

انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
توصیههایی به رئیس دولت منتخب در انتخاب وزیر آموزشوپرورش
محمدرضا نیک نژاد-کنشگر صنفی
طی سه دهه گذشته بحثها، چالشها و دعواهای سیاسی بخش مهمی از منابع، امکانات و انرژی حرفهای سامانه آموزشی را به باد داده است؛ برای نمونه حذف معاونت پرورشی در دوره اصلاحات، اجرای شتابزده سند تحول بنیادین در دوره احمدینژاد و دعوا بر سر سند 2020 در دولت روحانی نمونههایی از آن چالشهای بهشدت آسیبزا بوده است. وجود چنین کش مکشهایی و البته پیامدهای آسیبزا انکارناپذیر است اما دراینباره چه باید کرد؟
دشواریهای آموزشی ما دو گونه در هم تنیدهاند؛ اول انتظارات حداکثری حاکمیت و خواستههای بیش از ظرفیت سامانه آموزشی و دیگری ناکارآمدی این سامانه در انجام وظایف حداقلی خود یعنی باسواد کردن نوآموزان و آماده کردن آنان برای زیستی نسبتا معمولی در جهانی بهشدت دگرگون شونده است. نگارنده، هم بهعنوان یک آموزگار و هم بهعنوان کسی که اندک دانشی در زمینه آموزشوپرورش دارد، در کوتاهمدت چندان انتظاری در راستای دگرگونی نگاه حاکمیتی، نهتنها در این دولت بلکه در هر دولتی و با هر گرایش سیاسی ندارم اما در زمینه وظایف حرفهای آموزش میتوان انتظار داشت که با اندک تعدیلی در نگرش و متناسبسازی آن با واقعیتهای جامعه، فاصله گرفتن از نگاه پولی و سودمحور در آموزش، تخصیص بودجه درخور و توزیع عادلانه آن در مناطق آموزشی و مدارس بهویژه مدارس دولتی، دوری از نگاه کمی به آموزش و تلاش برای دگرگونیهای کیفی در راستای وظایف بنیادین ساختار آموزشی، بالا بردن سطح زندگی فرهنگیان در راستای انجام بهتر وظایف حرفهای، دوری از نگاه پادگانی به دانش آموزان و درک شرایط سنی و گامهای رشد آنان، شرایط از اینکه هست بدتر نشود! ازاینرو نگارنده دو توصیه به رئیس دولت جدید دارم.
نخست آنکه با برگزیدن وزیری با کمترین واکنشها در گستره دعواهای سیاسی و تااندازهای مورد اعتماد رقبای سیاسی، فضای آموزش را آرام نگه دارد و دوم آنکه بهطور نسبی ساختار آموزشی کشور و چالشهای آن را بشناسد و البته با دگرگونیهای آموزشی جهان در دهههای گذشته آشنا باشد تا دستکم آسیب بیشتری به انجام وظایف حرفهای، ذاتی و سنتی این سامانه وارد نکند.
طی سه دهه گذشته بحثها، چالشها و دعواهای سیاسی بخش مهمی از منابع، امکانات و انرژی حرفهای سامانه آموزشی را به باد داده است؛ برای نمونه حذف معاونت پرورشی در دوره اصلاحات، اجرای شتابزده سند تحول بنیادین در دوره احمدینژاد و دعوا بر سر سند 2020 در دولت روحانی نمونههایی از آن چالشهای بهشدت آسیبزا بوده است. وجود چنین کش مکشهایی و البته پیامدهای آسیبزا انکارناپذیر است اما دراینباره چه باید کرد؟
دشواریهای آموزشی ما دو گونه در هم تنیدهاند؛ اول انتظارات حداکثری حاکمیت و خواستههای بیش از ظرفیت سامانه آموزشی و دیگری ناکارآمدی این سامانه در انجام وظایف حداقلی خود یعنی باسواد کردن نوآموزان و آماده کردن آنان برای زیستی نسبتا معمولی در جهانی بهشدت دگرگون شونده است. نگارنده، هم بهعنوان یک آموزگار و هم بهعنوان کسی که اندک دانشی در زمینه آموزشوپرورش دارد، در کوتاهمدت چندان انتظاری در راستای دگرگونی نگاه حاکمیتی، نهتنها در این دولت بلکه در هر دولتی و با هر گرایش سیاسی ندارم اما در زمینه وظایف حرفهای آموزش میتوان انتظار داشت که با اندک تعدیلی در نگرش و متناسبسازی آن با واقعیتهای جامعه، فاصله گرفتن از نگاه پولی و سودمحور در آموزش، تخصیص بودجه درخور و توزیع عادلانه آن در مناطق آموزشی و مدارس بهویژه مدارس دولتی، دوری از نگاه کمی به آموزش و تلاش برای دگرگونیهای کیفی در راستای وظایف بنیادین ساختار آموزشی، بالا بردن سطح زندگی فرهنگیان در راستای انجام بهتر وظایف حرفهای، دوری از نگاه پادگانی به دانش آموزان و درک شرایط سنی و گامهای رشد آنان، شرایط از اینکه هست بدتر نشود! ازاینرو نگارنده دو توصیه به رئیس دولت جدید دارم.
نخست آنکه با برگزیدن وزیری با کمترین واکنشها در گستره دعواهای سیاسی و تااندازهای مورد اعتماد رقبای سیاسی، فضای آموزش را آرام نگه دارد و دوم آنکه بهطور نسبی ساختار آموزشی کشور و چالشهای آن را بشناسد و البته با دگرگونیهای آموزشی جهان در دهههای گذشته آشنا باشد تا دستکم آسیب بیشتری به انجام وظایف حرفهای، ذاتی و سنتی این سامانه وارد نکند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.