بازی مقصر سازی در آمریکا

حنیف غفاری 
نمایان شدن مصادیق گسترده شکست آمریکا و رژیم صهیونیستی در نبرد 12 روزه منجر به شکل‌گیری بازی مقصرسازی در واشنگتن شده است. این روند محدود به برهه فعلی نبوده  و قطعا با گذشت زمان شاهد تشدید و گسترش ابعاد و دامنه آن خواهیم بود. 
اخیرا وال‌استریت ژورنال در خبری مدعی شده است  :«برخلاف بسیاری از افراد نزدیک به ترامپ که او را از دخالت در جنگ ایران و اسرائیل  بر حذر می‌داشتند، لیندسی گراهام به او توصیه نموده  که از این فرصت برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران استفاده کند. درنهایت توصیه گراهام موردتوجه دونالد ترامپ قرار گرفت.»
بدون شک کسی تردیدی در خصوص نوع نگاه لیندسی گراهام ،تام کاتن ،تدکروز و دیگر سناتورهای متوحش و ضد ایرانی کنگره آمریکا نسبت به کشورمان ندارد و بدیهی است که هر یک از آن‌ها نیز درمواردی خاص بر نظر سیاستمداران کاخ سفید تاثیرگذارهستند.بااین‌حال چنین مسئله‌ای نباید منجر به تمرکززدایی افکار عمومی نسبت به "نقش ترامپ در حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران"شود. در روایتگری اکثر رسانه‌های آمریکایی رئیس‌جمهور این کشور به فرد مردد و بی‌اراده‌ای تشبیه شده که درمیان انواع نظرات و ایده‌های مربوط به حمله یا عدم حمله به تأسیسات هسته‌ای فردو و نطنز سرگردان بوده و ناگهان به‌واسطه سنگینی نمودن کفه موافقان حمله بر مخالفان آن را عملیاتی ساخته است! این روایتگری کاملا ناقص و متعاقبا نادرست است. در زمان شهادت مظلومانه سردار دل‌ها شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی نیز رسانه‌های آمریکایی نقش ترامپ را کمرنگ و در مقابل نقش افرادی مانند جان بولتون و مایک پمپئو را کلیدی و پررنگ جلوه می دادند.اکنون همین رویکرد در قبال حمله وقیحانه آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران نیز تکرار شده است. 
مروری بر سند سیاست خارجی سال 2025 میلادی که توسط تیم ترامپ تدوین شده به‌وضوح نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور این کشور«استراتژی مهار حداکثری ایران»را به‌مثابه یک«هدف عینی»در دستور کار قرار داده است. 
در این سند یک‌ساله  مهار یا تحدید قدرت هسته‌ای ،موشکی و منطقه‌ای ایران مورد تأکید قرار گرفته و از نهادهای سیاسی تا نظامی -امنیتی آمریکا نیز ملزم به تبعیت از این سند هستند. این سند به امضا و تأیید ترامپ رسیده و تبدیل به نقشه راه عملیاتی واشنگتن در تقابل مطلق با کشورمان شده است. در چنین شرایطی "لحظه‌ای دیدن تصمیمات"و" ناگهانی بودن مطلق تحولات"را باید به‌طورکلی از محاسبات خود حذف کنیم. اگرچه برخی تحولات منجر به تغییر محاسبات سیاستمداران می‌شود اما سیاست خارجی کشورها اساسا در خلأ شکل نمی‌گیرد. این قاعده در خصوص ترامپ و تیم همراه وی نیز صادق است. تقابل با ایران منبعث از یک "استراتژی"در آمریکاست نه صحبت درگوشی یا توصیه یک سناتور معلوم الحال مانند گراهام یا تام کاتن! 
روایتگری‌های ناقص از روندها و تصمیماتی که در حوزه سیاست خارجی آمریکا در جریان است نباید ما را نسبت به ماهیت و عقبه راهبردی این اقدامات منحرف سازد. در این صورت قادر خواهیم بود ضمن رصد هوشمندانه نقشه دشمن ، مهار استراتژیک-تاکتیکی آن‌ها را به‌صورت هم‌زمان در دستور کار قرار دهیم. تمرکزگرایی مطلق بر تاکتیک‌ها و تمرکززدایی از استراتژی‌ها همان کارویژه ایست که رسانه‌های وابسته به جریان پنهان و آشکار قدرت در آمریکا دنبال می‌کنند.