
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 2
مصباح و بهشتی اختلاف در نگرش یا واکنش؟
مواجهه با مباحث دکتر علی شریعتی در حوزه متفاوت بود. دکتر شریعتی که نقطهنظراتی نو و صریح داشت، واکنشهای متفاوتی را هم ایجاد میکرد. این واکنشها گاهی تند بود و خود این واکنشها گاهی محل اختلاف میشد. یکی از افرادی که به نظرات شریعتی واکنش بسیار تندی نشان میداد، مرحوم آیتالله مصباح بود. ایشان قائل به شکل گرفتن یک واکنش دستهجمعی به شریعتی در حوزه بود و افکار دکتر شریعتی را از اساس منحرف، عملا ضد اسلام و ضد روحانیت میدانست. به نقل از فرهیختگان «علامه مصباح در پایان بحث خود از طلاب حاضر در جلسه و دیگر چهرههای برجسته حوزوی درخواست میکند در این زمینه مطالعه و تحقیق و بررسی کنند و ببینند آیا آنها هم از این عبارتها و نوشتههای شریعتی، این تحریفهایی که او یافته را مییابند یا نه. اگر آنها هم به همین یافتههای او رسیدند، در روشنکردن افکار عمومی درباره افکار باطل شریعتی با وی همراه شوند و وظیفهای را که ازنظر دینی و الهی برعهده دارند، انجام دهند و اگر علامه را در نقد افکار شریعتی در خطا و اشتباه دیدند، وی را نسبت بهمنظور شریعتی از آن نوشتهها آشنا کنند تا او از دنبالکردن مباحث انتقادی نسبت به شریعتی خودداری کند. پسازاین جلسه و این درخواست علامه مصباح، تعدادی از طلاب مدرسه حقانی از دیگر استاد این مدرسه یعنی آیتالله شهیدبهشتی خواستند نظر خود را پیرامون انتقادات علامهمصباح به شریعتی و در چارچوبی کلانتر نگاه خود را درباره شریعتی و افکار و آثار او بیان کند.» بر این مبنا اختلاف شهید بهشتی با مرحوم مصباح، اولا بیشتر ناظر به واکنش بوده است و ثانیا، شهید بهشتی به دعوت خود آقای مصباح به این بحث ورود پیدا میکنند. ازآنجهت میگوییم تفاوت بهشتی و مصباح بیشتر در واکنش بود و نه نگرش، که شهید بهشتی خود نگرشش به شریعتی را اینگونه صورتبندی میکند: «به دکتر شریعتی به سه دید ممکن است نگاه شود: 1. محقق جامعالشرایط و واجد حدنصاب همه شرایط لازم برای یک اسلامشناس محقق و صاحبنظر مجتهد که صلاحیتهای علمی مؤثر را چنانکه در حوزهها معمول است، بهدست آورده و علاوهبر آن صلاحیتها، صلاحیتهای لازم دیگر را نیز که محققان حوزههای [علمیه] فعلی معمولا در حدنصاب از آن برخوردار نیستند، کسب کرده و بر آنها افزوده و درنتیجه به نوآوریهای محققانهای توفیق یافته که از اسلام، شناختی نو و زنده و پاسخگو به نیازهای عصر درعینحال تحقیقی و مستند به دست آورد. اینیک نوع دیدن دکتر شریعتی است. بنده چنین دیدی را نسبت به ایشان ندارم و نهتنها ندارم، بلکه با آشنایی قابلملاحظهای که با خودش و کارهایش دارم این دید را بسیار مبالغهآمیز و نابجا میدانم و رد میکنم. 2. نویسندهای است مغرض و فاسد (فاسدالعقیده و فاسدالعمل) و مفسد، که میخواسته اسلام و تشیع را لجنمال کند. من چنین دیدی را نسبت به مرحوم شریعتی ندارم. با آشناییهایی که از احوال او دارم، چه در معاشرتها و چه دیدارها و چه ازنظر بررسی آن مقدار از کتابها و نوشتههایش که خواندهام و آن مقدار گفتوگوهای حضوری که با او داشتم، او را چنین نیافتم و نمییابم. ٣. الف) کاوشگر و جستوجوگری بیآرام که اسلام را در حد کتابهایی که در دهههای اخیر درباره زمینههای گوناگون اسلامی و شیعی نوشته و سخنرانیهایی که در این زمینه ایرادشده، میشناخته. ب) با سؤالات و نیازهای نسل جوان، بهخصوص جوان تحصیلکرده زمان خود، آشنایی فراوان داشته. ج) پاسخ بسیاری از این سؤالها و نیازها را در آنچه در کتابها و سخنرانیها خوانده و شنیده، نیافته. د) به علوم اجتماعی معاصر برای یافتن پاسخ به این سؤالها و نیازها رو آورده. ه) پاسخ این سؤالها و نیازها را در آنها هم نیافته. و) با پیوند ریشهداری که در دل و احساسش با اسلام و چهرههای برجسته اسلامی، بهخصوص پیامبران و ائمه و قهرمانانی که شیعه نخستین را تشکیل میدادند، داشته، بار دیگر به بازشناسی اسلام پرداخته. ز) آنچه یافته، نوشته، گفته و عرضه کرده تا با خود به گور نبرد، بیآنکه راه نقد، حتى نقد اساسی به آنها را بسته و کار بازشناسی اسلام را تمامشده بداند.» نگرش بهشتی به شریعتی اساسا نگرش به یک اسلامشناس نبود. بلکه او شریعتی را فردی صاحبذوق میدانست که دغدغههای خود را با اندوخته معرفتی نهچندان انبوه، پاسخ داده بود و البته راه نقد آنها را باز گذاشته بود. از حیث همین باز بودن راه نقد است که بهشتی شریعتی را «جستجوگری در مسیر شدن» میخواند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 2
ادبیات مقاومت و مقاومت ادبیات
میدان فردوسی؛ شماره پنجم: شخصیت رازآلود شهرسب وزیر طهمورث دیوبند
گروه فرهنگی
پنجمین سری از ستون میدان فردوسی را با مقدمه ای نسبتا طولانی آغاز می کنیم؛ چراکه در هفته بسیج هستیم و به همین مناسبت به عنوان دوستدار این مکتب، شاید نیاز باشد نسبت خودمان را با پدیده ای همچون شاهنامه فردوسی، خاصه در این برهه از تاریخ روشن کنیم. بسیج کلمهای است که در جهان گفتمانی و معنایی مقاومت معنا میشود. این مقاومت، خاص مقاومت اسلامی نیست؛ بلکه هر جا مقاومتی علیه یک قدرت مهاجم بزرگتر صورت بگیرد، لاجرم جوششی مردمی بهدوراز قواعد مرسوم نیز شکل میگیرد که ما امروز آن را بسیج میخوانیم. بسیج اگر باروح مقاومت تغذیه نشود، ریشههایش سست خواهد شد، محل خود را از دست خواهد داد و تبدیل به سازمانی تشریفاتی میگردد. وقتی جنگ و هجوم مستقیم و سخت به پایان میرسد و شیوه هجوم، عمیقتر میگردد لاجرم شیوه مقاومت نیز باید عمیقتر شود. در هجوم زمینی و نظامی، ما رگ گردن خود را نمایان میکنیم که مبادا یک وجب از خاکمان را به تاراج ببرند. اما وقتی فرهنگمان مورد هجوم قرار میگیرد، این غیرت بسیار کمتر دیده میشود. در این حوزه هم اگر آنچه موردتهاجم قرارگرفته، مؤلفههای دینی با سنتی را هدف قرار داده باشد، واکنش شدیدتری میانگیزد نسبت به زمانی که چیزی مانند زبان مورد هجوم قرار گیرد. این در حالی است که در تاریخ بارها ما خاک خود را ازدستدادهایم، اما با زبانمان، که بستر علم، معارف و دین ما است، مهاجم را در خود مستحیل ساختهایم. وقتی به این بیندیشیم که زبان فارسی، دومین زبان اسلام و نخستین زبان تشیع است و در هیچ زبانی بهاندازه این زبان در مدح و منقبت پیامبر خدا و اوصیاء او شعر و نثر خلق نشده و این ادبیات، جلوه گاه عرفان و اخلاق اسلامی-ایرانی-شرقی است؛ دیگر به فردوسی و حافظ و سعدی طور دیگری نگاه میکنیم. آنها را قلعهبانهایی میبینیم که از معارف و فرهنگ ما پاسداری میکنند. ایران را دریاها، کوهها، جنگلها و صحراها تشکیل نمیدهند. ایران یعنی رشتهکوه شصتهزار بیتی شاهنامه فردوسی، قله دماوند دیوان حافظ، دریای آرام و خروشان مولوی و گلستان و بوستان سعدی. اینها از بین نمیروند، چون از جنس روحند و روح از بین نمیرود. کار هنر هم جز این نیست؛ تبدیل وقایع و آدمها و سرزمینها به روح، بیرون کشیدن جان و روح یک واقعه و ماندگار کردن آن. زبان، روح یک فرهنگ و یک کشور است و باید از زبان بسیجیوار دفاع کرد. زبان فارسی پشتوانه ما است و اگر به اهمیت آن بیندیشیم، دیگر نهتنها به فردوسی و حافظ و سعدی، بلکه به کسانی چون محمود دولتآبادی و نادر ابراهیمی و دیگر نویسندگان یا شاعران معاصر هم جور دیگری خواهیم نگریست. اینان را همچون سردارانی میبینیم که چه بخواهند و چه نخواهند، دارند از در زمین مقاومت فرهنگی و زبانی ایران اسلامی، نقشی فوقالعاده ایفا میکنند. اکنون زمان آن رسیده که در کنار ادبیات مقاومت، به مقاومت ادبیات نیز توجه کنیم. در مقاومت ادبیات، هر اثر ادبی و زبانی که فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی پایبند باشد، در پازل مقاومت قرار میگیرد. اصولا وقتی در نظر داشته باشیم که ما باید در قامت یک کشور با گستره فرهنگی و اجتماعی وسیع به مقاومت برخیزیم، حتی به آشپزی و ورزش کشور نیز بهعنوان ابزارهای مقاومتی نگاه میکنیم و این موضوعی است که نگاه امنیتی به فرهنگ، مخل آن است. نگاه صرفا امنیتی به فرهنگ در عمق و کنه خود، ضد امنیت است چراکه عملا در جهت فرهنگزدایی و پوک کردن ساختار کشور گام برمیدارد. نگاه مقاومتی، با خود دید باز به همراه میآورد و نگاه صرفا امنیتی، نگرشها را به سمت تنگ شدن میبرد.
دیدار با نویسندگان در هفته بسیج؛ اقدام در خور تقدیر رئیس مجلس
رویکرد فرهنگمبنا به هویت و تاریخ انقلاب را میشد در سخنان اخیر قالیباف با جمع نسبتا کثیری از نویسندگان رصد کرد. خود این رخداد که رئیس پارلمان در هفته بسیج، نویسندگان را فراخواند و بسیج را بیش از هر چیز یک فرهنگ بخواند، بسیار امیدآفرین بود. وقتی میگوییم رویکرد امنیتی به فرهنگ، در واقع ضد امنیت است یعنی این سخن قالیباف در دیدار با نویسندگان: «با گوشت و پوست و استخوان خود می گویم جز با اتکا به فرهنگ و باورهای خود، مقابل دشمن نجنگیدیم.» او همچنین گفت: «با چشم خود دیدیم یک نوجوان 17 ساله تخریبچی در معبر افتاده و پایش قطع شده است و یک خرج
آر پی چی هم پشت او بود که آتش گرفته بود و بالای هزار درجه هم حرارت داشت و پشت او را سوزانده بود اما وقتی خواستیم او را از معبر درآوریم می گفت به من دست نزنید فقط مراقب باشید این بخش از محور پاک سازی نشده، رزمندگان روی مین نروند. آیا آموزش و نظامی گری اینها را به او یاد داده است؟ آیا این جز فرهنگ محرم و صفر و عاشورا است؟ آیا این جز سنت های الهی است؟» محمدباقرقالیباف در ادامه، از اهمیت زیربنایی امر مقدس فرهنگ در اقتصاد سخن گفت. به گزارش خبرگزاری مجلس شورای اسلامی؛ قالیباف با بیان اینکه امروز با مشکل فرهنگ اقتصادی مواجه هستیم، یادآور شد:در دفاع مقدس عنصر انسان و رزمندگان تنها موضوع مهم در جنگ بود اما آیا امروز شهروندان و مردم در تصمیمات مهم هستند و یا صرفا برای خالی نبودن عریضه به آنها نگاه می شود؟ به عنوان یک مدیر می گویم برای اصلاح شرایط، 2 نیاز داریم که یکی از آنها فناوری است؛ فناوری تحولی را ایجاد کرده که در این عصر هر مدیری باید درک دقیق و درستی از این بستر داشته باشد و تحولات عظیمی ایجاد کند و سامانه های 110 پلیس و 137 شهرداری یک نمونه آن است؛ فناوری سبک زندگی دیگری است که حتی فرهنگ را نیز تحت تأثیر قرار داده است. رئیس قوه مقننه افزود: موضوع دیگری که مدیریت در ابعاد دفاعی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست
که هر کدام از استراتژی های حکمرانی است به آن احتیاج دارد، فرهنگ است؛ و از قضا من معتقدم کار فرهنگی کار درازمدت نیست بلکه هم به لحظه جواب می دهد و هم تمدن سازی می کند،
هرچقدر زحمت بکشید تا همان شب نتیجه آن را می بینید. وی اضافه کرد: زمانی که به نیروی انتظامی رفتم در جلسات اول با فرماندهان در ماه نخست کاری از من پرسیدند برنامه شما برای نیروی انتظامی چیست؟ در آن جلسه گفتم که همه ما مدرسه رفته ایم
و می دانیم که از دانش آموز می پرسیدند پدرت چه کاره است؛ من کاری می کنم که وقتی فرزند شما در مقطع ابتدایی در کلاس حاضر شد و معلم درباره شغل پدرش از او پرسید، پسر و دختر شما اضطراب نگیرد، لحظه شماری کند تا نوبتش شود و با افتخار بگوید پدر من پلیس است. قالیباف اضافه کرد: دو ماه بعد از آن جلسه، در دانشگاه با جامعه شناسان صحبت کردم که پرسیدند در نیروی انتظامی قصد داری چه کنی که من گفتم قصد دارم رویکرد امنیت تهدیدمحور را به رویکرد «امنیت جامعه محور» تغییر دهم و از آن ها
کمک خواستم؛ آیا این جز فرهنگ است؟
با اتمام این مقدمه طولانی، به سراغ فردوسی برویم. او که در مسیر مقاومت ادبیات، گامی ابدی برداشته است. در شاهنامه شخصیتی هست به نام شهرسب که تنها چهار بیت به او پرداخته میشود اما نقشی مهم و معماگونه دارد. این شخصیت، وزیر سومین شاه شاهنامه یعنی طهمورث است. فردوسی در داستان نخستین شاهان شاهنامه، روایتگر شکلگیری تمدن بشری است و مدام به ریشه و سرمنشاء پدیدهها اشاره میکند که به یک شاهباز میگردد. این قسمت از شاهنامه، ازآنجا روایت اساطیر ایرانی از تاریخ تمدن بشر است اهمیتی ویژه دارد. در تاریخ تمدن اسلامی، تمدن بشری از حضرت آدم آغازشده و با پیامبران بعدی، رشد یافته و پیشرفته میشود. تاریخ تمدنهای غیرتوحیدی، با منطق تکامل پیش میروند و پیدایش کشاورزی و دیگر مؤلفههای تمدنی را ناگهانی و با سرمنشاءهایی ناپیدا میشمارند. اما روایت اساطیری شاهنامه از شکلگیری تمدن بشری توحیدی است یا غیرتوحیدی؟ شاهان ابتدایی شاهنامه به ترتیب؛ کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید هستند. در مورد نبی بودن این شاهان حدس و گمانهایی هست، غیرازاین، در شاهنامه اساسا شاهان تا زمانی که شکرگزار درگاه الهی باشند با فره ایزدی همراهاند. اما برای قضاوتی دقیقتر، شخصیت شهرسب بیشتر به کار میآید. وزیر طهمورث دیوبند که خصوصیاتی شدیدا پارسا و پیامبرگونه دارد:
مر او را یکی پاک دستور(وزیر) بود
که رایش ز کردار بد دور بود
خنیده به هر جای شهرسپ نام
نزد جز به نیکی به هر جای گام
همهروزه بسته ز خوردن دو لب
بهپیش جهاندار برپای شب
چنان بر دل هرکسی بود دوست
نماز شب و روزه آیین اوست
سرمایه بد اختر شاه را
دربسته بد جان بدخواه را
همه راه نیکی نمودی به شاه
همه راستی خواستی پایگاه
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید ازو فره ایزدی
برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیزرو بارگی برنشست
وجود این شخصیت در کنار طهمورث دیوبند، نشان از مسیر الهی و توحیدی شکلگیری تمدن در جهانبینی شاهنامه دارد. همانگونه که دیدیم، نماز شب و روزه که میتوان آن را مجاز از کلیت عبادت گرفت، یادگار شهرسب است. اینچنین احتمال پیامبر بودن شهرسب بسیار تقویت میشود. طهمورث دیوبند باقدرتگیری و با تحقیر دیوان، ایشان را علیه خود میشوراند اما درنهایت بر آنها پیروز میگردد. سپس آنها را به بند میکشد و دیوان برای فرار از کشته شدن پیشنهاد میدهند که نوشتن را به او بیاموزند. باید دانست فردوسی به نقل اساطیر وفادار است و خودش مؤلف بیچونوچرای شاهنامه نیست. بهاینترتیب، طهمورث از دیوان نوشتن را میآموزد و آن را به دیگران میآموزاند. نوشتن در شاهنامه، قدرتی است جادویی که در چنته دیوان بود و طهمورث به یاری خدا آن را به میان انسانها آورد. باید قدر یادگار دیوان را دانست!
پنجمین سری از ستون میدان فردوسی را با مقدمه ای نسبتا طولانی آغاز می کنیم؛ چراکه در هفته بسیج هستیم و به همین مناسبت به عنوان دوستدار این مکتب، شاید نیاز باشد نسبت خودمان را با پدیده ای همچون شاهنامه فردوسی، خاصه در این برهه از تاریخ روشن کنیم. بسیج کلمهای است که در جهان گفتمانی و معنایی مقاومت معنا میشود. این مقاومت، خاص مقاومت اسلامی نیست؛ بلکه هر جا مقاومتی علیه یک قدرت مهاجم بزرگتر صورت بگیرد، لاجرم جوششی مردمی بهدوراز قواعد مرسوم نیز شکل میگیرد که ما امروز آن را بسیج میخوانیم. بسیج اگر باروح مقاومت تغذیه نشود، ریشههایش سست خواهد شد، محل خود را از دست خواهد داد و تبدیل به سازمانی تشریفاتی میگردد. وقتی جنگ و هجوم مستقیم و سخت به پایان میرسد و شیوه هجوم، عمیقتر میگردد لاجرم شیوه مقاومت نیز باید عمیقتر شود. در هجوم زمینی و نظامی، ما رگ گردن خود را نمایان میکنیم که مبادا یک وجب از خاکمان را به تاراج ببرند. اما وقتی فرهنگمان مورد هجوم قرار میگیرد، این غیرت بسیار کمتر دیده میشود. در این حوزه هم اگر آنچه موردتهاجم قرارگرفته، مؤلفههای دینی با سنتی را هدف قرار داده باشد، واکنش شدیدتری میانگیزد نسبت به زمانی که چیزی مانند زبان مورد هجوم قرار گیرد. این در حالی است که در تاریخ بارها ما خاک خود را ازدستدادهایم، اما با زبانمان، که بستر علم، معارف و دین ما است، مهاجم را در خود مستحیل ساختهایم. وقتی به این بیندیشیم که زبان فارسی، دومین زبان اسلام و نخستین زبان تشیع است و در هیچ زبانی بهاندازه این زبان در مدح و منقبت پیامبر خدا و اوصیاء او شعر و نثر خلق نشده و این ادبیات، جلوه گاه عرفان و اخلاق اسلامی-ایرانی-شرقی است؛ دیگر به فردوسی و حافظ و سعدی طور دیگری نگاه میکنیم. آنها را قلعهبانهایی میبینیم که از معارف و فرهنگ ما پاسداری میکنند. ایران را دریاها، کوهها، جنگلها و صحراها تشکیل نمیدهند. ایران یعنی رشتهکوه شصتهزار بیتی شاهنامه فردوسی، قله دماوند دیوان حافظ، دریای آرام و خروشان مولوی و گلستان و بوستان سعدی. اینها از بین نمیروند، چون از جنس روحند و روح از بین نمیرود. کار هنر هم جز این نیست؛ تبدیل وقایع و آدمها و سرزمینها به روح، بیرون کشیدن جان و روح یک واقعه و ماندگار کردن آن. زبان، روح یک فرهنگ و یک کشور است و باید از زبان بسیجیوار دفاع کرد. زبان فارسی پشتوانه ما است و اگر به اهمیت آن بیندیشیم، دیگر نهتنها به فردوسی و حافظ و سعدی، بلکه به کسانی چون محمود دولتآبادی و نادر ابراهیمی و دیگر نویسندگان یا شاعران معاصر هم جور دیگری خواهیم نگریست. اینان را همچون سردارانی میبینیم که چه بخواهند و چه نخواهند، دارند از در زمین مقاومت فرهنگی و زبانی ایران اسلامی، نقشی فوقالعاده ایفا میکنند. اکنون زمان آن رسیده که در کنار ادبیات مقاومت، به مقاومت ادبیات نیز توجه کنیم. در مقاومت ادبیات، هر اثر ادبی و زبانی که فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی پایبند باشد، در پازل مقاومت قرار میگیرد. اصولا وقتی در نظر داشته باشیم که ما باید در قامت یک کشور با گستره فرهنگی و اجتماعی وسیع به مقاومت برخیزیم، حتی به آشپزی و ورزش کشور نیز بهعنوان ابزارهای مقاومتی نگاه میکنیم و این موضوعی است که نگاه امنیتی به فرهنگ، مخل آن است. نگاه صرفا امنیتی به فرهنگ در عمق و کنه خود، ضد امنیت است چراکه عملا در جهت فرهنگزدایی و پوک کردن ساختار کشور گام برمیدارد. نگاه مقاومتی، با خود دید باز به همراه میآورد و نگاه صرفا امنیتی، نگرشها را به سمت تنگ شدن میبرد.
دیدار با نویسندگان در هفته بسیج؛ اقدام در خور تقدیر رئیس مجلس
رویکرد فرهنگمبنا به هویت و تاریخ انقلاب را میشد در سخنان اخیر قالیباف با جمع نسبتا کثیری از نویسندگان رصد کرد. خود این رخداد که رئیس پارلمان در هفته بسیج، نویسندگان را فراخواند و بسیج را بیش از هر چیز یک فرهنگ بخواند، بسیار امیدآفرین بود. وقتی میگوییم رویکرد امنیتی به فرهنگ، در واقع ضد امنیت است یعنی این سخن قالیباف در دیدار با نویسندگان: «با گوشت و پوست و استخوان خود می گویم جز با اتکا به فرهنگ و باورهای خود، مقابل دشمن نجنگیدیم.» او همچنین گفت: «با چشم خود دیدیم یک نوجوان 17 ساله تخریبچی در معبر افتاده و پایش قطع شده است و یک خرج
آر پی چی هم پشت او بود که آتش گرفته بود و بالای هزار درجه هم حرارت داشت و پشت او را سوزانده بود اما وقتی خواستیم او را از معبر درآوریم می گفت به من دست نزنید فقط مراقب باشید این بخش از محور پاک سازی نشده، رزمندگان روی مین نروند. آیا آموزش و نظامی گری اینها را به او یاد داده است؟ آیا این جز فرهنگ محرم و صفر و عاشورا است؟ آیا این جز سنت های الهی است؟» محمدباقرقالیباف در ادامه، از اهمیت زیربنایی امر مقدس فرهنگ در اقتصاد سخن گفت. به گزارش خبرگزاری مجلس شورای اسلامی؛ قالیباف با بیان اینکه امروز با مشکل فرهنگ اقتصادی مواجه هستیم، یادآور شد:در دفاع مقدس عنصر انسان و رزمندگان تنها موضوع مهم در جنگ بود اما آیا امروز شهروندان و مردم در تصمیمات مهم هستند و یا صرفا برای خالی نبودن عریضه به آنها نگاه می شود؟ به عنوان یک مدیر می گویم برای اصلاح شرایط، 2 نیاز داریم که یکی از آنها فناوری است؛ فناوری تحولی را ایجاد کرده که در این عصر هر مدیری باید درک دقیق و درستی از این بستر داشته باشد و تحولات عظیمی ایجاد کند و سامانه های 110 پلیس و 137 شهرداری یک نمونه آن است؛ فناوری سبک زندگی دیگری است که حتی فرهنگ را نیز تحت تأثیر قرار داده است. رئیس قوه مقننه افزود: موضوع دیگری که مدیریت در ابعاد دفاعی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست
که هر کدام از استراتژی های حکمرانی است به آن احتیاج دارد، فرهنگ است؛ و از قضا من معتقدم کار فرهنگی کار درازمدت نیست بلکه هم به لحظه جواب می دهد و هم تمدن سازی می کند،
هرچقدر زحمت بکشید تا همان شب نتیجه آن را می بینید. وی اضافه کرد: زمانی که به نیروی انتظامی رفتم در جلسات اول با فرماندهان در ماه نخست کاری از من پرسیدند برنامه شما برای نیروی انتظامی چیست؟ در آن جلسه گفتم که همه ما مدرسه رفته ایم
و می دانیم که از دانش آموز می پرسیدند پدرت چه کاره است؛ من کاری می کنم که وقتی فرزند شما در مقطع ابتدایی در کلاس حاضر شد و معلم درباره شغل پدرش از او پرسید، پسر و دختر شما اضطراب نگیرد، لحظه شماری کند تا نوبتش شود و با افتخار بگوید پدر من پلیس است. قالیباف اضافه کرد: دو ماه بعد از آن جلسه، در دانشگاه با جامعه شناسان صحبت کردم که پرسیدند در نیروی انتظامی قصد داری چه کنی که من گفتم قصد دارم رویکرد امنیت تهدیدمحور را به رویکرد «امنیت جامعه محور» تغییر دهم و از آن ها
کمک خواستم؛ آیا این جز فرهنگ است؟
با اتمام این مقدمه طولانی، به سراغ فردوسی برویم. او که در مسیر مقاومت ادبیات، گامی ابدی برداشته است. در شاهنامه شخصیتی هست به نام شهرسب که تنها چهار بیت به او پرداخته میشود اما نقشی مهم و معماگونه دارد. این شخصیت، وزیر سومین شاه شاهنامه یعنی طهمورث است. فردوسی در داستان نخستین شاهان شاهنامه، روایتگر شکلگیری تمدن بشری است و مدام به ریشه و سرمنشاء پدیدهها اشاره میکند که به یک شاهباز میگردد. این قسمت از شاهنامه، ازآنجا روایت اساطیر ایرانی از تاریخ تمدن بشر است اهمیتی ویژه دارد. در تاریخ تمدن اسلامی، تمدن بشری از حضرت آدم آغازشده و با پیامبران بعدی، رشد یافته و پیشرفته میشود. تاریخ تمدنهای غیرتوحیدی، با منطق تکامل پیش میروند و پیدایش کشاورزی و دیگر مؤلفههای تمدنی را ناگهانی و با سرمنشاءهایی ناپیدا میشمارند. اما روایت اساطیری شاهنامه از شکلگیری تمدن بشری توحیدی است یا غیرتوحیدی؟ شاهان ابتدایی شاهنامه به ترتیب؛ کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید هستند. در مورد نبی بودن این شاهان حدس و گمانهایی هست، غیرازاین، در شاهنامه اساسا شاهان تا زمانی که شکرگزار درگاه الهی باشند با فره ایزدی همراهاند. اما برای قضاوتی دقیقتر، شخصیت شهرسب بیشتر به کار میآید. وزیر طهمورث دیوبند که خصوصیاتی شدیدا پارسا و پیامبرگونه دارد:
مر او را یکی پاک دستور(وزیر) بود
که رایش ز کردار بد دور بود
خنیده به هر جای شهرسپ نام
نزد جز به نیکی به هر جای گام
همهروزه بسته ز خوردن دو لب
بهپیش جهاندار برپای شب
چنان بر دل هرکسی بود دوست
نماز شب و روزه آیین اوست
سرمایه بد اختر شاه را
دربسته بد جان بدخواه را
همه راه نیکی نمودی به شاه
همه راستی خواستی پایگاه
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید ازو فره ایزدی
برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیزرو بارگی برنشست
وجود این شخصیت در کنار طهمورث دیوبند، نشان از مسیر الهی و توحیدی شکلگیری تمدن در جهانبینی شاهنامه دارد. همانگونه که دیدیم، نماز شب و روزه که میتوان آن را مجاز از کلیت عبادت گرفت، یادگار شهرسب است. اینچنین احتمال پیامبر بودن شهرسب بسیار تقویت میشود. طهمورث دیوبند باقدرتگیری و با تحقیر دیوان، ایشان را علیه خود میشوراند اما درنهایت بر آنها پیروز میگردد. سپس آنها را به بند میکشد و دیوان برای فرار از کشته شدن پیشنهاد میدهند که نوشتن را به او بیاموزند. باید دانست فردوسی به نقل اساطیر وفادار است و خودش مؤلف بیچونوچرای شاهنامه نیست. بهاینترتیب، طهمورث از دیوان نوشتن را میآموزد و آن را به دیگران میآموزاند. نوشتن در شاهنامه، قدرتی است جادویی که در چنته دیوان بود و طهمورث به یاری خدا آن را به میان انسانها آورد. باید قدر یادگار دیوان را دانست!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 4
همه ما یک ملتیم
خشکی زاینده رود تخریب زیست محیطی فراوانی دارد و علاوه بر فرونشست زمین در بسیاری از مناطق و خطر از بین رفتن آثار باستانی جهانی این شهر، خطر خشکی باتلاق گاوخونی و انتشار ریزگردهای سمی آن تا شعاع یک هزار کیلومتر وجود دارد، بنابراین خشکی زاینده رود مسئله ای ملی است و فقط اهالی اصفهان ضرر نمی کنند بلکه همه کشور صدمه و ضرر می بینند. مرتضی نجفی قدسی با توجه به اهمیت موضوع بحران آب در کشور چنین نگارش کرده است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَجَعَلْنَا مِنَ الْماء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم (انبیاء، ۳۰)
بحران کمبود آب در کشورمان یک بحث ملی است و بسیاری از استانها درگیر مشکلات خشکسالی و زیست محیطی هستند و حتی گاهی برای تأمین آب شرب مصرفی خانه ها نیز با مشکل مواجه می شوند. مدیریت منابع آب در کشورمان در چنین شرایطی بسیار حائز اهمیت است و در این موضوع نباید استانی فکر کرد بلکه همه به هم وابسته هستند و باید ملی تدبیر کرد.
گاهی برخی نمایندگان استان ها در بحث آب فقط استان خود را می بینند و توجه ندارند که دیگر استان ها نیز نیاز به آب دارند و باید امکانات کشور علی السویه تقسیم شود.
اگر هر استانی دارایی خود را متعلق به خود بداند که شیرازه کشور از هم پاشیده می شود، هر استانی یک استعدادی دارد، یک استان جنگل دارد، یک استان نفت و گاز دارد، یک استان منابع اصلی آب را دارد، یک استان سنگ و آهن دارد، یک استان ساحل دریا دارد، صادرات و واردات دارد و خلاصه همه اینها متعلق به یک کشور است و باید مجموعه این دارایی ها عادلانه و با تدبیر بین همه مردم تقسیم و توزیع شود.
موضوع حقآبه نیز یکی از موضوعاتی است که باید عادلانه و با تدبیر و با توجه به شرایط خشکسالی کشور رعایت شود، یک استانی که پر آب است و رشته کوه های سر منشا آب ها در آنجاست نمی تواند بگوید این آب ها مال من است و بقیه استان ها از تشنگی رنج ببرند!
استان های نفت خیز نمی توانند بگویند نفت مال ماست و منافعش صرفا باید صرف استان ما شود، بلکه باید این منافع به همه کشور برسد و همانطور که در جنگ هشت ساله مردم تمام کشور به کمک استان های جنگ زده شتافتند، در بهره وری از امکانات کشور نیز همه سهیم هستند و نباید حس ناسیونالیستی و شهری و استانی و منطقه ای داشت بلکه به فکر همه کشور باشیم چرا که همه ما یک ملتیم.
البته خوشبختانه این تعاون و روحیه برادری در همه کشور ما وجود دارد و شاهد آن هر گاه سیلی و یا زلزله ای در استانی رخ داده تمام مردم و مسئولین کشور بسیج شده اند تا مشکل آن منطقه را رفع کنند و تا این حمیت و اتحاد بین مردم ایران باشد این کشور آسیب ناپذیر است.
درد دل کشاورزان اصفهانی
الان هم اگر به بحث خشکی زاینده رود می پردازیم صرفاً از منظر ملی است و ما باید همانطور که به فکر هموطنان سیلزده و زلزله زده استان های دیگر بودیم به فکر کشاورزانی که قرن ها و نسل ها در حاشیه این رودخانه کشت و زرع داشتند و الآن حدود ۲۰ سال است از امکان کشت و زرع محرومند و در اصل نان آنها بریده شده است، باشیم.
قریب ۱۲۰ هزار خانوار در حاشیه این رودخانه بهخصوص در منطقه شرق اصفهان کاملا اشتغال خود را از دست داده اند و هیچ منبعی برای کسب درآمد ندارند، البته در سال های ۹۲، ۹۶ و ۹۹ کمک های بسیار جزئی تحت عنوان جبران خسارت به آن ها شده است، مثلاً در سال ۹۲ به هر خانواده ای پانصد هزار تومان، در سال ۹۶ مبلع یک و نیم میلیون تومان و در سال ۹۹ که بیشترین مبلغ بوده که به هر خانواده ای پنج میلیون تومان اختصاص دادند.
کشاورزی می گفت من از کشت یک هکتار زمینم در سال مبلغی حدود یک صد میلیون تومان درآمد دارم و حال آن که پنج میلیون تومان جبران خسارت، خرج یک ماهه زندگی من نیست تا برسد به خرج سالانه ام و خلاصه حرف های زیادی دارند.
روز یکشنبه سی ام آبان، بنده ساعتی به کنار کشاورزان متحصن در کف رودخانه زاینده رود در کنار پل تاریخی خواجو رفتم و به درد دل های آنها گوش دادم، عموم این کشاورزان توده های فقیر و زحمتکش هستند که دوست دارند از کار و دسترنج خود ارتزاق کنند و اکثرا از روستاهایی هستند که در طول جنگ تحمیلی بسیار هم شهید داده اند و در همین تحصن هم اهالی هر روستایی عکس های شهدای خود را نصب کرده اند و به انقلاب اسلامی و رهبری معظم و خون شهدا سخت پایدار هستند. رئیس جمهوری سابق در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری اش برای جلب آراء مردم اصفهان قول احیاء رودخانه زاینده رود را داد ولی هیچ اقدامی نشد جز همین مختصر کمکی که خرج یک ماهه آنان هم نبود ولی این مردم شهید پرور بارها برای جلوگیری از سوء استفاده رسانه های دشمن، سکوت اختیار کردند و به انتظار راه حل مسئولان جمهوری اسلامی نشستند ولی ظاهرا آنها عادت کرده اند تا سر و صدایی در جایی بلند نشود نسبت به حل مشکلی، خودشان پیش قدم نشوند!
خشکی زاینده رود فاجعه ای ملی است
مردم اصفهان نمی گویند آب دیگران را به ما بدهید بلکه می گویند آبی که هزاران سال مورد استفاده ما بوده است و در بستر رودخانه زاینده رود جریان داشته است آن را به ما برگردانید، آنها می گویند همان مصوبات قانونی شورای عالی آب را عمل کنید و قرار بود همان میزان آبی که از منشا زاینده رود برای استان یزد و یا موارد دیگر برداشت می شود با احداث تونل سوم کوهرنگ همان حجم آب به رودخانه زاینده رود اضافه شود تا این رودخانه دچار خشکی نشود و مردم منطقه اصفهان هم متضرر نشوند گرچه خشکی زاینده رود تخریب زیست محیطی فراوانی دارد و علاوه بر فرونشست زمین در بسیاری از مناطق و خطر از بین رفتن آثار باستانی جهانی این شهر، خطر خشکی باتلاق گاوخونی و انتشار ریزگردهای سمی آن حتی تا شعاع یک هزار کیلومتر وجود دارد.
پس بنابراین خشکی زاینده رود مسئله ای ملی است و فقط اهالی اصفهان ضرر نمی کنند، بلکه همه کشور صدمه و ضرر می بینند و خلاصه این موضوع مهم را باید به سرعت رسیدگی کرد گرچه تا کنون بسیار دیر شده است و ممکن است با پیشروی فرو نشست زمین شاهد مهاجرت و آوارگی میلیون ها نفر از مرکز کشور به دیگر نقاط باشیم!
بنده با متخصصین آب در کشور صحبت کرده ام و آنها می گویند بهراحتی راه حل قضیه وجود دارد و خوشبختانه کار احداث تونل سوم کوهرنگ در طول۲۴ کیلومتر و در قطر ۱/۴ متر به پایان رسیده و حتی بهطور امتحانی آزمایش هم شده است و با انتقال ۱۲۰ میلیون متر مکعب آب از این تونل به بستر زاینده رود مشکل حل می شود.
نگاهی به گستره منابع آبی مرکزی و جنوب شرقی کشور
البته اگر نگاهی به گستره منابع آب در کشور داشته باشیم متوجه می شویم که آب به اندازه کافی در کشور وجود دارد ولی دولت مرکزی و وزارت نیرو در تقسیم آب بسیار محتاطانه و ضعیف عمل کرده اند و به محض خروش چند نماینده مجلس از اجرای طرحهای ملی و علمی و راهبردی خود عقب نشینی کرده اند.
محض اطلاع بدانید که میزان حجم آب متوسط شصت ساله دراز مدت در حوضه آبریز دز و کارون بزرگ بالغ بر ۲۴ میلیارد متر مکعب در سال است که از سرشاخه های استانهای زاگرس نشین مانند چهارمحال و بختیاری، اصفهان و کهگیلویه و بویر احمد به سمت خوزستان می رود و بیش از ۱۲ میلیارد متر مکعب آن به دریا می ریزد و حال آنکه کل آب مصرفی استانهای شهر کرد و یزد و اصفهان به یک میلیارد متر مکعب نمی رسد. از سوی دیگری از حوضه آبریز کرخه و مارون در استان خوزستان که از استان لرستان و مناطق جنوب استان فارس وارد این استان می شود بالغ بر هشت میلیارد متر مکعب است و مجموعاً در سال بیش از۳۲ میلیارد متر مکعب آب از استانهای بالا دستی و همجوار وارد خوزستان می شود و معلوم است با این حجم گسترده آبی که ثروت عمومی کشور به حساب می آید چه کارها که نمی توان کرد ولی لازمه اش کار علمی و برنامه ریزی صحیح و توجیه افکار عمومی و به مصلحت کشور عمل کردن است و الاّ اگر به زور آزمایی نمایندگان استانها در مجلس باشد کار به جایی نمی رسد، باید فکر ملی کرد و صلاح کشور را دید و قاطعانه پیش رفت و الاّ در آینده ای نه چندان دور شاهد نزاع های بینِ استانی خواهیم بود و وحدت ملی کشور از بین خواهد رفت.
لازم به ذکر است آبهای موجود در کشور منحصر به اینها که گفتیم نیست و حوضه های آبی شمال غرب و شرق کشور و رشته کوه البرز هم جای خود را دارند که فعلاً محل بحث در این یادداشت نیست.
البته در این مقال وزارت جهاد کشاورزی نیز باید توسعه کشاورزی را متناسب آمایش سرزمین ها قرار دهد و تولید محصولات کشاورزی هر منطقه ای متناسب با میزان بهره وری از آب در آن منطقه باشد مثلاً کشت برنج در مناطق کم آب نباید انجام شود و شیوه آبیاری ها هم باید علمی و مناسب هر منطقه باشد تا از هدر رفت آبها جلوگیری شود.
آنچه مسلم است اولین نیاز مردم کشور تأمین آب شرب است که این وظیفه مهم بر عهده دولت و حکومت مرکزی است و پس از آن باید بهره وری استانها از آبها عادلانه پیگیری شود و مسائل زیست محیطی هم حتماً لحاظ و رعایت شود و توجیه افکار عمومی هم برای هر کاری لازم و ضروری است و بخشی نگری و منفعت استانی دیدن باید ممنوع باشد و در تصمیمات، ملی نگری باشد و از گفتمان اختلاف افکنی بین استانها که گاهی متأسفانه توسط برخی نمایندگان و یا مسئولین محلی ایراد می شود جلوگیری و وحدت ملی حفظ شود.
مرتضی نجفی قدسی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَجَعَلْنَا مِنَ الْماء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم (انبیاء، ۳۰)
بحران کمبود آب در کشورمان یک بحث ملی است و بسیاری از استانها درگیر مشکلات خشکسالی و زیست محیطی هستند و حتی گاهی برای تأمین آب شرب مصرفی خانه ها نیز با مشکل مواجه می شوند. مدیریت منابع آب در کشورمان در چنین شرایطی بسیار حائز اهمیت است و در این موضوع نباید استانی فکر کرد بلکه همه به هم وابسته هستند و باید ملی تدبیر کرد.
گاهی برخی نمایندگان استان ها در بحث آب فقط استان خود را می بینند و توجه ندارند که دیگر استان ها نیز نیاز به آب دارند و باید امکانات کشور علی السویه تقسیم شود.
اگر هر استانی دارایی خود را متعلق به خود بداند که شیرازه کشور از هم پاشیده می شود، هر استانی یک استعدادی دارد، یک استان جنگل دارد، یک استان نفت و گاز دارد، یک استان منابع اصلی آب را دارد، یک استان سنگ و آهن دارد، یک استان ساحل دریا دارد، صادرات و واردات دارد و خلاصه همه اینها متعلق به یک کشور است و باید مجموعه این دارایی ها عادلانه و با تدبیر بین همه مردم تقسیم و توزیع شود.
موضوع حقآبه نیز یکی از موضوعاتی است که باید عادلانه و با تدبیر و با توجه به شرایط خشکسالی کشور رعایت شود، یک استانی که پر آب است و رشته کوه های سر منشا آب ها در آنجاست نمی تواند بگوید این آب ها مال من است و بقیه استان ها از تشنگی رنج ببرند!
استان های نفت خیز نمی توانند بگویند نفت مال ماست و منافعش صرفا باید صرف استان ما شود، بلکه باید این منافع به همه کشور برسد و همانطور که در جنگ هشت ساله مردم تمام کشور به کمک استان های جنگ زده شتافتند، در بهره وری از امکانات کشور نیز همه سهیم هستند و نباید حس ناسیونالیستی و شهری و استانی و منطقه ای داشت بلکه به فکر همه کشور باشیم چرا که همه ما یک ملتیم.
البته خوشبختانه این تعاون و روحیه برادری در همه کشور ما وجود دارد و شاهد آن هر گاه سیلی و یا زلزله ای در استانی رخ داده تمام مردم و مسئولین کشور بسیج شده اند تا مشکل آن منطقه را رفع کنند و تا این حمیت و اتحاد بین مردم ایران باشد این کشور آسیب ناپذیر است.
درد دل کشاورزان اصفهانی
الان هم اگر به بحث خشکی زاینده رود می پردازیم صرفاً از منظر ملی است و ما باید همانطور که به فکر هموطنان سیلزده و زلزله زده استان های دیگر بودیم به فکر کشاورزانی که قرن ها و نسل ها در حاشیه این رودخانه کشت و زرع داشتند و الآن حدود ۲۰ سال است از امکان کشت و زرع محرومند و در اصل نان آنها بریده شده است، باشیم.
قریب ۱۲۰ هزار خانوار در حاشیه این رودخانه بهخصوص در منطقه شرق اصفهان کاملا اشتغال خود را از دست داده اند و هیچ منبعی برای کسب درآمد ندارند، البته در سال های ۹۲، ۹۶ و ۹۹ کمک های بسیار جزئی تحت عنوان جبران خسارت به آن ها شده است، مثلاً در سال ۹۲ به هر خانواده ای پانصد هزار تومان، در سال ۹۶ مبلع یک و نیم میلیون تومان و در سال ۹۹ که بیشترین مبلغ بوده که به هر خانواده ای پنج میلیون تومان اختصاص دادند.
کشاورزی می گفت من از کشت یک هکتار زمینم در سال مبلغی حدود یک صد میلیون تومان درآمد دارم و حال آن که پنج میلیون تومان جبران خسارت، خرج یک ماهه زندگی من نیست تا برسد به خرج سالانه ام و خلاصه حرف های زیادی دارند.
روز یکشنبه سی ام آبان، بنده ساعتی به کنار کشاورزان متحصن در کف رودخانه زاینده رود در کنار پل تاریخی خواجو رفتم و به درد دل های آنها گوش دادم، عموم این کشاورزان توده های فقیر و زحمتکش هستند که دوست دارند از کار و دسترنج خود ارتزاق کنند و اکثرا از روستاهایی هستند که در طول جنگ تحمیلی بسیار هم شهید داده اند و در همین تحصن هم اهالی هر روستایی عکس های شهدای خود را نصب کرده اند و به انقلاب اسلامی و رهبری معظم و خون شهدا سخت پایدار هستند. رئیس جمهوری سابق در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری اش برای جلب آراء مردم اصفهان قول احیاء رودخانه زاینده رود را داد ولی هیچ اقدامی نشد جز همین مختصر کمکی که خرج یک ماهه آنان هم نبود ولی این مردم شهید پرور بارها برای جلوگیری از سوء استفاده رسانه های دشمن، سکوت اختیار کردند و به انتظار راه حل مسئولان جمهوری اسلامی نشستند ولی ظاهرا آنها عادت کرده اند تا سر و صدایی در جایی بلند نشود نسبت به حل مشکلی، خودشان پیش قدم نشوند!
خشکی زاینده رود فاجعه ای ملی است
مردم اصفهان نمی گویند آب دیگران را به ما بدهید بلکه می گویند آبی که هزاران سال مورد استفاده ما بوده است و در بستر رودخانه زاینده رود جریان داشته است آن را به ما برگردانید، آنها می گویند همان مصوبات قانونی شورای عالی آب را عمل کنید و قرار بود همان میزان آبی که از منشا زاینده رود برای استان یزد و یا موارد دیگر برداشت می شود با احداث تونل سوم کوهرنگ همان حجم آب به رودخانه زاینده رود اضافه شود تا این رودخانه دچار خشکی نشود و مردم منطقه اصفهان هم متضرر نشوند گرچه خشکی زاینده رود تخریب زیست محیطی فراوانی دارد و علاوه بر فرونشست زمین در بسیاری از مناطق و خطر از بین رفتن آثار باستانی جهانی این شهر، خطر خشکی باتلاق گاوخونی و انتشار ریزگردهای سمی آن حتی تا شعاع یک هزار کیلومتر وجود دارد.
پس بنابراین خشکی زاینده رود مسئله ای ملی است و فقط اهالی اصفهان ضرر نمی کنند، بلکه همه کشور صدمه و ضرر می بینند و خلاصه این موضوع مهم را باید به سرعت رسیدگی کرد گرچه تا کنون بسیار دیر شده است و ممکن است با پیشروی فرو نشست زمین شاهد مهاجرت و آوارگی میلیون ها نفر از مرکز کشور به دیگر نقاط باشیم!
بنده با متخصصین آب در کشور صحبت کرده ام و آنها می گویند بهراحتی راه حل قضیه وجود دارد و خوشبختانه کار احداث تونل سوم کوهرنگ در طول۲۴ کیلومتر و در قطر ۱/۴ متر به پایان رسیده و حتی بهطور امتحانی آزمایش هم شده است و با انتقال ۱۲۰ میلیون متر مکعب آب از این تونل به بستر زاینده رود مشکل حل می شود.
نگاهی به گستره منابع آبی مرکزی و جنوب شرقی کشور
البته اگر نگاهی به گستره منابع آب در کشور داشته باشیم متوجه می شویم که آب به اندازه کافی در کشور وجود دارد ولی دولت مرکزی و وزارت نیرو در تقسیم آب بسیار محتاطانه و ضعیف عمل کرده اند و به محض خروش چند نماینده مجلس از اجرای طرحهای ملی و علمی و راهبردی خود عقب نشینی کرده اند.
محض اطلاع بدانید که میزان حجم آب متوسط شصت ساله دراز مدت در حوضه آبریز دز و کارون بزرگ بالغ بر ۲۴ میلیارد متر مکعب در سال است که از سرشاخه های استانهای زاگرس نشین مانند چهارمحال و بختیاری، اصفهان و کهگیلویه و بویر احمد به سمت خوزستان می رود و بیش از ۱۲ میلیارد متر مکعب آن به دریا می ریزد و حال آنکه کل آب مصرفی استانهای شهر کرد و یزد و اصفهان به یک میلیارد متر مکعب نمی رسد. از سوی دیگری از حوضه آبریز کرخه و مارون در استان خوزستان که از استان لرستان و مناطق جنوب استان فارس وارد این استان می شود بالغ بر هشت میلیارد متر مکعب است و مجموعاً در سال بیش از۳۲ میلیارد متر مکعب آب از استانهای بالا دستی و همجوار وارد خوزستان می شود و معلوم است با این حجم گسترده آبی که ثروت عمومی کشور به حساب می آید چه کارها که نمی توان کرد ولی لازمه اش کار علمی و برنامه ریزی صحیح و توجیه افکار عمومی و به مصلحت کشور عمل کردن است و الاّ اگر به زور آزمایی نمایندگان استانها در مجلس باشد کار به جایی نمی رسد، باید فکر ملی کرد و صلاح کشور را دید و قاطعانه پیش رفت و الاّ در آینده ای نه چندان دور شاهد نزاع های بینِ استانی خواهیم بود و وحدت ملی کشور از بین خواهد رفت.
لازم به ذکر است آبهای موجود در کشور منحصر به اینها که گفتیم نیست و حوضه های آبی شمال غرب و شرق کشور و رشته کوه البرز هم جای خود را دارند که فعلاً محل بحث در این یادداشت نیست.
البته در این مقال وزارت جهاد کشاورزی نیز باید توسعه کشاورزی را متناسب آمایش سرزمین ها قرار دهد و تولید محصولات کشاورزی هر منطقه ای متناسب با میزان بهره وری از آب در آن منطقه باشد مثلاً کشت برنج در مناطق کم آب نباید انجام شود و شیوه آبیاری ها هم باید علمی و مناسب هر منطقه باشد تا از هدر رفت آبها جلوگیری شود.
آنچه مسلم است اولین نیاز مردم کشور تأمین آب شرب است که این وظیفه مهم بر عهده دولت و حکومت مرکزی است و پس از آن باید بهره وری استانها از آبها عادلانه پیگیری شود و مسائل زیست محیطی هم حتماً لحاظ و رعایت شود و توجیه افکار عمومی هم برای هر کاری لازم و ضروری است و بخشی نگری و منفعت استانی دیدن باید ممنوع باشد و در تصمیمات، ملی نگری باشد و از گفتمان اختلاف افکنی بین استانها که گاهی متأسفانه توسط برخی نمایندگان و یا مسئولین محلی ایراد می شود جلوگیری و وحدت ملی حفظ شود.
مرتضی نجفی قدسی

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

-
مصباح و بهشتی اختلاف در نگرش یا واکنش؟
-
ادبیات مقاومت و مقاومت ادبیات
-
همه ما یک ملتیم