
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 11
حجتالاسلام «یوسفعلی شکری» نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید شد
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در حکمی حجتالاسلام یوسفعلی شکری را به نمایندگی ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران منصوب کردند.
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
جناب حجتالاسلام آقای حاج شیخ یوسفعلی شکری دامتافاضاته
در پی درگذشت مرحوم حجتالاسلام آقای شهیدی رحمةاللهعلیه و با طلب مغفرت و رحمت برای ایشان و یاد نیک از تلاششان در بنیاد شهید، جنابعالی را که حضور طولانی در آن بنیاد محترم داشته و مفتخر به خدمت درازمدت به خانوادههای مکرم شهیدان میباشید و بحمدالله صلاحیتهای لازم برای نمایندگی ولیفقیه در شما جمع است، به نمایندگی در بنیاد شهید و امور ایثارگران منصوب میکنم. حساسیت و اهمیت این جایگاه، در مفاد وظایف ابلاغی کاملا منعکس است و جدا امیدوارم که در دوره مسئولیت جنابعالی این وظایف بهطور کامل صورت پذیرد. توصیه مؤکد اینجانب همکاری و همافزایی دستگاه نمایندگی با بخش ریاست بنیاد است. برای جنابعالی و جناب آقای اوحدی در هر چهبهتر ادا کردن این مسئولیت دعا میکنم.
والسلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنهای
۱۶ آذر ۱۳۹۹
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
جناب حجتالاسلام آقای حاج شیخ یوسفعلی شکری دامتافاضاته
در پی درگذشت مرحوم حجتالاسلام آقای شهیدی رحمةاللهعلیه و با طلب مغفرت و رحمت برای ایشان و یاد نیک از تلاششان در بنیاد شهید، جنابعالی را که حضور طولانی در آن بنیاد محترم داشته و مفتخر به خدمت درازمدت به خانوادههای مکرم شهیدان میباشید و بحمدالله صلاحیتهای لازم برای نمایندگی ولیفقیه در شما جمع است، به نمایندگی در بنیاد شهید و امور ایثارگران منصوب میکنم. حساسیت و اهمیت این جایگاه، در مفاد وظایف ابلاغی کاملا منعکس است و جدا امیدوارم که در دوره مسئولیت جنابعالی این وظایف بهطور کامل صورت پذیرد. توصیه مؤکد اینجانب همکاری و همافزایی دستگاه نمایندگی با بخش ریاست بنیاد است. برای جنابعالی و جناب آقای اوحدی در هر چهبهتر ادا کردن این مسئولیت دعا میکنم.
والسلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنهای
۱۶ آذر ۱۳۹۹

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 26
تصویرسازی کاذب دموکراتها
حنیف غفاری
طی روزهای اخیر، برخی مقامات حزب دموکرات آمریکا، ازجمله عدهای از سناتورهای مطرح این حزب بهصورت غیرمستقیم از ایران خواستهاند تا با «خویشتنداری»در قبال ترور شهید«دکتر محسن فخری زاده»دانشمند هستهای کشورمان، زمان را بهگونهای هدایت و مدیریت کند تا آمریکا وارد«دوران ریاست جمهوری بایدن» شود. این گزاره( تفاوت دموکراتها نسبت به جمهوریخواهان) بهمثابه یک گزاره تبلیغاتی و البته تاکتیکی، از سوی رسانهها و سیاستمداران وابسته به این حزب و فراتر از آن، شبکه متحدان اروپایی آمریکا در حال القا به افکار عمومی کشورمان است. متأسفانه در داخل کشورمان نیز برخی جریانات و افکار، بهصورت خواسته یا ناخواسته به این روند دامن زده و مشغول خلق دوگانهای به نام «جمهوریخواهان بد- دموکراتهای خوب» هستند.
واقعیت امر این است که حتی اگر بایدن در رأس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن حضور داشت، در ترور ناجوانمردانه دانشمندانی بزرگوار و گرانقدر مانند شهید فخری زاده درنگ نمیکرد. فراموش نکنیم که باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا در مقایسه با بوش و ترامپ، رویکرد وقیحانهتر و کارنامه سیاهتری در قبال ترور دانشمندان هستهای کشورمان داشته است. نکته مهمتر اینکه سازمان سیا و دیگر نهادهای جاسوسی و امنیتی آمریکا بهصورت ماهوی «ساختار محور» هستند نه «فرد محور».
به عبارت بهتر،هیچیک از تحلیلگران مسائل امنیتی در غرب، میان«سازمان سیای دموکراتها» و « سازمان سیای جمهوریخواهان»تفاوتی قائل نمیشوند.آنچه مسلم است اینکه دو مؤلفه «اخلاق»و «عقلانیت»در دل «قدرت آمریکایی»مجالی برای بقا ندارد و سیاستمداران بیشتر از آنکه تابع قواعد و ایستارهای واقعبینانه باشد، تابع تفکرات مضحکانه کانونهای تصمیمگیرنده دائم یا موقت در رأس معادلات قدرت هستند،اما زمانی که سیاستمداران از قدرت فاصله میگیرند ناگهان «عقلانیت سیاسی»به افکار و نگرش آنها بازمیگردد.رئالیستها آرمانگرا میشوند و طرفداران دکترین مبارزه نامحدود با دشمنان آمریکا به حامیان احیای دکترین حقوق بشر مبدل میگردند.
در این میان، ترسیم دوگانه«بایدن-ترامپ»،« کبوتر-باز» یا « الاغ –فیل» چیزی جز یک «آدرس گمراهکننده»نیست.نکته جالبتوجه اینکه دولتها و رسانههای اروپایی، به القاکنندگان اصلی این گزارههای نادرست در کشور ما تبدیل شده و البته، برخی جریانات فکری نیز نسبت به القای این «تصویر کاذب»در اذهان بیمیل به نظر نمیرسند.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تاکنون، ترور غیورمردان و پاکترین فرزندان مرزوبوم کشورمان در دستور کار «جیمی کارتر» تا « ترامپ» قرار گرفته و در دوران ریاست جمهوری بایدن نیز این روند ادامه خواهد داشت. خروجی دکترین «حقوق بشر کارتر» و «جنگ نامحدود بوش علیه تروریسم ادعایی» کاملا یکی است. مخرج مشترک دکترین سیاست خارجی ترامپ و اوباما نیز یکچیز بیشتر نیست: ترور و خشونت.
اکنون زمان مناسبی برای بازخوانی رفتارهای تروریستی دولتهای مختلف آمریکایی و سیاستمداران دموکرات و جمهوریخواه این کشور علیه ملت و نظام ایران میباشد، بهشرط آنکه مراقب آدرسهای انحرافی و دروغینی که باهدف تطهیر چهره دموکراتها و ایجاد دوگانه «آمریکایی خوب-آمریکاییبد» در کشورمان صورت میگیرد باشیم.
طی روزهای اخیر، برخی مقامات حزب دموکرات آمریکا، ازجمله عدهای از سناتورهای مطرح این حزب بهصورت غیرمستقیم از ایران خواستهاند تا با «خویشتنداری»در قبال ترور شهید«دکتر محسن فخری زاده»دانشمند هستهای کشورمان، زمان را بهگونهای هدایت و مدیریت کند تا آمریکا وارد«دوران ریاست جمهوری بایدن» شود. این گزاره( تفاوت دموکراتها نسبت به جمهوریخواهان) بهمثابه یک گزاره تبلیغاتی و البته تاکتیکی، از سوی رسانهها و سیاستمداران وابسته به این حزب و فراتر از آن، شبکه متحدان اروپایی آمریکا در حال القا به افکار عمومی کشورمان است. متأسفانه در داخل کشورمان نیز برخی جریانات و افکار، بهصورت خواسته یا ناخواسته به این روند دامن زده و مشغول خلق دوگانهای به نام «جمهوریخواهان بد- دموکراتهای خوب» هستند.
واقعیت امر این است که حتی اگر بایدن در رأس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن حضور داشت، در ترور ناجوانمردانه دانشمندانی بزرگوار و گرانقدر مانند شهید فخری زاده درنگ نمیکرد. فراموش نکنیم که باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا در مقایسه با بوش و ترامپ، رویکرد وقیحانهتر و کارنامه سیاهتری در قبال ترور دانشمندان هستهای کشورمان داشته است. نکته مهمتر اینکه سازمان سیا و دیگر نهادهای جاسوسی و امنیتی آمریکا بهصورت ماهوی «ساختار محور» هستند نه «فرد محور».
به عبارت بهتر،هیچیک از تحلیلگران مسائل امنیتی در غرب، میان«سازمان سیای دموکراتها» و « سازمان سیای جمهوریخواهان»تفاوتی قائل نمیشوند.آنچه مسلم است اینکه دو مؤلفه «اخلاق»و «عقلانیت»در دل «قدرت آمریکایی»مجالی برای بقا ندارد و سیاستمداران بیشتر از آنکه تابع قواعد و ایستارهای واقعبینانه باشد، تابع تفکرات مضحکانه کانونهای تصمیمگیرنده دائم یا موقت در رأس معادلات قدرت هستند،اما زمانی که سیاستمداران از قدرت فاصله میگیرند ناگهان «عقلانیت سیاسی»به افکار و نگرش آنها بازمیگردد.رئالیستها آرمانگرا میشوند و طرفداران دکترین مبارزه نامحدود با دشمنان آمریکا به حامیان احیای دکترین حقوق بشر مبدل میگردند.
در این میان، ترسیم دوگانه«بایدن-ترامپ»،« کبوتر-باز» یا « الاغ –فیل» چیزی جز یک «آدرس گمراهکننده»نیست.نکته جالبتوجه اینکه دولتها و رسانههای اروپایی، به القاکنندگان اصلی این گزارههای نادرست در کشور ما تبدیل شده و البته، برخی جریانات فکری نیز نسبت به القای این «تصویر کاذب»در اذهان بیمیل به نظر نمیرسند.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تاکنون، ترور غیورمردان و پاکترین فرزندان مرزوبوم کشورمان در دستور کار «جیمی کارتر» تا « ترامپ» قرار گرفته و در دوران ریاست جمهوری بایدن نیز این روند ادامه خواهد داشت. خروجی دکترین «حقوق بشر کارتر» و «جنگ نامحدود بوش علیه تروریسم ادعایی» کاملا یکی است. مخرج مشترک دکترین سیاست خارجی ترامپ و اوباما نیز یکچیز بیشتر نیست: ترور و خشونت.
اکنون زمان مناسبی برای بازخوانی رفتارهای تروریستی دولتهای مختلف آمریکایی و سیاستمداران دموکرات و جمهوریخواه این کشور علیه ملت و نظام ایران میباشد، بهشرط آنکه مراقب آدرسهای انحرافی و دروغینی که باهدف تطهیر چهره دموکراتها و ایجاد دوگانه «آمریکایی خوب-آمریکاییبد» در کشورمان صورت میگیرد باشیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 23
پس از غروب غرب!
معصومه پورصادقی- دبیر گروه سیاسی
مواضع اخیر اروپاییها و آمریکاییها در خصوص مشروط کردن بازگشت به تعهدات برجامی، تفاوت چندانی با شروط ترامپ و فشار حداکثری دولت فعلی آمریکا ندارد. جمهوری اسلامی ایران برای احصای منافع ملی و اقتصادی خود نیاز به اهرمهای متنوعی دارد. بخشی از این اهرم به رفتار کشور در داخل برمیگردد؛ تقویت توان تولید داخلی، تکیه بر توان بومی و استفاده از قوانینی مانند مصوبه اخیر مجلس برای توسعه منابع قدرت و فشار، ازجمله این موارد است.
در بخش خارجی نیز ایران در حوزههای مختلف، ازجمله اقتصادی، سیاسی و امنیتی نیاز به تنوع سازی همکاریها دارد، صرف چشم دوختن به غرب، نهتنها منافع ما را محقق نمیکند بلکه ما را در موضع وابستگی و ضعف قرار میدهد و این باعث میشود محاسبات حریف از رفتار ایران مبتنی بر پیشبینیپذیری سیاستهای تهران باشد.
یکی از راهکارهایی که در این زمینه میتواند برای کشورمان کارگشا باشد، سیاست نگاه به شرق است، مراد از شرق در اینجا میتواند فراتر از گستره جغرافیایی بوده و به لحاظ نگرش سیاسی، شامل کشورهای مستقل نیز شود.
نگاه به شرق هم علاوه بر اینکه، تعداد گزینهها و انتخابهای کشور را در حوزههای مختلف ازجمله اقتصادی افزایش میدهد، بلکه به فرض تعامل و گفتوگو با غرب، میتواند بهعنوان اهرمی پشتیبان استفاده شود، این رویکرد برای کشوری مانند ایران که برای سالهای طولانی، تحت تأثیر تحریمهای اروپا و آمریکا بوده است، مفر و منفذی را برای خروج از زیر فشار سیاسی و اقتصادی فراهم میکند.
نقشه راهکارهای آتی با پکن
قرارداد همکاری 25 ساله ایران و چین، که بهعنوان نقشه راهی برای توسعه مناسبات تهران و پکن است، میتواند یک گام جدی در مسیر نگاه به شرق باشد.چین بهعنوان کشوری که بهسرعت در حال تبدیلشدن به قطب و قدرت اول اقتصادی جهان است، توجه بسیاری از کشورهای جهان و حتی منطقه را به خود جلب کرده تا جایی که خود را به شریک اول تجاری بیش از صد کشور تبدیل کرده است.سطح کمربند- جاده چین در کنار توسعه فناوری 5G بهتنهایی، آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی را بهشدت نگران کرده است چراکه این اقدام هم قدرت اقتصادی و هم اشراف فنی آن در جهان را توسعه میدهد.هرچقدر که قدرت اقتصادی چین در دنیا بیشتر شود، سلطه آمریکا بر بازار مالی در جهان میتواند کمتر شود، بنابراین هر عقل سلیمی توسعه همکاریها با کشوری که در حال تبدیلشدن به قدرت اول اقتصاد جهان است و سیاستهای خود را در امور داخلی کشورهای دیگر دخالت نمیدهد، توصیه میکند.
سند راهبردی 25 ساله روابط ایران و چین گام مهمی در این مسیر است، همینکه آمریکا و دشمنان منطقهای ایران از انعقاد چنین سندی بهشدت ابراز نگرانی میکنند، میتواند معنادار و دلیل کافی برای پیگیری قاطع این سند در کشور باشد، چراکه آنها میدانند چنین سندی میتواند برای رهایی هرچه بیشتر ایران از انزوا مؤثر باشد.
آخرین وضعیت سند راهبردی ایران و چین
سند همکاری ایران و چین پس از مشورت پایتختها و چندین دور گفتوگو در تهران و پکن چکشکاری شده است.محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران چندی پیش در سفر به چین این موضوع را در گفتوگو با طرفهای چینی مطرح و پیگیری کرد.
قرارداد همکاری بلندمدت تهران و مسکو
پس از بحبوحه سند راهبردی ایران و چین، وزیرخارجه ایران به مسکو رفت و پس از گفتوگو با مقامات روس، درباره بهروزرسانی توافق همکاری بلندمدت ایران و روسیه سخن گفت که این موضوع باز حساسیت غرب را برانگیخت.
ماجرای توافق ایران و روسیه به گفتوگوهای دو کشور در سال 1379 برمیگردد که در دو نسخه فارسی و روسی تنظیم شد. این توافق که مدت آن 10ساله بود، سال بعد یعنی 1380 در مجلس شورای اسلامی تصویبشده و سپس به قانون تبدیل شد.این معاهده که مدتزمان آن 10ساله بود، درصورتیکه هیچیک از طرفین، یک سال قبل از پایان اعتبار آن نظر کتبی خود را برای اتمام آن را اعلام نکنند، برای یک دوره پنجساله بهطور خودکار تمدید میشود.از سال 1380 این توافق تا سال 1390 به مدت 10 سال جاری بود و از آن زمان تاکنون برای دو دوره پنجساله دیگر نیز تمدیدشده است. حال صحبت بر سر آن است که قبل از اتمام دوره فعلی تهران و مسکو این توافق را غنیتر و روزآمدتر کنند.طبیعتا همانطور که این توافق در دهه 80 شمسی آمریکاییها را نگران کرد. این بار نیز میتواند از توسعه همکاریهای دو کشور شرقی آنها را هراسان کند. نگرانی واشنگتن خود گویای خیلی از نکاتی درباره مزایای این قرارداد برای تهران و مسکو است.در نگاه بلندمدت همگرایی کشورهای شرقی ازیکطرف آنها را در تعامل با غرب، در موضع قدرت قرار میدهد و همچنین از میزان وابستگی آنها به غرب در بازارهای مالی میکاهد و نتیجه آن میشود که اقتصاد جهان که توسط آمریکا به گروگان گرفتهشده است، بهمرور آزادتر میشود.این نکته را نیز نباید از محاسبات جا انداخت که آمریکا و اروپا معمولا برای پیشرفت اقتصادی ایران نهتنها فرش قرمز پهن نکردهاند و برای پایان یافتن راهحل جایگزین باید به گزینههایی مانند کشورهای شرقی روی آورد تا هم از حرکت در این مسیر متوقف نشده و از طرفی دیوار ساخته غرب را نیز به پایین کشید.
مواضع اخیر اروپاییها و آمریکاییها در خصوص مشروط کردن بازگشت به تعهدات برجامی، تفاوت چندانی با شروط ترامپ و فشار حداکثری دولت فعلی آمریکا ندارد. جمهوری اسلامی ایران برای احصای منافع ملی و اقتصادی خود نیاز به اهرمهای متنوعی دارد. بخشی از این اهرم به رفتار کشور در داخل برمیگردد؛ تقویت توان تولید داخلی، تکیه بر توان بومی و استفاده از قوانینی مانند مصوبه اخیر مجلس برای توسعه منابع قدرت و فشار، ازجمله این موارد است.
در بخش خارجی نیز ایران در حوزههای مختلف، ازجمله اقتصادی، سیاسی و امنیتی نیاز به تنوع سازی همکاریها دارد، صرف چشم دوختن به غرب، نهتنها منافع ما را محقق نمیکند بلکه ما را در موضع وابستگی و ضعف قرار میدهد و این باعث میشود محاسبات حریف از رفتار ایران مبتنی بر پیشبینیپذیری سیاستهای تهران باشد.
یکی از راهکارهایی که در این زمینه میتواند برای کشورمان کارگشا باشد، سیاست نگاه به شرق است، مراد از شرق در اینجا میتواند فراتر از گستره جغرافیایی بوده و به لحاظ نگرش سیاسی، شامل کشورهای مستقل نیز شود.
نگاه به شرق هم علاوه بر اینکه، تعداد گزینهها و انتخابهای کشور را در حوزههای مختلف ازجمله اقتصادی افزایش میدهد، بلکه به فرض تعامل و گفتوگو با غرب، میتواند بهعنوان اهرمی پشتیبان استفاده شود، این رویکرد برای کشوری مانند ایران که برای سالهای طولانی، تحت تأثیر تحریمهای اروپا و آمریکا بوده است، مفر و منفذی را برای خروج از زیر فشار سیاسی و اقتصادی فراهم میکند.
نقشه راهکارهای آتی با پکن
قرارداد همکاری 25 ساله ایران و چین، که بهعنوان نقشه راهی برای توسعه مناسبات تهران و پکن است، میتواند یک گام جدی در مسیر نگاه به شرق باشد.چین بهعنوان کشوری که بهسرعت در حال تبدیلشدن به قطب و قدرت اول اقتصادی جهان است، توجه بسیاری از کشورهای جهان و حتی منطقه را به خود جلب کرده تا جایی که خود را به شریک اول تجاری بیش از صد کشور تبدیل کرده است.سطح کمربند- جاده چین در کنار توسعه فناوری 5G بهتنهایی، آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی را بهشدت نگران کرده است چراکه این اقدام هم قدرت اقتصادی و هم اشراف فنی آن در جهان را توسعه میدهد.هرچقدر که قدرت اقتصادی چین در دنیا بیشتر شود، سلطه آمریکا بر بازار مالی در جهان میتواند کمتر شود، بنابراین هر عقل سلیمی توسعه همکاریها با کشوری که در حال تبدیلشدن به قدرت اول اقتصاد جهان است و سیاستهای خود را در امور داخلی کشورهای دیگر دخالت نمیدهد، توصیه میکند.
سند راهبردی 25 ساله روابط ایران و چین گام مهمی در این مسیر است، همینکه آمریکا و دشمنان منطقهای ایران از انعقاد چنین سندی بهشدت ابراز نگرانی میکنند، میتواند معنادار و دلیل کافی برای پیگیری قاطع این سند در کشور باشد، چراکه آنها میدانند چنین سندی میتواند برای رهایی هرچه بیشتر ایران از انزوا مؤثر باشد.
آخرین وضعیت سند راهبردی ایران و چین
سند همکاری ایران و چین پس از مشورت پایتختها و چندین دور گفتوگو در تهران و پکن چکشکاری شده است.محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران چندی پیش در سفر به چین این موضوع را در گفتوگو با طرفهای چینی مطرح و پیگیری کرد.
قرارداد همکاری بلندمدت تهران و مسکو
پس از بحبوحه سند راهبردی ایران و چین، وزیرخارجه ایران به مسکو رفت و پس از گفتوگو با مقامات روس، درباره بهروزرسانی توافق همکاری بلندمدت ایران و روسیه سخن گفت که این موضوع باز حساسیت غرب را برانگیخت.
ماجرای توافق ایران و روسیه به گفتوگوهای دو کشور در سال 1379 برمیگردد که در دو نسخه فارسی و روسی تنظیم شد. این توافق که مدت آن 10ساله بود، سال بعد یعنی 1380 در مجلس شورای اسلامی تصویبشده و سپس به قانون تبدیل شد.این معاهده که مدتزمان آن 10ساله بود، درصورتیکه هیچیک از طرفین، یک سال قبل از پایان اعتبار آن نظر کتبی خود را برای اتمام آن را اعلام نکنند، برای یک دوره پنجساله بهطور خودکار تمدید میشود.از سال 1380 این توافق تا سال 1390 به مدت 10 سال جاری بود و از آن زمان تاکنون برای دو دوره پنجساله دیگر نیز تمدیدشده است. حال صحبت بر سر آن است که قبل از اتمام دوره فعلی تهران و مسکو این توافق را غنیتر و روزآمدتر کنند.طبیعتا همانطور که این توافق در دهه 80 شمسی آمریکاییها را نگران کرد. این بار نیز میتواند از توسعه همکاریهای دو کشور شرقی آنها را هراسان کند. نگرانی واشنگتن خود گویای خیلی از نکاتی درباره مزایای این قرارداد برای تهران و مسکو است.در نگاه بلندمدت همگرایی کشورهای شرقی ازیکطرف آنها را در تعامل با غرب، در موضع قدرت قرار میدهد و همچنین از میزان وابستگی آنها به غرب در بازارهای مالی میکاهد و نتیجه آن میشود که اقتصاد جهان که توسط آمریکا به گروگان گرفتهشده است، بهمرور آزادتر میشود.این نکته را نیز نباید از محاسبات جا انداخت که آمریکا و اروپا معمولا برای پیشرفت اقتصادی ایران نهتنها فرش قرمز پهن نکردهاند و برای پایان یافتن راهحل جایگزین باید به گزینههایی مانند کشورهای شرقی روی آورد تا هم از حرکت در این مسیر متوقف نشده و از طرفی دیوار ساخته غرب را نیز به پایین کشید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 28
روایت عشق یک معلم
گروه اجتماعی- مرضیه صاحبی
بارها نوشتهایم که دانشآموزان از کرونای بدون توقف و حملات بیرحمانه این ویروس ناخوانده دل توی دلشان نیست و سوار بر کشتی در دریای متلاطم آموزش، هرروز یک تصمیم و طرح، پیشامدی تازه را برای آنان رقم میزند، حالا مجالی دست داده تا از معلمان بنویسیم، هنوز از آموزشوپرورش طلب دارند و همچنان حقالتدریسها و حقالزحمهها مانده، پاداشهای پایان خدمت هم هست و باید جوری هوای جیبشان را داشته باشند که خرج از دخل پیشی نگیرد و سوای این گیرودارها، باز ششدانگ حواسشان معطوفهموغمهای دانشآموزان است، درست مثل «آقای معلم» حتماوصفش را شنیدهاید، منظورم «حسین اسدی» است. این مردمهربان، وقتی غم دویده زیرپوست دانشآموزان اندیمشکی و اندوه آمده لابهلای چینهای صورتشان، نتوانسته طاقت بیاورد، او با چشمهای خودش دیده که چطور دلشوره عقب ماندن از درسومشق وقت و بیوقت، امید و شادمانی دانشآموزان را ربوده و چطور نداشتن گوشی هوشمند و تبلت بر فکر و ذهنشان چیرگی یافته است... گذشت آن دوران که 15 ميليون دانشآموز، هرروز شال و کلاه میکردند، كيف و كتاب برمیداشتند و راهیمدرسه میشدند و ساعتی گوش به درس معلم میسپردند، حالا آموزش مجازی حرف اول و آخر را میزند اما آموزش به این سبکوسیاق دنگفنگهای خاص خودش را دارد و صدای کفگیر به تهدیگ خورده آموزشوپرورش هم قوز بالای قوز است، لیست بلندبالای احتیاجات نظام تعلیم و تربیت کفاف امور جاری را هم نمیدهد، چه رسد به اینکه، عیالوارترین وزارتخانه، دستبهجیب شود و گوشی هوشمند و تبلت هم بخرد و دودستی تقدیم دانشآموزان کند، اما اگر حافظه یاری کند، پیش از آیین بازگشایی مدارس، پیشنهاد آقای وزیر همه نگاهها را متوجه خیران کرد؛ خیرانی که هر جا آموزشوپرورش کم آورده، به میدان آمدهاند، «آقای معلم» در ردیف همانهاست، هم نیکاندیش و خوشسیرت است و هم از جانودل مایه میگذارد تا هیچ دانشآموزی از قافله آموزش جا نماند...
آقای معلم، خرید تبلت و گوشی هوشمند برای دانش آموزان را به سانتافه ترجیح داد
وقتی بچهها خوشحالاند، «آقای معلم» هم خوشحال است و از شوق، لبهایش میلرزد و گاهی بغضی تنگ بیخ گلویش را میگیرد و نگاهش خیس میشود. دلش صاف است، مثل آینه. بخشیدن در سلولهایش رسوبکرده، بهسادگی میبخشد و بهراحتی دل میکند به قول خودش نمیخواهد، مشتی پوستواستخوان بهدردنخور باشد. این معلم همان است که از ارثیه یک میلیارد و ۲۴۰ میلیون تومانی پدرش چشم پوشید و ریالی از گلویش پایین نرفت. کمتر آدمی پیدا میشود که در این زورآزمایی تورم و تنگنای مالی، چنین حاتم طایی شود. این معلم اندیمشکی میتوانست دودستی پولش را بچسبد، مال خودش بود و اختیارش را داشت و میتوانست از تبار آدمهایی باشد که گریبان دنیا را سفت گرفتهاند و ول نمیکنند، بازهم مختار بود، کسی نمیتوانست پایش را از گلیمش درازتر بگذارد و خردهای بگیرد، اما مرام او فرق داشت و بادل بریدن از ارثیهاش و پراندن فکر و خیال شیرینش از ذهن و ابراز رضایتمندی برای بذل و بخشش به نفع دیگران از خودش گذشت. آقای معلم با نشاندن گل لبخند بر لبان 153 دانشآموز که دستشان از مال دنیا کوتاه است و محتاج تبلت و گوشی هوشمندهستند، حس کرد بار سنگینی از روی دوشش برداشتهشده، با خودش گفت، «تصمیم درستی گرفتم» و تمامروزهای بعد را با این فکر گذراند و خوشحال بود.
گمانم مردادماه بود که معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش، عدم دسترسی به تبلت و گوشی را «دلیل عدم عضویت ۴ میلیون و ۷۱۸ هزار دانشآموز در شبکه شاد» عنوان کرد، این عدد درشت، راوی یک درد است، درد نداری و چنبره فقر که میپیچد به پر و پای نامرادها و محرومان. خیلی حرف است که یک آدم، بعد از 28 سال دویدن و جان کندن، چیزی از معلمی نصیبش نشود و بعد تمام ارثیه پدرش را یکشبه در طبق اخلاص بگذارد و ببخشد به دانشآموزانی که حسرتبهدل یک گوشی هوشمند و تبلت ماندهاند. آنیک میلیارد و 240 میلیون میتوانست فکرهای پراکنده «آقای اسدی» را متمرکز کند و خون تازهای را در رگهایش به جریان بیندازد، میتوانست خودش را جمعوجور کند و کلی نقشههای جورواجور بکشد اما آنی تصمیم گرفته در حاشیه روزها، به زندگی ساده و بیتکلفش ادامه دهد. البته این راهم بگویم که آقای اسدی، اولش حسابی دور خودش میچرخد، انگار سرش به درودیوار دنیای ناآشنایی اصابت کرده باشد یکور ذهنش مدام میگوید، «پول کمی نیست» ور دیگر ذهن، فرمان ایست میدهد. چشمهایش را تیز میکند و میان خبرهای ریزودرشت میخواند «بیش از 20 درصد دانشآموزان به موبایل، تبلت و اینترنت دسترسی ندارند.» بعد از کلی کلنجار رفتن به خودش میگوید، «ولش کن، این فکر و خیالا رو بریز دور، ارث از شیر مادر حلال تره.» میرود پای معامله، قصد میکند برای پسرش سانتافه بخرد فقط یک امضامیماند تا کار یکسره شود. همینکه قلم در دستش میچرخد، از مدرسه تماس میگیرند و رویای خرید اتومبیل برای پسر ناتمام میماند. صدایی از آنسوی خط، تقاضای کمک میکند: «دختری پایه ششمی، افسردگی گرفته، چون گوشی و تبلت نداره.» آقای اسدی درنگ نمیکند و گوشی هوشمند را باجان و دل میخرد و به دخترک هدیه میدهد وقتی ذوقش را میبیند، دلش به این ذوق خوش میشود. دخترک لبهایش را به خنده باز میکند و با زل زدن در چشمهایش میپرسد: «آقا اجازه، حالا با داشتن این گوشی میتونم درس بخونم؟» این سؤال به نظر ساده، «آقای اسدی» را تکان میدهد فکرهای پراکندهاش را جمعوجور میکند و به واقعیت میچسبد و سرانجام تا قران آخر ارثیهاش را به خاطرنشاندن خنده بر لبهای دانشآموز ان میبخشد و تازه عزم آن دارد که مدرسه هم بسازد.
وقتی از «آقای معلم» در مورد مخالفتهای خانوادهاش میپرسم، پاسخ میدهد که اگر همسرش نبود شاید آنقدر مصمم نمیشد تا برای دانش آموزان تبلت و گوشی هوشمند بخرد و یا مدرسه بسازد. همسرش، یار موافق است و سایه هرچه تردید و بلاتکلیفی را از آقای اسدی دور کرده، وگرنه ممکن بود، فکر و خیال به سرش بزند و با خودش بگوید اینهمه آدم ثروتمند و سرمایهدار در این مملکت هستند که با یکگوشه چشم میتوانند خاک را به نظر کیمیا کنند و برای دانش آموزان کلی گوشی و تبلت بخرند، چرا منمعلم بعد از عمری جان کندن و به مراد نرسیدن در این حرفه، از خیر ارثیهام بگذرم آنهم ارثیه میلیاردی...اما با همراهی همسرش، این حس هیچگاه به سراغش نیامده است. او پنجفرزند دارد، به قول خودش، چهار یار موافق و یک یار مخالف. فرزند مخالف همان است که قرار بود صاحب اتومبیلی شاسیبلند شود اما هر طور بوده، دلش را به دست آوردهاند و راضیاش کردهاند که در این کار خیر، «نه» نیاورد و اماواگرها را دور بریزد.
پس از ابراز موافقت فرزند، آقای اسدی به مدارس ابتدایی از 300 هزار تومان تا یازده میلیون تومان هدیه میکند تا الکل، ماسک و گوشی هوشمند و تبلت را در اختیار دانشآموزان گریزپای بگذارند. اما این نخستین بار نیست که آقای معلم چنین سخاوتی به خرج میدهد، سال 94 وقتی بهعنوان آموزگار نمونه کشوری انتخاب میشود، تاپتاپ قلبش را در شقیقههایش حس میکند و ته گلویش از فکر خوشحالی دانش آموزان شیرین میشود و تمام 21 میلیون و 700 هزارتومانی که بهعنوان هدیه دریافت کرده را بدون معطلی به محرومان دوکوهه و دانشآموزان این منطقه میبخشد. میگوید: «زندگی منهای نیکوکاری، بیدروپیکر و بیمعنیه.»
درست است که هنوز مشکل تبلت و گوشی هوشمند دانشآموزان اندیمشکی بر سر جای خود باقیست اما به قول «آقای اسدی» نباید بیتفاوت بود، هرکس بهقدر وسع خودش میتواند مؤثر باشد. کمیته امداد هم قرار است برای هر استانی، 3 هزار تبلت اهدا کند تا مقداری از مشکلات کاسته شود، البته خیرین هم آستین بالا زدهاند.
خانوادهها بهصورت اقساطی هم نمیتوانند ابزارهای ارتباطی بخرند
این روزهای کرونازده، فقط با نداشتن وسایل ارتباطجمعی پیوند نخورده و شرایط حال حاضر مصادف است با این بحث که ثمره و حاصل سیستم آموزشی با شمایل فعلی، یک ثمره معیوب است و برخی پا را فراتر گذاشته و میگویند، چرا آموزشوپرورش چنین امکانی ندارد تا گوشی و تبلت را برای دانشآموزان مناطق محروم فراهم کند، از سخنان «آقای معلم» اینطور دستگیرمان میشود که بودجه آموزشوپرورش پاسخگو نیست و 90 درصدش صرف هزینههای جاریشده و اگر قرار باشد، برای 5/3تا 4 میلیون دانشآموزی که فاقد ابزارهای ارتباطی هستند، گوشی و تبلت خریداری شود، هزینههای هنگفتی را میطلبدمگر اینکه طرحی دوفوریتی از سوی نمایندگان مجلس ارائهشده و بودجهای برای ممانعت از ترک تحصیل دانش آموزان اختصاص یابد، راه دیگر هم این است که مدارس، دل به دریازده و خانوادهها را به تقبل بخشی از هزینهها وادارند، اما حکایت کمک خواستن از خانوادهها، حکایت کفدستی است که مو ندارد، حکایت فقر و تنگدستی فراگیری است که در صورت اصرار به مشارکتهای مالی، در طرفهالعینی به ترک تحصیل دانش آموزان ختم میشود. بنابراین میتوان طلب یاری از خیران داشت، اما با یک حساب سرانگشتی پیداست که هرکس باید به سهم خودش این شکاف عمیق آموزشی و عدم دسترسی به وسایل ارتباطی را درز بگیرد. « آقای معلم» تأکیدش بر همین است که نابرابریهای آموزشی، بیشتر از گذشته نمود پیداکرده و شاید این محرومیتها در اندیمشک بیشتر باشد. بعد از کرونا، نابرابریها شکل جدیتری به خود گرفته و خانوادههای بسیاری، از تهیه گوشی و تبلت عاجز ماندهاند و پس از افزایش نرخ دلار، یک گوشی دو میلیون تومانی به 5-4 میلیون رسیده و حتی خانوادهها بهصورت اقساطی همتوان خرید ابزارهای ارتباطی را ندارند و این اوضاع پراکنده و پریشان، برای اهالی خوزستان نگرانکنندهتر است.
آقای اسدی میگوید: «به خدا این مردم مظلومن... سرزمینی که هم نفت و گاز دارد و هم پتروشیمی و صنایع فولاد، سرزمینی به این ثروتمندی نباید دانش آموزانش حسرتبهدل یک گوشی هوشمند و تبلت بمونن، خوزستان میتونه بودجه 20 سال کشور رو تأمین کنه، ما بزرگترین منبع گازی جهانرادرمسجدسلیمان داریم، عمیقترین چاه نفت جهان که 4 هزار متره، توی اندیمشکه، اینجا سرمایهدارترین استان کل کشوره اما فقیرترین آدمها در آن زندگی میکنن. بهعنوان یه معلم که بازرس مدارس و راهبر آموزشم، روی 10 مدرسه نظارت میکنم، با چشمای خودم دیدم که از یک مدرسه 180 نفره، 110 نفر ترک تحصیل کردن. بعضی از بچهها به گوشی هوشمند دسترسی ندارن و برای اینکه از درس و مدرسه عقب نمونن، حتی حاضرن مخاطرات آموزش حضوری رو هم به جون بخرن، خب ندارن گوشی و تبلت آرزشونه، دلشون نمیخواد ترک تحصیل کنن اما گاهی چارهای نیست....»
«آقای معلم» شعار نمیدهد، غلو نمیکند، اعتقادش به باقی گذاشتن ردپاهای خوب در زندگی را میشود از لحنش، کلامش و تعابیرش درک کرد، گاهی از این بابت غصه میخورد که چرا دست و بالش آنقدر بازنیست تا نهالهای نیکی بیشتری بکارد و گل از گل دانش آموزان بشکفد. ما از زبان او میشنویم
بچههای اندیمشک بعد از آموزش مجازی، افسرده شدهاند، یا وسایل ارتباطی ندارند و یا آموختن در قاب مجازی، برای آنان بسیار پررنج و زحمت است. یادگیری و آموزش از این طریق امکانپذیر نیست و باید تمامی شبکههای رسانه ملی، فعالتر از این عمل کنند. افت تحصیلی دانش آموزان بعد از شیوع کرونا، قابل کتمان نیست و در اندیمشک 20 تا 30 درصد این افت تحصیلی ملموس است. معلم درس میدهد تا کتاب را تمام کند، دیگر فرصتی برای رفع اشکال باقی نمیماند و برخی از دانش آموزان مجبورند برای یادگیری بیشتر به آموزشگاههای خصوصی پناه ببرند. «آقای معلم» نقدی به نظام آموزشی و شبکه شاد ندارد، چون بر این باور است که بعد از شیوع ویروس نمیتوانستیم آموزش را تعطیل کنیم و این شبکه تأسیس شد تا بتوان در چارچوب مجازی و بستری امن، به تدریس ادامه داد. به تعبیر او، اغلب کشورهای جهان غافلگیر شدند و فارغ از ضعف در زیرساختهای ارتباطی، آموزش به شکل مجازی، بعضانقصانها و کاستیهایی دارد که قابلانکار نیست و دانشآموزان با هوش متوسط قادر به فراگیری درس، در این سبک و سیاق آموزشی نیستند. اگر سرعت و کیفیت شبکه شاد نازل است میتوان پرسشها را در واتساپ یا تلگرام مطرح کرد و بهگونهای اشکالات دانش آموزان را رفع کرد. مقصود همه ما مشترک است، همه ما به دنبال پیگیری آموزش و یادگیری کیفی دانشآموزانیم و در برخی مواقع، خانوادهها گله میکنند از اینکه بچهها یاد نمیگیرند و گاهی از معلمها تقاضا میکنند، رایگان و به شکل خصوصی، به آنها آموزش بدهند، آقای اسدی میگوید: «شاید نزدیک به 60- 50 دانشآموز هستن که خودم بدون هیچ چشمداشت مالی، به آنها تدریس میکنم، اما بهتره، بهصورت گروههای 5 تا 10 نفره تو فضای آزاد، آموزش رو پی بگیریم، چون تدریس از طریق فضای مجازی و شبکه شاد خیلی دشواره و شاید این دشواری برای دانشآموزای پایه اول ابتدایی ملموستر باشه، آموزش حضوری برای بچهها راحت تره و خب اغلب خانوادهها هم نسبت به عدم دسترسی به وسایل ارتباطی ابراز نگرانی و ناخرسندی می کنن.»
6 هزار دانشآموز اندیمشکی فاقد گوشی هوشمند
تمام حرف آقای معلم این است که نباید بر تعداد بازماندگان تحصیلی به دلیل عدم دسترسی به گوشی هوشمند افزوده شود. آمار دقیقی ندارد که چند نفر در منطقه اندیمشک قید تحصیل را زدهاند اما بهطور حدودی برآورد میکند، از 26 هزار دانشآموز شاید 6 هزار نفر گوشی هوشمند نداشته باشند و اگر زیرساختهای ارتباطی فراهم نباشد، گوشی هوشمند هم گرهای از نظام آموزشی نمیگشاید. ما از سخنان «آقای معلم» درمییابیم، کلاسهای درس اندیمشک شلوغ است و اگر مراعات نشود فاصله اجتماعی، اصالت و معنای خود را از دست میدهد. اغلب خانوادهها درآمدشان این کشش را ندارد که گوشی هوشمند و تبلت بخرند و اتفاقابه همین دلیل از آموزش حضوری استقبال میکنند اما یک خانواده که 5 فرزندش دانشآموزند، میتواند برای چندتای آنها گوشی و تبلت بخرد تا روند عادی تدریس بدون دردسر و کوچکترین تداخل آموزشی با دیگر فرزندان طی شود؟
آنچه در گفتههای آقای معلم، دردآور و غمانگیز است، فقط محدود و منحصر به نداشتههای دانش آموزان نیست، چون کم نیست، تعداد آموزگاران و مربیان آموزشی که تلفن همراه ندارند، گرچه برخی دانش آموزان در بدو شیوع کرونا، به علت نداشتن وسایل ارتباطی و عقب ماندن از سایر همکلاسیها دلشان شکست و بغضشان ترکید اما کسی حواسش به معلمها نبود، معلمهای اندیمشکی در جریان آموزش حضوری جانشان را از دست دادند، آنهم به دلیل نبود ماسک و مواد ضدعفونیکننده و تلفن همراه، مگر دریافتی آنان چقدر بوده و هست که بهای ماسک و لوازم بهداشتی را هم بپردازند؟ نباید دلخوش به افزایش چنددرصدی حقوق و مزایا هم بود، چون به همان نسبت و بلکه بیشتر، سایر کالاها گران میشود. همین حالا از سبد خرید معلمهابسیاری اقلام حذفشده، ایکاش نمایندگان ما در پارلمان و سازمان برنامهوبودجه، مبالغی را در بخشهای غیرضروری صرفهجویی کرده و آن را درراه علم صرف کنند، «باور کنین جای دوری نمیره، من معلم، از مشقت و مرارت همکارام باخبرم، بعد از 28 سال سابقه فعالیت درمنطقه محروم، بهعنوان راهبر آموزشی، 7 میلیون تومن دریافت میکنم و مدیریت هزینههای زندگیم سخته. دختر بزرگم تهران تحصیل میکنه و مخارج دانشگاه آزاد هم کم نیست و این سوای هزینه 60 میلیونی خوابگاه و خرج و مخارج کتاب و معیشته و تازه باید ماهیانه 4 میلیون تومن هزینه بکنم. فقط خرید یک لپتاپ 25 میلیون از نقدینگی و بودجه یه خانواده رو به خودش اختصاص میده و مجبور شدم، این مقدار پول رو به همراه هزینه یک گوشی هوشمند 10 میلیون تومنی صرف کنم تا دخترم بتونه جریان آموزش رو پی بگیره و ایکاش، تو این اوضاع مالی که سروسامونی نداره، برای ترمیم حقوق معلما و همه کارکنای دولت یه فکری میشد. بالاخره ماهم آدمیم....»
«آقای اسدی» روایت میکند که برخی معلمها تمایل دارند بهقدر وسع خود، زنجیره نیکوکاری را گسترش دهند اما اگر معلمی،6- 5 میلیون درآمد داشته باشد، با تمام حقوق ماهیانهاش، قادر است یک گوشی هوشمند بخرد و تازهدرآمد بسیاری از آنها به 6- 5میلیون نمیرسد، بنابراین یک دست صدا ندارد و باید خیرین بیشتری، قدم پیش بگذارند.
تصمیم برای ساخت سه مدرسه در اندیمشک
به «آقای معلم» میگویم، چرا بااینهمه گرفتاری و بیپولی، میخواهید مدرسه بسازید؟ اول کمی فکر میکند و بعد سنجیده جوابم را میدهد، «وقتی کمک میکنم، آرامش میگیرم، پول آسایش میاره اما آرامش نه... دلم نمیخواد دودو تا چهار تای مادی داشته باشم» و بارها در حرفهایش تکرار میکند، دلش خوش است به کار نیک، به ساختن مدرسه، به آرامشی که از رویهم نشستن آجرها و بالا رفتن دیوارها میگیرد، از حس خوبی که محصلان به او میدهند. گاهی از دل نوشتههای بچهها برایم میگوید، از اینکه قول دادهاند خوب درس بخوانند و لبخندی گوشه لب او بنشانند و سربلندش کنند و اینها چیز کمی نیست.
«آقای اسدی» کوشش زیادی کرده تا در این مسیر دیگران را با خود همراه کند، از آنها خواسته آستین بالا بزنند و به وادی مدرسهسازی و خرید وسایل ارتباطی قدم بگذارند. حالا از کشورهای سوئد و استرالیا هم با او تماس میگیرند و میخواهند در چرخه کار نیک سهیم باشند، چه خبر خوبی..... شاید اگر پولهای «آقای معلم» در بانک میماند و به او سود میداد یا خانهای بزرگ و ماشینی لوکس میشد به او آرامش نمیداد. برای همین است که قصد دارد، سه مدرسه بسازد، دو تا در مناطق صعبالعبور و یکی هم در خود اندیمشک. اگر امثال او نباشند و با سرمایههای شخصیشان برای این سرزمین مدرسه نسازند،خیلی از دانشآموزان جایی برای درس خواندن ندارند، یا مجبورند همانند سالهای دور به مدارس دو شیفته و سه شیفته بروند، اگر آدمهای مهربانی مثل«آقای معلم» نباشند و به بچهها تبلت و گوشی هوشمند هدیه ندهند، انگار دنیا دچار نقص است و چیزی کم دارد، خیلی چیزها.
بارها نوشتهایم که دانشآموزان از کرونای بدون توقف و حملات بیرحمانه این ویروس ناخوانده دل توی دلشان نیست و سوار بر کشتی در دریای متلاطم آموزش، هرروز یک تصمیم و طرح، پیشامدی تازه را برای آنان رقم میزند، حالا مجالی دست داده تا از معلمان بنویسیم، هنوز از آموزشوپرورش طلب دارند و همچنان حقالتدریسها و حقالزحمهها مانده، پاداشهای پایان خدمت هم هست و باید جوری هوای جیبشان را داشته باشند که خرج از دخل پیشی نگیرد و سوای این گیرودارها، باز ششدانگ حواسشان معطوفهموغمهای دانشآموزان است، درست مثل «آقای معلم» حتماوصفش را شنیدهاید، منظورم «حسین اسدی» است. این مردمهربان، وقتی غم دویده زیرپوست دانشآموزان اندیمشکی و اندوه آمده لابهلای چینهای صورتشان، نتوانسته طاقت بیاورد، او با چشمهای خودش دیده که چطور دلشوره عقب ماندن از درسومشق وقت و بیوقت، امید و شادمانی دانشآموزان را ربوده و چطور نداشتن گوشی هوشمند و تبلت بر فکر و ذهنشان چیرگی یافته است... گذشت آن دوران که 15 ميليون دانشآموز، هرروز شال و کلاه میکردند، كيف و كتاب برمیداشتند و راهیمدرسه میشدند و ساعتی گوش به درس معلم میسپردند، حالا آموزش مجازی حرف اول و آخر را میزند اما آموزش به این سبکوسیاق دنگفنگهای خاص خودش را دارد و صدای کفگیر به تهدیگ خورده آموزشوپرورش هم قوز بالای قوز است، لیست بلندبالای احتیاجات نظام تعلیم و تربیت کفاف امور جاری را هم نمیدهد، چه رسد به اینکه، عیالوارترین وزارتخانه، دستبهجیب شود و گوشی هوشمند و تبلت هم بخرد و دودستی تقدیم دانشآموزان کند، اما اگر حافظه یاری کند، پیش از آیین بازگشایی مدارس، پیشنهاد آقای وزیر همه نگاهها را متوجه خیران کرد؛ خیرانی که هر جا آموزشوپرورش کم آورده، به میدان آمدهاند، «آقای معلم» در ردیف همانهاست، هم نیکاندیش و خوشسیرت است و هم از جانودل مایه میگذارد تا هیچ دانشآموزی از قافله آموزش جا نماند...
آقای معلم، خرید تبلت و گوشی هوشمند برای دانش آموزان را به سانتافه ترجیح داد
وقتی بچهها خوشحالاند، «آقای معلم» هم خوشحال است و از شوق، لبهایش میلرزد و گاهی بغضی تنگ بیخ گلویش را میگیرد و نگاهش خیس میشود. دلش صاف است، مثل آینه. بخشیدن در سلولهایش رسوبکرده، بهسادگی میبخشد و بهراحتی دل میکند به قول خودش نمیخواهد، مشتی پوستواستخوان بهدردنخور باشد. این معلم همان است که از ارثیه یک میلیارد و ۲۴۰ میلیون تومانی پدرش چشم پوشید و ریالی از گلویش پایین نرفت. کمتر آدمی پیدا میشود که در این زورآزمایی تورم و تنگنای مالی، چنین حاتم طایی شود. این معلم اندیمشکی میتوانست دودستی پولش را بچسبد، مال خودش بود و اختیارش را داشت و میتوانست از تبار آدمهایی باشد که گریبان دنیا را سفت گرفتهاند و ول نمیکنند، بازهم مختار بود، کسی نمیتوانست پایش را از گلیمش درازتر بگذارد و خردهای بگیرد، اما مرام او فرق داشت و بادل بریدن از ارثیهاش و پراندن فکر و خیال شیرینش از ذهن و ابراز رضایتمندی برای بذل و بخشش به نفع دیگران از خودش گذشت. آقای معلم با نشاندن گل لبخند بر لبان 153 دانشآموز که دستشان از مال دنیا کوتاه است و محتاج تبلت و گوشی هوشمندهستند، حس کرد بار سنگینی از روی دوشش برداشتهشده، با خودش گفت، «تصمیم درستی گرفتم» و تمامروزهای بعد را با این فکر گذراند و خوشحال بود.
گمانم مردادماه بود که معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش، عدم دسترسی به تبلت و گوشی را «دلیل عدم عضویت ۴ میلیون و ۷۱۸ هزار دانشآموز در شبکه شاد» عنوان کرد، این عدد درشت، راوی یک درد است، درد نداری و چنبره فقر که میپیچد به پر و پای نامرادها و محرومان. خیلی حرف است که یک آدم، بعد از 28 سال دویدن و جان کندن، چیزی از معلمی نصیبش نشود و بعد تمام ارثیه پدرش را یکشبه در طبق اخلاص بگذارد و ببخشد به دانشآموزانی که حسرتبهدل یک گوشی هوشمند و تبلت ماندهاند. آنیک میلیارد و 240 میلیون میتوانست فکرهای پراکنده «آقای اسدی» را متمرکز کند و خون تازهای را در رگهایش به جریان بیندازد، میتوانست خودش را جمعوجور کند و کلی نقشههای جورواجور بکشد اما آنی تصمیم گرفته در حاشیه روزها، به زندگی ساده و بیتکلفش ادامه دهد. البته این راهم بگویم که آقای اسدی، اولش حسابی دور خودش میچرخد، انگار سرش به درودیوار دنیای ناآشنایی اصابت کرده باشد یکور ذهنش مدام میگوید، «پول کمی نیست» ور دیگر ذهن، فرمان ایست میدهد. چشمهایش را تیز میکند و میان خبرهای ریزودرشت میخواند «بیش از 20 درصد دانشآموزان به موبایل، تبلت و اینترنت دسترسی ندارند.» بعد از کلی کلنجار رفتن به خودش میگوید، «ولش کن، این فکر و خیالا رو بریز دور، ارث از شیر مادر حلال تره.» میرود پای معامله، قصد میکند برای پسرش سانتافه بخرد فقط یک امضامیماند تا کار یکسره شود. همینکه قلم در دستش میچرخد، از مدرسه تماس میگیرند و رویای خرید اتومبیل برای پسر ناتمام میماند. صدایی از آنسوی خط، تقاضای کمک میکند: «دختری پایه ششمی، افسردگی گرفته، چون گوشی و تبلت نداره.» آقای اسدی درنگ نمیکند و گوشی هوشمند را باجان و دل میخرد و به دخترک هدیه میدهد وقتی ذوقش را میبیند، دلش به این ذوق خوش میشود. دخترک لبهایش را به خنده باز میکند و با زل زدن در چشمهایش میپرسد: «آقا اجازه، حالا با داشتن این گوشی میتونم درس بخونم؟» این سؤال به نظر ساده، «آقای اسدی» را تکان میدهد فکرهای پراکندهاش را جمعوجور میکند و به واقعیت میچسبد و سرانجام تا قران آخر ارثیهاش را به خاطرنشاندن خنده بر لبهای دانشآموز ان میبخشد و تازه عزم آن دارد که مدرسه هم بسازد.
وقتی از «آقای معلم» در مورد مخالفتهای خانوادهاش میپرسم، پاسخ میدهد که اگر همسرش نبود شاید آنقدر مصمم نمیشد تا برای دانش آموزان تبلت و گوشی هوشمند بخرد و یا مدرسه بسازد. همسرش، یار موافق است و سایه هرچه تردید و بلاتکلیفی را از آقای اسدی دور کرده، وگرنه ممکن بود، فکر و خیال به سرش بزند و با خودش بگوید اینهمه آدم ثروتمند و سرمایهدار در این مملکت هستند که با یکگوشه چشم میتوانند خاک را به نظر کیمیا کنند و برای دانش آموزان کلی گوشی و تبلت بخرند، چرا منمعلم بعد از عمری جان کندن و به مراد نرسیدن در این حرفه، از خیر ارثیهام بگذرم آنهم ارثیه میلیاردی...اما با همراهی همسرش، این حس هیچگاه به سراغش نیامده است. او پنجفرزند دارد، به قول خودش، چهار یار موافق و یک یار مخالف. فرزند مخالف همان است که قرار بود صاحب اتومبیلی شاسیبلند شود اما هر طور بوده، دلش را به دست آوردهاند و راضیاش کردهاند که در این کار خیر، «نه» نیاورد و اماواگرها را دور بریزد.
پس از ابراز موافقت فرزند، آقای اسدی به مدارس ابتدایی از 300 هزار تومان تا یازده میلیون تومان هدیه میکند تا الکل، ماسک و گوشی هوشمند و تبلت را در اختیار دانشآموزان گریزپای بگذارند. اما این نخستین بار نیست که آقای معلم چنین سخاوتی به خرج میدهد، سال 94 وقتی بهعنوان آموزگار نمونه کشوری انتخاب میشود، تاپتاپ قلبش را در شقیقههایش حس میکند و ته گلویش از فکر خوشحالی دانش آموزان شیرین میشود و تمام 21 میلیون و 700 هزارتومانی که بهعنوان هدیه دریافت کرده را بدون معطلی به محرومان دوکوهه و دانشآموزان این منطقه میبخشد. میگوید: «زندگی منهای نیکوکاری، بیدروپیکر و بیمعنیه.»
درست است که هنوز مشکل تبلت و گوشی هوشمند دانشآموزان اندیمشکی بر سر جای خود باقیست اما به قول «آقای اسدی» نباید بیتفاوت بود، هرکس بهقدر وسع خودش میتواند مؤثر باشد. کمیته امداد هم قرار است برای هر استانی، 3 هزار تبلت اهدا کند تا مقداری از مشکلات کاسته شود، البته خیرین هم آستین بالا زدهاند.
خانوادهها بهصورت اقساطی هم نمیتوانند ابزارهای ارتباطی بخرند
این روزهای کرونازده، فقط با نداشتن وسایل ارتباطجمعی پیوند نخورده و شرایط حال حاضر مصادف است با این بحث که ثمره و حاصل سیستم آموزشی با شمایل فعلی، یک ثمره معیوب است و برخی پا را فراتر گذاشته و میگویند، چرا آموزشوپرورش چنین امکانی ندارد تا گوشی و تبلت را برای دانشآموزان مناطق محروم فراهم کند، از سخنان «آقای معلم» اینطور دستگیرمان میشود که بودجه آموزشوپرورش پاسخگو نیست و 90 درصدش صرف هزینههای جاریشده و اگر قرار باشد، برای 5/3تا 4 میلیون دانشآموزی که فاقد ابزارهای ارتباطی هستند، گوشی و تبلت خریداری شود، هزینههای هنگفتی را میطلبدمگر اینکه طرحی دوفوریتی از سوی نمایندگان مجلس ارائهشده و بودجهای برای ممانعت از ترک تحصیل دانش آموزان اختصاص یابد، راه دیگر هم این است که مدارس، دل به دریازده و خانوادهها را به تقبل بخشی از هزینهها وادارند، اما حکایت کمک خواستن از خانوادهها، حکایت کفدستی است که مو ندارد، حکایت فقر و تنگدستی فراگیری است که در صورت اصرار به مشارکتهای مالی، در طرفهالعینی به ترک تحصیل دانش آموزان ختم میشود. بنابراین میتوان طلب یاری از خیران داشت، اما با یک حساب سرانگشتی پیداست که هرکس باید به سهم خودش این شکاف عمیق آموزشی و عدم دسترسی به وسایل ارتباطی را درز بگیرد. « آقای معلم» تأکیدش بر همین است که نابرابریهای آموزشی، بیشتر از گذشته نمود پیداکرده و شاید این محرومیتها در اندیمشک بیشتر باشد. بعد از کرونا، نابرابریها شکل جدیتری به خود گرفته و خانوادههای بسیاری، از تهیه گوشی و تبلت عاجز ماندهاند و پس از افزایش نرخ دلار، یک گوشی دو میلیون تومانی به 5-4 میلیون رسیده و حتی خانوادهها بهصورت اقساطی همتوان خرید ابزارهای ارتباطی را ندارند و این اوضاع پراکنده و پریشان، برای اهالی خوزستان نگرانکنندهتر است.
آقای اسدی میگوید: «به خدا این مردم مظلومن... سرزمینی که هم نفت و گاز دارد و هم پتروشیمی و صنایع فولاد، سرزمینی به این ثروتمندی نباید دانش آموزانش حسرتبهدل یک گوشی هوشمند و تبلت بمونن، خوزستان میتونه بودجه 20 سال کشور رو تأمین کنه، ما بزرگترین منبع گازی جهانرادرمسجدسلیمان داریم، عمیقترین چاه نفت جهان که 4 هزار متره، توی اندیمشکه، اینجا سرمایهدارترین استان کل کشوره اما فقیرترین آدمها در آن زندگی میکنن. بهعنوان یه معلم که بازرس مدارس و راهبر آموزشم، روی 10 مدرسه نظارت میکنم، با چشمای خودم دیدم که از یک مدرسه 180 نفره، 110 نفر ترک تحصیل کردن. بعضی از بچهها به گوشی هوشمند دسترسی ندارن و برای اینکه از درس و مدرسه عقب نمونن، حتی حاضرن مخاطرات آموزش حضوری رو هم به جون بخرن، خب ندارن گوشی و تبلت آرزشونه، دلشون نمیخواد ترک تحصیل کنن اما گاهی چارهای نیست....»
«آقای معلم» شعار نمیدهد، غلو نمیکند، اعتقادش به باقی گذاشتن ردپاهای خوب در زندگی را میشود از لحنش، کلامش و تعابیرش درک کرد، گاهی از این بابت غصه میخورد که چرا دست و بالش آنقدر بازنیست تا نهالهای نیکی بیشتری بکارد و گل از گل دانش آموزان بشکفد. ما از زبان او میشنویم
بچههای اندیمشک بعد از آموزش مجازی، افسرده شدهاند، یا وسایل ارتباطی ندارند و یا آموختن در قاب مجازی، برای آنان بسیار پررنج و زحمت است. یادگیری و آموزش از این طریق امکانپذیر نیست و باید تمامی شبکههای رسانه ملی، فعالتر از این عمل کنند. افت تحصیلی دانش آموزان بعد از شیوع کرونا، قابل کتمان نیست و در اندیمشک 20 تا 30 درصد این افت تحصیلی ملموس است. معلم درس میدهد تا کتاب را تمام کند، دیگر فرصتی برای رفع اشکال باقی نمیماند و برخی از دانش آموزان مجبورند برای یادگیری بیشتر به آموزشگاههای خصوصی پناه ببرند. «آقای معلم» نقدی به نظام آموزشی و شبکه شاد ندارد، چون بر این باور است که بعد از شیوع ویروس نمیتوانستیم آموزش را تعطیل کنیم و این شبکه تأسیس شد تا بتوان در چارچوب مجازی و بستری امن، به تدریس ادامه داد. به تعبیر او، اغلب کشورهای جهان غافلگیر شدند و فارغ از ضعف در زیرساختهای ارتباطی، آموزش به شکل مجازی، بعضانقصانها و کاستیهایی دارد که قابلانکار نیست و دانشآموزان با هوش متوسط قادر به فراگیری درس، در این سبک و سیاق آموزشی نیستند. اگر سرعت و کیفیت شبکه شاد نازل است میتوان پرسشها را در واتساپ یا تلگرام مطرح کرد و بهگونهای اشکالات دانش آموزان را رفع کرد. مقصود همه ما مشترک است، همه ما به دنبال پیگیری آموزش و یادگیری کیفی دانشآموزانیم و در برخی مواقع، خانوادهها گله میکنند از اینکه بچهها یاد نمیگیرند و گاهی از معلمها تقاضا میکنند، رایگان و به شکل خصوصی، به آنها آموزش بدهند، آقای اسدی میگوید: «شاید نزدیک به 60- 50 دانشآموز هستن که خودم بدون هیچ چشمداشت مالی، به آنها تدریس میکنم، اما بهتره، بهصورت گروههای 5 تا 10 نفره تو فضای آزاد، آموزش رو پی بگیریم، چون تدریس از طریق فضای مجازی و شبکه شاد خیلی دشواره و شاید این دشواری برای دانشآموزای پایه اول ابتدایی ملموستر باشه، آموزش حضوری برای بچهها راحت تره و خب اغلب خانوادهها هم نسبت به عدم دسترسی به وسایل ارتباطی ابراز نگرانی و ناخرسندی می کنن.»
6 هزار دانشآموز اندیمشکی فاقد گوشی هوشمند
تمام حرف آقای معلم این است که نباید بر تعداد بازماندگان تحصیلی به دلیل عدم دسترسی به گوشی هوشمند افزوده شود. آمار دقیقی ندارد که چند نفر در منطقه اندیمشک قید تحصیل را زدهاند اما بهطور حدودی برآورد میکند، از 26 هزار دانشآموز شاید 6 هزار نفر گوشی هوشمند نداشته باشند و اگر زیرساختهای ارتباطی فراهم نباشد، گوشی هوشمند هم گرهای از نظام آموزشی نمیگشاید. ما از سخنان «آقای معلم» درمییابیم، کلاسهای درس اندیمشک شلوغ است و اگر مراعات نشود فاصله اجتماعی، اصالت و معنای خود را از دست میدهد. اغلب خانوادهها درآمدشان این کشش را ندارد که گوشی هوشمند و تبلت بخرند و اتفاقابه همین دلیل از آموزش حضوری استقبال میکنند اما یک خانواده که 5 فرزندش دانشآموزند، میتواند برای چندتای آنها گوشی و تبلت بخرد تا روند عادی تدریس بدون دردسر و کوچکترین تداخل آموزشی با دیگر فرزندان طی شود؟
آنچه در گفتههای آقای معلم، دردآور و غمانگیز است، فقط محدود و منحصر به نداشتههای دانش آموزان نیست، چون کم نیست، تعداد آموزگاران و مربیان آموزشی که تلفن همراه ندارند، گرچه برخی دانش آموزان در بدو شیوع کرونا، به علت نداشتن وسایل ارتباطی و عقب ماندن از سایر همکلاسیها دلشان شکست و بغضشان ترکید اما کسی حواسش به معلمها نبود، معلمهای اندیمشکی در جریان آموزش حضوری جانشان را از دست دادند، آنهم به دلیل نبود ماسک و مواد ضدعفونیکننده و تلفن همراه، مگر دریافتی آنان چقدر بوده و هست که بهای ماسک و لوازم بهداشتی را هم بپردازند؟ نباید دلخوش به افزایش چنددرصدی حقوق و مزایا هم بود، چون به همان نسبت و بلکه بیشتر، سایر کالاها گران میشود. همین حالا از سبد خرید معلمهابسیاری اقلام حذفشده، ایکاش نمایندگان ما در پارلمان و سازمان برنامهوبودجه، مبالغی را در بخشهای غیرضروری صرفهجویی کرده و آن را درراه علم صرف کنند، «باور کنین جای دوری نمیره، من معلم، از مشقت و مرارت همکارام باخبرم، بعد از 28 سال سابقه فعالیت درمنطقه محروم، بهعنوان راهبر آموزشی، 7 میلیون تومن دریافت میکنم و مدیریت هزینههای زندگیم سخته. دختر بزرگم تهران تحصیل میکنه و مخارج دانشگاه آزاد هم کم نیست و این سوای هزینه 60 میلیونی خوابگاه و خرج و مخارج کتاب و معیشته و تازه باید ماهیانه 4 میلیون تومن هزینه بکنم. فقط خرید یک لپتاپ 25 میلیون از نقدینگی و بودجه یه خانواده رو به خودش اختصاص میده و مجبور شدم، این مقدار پول رو به همراه هزینه یک گوشی هوشمند 10 میلیون تومنی صرف کنم تا دخترم بتونه جریان آموزش رو پی بگیره و ایکاش، تو این اوضاع مالی که سروسامونی نداره، برای ترمیم حقوق معلما و همه کارکنای دولت یه فکری میشد. بالاخره ماهم آدمیم....»
«آقای اسدی» روایت میکند که برخی معلمها تمایل دارند بهقدر وسع خود، زنجیره نیکوکاری را گسترش دهند اما اگر معلمی،6- 5 میلیون درآمد داشته باشد، با تمام حقوق ماهیانهاش، قادر است یک گوشی هوشمند بخرد و تازهدرآمد بسیاری از آنها به 6- 5میلیون نمیرسد، بنابراین یک دست صدا ندارد و باید خیرین بیشتری، قدم پیش بگذارند.
تصمیم برای ساخت سه مدرسه در اندیمشک
به «آقای معلم» میگویم، چرا بااینهمه گرفتاری و بیپولی، میخواهید مدرسه بسازید؟ اول کمی فکر میکند و بعد سنجیده جوابم را میدهد، «وقتی کمک میکنم، آرامش میگیرم، پول آسایش میاره اما آرامش نه... دلم نمیخواد دودو تا چهار تای مادی داشته باشم» و بارها در حرفهایش تکرار میکند، دلش خوش است به کار نیک، به ساختن مدرسه، به آرامشی که از رویهم نشستن آجرها و بالا رفتن دیوارها میگیرد، از حس خوبی که محصلان به او میدهند. گاهی از دل نوشتههای بچهها برایم میگوید، از اینکه قول دادهاند خوب درس بخوانند و لبخندی گوشه لب او بنشانند و سربلندش کنند و اینها چیز کمی نیست.
«آقای اسدی» کوشش زیادی کرده تا در این مسیر دیگران را با خود همراه کند، از آنها خواسته آستین بالا بزنند و به وادی مدرسهسازی و خرید وسایل ارتباطی قدم بگذارند. حالا از کشورهای سوئد و استرالیا هم با او تماس میگیرند و میخواهند در چرخه کار نیک سهیم باشند، چه خبر خوبی..... شاید اگر پولهای «آقای معلم» در بانک میماند و به او سود میداد یا خانهای بزرگ و ماشینی لوکس میشد به او آرامش نمیداد. برای همین است که قصد دارد، سه مدرسه بسازد، دو تا در مناطق صعبالعبور و یکی هم در خود اندیمشک. اگر امثال او نباشند و با سرمایههای شخصیشان برای این سرزمین مدرسه نسازند،خیلی از دانشآموزان جایی برای درس خواندن ندارند، یا مجبورند همانند سالهای دور به مدارس دو شیفته و سه شیفته بروند، اگر آدمهای مهربانی مثل«آقای معلم» نباشند و به بچهها تبلت و گوشی هوشمند هدیه ندهند، انگار دنیا دچار نقص است و چیزی کم دارد، خیلی چیزها.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 22
مصوبه مجلس، پشتیبان منافع ملی
مصطفی خوشچشم، کارشناس حوزه سیاست خارجی در مورد مصوبه اخیر مجلس« اقدام راهبردی لغو تحریمها» به خبرنگار «رسالت» گفت: در طول سالهای پس از برجام، جمهوری اسلامی ایران همواره در یک مسیر یکطرفه به تعهدات خود عمل کرده و طرف غربی در ازای انجام تعهدات از سوی ایران، هزینهای پرداخت نکرده است، اما اکنونکه طرح اخیر مجلس به تصویب رسیده، اروپا متوجه شده است که این قاعده ادامه پیدا نخواهد کرد. در حقیقت در دیپلماسی اگر از ابزار فشار استفاده نکنیم، احتمال موفقیت بسیار ضعیف خواهد بود.
پیشروی زمان به نفع ایران
وی افزود: مصوبه مجلس، زمان را به نفع ایران پیش خواهد برد؛ چراکه طرف غربی را تحتفشار قرار میدهد و از سوی دیگر مؤلفه صنایع هستهای را در مسیر افزایش توانایی قرار خواهد داد و اروپاییها هم نسبت به این مسئله حساس هستند؛ بنابراین این مصوبه به غربیها میفهماند که ادامه پایبندی ایران به تعهداتش در گروی پرداخت هزینه از سوی غرب است و این مسیر یکسویه باید پایان پذیرد.
کارشناس مسائل سیاست خارجی با بیان اینکه احتمال ایجاد توازن در معادلات برجامی از سوی اروپاییها و آمریکاییها خیلی زیاد نیست، خاطرنشان کرد: بعید است که آنها بخواهند عادلانه رفتار کنند. اروپا و آمریکا همیشه درصدد امتیازگیری از ایران بودند تا اینکه امتیازی بدهند و هیچگاه به یک معادله عادلانه تَن ندادهاند و نیز تن نخواهند داد. اما بااینحال مصوبه اخیر مجلس را باید آخرین فرصتی تلقی کرد که به غربیها دادهشده تا به تعهدات خود عمل کنند.
مجلس، پشتیبان منافع ملی
خوشچشم تصمیم مجلس در تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران را دخالت در وظایف دولت نمیداند و در همین رابطه گفت: برجام مصوبه مجلس را داشت، لذا پارلمان میتواند به موضوعات مرتبط با برجام ورود پیدا کند بهخصوص اینکه اجرای پروتکل الحاقی بایستی مورد تأیید مجلس قرار بگیرد و میتواند به این قضیه ورود پیدا کند و نظر خود را در خصوص صلاح کشور و جامعه بیان کند. اتفاقا مصوبه اخیر مجلس پشتوانه تیمهای دیپلماسی کشورمان بهحساب میآید؛ زیرا همیشه دیپلماتها تلاش میکنند با دستان پُر در مقابل طرف مقابل قرار بگیرند که این دستان پرزمانی حاصل میشود که ابزار قدرت و فشار در اختیار داشته باشند، اما اگر با ابزار قدرت و فشار با آنها مذاکره نکنیم، قطعا طرف غربی خواستههایش را تحمیل خواهد کرد.وی یادآور شد: در طول سالیان گذشته بهویژه بعد از خروج آمریکا از برجام مشاهده شده که اروپاییها در حمایت از برجام موضعگیریهای سیاسی داشتهاند، اما در عمل در حمایت از برجام به هیچ حرکت و اقدام جدی دست نزدهاند؛ زیرا ما هیچ ابزار فشاری را در مقابل آنها به کار نبردهایم.
عدم نگاه جناحی به مصوبه اخیر مجلس
کارشناس مسائل سیاست خارجی تأکید کرد: اگر نگاههای جناحی کنار گذاشته شود، دولت میتواند با رویکرد همکاری با مجلس بیشترین سود را از این مصوبه ببرد و درصورتیکه مواضع یکپارچه اتخاذ شود و نگاه، نگاه همکار ی باشد و نه نگاه تقابلی و تقابل جناحی، فرصتهای بسیاری در حوزه دیپلماسی به وجود خواهد آمد.
پیشروی زمان به نفع ایران
وی افزود: مصوبه مجلس، زمان را به نفع ایران پیش خواهد برد؛ چراکه طرف غربی را تحتفشار قرار میدهد و از سوی دیگر مؤلفه صنایع هستهای را در مسیر افزایش توانایی قرار خواهد داد و اروپاییها هم نسبت به این مسئله حساس هستند؛ بنابراین این مصوبه به غربیها میفهماند که ادامه پایبندی ایران به تعهداتش در گروی پرداخت هزینه از سوی غرب است و این مسیر یکسویه باید پایان پذیرد.
کارشناس مسائل سیاست خارجی با بیان اینکه احتمال ایجاد توازن در معادلات برجامی از سوی اروپاییها و آمریکاییها خیلی زیاد نیست، خاطرنشان کرد: بعید است که آنها بخواهند عادلانه رفتار کنند. اروپا و آمریکا همیشه درصدد امتیازگیری از ایران بودند تا اینکه امتیازی بدهند و هیچگاه به یک معادله عادلانه تَن ندادهاند و نیز تن نخواهند داد. اما بااینحال مصوبه اخیر مجلس را باید آخرین فرصتی تلقی کرد که به غربیها دادهشده تا به تعهدات خود عمل کنند.
مجلس، پشتیبان منافع ملی
خوشچشم تصمیم مجلس در تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران را دخالت در وظایف دولت نمیداند و در همین رابطه گفت: برجام مصوبه مجلس را داشت، لذا پارلمان میتواند به موضوعات مرتبط با برجام ورود پیدا کند بهخصوص اینکه اجرای پروتکل الحاقی بایستی مورد تأیید مجلس قرار بگیرد و میتواند به این قضیه ورود پیدا کند و نظر خود را در خصوص صلاح کشور و جامعه بیان کند. اتفاقا مصوبه اخیر مجلس پشتوانه تیمهای دیپلماسی کشورمان بهحساب میآید؛ زیرا همیشه دیپلماتها تلاش میکنند با دستان پُر در مقابل طرف مقابل قرار بگیرند که این دستان پرزمانی حاصل میشود که ابزار قدرت و فشار در اختیار داشته باشند، اما اگر با ابزار قدرت و فشار با آنها مذاکره نکنیم، قطعا طرف غربی خواستههایش را تحمیل خواهد کرد.وی یادآور شد: در طول سالیان گذشته بهویژه بعد از خروج آمریکا از برجام مشاهده شده که اروپاییها در حمایت از برجام موضعگیریهای سیاسی داشتهاند، اما در عمل در حمایت از برجام به هیچ حرکت و اقدام جدی دست نزدهاند؛ زیرا ما هیچ ابزار فشاری را در مقابل آنها به کار نبردهایم.
عدم نگاه جناحی به مصوبه اخیر مجلس
کارشناس مسائل سیاست خارجی تأکید کرد: اگر نگاههای جناحی کنار گذاشته شود، دولت میتواند با رویکرد همکاری با مجلس بیشترین سود را از این مصوبه ببرد و درصورتیکه مواضع یکپارچه اتخاذ شود و نگاه، نگاه همکار ی باشد و نه نگاه تقابلی و تقابل جناحی، فرصتهای بسیاری در حوزه دیپلماسی به وجود خواهد آمد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 11
باید به چین و روسیه نگاه جدی داشت
حانیه مسجودی
ابراهیم رحیمپور، معاون سابق وزیر امور خارجه در گفتوگو با «رسالت» در مورد سیاست نگاه به شرق اظهار داشت: پیش از اینکه برجام امضا شود و دولت جدید شروع به کار کند
وضعیت سختی حاکم بود. برجام امضا شد و ما به سمت اجرایی شدن آن حرکت کردیم اما هنوز آب خنک از گلویمان پایین نرفته بود که پس از انتخابات آمریکا ترامپ روی کار آمد و از توافق خارج شد و ورق برگشت.
وی افزود: در آن دوران که برجام در ابتدای راه اجرا بود برخی از کشورها به دلیل منافع خودشان ازجمله چین و روسیه از همکاریهای اقتصادی با ما روابط خوبی ایجاد کرده بودند. اما پس از برجام استنباط آنها این بود که ما توجهی به روابط با این دو کشور نمیکنیم.
رحیمپور یادآور شد: پسازآن، سفر رئیسجمهور چین به تهران و سفر روحانی به مسکو انجام شد که در هر دوی این سفرها بحث سند راهبردی مطرح بود. در سفر رئیسجمهور چین به تهران این سند که در ابتدا وزن خیلی سنگینی هم نداشت امضا شد. ازاینجهت میگویم سنگین نبود که سطح سند راهبردی کشورهای دیگر بالاتر و بیشتر بود. اما سطح سند راهبردی ما با چین آنطور که میخواستیم رقم نخورد. اما بههرحال در آن مقطع به همان بسنده کردیم.
پس از امضای برجام، متأسفانه تمایل به غرب افزایش پیدا کرد
معاون سابق آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه تصریح کرد: پس از امضای برجام و اجرایی شدن آن، این اشتباه را داشتیم که تمایلمان به غرب بیشتر شد زیرا آن کشورها ازلحاظ صنعت، مسائل مالی و اقتصادی قویتر بودند. بااینحال باید درک کنیم ما کشوری هستیم که تسلیم نمیشویم و این بحث و مشکلات با آمریکا ادامهدار است. درست است که مذاکره کردیم اما مشکل ما چیزی نیست که بهصورت اساسی حل شود. حتی برجام هم این معنی را نمیداد که مشکلمان با آمریکا حل شده است بلکه مفهومش این بود که در یک موضوع به تفاهمی رسیدهایم.
رحیمپور میگوید: ازآنجاکه ذات و شاکله ما متفاوت است، باید در نظر داشته باشیم که هر توافقی که نوشته میشود وحی منزل نیست. بهعلاوه اینکه برجام نیز بخشی از تفاهم ما با غرب و آمریکاییها بود و اینطور نبود که تمام مسائلمان را حل کند لذا باید با شرق و دوستان سنتی خودمان با آنها وقت بیشتری برای کار اقتصادی- سیاسی صرف میکردیم.
برای مذاکره و ارتباط با چین و روسیه باید قوی ظاهر شویم
او ضمن اشاره به اقدامات لازم در شرایط فعلی تحریمها با کشورهای چین و روسیه ابراز کرد: در مقطع فعلی وزیر خارجه و برخی از مقامات، تحرکات و رایزنیهایی را با این دو کشور داشتهاند و این اقدامات لازم است. اما زمانی که در هر موضوع بینالمللی و سیاسی مذاکره میکنیم، طرف مقابل روی وزن، شخصیت و تفکرات ما حساب میکند. بنابراین ما باید در شرایطی مذاکره کنیم که ضعیف نباشیم و مذاکره با چین و روسیه هم قطعا لازم است.
رحیمپور ضمن اشاره به سندهای راهبردی اقتصادی با روسیه و چین افزود: باید برنامههایمان کمی با حسابوکتاب بیشتری باشد و در کار سیاست خارجی احساسی عمل نکنیم و بدانیم که هر کشوری منافع و مصالح خود را بر ما مقدم میداند و ریسک نمیکند.
معاون سابق آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه خاطرنشان کرد: بنده مسئول هشت کشور همسایه بودهام و همان زمان که برجام در اوج خودش بود، اعتقاد داشتم باید با همسایگان منطقه، کار اقتصادی قویتری انجام دهیم و بتوانیم روابط خود را گسترش دهیم و تصور نکنیم که اگر میتوانیم گوشت را از برزیل 2 هزارتومان ارزانتر بخریم دیگر نباید از قزاقستان، روسیه یا پاکستان گرانتر بخریم.
معاون سابق وزیر امورخارجه تأکید کرد: حساب کاسبی با سیاستهای فعلی جور درنمیآید، اما متأسفانه ما این مشکلات را در داخل ساختار اقتصادی و سیاسی کشور داشتیم و داریم.
رحیمپور در مورد اینکه در شرایطی که تحریم هستیم باید چه رویکرد و اقداماتی در مواجهه با چین و روسیه انجام دهیم، گفت: اهداف و راهبردهای سیاسی بهویژه سیاست خارجی در سایر کشورها باید به سفارتخانهها و فعالان اقتصادی اعمال شود و جدا از هم نباشد، لذا باید به این دو کشور نگاه جدی داشته و در شرایط فعلی با همسایگان کار کنیم و انسجام داخلی قویتری هم داشته باشیم.او در انتها مطرح کرد: مسئولان باید شعار تولید داخلی را جدی گرفته و تمام ارکان مملکت را متناسب با آن جلو ببرند. اکنون افراد ترجیح میدهند که وارد کار تولید نشوند چراکه بهجز دردسر
عایدی دیگری ندارد. نمیخواهم مأیوسانه صحبت کنم اما باید واقع بین باشیم تا به سمت توسعه تولید در داخل و قدرتمند شدن در مذاکرات اقتصادی و سیاسی در عرصه بینالمللی تبدیل شویم.
ابراهیم رحیمپور، معاون سابق وزیر امور خارجه در گفتوگو با «رسالت» در مورد سیاست نگاه به شرق اظهار داشت: پیش از اینکه برجام امضا شود و دولت جدید شروع به کار کند
وضعیت سختی حاکم بود. برجام امضا شد و ما به سمت اجرایی شدن آن حرکت کردیم اما هنوز آب خنک از گلویمان پایین نرفته بود که پس از انتخابات آمریکا ترامپ روی کار آمد و از توافق خارج شد و ورق برگشت.
وی افزود: در آن دوران که برجام در ابتدای راه اجرا بود برخی از کشورها به دلیل منافع خودشان ازجمله چین و روسیه از همکاریهای اقتصادی با ما روابط خوبی ایجاد کرده بودند. اما پس از برجام استنباط آنها این بود که ما توجهی به روابط با این دو کشور نمیکنیم.
رحیمپور یادآور شد: پسازآن، سفر رئیسجمهور چین به تهران و سفر روحانی به مسکو انجام شد که در هر دوی این سفرها بحث سند راهبردی مطرح بود. در سفر رئیسجمهور چین به تهران این سند که در ابتدا وزن خیلی سنگینی هم نداشت امضا شد. ازاینجهت میگویم سنگین نبود که سطح سند راهبردی کشورهای دیگر بالاتر و بیشتر بود. اما سطح سند راهبردی ما با چین آنطور که میخواستیم رقم نخورد. اما بههرحال در آن مقطع به همان بسنده کردیم.
پس از امضای برجام، متأسفانه تمایل به غرب افزایش پیدا کرد
معاون سابق آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه تصریح کرد: پس از امضای برجام و اجرایی شدن آن، این اشتباه را داشتیم که تمایلمان به غرب بیشتر شد زیرا آن کشورها ازلحاظ صنعت، مسائل مالی و اقتصادی قویتر بودند. بااینحال باید درک کنیم ما کشوری هستیم که تسلیم نمیشویم و این بحث و مشکلات با آمریکا ادامهدار است. درست است که مذاکره کردیم اما مشکل ما چیزی نیست که بهصورت اساسی حل شود. حتی برجام هم این معنی را نمیداد که مشکلمان با آمریکا حل شده است بلکه مفهومش این بود که در یک موضوع به تفاهمی رسیدهایم.
رحیمپور میگوید: ازآنجاکه ذات و شاکله ما متفاوت است، باید در نظر داشته باشیم که هر توافقی که نوشته میشود وحی منزل نیست. بهعلاوه اینکه برجام نیز بخشی از تفاهم ما با غرب و آمریکاییها بود و اینطور نبود که تمام مسائلمان را حل کند لذا باید با شرق و دوستان سنتی خودمان با آنها وقت بیشتری برای کار اقتصادی- سیاسی صرف میکردیم.
برای مذاکره و ارتباط با چین و روسیه باید قوی ظاهر شویم
او ضمن اشاره به اقدامات لازم در شرایط فعلی تحریمها با کشورهای چین و روسیه ابراز کرد: در مقطع فعلی وزیر خارجه و برخی از مقامات، تحرکات و رایزنیهایی را با این دو کشور داشتهاند و این اقدامات لازم است. اما زمانی که در هر موضوع بینالمللی و سیاسی مذاکره میکنیم، طرف مقابل روی وزن، شخصیت و تفکرات ما حساب میکند. بنابراین ما باید در شرایطی مذاکره کنیم که ضعیف نباشیم و مذاکره با چین و روسیه هم قطعا لازم است.
رحیمپور ضمن اشاره به سندهای راهبردی اقتصادی با روسیه و چین افزود: باید برنامههایمان کمی با حسابوکتاب بیشتری باشد و در کار سیاست خارجی احساسی عمل نکنیم و بدانیم که هر کشوری منافع و مصالح خود را بر ما مقدم میداند و ریسک نمیکند.
معاون سابق آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه خاطرنشان کرد: بنده مسئول هشت کشور همسایه بودهام و همان زمان که برجام در اوج خودش بود، اعتقاد داشتم باید با همسایگان منطقه، کار اقتصادی قویتری انجام دهیم و بتوانیم روابط خود را گسترش دهیم و تصور نکنیم که اگر میتوانیم گوشت را از برزیل 2 هزارتومان ارزانتر بخریم دیگر نباید از قزاقستان، روسیه یا پاکستان گرانتر بخریم.
معاون سابق وزیر امورخارجه تأکید کرد: حساب کاسبی با سیاستهای فعلی جور درنمیآید، اما متأسفانه ما این مشکلات را در داخل ساختار اقتصادی و سیاسی کشور داشتیم و داریم.
رحیمپور در مورد اینکه در شرایطی که تحریم هستیم باید چه رویکرد و اقداماتی در مواجهه با چین و روسیه انجام دهیم، گفت: اهداف و راهبردهای سیاسی بهویژه سیاست خارجی در سایر کشورها باید به سفارتخانهها و فعالان اقتصادی اعمال شود و جدا از هم نباشد، لذا باید به این دو کشور نگاه جدی داشته و در شرایط فعلی با همسایگان کار کنیم و انسجام داخلی قویتری هم داشته باشیم.او در انتها مطرح کرد: مسئولان باید شعار تولید داخلی را جدی گرفته و تمام ارکان مملکت را متناسب با آن جلو ببرند. اکنون افراد ترجیح میدهند که وارد کار تولید نشوند چراکه بهجز دردسر
عایدی دیگری ندارد. نمیخواهم مأیوسانه صحبت کنم اما باید واقع بین باشیم تا به سمت توسعه تولید در داخل و قدرتمند شدن در مذاکرات اقتصادی و سیاسی در عرصه بینالمللی تبدیل شویم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 10
مسکن حق ملت تکلیف دولت
سیدصابر شیخالاسلامی
اصل ۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است و دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بهخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.
حق مسکن، بهعنوان حقی بنیادین برای هر فرد در اکثر اسناد بینالمللی حقوق بشری صراحتا پیشبینیشده است. ازجمله ماده 11 – 1 میثاق بینالمللی حقوق مدنی وسیاسی مقررداشته است: دولتهای طرف این میثاق حق هر کس را به داشتن سطح زندگی کافی برای خود و خانوادهاش شامل خوراک، پوشاک و مسکن کافی همچنین بهبود مداوم شرایط زندگی به رسمیت میشناسند. دولتهای طرف این میثاق بهمنظور تأمین تحقق این حق تدابیر مقتضی اتخاذ خواهند کرد و از این لحاظ اهمیت همکاری بینالمللی بر اساس رضایت آزاد را قبول دارند.ایران درسال 1354 به میثاق مذکور پیوسته بنابراین برای دولت لازمالاجراست.
سیاستهای کلی نظام در بخش مسکن نیز عبارت است از مدیریت زمین برای تأمین مسکن و توسعه شهر و روستا در چارچوب استعداد اراضی و سیاست ها و ضوابط شهرسازی و طرح های توسعه و عمران کشور و ایجاد و توسعه شهرهای جدید- احیای بافتهای فرسوده شهری و روستایی از طریق روشهای کارآمد-برنامه ریزی دولت در جهت تأمین مسکن گروههای کمدرآمد و نیازمند و حمایت از ایجاد و تقویت مؤسسات خیریه و ابتکارهای مردمی برای تأمین مسکن اقشار محروم- برنامه ریزی جامع برای بهبود وضعیت مسکن روستایی با اولویت مناطق آسیب پذیر از سوانح طبیعی و متناسب با ویژگی های بومی- ایجاد و اصلاح نظام مالیات ها و ایجاد بانک اطلاعاتی زمین و مسکن- حمایت از تولید حرفه ای، انبوه و صنعتی مسکن- اجباری کردن استانداردهای ساختوساز مقررات ملی ساختمان و طرحهای صرفهجویی انرژی- رعایت ارزش های فرهنگی و حفظ حرمت و منزلت خانواده در معماری مسکن- تقویت پژوهش و ارتقاء سطح دانش علمی در حوزه مسکن.
بنابراین مجموعه قواعد بالادستی اعم از اسناد بینالمللی حقوق بشر، قانون اساسی و سیاستهای کلان نظام دولت را ملزم میکند درتأمین مسکن اقشار مختلف بهخصوص گروههای کمدرآمد و نیازمند اقدام نماید.
ویژگی مهم نسل دوم حقوق بشر(موسوم به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) ازجمله حق مسکن تعهد مثبت دولت است؛ یعنی برخلاف نسل اول حقوق بشر(موسوم به حقوق سیاسی و مدنی مانند حق آزادی بیان و مطبوعات) که دولت در رعایت آن ملزم به دخالت حداقلی وتقریبا عدممداخله است؛ درنسل دوم مکلف به مداخله و تأمین است. پس درتأمین مسکن باید فعال باشد سرمایهگذاری و تسهیل گری کند.
دولت یازدهم در حالی کار خود را آغاز نمود که طرح مسکن مهر را دارای ایراداتی فراوان میدانست و صحبتهایی از طرحهای جایگزین بهتر در حوزه مسکن مانند مسکن اجتماعی داشت. از تبلیغات ابتدایی دولت چنین استنباط میشد که برنامهریزی دقیق و جامعی در خصوص مسکن رخ دهد بهنحویکه خرید یا دستکم اجاره مسکن برای اقشار مختلف میسور گردد.
دراین اثناء اسامی مختلفی هم مطرح شد مانند مسکن اجتماعی و صندوق پسانداز مسکن یکم، بازار رهن ثانویه مسکن و.. که با هیچیک از این حلواها هم دهان شیرین نشد. این عقبافتادگی درحوزه مسکن دربرخی مناطق باعث رشد 450 درصدی قیمت مسکن شد بهنحویکه درحال حاضر امکان خرید مسکن برای اکثر جوانان تقریبا منتفی است. در این شرایط اصلاح ماده ۵۴ مکرر قانون مالیاتهای مستقیم موسوم به طرح اخذ مالیات از خانههای خالی توسط مجلس شورای اسلامی اولا گامی در راستای اجرای سیاستهای کلان و اصلاح نظام مالیاتی است، ثانیا اقدامی مؤثر در عرضه مسکن جهت اجاره است که در کاهش هزینه تأمین مسکن(بهصورت اجاره) مؤثر است.
اصل ۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است و دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بهخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.
حق مسکن، بهعنوان حقی بنیادین برای هر فرد در اکثر اسناد بینالمللی حقوق بشری صراحتا پیشبینیشده است. ازجمله ماده 11 – 1 میثاق بینالمللی حقوق مدنی وسیاسی مقررداشته است: دولتهای طرف این میثاق حق هر کس را به داشتن سطح زندگی کافی برای خود و خانوادهاش شامل خوراک، پوشاک و مسکن کافی همچنین بهبود مداوم شرایط زندگی به رسمیت میشناسند. دولتهای طرف این میثاق بهمنظور تأمین تحقق این حق تدابیر مقتضی اتخاذ خواهند کرد و از این لحاظ اهمیت همکاری بینالمللی بر اساس رضایت آزاد را قبول دارند.ایران درسال 1354 به میثاق مذکور پیوسته بنابراین برای دولت لازمالاجراست.
سیاستهای کلی نظام در بخش مسکن نیز عبارت است از مدیریت زمین برای تأمین مسکن و توسعه شهر و روستا در چارچوب استعداد اراضی و سیاست ها و ضوابط شهرسازی و طرح های توسعه و عمران کشور و ایجاد و توسعه شهرهای جدید- احیای بافتهای فرسوده شهری و روستایی از طریق روشهای کارآمد-برنامه ریزی دولت در جهت تأمین مسکن گروههای کمدرآمد و نیازمند و حمایت از ایجاد و تقویت مؤسسات خیریه و ابتکارهای مردمی برای تأمین مسکن اقشار محروم- برنامه ریزی جامع برای بهبود وضعیت مسکن روستایی با اولویت مناطق آسیب پذیر از سوانح طبیعی و متناسب با ویژگی های بومی- ایجاد و اصلاح نظام مالیات ها و ایجاد بانک اطلاعاتی زمین و مسکن- حمایت از تولید حرفه ای، انبوه و صنعتی مسکن- اجباری کردن استانداردهای ساختوساز مقررات ملی ساختمان و طرحهای صرفهجویی انرژی- رعایت ارزش های فرهنگی و حفظ حرمت و منزلت خانواده در معماری مسکن- تقویت پژوهش و ارتقاء سطح دانش علمی در حوزه مسکن.
بنابراین مجموعه قواعد بالادستی اعم از اسناد بینالمللی حقوق بشر، قانون اساسی و سیاستهای کلان نظام دولت را ملزم میکند درتأمین مسکن اقشار مختلف بهخصوص گروههای کمدرآمد و نیازمند اقدام نماید.
ویژگی مهم نسل دوم حقوق بشر(موسوم به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) ازجمله حق مسکن تعهد مثبت دولت است؛ یعنی برخلاف نسل اول حقوق بشر(موسوم به حقوق سیاسی و مدنی مانند حق آزادی بیان و مطبوعات) که دولت در رعایت آن ملزم به دخالت حداقلی وتقریبا عدممداخله است؛ درنسل دوم مکلف به مداخله و تأمین است. پس درتأمین مسکن باید فعال باشد سرمایهگذاری و تسهیل گری کند.
دولت یازدهم در حالی کار خود را آغاز نمود که طرح مسکن مهر را دارای ایراداتی فراوان میدانست و صحبتهایی از طرحهای جایگزین بهتر در حوزه مسکن مانند مسکن اجتماعی داشت. از تبلیغات ابتدایی دولت چنین استنباط میشد که برنامهریزی دقیق و جامعی در خصوص مسکن رخ دهد بهنحویکه خرید یا دستکم اجاره مسکن برای اقشار مختلف میسور گردد.
دراین اثناء اسامی مختلفی هم مطرح شد مانند مسکن اجتماعی و صندوق پسانداز مسکن یکم، بازار رهن ثانویه مسکن و.. که با هیچیک از این حلواها هم دهان شیرین نشد. این عقبافتادگی درحوزه مسکن دربرخی مناطق باعث رشد 450 درصدی قیمت مسکن شد بهنحویکه درحال حاضر امکان خرید مسکن برای اکثر جوانان تقریبا منتفی است. در این شرایط اصلاح ماده ۵۴ مکرر قانون مالیاتهای مستقیم موسوم به طرح اخذ مالیات از خانههای خالی توسط مجلس شورای اسلامی اولا گامی در راستای اجرای سیاستهای کلان و اصلاح نظام مالیاتی است، ثانیا اقدامی مؤثر در عرضه مسکن جهت اجاره است که در کاهش هزینه تأمین مسکن(بهصورت اجاره) مؤثر است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 16
بنویسید ارز ترجیحی بخوانید رانت دولتی
نفیسه امامی
لایحه بودجه 1400 درحالی به مجلس تقدیم شد که گمانههایی مبنی بر حذف ارز 4200 تومانی از بودجه مطرح بود، اما طبق اعلام رئیس سازمان برنامهوبودجه ارز 4200 تومانی پابرجاست، ولی جایی که ارز دولتی خطرزا باشد، حذف میشود و همزمان یارانه معیشتی افزایش پیدا میکند. سازمان برنامهوبودجه میزان اختصاصیافته ارز 4200 تومانی را در لایحه بودجه سال آینده، 8 میلیارد دلار شامل
2 میلیارد دلار برای معیشت و 6 میلیارد دلار برای نهادهها و کالاهای اساسی درنظر گرفته است.
در لایحه پیشنهادی بودجه1400 آمده است: «درصورت تغییر نرخ ترجیحی مورداستفاده در این قانون به نرخ سامانه معاملات الکترونیک به دولت اجازه داده شود تا پول آن را به خزانه واریز کند تا صرف معیشت و سلامت مردم شود.» نمایندگان مجلس اما بارها با اختصاص ارز 4200تومانی در بودجه1400 که به بسط رانت و فساد اقتصادی منجر شده است، مخالفت کردهاند.
همانطور که بارها مسئولان دولتی اعلام کردهاند، ارز 4200 تومانی از درآمدهای حاصل از صادرات نفت تأمین میشود. ارز دولتی با هدف ثبات قیمتها، به کالاهای اساسی وارداتی تخصیص داده شد، اما نتوانست به چشمانداز دسترسی مردم به کالاهای ارزانقیمت نائل شود.
بررسی تجربه پرداخت ارز ترجیحی به کالاهای اساسی نشان میدهد که شیوه کنونی پرداخت این نوع یارانه کارآمد نبوده است. دولت برای جلوگیری از تبعات تورم به مردم، سیاست ارز ترجیحی را برای واردات کالاهای اساسی در پی گرفت، اما نهتنها حمایت جدی نصیب مصرفکنندگان نشد و کالا با قیمت ارز آزاد و حتی بیشتر به دست مردم رسید، بلکه جیب افراد خاصی که دسترسی به ارز واردات کالاهای اساسی داشتند را مملو از سودهای رانتی کرد.
بررسیهای مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که بهجز کالاهای خاص مانند دارو و آرد که زیرساخت نظارت بر شبکه توزیع آنها وجود دارد، در باقی کالاها رانت ناشی از پرداخت ارز ترجیحی به واردات کالاهای اساسی بیش از آنکه به نفع مصرفکنندگان باشد، منافع عوامل درگیر در حلقههای مختلف زنجیره واردات تا مصرف این محصولات را پیگیری میکند.
طبق اعلام تحلیلگران اقتصادی بهترین روش برای جلوگیری از ایجاد چنین رانت گستردهای، توقف اختصاص ارز ترجیحی و واردات با نرخ نیمایی است. با این روش تمام رانتهای موجود در این زمینه حذف خواهند شد. هرچند افزایش نرخ ارز کالاهای اساسی از 4200 تومان به نرخ نیمایی، افزایش در سطح عمومی قیمتها را در پی خواهد داشت. این در حالی است که چنین افزایشی در قیمتها بسیار متفاوت با تورم گستردهتر و شدیدتری است که از افزایش کسری بودجه میتواند ایجاد شود.
دولت در سال جاری به واردات برنج، جو، ذرت، روغن خوراکی، دانههای روغنی، نهادههای دامی، دارو و اقلام دیگری در فهرست کالاهای اساسی ارز دولتی اختصاص داد، اما بهطور مشخص نهتنها یارانه این اقلام به دست مصرفکنندگان نرسید بلکه با گرانی بیسابقه همین کالاها روبه رو شد.
تجربه چند نرخی بودن ارز نشان داده است که منشأ فسادهای گسترده، انحراف منابع ارزی کشور، اتلاف و هدر رفت منابع را در پی داشته است و راهکار مقابله با این چالش تکنرخی شدن ارز و اختصاص یارانه به دهکها و اقشار ضعیف جامعه عنوان شده است.
قیمتگذاری بسیاری از کالاهای اساسی
با نرخ ارز آزاد
سید هادی سبحانیان، مشاور اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس در گفتوگو با «رسالت»، با اشاره به عدم تحقق اهداف درنظر گرفتهشده برای ارز 4200 تومانی بیان کرد: یکی از دلایل اصلی پیشبینی کنندگان شکست ارز ترجیحی، عدم وجود نظام تولید و توزیع مناسب در کشور بود. اگر امکان رصد کامل زنجیره واردات کالا، توزیع و زمان رسیدن کالا به مصرفکننده نهایی وجود داشت، در آن شرایط هم باید با دیده تردید به کارایی ارز 4200 تومانی نگریسته میشد.
وی افزود: سیاست اختصاص ارز دولتی باعث شد تقاضاهایی که در گذشته برای دریافت ارز وجود نداشت، شکل بگیرد تا بهعنوان متقاضی ارز و با ایجاد روابط، ارز دولتی را دریافت کنند و آن را در بازار آزاد بفروشند و یا به ازای ارز گرفتهشده، کالایی به کشور وارد نکنند و یا کالاهای وارداتی را با قیمت بالاتر به فروش برسانند. تحقق این مسئله به عدم وجود سازوکار نظارت دقیق بازمیگردد که راهکار رفع این مشکل هم سازوکار اختصاص ارز 4200 تومانی نیست، زیرا در هیچ جای دنیا از طریق سیاستهای قیمتی، تنظیم بازارها انجام نمیشود.
سبحانیان راه کمک به اقشار محروم از کانال کالاهای اساسی را اختصاص منابعی بهصورت مستقیم به این دهکها عنوان کرد و افزود: نقدی که به تخصیص ارز 4200 تومانی وارد بود این است که اگر گوشت قرمز با ارز 4200 تومانی وارد کشور شود و با قیمت مناسب هم به دست مصرفکننده برسد، دهکهای درآمدی ضعیف، دسترسی و توان خرید گوشت قرمز را نخواهند داشت، بنابراین اختصاص ارز دولتی به گوشت قرمز، باعث اصابت یارانه بیشتر به خانوارهایی که گوشت بیشتری مصرف میکنند، خواهد شد. آنچه که در بازار امروز همه شاهد آن هستند، بالا رفتن قیمت مرغ است، زیرا علیرغم اختصاص ارز دولتی به نهادههای دامی، کالا متناسب با این ارز در بازار پیدا نمیشود. وی با اشاره به جایگزینی ارز نیمایی با ارزدولتی در واردات کالاهای اساسی بیان کرد: سیاست بدیل ارز 4200 تومانی، سیاست تکنرخی شدن ارز و یا استفاده از ارز نیماست. با پیاده شدن این سیاست، بسیاری از تقاضاهایی که بهصورت کاذب شکل میگیرند از بازار خارج میشوند و منابع قابلتوجهی از این محل عاید دولت میگردد. بر اساس لایحه 1400 در حدود 8 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی به کالاهای اساسی تخصیص داده میشود. اگر مابهالتفاوت 20 هزارتومانی ارز نیمایی و دولتی در 8 میلیارد دلار ضرب شود، نزدیک به 160 هزار میلیارد دلار نصیب دولت خواهد شد.
این کارشناس اقتصادی اضافه کرد: با اختصاص ارز نیمایی افزایش چند برابری قیمتها رخ نمیدهد، زیرا اکنون بسیاری از کالاهای وارداتی با ارز 4200 تومانی با نرخ ارز آزاد قیمتگذاری میشوند، همانطور که در قیمت گوشت قرمز شاهد بودیم، زیرا وقتی ارز دولتی به گوشت اختصاص پیدا نکرد، قیمت آن در بازار کاهش پیدا کرد. باید با شناسایی دقیق خانوارهای ضعیف بهطور مستقیم یارانهها را به دهکهای ضعیف اصابت دهیم.
مشاور اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس با بیان اینکه هیچکس مدعی نیست با برداشتن ارز 4200 تومانی اتفاقی در نمودار قیمتها رخ نمیدهد، افزود: سیاست ارز 4200 تومانی منجر به کسری بودجه و تشدید آن شده است. دولت برای جبران این کسری از منابع بانک مرکزی استقراض میکند، یعنی پولی در جیب مردم گذاشته میشود ولی در عمل پول بیشتری از جیب آنها برداشته میشود. شاید از منظر اقتصاد سیاسی پولی که از جیب مردم با تورم برداشته میشود، کمتر دیده میشود، ولی پولی که گذاشته میشود بیشتر دیده میشود و سیاسیون این مسیر را انتخاب میکنند.
سبحانیان در پایان سخنانش بیان کرد: اگر واقعا به دنبال حمایت از اقشار محروم هستیم، تداوم این سیاست که منجر به کسری بودجه میشود که به ضرر آنهاست؛ کسری بودجهای که از طریق درآمدهای مالیاتی در بودجه 1400 جبران نشده است.
سیاست اختصاص ارز 4200 تومانی منابع ارزی کشور را به هدر داد
حمیدرضا صالحی عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران نیز درباره تبعات منفی تخصیص ارز 4200 تومانی به «رسالت» اظهار کرد: پیامدهای ناکارآمدی سیاست اختصاص ارز دولتی از ابتدا قابل پیشبینی بود. این سیاست از سال 97 اجرایی شد و اتاق بازرگانی هم مخالفت خود را با این روش اعلام کرد، زیرا این اقدام نتیجهای بهجز ایجاد رانت، سوءاستفاده و از بین رفتن رقابتپذیری را در پی نداشت.
وی تصریح کرد: دولتیها با هدف اختصاص ارز دولتی به کالاهای اساسی آن را در بودجه قرار دادند، اما در عمل اتفاق خاصی در قیمت کالاهای اساسی رخ نداد. با این اوصاف دولت بازهم ارز 11 هزار و 500 تومانی را در بودجه قرار داده است که میتواند مفاسد دیگری را هم رقم بزند.
صالحی با اشاره به عدم تحقق درآمدهای دولت در بودجه 1400 بیان کرد: پیشبینی دولت در فروش نفت و درآمدزایی از این طریق نمیتواند صحیح باشد که باید در این زمینه بازنگری شود. به دلیل شیوع کرونا میزان تقاضای خرید نفت کاهش پیدا کرده است و با وجود تحریمها میزان فروش نفت نیز به کمترین میزان خود رسیده است. این موارد نشان میدهند میزان فروش نفت در بودجه 1400 تحقق پیدا نمیکند.
عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران حمایت از اقشار کمدرآمد را از طریق کمکهای ریالی دانست و افزود: هر یارانهای که به کالاهای اساسی تعلق میگیرد باید ریالی باشد و به دهکهای پایین و ضعیف که توان همراهی با تورم و گرانی را ندارند، اختصاص پیدا کند تا قدرت خرید آنها حفظ شود. البته منظور یارانهای با ارقام 45 هزارتومانی نیست. ضمن اینکه قیمت حاملهای انرژی بهسوی واقعی سازی برود بهشرط آنکه به دهکهای ضعیف آسیبی نرسد.
صالحی درباره پیامدهای مثبت حذف ارز دولتی برای تولیدکنندگان گفت: حذف این سیاست باعث ایجاد رقابتپذیری که شاخص مهمی در تولید محسوب میشود، خواهد شد تا کالایی که با ارز دولتی در داخل تولید میشود، با ارز ترجیحی وارد کشور نشود و بازار 80 میلیونی در دست تولیدکنندگان ایرانی قرار بگیرد. ضمن اینکه جلوی سودجوییها و امضاهای طلایی گرفته میشود.
وی در پایان یادآور شد: اختصاص ارز 4200 تومانی منابع ارزی کشور را به هدر داد، اما هیچ کمکی به اقتصاد کشور نکرد. این منابع میتوانست پشتوانهای برای اقتصاد کشور باشد، اما نتیجهای که حاصل شد دقیقا برعکس اهداف درنظر گرفتهشده برای آن بود.
لایحه بودجه 1400 درحالی به مجلس تقدیم شد که گمانههایی مبنی بر حذف ارز 4200 تومانی از بودجه مطرح بود، اما طبق اعلام رئیس سازمان برنامهوبودجه ارز 4200 تومانی پابرجاست، ولی جایی که ارز دولتی خطرزا باشد، حذف میشود و همزمان یارانه معیشتی افزایش پیدا میکند. سازمان برنامهوبودجه میزان اختصاصیافته ارز 4200 تومانی را در لایحه بودجه سال آینده، 8 میلیارد دلار شامل
2 میلیارد دلار برای معیشت و 6 میلیارد دلار برای نهادهها و کالاهای اساسی درنظر گرفته است.
در لایحه پیشنهادی بودجه1400 آمده است: «درصورت تغییر نرخ ترجیحی مورداستفاده در این قانون به نرخ سامانه معاملات الکترونیک به دولت اجازه داده شود تا پول آن را به خزانه واریز کند تا صرف معیشت و سلامت مردم شود.» نمایندگان مجلس اما بارها با اختصاص ارز 4200تومانی در بودجه1400 که به بسط رانت و فساد اقتصادی منجر شده است، مخالفت کردهاند.
همانطور که بارها مسئولان دولتی اعلام کردهاند، ارز 4200 تومانی از درآمدهای حاصل از صادرات نفت تأمین میشود. ارز دولتی با هدف ثبات قیمتها، به کالاهای اساسی وارداتی تخصیص داده شد، اما نتوانست به چشمانداز دسترسی مردم به کالاهای ارزانقیمت نائل شود.
بررسی تجربه پرداخت ارز ترجیحی به کالاهای اساسی نشان میدهد که شیوه کنونی پرداخت این نوع یارانه کارآمد نبوده است. دولت برای جلوگیری از تبعات تورم به مردم، سیاست ارز ترجیحی را برای واردات کالاهای اساسی در پی گرفت، اما نهتنها حمایت جدی نصیب مصرفکنندگان نشد و کالا با قیمت ارز آزاد و حتی بیشتر به دست مردم رسید، بلکه جیب افراد خاصی که دسترسی به ارز واردات کالاهای اساسی داشتند را مملو از سودهای رانتی کرد.
بررسیهای مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که بهجز کالاهای خاص مانند دارو و آرد که زیرساخت نظارت بر شبکه توزیع آنها وجود دارد، در باقی کالاها رانت ناشی از پرداخت ارز ترجیحی به واردات کالاهای اساسی بیش از آنکه به نفع مصرفکنندگان باشد، منافع عوامل درگیر در حلقههای مختلف زنجیره واردات تا مصرف این محصولات را پیگیری میکند.
طبق اعلام تحلیلگران اقتصادی بهترین روش برای جلوگیری از ایجاد چنین رانت گستردهای، توقف اختصاص ارز ترجیحی و واردات با نرخ نیمایی است. با این روش تمام رانتهای موجود در این زمینه حذف خواهند شد. هرچند افزایش نرخ ارز کالاهای اساسی از 4200 تومان به نرخ نیمایی، افزایش در سطح عمومی قیمتها را در پی خواهد داشت. این در حالی است که چنین افزایشی در قیمتها بسیار متفاوت با تورم گستردهتر و شدیدتری است که از افزایش کسری بودجه میتواند ایجاد شود.
دولت در سال جاری به واردات برنج، جو، ذرت، روغن خوراکی، دانههای روغنی، نهادههای دامی، دارو و اقلام دیگری در فهرست کالاهای اساسی ارز دولتی اختصاص داد، اما بهطور مشخص نهتنها یارانه این اقلام به دست مصرفکنندگان نرسید بلکه با گرانی بیسابقه همین کالاها روبه رو شد.
تجربه چند نرخی بودن ارز نشان داده است که منشأ فسادهای گسترده، انحراف منابع ارزی کشور، اتلاف و هدر رفت منابع را در پی داشته است و راهکار مقابله با این چالش تکنرخی شدن ارز و اختصاص یارانه به دهکها و اقشار ضعیف جامعه عنوان شده است.
قیمتگذاری بسیاری از کالاهای اساسی
با نرخ ارز آزاد
سید هادی سبحانیان، مشاور اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس در گفتوگو با «رسالت»، با اشاره به عدم تحقق اهداف درنظر گرفتهشده برای ارز 4200 تومانی بیان کرد: یکی از دلایل اصلی پیشبینی کنندگان شکست ارز ترجیحی، عدم وجود نظام تولید و توزیع مناسب در کشور بود. اگر امکان رصد کامل زنجیره واردات کالا، توزیع و زمان رسیدن کالا به مصرفکننده نهایی وجود داشت، در آن شرایط هم باید با دیده تردید به کارایی ارز 4200 تومانی نگریسته میشد.
وی افزود: سیاست اختصاص ارز دولتی باعث شد تقاضاهایی که در گذشته برای دریافت ارز وجود نداشت، شکل بگیرد تا بهعنوان متقاضی ارز و با ایجاد روابط، ارز دولتی را دریافت کنند و آن را در بازار آزاد بفروشند و یا به ازای ارز گرفتهشده، کالایی به کشور وارد نکنند و یا کالاهای وارداتی را با قیمت بالاتر به فروش برسانند. تحقق این مسئله به عدم وجود سازوکار نظارت دقیق بازمیگردد که راهکار رفع این مشکل هم سازوکار اختصاص ارز 4200 تومانی نیست، زیرا در هیچ جای دنیا از طریق سیاستهای قیمتی، تنظیم بازارها انجام نمیشود.
سبحانیان راه کمک به اقشار محروم از کانال کالاهای اساسی را اختصاص منابعی بهصورت مستقیم به این دهکها عنوان کرد و افزود: نقدی که به تخصیص ارز 4200 تومانی وارد بود این است که اگر گوشت قرمز با ارز 4200 تومانی وارد کشور شود و با قیمت مناسب هم به دست مصرفکننده برسد، دهکهای درآمدی ضعیف، دسترسی و توان خرید گوشت قرمز را نخواهند داشت، بنابراین اختصاص ارز دولتی به گوشت قرمز، باعث اصابت یارانه بیشتر به خانوارهایی که گوشت بیشتری مصرف میکنند، خواهد شد. آنچه که در بازار امروز همه شاهد آن هستند، بالا رفتن قیمت مرغ است، زیرا علیرغم اختصاص ارز دولتی به نهادههای دامی، کالا متناسب با این ارز در بازار پیدا نمیشود. وی با اشاره به جایگزینی ارز نیمایی با ارزدولتی در واردات کالاهای اساسی بیان کرد: سیاست بدیل ارز 4200 تومانی، سیاست تکنرخی شدن ارز و یا استفاده از ارز نیماست. با پیاده شدن این سیاست، بسیاری از تقاضاهایی که بهصورت کاذب شکل میگیرند از بازار خارج میشوند و منابع قابلتوجهی از این محل عاید دولت میگردد. بر اساس لایحه 1400 در حدود 8 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی به کالاهای اساسی تخصیص داده میشود. اگر مابهالتفاوت 20 هزارتومانی ارز نیمایی و دولتی در 8 میلیارد دلار ضرب شود، نزدیک به 160 هزار میلیارد دلار نصیب دولت خواهد شد.
این کارشناس اقتصادی اضافه کرد: با اختصاص ارز نیمایی افزایش چند برابری قیمتها رخ نمیدهد، زیرا اکنون بسیاری از کالاهای وارداتی با ارز 4200 تومانی با نرخ ارز آزاد قیمتگذاری میشوند، همانطور که در قیمت گوشت قرمز شاهد بودیم، زیرا وقتی ارز دولتی به گوشت اختصاص پیدا نکرد، قیمت آن در بازار کاهش پیدا کرد. باید با شناسایی دقیق خانوارهای ضعیف بهطور مستقیم یارانهها را به دهکهای ضعیف اصابت دهیم.
مشاور اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس با بیان اینکه هیچکس مدعی نیست با برداشتن ارز 4200 تومانی اتفاقی در نمودار قیمتها رخ نمیدهد، افزود: سیاست ارز 4200 تومانی منجر به کسری بودجه و تشدید آن شده است. دولت برای جبران این کسری از منابع بانک مرکزی استقراض میکند، یعنی پولی در جیب مردم گذاشته میشود ولی در عمل پول بیشتری از جیب آنها برداشته میشود. شاید از منظر اقتصاد سیاسی پولی که از جیب مردم با تورم برداشته میشود، کمتر دیده میشود، ولی پولی که گذاشته میشود بیشتر دیده میشود و سیاسیون این مسیر را انتخاب میکنند.
سبحانیان در پایان سخنانش بیان کرد: اگر واقعا به دنبال حمایت از اقشار محروم هستیم، تداوم این سیاست که منجر به کسری بودجه میشود که به ضرر آنهاست؛ کسری بودجهای که از طریق درآمدهای مالیاتی در بودجه 1400 جبران نشده است.
سیاست اختصاص ارز 4200 تومانی منابع ارزی کشور را به هدر داد
حمیدرضا صالحی عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران نیز درباره تبعات منفی تخصیص ارز 4200 تومانی به «رسالت» اظهار کرد: پیامدهای ناکارآمدی سیاست اختصاص ارز دولتی از ابتدا قابل پیشبینی بود. این سیاست از سال 97 اجرایی شد و اتاق بازرگانی هم مخالفت خود را با این روش اعلام کرد، زیرا این اقدام نتیجهای بهجز ایجاد رانت، سوءاستفاده و از بین رفتن رقابتپذیری را در پی نداشت.
وی تصریح کرد: دولتیها با هدف اختصاص ارز دولتی به کالاهای اساسی آن را در بودجه قرار دادند، اما در عمل اتفاق خاصی در قیمت کالاهای اساسی رخ نداد. با این اوصاف دولت بازهم ارز 11 هزار و 500 تومانی را در بودجه قرار داده است که میتواند مفاسد دیگری را هم رقم بزند.
صالحی با اشاره به عدم تحقق درآمدهای دولت در بودجه 1400 بیان کرد: پیشبینی دولت در فروش نفت و درآمدزایی از این طریق نمیتواند صحیح باشد که باید در این زمینه بازنگری شود. به دلیل شیوع کرونا میزان تقاضای خرید نفت کاهش پیدا کرده است و با وجود تحریمها میزان فروش نفت نیز به کمترین میزان خود رسیده است. این موارد نشان میدهند میزان فروش نفت در بودجه 1400 تحقق پیدا نمیکند.
عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران حمایت از اقشار کمدرآمد را از طریق کمکهای ریالی دانست و افزود: هر یارانهای که به کالاهای اساسی تعلق میگیرد باید ریالی باشد و به دهکهای پایین و ضعیف که توان همراهی با تورم و گرانی را ندارند، اختصاص پیدا کند تا قدرت خرید آنها حفظ شود. البته منظور یارانهای با ارقام 45 هزارتومانی نیست. ضمن اینکه قیمت حاملهای انرژی بهسوی واقعی سازی برود بهشرط آنکه به دهکهای ضعیف آسیبی نرسد.
صالحی درباره پیامدهای مثبت حذف ارز دولتی برای تولیدکنندگان گفت: حذف این سیاست باعث ایجاد رقابتپذیری که شاخص مهمی در تولید محسوب میشود، خواهد شد تا کالایی که با ارز دولتی در داخل تولید میشود، با ارز ترجیحی وارد کشور نشود و بازار 80 میلیونی در دست تولیدکنندگان ایرانی قرار بگیرد. ضمن اینکه جلوی سودجوییها و امضاهای طلایی گرفته میشود.
وی در پایان یادآور شد: اختصاص ارز 4200 تومانی منابع ارزی کشور را به هدر داد، اما هیچ کمکی به اقتصاد کشور نکرد. این منابع میتوانست پشتوانهای برای اقتصاد کشور باشد، اما نتیجهای که حاصل شد دقیقا برعکس اهداف درنظر گرفتهشده برای آن بود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 10
پاسداشت شهدای علم و دانش
گروه اجتماعی
معلمان، مظلومانه و بیادعا و در سکوتی کشدار، این روزهای کرونایی را سپری میکنند، آنان نه مدافع لقب گرفتند نه ایثارگر...تا همین مدتی قبل در کلاسهایی بدون کولرگازی و آبی، حتی در اوج گرما، بدون چرخش یک پنکه ساده، عرقریزان زیر گرمای نفسگیر ماسک، بازهم مشق عشق تمرین میکردند و دم برنمیآوردند... در نخستین روزهای تعطیلی مدارس، معلمان از اولین گروههایی بودند که دست روی دست نگذاشته و هرکدام به فراخور امکانات و توان خود، سنگر آموزش را ترک نکردند و احقاق حقوق ازدسترفته خويش را از یاد بردند، میتوانستند در مقابل وزارتخانه و مجلس برپا بایستند و يا در کلاسهای درس، برجا بنشینند و دست از تدريس بشویند تا جايگاه خطير خود را يادآوری کنند اما از کلاس درس غیبت نکردند، از معلمی عشایری که وسط دشت به دو دانش آموزش درس میداد تا معلمی که بر روی تخت بیمارستان هم تعهدش را فراموش نکرد و وجدان کاری و سینه مالامال از عشق به تدریس، نگذاشت در بیمارستان هم بیخیال آموزش شود. در این مدت روایتهای فراوانی از فداکاری و ایثار معلمان شنیدیم، مثل آموزگاری که از زمان تعطیلی مدارس، تدریس خانه به خانه را شروع کرد و یا معلمی اهوازی که وقتی دید، دیگر خبری از میز و نیمکت و تخته کلاس نیست. یخچال خانهاش را تختهسیاه کرد و حالا فراق این دلسوزان، ما را اندوهگین میکند. صاحبان این عکسها، دیگر در میان ما نیستند، آنها سرمایههای ارزشمندی بودند، معلمانی که ویروس، فرصت بقا را از آنان ربود، در بین این قابها، جای عکس بسیاری از معلمان خالی است و آنچه ما منتشر کردهایم، همان تعداد محدودی است که قادر به یافتنش بودیم...امید که ویروس کرونا، سایهاش را ازسرمان کم کند.
معلمان، مظلومانه و بیادعا و در سکوتی کشدار، این روزهای کرونایی را سپری میکنند، آنان نه مدافع لقب گرفتند نه ایثارگر...تا همین مدتی قبل در کلاسهایی بدون کولرگازی و آبی، حتی در اوج گرما، بدون چرخش یک پنکه ساده، عرقریزان زیر گرمای نفسگیر ماسک، بازهم مشق عشق تمرین میکردند و دم برنمیآوردند... در نخستین روزهای تعطیلی مدارس، معلمان از اولین گروههایی بودند که دست روی دست نگذاشته و هرکدام به فراخور امکانات و توان خود، سنگر آموزش را ترک نکردند و احقاق حقوق ازدسترفته خويش را از یاد بردند، میتوانستند در مقابل وزارتخانه و مجلس برپا بایستند و يا در کلاسهای درس، برجا بنشینند و دست از تدريس بشویند تا جايگاه خطير خود را يادآوری کنند اما از کلاس درس غیبت نکردند، از معلمی عشایری که وسط دشت به دو دانش آموزش درس میداد تا معلمی که بر روی تخت بیمارستان هم تعهدش را فراموش نکرد و وجدان کاری و سینه مالامال از عشق به تدریس، نگذاشت در بیمارستان هم بیخیال آموزش شود. در این مدت روایتهای فراوانی از فداکاری و ایثار معلمان شنیدیم، مثل آموزگاری که از زمان تعطیلی مدارس، تدریس خانه به خانه را شروع کرد و یا معلمی اهوازی که وقتی دید، دیگر خبری از میز و نیمکت و تخته کلاس نیست. یخچال خانهاش را تختهسیاه کرد و حالا فراق این دلسوزان، ما را اندوهگین میکند. صاحبان این عکسها، دیگر در میان ما نیستند، آنها سرمایههای ارزشمندی بودند، معلمانی که ویروس، فرصت بقا را از آنان ربود، در بین این قابها، جای عکس بسیاری از معلمان خالی است و آنچه ما منتشر کردهایم، همان تعداد محدودی است که قادر به یافتنش بودیم...امید که ویروس کرونا، سایهاش را ازسرمان کم کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 10
شکست سیاست آمریکا در قبال ایران
منبع:فارس
یکی از کارکنان پیشین «سیا» طی یادداشتی در روزنامهای آمریکایی تصریح کرد که جنگ اقتصادی و فشار حداکثری ترامپ در قبال ایران نهتنها دستاوردی نداشت بلکه از همه جهات شکست خورده است.
پایگاه آمریکایی «نشنال اینترست» طی یادداشتی به قلم «پائول پیلار» از کارکنان پیشین «سیا» در بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۵، سیاست «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران را شکستخورده توصیف کرد.نویسنده در مقدمه این گزارش تأکید کرد که آنچه ترامپ را به اتخاذ چنین سیاستی در قبال ایران تحریک کرد، تنها تکیه بر اصل مخالفت با تمامی سیاستهای «باراک اوباما» رئیسجمهور پیشین آمریکا بوده است و به همین دلیل جای تعجب نیست که هیچ محاسباتی در پیشبرد این سیاست صورت نگرفته و این سیاست هم بد پیش رفته است و پایان بدی داشته است.طبق این گزارش، دستاورد مهم سیاست خارجی اوباما، دیپلماسیای بود که به برجام منتهی شد اما دولت ترامپ فراتر از نابودی برجام پیش رفت و در دو سال و نیم گذشته جنگ اقتصادی نامحدودی علیه ایران به راه انداخت و سیاست «فشار حداکثری» وی نهتنها نتیجهای دربرنداشت بلکه از همه جهات شکست خورد.در ادامه این گزارش به پیامدهای منفی سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ به جمهوری اسلامی ایران اشاره شده و آمده است که این سیاست نهتنها ایران را به «توافق بهتر» درزمینه برنامه هستهای نزدیک نکرده است، بلکه تهران، فعالیتهای هستهای خود را بهاندازهای گسترش داده است که 12 برابر بیشتر از میزان اورانیوم غنیشدهای که طبق محدودیتهای برجام در اختیار داشت، ذخیره کرده و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته را برای غنیسازی بیشتر آغاز کرده است.به گزارش فارس، این روزنامه آمریکایی سپس بااشاره به این موارد ادامه داد که دولت ترامپ علیرغم شکستهای خود در قبال جمهوری اسلامی ایران، همچنان به فشار حداکثری خود تکیه کرده و همچنان در روزهای پایانی دولت خود به دنبال یافتن شخصیتها و نهادهای ایرانی است تا تحت تحریم قرار دهد و این در حالی است که تحریمهای قبلی علیه ایران بهقدری گسترده است که افزودن چند مورد جدید به آن چندان تفاوت محسوسی ایجاد نخواهد کرد.آنطور که نویسنده این گزارش درخصوص علت اصرار دولت ترامپ به ادامه فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران توضیح داده است، پایبندی سرسختانه دولت ترامپ به این سیاست ناکام دلایل مختلفی دارد که یکیاز آنها نداشتن ایدههای بهتر است.براساس این گزارش، دلیل دیگر اصرار سرسختانه ترامپ به در پیش گرفتن این سیاست ناکام در قبال ایران این است که وی معتقد است که اندکی فشار بیشتر برای یک مدت طولانیتر، اراده ایرانیان را در هم خواهد شکست.براساس این گزارش، یکی از انگیزههای حسابشده دولت ترامپ و آن دسته از افرادی که سیاست تقابل و خصومت دائمی با ایران را دنبال میکنند، بالا بردن «دیوار تحریم» تا جایی است که دولت بایدن نتواند به دیپلماسی با ایران و پایبندی به برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت بازگردد.این روزنامه آمریکایی با اشاره به اشتباهات دولت ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران نوشت که شیوه مدیریت ترامپ درخصوص مسئله ایران بهطورکلی یکی از بارزترین و آسیبرسانترین مصادیق اهمیت دادن به اهداف حزب و شخصی بهجای منافع آمریکا درزمینه موضوع سیاست خارجی است.طبق این گزارش، شیوه مدیریت ترامپ در قضیه ایران تا حد زیادی به انزوای آمریکا و کاهش اعتبار این کشور در چهارسال گذشته منجر شده است.این روزنامه آمریکایی در پایان گزارش خود سپس نتیجهگیری کرد که گرچه احتمالا ترامپ به هیچیک از پیامدهای منفی که سیاست وی در قبال جمهوری اسلامی ایران داشته، اهمیت ندهد اما اثرات سوء این سیاست بر منافع ملی ایالاتمتحده طولانیمدت خواهد بود.
نشنال اینترست
یکی از کارکنان پیشین «سیا» طی یادداشتی در روزنامهای آمریکایی تصریح کرد که جنگ اقتصادی و فشار حداکثری ترامپ در قبال ایران نهتنها دستاوردی نداشت بلکه از همه جهات شکست خورده است.
پایگاه آمریکایی «نشنال اینترست» طی یادداشتی به قلم «پائول پیلار» از کارکنان پیشین «سیا» در بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۵، سیاست «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران را شکستخورده توصیف کرد.نویسنده در مقدمه این گزارش تأکید کرد که آنچه ترامپ را به اتخاذ چنین سیاستی در قبال ایران تحریک کرد، تنها تکیه بر اصل مخالفت با تمامی سیاستهای «باراک اوباما» رئیسجمهور پیشین آمریکا بوده است و به همین دلیل جای تعجب نیست که هیچ محاسباتی در پیشبرد این سیاست صورت نگرفته و این سیاست هم بد پیش رفته است و پایان بدی داشته است.طبق این گزارش، دستاورد مهم سیاست خارجی اوباما، دیپلماسیای بود که به برجام منتهی شد اما دولت ترامپ فراتر از نابودی برجام پیش رفت و در دو سال و نیم گذشته جنگ اقتصادی نامحدودی علیه ایران به راه انداخت و سیاست «فشار حداکثری» وی نهتنها نتیجهای دربرنداشت بلکه از همه جهات شکست خورد.در ادامه این گزارش به پیامدهای منفی سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ به جمهوری اسلامی ایران اشاره شده و آمده است که این سیاست نهتنها ایران را به «توافق بهتر» درزمینه برنامه هستهای نزدیک نکرده است، بلکه تهران، فعالیتهای هستهای خود را بهاندازهای گسترش داده است که 12 برابر بیشتر از میزان اورانیوم غنیشدهای که طبق محدودیتهای برجام در اختیار داشت، ذخیره کرده و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته را برای غنیسازی بیشتر آغاز کرده است.به گزارش فارس، این روزنامه آمریکایی سپس بااشاره به این موارد ادامه داد که دولت ترامپ علیرغم شکستهای خود در قبال جمهوری اسلامی ایران، همچنان به فشار حداکثری خود تکیه کرده و همچنان در روزهای پایانی دولت خود به دنبال یافتن شخصیتها و نهادهای ایرانی است تا تحت تحریم قرار دهد و این در حالی است که تحریمهای قبلی علیه ایران بهقدری گسترده است که افزودن چند مورد جدید به آن چندان تفاوت محسوسی ایجاد نخواهد کرد.آنطور که نویسنده این گزارش درخصوص علت اصرار دولت ترامپ به ادامه فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران توضیح داده است، پایبندی سرسختانه دولت ترامپ به این سیاست ناکام دلایل مختلفی دارد که یکیاز آنها نداشتن ایدههای بهتر است.براساس این گزارش، دلیل دیگر اصرار سرسختانه ترامپ به در پیش گرفتن این سیاست ناکام در قبال ایران این است که وی معتقد است که اندکی فشار بیشتر برای یک مدت طولانیتر، اراده ایرانیان را در هم خواهد شکست.براساس این گزارش، یکی از انگیزههای حسابشده دولت ترامپ و آن دسته از افرادی که سیاست تقابل و خصومت دائمی با ایران را دنبال میکنند، بالا بردن «دیوار تحریم» تا جایی است که دولت بایدن نتواند به دیپلماسی با ایران و پایبندی به برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت بازگردد.این روزنامه آمریکایی با اشاره به اشتباهات دولت ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران نوشت که شیوه مدیریت ترامپ درخصوص مسئله ایران بهطورکلی یکی از بارزترین و آسیبرسانترین مصادیق اهمیت دادن به اهداف حزب و شخصی بهجای منافع آمریکا درزمینه موضوع سیاست خارجی است.طبق این گزارش، شیوه مدیریت ترامپ در قضیه ایران تا حد زیادی به انزوای آمریکا و کاهش اعتبار این کشور در چهارسال گذشته منجر شده است.این روزنامه آمریکایی در پایان گزارش خود سپس نتیجهگیری کرد که گرچه احتمالا ترامپ به هیچیک از پیامدهای منفی که سیاست وی در قبال جمهوری اسلامی ایران داشته، اهمیت ندهد اما اثرات سوء این سیاست بر منافع ملی ایالاتمتحده طولانیمدت خواهد بود.
نشنال اینترست

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 11
کروناتوگرافی
گروه فرهنگی
جشنواره فیلم فجر امسال متفاوتترین شکل ممکن خود را در طول حیات 39ساله خود تجربه میکند و قرار است بدون حضور مردم در سالنهای سینما برگزار شود.
کرونا باعث شد تا این جشنواره بزرگ و تأثیرگذار هم بدون حضور مردم به انجام برسد و تنها داوران تماشاگر فیلمهای ارسالی به جشنواره باشند.
موضوعی که طباطبایینژاد، دبیر سیونهمین جشنواره فیلم فجر در نشست رسانهای عنوان کرد نشان از این تفاوت در اجرا دارد: «همه ما شرایط امروز را میدانیم و تا سالها خاطرات سال کرونایی را برای کودکان خود و نسلهای بعد تعریف خواهیم کرد، مهم این است که در این شرایط، ما تصمیم به برگزاری جشنواره گرفتهایم.»
بر اساس برنامهریزیهای صورت گرفته برگزاری جشنواره در بازه زمانی ۱۲ تا ۲۲ بهمنماه ۹۹ قطعی است و آنچه بهعنوان اصلیترین تغییر در سازوکار اجرایی جشنواره مدنظر قرارگرفته است، لغو اکران عمومی فیلمها و تمرکز بر تماشای کلیه فیلمهای متقاضی از سوی هیئتداوران و معرفی برگزیدگان در آیین اختتامیه در تاریخ ۲۲ بهمنماه است. در این مدل برگزاری، «فیلمها» عملا رونمایی نمیشوند و تنها از سوی جمع محدود هیئتداوران قضاوت شده و کاندیداهای بخشهای مختلف معرفی میشوند؛ در گام دوم برگزاری جشنواره که مشروط به بهبود شرایط کرونایی کشور و تصمیمات ابلاغی از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا شده است، فیلمهای راهیافته به فهرست کاندیداها، این شانس را دارند که بهصورت محدود و در همان بازه ۱۰ روزه ۱۲ تا ۲۲ بهمنماه برای گروهی از سینماگران و اصحاب رسانه اکران شوند. مخاطبان عادی و علاقهمندان مردمی تماشای فیلمهای جشنواره اما باید منتظر بهبود بیشتر شرایط کرونایی و چراغ سبز ستاد ملی مقابله با کرونا برای بازگشایی سینماها بمانند که در آن صورت سینماهای منتخب با رعایت پروتکلهای بهداشتی میتوانند میزبان مخاطبان مردمی جشنواره باشند.
مهمترین سیمرغ جشنواره فیلم فجر در ادوار مختلف یعنی «بهترین فیلم از نگاه تماشاگران» هم حالا در حالت تعلیق به سر میبرد و اگر با نظر ستاد مقابله با کرونا، امکان اکران عمومی حداقلی در بازه زمانی ۱۲ تا ۲۲ بهمن فراهم نشود، عملا جشنواره سیونهم باید مهمترین جایزه خود را از فهرست جوایزش حذف کند؛ جایزهای که دارنده آن شانس ورود بیدغدغه به چرخه اکران نوروزی را هم به دست میآورد و این یعنی سوخت شدن یک فرصت برای فیلمی که بالقوه قابلیت شکار این سیمرغ را داشت.
واقعیت اما این است که هرچند موضع منتقدان، خالی از صحت و استدلال هم نیست، اما باید پذیرفت جشنواره سیونهم قرار است یک تجربه کاملا «ویژه» برای سینمای ایران قلمداد شود به این معنا که تغییرات این دوره گذرا و متوقف به همین شرایط کرونایی است و نمیتوان با آن بهعنوان تصمیمی تأثیرگذار بر مسیر حرکت «فجر» در سالهای آینده و پس از عبور از تهدید کرونا، مواجه شد.
برای بررسی بیشتر این رویداد با حسین لامعی، کارشناس سینمایی و مستندساز گفت و گو کردیم که در ادامه میخوانید؛
وی در گفتوگو با «رسالت» بیان کرد: «در ابتدا باید بگویم که جشنواره فیلم فجر، متمایز از تمامی جشنوارههای سینمایی و هنری ایران است. بنابراین برگزاری یا عدم برگزاری سایر جشنوارهها را نمیتوان در گرو برگزاری این جشنواره نیز دانست. جشنواره فیلم فجر بزرگترین فستیوال فرهنگی پس از انقلاب است که همواره آحاد و تودههای مردم در تهران و سایر شهرستانها برای حضور در آن اتمسفر و تماشای فیلمهای آن صف میکشیدند. از سوی دیگر، در همه این چند دهه در این جشنواره، سینماگران ایران از هر طیف ، قشر و سلیقهای در آن حضور پیداکردهاند و به اکران فیلمهایشان و به تماشای فیلمهای دیگران پرداختهاند.»
لامعی تصریح کرد: «این جشنواره جریانساز و مهم، در این چند دهه موجب شده تا بسیاری از سینماگران مستعد بهسرعت جایگاه و شهرتی را تصاحب کنند و برخی از فیلمهای سطح بالا، از طریق اکران و معرفی در این جشنواره، به جایگاهی مهم و ماندگار رسیدهاند.»
لامعی در ادامه گفت: با همه این احوال بهطور حتم اهمیت حفظ جان مردم از هر موضوع دیگری مهمتر است. در شرایطی که خطر کرونا در کمین و همواره تهدیدکننده است، اکرانهای مردمی در جشنواره امسال غیرضروری و بسیار خطرناک است و میبایست آن را از این جشنواره حذف کرد. حضور انبوه مردم در صفهای خرید بلیت و در سالنهای سینما، آنهم در شرایطی که شیوع ویروس کرونا گسترشیافته، بیشک خطرآفرین و هزینهبردار بود.»
این کارشناس سینمایی همچنین خاطرنشان کرد: «اما لازم است بگویم که بخش مهم جشنواره فیلم فجر، در همه این سالها، سالن مطبوعات و رسانه بوده است؛ افراد رسانهای و مطبوعاتی کشور هرساله با حضور در این بخش، به تهیه گزارش و تولید برنامه برای شبکههای تلویزیونی و برنامههای رادیویی پرداختهاند و همچنین در مجلهها، سایتها و روزنامهها برای رسانههای بزرگ و بامخاطب میلیونی اینستاگرام و تلگرام، گزارشهای متعدد تولید و منتشر کردهاند‑‑.»
لامعی یادآور شد: «آنچه را که افراد رسانهای و مطبوعاتی کشور با حضور در این ۱۰ روز جشنواره فیلم فجر تهیه میکنند، به دست میلیونها نفر از مردم میرسد. بنابراین حضور اهالی مطبوعات در جشنواره سال جاری قابلتأمل است. اگر تا بهمنماه سال جاری شیوع ویروس کرونا کمی فروکش کرد و وزارت بهداشت نیز صحت این امر را تأیید نمود، میتوان در سالنهای بزرگ سینمایی مانند برج میلاد و پردیس ملت با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی و با حضور مستمر نمایندگان وزارت بهداشت و با فاصلهگذاری اجتماعی، افراد مهم و خبره فضای نقد و رسانه و مطبوعات کشور را دعوت کرد و جشنواره فیلم فجر را با حضور آنها برپا داشت.»
وی با بیان اینکه اتفاقا حضور حدودا دوهزارنفری اهالی رسانه که در بین آنها تعداد زیادی از افراد غیر رسانهای نیز حضور داشتند در سالهای گذشته در سالن مطبوعات، همیشه سبب ضرر و خسارت به جشنواره و فیلمها بوده و امسال میتوان به بهانه کرونا به افرادی که خبره و صاحبنظر نیستند کارت حضور در سالن مطبوعات را نداد، عنوان کرد:« اتفاقا حضور محدود، معدود و جمعوجور اهالی رسانه در این جشنواره خود اتفاقی مثبت برای سینمای ایران و سبب خیر است.»
لامعی همچنین گفت: «فراموش نکنید با گسترش ویروس کرونا و خانهنشینی مردم، قدرت رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی پررنگتر از قبل شده است. بنابراین حتی ممکن است در دوران پساکرونا نیز این موضوع ادامهدار باشد و شاید حتی حضور در سینماها توسط مردم فراموش شود. یعنی در حال حاضر دیگر نمیتوان نسبت به این موضوع بیتفاوت بود و باید دانست که تعطیلی کامل جشنواره چهبسا نابودی کامل سینمای ایران را در پی داشته باشد.»
این کارشناس سینمایی در پایان گفتوگو اظهار کرد: «اگرچه در حال حاضر اکران مردمی فیلمهای جشنواره غیرمعقول است، اما اکران فیلمهای جشنواره فیلم فجر برای بخشی از اهالی مطبوعات -افراد سطح بالای رسانه- با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی میتواند به زنده ماندن سینمای ایران کمک کند، زیرا گزارشهای مکتوب و ویدئویی رسانهها از جشنواره به دست میلیونها نفر میرسد، ولی اگر قرار باشد فیلمهای جشنواره نه برای مردم نمایش داده شوند و نه حتی برای بخشی از خبرنگاران و منتقدان، دیگر برگزاری جشنواره غلط و حتی خندهدار و بیمعنی خواهد بود.»
جشنواره فیلم فجر امسال متفاوتترین شکل ممکن خود را در طول حیات 39ساله خود تجربه میکند و قرار است بدون حضور مردم در سالنهای سینما برگزار شود.
کرونا باعث شد تا این جشنواره بزرگ و تأثیرگذار هم بدون حضور مردم به انجام برسد و تنها داوران تماشاگر فیلمهای ارسالی به جشنواره باشند.
موضوعی که طباطبایینژاد، دبیر سیونهمین جشنواره فیلم فجر در نشست رسانهای عنوان کرد نشان از این تفاوت در اجرا دارد: «همه ما شرایط امروز را میدانیم و تا سالها خاطرات سال کرونایی را برای کودکان خود و نسلهای بعد تعریف خواهیم کرد، مهم این است که در این شرایط، ما تصمیم به برگزاری جشنواره گرفتهایم.»
بر اساس برنامهریزیهای صورت گرفته برگزاری جشنواره در بازه زمانی ۱۲ تا ۲۲ بهمنماه ۹۹ قطعی است و آنچه بهعنوان اصلیترین تغییر در سازوکار اجرایی جشنواره مدنظر قرارگرفته است، لغو اکران عمومی فیلمها و تمرکز بر تماشای کلیه فیلمهای متقاضی از سوی هیئتداوران و معرفی برگزیدگان در آیین اختتامیه در تاریخ ۲۲ بهمنماه است. در این مدل برگزاری، «فیلمها» عملا رونمایی نمیشوند و تنها از سوی جمع محدود هیئتداوران قضاوت شده و کاندیداهای بخشهای مختلف معرفی میشوند؛ در گام دوم برگزاری جشنواره که مشروط به بهبود شرایط کرونایی کشور و تصمیمات ابلاغی از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا شده است، فیلمهای راهیافته به فهرست کاندیداها، این شانس را دارند که بهصورت محدود و در همان بازه ۱۰ روزه ۱۲ تا ۲۲ بهمنماه برای گروهی از سینماگران و اصحاب رسانه اکران شوند. مخاطبان عادی و علاقهمندان مردمی تماشای فیلمهای جشنواره اما باید منتظر بهبود بیشتر شرایط کرونایی و چراغ سبز ستاد ملی مقابله با کرونا برای بازگشایی سینماها بمانند که در آن صورت سینماهای منتخب با رعایت پروتکلهای بهداشتی میتوانند میزبان مخاطبان مردمی جشنواره باشند.
مهمترین سیمرغ جشنواره فیلم فجر در ادوار مختلف یعنی «بهترین فیلم از نگاه تماشاگران» هم حالا در حالت تعلیق به سر میبرد و اگر با نظر ستاد مقابله با کرونا، امکان اکران عمومی حداقلی در بازه زمانی ۱۲ تا ۲۲ بهمن فراهم نشود، عملا جشنواره سیونهم باید مهمترین جایزه خود را از فهرست جوایزش حذف کند؛ جایزهای که دارنده آن شانس ورود بیدغدغه به چرخه اکران نوروزی را هم به دست میآورد و این یعنی سوخت شدن یک فرصت برای فیلمی که بالقوه قابلیت شکار این سیمرغ را داشت.
واقعیت اما این است که هرچند موضع منتقدان، خالی از صحت و استدلال هم نیست، اما باید پذیرفت جشنواره سیونهم قرار است یک تجربه کاملا «ویژه» برای سینمای ایران قلمداد شود به این معنا که تغییرات این دوره گذرا و متوقف به همین شرایط کرونایی است و نمیتوان با آن بهعنوان تصمیمی تأثیرگذار بر مسیر حرکت «فجر» در سالهای آینده و پس از عبور از تهدید کرونا، مواجه شد.
برای بررسی بیشتر این رویداد با حسین لامعی، کارشناس سینمایی و مستندساز گفت و گو کردیم که در ادامه میخوانید؛
وی در گفتوگو با «رسالت» بیان کرد: «در ابتدا باید بگویم که جشنواره فیلم فجر، متمایز از تمامی جشنوارههای سینمایی و هنری ایران است. بنابراین برگزاری یا عدم برگزاری سایر جشنوارهها را نمیتوان در گرو برگزاری این جشنواره نیز دانست. جشنواره فیلم فجر بزرگترین فستیوال فرهنگی پس از انقلاب است که همواره آحاد و تودههای مردم در تهران و سایر شهرستانها برای حضور در آن اتمسفر و تماشای فیلمهای آن صف میکشیدند. از سوی دیگر، در همه این چند دهه در این جشنواره، سینماگران ایران از هر طیف ، قشر و سلیقهای در آن حضور پیداکردهاند و به اکران فیلمهایشان و به تماشای فیلمهای دیگران پرداختهاند.»
لامعی تصریح کرد: «این جشنواره جریانساز و مهم، در این چند دهه موجب شده تا بسیاری از سینماگران مستعد بهسرعت جایگاه و شهرتی را تصاحب کنند و برخی از فیلمهای سطح بالا، از طریق اکران و معرفی در این جشنواره، به جایگاهی مهم و ماندگار رسیدهاند.»
لامعی در ادامه گفت: با همه این احوال بهطور حتم اهمیت حفظ جان مردم از هر موضوع دیگری مهمتر است. در شرایطی که خطر کرونا در کمین و همواره تهدیدکننده است، اکرانهای مردمی در جشنواره امسال غیرضروری و بسیار خطرناک است و میبایست آن را از این جشنواره حذف کرد. حضور انبوه مردم در صفهای خرید بلیت و در سالنهای سینما، آنهم در شرایطی که شیوع ویروس کرونا گسترشیافته، بیشک خطرآفرین و هزینهبردار بود.»
این کارشناس سینمایی همچنین خاطرنشان کرد: «اما لازم است بگویم که بخش مهم جشنواره فیلم فجر، در همه این سالها، سالن مطبوعات و رسانه بوده است؛ افراد رسانهای و مطبوعاتی کشور هرساله با حضور در این بخش، به تهیه گزارش و تولید برنامه برای شبکههای تلویزیونی و برنامههای رادیویی پرداختهاند و همچنین در مجلهها، سایتها و روزنامهها برای رسانههای بزرگ و بامخاطب میلیونی اینستاگرام و تلگرام، گزارشهای متعدد تولید و منتشر کردهاند‑‑.»
لامعی یادآور شد: «آنچه را که افراد رسانهای و مطبوعاتی کشور با حضور در این ۱۰ روز جشنواره فیلم فجر تهیه میکنند، به دست میلیونها نفر از مردم میرسد. بنابراین حضور اهالی مطبوعات در جشنواره سال جاری قابلتأمل است. اگر تا بهمنماه سال جاری شیوع ویروس کرونا کمی فروکش کرد و وزارت بهداشت نیز صحت این امر را تأیید نمود، میتوان در سالنهای بزرگ سینمایی مانند برج میلاد و پردیس ملت با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی و با حضور مستمر نمایندگان وزارت بهداشت و با فاصلهگذاری اجتماعی، افراد مهم و خبره فضای نقد و رسانه و مطبوعات کشور را دعوت کرد و جشنواره فیلم فجر را با حضور آنها برپا داشت.»
وی با بیان اینکه اتفاقا حضور حدودا دوهزارنفری اهالی رسانه که در بین آنها تعداد زیادی از افراد غیر رسانهای نیز حضور داشتند در سالهای گذشته در سالن مطبوعات، همیشه سبب ضرر و خسارت به جشنواره و فیلمها بوده و امسال میتوان به بهانه کرونا به افرادی که خبره و صاحبنظر نیستند کارت حضور در سالن مطبوعات را نداد، عنوان کرد:« اتفاقا حضور محدود، معدود و جمعوجور اهالی رسانه در این جشنواره خود اتفاقی مثبت برای سینمای ایران و سبب خیر است.»
لامعی همچنین گفت: «فراموش نکنید با گسترش ویروس کرونا و خانهنشینی مردم، قدرت رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی پررنگتر از قبل شده است. بنابراین حتی ممکن است در دوران پساکرونا نیز این موضوع ادامهدار باشد و شاید حتی حضور در سینماها توسط مردم فراموش شود. یعنی در حال حاضر دیگر نمیتوان نسبت به این موضوع بیتفاوت بود و باید دانست که تعطیلی کامل جشنواره چهبسا نابودی کامل سینمای ایران را در پی داشته باشد.»
این کارشناس سینمایی در پایان گفتوگو اظهار کرد: «اگرچه در حال حاضر اکران مردمی فیلمهای جشنواره غیرمعقول است، اما اکران فیلمهای جشنواره فیلم فجر برای بخشی از اهالی مطبوعات -افراد سطح بالای رسانه- با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی میتواند به زنده ماندن سینمای ایران کمک کند، زیرا گزارشهای مکتوب و ویدئویی رسانهها از جشنواره به دست میلیونها نفر میرسد، ولی اگر قرار باشد فیلمهای جشنواره نه برای مردم نمایش داده شوند و نه حتی برای بخشی از خبرنگاران و منتقدان، دیگر برگزاری جشنواره غلط و حتی خندهدار و بیمعنی خواهد بود.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 7
«چین ستیزی» دستور کار تازه ترامپ
ژاپن، فرانسه و آمریکا قصد دارند برای اولینبار تمرینهای نظامی مشترک در خشکی و دریا در ماه می ۲۰۲۱ برگزار کنند.به گزارش «استریت تایمز»، به نقل از روزنامه ژاپنی «سانکی»، این تمرینات قرار است در یکی از جزایر دورافتاده و خالی از سکنه ژاپن برگزار شود و تمرکز آن بر امدادرسانی هنگام بروز بلایای طبیعی خواهد بود اما بخشی از آن به تمرین دفاع در مقابل حمله اختصاص خواهد یافت. در ادامه گزارش این روزنامه ژاپنی گفته شده تمرینات مشترک با هدف مقابله با چین انجام میشود که ادعای کنترل بر جزایر دریای چین شرقی را دارد (جزایری که ژاپن هم بر روی آنها ادعای مالکیت دارد).
ادعای غربیها درخصوص برگزاری یک مانور خطرناک
دریادار «پیر وندیر» رئیس ستاد نیروی دریایی فرانسه به این روزنامه در مصاحبهای جداگانه گفت: میخواهیم حضورمان را در منطقه نشان دهیم و پیامی را درباره همکاری ژاپن و فرانسه ارسال کنیم. این پیامی است که هدف آن چین است. این پیام مشارکت چندجانبه و آزادی عبور و مرور است.ژاپن جزایر مورد اختلاف این کشور با چین در دریای چین شرقی را «سنکاکو» میخواند و چین نام این جزایر را «دیائویو» میخواند. این جزایر همواره یکی از موارد تنشزا در روابط دو کشور بوده است. ژاپن مدعی افزایش فعالیتهای نظامی چین در این منطقه است و در طرف مقابل، چین میگوید اهدافش در منطقه صلحآمیز است.
چین آماده مقابله میشود
مقامات چینی بارها درخصوص تحرکات آمریکا و متحدان واشنگتن در اطراف خود هشدار دادهاند. اخیرا سرهنگ ارشد جانگچونو خویی، در مصاحبهای که داشت اعلام کرد: ارتش چین از آمریکا میخواهد دست از اظهارات و اقدامات منفی مرتبط با تنگه تایوان بردارد. فرماندهی این منطقه به دنبال این تحرکات آمریکا، واحدهای دریایی و نیروی هوایی را برای نظارت بر مراحل عبور کشتی آمریکایی به این تنگه اعزام کرد.این اظهارات در حالی بیان میشود که یک فروند ناوشکن با موشکهای هدایتشونده «یواساسبری» از تنگه تایوان عبور کرد.
سخنگوی فرماندهی قرارگاه شرقی ارتش آزادیبخش خلق چین همچنین در ادامه افزود: بهتازگی، ایالاتمتحده ارسال پیامهایی نادرست برای نیروهای تجزیهطلب تایوان را آغاز کرده و با این اقدام صلح و ثبات منطقه را بهشدت به خطر انداخته است. در همین راستا رسما به آمریکا هشدار میدهیم که با سخنان و اقدامات خود از ایجاد مشکلات در تنگه تایوان دست بردارد. ضمن آنکه این قرارگاه ارتش چین کماکان در حالت آمادهباش قرار دارد و قاطعانه از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و همچنین صلح و ثبات در منطقه تنگه تایوان محافظت میکند.گزارشها از این حکایت دارد که آمریکا اصرار بر معامله تسلیحاتی جدید با تایوان برای فروش موشک و قطعات جنگنده و شماری از تسلیحات پیشرفته است که مورد مخالفت چین قرار گرفته است.
چندی پیش در این خصوص پنتاگون اعلام کرد: وزارت امور خارجه آمریکا فروش بالقوه ۱۰۰ سیستم دفاع ساحلی ساخت بوئینگ به تایوان را در تفاهمی که دارای ارزش بالقوه ۲/۳۷ میلیارد دلار است، تأیید کرده است. این امر چند روز پسازآن انجام میشود که وزارت خارجه فروش بالقوه
سه سیستم تسلیحاتی دیگر به تایوان، ازجمله سنسورها، موشکها و توپخانهای که ارزش آنها درمجموع میتواند به ۱/۸ میلیارد دلار برسد را تأیید کرده بود؛ اقدامی که موجب تهدید به تحریم، از سمت چین شد.
منازعهای که محدود نخواهد بود
تأثیر ساختاری منازعه اقتصادی آمریکا و چین بر حوزه تجارت آزاد، محدود به دوران حضور ترامپ در کاخ سفید نخواهد شد. حتی اگر دولت بعدی ایالاتمتحده آمریکا تصمیم به لغو محدودیتهای تجاری و وارداتی اعمالشده از سوی دولت ترامپ بگیرد، تا زمان لغو کامل این موارد و عادیسازی روابط تجاری واشنگتن و پکن زمان زیادی باید صرف شود. از سوی دیگر، تأثیرات این تقابل اقتصادی (که حداقل تا پایان سال 2021 ادامه خواهد یافت)، سبب چالشهایی در ساختار تجارت آزاد در عرصه بینالمللی خواهد شد. در چنین شرایطی بازتعریف دوباره اقتصاد بینالملل برمبنای «تجارت آزاد» سخت بهنظر میرسد. نباید فراموش کرد که چینیها هنوز از ابزارهای ویژه خود در تقابل اقتصادی با دولت ترامپ استفاده نکردهاند. چین نزدیک به یک تریلیارد دلار از بدهیهای خارجی ایالاتمتحده آمریکا را در تملک خود دارد. از سوی دیگر، چینیها همواره بزرگترین برندگان و خریداران مزایدههای وزارت خزانهداری آمریکا تا سال 2016 میلادی بودهاند. همین مسئله سبب شده است تا برخی اقتصاددانان آمریکایی نسبت به عواقب تقابل اقتصادی با پکن هشدار دهند. آنها معتقدند که منازعه اقتصادی واشنگتن و پکن محدود به حوزه«صادرات و واردات» نخواهد ماند و به دیگر حوزهها نیز کشیده خواهد شد. با توجه به تملک بخش زیادی از بدهیهای خارجی آمریکا توسط چین، پکن میتواند از این ابزار در منازعه اقتصادی با دولت بعدی آمریکا نیز استفاده کند.
آخرین ضربههای ترامپ به پکن
ترامپ بهشدت از چین عصبانی است و پکن را عامل اصلی شکست خود در انتخابات میداند! رئیسجمهور آمریکا پس از شکست در انتخابات، بیش از هر زمان دیگری سیاست «چینستیزی» را در دستور کار قرار داده است. این چینستیزی، صرفا مربوط به مسائل اقتصادی و نظامی نبوده و مسائلی مانند تولید و توزیع واکسن کرونا را نیز دربرمیگیرد. اینچنین سناریوهایی توسط کشورهای غربی تعجببرانگیز نیست ولی درواقع نشان میدهد که این کشورها، خصوصا آمریکا تا چه اندازهای در منازعه با پکن بازنده بودهاند. برخلاف آنچه آمریکا و کشورهای اروپایی سعی دارند القا کنند، چین اولین کشوری بود که پاندمی کووید ۱۹ را به کنترل درآورد .فراتر از آن، چین برخلاف آمریکا، راغب است که تمامی کشورهای دنیا به واکسن کرونا دسترسی داشته باشند. همین مسئله منجر به تمایل بسیاری از کشورها، حتی همپیمانان آمریکا مبنی بر همکاری با چین داشته است.در آنسوی معادله، کاملا مشخص است که آمریکا قصد دارد تجهیزات پزشکی سایر کشورها را سرقت کرده و دستاوردهای تحقیقاتی و پژوهشی آنها را در مسیر «تولید و توزیع انحصاری واکسن کرونا» توسط خود هدایت کند! این به معنای یک جنایت تمامعیار بشری است.
ادعای غربیها درخصوص برگزاری یک مانور خطرناک
دریادار «پیر وندیر» رئیس ستاد نیروی دریایی فرانسه به این روزنامه در مصاحبهای جداگانه گفت: میخواهیم حضورمان را در منطقه نشان دهیم و پیامی را درباره همکاری ژاپن و فرانسه ارسال کنیم. این پیامی است که هدف آن چین است. این پیام مشارکت چندجانبه و آزادی عبور و مرور است.ژاپن جزایر مورد اختلاف این کشور با چین در دریای چین شرقی را «سنکاکو» میخواند و چین نام این جزایر را «دیائویو» میخواند. این جزایر همواره یکی از موارد تنشزا در روابط دو کشور بوده است. ژاپن مدعی افزایش فعالیتهای نظامی چین در این منطقه است و در طرف مقابل، چین میگوید اهدافش در منطقه صلحآمیز است.
چین آماده مقابله میشود
مقامات چینی بارها درخصوص تحرکات آمریکا و متحدان واشنگتن در اطراف خود هشدار دادهاند. اخیرا سرهنگ ارشد جانگچونو خویی، در مصاحبهای که داشت اعلام کرد: ارتش چین از آمریکا میخواهد دست از اظهارات و اقدامات منفی مرتبط با تنگه تایوان بردارد. فرماندهی این منطقه به دنبال این تحرکات آمریکا، واحدهای دریایی و نیروی هوایی را برای نظارت بر مراحل عبور کشتی آمریکایی به این تنگه اعزام کرد.این اظهارات در حالی بیان میشود که یک فروند ناوشکن با موشکهای هدایتشونده «یواساسبری» از تنگه تایوان عبور کرد.
سخنگوی فرماندهی قرارگاه شرقی ارتش آزادیبخش خلق چین همچنین در ادامه افزود: بهتازگی، ایالاتمتحده ارسال پیامهایی نادرست برای نیروهای تجزیهطلب تایوان را آغاز کرده و با این اقدام صلح و ثبات منطقه را بهشدت به خطر انداخته است. در همین راستا رسما به آمریکا هشدار میدهیم که با سخنان و اقدامات خود از ایجاد مشکلات در تنگه تایوان دست بردارد. ضمن آنکه این قرارگاه ارتش چین کماکان در حالت آمادهباش قرار دارد و قاطعانه از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و همچنین صلح و ثبات در منطقه تنگه تایوان محافظت میکند.گزارشها از این حکایت دارد که آمریکا اصرار بر معامله تسلیحاتی جدید با تایوان برای فروش موشک و قطعات جنگنده و شماری از تسلیحات پیشرفته است که مورد مخالفت چین قرار گرفته است.
چندی پیش در این خصوص پنتاگون اعلام کرد: وزارت امور خارجه آمریکا فروش بالقوه ۱۰۰ سیستم دفاع ساحلی ساخت بوئینگ به تایوان را در تفاهمی که دارای ارزش بالقوه ۲/۳۷ میلیارد دلار است، تأیید کرده است. این امر چند روز پسازآن انجام میشود که وزارت خارجه فروش بالقوه
سه سیستم تسلیحاتی دیگر به تایوان، ازجمله سنسورها، موشکها و توپخانهای که ارزش آنها درمجموع میتواند به ۱/۸ میلیارد دلار برسد را تأیید کرده بود؛ اقدامی که موجب تهدید به تحریم، از سمت چین شد.
منازعهای که محدود نخواهد بود
تأثیر ساختاری منازعه اقتصادی آمریکا و چین بر حوزه تجارت آزاد، محدود به دوران حضور ترامپ در کاخ سفید نخواهد شد. حتی اگر دولت بعدی ایالاتمتحده آمریکا تصمیم به لغو محدودیتهای تجاری و وارداتی اعمالشده از سوی دولت ترامپ بگیرد، تا زمان لغو کامل این موارد و عادیسازی روابط تجاری واشنگتن و پکن زمان زیادی باید صرف شود. از سوی دیگر، تأثیرات این تقابل اقتصادی (که حداقل تا پایان سال 2021 ادامه خواهد یافت)، سبب چالشهایی در ساختار تجارت آزاد در عرصه بینالمللی خواهد شد. در چنین شرایطی بازتعریف دوباره اقتصاد بینالملل برمبنای «تجارت آزاد» سخت بهنظر میرسد. نباید فراموش کرد که چینیها هنوز از ابزارهای ویژه خود در تقابل اقتصادی با دولت ترامپ استفاده نکردهاند. چین نزدیک به یک تریلیارد دلار از بدهیهای خارجی ایالاتمتحده آمریکا را در تملک خود دارد. از سوی دیگر، چینیها همواره بزرگترین برندگان و خریداران مزایدههای وزارت خزانهداری آمریکا تا سال 2016 میلادی بودهاند. همین مسئله سبب شده است تا برخی اقتصاددانان آمریکایی نسبت به عواقب تقابل اقتصادی با پکن هشدار دهند. آنها معتقدند که منازعه اقتصادی واشنگتن و پکن محدود به حوزه«صادرات و واردات» نخواهد ماند و به دیگر حوزهها نیز کشیده خواهد شد. با توجه به تملک بخش زیادی از بدهیهای خارجی آمریکا توسط چین، پکن میتواند از این ابزار در منازعه اقتصادی با دولت بعدی آمریکا نیز استفاده کند.
آخرین ضربههای ترامپ به پکن
ترامپ بهشدت از چین عصبانی است و پکن را عامل اصلی شکست خود در انتخابات میداند! رئیسجمهور آمریکا پس از شکست در انتخابات، بیش از هر زمان دیگری سیاست «چینستیزی» را در دستور کار قرار داده است. این چینستیزی، صرفا مربوط به مسائل اقتصادی و نظامی نبوده و مسائلی مانند تولید و توزیع واکسن کرونا را نیز دربرمیگیرد. اینچنین سناریوهایی توسط کشورهای غربی تعجببرانگیز نیست ولی درواقع نشان میدهد که این کشورها، خصوصا آمریکا تا چه اندازهای در منازعه با پکن بازنده بودهاند. برخلاف آنچه آمریکا و کشورهای اروپایی سعی دارند القا کنند، چین اولین کشوری بود که پاندمی کووید ۱۹ را به کنترل درآورد .فراتر از آن، چین برخلاف آمریکا، راغب است که تمامی کشورهای دنیا به واکسن کرونا دسترسی داشته باشند. همین مسئله منجر به تمایل بسیاری از کشورها، حتی همپیمانان آمریکا مبنی بر همکاری با چین داشته است.در آنسوی معادله، کاملا مشخص است که آمریکا قصد دارد تجهیزات پزشکی سایر کشورها را سرقت کرده و دستاوردهای تحقیقاتی و پژوهشی آنها را در مسیر «تولید و توزیع انحصاری واکسن کرونا» توسط خود هدایت کند! این به معنای یک جنایت تمامعیار بشری است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 16
پایان جاده یکطرفه
سعید امینی
تجربه نشان داده که غرب بهآسانی به تعهداتش که وظیفه ذاتی اوست، عمل نمیکند و حتما باید از ابزار تهدید و فشار در برابر او ظاهر شد. این رفتار در خوی استعمارطلبی و استکبارطلبی غرب ریشه دارد که همیشه درصدد امتیازگیری بدون دادن ذرهای امتیاز است.
طی سالهای گذشته همین سیاست را در برابر ایران بارها امتحان کرده و متأسفانه به خاطر وجود برخی خطاها در سیاست خارجی دولت تدبیروامید، موفق شده است درازای ارائه امتیازات حداقلی، امتیازات حداکثری را از ما بگیرند، اما ظاهرا دوره زیادهطلبی غربیها به پایان رسیده و مجلس یازدهم با پی بردن به تبعات منفی سیاستهای منفعلانه دولت، تصمیم دارد خودش ترمز غرب را بکشد و آن را وادار به اجرای تعهداتش کند.
بالاخره بعد از مدتها کشوقوس فراوان قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران توسط مجلس شورای اسلامی تصویب شد.
براساس این قانون طرفهای برجام تا دو ماه فرصت دارند تمام تعهدات خود را طبق توافق هستهای انجام دهند؛ در غیر این صورت دولت باید اجرای پروتکل الحاقی را متوقف سازد. اما ظاهرا این مصوبه به کام دولت و تئوریسینهای اصلاحطلب خوش نیامده است. مسئولان دولتی معتقدند این مصوبه، نوعی دخالت در کار دولت و برخلاف اصل 176 قانون اساسی است که حتی شخص رئیسجمهور آن را مضر خطاب کرد و تئوریسینهای اصلاحطلب مصوبه مجلس را در ضدیت با فعالیتهای دیپلماتیک تعبیر کردهاند.
اما بیانیه شورایعالی امنیت ملی همچون آب سردی بود بر روی آتش که تمام این اظهارات و سوءتعبیرها را خنثی کرد.
در بیانیه شورایعالی امنیت ملی آمده است: «نظر کارشناسی دبیرخانه در خصوص مراحل شکلگیری، تکمیل و تصویب قانون اقدام راهبردی برای رفع تحریمها و صیانت از حقوق مردم» این است که قانون فوق مسئله خاصی به زیان مصالح ملی ایجاد نمیکند و برعکس، آنچه برخلاف مصالح ملی بوده و مورد نگرانی میباشد، همین جنجالهایی است که شأن و جایگاه نهادهای قانونی کشور را مورد خدشه قرار داده و به وحدت و انسجام ملی خسارت وارد میکند.»
همچنین اغلب کارشناسان و تحلیلگران حوزه سیاست خارجی با موضعگیریهای جنجالی مقامات دولتی و تئوریسینهای اصلاحطلب موافق نیستند و حتی مصوبه اخیر مجلس را نقطه قوت دیپلماسی تلقی میکنند.
این کارشناسان بر این باورند که در یک صورت دیپلماسی موفق خواهد بود، آنهم زمانی است که دستان دیپلماتیک دولت در مقابل خارجیها پُر باشد؛ لذا وقتی طرفهای برجام متوجه این موضوع شوند که جمهوری اسلامی ایران میتواند از پروتکل الحاقی بهعنوان اهرم فشار در مذاکرات استفاده کند، قطعا بااحتیاط بیشتری خواستههایشان را برزبان خواهند آورد و تلاش میکنند تا پیشنهاداتی ارائه ندهند که میز مذاکره برهم بخورد.
پرواضح است که در انواع مذاکرات تمام کشورها تلاش میکنند، دست برتر را داشته باشند تا مبادا وادار به دادن امتیازهای نامتعارف شوند؛ لذا از این حیث میتوان مصوبه مجلس را کارت برندهای تفسیر کرد که در دستان دولت قرارگرفته است؛ پس نمیتوان نیت نمایندگان را دخالت در کار دولت تفسیر کرد.
براساس این گزارش؛ مجلس شورای اسلامی بهعنوان محل اجماع وکلای ملت، نقش مهمی در پیشبرد سیاست خارجی دارد.
شاید اگر اشتباهات و محافظهکاری مجلس دهم وجود نداشت، امروز موضع برتر یا دست برتر را در برابر غرب داشتیم، اما اهمالکاریهای بیشازحد سبب شد تا این مزیت گرانبها را از کف بدهیم؛ بنابراین میتوان مصوبه اخیر مجلس را به فال نیک گرفت و آن را فرصتی برای افزایش قدرت چانهزنی ایران در برابر غربیها قلمداد کرد.
شرایط کشور بهگونهای است که نمیتوان بیش از این در برابر غرب مدارا کرد و منتظر ماند و دید که آنها چه در سردارند.
اکنون باید با استفاده از ابزارهای در اختیارمان غرب را متوجه از دست رفتن زمان به ضرر آنها کنیم؛ چون براساس منطق رئالیسم حاکم بر روابط بینالملل، قدرتنمایی منجر به تحرک بیشتر سایر بازیگران جهانی خواهد شد که این اصل در روابط میان ایران و غرب هم کاربرد دارد. هرگاه این دولت یا دولتهای پیشین مواضع جمهوری اسلامی ایران را باقدرت بیان کردهاند، موفق به گرفتن امتیازات بیشتر از غرب یا طرفهای مذاکره شدهاند؛ لذا ضروری است گاهی اوقات و براساس نیاز از ابزارهای در اختیارمان استفاده کنیم.مصوبه اخیر مجلس یک ابزار قوی و کارآمد در مذاکرات آتی بهحساب میآید؛ بنابراین بهتر است دولت و جریان اصلاحطلب به دیده مثبت به آن بنگرند نه اینکه با جنجال و حاشیهسازی تأثیرگذاری مصوبه مجلس را کمرنگ سازند و به خارج از کشور صدای تفرقه و نبود وحدت رویه میان مجلس و دولت را صادر کنند.
تجربه نشان داده که غرب بهآسانی به تعهداتش که وظیفه ذاتی اوست، عمل نمیکند و حتما باید از ابزار تهدید و فشار در برابر او ظاهر شد. این رفتار در خوی استعمارطلبی و استکبارطلبی غرب ریشه دارد که همیشه درصدد امتیازگیری بدون دادن ذرهای امتیاز است.
طی سالهای گذشته همین سیاست را در برابر ایران بارها امتحان کرده و متأسفانه به خاطر وجود برخی خطاها در سیاست خارجی دولت تدبیروامید، موفق شده است درازای ارائه امتیازات حداقلی، امتیازات حداکثری را از ما بگیرند، اما ظاهرا دوره زیادهطلبی غربیها به پایان رسیده و مجلس یازدهم با پی بردن به تبعات منفی سیاستهای منفعلانه دولت، تصمیم دارد خودش ترمز غرب را بکشد و آن را وادار به اجرای تعهداتش کند.
بالاخره بعد از مدتها کشوقوس فراوان قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران توسط مجلس شورای اسلامی تصویب شد.
براساس این قانون طرفهای برجام تا دو ماه فرصت دارند تمام تعهدات خود را طبق توافق هستهای انجام دهند؛ در غیر این صورت دولت باید اجرای پروتکل الحاقی را متوقف سازد. اما ظاهرا این مصوبه به کام دولت و تئوریسینهای اصلاحطلب خوش نیامده است. مسئولان دولتی معتقدند این مصوبه، نوعی دخالت در کار دولت و برخلاف اصل 176 قانون اساسی است که حتی شخص رئیسجمهور آن را مضر خطاب کرد و تئوریسینهای اصلاحطلب مصوبه مجلس را در ضدیت با فعالیتهای دیپلماتیک تعبیر کردهاند.
اما بیانیه شورایعالی امنیت ملی همچون آب سردی بود بر روی آتش که تمام این اظهارات و سوءتعبیرها را خنثی کرد.
در بیانیه شورایعالی امنیت ملی آمده است: «نظر کارشناسی دبیرخانه در خصوص مراحل شکلگیری، تکمیل و تصویب قانون اقدام راهبردی برای رفع تحریمها و صیانت از حقوق مردم» این است که قانون فوق مسئله خاصی به زیان مصالح ملی ایجاد نمیکند و برعکس، آنچه برخلاف مصالح ملی بوده و مورد نگرانی میباشد، همین جنجالهایی است که شأن و جایگاه نهادهای قانونی کشور را مورد خدشه قرار داده و به وحدت و انسجام ملی خسارت وارد میکند.»
همچنین اغلب کارشناسان و تحلیلگران حوزه سیاست خارجی با موضعگیریهای جنجالی مقامات دولتی و تئوریسینهای اصلاحطلب موافق نیستند و حتی مصوبه اخیر مجلس را نقطه قوت دیپلماسی تلقی میکنند.
این کارشناسان بر این باورند که در یک صورت دیپلماسی موفق خواهد بود، آنهم زمانی است که دستان دیپلماتیک دولت در مقابل خارجیها پُر باشد؛ لذا وقتی طرفهای برجام متوجه این موضوع شوند که جمهوری اسلامی ایران میتواند از پروتکل الحاقی بهعنوان اهرم فشار در مذاکرات استفاده کند، قطعا بااحتیاط بیشتری خواستههایشان را برزبان خواهند آورد و تلاش میکنند تا پیشنهاداتی ارائه ندهند که میز مذاکره برهم بخورد.
پرواضح است که در انواع مذاکرات تمام کشورها تلاش میکنند، دست برتر را داشته باشند تا مبادا وادار به دادن امتیازهای نامتعارف شوند؛ لذا از این حیث میتوان مصوبه مجلس را کارت برندهای تفسیر کرد که در دستان دولت قرارگرفته است؛ پس نمیتوان نیت نمایندگان را دخالت در کار دولت تفسیر کرد.
براساس این گزارش؛ مجلس شورای اسلامی بهعنوان محل اجماع وکلای ملت، نقش مهمی در پیشبرد سیاست خارجی دارد.
شاید اگر اشتباهات و محافظهکاری مجلس دهم وجود نداشت، امروز موضع برتر یا دست برتر را در برابر غرب داشتیم، اما اهمالکاریهای بیشازحد سبب شد تا این مزیت گرانبها را از کف بدهیم؛ بنابراین میتوان مصوبه اخیر مجلس را به فال نیک گرفت و آن را فرصتی برای افزایش قدرت چانهزنی ایران در برابر غربیها قلمداد کرد.
شرایط کشور بهگونهای است که نمیتوان بیش از این در برابر غرب مدارا کرد و منتظر ماند و دید که آنها چه در سردارند.
اکنون باید با استفاده از ابزارهای در اختیارمان غرب را متوجه از دست رفتن زمان به ضرر آنها کنیم؛ چون براساس منطق رئالیسم حاکم بر روابط بینالملل، قدرتنمایی منجر به تحرک بیشتر سایر بازیگران جهانی خواهد شد که این اصل در روابط میان ایران و غرب هم کاربرد دارد. هرگاه این دولت یا دولتهای پیشین مواضع جمهوری اسلامی ایران را باقدرت بیان کردهاند، موفق به گرفتن امتیازات بیشتر از غرب یا طرفهای مذاکره شدهاند؛ لذا ضروری است گاهی اوقات و براساس نیاز از ابزارهای در اختیارمان استفاده کنیم.مصوبه اخیر مجلس یک ابزار قوی و کارآمد در مذاکرات آتی بهحساب میآید؛ بنابراین بهتر است دولت و جریان اصلاحطلب به دیده مثبت به آن بنگرند نه اینکه با جنجال و حاشیهسازی تأثیرگذاری مصوبه مجلس را کمرنگ سازند و به خارج از کشور صدای تفرقه و نبود وحدت رویه میان مجلس و دولت را صادر کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 10
توافق با کره شمالی عملیاتی میشد، در قله بلند هستهای بودیم
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: زمانی که فرمانده سپاه بودم در کره شمالی توافقاتی شد که اگر این توافقات محقق میشد و محدودیتها اعمال نمیشد امروز درزمینه هستهای از موشکی جلوتر بودیم.
به گزارش مهر، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم گرامیداشت ۱۶ آذر، روز دانشجو در دانشگاه جامع امام حسین علیهالسلام با گرامیداشت یاد دانشجویان در ۱۶ آذر سال ۴۲ گفت: این روز روزی است که صدای استقلال ملت ایران پرطنین شنیده شد، صدای رسا در استقلالخواهی ملت ایران از ۱۶ آذر آغاز شد.
وی افزود: چندماهی از کودتا در کشور گذشته بود و کودتاچیان قصد داشتند در کشور ما قدرتنمایی کنند، به همین خاطر نیکسون به ایران آمده و مانور قدرت در ایران شکل داد اما دانشجویان انقلابی فضای دانشگاهها را عوض کرده و قیامی علیه انگلیس و آمریکا که با اتحاد هم کودتا را برنامه ریزی و دولت ملی را ساقط کرده بودند، شکل دادند و رژیم منحوس شاه جنایت عظیمی انجام داد، بااینحال نیکسون سفر خود را لغو نکرد.
رضایی با اشاره به اینکه این صدا، دانشگاه و دانشجویان انقلابی را در ۲۲ بهمن و دفاع مقدس به تأثیرگذاری در عرصههای مختلف انقلاب تبدیل کرد، گفت: دانشگاه امام حسین علیهالسلام، خود سرآغاز پرچمداری علمی در ایران بوده و امروز مراسم بزرگداشت شهید فخری زاده دانشمند هستهای کشور را برگزار کرده است و این نشان میدهد پاسداران ما جهاد علمی و فرهنگی را آرمان خود قرار دادند.
وی گفت: شهید فخری زاده همراه برخی چهرههای علمی مانند دکتر فریدون عباسی بعد از دفاع مقدس مأمور شدند تا به سمت دانشهای نو بروند ازاینرو اولین دانشمندان هستهای کشور از دل سپاه بودند که کار را از صفر شروع کردند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه اگر دولتهای گذشته کمک میکردند امروز در قلههای بلند هستهای بودیم، تأکید کرد: زمانی که فرمانده سپاه بودم در کره شمالی توافقاتی شد که اگر این توافقات محقق میشد و محدودیتها اعمال نمیشد امروز درزمینه هستهای از موشکی جلوتر بودیم.وی با اشاره به اینکه دانش و فناوری هستهای خودش مستقل از صنایع دیگر است که درزمینه حملونقل اقیانوسی، پزشکی، تأمین انرژی و دارویی یک سرمایه عظیم برای ملت به شمار میرود گفت: ما از این سرمایه نمیگذریم، اسرائیل و آمریکا کور خواندند که فکرکنند ما از این سرمایه دست میکشیم.رضایی با اشاره به اینکه منظومه هستهای هر کشور مثل جزایر مرتبط به هم هستند ادامه داد: با این فناوری میتوان صنایع کشاورزی و صنایع بزرگ دیگر را ارتقا داد، بنابراین برای ما مسئله مهمی است هرچند فعلا تصمیم نداریم از این دانش برای مسائل دفاعی استفاده کنیم اما سایر ابعاد این فناوری برای ما مهم است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به حساسیت دشمن نسبت به این مسئله گفت: آنها نگران پیشرفت ایران هستند، نه نگران بمب هستهای. اروپا ۲۰۰ سال است پیشرفت ایران را به گروگان گرفته و دولتهای دستنشانده و غربزدهها را نگهبان این گروگانگیری قرار داده است.
وی با اشاره به اینکه چرا فرماندهان ناو آمریکایی موقع عبور از خلیجفارس با احترام به پاسداران ما برخورد میکنند، گفت: اینها میدانند نمیتوانند با تحقیر حرف
بزنند، رفتند زبان فارسی یاد گرفتند چون قدرت، احترام و امنیت میآورد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه عقبماندگی و ضعف تحقیر ملت را به دنبال دارد، گفت: در ۲۰۰ سال گذشته سیاست غرب این بود که اجازه ندهند ملت ایران پیشرفت کنند اما بعد از انقلاب دیوارهای علم و دانش شکسته شد و آنها نگران شدند.
وی گفت: قصههای تلخی در تاریخ انقلاب است، در اسناد قاجار آمده که تهران از زاگرس عبور کرده و اقتصاد ایران از خلیجفارس به دریای عمان وصل شود اما چه کسانی مسیرها را بستند؛ غربیها حتی تعیین میکردند که جادههای ایران از کجا برود که ملت ایران پیشرفت نکنند پس مشکل غرب با ایران فقط هستهای نیست.
رضایی با بیان اینکه مبارزه امروز ما بر سر پیشرفت است تصریح کرد: جوانان برومند ایرانی باید قیام به پیشرفت علمی ، فرهنگی و اقتصادی کنند زیرا این پیشرفت
امنیت ، احترام و اقتدار میآورد.وی گفت: غربزدهها نگهبان گروگانگیری علمی ایران هستند. اینها از درون و آمریکا و اروپا از بیرون با تشویق صهیونیستها اتحاد صورت دادند تا جلوی حرکت ملت را بگیرند.
رضایی با بیان اینکه قیام اول ملت ایران، انقلاب اسلامی و قیام دوم دفاع مقدس بود گفت: نیازمند قیام سوم هستیم که جوانان در لبیکگویی به رهبر انقلاب برای عملیاتی شدن بیانیه گام دوم باید به میان بیایند.
وی با اشاره به اینکه برای انتقام خون شهید فخری زاده به اسرائیل یکلحظه هم نباید فرصت داد، تصریح کرد: بیرون کردن آمریکا از منطقه و پیشرفت علمی و اقتصادی ایران درواقع قصاص ما از دشمن است. ایران میتواند کانون تحولات ۱۰ سال آینده باشد که باید هویت اسلامی، روحیه جهادی و غیرت ملت را بیدار کند، درهای پیشرفت ما در بیرون نیست باید قفلهای محکمی که از بیرون زدهشده از درون شکسته شود.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه بعد از جنگ، جهاد و تحول علمی را در دانشگاه امام حسین علیهالسلام دنبال کردیم تصریح کرد: ما فرزندان امام(ره) و سربازان رهبر و خادمان ملت هستیم که قول میدهیم یک سربلندی دیگری برای ایران در سالهای آینده رقم بزنیم و خوابهای دشمن را باطل کنیم که در این مسیر پاسداران و بسیجیان باید پیشگام باشند.
به گزارش مهر، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم گرامیداشت ۱۶ آذر، روز دانشجو در دانشگاه جامع امام حسین علیهالسلام با گرامیداشت یاد دانشجویان در ۱۶ آذر سال ۴۲ گفت: این روز روزی است که صدای استقلال ملت ایران پرطنین شنیده شد، صدای رسا در استقلالخواهی ملت ایران از ۱۶ آذر آغاز شد.
وی افزود: چندماهی از کودتا در کشور گذشته بود و کودتاچیان قصد داشتند در کشور ما قدرتنمایی کنند، به همین خاطر نیکسون به ایران آمده و مانور قدرت در ایران شکل داد اما دانشجویان انقلابی فضای دانشگاهها را عوض کرده و قیامی علیه انگلیس و آمریکا که با اتحاد هم کودتا را برنامه ریزی و دولت ملی را ساقط کرده بودند، شکل دادند و رژیم منحوس شاه جنایت عظیمی انجام داد، بااینحال نیکسون سفر خود را لغو نکرد.
رضایی با اشاره به اینکه این صدا، دانشگاه و دانشجویان انقلابی را در ۲۲ بهمن و دفاع مقدس به تأثیرگذاری در عرصههای مختلف انقلاب تبدیل کرد، گفت: دانشگاه امام حسین علیهالسلام، خود سرآغاز پرچمداری علمی در ایران بوده و امروز مراسم بزرگداشت شهید فخری زاده دانشمند هستهای کشور را برگزار کرده است و این نشان میدهد پاسداران ما جهاد علمی و فرهنگی را آرمان خود قرار دادند.
وی گفت: شهید فخری زاده همراه برخی چهرههای علمی مانند دکتر فریدون عباسی بعد از دفاع مقدس مأمور شدند تا به سمت دانشهای نو بروند ازاینرو اولین دانشمندان هستهای کشور از دل سپاه بودند که کار را از صفر شروع کردند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه اگر دولتهای گذشته کمک میکردند امروز در قلههای بلند هستهای بودیم، تأکید کرد: زمانی که فرمانده سپاه بودم در کره شمالی توافقاتی شد که اگر این توافقات محقق میشد و محدودیتها اعمال نمیشد امروز درزمینه هستهای از موشکی جلوتر بودیم.وی با اشاره به اینکه دانش و فناوری هستهای خودش مستقل از صنایع دیگر است که درزمینه حملونقل اقیانوسی، پزشکی، تأمین انرژی و دارویی یک سرمایه عظیم برای ملت به شمار میرود گفت: ما از این سرمایه نمیگذریم، اسرائیل و آمریکا کور خواندند که فکرکنند ما از این سرمایه دست میکشیم.رضایی با اشاره به اینکه منظومه هستهای هر کشور مثل جزایر مرتبط به هم هستند ادامه داد: با این فناوری میتوان صنایع کشاورزی و صنایع بزرگ دیگر را ارتقا داد، بنابراین برای ما مسئله مهمی است هرچند فعلا تصمیم نداریم از این دانش برای مسائل دفاعی استفاده کنیم اما سایر ابعاد این فناوری برای ما مهم است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به حساسیت دشمن نسبت به این مسئله گفت: آنها نگران پیشرفت ایران هستند، نه نگران بمب هستهای. اروپا ۲۰۰ سال است پیشرفت ایران را به گروگان گرفته و دولتهای دستنشانده و غربزدهها را نگهبان این گروگانگیری قرار داده است.
وی با اشاره به اینکه چرا فرماندهان ناو آمریکایی موقع عبور از خلیجفارس با احترام به پاسداران ما برخورد میکنند، گفت: اینها میدانند نمیتوانند با تحقیر حرف
بزنند، رفتند زبان فارسی یاد گرفتند چون قدرت، احترام و امنیت میآورد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه عقبماندگی و ضعف تحقیر ملت را به دنبال دارد، گفت: در ۲۰۰ سال گذشته سیاست غرب این بود که اجازه ندهند ملت ایران پیشرفت کنند اما بعد از انقلاب دیوارهای علم و دانش شکسته شد و آنها نگران شدند.
وی گفت: قصههای تلخی در تاریخ انقلاب است، در اسناد قاجار آمده که تهران از زاگرس عبور کرده و اقتصاد ایران از خلیجفارس به دریای عمان وصل شود اما چه کسانی مسیرها را بستند؛ غربیها حتی تعیین میکردند که جادههای ایران از کجا برود که ملت ایران پیشرفت نکنند پس مشکل غرب با ایران فقط هستهای نیست.
رضایی با بیان اینکه مبارزه امروز ما بر سر پیشرفت است تصریح کرد: جوانان برومند ایرانی باید قیام به پیشرفت علمی ، فرهنگی و اقتصادی کنند زیرا این پیشرفت
امنیت ، احترام و اقتدار میآورد.وی گفت: غربزدهها نگهبان گروگانگیری علمی ایران هستند. اینها از درون و آمریکا و اروپا از بیرون با تشویق صهیونیستها اتحاد صورت دادند تا جلوی حرکت ملت را بگیرند.
رضایی با بیان اینکه قیام اول ملت ایران، انقلاب اسلامی و قیام دوم دفاع مقدس بود گفت: نیازمند قیام سوم هستیم که جوانان در لبیکگویی به رهبر انقلاب برای عملیاتی شدن بیانیه گام دوم باید به میان بیایند.
وی با اشاره به اینکه برای انتقام خون شهید فخری زاده به اسرائیل یکلحظه هم نباید فرصت داد، تصریح کرد: بیرون کردن آمریکا از منطقه و پیشرفت علمی و اقتصادی ایران درواقع قصاص ما از دشمن است. ایران میتواند کانون تحولات ۱۰ سال آینده باشد که باید هویت اسلامی، روحیه جهادی و غیرت ملت را بیدار کند، درهای پیشرفت ما در بیرون نیست باید قفلهای محکمی که از بیرون زدهشده از درون شکسته شود.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه بعد از جنگ، جهاد و تحول علمی را در دانشگاه امام حسین علیهالسلام دنبال کردیم تصریح کرد: ما فرزندان امام(ره) و سربازان رهبر و خادمان ملت هستیم که قول میدهیم یک سربلندی دیگری برای ایران در سالهای آینده رقم بزنیم و خوابهای دشمن را باطل کنیم که در این مسیر پاسداران و بسیجیان باید پیشگام باشند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

-
حجتالاسلام «یوسفعلی شکری» نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید شد
-
تصویرسازی کاذب دموکراتها
-
پس از غروب غرب!
-
روایت عشق یک معلم
-
مصوبه مجلس، پشتیبان منافع ملی
-
باید به چین و روسیه نگاه جدی داشت
-
مسکن حق ملت تکلیف دولت
-
بنویسید ارز ترجیحی بخوانید رانت دولتی
-
پاسداشت شهدای علم و دانش
-
شکست سیاست آمریکا در قبال ایران
-
کروناتوگرافی
-
«چین ستیزی» دستور کار تازه ترامپ
-
پایان جاده یکطرفه
-
توافق با کره شمالی عملیاتی میشد، در قله بلند هستهای بودیم