نگاهی به مناسبات جهانی پس از جنگ 12روزه از دید رسانه «جیکوبین» متعلق به سوسیالیستهای آمریکا:
پایان تاریخی صبر راهبردی ایران
در ۵ ژوئن، یک عکس ماهوارهای حدود 40 هواپیما را روی باند فرودگاه نظامی آمریکا در ستاد مرکزی فرماندهی ایالاتمتحده (CENTCOM) – حدود ۳۲۰ کیلومتر دورتر از ایران – ثبت کرد. عکس دوم، گرفتهشده در ۲۰ ژوئن از پایگاه هوایی العدید، یعنی یک هفته پس از آنکه اسرائیل با حملهای غافلگیرانه به اهداف نظامی و غیرنظامی جنگی را با ایران آغاز کرد، تنها سه هواپیمای جنگی را نشان میداد. این تصاویر حاکی از تخلیه گسترده و بیسابقه نیروهای نظامی آمریکا از خلیجفارس در تاریخ معاصر است؛ احتمالا به جزیره دیهگو گارسیا، پایگاه مشترک آمریکا و بریتانیا در میانه اقیانوس هند، واقع در بیش از ۴ هزار کیلومتری محل قبلی. یکی از دلایل احتمالی این اقدام میتواند تهدید قدرت انتقامی ایران باشد که از زمان جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ بهتدریج افزایشیافته و اکنون پایگاهها و منافع آمریکا در سراسر منطقه را تهدید میکند.
صحنه نظامی
در پاسخ به حمله اسرائیل، ایران نیرویی چشمگیر از موشکهای بالستیک متقابل را به نمایش گذاشت؛ نیرویی که طی بیش از 30 سال از صفر توسعهیافته و دقیقا برای چنین لحظهای آمادهشده بود. موشکهای میانبرد آن متوجه اسرائیلاند، اما زرادخانه دقیقتر و گستردهتر موشکهای کوتاهبرد ایران، پایگاههای آمریکا در بحرین، کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را نشانه گرفتهاند. ایران سناریویی موسوم به «روز قیامت» را طراحی کرده که در آن، بدون هشدار و درحالیکه پایگاهها پر از نیرو هستند، به آنها حمله میکند. این سناریو جایگزین بمب اتمی برای بازدارندگی در برابر تهاجمات طولانیمدت آمریکا شده است. آمریکا از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ نسبت به ایران خصومت داشته و در جریان تهاجم صدام حسین به ایران در ۱۹۸۰، سلاح و اطلاعات در اختیار عراق قرار داده بود.
توان بازدارندگی موشکی ایران نهتنها آن را به دشمنی بدل کرده که ایالاتمتحده و اسرائیل نمیتوانند بهراحتی نادیدهاش بگیرند، بلکه این درگیری را به نمایشی خطرناک بدل کرده است. هر دو طرف حملات خود را از پیش اعلام میکردند و از تعداد موشک مشابهی برای وارد آوردن خسارات غیرکشنده باارزش راهبردی مشکوک استفاده میکردند. به نظر میرسید که آمریکا و ایران میخواهند از تشدید تنش جلوگیری کنند، اما درعینحال عطش جنگطلبان داخلیشان را نیز فرو بنشانند. اسرائیل، برخلاف آنها، بهتنهایی تشنه جنگ بود.در مقایسه با آنچه بنیامین نتانیاهو از آن با عنوان فریبنده «جنگ» در غزه یاد میکند، جنگ 12روزه ایران و اسرائیل هم ازنظر فنی پیچیدهتر بود و هم غیرقابلپیشبینیتر از نسلکشی جاری در غزه. باوجود فاصلهای بیش از هزار مایل (۱۶۰۰ کیلومتر)، توانایی ایران در عبور از سامانههای دفاع هوایی آرو ۲ و ۳ اسرائیل تنها در 10 سال گذشته حاصل شده است. ایران اکنون قادر است زیرساختهای راهبردی اسرائیل را با موشکهای بالستیکی که با سرعتی بیش از پنج برابر سرعت صوت حرکت میکنند، هدف قرار دهد.موشکهای جدید ایران دارای فناوریهایی هستند که امکان مانورهای سرعتبالا و سیستمهای هدفگیری الکترواپتیکی بدون نیاز به GPS را فراهم میکنند. در جریان نبرد 12روزهای که اسرائیل در ۱۳ ژوئن آغاز کرد، ایران پالایشگاه نفت حیفا را نابود کرد، منطقه مالی تلآویو را هدف قرار داد و چندین ساختمان نظامی و اطلاعاتی را ویران ساخت. یک ماه پیشازاین حمله، ایران در تلویزیون از موشکی به نام «قاسم بصیر» رونمایی کرده بود؛ «قاسم بینا»، نامگذاریشده بهافتخار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس، که با دستور دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۰ ترور شد؛ اقدامی که ایران را به نخستین حمله مستقیم علنی خود به آمریکا واداشت، با حملهای به پایگاههای آمریکا در عراق که به آسیب شدید مغزی ۱۰۹ سرباز آمریکایی منجر شد.تئودور پستول، استاد بازنشسته علم و فناوری و امنیت بینالملل در MIT آمریکا، بر این باور است که طراحیهای جدید موشکی ایران با همکاری روسیه و چین توسعهیافتهاند.برآورد میشود هزینه دفاع شبانه اسرائیل در برابر موشکهای بالستیک ایران حدود ۲۸۷ میلیون دلار در شب بوده است؛ درحالیکه قیمت خود این موشکها – مانند قاسم بصیر – چندین برابر کمتر است. برخی گزارشها حاکی از آناند که تلآویو در حال اتمام ذخایر سامانههای آرو بود و همین موضوع یکی از دلایل پذیرش آتشبس از سوی اسرائیل بوده است.این جنگ مالی ضربه عمیقی به اقتصاد اسرائیل وارد کرده و موجی از پناهجویان اسرائیلی به خارج به راه انداخته است: بر اساس برخی آمارها، ۹۰ هزار اسرائیلی آواره داخلی هستند و حدود ۵۰ هزار نفر دیگر نیز در کشورهای همسایه مانند قبرس گیر افتادهاند، زیرا حملات ایران و حزبالله موجب تغییر مسیر پروازها شده است.
در بلندمدت، حتی با کمکهای مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و لجستیکی آمریکا، این جنگ برای اسرائیل بدون توسل به سلاح هستهای جنگی دشوار است. ایران هفتادوپنج برابر بزرگتر از اسرائیل است و بیش از 10برابر جمعیت آن را دارد. تنها استان تهران، یکی از کوچکترین استانهای ایران، تقریبا هماندازه کل کشور اسرائیل است. این عدمتوازن جغرافیایی نقطه مقابل برتری فناوری اسرائیل است.
پایان شکیبایی راهبردی
در تهران، تفکر راهبردی بین دو قطب عمده در نوسان است. یک جناح، محتاط و تأملگراست و بر فضیلت شکیبایی راهبردی تأکید دارد؛ آنها جنگهای فرسایشی را راهی برای کشاندن دشمن به خطا میدانند. خشونت در این نگاه، با ریتمی کنترلشده اعمال میشود تا ضمن جلوگیری از تشدید بحران با دشمنان قدرتمند ایران، همچنان ظرفیت ایجاد شوک و بازدارندگی را حفظ کند. این رویکرد را حزبالله لبنان اتخاذ کرد؛ اما بهشکل چشمگیری شکست خورد، زیرا اسرائیل حاضر بود خشونتی غیرقابلتصور علیه حزبالله اعمال کند و قواعد بازی را تغییر دهد. اسرائیل، با پرتاب هشتاد بمب سنگرشکن روی چهار ساختمان بلند در بیروت – حجمی معادل سه تا چهار برابر مهماتی که آمریکا در جریان حمله سال ۲۰۰۳ به عراق استفاده کرد – توانست بخش زیادی از موشکهای دقیق حزبالله را نابود و رهبری آن را هدف قرار دهد (در این میان صدها غیرنظامی هم کشته شدند).
چنین رخدادهایی توافقهای نانوشتهای را که طی نسلها میان ایران شیعی، متحدان منطقهایاش، اسرائیل و آمریکا برقرار بود، زیر پا میگذارد. در پی این اتفاقات، قطب دوم تفکر راهبردی در ایران فعالتر و پرصداتر شده است؛ اینان معتقدند راه مقابله با حملات بیوقفه اسرائیل (اعم از حملات مستقیم، خرابکاری و تلاش برای براندازی حکومت ایران) واکنشی است خشنتر، سریعتر و غیرمنتظرهتر؛ دقیقا مانند آنچه یمن یا اسرائیل انجام میدهند. آنها همچنین به این نکته اشاره میکنند که آمادگی آمریکا برای تخلیه نیروهایش از خلیجفارس نشان میدهد که بازدارندگی ایران نسبت به این ابرقدرت کاهشیافته است. یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس ایران در گفتوگو با نگارنده، بهشرط ناشناس ماندن، گفت: «ما باید در برابر اسرائیل و آمریکا تهاجمیتر و خودجوشتر عمل کنیم. ایران باید بمب بسازد و دفعه بعد که هدف قرار گرفت، باید مانند اسرائیل عمل کند و زمام بازنویسی قواعد جنگ را در دست بگیرد.»دیپلماسی هستهای اکنون مرده به نظر میرسد. تصور توافق جدید دشوار است، آنهم در شرایطی که پیامهای عمومی از سوی دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو ادعا میکنند که توان هستهای ایران نابود شده است. وضعیت واقعی برنامه هستهای ایران در هالهای از تبلیغات و اطلاعات متناقض پنهان شده است. ایران ادعا میکند که برنامهاش «بهشدت آسیبدیده»، اما بهطور پارادوکسیکال، شاید در حال بزرگنمایی این خسارات باشد، اگر تصمیم گرفته باشد در مسیر مخفیانه دستیابی به بمب حرکت کند.اطلاعات درز کرده (اما شدیدا سیاسیشده) از سوی نهادهای اطلاعاتی آمریکا میگویند که برنامه هستهای ایران همچنان عملیاتی است، درحالیکه پنتاگون با این ارزیابی موافق نیست. توانایی بمب ۳۰ هزار پوندی GBU-57 برای اصابت به تأسیساتی که گفته میشود در عمق بیش از ۶۰ متری قرار دارند، در میان کارشناسان موردتردید است. گفته میشود تأسیسات غنیسازی ایران در عمق ۸۰ متری زیرزمین هستند و با بتنهایی از سختترین نوع و فولادهای دفعکننده مهمات هوایی محافظت میشوند.مقامهای اتحادیه اروپا به فایننشال تایمز گفتهاند که ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی ایران همچنان دستنخورده و پنهان درجایی زیرزمینی است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) – نهادی که ایران روابطش را با آن قطع کرده و مدیرش، رافائل گروسی، را به همکاری با اسرائیل متهم کرده – اعلام کرده است: «ما اطلاعی از محل نگهداری این مواد نداریم.»همچنین این نهاد نظارتی سازمان ملل دیگر دسترسی کاملی به سانتریفیوژهای ایران ندارد؛ سانتریفیوژهایی که میتوانند اورانیوم ۶۰ درصدی را به سطح ۹۰ درصد لازم برای تولید بمب برسانند.برنامه هستهای ایران اکنون وارد وضعیت پنهانکاری کامل شده است؛ و گرچه همچنان یک فتوای دینی از سوی آیتالله خامنهای وجود دارد که تولید سلاح هستهای را – به دلیل حرمت کشتارجمعی در فقه اسلامی – ممنوع میداند، اما اکنون انگیزههای ساخت بمب رو به افزایش است.انریکه مورا، دیپلمات اسپانیایی و نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات هستهای، در مقالهای در سرویس خبری Amwaj (مستقر در لندن) نوشت: «[حمله بیسابقه آمریکا] برای دومین بار به جمهوری اسلامی نشان داد که دیپلماسی هستهای قابل بازگشت، شکننده و در برابر تغییرات رهبری در واشنگتن آسیبپذیر است. سومین باری در کار نخواهد بود.»ترامپ شاید بخواهد به جنگ با ایران پایان دهد، اما اسرائیل هیچ نشانهای از عقبنشینی از موضع دیرینه خود درزمینه تغییر رژیم در ایران و مخالفت با دیپلماسی هستهای نشان نمیدهد.ولی نصر، استاد دانشگاه جان هاپکینز، در مصاحبهای اخیر گفت: «[اسرائیل] نمیخواهد ایران بخشی از سیستم خاورمیانه شود، روابطی با آمریکا داشته باشد، و فضای تنفس بیشتری برای حفظ موقعیتش در منطقه به دست آورد. اسرائیل به دنبال حل مسئله هستهای ایران نیست؛ بلکه در پی حل مسئله ایران است؛ یعنی کشوری که بیشازحد بزرگ، قدرتمند، تأثیرگذار و توانمند است.»در تضاد با دیدگاه رایج نئومحافظهکارانی که ترامپ را به تغییر رژیم در ایران ترغیب میکنند، طیف سیاسی ایران شدیدا ملیگرا است. رخدادهای اخیر باعث شده همه جناحها بیشازپیش با حکومت همراه شوند.علی احمدنیا، مسئول روابط عمومی دولت، گفت که رهبر جمهوری اسلامی دریکی از بیانیههای اخیر خود، بیش از 12 بار به واژههای «ایران» و «ملت» اشاره کرده، درحالیکه معمولا بیشتر از تعبیر «امت اسلامی» استفاده میکرد.درحالیکه مردم حول پرچم کشور جمع شدهاند، به نظر میرسد حکومت اسلامی نیز دارد حول مردم متحد میشود – حتی آن دسته بزرگی که بهصورت اسمی مخالف آن هستند.در ایران مدعیان جدی قدرتی وجود ندارند، بنابراین اگر رژیم سقوط کند، ایرانیها چشمانداز جنگ داخلی سوریه یا جنگ داخلی لیبی را بهعنوان مدلهای تاریک آینده میبینند. اکنون بیشازپیش این احساس شکل گرفته که انتخاب موجود میان حفظ وضع موجود یا تجزیه کشور است؛ وضعیتی از «آشوب کنترلشده» که مورد تأیید آمریکا و اسرائیل خواهد بود، جایی که کشور به گروههای در حال جنگ داخلی ایرانی تبدیل شود، تحت حمایت سرویسهای اطلاعاتی خارجی، برای کشتن ایرانیهای دیگر.