فناوری در طول تاریخ همواره یکی از موتورهای پیشران تحول صنعت گردشگری بوده و مسیر این صنعت را در مقاطع مختلف دگرگون ساخته است. از توسعه شبکه گسترده خطوط راهآهن در قرن نوزدهم که برای نخستین بار امکان سفر انبوه طبقات مختلف اجتماعی به شهرهای ساحلی انگلستان را فراهم کرد، تا گسترش پروازهای بینالمللی ارزانقیمت در دهه ۱۹۶۰ که مقصدهایی همچون مایورکا و سواحل اسپانیا را به عرصه حضور میلیونها گردشگر از سراسر جهان بدل نمود، پیشرفتهای فناورانه بارها موجهای تازهای از رشد و تحول را ایجاد کردهاند.
با این حال، در دهههای اخیر، نقش محرک اصلی از حوزه صرفاً حملونقل فراتر رفته و به فناوریهای دیجیتال و ارتباطی منتقل شده است؛ فناوریهایی که نهتنها دسترسی به مقاصد را تسهیل کردهاند، بلکه با دگرگون ساختن شیوههای زندگی، کار و تعاملات اجتماعی، بنیانهای مفهومی گردشگری را نیز تغییر داده و مرزهای آن را به حوزههایی نظیر تجربههای مجازی، اقامتهای بلندمدت کاری و شبکههای اجتماعی گسترش دادهاند.
تحولات فناورانه و تغییر الگوهای گردشگری
با فراگیر شدن اینترنت، مرز میان افراد مقیم یک منطقه و گردشگران کمرنگتر از گذشته شده است. ظهور پدیدههایی چون «کار از راه دور» و « کوچنشینان دیجیتال» (Digital Nomads) این امکان را فراهم کرده که افراد بدون الزام به حضور فیزیکی در محل کار، زندگی و کار را در مقاصد گردشگری تجربه کنند. این تغییرات باعث شده برخی شهرها با موج جدیدی از ساکنان موقت مواجه شوند که اثرات اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی متفاوتی بر جای میگذارد.
همچنین رسانههای اجتماعی نیز نقش پررنگی در شناسایی و ترویج مقاصد گردشگری جدید ایفا میکنند. تجربه شهر راکاراسو در ایتالیا در ژانویه ۲۰۲۵ که به واسطه چند ویدیوی وایرال در تیکتاک توسط یک اینفلوئنسر محلی با هجوم بیسابقه گردشگران روبهرو شد، نمونه بارزی از این اثرگذاری محسوب میشود. این پدیده فناورانه و مبتنی بر رسانههای اجتماعی، هم فرصت اقتصادی ایجاد میکند و هم چالشهای مدیریتی و زیستمحیطی متعددی نیز در پی دارد.
از سوی دیگر، پلتفرمهای آنلاین همچون «Airbnb»، که در سال ۲۰۲۴ بیش از ۵ میلیون ملک را برای مقاصد گردشگری و اقامت مسافران فهرست کردهاند، فاصله جغرافیایی میان عرضهکنندگان خدمات این حوزه و مشتریان جهانی را حذف نمودهاند. این مدل کسبوکار، دسترسی بیواسطه به اقامتگاهها را تسهیل کرده و در عین حال باعث افزایش قیمت مسکن و تغییر ساختار محلات مسکونی در برخی مقاصد شده است.
هوش مصنوعی و آینده مدیریت گردشگری
هوش مصنوعی نیز ظرفیتهای متعددی برای ارتقای مدیریت و تجربه گردشگری دارد. یکی از کاربردهای کلیدی این فناوری نوظهور، تحلیل پیشبینیمحور برای مدیریت تراکم گردشگران در مقاصد پرتردد مانند بارسلونا و ونیز است. به عبارت دیگر، این فناوری میتواند از طریق تحلیل کلان دادهها، الگوهای سفر را پیشبینی کرده و سیاستگذاران را در اتخاذ تدابیر لازم برای کاهش فشار بر اکوسیستمها یاری دهد. همچنین، هوش مصنوعی همراه با فناوری واقعیت مجازی (VR) میتواند تجربه «سفر مجازی» را فراهم آورد. این نوع گردشگری مجازی، بهویژه برای مقاصد با ظرفیت زیستمحیطی محدود یا آسیبپذیر، فرصتی برای کاهش فشار فیزیکی گردشگران و ایجاد منبع درآمد جدید بهشمار میرود. با این حال، تجربه تاریخی نشان میدهد که رسانهها و فناوریهایی از این دست، مشابه تأثیر مستندهای حیات وحش که باعث رشد سفر به مقاصد آفریقایی شده است، اغلب به جای جایگزینی سفر واقعی، اشتیاق برای تجربه حضوری را افزایش میدهند.
چالشها و متغیرهای فرابخشی
با وجود فرصتهای گستردهای که فناوری برای ارتقای تجربه و مدیریت گردشگری ایجاد کرده است، باید توجه داشت که متغیرهای کلان و فرابخشی میتوانند اثرگذاری این تحولات را تحتالشعاع قرار دهند. تغییرات اقلیمی، با پیامدهایی چون افزایش دما، کاهش منابع آب، بروز حوادث طبیعی و تغییر فصول گردشگری، ممکن است مسیرهای سفر و جذابیت مقاصد را به شکلی بنیادین دگرگون سازد.
از سوی دیگر، فشارهای اقتصادی ناشی از رکود جهانی، نوسانات ارزی یا بحرانهای مالی نیز میتوانند تقاضای سفر را محدود یا الگوهای مصرف گردشگران را تغییر دهند. از سوی دیگر، فناوریهای نو، اگر بدون ملاحظات سیاستی، چارچوبهای نظارتی و استانداردهای پایداری توسعه یابند، نهتنها قادر به کاهش فشار بر مقاصد نخواهند بود، بلکه با تسهیل دسترسی بیضابطه و تحریک تقاضا، خود میتوانند به تشدید پدیده «گردشگری بیرویه» (Overtourism) و آسیبهای اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی ناشی از آن منجر شوند.
فناوری همچنان در قلب تحول صنعت گردشگری قرار دارد، اما اثرگذاری آن امروز پیچیدهتر و چندوجهیتر از گذشته شده است. از یک سو، پلتفرمهای دیجیتال، رسانههای اجتماعی و هوش مصنوعی ابزارهایی بیسابقه برای توسعه پایدار، شخصیسازی تجربه سفر و مدیریت هوشمند مقاصد گردشگری فراهم میکنند. این فناوریها میتوانند با تحلیل کلان دادهها، پیشبینی جریانهای مسافرتی و هدایت تقاضا به مقاصد کمتر شناختهشده، هم به توزیع متوازنتر گردشگران کمک کنند و هم ظرفیت اکوسیستمها را حفظ نمایند. از سوی دیگر، فقدان سیاستگذاری مبتنی بر داده، چارچوبهای مقرراتی شفاف و سازوکارهای نظارت کارآمد میتواند موجب شود همین ابزارها فشار مضاعفی بر مقاصد پرطرفدار وارد کنند، ساختارهای اجتماعی محلی را دگرگون سازند و آسیبهای زیستمحیطی را تشدید نمایند.
در نهایت به نظر میرسد که آینده گردشگری فناورانه در گرو ایجاد توازن میان نوآوری، حفاظت از منابع طبیعی و فرهنگی و رعایت منافع اقتصادی و اجتماعی جوامع میزبان است. تحقق این توازن، نیازمند همافزایی و همکاری چندسطحی میان دولتها، بخش خصوصی، نهادهای بینالمللی و جامعه مدنی است تا چارچوبی مشترک برای استفاده پایدار و مسئولانه از فناوری در گردشگری ترسیم شود. در این مسیر، بهرهگیری از رویکردهای مبتنی بر شواهد، سرمایهگذاری در زیرساختهای هوشمند و تقویت آگاهی عمومی نسبت به آثار این پدیده، از ملزومات اساسی به شمار میرود.