مسعود پیرهادی
در روزهایی که گمانهزنیها درباره آینده مقاومت به اوج رسیده بود، حملههای دقیق و حسابشده جمهوری اسلامی ایران به عمق سرزمینهای اشغالی که در پاسخ به تجاوز وحشیانه رژیم صهیونی تعریف میشود، ورق بازی را برگرداند. معادلاتی که سالها با پول و پروپاگاندا بر روی میز قدرتهای جهانی چیده شده بود، یکبهیک از هم فروپاشید. رژیم صهیونیستی که همواره در رسانههای غربی بهعنوان یک «ابرقدرت شکستناپذیر منطقهای» معرفی میشد، حالا ناچار است لاشه غرورش را از زیر آوار ترس و تردید بیرون بکشد.
موشکها و پهپادهایی که از هزاران کیلومتر آنسوتر عبور کردند و با عبور از سپرهای آهنین، کبر و غرور آهنینتر صهیونیستها را شکستند، نهفقط قدرت نظامی که تصویر رسانهای رژیم را نیز هدف گرفتند. افسانهها گاهی برای دشمن، سرمایهای بزرگتر از تانک و تفنگاند. و این افسانه، بهروشنی، دیگر افسانه نیست.
در پس این رخدادها، باید یک واقعیت مهم را بهیاد بیاوریم: هزینه مقاومت، کماکان کمتر از هزینه سازش است.
هر جا ایستادهایم، روی هزینهها ایستادهایم. اما اگر ایستادهایم و نه در زانوگاه تسلیم، به این معناست که راهی که آمدهایم، دستکم کرامتمند بوده. سازش، بهویژه با دشمنی که نهتنها به هیچ عهدی پایبند نیست، بلکه اساسا موجودیت تو را برنمیتابد، بازی باخت-باخت است. تاریخِ ملتهایی که دست به سازش زدهاند، دفترهای دردناکی دارد؛ ما اما هنوز میتوانیم با غرور از ایستادگیمان بگوییم.
در این میان، صحنه داخلی نیز تصویر دیگری از مردم ایران به رخ کشید. مردمی که اگرچه ممکن است در روزمرهها از هم دور باشند، اما در وقتهای سخت، بیهیچ دعوتنامهای کنار هم میایستند. همانطور که در بدر و خیبر ایستادند، همانطور که در روزگار تحریم و ترور ایستادند.
دشمن میپنداشت که با ترور سرداران، با جنگ ترکیبی و با تحریم و تهدید، سازمان رزم ملت ایران و محور مقاومت از هم میپاشد، اما امروز باید دوباره بنشیند و طراحی کند؛ چون ما در بازسازی نهتنها سریعیم، بلکه خلق ابتکار از دل بحران را نیز خوب بلدیم.
امروز سازمان رزم ما تنها شامل ارتش و سپاه و حزبالله و انصارالله نیست، بلکه ملتی شده که از دل خاکسترها، ققنوسوار سربرمیآورد.
حملههایی که گذشت، بیشتر از آنکه پایان راه باشند، آغاز دورانی تازهاند. دورانی که در آن، پوشالیبودن هیمنه دشمن روشنتر، منطق مقاومت پررنگتر و ایمان مردم ما به راهی که میروند، ریشهدارتر خواهد شد. اگر قرار است افسانهها بریزند، بگذار بریزند. ما واقعیتی هستیم که ایستادهایم.