رغبت مهاجران، وقتی به کشوری با سطح زندگی بالاتر می روند، برای بازگشت به موطن اصلی کم می‌شود

مهاجران افغانستانی تمایلی به بازگشت ندارند!

«در طول تاریخ همیشه مهاجرت به‌دلایل مختلف وجود داشته؛ اما رفته‌رفته بر حجم و اهمیت آن افزوده شده است و به یکی از مسائل مهم در جوامع تبدیل گردیده که جنبه‌های مختلف آن به‌خصوص وجوه فرهنگی و اجتماعی آن نیازمند مطالعه است. کشور ما نیز همواره با پدیده مهاجرت روبه‌رو بوده است. ناامنی کشور‌های همسایه موجب شده که ایران مقصد مهاجران پرشماری باشد و همواره پذیرای چند میلیون مهاجر است. نگاهی به آمار پذیرش پناهندگان کشور‌های جهان نشان می‌دهد، ایران طی حدود چهار دهه گذشته همواره جزء کشور‌های پناهنده‌پذیر بوده است. علی‌رغم اینکه اقدام بشردوستانه ایران در پناه دادن به این جمعیت ستودنی است؛ اما گذشت زمان به‌دنبال خود تغییر ماهیت مسئله را به همراه داشته که تغییر رویکرد و سیاست‌ها درباره این مسئله را اجتناب ناپذیر کرده است.» مرکز رصد فرهنگی در مقاله‌ای که آبان ١٤٠٢ با عنوان «وضعیت فرهنگی و اجتماعی مهاجرین افغانستانی» ارائه کرده، به ریشه‌یابی این موضوع پرداخته که بخش‌هایی از آن به همراه تحلیل رسانه‌ای در متن پیش‌رو منتشر شده است. 
اکثریت مهاجران حاضر در ایران از کشور افغانستان و عراق هستند. بسیاری از عراقی‌ها پس از بهبود اوضاع عراق، به کشور خود بازگشتند و امروز فقط چند هزار عراقی در کشور حضور دارند؛ اما تعداد افغانستانی‌های حاضر در ایران همواره میلیونی بوده است و آخرین موج مهاجرتی افغانستانی‌ها به ایران، پس از استقرار مجدد طالبان در این کشور و از مردادماه سال ١٤٠٠ آغاز شد، و در کمتر از یک سال حدود یک میلیون نفر پناهنده افغانستانی از راه‌های غیررسمی وارد کشور ایران شدند، بنابر اظهارات وزیر کشور در مهرماه سال ١٤٠٢ و حدود دو سال پس از استقرار مجدد طالبان مجموع مهاجران افغانستانی حاضر در ایران به حدود ۵ میلیون نفر رسید که بیشترین رقم حضور این مهاجران در چهل سال اخیر است. همین مسائل موجب شده که ایران طی دهه‌های متوالی میزبان چند میلیون مهاجر و پناهنده و پناهجو باشد که همگی تحت‌عنوان مهاجر در ایران زندگی می‌کنند، به این معنا که هرزمان از مهاجرین در ایران صحبت می‌شود، همه این سه گروه را شامل می‌شود. در سالیان اخیر، ایران علاوه بر یک مقصد مطلوب به یک کشور ‌گذار برای مهاجرت اتباع افغانستانی نیز تبدیل شده است. مقصد این دسته از مهاجران افغانستانی کشور‌های اروپایی به‌خصوص آلمان است. این دسته از مهاجران ابتدا به ایران می‌آیند و سپس خود را به ترکیه می‌رسانند و پس‌از‌آن نیز به کشور‌های مختلف اروپایی پناهنده می‌شوند.
امروز بیش از چهار و نیم میلیون مهاجر و پناهنده افغانستانی در ایران زندگی می‌کنند. مجموعه قوانین و سیاست‌های موجود اگرچه برای تشویق مهاجران و پناهندگان به‌منظور بازگشت به افغانستان و همچنین جلوگیری از مهاجرت‌های بیشتر وضع شده‌اند؛ اما با توجه به ماندگاری افغانستانی‌ها در ایران، پیامد ناخواسته این قوانین و سیاست‌ها، شکل‌گیری جمعیتی است که در سطح پایین‌تری از حقوق و دسترسی به خدمات در مقایسه با شهروندان ایرانی قرار دارد و مسیر‌ها برای جذب و ادغام آن‌ها در کشور به‌لحاظ قانونی مسدود است. به‌نظرمی‌رسد هرچه از زمان حضور این پناهندگان بیشتر می‌گذرد، ابعاد این مسئله به حدی درحال‌افزایش است که نادیده‌گرفتن آن در سیاست‌گذاری‌های آتی پیامد‌های خسارت‌باری به همراه خواهد داشت. با توجه به شرایط دشوار اقتصادی افغانستان و تداوم تفاوت سطح استاندارد زندگی در دو کشور به‌نظرمی‌رسد وقت آن رسیده است که دو پدیده «مهاجرت به ایران» و «مهاجران در ایران» به‌عنوان امری بلندمدت و نه مقطعی درنظرگرفته شوند  (نصر اصفهانی، 1394).
با این وجود، مسئله آن است که سیاست‌های ایران در قبال مهاجران مقیم هیچ‌گاه پیشرو نبوده است و پیوسته با تمهیدات و رویکرد‌های واکنشی همراه بوده است. پیش‌بینی نکردن آینده باعث شده تا سیاست‌های ایران در قبال مهاجران افغانستانی همواره یک مرحله عقب‌تر و منفعلانه‌تر باشد. از سوی دیگر اختلاط سیاست‌های واکنشی گذشته باعث شده تا سردرگمی و بلاتکلیفی عظیمی در بین مهاجران افغانستانی ایجاد شود. همه‌ساله برای ساماندهی و اعطای مدرک به مهاجران مقیم، هزینه‌های زیادی دریافت می‌شود؛ اما بوروکراسی پیچیده باعث شده تا تعداد زیادی از مهاجران مقیم در ایران به رغم سابقه چند دهه حضور در ایران و تولد در این کشور بازهم نتوانند مدارک اقامتی خود را چند ماه به چندماه تمدید کنند. 
 اتباع افغانستان باید به کشورشان بازگردند!
از ابتدای حضور پناهندگان افغانستانی در ایران موضع رسمی ایران این بوده است که «اتباع افغانستان باید به کشورشان بازگردند». براین اساس آن‌ها به‌عنوان جمعیتی موقت درنظر گرفته شده و مجوز اقامت آن‌ها نیز به طور سالانه تمدید می‌شود و تضمینی برای ادامه یافتن آن هم وجود ندارد. از نظر دولت، حضور چند ده‌ساله اتباع افغانستان در ایران تاکنون هم نتیجه اقدام انسان‌دوستانه برای پناه دادن جمعیتی جنگ‌زده بوده و تا همین‌جا نیز حضور مهاجران و پناهندگان افغانستانی هزینه زیادی برای ایران داشته است. در نتیجه این‌رویکرد، قوانین با دو هدف «ترغیب به بازگشت» و «جلوگیری از مهاجرت‌های بیشتر» تنظیم شده است. بنابراین در سیاست‌های کلی ایران «موقتی بودن حضور این جمعیت در کشور» مسلم فرض می‌شود و هدف، فراهم نمودن حداقل ضروریات برای این جمعیت خارجی است؛ ولی با گذشت بیش از چهار سال از حضور آن‌ها در ایران، واقعیت چهره‌ای برخلاف این تصور از خود نشان داده است. مهاجران افغانستانی تمایلی به بازگشت ندارند و به علل متعدد اصرار بر خروج آن‌ها از ایران غیر واقع‌بینانه است. این پدیده منحصر به ایران نیست و معمولا بسیاری از مهاجران وقتی به کشوری با سطح زندگی بالا‌تر می‌روند، تمایلشان به بازگشت به موطن اصلی کم‌ می‌شود. شناخت ویژگی‌های جمعیتی و اجتماعی و اقتصادی مهاجران و پناهندگان ساکن ایران به خوبی تغییر ماهیت این پدیده را نشان می‌دهد. هر نوع سیاستگذاری واقع‌بینانه در خصوص این مسئله تنها با در نظر داشتن واقعیت موجود امکانپذیر است. 
در حال حاضر مجموعه موانع قانونی و در‌نهایت مسدود بودن امکان دریافت اقامت دائم یا تابعیت و شهروندی و از سوی دیگر پیشداوری فرهنگی منفی بخش‌هایی از جامعه ایران نسبت به افغانستانی‌ها و برخورد نامناسب با آن‌ها سبب می‌شود تا محدودیت‌های قانونی و اجتماعی و فرهنگی برای جمعیت افغانستانی در ایران نسل به نسل منتقل شده و «امکان ادغام اجتماعی آن‌ها» در بدنه جامعه ایران مسدود شود و به گروه حاشیه‌ای بزرگی تبدیل شوند که آسیب‌های اجتماعی و روانی زیادی به همراه دارد. ضمن آنکه، شرایط اقتصادی و امنیتی بسیار ضعیف و شکننده افغانستان، امکان بازگشت را میسر نمی‌کند و بسیاری از خانواده‌ها پس از دو یا سه دهه زندگی در ایران ترجیح می‌دهند، در ایران بمانند و تمایلی به بازگشت ندارند. بنابراین سیاست‌های محدود کننده در کارکرد اصلی خود یعنی «تشویق به بازگشت» حداقل در مورد جمعیت فعلی ساکن ایران موثر نبوده است. این سیاست در ترغیب آن‌ها به بازگشت موفق نبوده و در عمل کارکرد آن‌ها سخت‌تر کردن شرایط زندگی است. نتیجه ناخواسته سیاست‌های موجود، شکل‌گیری جمعیتی از «شهروندان درجه دوم» است که به سبب برخوردار نبودن از حق زندگی دائمی در کشور، تنها به‌عنوان کارگر ساده خارجی به رسمیت شناخته می‌شوند و از بسیاری حقوق شهروندی محروم‌اند. ممنوعیت و محدودیت قانونی در انتخاب شغل، محل زندگی، برخوردار نبودن از حق مالکیت و محرومیت از بخش زیادی از یارانه‌های غذایی و بهداشتی و آموزشی مجموعه‌ای از قوانین را شکل می‌دهد که مرز‌های این گروه غیرخودی را به طور قانونی مشروعیت می‌دهد. نبود امکان دریافت تابعیت سیاسی، حتی برای نسل‌های بعدی آنان نیز موجب می‌شود تا این محدودیت‌ها نسل به نسل منتقل شده و «امکان ادغام اجتماعی» آن‌ها در بدنه جامعه ایران مسدود شود. اگر حضور مهاجران و پناهندگان در ایران را امری دائم و نه موقت تصور کنیم، نگه‌داشتن آن‌ها به‌عنوان بخشی مجزا از جامعه ایران در سطح پایین‌تری از حقوق و امکانات به‌دنبال خود پیامد‌های نا‌مطلوبی به همراه خواهد داشت. ایران به‌عنوان یکی از سخاوتمند‌ترین کشور‌های جهان در پذیرش پناهندگان شناخته شده است؛ نتیجه این وضعیت تصویری منفی از ایران در افغانستان را شکل داده است که پیامد‌های بلندمدت آن را نباید نادیده گرفت. از طرفی نسل دوم پناهندگان و مهاجران به لحاظ سطح انتظارات و شیوه زندگی از پدران و مادران خود تفاوت زیادی دارند و برخلاف آن‌ها کارگری در مشاغل پست را سرنوشت خود نمی‌دانند. این نسل جدید به دلیل موقعیت اجتماعی ضعیف خود توان عملی برای تغییر وضعیت ندارد و باتوجه به خطر اخراج به نسلی مستاصل و سرخورده بدل شده است. «احساس محرومیت» در آن‌ها شدت زیادی دارد و نادیده گرفتن خواست این جوانان و بلاتکلیف و کم‌سواد نگه‌داشتن آن‌ها می‌تواند این بخش را به گروهی حاشیه‌ای و به‌شدت سرخورده بدل کند که آسیب‌های اجتماعی جدی برای آنان و جامعه ایرانی به‌دنبال خواهد داشت. 
نگرش ایرانی‌ها درباره مهاجران افغانستانی
درباره نگرش ایرانیان نسبت به مهاجران افغانستانی، پیمایش‌های منظمی صورت نپذیرفته است، فقط در چند سال اخیر چند پیمایش انجام شده است. خبرگزاری ایرنا سال ١٤٠١ در‌این‌باره پیمایشی انجام داده و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات نیز در سال ١٤٠٢ پیمایشی ملی با حجم نمونه میدانی کشوری انجام داده است. پیمایش ایرنا یک ویژگی دارد و آن دو قطبی بودن نظر جامعه ایران درباره ابعاد مختلف حضور مهاجران افغانستانی در ایران است. اینکه نیمی کاملا موافق‌اند و نیمی کاملا مخالف. از شهروندان تهرانی در این پژوهش پرسیده شد که «به نظر شما اصلی‌ترین دلیل حضور اتباع افغان در ایران چیست؟» یافته‌ها نشان داد که5/49   درصد از مشارکت‌کنندگان در نظرسنجی ابراز داشته‌اند که بیکاری، اصلی‌ترین دلیل حضور افغانستانی‌ها در ایران است. همچنین3/45  درصد افراد ابراز داشته‌اند که فرار از ناامنی، علت اصلی مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران است. از این بین تنها ٧ درصد از پاسخ‌دهندگان علت اصلی حضور اتباع افغانستانی در ایران را استفاده از امکاناتی مانند تحصیل و بهداشت و... دانسته‌اند و 1.8 درصد افراد هم علت مهاجرت به ایران را خشکسالی در افغانستان اعلام کرده‌اند. همچنین8/42   درصد از مشارکت‌کنندگان مهمترین آسیب حضور مهاجران افغانستانی در ایران را بروز مشکلات اشتغال و دستمزد برای ایرانیان می‌دانند.  6/29درصد از افراد پاسخگو، مهمترین آسیب حضور این مهاجران را افزایش بزهکاری و ایجاد ناامنی در جامعه ایران گزارش کرده‌اند. برهم زدن ترکیب جمعیتی از سوی این مهاجران با  6/18درصد در رتبه بعدی قرار دارد. همچنین ٩ درصد از مشارکت‌کنندگان مهمترین آسیب حضور مهاجران افغانستانی را در مصرف امکانات عمومی ایرانی‌ها اعم از آب، برق، گاز، حمل‌و‌نقل، مدارس و مراکز درمانی می‌دانند. 
در پیمایش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات بیش از نیمی از شرکت‌کنندگان اعلام کرده‌اند، مهاجران افغانستانی بخشی از جامعه ایران شده‌اند و تنها یک سوم آن‌ها مخالف این موضوع هستند.  بیش از یک سوم پاسخگویان نیز حاضرند فقط مهاجر افغانستانی را به‌عنوان یک مهمان در کشور بپذیرند و بیش از یک سوم معتقدند مهاجران باید از کشور خارج شوند. تنها یک دهم حاضرند مهاجران افغانستانی را به‌عنوان یک شهروند و هم وطن بپذیرند. 
 مسئله دیگر‌سازی به تنش‌ها دامن می‌زند
از سوی دیگر تنها نگرش‌های جامعه ایران به افغانستانی‌ها منفی نیست، در کشور افغانستان هم نگرش‌های منفی درباره ایرانی‌ها وجود دارد، به طورکلی دو گفتمان در کشور‌های ایران و افغانستان مانع از بیان واقعیت‌های مهاجران افغانستانی در ایران شده است. در داخل کشور، تمام مسائل جامعه ایران نظیر بیکاری، فقر، جرم و جنایت به حضور افغانستانی‌ها نسبت داده می‌شود و به آنان به چشم آسیب نگاه می‌کنند. در داخل افغانستان هم صحبت از استثمار کارگران افغانستانی و نیروی کار ارزان و نگاه منفی به‌جامعه ایران است. در مجموع، مسئله دیگر‌سازی به تنش‌ها دامن می‌زند. این ساختار‌های دیگر‌سازی باید ترمیم شده و تکثر فرهنگی و تفاوت‌ها پذیرفته شود. اگر چنین ساختاری وجود نداشته باشد، افغانستانی‌ها به‌راحتی مقصر همه مشکلات شناخته نمی‌شوند. در‌نهایت نبود دستورالعمل‌های روشن رسانه‌ای و فقدان ضد بیان‌های ‌نژاد پرستانه در نظام رسانه‌ای و فرهنگی ایران موجب شده تا رسانه‌ها با دادن اطلاعات غلط، احساسات ضد مهاجر را تقویت کنند. از این‌رو نیازمند اتخاذ رویه‌های صریح سیاستی در این زمینه هستیم.
 پیشنهاداتی برای اصلاح سیاست‌ها
براساس آنچه در این مقاله بر آن تأکید شد، باید گفت مهاجران و پناهندگان افغانستانی در ایران از حالت موقت خارج شده‌اند و جامعه ایران باید به‌جای بازگشت، خود را برای ادغام این جمعیت در کشور آماده کند. البته به چند دلیل تغییر وضعیت موجود آسان به نظر نمی‌رسد: دولت به سبب اینکه توان کنترل کامل مرز‌ها را ندارد، هرگونه خدمات بیشتر به مهاجران افغانستانی را عامل مهاجرت‌های بیشتر می‌داند. به علاوه به دلیل محدودیت منابع، ارائه خدمات بیشتر به پناهندگان افغانستانی هم به‌عنوان افزایش هزینه تلقی می‌شود. از سوی دیگر افزایش حقوق و دسترسی به امکانات برای پناهندگان و مهاجران افغانستانی به معنای افزایش نارضایتی در میان اقشار فرودست و کارگرانی است که این خدمات و حقوق را حق خود می‌دانند و برایشان رقابت با پناهندگان و مهاجران افغانستانی بازی با جمع صفر است. (نصر اصفهانی. 1395). 
باتوجه به اینکه بنا به شرایط موجود امکان تغییر کوتاه‌مدت در سیاست‌ها وجود ندارد، مرکز رصد فرهنگی پیشنهاد کرده است، در گام اول پیامد‌های منفی تداوم وضع موجود و در گام بعد ایجاد زمینه تغییر سیاست‌های کلی برای ادغام اتباع افغانستان در جمعیت ایران فراهم شود. البته این تغییر سیاست به معنای نادیده گرفتن شرایط عینی و محدودیت‌های موجود و به معنای تغییر یک باره وضعیت همه گروه‌های افغانستانی نیست، بلکه منظور فرآیندی تدریجی و با در نظر گرفتن ابعاد مختلف برای حل مسئله است که می‌توان آن را از قدیمی‌ترین گروه‌های ساکن در ایران و فرزندان آن‌ها آغاز کرد. باید در نظر گرفت که پناهندگان و مهاجران افغانستانی در ایران یک گروه همگن نیستند و هر گروه ویژگی‌های متمایزی دارد، که باید به طور خاص موضوع سیاستگذاری قرار گیرند. پیشنهادات درج شده در این مقاله ناظر به همه گروه‌ها و باتوجه به وضعیت قانونی متفاوت آن هاست که در دو دسته «سیاست‌های قانونی اداری» و «سیاست‌های فرهنگی اجتماعی» ارائه‌شده‌اند. البته این سیاست‌ها در سه مقوله کوتاه‌مدت و میان مدت و بلندمدت جای می‌گیرند. منظور از اقدامات کوتاه‌مدت و میان مدت اقداماتی است که می‌تواند زمینه تغییر کلی سیاست‌ها را فراهم کند. اگرچه این اقدامات راه‌حل نهایی نیست، اما می‌تواند به تدریج زمینه تغییر قوانین و نگرش‌ها را فراهم کند. 
در «بخش سیاست‌های قانونی و اداری»، تدوین سیاست‌ها و مقررات پذیرش مهاجر و پناهنده مورد اشاره قرار‌گرفته، چراکه در حال حاضر ایران هیچ سیاست کلی مدون و مصوبی برای پذیرش پناهنده و مهاجر ندارد و بنا بر مقتضیات عمل می‌کند. مجمع تشخصیص مصلحت نظام می‌تواند سیاست‌های مهاجرت را با توجه به فرصت‌ها و تهدید‌های آن و با رعایت مصالح امنیتی و سیاسی و مبتنی بر دیپلماسی فرهنگی کشور تدوین کند. یکی از زمینه‌های اقامت دائم، قانونی کردن فرآیند مهاجرت از طریق کنترل مرزهاست. تا زمانی که دولت نگران ورود پرتعداد مهاجران باشد، امکان بهبود شرایط زندگی آن‌هایی که در ایران زندگی می‌کنند، اندک است. در نتیجه کنترل ورود و خروج و همچنین مبارزه با گروه‌های قاچاق انسانی، می‌تواند به قانونی کردن فرآیند مهاجرت کمک کند. در بلندمدت، راه‌حل نهایی تغییر وضعیت پناهندگان ساکن ایران، فراهم آوردن امکان دریافت تابعیت ایرانی برای آن هاست. البته این فرآیند مانند هر کشور دیگر براساس منافع ملی و از طریق طی رویه‌های مشخص امکان‌پذیر خواهد بود. شباهت‌های فرهنگی و تاریخی دو ملت زمینه مناسبی برای ادغام اجتماعی آن‌ها در ایران فراهم کرده است که نیازمند تغییر نگرش به مسئله تابعیت و ایرانی بودن و همچنین تغییر قوانین مدنی ایران است. نسل‌های جدید پناهندگان افغانستانی مهمترین گروه کاندیدا برای دریافت تابعیت ایرانی‌اند. باتوجه به ملاحظات سیاسی- امنیتی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌توان زمینه‌های تدریجی اقامت دائم افغانستانی‌ها را فراهم کرد. ابتدا دوره‌های اقامت را می‌توان به دو دوره موقت سه‌ساله تقسیم کرد و پس از دو دوره، یعنی ٦ سال، در صورت به‌دست آوردن شرایط لازم مانند نداشتن سوء پیشینه قضائی، سیاسی، امنیتی با محکومیت شدید و غیره به افراد اقامت دائم داده شود، تا آن‌ها بتوانند از شرایط شغلی و اجتماعی آن استفاده کنند. 
در بخش سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی پیشنهادی نیز تأکید شده بر اینکه، باید زمینه ادغام اجتماعی و فرهنگی برای مهاجران و همچنین فرصت اشتغال قانونی برای کارگران فصلی را فراهم کرد. یکی از مشکلات اصلی پناهندگان و مهاجران، تجربه رفتار‌های تبعیض‌آمیز و نوع بازنمایی رسانه‌ای آن‌ها در ایران به‌عنوان ریشه همه مشکلات است. ایجاد شناخت درباره جمعیت پناهندگان و مهاجران افغانستانی و مبارزه با عقاید قالبی و توجه به نقش این مهاجران در توسعه ایران می‌تواند بخشی از بد‌رفتاری‌ها را کاهش دهد. علاوه بر فراهم کردن امکان دریافت تابعیت ایرانی، سیاست‌های معطوف به ادغام اجتماعی و پیوند با جامعه مقصد اهمیت فراوانی در جلوگیری از حاشیه‌ای شدن مهاجران دارد. صرف اعطای تابعیت شاید از تبعیض آشکار در سطح نهادی بکاهد؛ اما همانطور که تجربه بسیاری از کشور‌ها نشان می‌دهد، نابرابری نژادی و قومی به سادگی از بین رفتنی نیست. بنابراین سیاست‌های بلندمدت باید مبتنی بر ادغام اجتماعی و فرهنگی مهاجران و پناهندگان باشد. مطابق تجارب بین‌المللی دولت باید کاری کند که مهاجران بخشی از جامعه ما شده و استعداد‌های آنان شکوفا شود، که این اقدام هم به نفع آنان و هم به نفع جامعه میزبان است. در نتیجه باید گفتمان خود را عوض کنیم و از این تصور که آن‌ها سربار هستند یا فضای جامعه را اشغال کرده‌اند، دوری کرد. در‌نهایت دولت ایران برای تغییر سیاست‌ها باید در صحنه بین‌المللی فعال باشد و کمک‌های بیشتری از مجامع بین‌المللی جذب کند. طبیعتا تغییر سیاست‌ها درباره پناهندگان و مهاجران افغانستانی به سود کشور است و در بُعد بین‌المللی هم دستاورد بزرگی به شمار می‌رود. 
 مهاجران افغانستانی تمایلی به بازگشت ندارند!
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو