تهدیدات اخیر رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا علیه حکومت طالبان بر سر بازپسگیری پایگاه بگرام، مولد دغدغهها و مواضع گوناگونی در کابل و نظام بینالملل بوده است. بسیاری از استراتژیستهای حوزه روابط بینالملل بهدرستی معتقدند که ترامپ بار دیگر به همان روش سنتی خود یعنی بهکارگیری استراتژی هم جنگ ، هم صلح استناد کرده تا حکومت مستقر در افغانستان را در خصوص واگذاری پایگاه بگرام به واشنگتن تحتفشار قرار دهد. اما ماجرا تنها به این نقطه ختم نمیشود. ترامپ در لابهلای کلمات و جملاتی که اخیرا در قبال پایگاه بگرام به کارگرفته به تقابل با چین نیز اشارهای دقیق داشته است!
رئیسجمهور آمریکا که در روزهای گذشته بارها درباره عزم خود برای بازپسگیری کنترل پایگاه هوایی «بگرام» از طالبان سخن گفته است، افغانستان را تهدید کرد که اگر کنترل پایگاه هوایی «بگرام» را به آمریکا واگذار نکند، اتفاقات بدی خواهد افتاد. ترامپ در جریان سفر به انگلیس نیز تأکید کرد که ایالاتمتحده به دنبال بازپسگیری کنترل بر پایگاه هوایی «بگرام» است و گفت: «این پایگاه تنها یک ساعت با جایی که چین تسلیحات هستهای خود را تولید میکند، فاصله دارد.»
همانگونه که مشاهده میشود ترامپ یکی از اصلیترین اهداف اشغال پایگاه بگرام را تسلط بر تحرکات چین و افزایش قدرت بازدارندگی واشنگتن در برابر پکن تلقی کرده است. او در حالی چنین میگوید که اخیرا در تماسی تلفنی با شی جی پينگ، رئیسجمهور چین خواستار مهار تنشهای به وجود آمده میان طرفین و حتی انعقاد هر چه سریعتر توافقی تجاری -امنیتی با پکن شده است. همچنین ترامپ برخی کمکهای مالی آمریکا به تایوان را به حالت تعلیق درآورده است. اقدامی که حتی برخی سناتورهای حزب جمهوریخواه ( حزب متبوع ترامپ) را خشمگین نموده است. نکته اساسی اینجاست که ترامپ در یک بستر زمانی واحد دو سیگنال ( یکی از جنس صلح و دیگری از جنس جنگ) را به چینیها مخابره کرده است. همین مسئله نشان میدهد که استراتژی هم جنگ هم صلح یا قرینه آن ( استراتژی نه جنگ نه صلح) تبدیل به یک فرمول راهبردی در حوزه سیاست خارجی آمریکا شده است. این استراتژی نامتوازن در حالی عامدانه از سوی کاخ سفید موردتوجه و استناد قرار میگیرد که بازیگران بزرگ و کوچک در جهان امروز بیش از هر زمان دیگری بهسوی «اطلاق راهبردی» یعنی مشخص شدن نسبت دقیق خود با یک کشور روی آوردهاند: جنگ یا صلح!