

انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
گزارشی از زندگی هنری «چنگیز جلیلوند» دوبلور پرآوازه کشور؛
دوبله مرا گرفتار خود کرد
عباس یاری منتقد، نویسنده و سردبیر ماهنامه سینمایی «فیلم» در صفحه اینستاگرام خود نوشت ، چنگیز جلیلوند دوبلور، مدیر دوبلاژ و هنرپیشه سینما به بیماری کرونا مبتلا شد.
به گزارش« پایگاه خبری، تحلیل وطن روز» عباس یاری با اعلام این خبر در صفحه اینستاگرام شخصیاش نوشت: «چند ماه پیش با چنگیزخان جلیلوند که منزل یکی از دوستانم بود، تلفنی حرف زدم، از هر دری گفتیم و خندیدیم اصرار داشت که من هم به دیدنشان بروم، اما متأسفانه تهران نبودم و قراری دیگر گذاشتیم که امکانپذیر نشد. هفته پیش برایم پیام فرستاد که حالش خوب نیست و بعد از مرخص شدن از بیمارستان گاندی، مشکل ریوی دست از سرش برنداشته است. متأسفانه ساعتی پیش
یکی از دوستان پزشکم با این پیام، من را کاملانگران حال این چهره برجسته و ماندگار دوبله ایران کرد: عباس جان،استاد چنگیز جلیلوند یک ماهی است که کرونا گرفتهاند و حالشان از به وخامت گراییده؛ با مشکلات فراوان، موفق شدیم در بیمارستان خاتمالانبیا بستریشان کنیم. حال استاد اصلا خوب نیست، کرونا هشتاد درصد ریه را درگیر کرده. باید برای سلامتی او دعا کنیم.»
چنگیز جلیلوند دوبلور، مدیر دوبلاژ و هنرپیشه سینما،تلویزیون و تئاتر ۶ آبان سال ۱۳۱۹ در شیراز، از پدری لر و مادری شیرازی متولد شد. پدر جلیلوند مهندس راه بود و بهعنوان مترجم مهندسان روسی در اداره راه و شهرسازی شیراز فعالیت میکرد و به همین جهت جلیلوند دوران کودکی خود را در چند شهر محل خدمت پدر گذراند تا بالاخره در سال ۱۳۲۹ به همراه خانواده در تهران مستقر شد. در ایام سکونت در تهران تحصیلات خود را ادامه داد و در سن ۲۸ سالگی در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه تگزاس آمریکا در مقطع فوقلیسانس فارغالتحصیل شد.
جلیلوند ، ورود خود به عرصه فعالیتهای هنری را چنین تشریح میکند: ۱۸ ساله بودم که با صمد صباحی آشنا شدم و در فیلمی به نام فیلم «آرشین مالالان» به کارگردانی و نویسندگی صمد صباحی و دکتر اسماعیل کوشان، به من یک نقش کوچک پیشنهاد شد و بالاخره من قبول کردم و فعالیت رسمی من در سینما آغاز شد. این فیلم اولین کار سینمایی من بود، کمکم چند کار کوچک تئاتر هم انجام دادم، اما فعالیت رسمیمن با سینما آغاز شد که از آن ایام چند فیلم سینمایی ازجمله آقای شانس(۱۳۳۸)، دختر همسایه(۱۳۴۰)، بندرگاه عشق (۱۳۴۶) و …. کار کردم که بههرحال تجربه چندان بدی نبود و برای من بازی در سینمای آن روزهای ایران جالبتوجه بود.
جلیلوند در ادامه و در خصوص آغاز فعالیت اش در عرصه دوبلاژ میگوید: وقتی دانشجو بودم یک استودیو روبهروی دانشگاهمان بود، به نام «آژیر فیلم» که آقای ساموئل خاچکیان و واعظیان و دکتر شاهرخ رفیع آن را تأسیس کرده بودند. آن زمان من شبها با آقای نصرتالله وحدت تئاتر کار میکردم، ایشان که صدای من را شنیده بود و به رنگ صدای من پی برده بود به من پیشنهاد داد و گفت: صدای خوبی داری، بیا و دوبله کار کن، من بدم نیامد که در این عرصه هم تجربهای کسب کنم و بلافاصله پذیرفتم و آقای وحدت نیز من را معرفی کردند به همان استودیوی نزدیک دانشگاه؛ که خلاصه بعد از یک تست توسط ساموئل خاچیکیان به استخدام استودیو درآمدم. پس از یک مدت واقعاعلاقه مند شدم بهطوریکه شبانهروز خواب و خوراک من شده بود هنر «دوبله» و دیگر زیاد به بازیگری فکر هم نمیکردم. آنقدر کار من گرفته بود که اصلاراجع به بازیگری نهتنها فکر نمیکردم بلکه باید بگویم حتی فرصت هم نداشتم و طی ۱۸ سال کار گویندگی تا سال ۱۳۵۷ در حدود ۴ هزار فیلم خارجی و حدود ۷۰۰ فیلم ایرانی را دوبله کردم و به جرئت میتوانم بگویم که اگر در سال ۲۰۰ فیلم ساخته میشد، من حداقل در ۱۵۰تای آن صحبت میکردم و این افتخار بسیار بزرگی برای من بوده و هست.
جلیلوند در بخش دیگری از این گفتوگو به آثار خود اشاره میکند و میگوید: در 19-18 سال فعالیت مستمر در واحدهای مختلف دوبلاژ با بسیاری از بزرگان دوبلاژ ایران همکار بودم که این افتخار بزرگی است برای من و همچنین افتخار این را داشتم که بهجای بسیاری از بزرگان سینمای ایران و جهان صحبت کنم، بزرگانی ازجمله: سعید راد، مارلون براندو، پل نیومن، برت لنکتر، یول براینر، آنتونی کوئین، کلینت ایستوود، دین مارتین و … که کمتر کسی اینچنین افتخاری نصیب اش میشود.
این صداپیشه پیشکسوت در خصوص مهاجرت اش در سال ۱۳۵۷ توضیح داد: من در سال ۵۷ متأسفانه بهاجبار ناچار به ترک ایران شدم، چون فرزندانم در خارج از کشور مشغول تحصیل بودند و نمیتوانستم آنها را در میانه تحصیلشان بازگردانم و آیندهشان را خراب کنم. چون سیستم تحصیلی که آنها سپری میکردند کاملامتفاوت بود و به همین دلیل بود که مجبور شدم ایران را ترک کنم تا در کنار فرزندانم باشم. بههرحال چند سال در آمریکا بودیم و خداراشکر که بچهها همدرسشان را خواندند و به مدارج خوبی رسیدند و ازدواج کردند و آنجا بود که تصمیم گرفتم حالا که همه بچهها به سرانجام رسیدهاند، به ایران بازگردم. چراکه واقعانمیتوانستم عشق به وطنم را نادیده بگیرم و بالاخره در دهه ۷۰ به ایران بازگشتم و پس از مدتی در سال ۷۷ پس از سالها مجددابه علاقه اصلیام ادامه دادم. من در آمریکا که بودم برای رفع این دلتنگی نسبت به دوبله فعالیتهای زیادی انجام دادم، ازجمله کلاسهای آشپزی و تیراندازی را پشت سر گذاشتم، ماشینسواری را بهصورت حرفهای انجام دادم و جالب است بدانید که قهرمان ماشینسواری با تراک بودم و حتی در اواخر حضورم در آمریکا پرواز با هواپیماهای کوچک و تک نفره را هم تجربه کرد، اما با همه این اتفاقات که واقعاهم علاقه دارم به آنها اما هیچچیزی جای دوبله را برای من پر نمیکرد. من همیشه دوبله را به بازیگری ترجیح میدهم و اگر کار دوبله مثل سالیان گذشته بود و فیلمهای سینمایی خوب وجود داشت، من هرگز همین چند فیلم را هم در بازیگری تجربه نمیکردم و در همان کار دوبله باقی میماندم، درواقع دوبله مرا گرفتار خودش کرده است. امیدوارم که تاآخریننفس بتوانم در این عرصه در کنار همکاران جوان و همینطور همکاران پیشکسوت و استادان خودم به این حرفه خدمتم کنم.
به گزارش« پایگاه خبری، تحلیل وطن روز» عباس یاری با اعلام این خبر در صفحه اینستاگرام شخصیاش نوشت: «چند ماه پیش با چنگیزخان جلیلوند که منزل یکی از دوستانم بود، تلفنی حرف زدم، از هر دری گفتیم و خندیدیم اصرار داشت که من هم به دیدنشان بروم، اما متأسفانه تهران نبودم و قراری دیگر گذاشتیم که امکانپذیر نشد. هفته پیش برایم پیام فرستاد که حالش خوب نیست و بعد از مرخص شدن از بیمارستان گاندی، مشکل ریوی دست از سرش برنداشته است. متأسفانه ساعتی پیش
یکی از دوستان پزشکم با این پیام، من را کاملانگران حال این چهره برجسته و ماندگار دوبله ایران کرد: عباس جان،استاد چنگیز جلیلوند یک ماهی است که کرونا گرفتهاند و حالشان از به وخامت گراییده؛ با مشکلات فراوان، موفق شدیم در بیمارستان خاتمالانبیا بستریشان کنیم. حال استاد اصلا خوب نیست، کرونا هشتاد درصد ریه را درگیر کرده. باید برای سلامتی او دعا کنیم.»
چنگیز جلیلوند دوبلور، مدیر دوبلاژ و هنرپیشه سینما،تلویزیون و تئاتر ۶ آبان سال ۱۳۱۹ در شیراز، از پدری لر و مادری شیرازی متولد شد. پدر جلیلوند مهندس راه بود و بهعنوان مترجم مهندسان روسی در اداره راه و شهرسازی شیراز فعالیت میکرد و به همین جهت جلیلوند دوران کودکی خود را در چند شهر محل خدمت پدر گذراند تا بالاخره در سال ۱۳۲۹ به همراه خانواده در تهران مستقر شد. در ایام سکونت در تهران تحصیلات خود را ادامه داد و در سن ۲۸ سالگی در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه تگزاس آمریکا در مقطع فوقلیسانس فارغالتحصیل شد.
جلیلوند ، ورود خود به عرصه فعالیتهای هنری را چنین تشریح میکند: ۱۸ ساله بودم که با صمد صباحی آشنا شدم و در فیلمی به نام فیلم «آرشین مالالان» به کارگردانی و نویسندگی صمد صباحی و دکتر اسماعیل کوشان، به من یک نقش کوچک پیشنهاد شد و بالاخره من قبول کردم و فعالیت رسمی من در سینما آغاز شد. این فیلم اولین کار سینمایی من بود، کمکم چند کار کوچک تئاتر هم انجام دادم، اما فعالیت رسمیمن با سینما آغاز شد که از آن ایام چند فیلم سینمایی ازجمله آقای شانس(۱۳۳۸)، دختر همسایه(۱۳۴۰)، بندرگاه عشق (۱۳۴۶) و …. کار کردم که بههرحال تجربه چندان بدی نبود و برای من بازی در سینمای آن روزهای ایران جالبتوجه بود.
جلیلوند در ادامه و در خصوص آغاز فعالیت اش در عرصه دوبلاژ میگوید: وقتی دانشجو بودم یک استودیو روبهروی دانشگاهمان بود، به نام «آژیر فیلم» که آقای ساموئل خاچکیان و واعظیان و دکتر شاهرخ رفیع آن را تأسیس کرده بودند. آن زمان من شبها با آقای نصرتالله وحدت تئاتر کار میکردم، ایشان که صدای من را شنیده بود و به رنگ صدای من پی برده بود به من پیشنهاد داد و گفت: صدای خوبی داری، بیا و دوبله کار کن، من بدم نیامد که در این عرصه هم تجربهای کسب کنم و بلافاصله پذیرفتم و آقای وحدت نیز من را معرفی کردند به همان استودیوی نزدیک دانشگاه؛ که خلاصه بعد از یک تست توسط ساموئل خاچیکیان به استخدام استودیو درآمدم. پس از یک مدت واقعاعلاقه مند شدم بهطوریکه شبانهروز خواب و خوراک من شده بود هنر «دوبله» و دیگر زیاد به بازیگری فکر هم نمیکردم. آنقدر کار من گرفته بود که اصلاراجع به بازیگری نهتنها فکر نمیکردم بلکه باید بگویم حتی فرصت هم نداشتم و طی ۱۸ سال کار گویندگی تا سال ۱۳۵۷ در حدود ۴ هزار فیلم خارجی و حدود ۷۰۰ فیلم ایرانی را دوبله کردم و به جرئت میتوانم بگویم که اگر در سال ۲۰۰ فیلم ساخته میشد، من حداقل در ۱۵۰تای آن صحبت میکردم و این افتخار بسیار بزرگی برای من بوده و هست.
جلیلوند در بخش دیگری از این گفتوگو به آثار خود اشاره میکند و میگوید: در 19-18 سال فعالیت مستمر در واحدهای مختلف دوبلاژ با بسیاری از بزرگان دوبلاژ ایران همکار بودم که این افتخار بزرگی است برای من و همچنین افتخار این را داشتم که بهجای بسیاری از بزرگان سینمای ایران و جهان صحبت کنم، بزرگانی ازجمله: سعید راد، مارلون براندو، پل نیومن، برت لنکتر، یول براینر، آنتونی کوئین، کلینت ایستوود، دین مارتین و … که کمتر کسی اینچنین افتخاری نصیب اش میشود.
این صداپیشه پیشکسوت در خصوص مهاجرت اش در سال ۱۳۵۷ توضیح داد: من در سال ۵۷ متأسفانه بهاجبار ناچار به ترک ایران شدم، چون فرزندانم در خارج از کشور مشغول تحصیل بودند و نمیتوانستم آنها را در میانه تحصیلشان بازگردانم و آیندهشان را خراب کنم. چون سیستم تحصیلی که آنها سپری میکردند کاملامتفاوت بود و به همین دلیل بود که مجبور شدم ایران را ترک کنم تا در کنار فرزندانم باشم. بههرحال چند سال در آمریکا بودیم و خداراشکر که بچهها همدرسشان را خواندند و به مدارج خوبی رسیدند و ازدواج کردند و آنجا بود که تصمیم گرفتم حالا که همه بچهها به سرانجام رسیدهاند، به ایران بازگردم. چراکه واقعانمیتوانستم عشق به وطنم را نادیده بگیرم و بالاخره در دهه ۷۰ به ایران بازگشتم و پس از مدتی در سال ۷۷ پس از سالها مجددابه علاقه اصلیام ادامه دادم. من در آمریکا که بودم برای رفع این دلتنگی نسبت به دوبله فعالیتهای زیادی انجام دادم، ازجمله کلاسهای آشپزی و تیراندازی را پشت سر گذاشتم، ماشینسواری را بهصورت حرفهای انجام دادم و جالب است بدانید که قهرمان ماشینسواری با تراک بودم و حتی در اواخر حضورم در آمریکا پرواز با هواپیماهای کوچک و تک نفره را هم تجربه کرد، اما با همه این اتفاقات که واقعاهم علاقه دارم به آنها اما هیچچیزی جای دوبله را برای من پر نمیکرد. من همیشه دوبله را به بازیگری ترجیح میدهم و اگر کار دوبله مثل سالیان گذشته بود و فیلمهای سینمایی خوب وجود داشت، من هرگز همین چند فیلم را هم در بازیگری تجربه نمیکردم و در همان کار دوبله باقی میماندم، درواقع دوبله مرا گرفتار خودش کرده است. امیدوارم که تاآخریننفس بتوانم در این عرصه در کنار همکاران جوان و همینطور همکاران پیشکسوت و استادان خودم به این حرفه خدمتم کنم.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.