در آستانه روز جهانی سالمند مطرح شد:
ضرورت پیشگیری از سندرم آشیانه خالی
همه ما، مایی که هنوز جوانیم از فرارسیدن دوره سالمندی میترسیم. سالمندی میتواند دورهای توأم با آرامش و رضایت خاطر باشد، میتواند سن تنهایی و سندرم آشیانه خالی هم باشد. این موضوع به خیلی چیزها ازجمله میزان مشارکتهای خانوادگی و شهروندی، حفظ منزلت اجتماعی و توانمندسازی سالمندان بستگی دارد.
همه ما روزی تشکیل خانواده میدهیم و خانههایی که در آن بزرگ شدهایم را ترک میکنیم. گاهی ممکن است کمتر به والدینمان سر بزنیم و حواسمان به نشانههای سندرم آشیانهای که حالا خالیشده نباشد.
آنطور که صالح قاسمی، دبیر مطالعات راهبردی جمعیت به «رسانهها» میگوید، تکفرزندی نیز میتواند به شکلگیری این سندرم دامن بزند: «والدین تکفرزندی در سنین حدود ۴۵ تا ۵۰سالگی خود با خانهای خالی از فرزند مواجه میشوند. زیرا تکفرزندی آنها به دلایلی همچون تحصیل، اشتغال یا ازدواج از خانواده جدا شده و والدین در سنینی که نیازمند برقراری ارتباط عاطفی بیشتری با فرزندان خود هستند ناگهان با خانهای خالی از فرزند روبه رو شده و با مشکلات روحی روانی و افسردگیهای شدیدی مواجه خواهند شد.»
سندرم آشیانه خالی یکی از آسیبهای جدی الگوی تکفرزندی
مطابق دیدگاه این جمعیتپژوه، از یکی دو دهه گذشته سندرم آشیانه خالی در ایران روبهافزایش است و اینیکی از آسیبهای جدی الگوی تکفرزندی است.
محمود مشفق، استادیار جمعیتشناسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز بر این مهم تأکید میکند: «الگوی تکفرزندی که رفتار رایج بخشی از زوجین است، در نگاه نخست یک رفتار شخصی و تصمیم خانوادگی به نظر میرسد که حتی با استدلال راحتی، ارتقای کیفیت رفاهی و تأمین بهتر آتیه فرزند و والدین همراه است، اما حوادث طبیعی، سوانح غیرطبیعی، بیماریهای سخت و لاعلاج و حتی ازدواج، تحصیل و اشتغال خانوارهای تکفرزند باعث میشود والدین آنان، در دهه چهارم یا پنجم زندگی با خانهای خالی و بیروح مواجه شوند که بهمرور باعث مشکلات روحی، افسردگی، احساس بیهودگی و ناامیدی میشود.» این جمعیتشناس میگوید: «سندروم آشیانه خالی تا همین چند دهه گذشته در جامعه ایران هیچجایگاهی نداشت و از حدود اواخر دهه هشتاد، شیوع الگوی تکفرزندی و بیفرزندی در میان زوجین ایرانی بروز و گسترش یافته است. احساس افسردگی و انزوا و ناامیدی زودرس والدین، تنها یک بُعد از پیامدهای پیچیده دگرگونی در رفتار فرزندآوری و گسترش الگوی بیفرزندی و تکفرزندی است. درحالیکه تا همین چند سال پیش خانواده ایرانی درنهایت پویایی و شادابی بود و والدین بهواسطه الگوی صحیح و فطری فرزندآوری تا پایان عمر، همراه با فرزندان و نوههای خویش نقش فعالی را ایفا مینمودند، اما با رواج کمفرزندی و الگوی تکفرزندی ، خطر شیوع سندرم آشیانه خالی و مشکلات عدیده روحی و روانی در کمین زوجین ایرانی است.»
احمد دلبری، رئیس انجمن علمی سالمندان، هشدار داده است که تا سال ۱۴۳۰، از هر سه ایرانی، یک نفر بالای ۶۰ سال خواهد بود و جمعیت سالمندان از ۹ میلیون نفر کنونی به بیش از ۲۷ میلیون نفر خواهد رسید. به تعبیر محمود مشفق، افزایش جمعیت سالمندان، زنگ هشداری جدی برای آیندهای است که در آن، میلیونها سالمند ممکن است تکفرزند و یا بیفرزند باشند، از طرفی موضوع تجرد قطعی و کوچک شدن خانوادهها انزوای سالمندان را به بحرانی اجتماعی بدل خواهد کرد و ادامه اینروند میتواند موجی از فرسایش روانی و نارضایتی را بهدنبال داشته باشد.
ترک فرزندان، باعث تغییر نقش والدین بهعنوان مراقب و سرپرست میشود
بهنظر میرسد با هستهایشدن خانوادهها،«سندرم آشیانه خالی» در میان والدینی که فرزندانشان خانه را ترک میکنند، بیش از گذشته دیده میشود. گفته میشود درنتیجه این سندرم، زوجهای پا به سن گذاشته دچار اختلاف میشوند. موضوعی که «مهرسا میرقاسمی»، روانشناس بالینی و زوجدرمانگر نیز به آن اشاره کرده و میگوید: «ترک فرزندان، باعث تغییر نقش والدین بهعنوان مراقب و سرپرست میشود و این، احساس از دست دادن و خلا در زندگی زوج سالمند را بهشدت افزایش میدهد. از طرف دیگر، والدین احساس میکنند که ارتباط نزدیک با فرزندانشان کم شده است و این میتواند باعث احساس تنهایی شود. چیز دیگری که ترک فرزند در زندگی زوج سالمند تغییر میدهد، عوض شدن روال زندگی است. زوج سالمند یکباره به خودشان میآیند و میبینند همهچیز در زندگیشان تغییر کرده و نمیتوانند با تغییر بزرگ کنار بیایند. من مواردی را دیدهام که بعدازاین تجربه، حتی مثلا دچار وسواس شدهاند. یعنی جای خالی کارهایی که انجام میشد را با تمیزکاری افراطی پر کردند که خودش اختلال روحی بهحساب میآید.»
آذر تشکر، جامعهشناس نیز تا حدودی با این دیدگاه موافق است. او میگوید: «مفهوم سندرم آشیانه خالی یک تعبیر پزشکی- زیستشناسی است که در روانشناسی وارد شده و در تحلیل مسائل بازنشستگی و سالمندی مورداستفاده قرار میگیرد. مفهومی سمبلیک است از وضعیت پرندههای نر و ماده بعد از بزرگ شدن جوجهها و پرگرفتن و رفتن آنها از آشیانه. سندرم هم مجموعه علائمی است که به هم مرتبط هستند و شما را به یک پدیده یا بیماری در پزشکی رهنمون میکنند. همانطور که گفتم بیشتر از این مفهوم در بحثهای روانشناسی دوران پیری و بازنشستگی استفاده شده است. هنگامیکه دو نفر باهم ازدواج میکنند و بچهدار میشوند، سرشان به دردسرهای مربوط به بچهها گرم میشود. وقتیکه بچهها بزرگ میشوند و خانه را ترک میکنند، خانه از بچهها و همه دردسرهای مربوط به آنها خالی میشود. ناگزیر چیزی باید این فضای خالی را پر کند. این دو نفر بهطورمعمول تاریخچهای باهم دارند و بهانهها و دلایل بسیار برای اینکه گذشته را باهم مرور کنند. درنهایت این گذشته هوار میشود روی ذهن زوجی که پا به دوران بازنشستگی میگذارند. بار این گذشتهای که با بچهها سپری شده است، اشتباهات، خطاها، دلخوریها، آنچه فراموش شده بوده و… سنگینی میکند و هر دو احساس میکنند زمان تسویهحساب است. درنهایت، این رابطه دیگر یک رابطه مطلوب نیست. دلیل آن این است که فضایی خالی پیدا شده تا مسائل فراموش شده بالا بیاید و مشکل ایجاد کند؛ مثلا بخشی از طلاقها و اختلافات دوران بازنشستگی را میشود اینگونه توضیح داد.»
این جامعهشناس عنوان میکند: «در زندگی این زوجین، وقتی بچهها بزرگ میشوند و از خانه میروند، آشیانه خالی خودش را نشان میدهد و مثل یک زخم قدیمی سر باز میکند. اینجا درواقع همان نقطهای است که مشکلات حل نشده، و مرهم موقت چندسالهای به اسم «فرزند» روی مشکلات گذاشته شده که حالا دیگر بهرسم روزگار فرزند بزرگ شده و دنبال زندگی خودش رفته است. چنین زوجینی در طول سالیان نیازها و علائق خود را به خاطر بچهها سرکوب کردهاند و مشکلات زندگی مشترک را تحمل کردهاند، الان دیگر دلیلی ندارد که بخواهند آن شرایط را تحمل کنند. خیلی از اوقات میشنویم که زن و مرد میگویند «فقط به خاطر بچههایم این زندگی را تحمل میکنم» یا «اگر بچه نداشتم یکلحظه هم در این زندگی نمیماندم». اما حالا شرایطی را تصور کنید که همین بهانه برای این دست زوجین از بین رفته باشد. در این شرایط اغلب هیچ فضای گفتوگویی بین زوجین وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد فشارها و تعارضات بین آنها این گفتوگوها را به دعوا و درگیری خواهد کشاند. پس سندرم آشیانه خالی کار را به طلاق میکشاند. به عبارت بهتر، این سندرم لزوما با رفتن بچهها از خانه و مستقل شدنشان بروز پیدا میکند. درواقع وقتی بچهها از خانه والدین میروند، خانواده هستهای میشود. مثل زمانی که والدین فرزندی نداشتند. پس بهانه آنها برای در کنار هم بودن و گذشت از مشکلات و تعارضات از بین میرود.»
اما این فقط یک وجه قضیه است و آنطور که آذر تشکر میگوید: «بهنظر میشود از مفهوم «سندرم آشیانه خالی» متناسب با وضعیت جامعه معاصر نکات جامعهشناختی مهمی بیرون کشید؛ میشود گفت اساسا در دوران مدرن آدمها در زندگیهای شخصیشان که فردی و اتمیزه شده است، چقدر احساس جداماندگی و دورافتادگی میکنند. سندرم آشیانه خالی از نگاه جامعهشناختی – اگر بخواهیم مفهوم را توسعه دهیم – این است که شما در روابط اجتماعیتان معنا را از دست میدهید. شما نقش فعالی در روابط اجتماعی نمیتوانید ایفا کنید. از طرفی مسئله این است که جامعه بهجایی رسیده که زندگی و فعالیت در تنهایی موردستایش قرار میگیرد. زندگیها به سمت تجرد رفته، سرگرمیها به سمت تجرد و دوری از چالش رفته است و افراد کمتر به والدین خود سر میزنند. بنابراین سالمندان در خانه تنها میمانند و احساس میکنند به آخر خط رسیدهاند. معمولا آنان با ورود به مرحله آشیانه خالی، کاهش کیفیت زندگی و افت رضایت از زندگی را تجربه کرده و احتمالاً با مشکلات روانشناختی بیشتری دستوپنجه نرم میکنند و از زندگی خود احساس نارضایتی میکنند. از سوی دیگر، خروج فرزندان ممکن است تعارضات ناخودآگاه مربوط به مسائل حلنشده از گذشته فرد را بیدار کند. این میتواند شامل احساسات حلنشده، بیکفایتی، احساس گناه یا خواستههای برآوردهنشده باشد که زمانی که فرد دیگر نقش مراقبتکننده را ندارد دوباره ظاهر میشود. آشیانه خالی میتواند یادآوری نمادین نیازهای برآورده نشده یا فرصتهای ازدسترفته باشد.»
مادرها بیشتر در معرض ابتلا قرار دارند
ناهید ایرانی، پژوهشگر مسائل اجتماعی نیز در این زمینه عنوان میکند: «معمولا والدین پسازآنکه فرزندانشان مستقل شده و خانه را ترک میکنند، دیگر نمیدانند وقتشان را باید چگونه بگذرانند. کسانی که بازنشسته شدهاند و یا روابط اجتماعی محدودی دارند و رفتوآمدی با دوست و فامیل ندارند این احساس تنهایی بیشتر درگیرشان میکند. این احساس به این دلیل است که آنان دیگر نقش یک والد همیشه در صحنه را ندارند و باید با این وظیفه خود خداحافظی کنند. معمولا در میان خانوادههای ایرانی این مسئله دیده میشود که زوجین بسیاری از خواستههای یکدیگر را نادیده میگیرند بهخاطر اینکه توجه بیشتری به فرزندشان داشته باشند. به عبارت بهتر خود را وقف خواستههای فرزند میکنند و پس از مستقل شدن، ممکن است ندانند که با وقت اضافه خود باید چه کار کنند. گاهی زوجین بهراحتی با این قضیه کنار نمیآیند و دچار غمواندوه میشوند. همین عوامل میتواند تنشهایی را در رابطهشان ایجاد کند.»
این پژوهشگر در ادامه بیان میکند: «سندرم آشیانه خالی میتواند پدر و مادر را به شکل یکسان درگیر کند اما مادرها بیشتر در معرض آن قرار میگیرند. برای سالها، والدین زندگی خود را بر محور فرزندانشان تنظیم میکنند؛ از تربیت و آموزش گرفته تا حمایتهای عاطفی و مالی. اما وقتی آنها خانه را ترک میکنند، والدین ممکن است دچار نوعی بحران هویت شوند. این احساس بهویژه در میان مادران رایجتر است، چرا که در بسیاری از فرهنگها، ازجمله ایران، مادران نقش محوریتری در زندگی فرزندان دارند. این تغییر ناگهانی در فضای خانه و زندگی روزمره، اغلب با احساسات پیچیدهای از تنهایی، دلتنگی و حتی فقدان همراه است. این احساسات میتوانند به یک بحران احساسی تبدیل شوند که برای بسیاری از والدین بهویژه کسانی که مدتها از زندگی خود را صرف پرورش فرزندان کردهاند، چالش بزرگی به شمار میآید.»
چگونگی پیشگیری از ابتلا به سندرم آشیانه خالی
در همین حال حسامالدین علامه، پژوهشگر حوزه سالمندی برای پیشگیری از ابتلا به سندرم آشیانه خالی، بر پرداختن جدی به موضوع سالمندی تأکید کرده و به «رسانهها» میگوید: ایران در دو دهه آینده با بحران بزرگ سالمندی جمعیت مواجه خواهد شد، در رأس این بحرانها، بحث «سالمندان تنها» قرار دارد که در خانوادههایی با بعد خانوار کمزندگی میکنند. افزایش آمار طلاق بهعنوان آسیب اجتماعی شایع در دوران میانسالی و همچنین پدیده تکفرزندی در دوران میانسالی باعث میشود که ما در ۲۰ سال آینده سالمندان تنهای ناشی از تجرد قطعی و آسیب اجتماعی طلاق و فوت همسر را داشته باشیم و لازم است سمنهای سالمندی را در محلات به وجود آوریم تا بتوانیم با این پدیده بحرانی مواجه شده و از تنهایی این گروه سنی جلوگیری کنیم.
علامه با اشاره به این موضوع که در بسیاری از کشورها امور اجرایی سالمندی اعم از تکریم و منزلت سالمندان و حمایت از برنامههای تفریحی و رفاهی این قشر با کمک شهرداریها و حوزه رفاهی دولت شکل میگیرد، عنوان میکند: در برلین برای اینکه سالمندان به سندرم آشیانه خالی دچار نشوند، دولت با تعیین سازوکارهایی و با تمرکز بر افراد بالای ۷۰ سال که در معرض خطر افزایش تنهایی قرار دارند، امکان بازدید خانگی از آنها را فراهم کرده است. در این بازدیدها، افراد آموزشدیده، با سالمندان تنها ملاقات کرده و آنان را از امکانات تعامل اجتماعی در منطقه خود مطلع میکنند. این پژوهشگر میگوید: خدمات ضد تنهایی برلین با یک نامه شروع میشود که تقاضای بازدید از خانه سالمند را مشخص میکند. بر این اساس، افراد آموزشدیده فعالانه به دنبال افراد بالای ۷۰ سال شهر میگردند تا به آنها در زمینههای مختلف کمک کنند. اگر سالمند مایل باشد، توسط کارشناسان ازنظر وضعیت سلامتی و فعالیتهای اوقات فراغت بررسی میشود و حمایتگران او را در مورد برنامههای اوقات فراغت در نزدیکی محله سکونتش، راهنمایی میکنند. تمرکز در این پروژه کاملاً بر کمک به افراد مسن است تا با دیگران ارتباط برقرار کنند و کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشند و از تبدیل شدن تنهایی به افسردگی طولانیمدت جلوگیری شود. این طرح برای همه سالمندان رایگان است. همچنین در روسیه نیز از طریق تماسهای تلفنی شرایط روحی سالمندان تنها مورد بررسی قرار میگیرد. ازآنجاییکه زنان سالمند در روسیه طول عمر بیشتری نسبت به مردان دارند این مسئله اهمیت بیشتری پیدا میکند.»
علامه خاطرنشان میکند: «تنهایی و ازدستدادن انگیزه برای زندگی در بین افراد منجر به این امر میشود که در مصرف داروها کوتاهی کنند و در نتیجه وضعیت سلامت آنها وخیم شده و اختلال خواب و افسردگی و مشکلات اعصاب برای آنها پیش خواهد آمد. بایستی شرایطی مهیا شود که این افراد در برنامههای مختلف اجتماعی فعالیت داشته باشند و از تنهایی درآیند. در حال حاضر در اروپا نیز برنامههای اجتماعیای برای سالمندان تنها تبیین شده است. در این برنامهها با سالمندان تماسهای تلفنی برقرار میشود و با آنها به گفتوگو میپردازند و از آنها سؤال پرسیده میشود. اگر در شرایط روحی آنان تغییری حاصل نشد، کارشناسانی از طرف نهادهای اجتماعی فرستاده میشود تا با آنها صحبت کنند و حتی با آنها به گردش بروند.»