سپهر هنر ایرانزمین ستارهای را از دست داد که پیش از هر چیز نقاش احساس ایرانیان نسبت به پیشوایان خود بود
محتشم رنگها
گروه فرهنگی
وقتی بگویی امام حسین برای بسیاری از افراد ابتدا ضریح حضرت در ذهن متبادر میشود. ضریحی باشکوه که البته از نوعی لطافت نیز برخوردار است. ضریحی که عظمت را نشان میدهد؛ اما این عظمت با بیننده رفاقت دارد؛ این عظمت دور از دسترس تماشاگر نیست. هنوز هم که هنوز است، وقتی بگویی عصر عاشورا، بسیاری ناخودآگاه آن ذوالجناح مغموم و مجروح را پیش چشم میآورند که سرش را شرمسارانه در برابر زنان اهل حرم پایین انداخته، و آنان پریشاناحوال با آن بازمانده میدان جنگ، آن یار شرمنده امام وداع میکنند. گویی این نقاشی صدا دارد؛ اگر خوانده باشی عبارت مقتل را، از لابهلای خطوط نقاشی میشنوی این جمله را: «یَا جَوادَ أبِی، هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً؟». مرکب امام حامل خبری تلخ است و اهلبیت همچون برگهایی پاییزی دوروبر او به زمین میریزند. وقتی بگویی امام رضا، برای بسیاری ضریح مجسم میشود. آن ضریح چهارگوش، آن شبکههای موقر، آن دایرهها در گوشههای ضریح مطهر. پشت همه این یادها بود نقاشی بود که استاد چیرهدست ترجمه معنویت به زبان خط و رنگ بود. نقاشی که توانست با خیال الهی خود، پلی بشود بین مردم و انوار، بین عالم واقعیت و عالم حقیقت. او محتشم رنگها بود، شهریار خطها بود...
در میانه روزهای پرآشوب سیاست ایران، چهرهای جاودان از جهان هنر ما رفت که آثارش پیوندی شگرف میان سنت و نوآوری را محقق کرده بود. استاد محمود فرشچیان، نگارگر بزرگ و بنیانگذار مکتب شخصی خویش در هنر مینیاتور، در سن ۹۵ سالگی دار فانی را وداع گفت. فرشچیان نه صرفاً یک هنرمند برجسته، بلکه پدیدهای بود که توانست هنر کهن نگارگری ایرانی را در روزگار معاصر دوباره زنده کند و آن را به یکی از مهمترین بسترهای بیان مفاهیم آیینی، عرفانی و ملی بدل سازد.
رستاخیز مینیاتور ایرانی
هنگامیکه فرشچیان در نیمه دوم قرن بیستم به صحنه هنر ایران قدم گذاشت، مینیاتور بیش از هر چیز در محدوده کارگاهها و نسخههای خطی بازتولید میشد و کمتر توانسته بود با تحولات جهانی هنر همگفتوگو کند. او با آگاهی عمیق از سنتهای مکتب اصفهان و هرات، و درعینحال با شناخت تکنیکهای نوین پرسپکتیو، رنگپردازی و نوردهی، زبان تازهای آفرید که به «مکتب فرشچیان» شهرت یافت. این مکتب نه یک مدرسه جغرافیایی همچون مکاتب تبریز یا قزوین، بلکه جریان سبکی و فکری بود که شناسنامهاش بانام خالقش پیوند خورد. در این شیوه، خطوط منحنی و سیال جایگزین تقارن ایستا شدند؛ لباسها و ابرها و پرچمها در موجی بیپایان از حرکت به هم پیوستند؛ رنگها عمق و گرمایی گرفتند که در مینیاتور سنتی کمتر دیده میشد؛ و نورپردازی هاله مانند، آثاری را رقم زد که هم بُعدی معنوی و هم جلوهای بصری داشت.
هنر آیینی و حافظه جمعی
فرشچیان بیش از هر چیز باهنر آیینی شناخته میشود؛ هنری که نهفقط برای تزیین که برای برانگیختن احساس و تذکر معنوی پدید میآید. در این میان، تابلوی «عصر عاشورا» شاید ماندگارترین اثر او و یکی از مهمترین آثار هنر شیعی در دوران معاصر است. در این تابلو، صحنهای پس از واقعه کربلا تصویر شده: اسب بیسوار امام حسین (علیهالسلام) در میان زنان و کودکان داغدار بازمیگردد. ترکیب رنگها، غم عمیق چهرهها، و سکوتی که گویی از قاب به بیرون میتراود، این اثر را به همردیف شاهکارهایی چون ترجیعبند محتشم کاشانی یا غزل مشهور شهریار با مطلع «علیای همای رحمت» در حافظه جمعی مردم ایران نشانده است. فرشچیان با این اثر و دهها تابلو عاشورایی و مذهبی دیگر، هنر شیعی را از حوزه متون و مراسم به عرصه تصویر و نگاه آورد؛ عرصهای که مخاطب عام و خاص را یکجا در بر میگیرد و تجربهای حسیـمعنوی از تاریخ مقدس ارائه میدهد.
فراتر از بوم و کاغذ
هنر فرشچیان محدود به بوم نقاشی نماند. او در چند پروژه مهم تزئین اماکن مقدس نقشآفرینی کرد که جلوهای تازه به معماری مذهبی بخشید. در پایان دهه ۱۳۷۰، طراحی ضریح جدید حرم امام رضا (علیهالسلام) به او سپرده شد. او این قطعه نمادین زیارت را با ترکیبی از نقوش اسلیمی و ختایی، خوشنویسی آیات و نمادهای گل و مرغ طراحی کرد، بهگونهای که همخوان با معماری تاریخی حرم و درعینحال نو و پرجاذبه باشد. چند سال بعد، در جریان ساخت ضریح جدید حرم امام حسین (علیهالسلام)، فرشچیان طراحی بخشهایی از آن را بر عهده گرفت. نماد لاله، کتیبههای خوشنویسی و نقشهای پیچان اسلیمی، باروحی عاشورایی و بیانی زیباشناسانه در این طرحها حضور یافتند. این آثار نشان دادند که مکتب فرشچیان ظرفیت حضور در هنرهای وابسته به معماری، فلزکاری و تزئینات اماکن مقدس را دارد و میتواند در این فضاها نیز همان هویت بصری و معنوی خود را حفظ کند.
پیوند سنت و جهان امروز
یکی از وجوه مهم مکتب فرشچیان، قابلیت گفتوگو باهنر جهانی است. او نه صرفاً تقلیدکننده سنت، و نه دلبسته تقلید از غرب بود؛ بلکه توانست با وامگیری گزینشی از تکنیکهای هنری غربی، آنها را در قالبی ایرانیـاسلامی بازآفرینی کند. به همین دلیل، آثارش هم در نمایشگاههای بینالمللی موردتوجه قرار گرفت و هم در خانههای مردم ایران جایگاه یافت. در بسیاری از آثار او، حتی اگر موضوع مذهبی نباشد، نوعی کیفیت روحانی و عرفانی دیده میشود؛ گویی حرکت خطوط و رقص رنگها خود حکایتی از جهان معنوی دارند. این ویژگی باعث شده که مکتب فرشچیان همزمان هم در حوزه هنر مذهبی و هم در هنر ملی جایگاهی ممتاز داشته باشد.
شاگردان و استمرار مکتب
باآنکه فرشچیان به معنای کلاسیک کلمه مدرسهای با شاگردان متعدد دایر نکرد، اما تأثیر آثارش چنان گسترده بود که گروهی از نگارگران جوان، آگاهانه یا ناخودآگاه، زبان بصری او را اقتباس کردند. این نسل تازه، که برخی از آنان در داخل و خارج ایران فعالاند، گرایش به همان ترکیببندیهای سیال، رنگپردازی غنی و نورپردازی هالهای دارند؛ گرایشی که نشان میدهد مکتب فرشچیان به حیات خود ادامه میدهد.
بزرگداشت یک میراث زنده
با درگذشت استاد محمود فرشچیان، ما تنها یک هنرمند بزرگ را از دست ندادهایم؛ بلکه شاهد پایان یکفصل مهم در تاریخ معاصر نگارگری هستیم. بااینحال، میراث او همچنان زنده است: در قابهای روی دیوار خانهها، در تالارهای موزهها، در فضای معنوی حرمها، و در حافظه تصویری میلیونها نفر که با آثارش گریسته، اندیشیده یا به وجد آمدهاند. فرشچیان ثابت کرد که هنر میتواند از سنت برخیزد، اما در سنت محبوس نماند؛ میتواند ریشه در گذشته داشته باشد، اما شاخههایش را بهسوی آینده بگستراند. او نشان داد که تصویر، همانند شعر و موسیقی، میتواند حامل معنویت، هویت و احساس جمعی باشد.
در روزگار ما که تصویر بیش از هر زمان دیگری بر زندگی مسلط است، فقدان هنرمندی چون فرشچیان نهفقط برای جامعه هنری، که برای فرهنگ عمومی ایران خلأیی عمیق خواهد بود. بااینهمه، آثار او همچنان خواهند گفت که چگونه میتوان با قلممو، رنگ و نور، پلی زد میان زمین و آسمان. رحمت خدا بر فرشچیان و درود خدا بر مهمترین ادامهدهنده راه او، استاد حسن روحالامین...