقف نشده که افزایش نیز یافته است. در چنین شرایطی حفاظت از سرمایههای طبیعی شهرها چون حفظ درختان کهنسال و باغات برجایمانده بر اقدام برای درختکاری ارجح است.
لزوم اصلاح نگرش مصرفی و کوتاهمدت به منابع طبیعی
محمد متینی زاده، عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور نیز با این دیدگاه موافق است. او در گفتوگو با «رسالت» میگوید: «اگر میخواهیم طبیعت دوباره سرزنده باشد باید به اصل حفاظت و نگهداری از درختانی که قبلا کاشته شدهاند توجه کرده و نگرش مصرفی و کوتاهمدت به منابع طبیعی را اصلاح کنیم. صحبت از کاشت جنگل به نیت اینکه ۳۰ سال بعد برای تولید کاغذ، مقوا و چوپ پاکتراشی شود، صحبت و دیدگاه درستی نیست. میلیونها سال است که پوششهای گیاهی خدمات بسیار فراوانی به سیاره زمین ارائه کردهاند و بر هیچکسی پوشیده نیست که ثمره درختان بسیار فراتر از موارد مصرفی نظیر تولید چوب و کاغذ بوده است.
یکی از کارکردهای مهم اکوسیستمهای جنگلی، نقش آنها در حفظ منابع تجدیدناپذیر خاک و جلوگیری از انهدام آنهاست و نقشی کلیدی، حیاتی و بسیار تأثیرگذار در کاهش فرسایش خاک دارند. از طرفی درختان و بهطورکلی پوششهای گیاهی از منابع آبی حفاظت کرده و آب تولید میکنند و با میکروارگانیسمهای خاک ارتباط برقرار و دایره ارگانیسمهای خاک را گسترش میدهند و به نحوی از حشرات اکوسیستم حفاظت میکنند. به این مفهوم که وقتی جنگلها و مراتع آباد باشد، بسیاری از حشرات بهجای اینکه مزارع را دچار آفت و بیماری کنند، به زندگی مسالمتآمیز خود در دل جنگلها و مراتع ادامه میدهند. فراموش نکنیم که پوششهای گیاهی بهویژه درختان برای کاهش دما در شهرها مناسب هستند و میتوانند روی بهبود شرایط هوای پیرامون ما نقش داشته باشند. درختان با ایجاد تعادلبخشی در متابولیسم شهر و ارائه خدمات اکوسیستمی همچون کاهش آلایندههای هوا، تعدیل جزایر حرارتی و تلطیف دمای محیط، کنترل روان آبها و سیلابهای شهری و ترسیب و ذخیره کربن، به ارتقای کیفیت زیست شهرها کمک میکنند. به همین علت با نگاه و رویکرد مصرفی به منابع جنگلی و درختان قاعدتا حفظ و نگهداشت این منابع نمیتواند در اولویت سیاستگذاران و مدیران اجرایی قرار گیرد و ازبینرفتن بخش وسیعی از جنگلها یا درختان شهری به اتفاق خاصی منجر نخواهد شد. درحالی که باید صرفا بر مسئله نگهداری، حفاظت، احیا و توسعه متمرکز بود.»
چرا تعداد زیادی دفاتر املاک در کنار جنگلها وجود دارد؟
متینی زاده معتقد است: «وقتی عزم ملی برای حفاظت از عرصههای جنگلی وجود داشته باشد، آنگاه هیچکس به خودش اجازه نمیدهد یک درخت ٣٠ یا ٤٠ساله را بهراحتی قطع کند.» این عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور دراینباره توضیح میدهد که«باید به درختان و گیاهان و مراتع فرصت بدهیم تا اکوسیستمی که تشکیل دادهاند را به سمت شکوفایی پیش ببرند، باید به درختان آشنا به یک اقلیم اجازه داد تا به سن کهنسالی برسند؛ مثلا ۹۰ساله شوند. سپس به آنها اجازه داد تا با کهنسالتر شدن، جنگل را به یک زیستبوم خودکفا تبدیل کنند. اما نگذاشتیم که چنین مسیری طی بشود. بنابراین به یک عزم ملی برای حفاظت از منابع طبیعی و دوری از تغییر کاربری نیاز داریم. آنچه باعث شده منابع طبیعی آسیب ببیند، از رده خارجکردن اهمیت آن است. وقتی حفظ این منابع ارزشمند را جزو اولویتهای آخرمان قرار میدهیم و برای هرچیزی ازجمله معدنکاوی و انواع تغییرات کاربری نظیر کشاورزی و ویلاسازی اهمیت بیشتری قائلیم، معلوم است آسیبهایی که منابع طبیعی متحمل میشوند، بسیار گسترده خواهد بود. تأسیس دفاتر معاملات املاک در کنار منابع طبیعی نشان میدهد که جنگلها و مراتع از طریق طرحهای عمرانی و ویلاسازیهای گسترده در حال تخریب و تغییر کاربریاند وگرنه چرا باید تعداد زیادی دفاتر املاک در کنار جنگلها وجود داشته باشد؟ بنابراین منابع طبیعی ماتحت تأثیر عوامل مخربی قرار دارد. بیش از یک دهه است که ویلاسازی در استانهای شمالی از کنار مناطق ساحلی به اعماق جنگلها کشیده شده است. ضعف نظارتی موجب شده دامنه جنگلخواری در شمال کشور روزبهروز گستردهتر شده و بکرترین نقاط جنگلی را نیز در معرض تخریب قرار دهد. در این میان اما درختان محیطهای شهری نیز وضعیت مشابهی دارند؛ منابع محدود طبیعی شهری بهعنوان یک مزاحم برای مدیران شهری سازهمحور و برخی از فعالان عرصه ساختوساز تلقی شده که فعالیت آنها را با چالش مواجه میکند. حالآنکه دوام حیات شهری منوط به وجود منابع اینچنینی است.»
این عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور خاطرنشان میکند که «غلبه ساختوسازها و تخریب و قطع بیرویه درختان طی سالهای اخیر بهویژه در کلانشهرها نمایانگر عدم نظارت و نبود عزم ملی است. همه ما میدانیم که اراضی منابع طبیعی نباید تخریب شود و یا در قله یک جنگل مرتفع، نباید ویلایی ساخته شود، ولی این اتفاقات به فراوانی رخ میدهد، چون خبری از نظارتهای سفتوسخت و بهدوراز سفارش و رانت نیست. البته عدم ارزشگذاری درختان نیز مزید بر علت شده است. ازاینرو مادامیکه مسئله ارزشگذاری در حوزه منابع طبیعی بهطور اساسی و ریشهای حل نشود، نمیتوان چشمانداز روشنی برای حل مسائل اینچنینی متصور بود. عزم ملی نیز مهم است. در غیر این صورت هرگونه تخلفی در اراضی منابع طبیعی رخ خواهد داد. این عزم باید حاکم شود و پیش از اجرای هر پروژهای باید، منابع طبیعی را در اولویت قرار داد و رویکردها را به سمتوسوی توسعه پایدار هدایت کرد تا خدشهای به ساحت این منابع ارزشمند وارد نشود. منابع پرارزشی که از هزاران سال گذشته به ما رسیده را بهراحتی از بین میبریم و با اینروند چیزی برای دو سه نسل بعد از ما باقی نمیماند. مگر در کشور چه میزان جنگل بکر و مرتع داریم و اگرچه رویکرد حاکمیت به سمت حفاظت بوده است، اما در عمل گامهای محکمی در این زمینه برداشته نشده و برخلاف کاشت درختان که هزینه بسیار کمی دارد و صرفا نهالی کاشته میشود، مقوله حفاظت بسیار دشوار و پرهزینه است. باید بودجه مناسبی تخصیص داد و نیروی انسانی را به تعداد کافی به خدمت گرفت. در حال حاضر سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری بهعنوان رکن ناظر بر حفاظت از منابع طبیعی به لحاظ نیروی انسانی خالی شده است. ما در سطح جنگلهایمان چه تعداد جنگلبان داریم؟ هر جنگلبان چه وسعتی را میتواند پوشش دهد؟ تحقق این موارد نیازمند اعتبار و منابع است، وقتی اعتباری موجود نباشد، مشخص است که نمیتوان در مقوله حفاظت موفق بود. در کشوری که تا به این حد منابع طبیعی آن تحتفشار هستند، اصلیترین عامل، حفاظت است.»
اولویت نخست، حفاظت از جنگلهای طبیعی است
هومن روانبخش، عضو هیئتمدیره انجمن جنگلبانی ایران و عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع نیز در گفتوگو با «رسالت» اهمیت حفاظت از درختان کاشته شده را بیش از درختکاری دانسته و میگوید: «سالهاست که به موضوع درختکاری توجه شده، اما آنطور که باید مسئله درختداری موردتوجه نبوده است. از دهه چهل بهبعد جنگلکاری و درختکاریهای بسیاری صورت گرفته اما در حال حاضر نباید سطوح جدیدی از مراتع و اراضی غیرجنگلی را به جنگل تبدیل کرد و باید به همان درختانی که در گذشته کاشته شده رسیدگی کرد. بنابراین بودجهها و منابع آبی که باهدف توسعه جنگل و درختکاری اختصاص مییابد را باید برای نگهداری و حفاظت از درختانی صرف کرد که قبلا کاشته شدهاند. البته نوار شمالی کشور و یا جنگلهای هیرکانی از این مسئله مستثنی هستند؛ در این نواحی، اراضی مخروبهای قرار دارد که در گذشته جنگل بوده و در حال حاضر تغییر کاربری پیدا کرده و یا رها شده است، برای حفاظت از خاک و طبیعت و برای حمایت از حیاتوحش خوب است که در این مناطق درختکاری صورت بگیرد و چنین اقدامی در این مناطق قابل توجیه است ولی برای مناطق خشک و نیمهخشک کشور که بیشتر از دوسوم خاک کشور را در برمیگیرد، جنگلکاری و درختکاری در شرایط فعلی منطقی و مقدور نیست. مهمتر از همه این است که رویکرد خود را در موردحفاظت از جنگلهای طبیعی تغییر دهیم. در استان تهران بیشتر از چهل تا پنجاههزار هکتار جنگل طبیعی وجود دارد، که شامل جنگلهای اُرس، سرو کوهی و بنه است و درختان تاق و گز هم بهصورت محدودتری قابلمشاهده است. جنگلهای اُرس که عمده جنگلهای استان تهران را تشکیل میدهند وضعیت خوبی ندارند. چرای بیرویه دام چندین برابر ظرفیت موجود، تودههای جنگلی را با مشکل مواجه کرده و با فرسایش خاک مواجهیم و زادآوری متوقف شده است، تمامی اینها درکنار تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی به جنگلهای طبیعی فشار وارد میکند. در این وضعیت اگر قرار است انرژی و هزینهای برای منابع طبیعی صرف شود، اولویت با تودههای جنگلی طبیعی است. این جنگلها دارای درختانی با چندین هزار سال قدمتاند. تعداد درختان اُرس هزارانساله در استان تهران کمنیست اما متأسفانه رویشگاههایی که این درختان را در خود جایدادهاند با مشکلات زیادی مواجهاند که بخشی از این مشکلات ناشی از تخریب انسانی و بخشی هم ناشی از تغییر شرایط طبیعی است. به همین علت اولویت باید در وهله نخست، حفاظت از جنگلهای طبیعی موجود در سراسر کشور باشد. اولویت دوم، حفاظت و نگهداری از جنگلهای مصنوعی کاشته شده در سالهای گذشته و اولویت سوم درختکاری است که با توجه به وضعیت اقلیمی و محدودیت منابع آبی کشور در حال حاضر منطقی نیست عرصه یا پهنه جدیدی به درختکاری اختصاص یابد.»
این عضو هیئتمدیره انجمن جنگلبانی ایران عنوان میکند: «بخشی از دلایل تمرکز بر درختکاری و کمتوجهی به مقوله حفاظت، مدیریتی است. معمولا درختکاری نمود بیشتری داردو میتوان ویترین خیلی خوبی از اقدامات انجام شده ارائه داد ولی موضوع درختداری، نگهداری و حفاظت نمود و بازخورد خبری ندارد و در اینجا بحث تبلیغات و بودجه نیز مطرح است. هرچند در سالیان اخیر نگاهها تغییر کرده و مدیران در سطوح مختلف به این آگاهی رسیدهاند که درختداری اهمیت بیشتری دارد. برخی از سازمانهای مردمنهاد نیز در روز درختکاری بهدنبال ترویج فرهنگ حفاظت و نگهداری از درختانی هستند که سالیان پیش کاشته شده است. اما به طورکلی دیدگاهها به این صورت شکل گرفته که در روز درختکاری حتما باید درخت کاشت، حال اینکه در حال حاضر شرایط اینگونه ایجاب میکند که درخت جدیدی نکاریم و بر مقوله حفاظت و نگهداری متمرکز باشیم. در شرایطی که میزان بارندگی کماست و برخی شهرها حتی برای تأمین آب شرب هم با مشکل مواجهاند، قاعدتا فضای سبز در اولویت قرار نمیگیرد و بسیاری از درختان از بین میروند. در استان تهران بهخاطر بحران آب، ١٦ هزار درخت کاج که در دهههای ٤٠ و ۵٠ کاشته شده، دچار ضعف، بیماری و آفت شدهاند. امروز در بسیاری از شهرها با مشکل فرونشست زمین مواجهیم که ناشی از برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی است. در شهر تهران بخش عمده آبیاری فضای سبز از منابع آبهای زیرزمینی انجام میشود و درنتیجه این موضوع باعث فرونشست میشود. باتوجهبه اینکه درخت نیاز آبی بالایی دارد، باید بهجای کاشت درختان بیشتر، درختان موجود نگهداری شوند.»
روانبخش به این پرسش که آیا در شرایط فعلی، امکان کاشت گونههای بومی وجود دارد، اینگونه پاسخ میدهد: «حتی برای کاشت گونههای بومی هم باید پتانسیل آن در یک عرصه مرتعی وجود داشته باشد. مراتع اکوسیستمهای پویا و کاملی هستند و باتوجه به شرایط اقلیمی، در جایی که امکان رشد درخت فراهم نبوده، برخی از گونههای مرتعی ظاهر شدهاند، بعضی از گونههای چوبی مرتعی نظیر گون و درمنه، در پاسخ به شرایط اقلیمی و محیطی منطقه طی هزاران یا میلیونها سال تکامل پیداکردهاند و اگر در جایی مرتعی طبیعی قرار دارد، نباید در آن دخل و تصرفی داشت. مگر در اطراف شهرها که به فضای سبز نیاز داریم، در این مکانها توجیهپذیر است ولی اینکه مراتع را، حتی با گونههای درختی بومی به جنگل تبدیل کنیم، منطقی نیست. اینگونهها باید در جایی کاشته شود که پتانسیل آن وجود دارد. بهعنوان مثال در برخی بخشهای دامنه جنوبی البرز، تودههای اُرس و درختان داغ داغان وجود دارد و کاشت این درختان ایرادی ندارد، اما اینکه قسمتهای جنوبی تهران که مرتعی و بیابانی هست را با صرف هزینه گزاف و مصرف آب بسیار زیاد، با کاشت گونههای بومی جنگلکاری کنیم منطقی نیست. در زاگرس هم میتوان نسبت به کاشت گونههای بومی نظیر بلوط و زالزالک برای واکاری و احیای جنگلهای زاگرس اقدام کرد، ولی در مناطق مرتعی و فاقد پتانسیل لازم، حتی با گونههای بومی هم نباید نسبت به جنگلکاری اقدام نمود.»
از معضل عدم ارزشگذاری درختان تا احساس مسئولیت نکردن پیمانکاران
این عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در ادامه با اشاره به اینکه شهرداریها در سالهای گذشته در نگهداری از درختان کوتاهی کردهاند عنوان میکند: «شهرداریها در بخش علمی و فنی بسیار ضعیف هستند و پیمانکارانی که در رابطه با نگهداری از فضای سبز مسئولیت دارند، به وظیفه خود بهدرستی عمل نمیکنند و در فصول سرد سال که خاک را برای جذب آب بیشتر شخم میزنند، به دلیل بیدقتی، به تنه نهالها آسیب میرسانند و این باعث آفت و بیماری و خشکی درختان میشود. متأسفانه کارگران فضای سبز برای فعالیت در این بخش آموزش ندیدهاند و پیمانکاران معمولا با هزینه کمو بدون پشتوانه علمی از کارگران غیرماهر استفاده میکنند. از سوی دیگر در برنامهریزیهای کلانتر و اجرای پروژههای مختلف نیز فضای سبز آخرین بخشی است که به آن توجه میشود. هر پروژه، دارای یک سرفصل مطالعاتی است و در این بخش درآمدها و هزینهها و بیلان کاری را محاسبه میکنند، اگر ارزش واقعی درختان و فضای سبز در این بخش دیده شود، معادلات تغییر خواهد کرد. در چنین شرایطی فرمان قتلعام و مرگ درختان و تخریب فضای سبز بهراحتی امکانپذیر نخواهد بود و پروژهها به نحوی طراحی و اجرایی میشوند که کمترین خسارت به فضای سبز وارد شود. اینگونه موارد معمولا موردتوجه نیست و حتی در جابهجایی درختانی که در مسیر پروژههای عمرانی قرار دارند، به شکل علمی و فنی عمل نمیشود. درختان را باید در فصل خزان و با امکانات مناسب جابهجا کرد تا ریشه و تاج درختان آسیب نبیند. اما در اغلب موارد، طی فرآیند جابهجایی، ریشه و تاج درختان آسیب میبیند و یا بهخاطر عدم رسیدگی و آبیاری ناکافی بهسرعت از بین میروند. بنابراین در سطوح پایین تا بالای مدیریتی ما آن پشتوانه علمی و فنی قوی وجود ندارد و بسیاری از اقداماتی که در سطح شهرها انجام میشود، به فضای سبز و درختان صدمات جدی وارد میکند و گاه درختان در نتیجه نرسیدن آب و غذا خشکشده و یا آفات و بیماریها به سراغشان میآید، ازاینرو باید ضمن ارتقاسطح علمی و فنی، احساس مسئولیت بیشتری داشت، در بسیاری مواقع پیمانکاران شهرداری احساس مسئولیت نمیکنند و کارگرانی که به خدمت میگیرند را آموزش نمیدهند. در اینجا نظارت هم بسیار مهم است و حتی میتوان از ظرفیت نهادهای مردمی برای بحث نظارت استفاده کرد تا به این طریق بتوانیم درختان را بهعنوان سرمایه سبز تا سنین کهنسالیشان حفظ کنیم.» روانبخش خاطرنشان میکند: «اگر میخواهیم از جنگلها بهعنوان اسلحهای در جنگ با تغییرات اقلیمی استفاده کنیم، پس باید به درختان اجازه بدهیم تا پیر بشوند. این دقیقا همان چیزی است که گروههای بزرگ حفاظت از طبیعت میخواهند انجام دهیم. میزان ذخیره کربن در درختان کهنسال بیشتر است و به ترسیب کربن و کاهش گازهای گلخانهای بسیار کمک میکنند. دیگر نباید مانند گذشته درختانی که سنشان بالاست و چوبشان در آستانه پوسیدگی قرار دارد را بهراحتی قطع کرد، چراکه با این اقدام میراث ژنتیکی و فیزیولوژیکی آنها و نیز زیستگاه منحصربهفردی برای حفاظت از طبیعت را برای همیشه از دست میدهیم. درختان کهنسال عمر طولانیتری دارند و از اینرو، پل رابطی بین چرخههای زیستمحیطی درگذر قرون مختلف هستند و طبق مدلسازیهای محققان، اینگونه درختها بازه زمانی تنوع ژنتیکی کلی جمعیت درختان را به طرز چشمگیری گسترش میدهند. احیای جنگلها و کاشت درختان جدید مهم است، اما قرنها طول میکشد تا درختان کهنسال پدید آیند و نقش حیاتیشان را ایفا کنند.»