اینترنت زبان را نه تخریب، که تحول آن را تسریع میکند
شبکههای اجتماعی و مسئله تغییر زبان
در دهههای اخیر، ظهور رسانههای اجتماعی بهعنوان بستر اصلی ارتباطات عمومی، سرعت و شدت تحولات زبانی را بهشکل چشمگیری افزایش داده است. در این میان، اصطلاحات عامیانه در بازههای زمانی بسیار کوتاه پدیدار میشوند، بهسرعت در میان نسلهای جوان رواج مییابند و همانقدر سریع نیز جای خود را به اصطلاحات تازهتر میدهند. این چرخه پرشتاب باعث شده است برخی مفسران از «فساد زبانی» یا پوسیدگی مغز (brain rot) سخن بگویند. بااینحال، بسیاری از شواهد زبانشناختی نشان میدهد این پدیده درواقع ادامه روند طبیعی تحول زبان است که اکنون تحت تأثیر مستقیم الگوریتمهای توصیهگر، منطق پخش ویروسی محتوا و معماریهای دیجیتال رخ میدهد. به عقیده کارشناسان، در حقیقت، آنچه تغییر کرده، نه ماهیت تحول زبانی، بلکه مقیاس و سرعت آن است. در این نوشتار کوتاه، با اتکا به دیدگاههای آدام آلکسیچ، زبانشناس و نویسنده کتاب الگوسپیک: چگونه رسانههای اجتماعی آینده زبان را متحول میکنند (Algospeak: How Social Media Is Transforming the Future of Language)، به بررسی ابعاد زبانشناختی و اجتماعی گسترش اصطلاحات عامیانه در رسانههای اجتماعی میپردازیم.
زبانشناسی تحول زبانی در عصر الگوریتم
به گزارش رسانه زاویه یکی از یافتههای کلیدی آلکسیچ این است که اصطلاحات عامیانه اینترنتی برخلاف برداشت عمومی، زبان را تخریب نمیکنند بلکه الگوهای دیرینه تحول زبانی را تسریع مینمایند. همانگونه که در گذشته اصطلاحات محاوره در جوامع محلی شکل میگرفتند و در بستر زمان به زبان معیار راه مییافتند، اکنون شبکههای اجتماعی و الگوریتمهای توزیع محتوا این فرآیند را در مقیاسی بیسابقه شتاب دادهاند. تفاوت مهم اینجاست که در عصر پیش از توسعه اینترنت، تحول زبانی غالباً از خلال نسلها و در بستر جغرافیایی محدود اتفاق میافتاد، اما امروز یک ویدئو یا میم میتواند ظرف چند ساعت واژهای تازه را به میلیونها کاربر منتقل کند. بررسیهای صورت گرفته، همچنین نشان میدهد که زبان در فضای دیجیتال نهتنها تابع نیازهای ارتباطی بلکه متأثر از سازوکارهای اقتصادی (مانند بهینهسازی محتوا برای بقا در الگوریتمها) نیز هست و همین امر پویایی خاصی به آن میبخشد.
پدیده «الگوسپیک» و نقش آن در تغییرات معنایی زبان
پدیده «الگوسپیک» (algospeak) به این نکته اشاره دارد که کاربران برای عبور از فیلترها و سانسورهای الگوریتمی، کدهای زبانی تازهای میسازند. این فرآیند مشابه با ایجاد «زبان درونگروهی» است که در جوامع انسانی برای حفظ هویت و امنیت ارتباطی پدید میآید؛ اما در بستر دیجیتال، این کدگذاری تنها جنبه هویتی ندارد و ابزاری کارکردی برای بقا در اقتصاد توجه نیز محسوب میشود. ظهور اصطلاحات جدید یا تغییر کارکرد برخی عبارات در فضای دیجیتال نشان میدهد که زبان تحتفشارهای اقتصادی و فرهنگی پلتفرمها، بهصورت مداوم بازتعریف میشود. حتی مواردی دیده میشود که اصطلاحات جدید صرفاً برای فریب الگوریتم و جلوگیری از حذف محتوا ساخته میشوند، اما در ادامه بهعنوان نمادهای فرهنگی و هویتی نسلها تثبیت میگردند. از این منظر، «الگوسپیک» را میتوان ترکیبی از خلاقیت زبانی، مقاومت فرهنگی و سازگاری اقتصادی دانست که در چرخهای پویا میان کاربران و الگوریتمها بازتولید میشود.
کارکرد اجتماعی اصطلاحات ویروسی در رسانههای اجتماعی
زبانشناسی اجتماعی نشان میدهد که ظهور و انتشار ویروسی اصطلاحات، فراتر از کارکرد زبانی صرف، نقش هویتی و اجتماعی دارند. بهعبارتدیگر، بیان برخی اصطلاحات در فضای دیجیتال، نهتنها ابزار خنده و سرگرمی هستند، بلکه مرزهای «درونگروه» و «برونگروه» را نیز مشخص میکنند. این اصطلاحات با ایجاد رمزگان مشترک میان کاربران، احساس تعلق و هویت جمعی را تقویت میکنند و به مخاطبان امکان میدهند تا عضویت خود در یک جامعه مجازی خاص را نشان دهند.
درعینحال، کسانی که این کدها را درک نمیکنند یا آنها را مورداستفاده قرار نمیدهند، ناخودآگاه در موقعیت برونگروهی قرار میگیرند. همین مکانیزم زبانی باعث میشود انتشار ویروسی اصطلاحات به ابزاری برای تمایز نسلی و فرهنگی نیز بدل شوند. همانگونه که آلکسیچ تأکید میکند، همه زبانها در اصل نشانههایی از تعلق به گروه هستند و رسانههای اجتماعی این فرآیند را تشدید کردهاند.
نگاهی به مسئله «فروپاشی بافتار»
یکی از پیامدهای مهم رسانههای اجتماعی، پدیده «فروپاشی بافتار» (Context Collapse) است؛ یعنی زمانی که واژه یا اصطلاحی از بستر فرهنگی ـ اجتماعی اولیه جدا شده و در بافتهای جدید مصرف میشود. این مفهوم در زبانشناسی به معنای از دست رفتن چارچوب تفسیری اولیه است؛ بهگونهای که کاربران تازه، بدون اطلاع از زمینه فرهنگی، معنای متفاوتی از واژه برداشت میکنند. نمونه بارز این پدیده، واژگانی است که از زبان انگلیسی سیاهپوستان آمریکا سرچشمه گرفته و در جریان الگوریتمی، بدون اشاره به ریشههای فرهنگی، به جریان اصلی زبان اینترنت وارد شدهاند. برخی از این عبارات که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در فضای فرهنگی خاصی بهکار میرفتند، امروز در ویدئوهای تیکتاک توسط مخاطبانی بهکار میروند که اغلب هیچ ارتباطی با زمینه اجتماعی و تاریخی اولیه ندارند. این جابهجایی فرهنگی گاه باعث از بین رفتن معانی تاریخی و هویتی واژهها میشود و حتی میتواند به شکلگیری تنشهای فرهنگی یا بحثهایی درباره تصاحب فرهنگی واژگان و عبارت نیز منجر گردد.
استعاره انتشار ویروسی و نقد آن
گرچه اصطلاح «انتشار ویروسی» برای توصیف گسترش سریع زبان و میمهای اینترنتی رایج است، آلکسیچ نسبت به این استعاره هشدار میدهد. او تأکید میکند که ایدهها در فضای مستقل وجود ندارند، بلکه تنها از طریق تجربه انسانی و بازآفرینی در ذهن افراد منتقل میشوند. بنابراین، مؤلفههایی زبانی بیش از آن که «ماهیتی ویروس» داشته باشند، بازتابی از فرآیندهای اجتماعی و روانشناختی مشترک هستند بهبیاندیگر، گسترش یک واژه یا میم را نمیتوان همچون تکثیر بیولوژیکی یک ویروس تصور کرد؛ بلکه باید آن را فرآیندی دانست که در آن معنا از دل تعاملات اجتماعی، رمزگذاری فرهنگی و تجربههای فردی بازتولید میشود. این نگاه، استعاره زیستی را ناکافی نشان میدهد و بر اهمیت زمینههای فرهنگی و روانشناختی در فهم پویاییهای زبانی تأکید دارد.
سرعت چرخه زبانی و پیامدهای فرهنگی
یکی از ویژگیهای زبانی اینترنت، سرعتبالای جایگزینی اصطلاحات است. عباراتی که پیشتر ماهها یا سالها در فرهنگ جوانان ماندگار میشدند، اکنون در عرض چند هفته یا حتی چند روز از مد میافتند. این چرخه سریع بیانگر سلطه «ارتباطات مکانمحور» بر «ارتباطات زمانمحور» است؛ به تعبیر هارولد اینیس، استاد کانادایی اقتصاد سیاسی در دانشگاه تورنتو، ارتباطاتی که پهنای نفوذ زیادی دارند اما عمر کوتاهی پیدا میکنند.
این وضعیت بهطور مستقیم محصول سازوکار الگوریتمهای پلتفرمی است که با اولویت دادن بهتازگی و نرخ تعامل، چرخه حیات اصطلاحات را کوتاهتر میکنند. پیامد چنین شرایطی، گسترش نوعی فرهنگ است که پیوندهای جمعی را بیشتر بر اساس تجربههای زودگذر و موقت شکل میدهد. همچنین، این امر موجب میشود حافظه زبانی نسلها کمتر به انباشت طولانیمدت تکیه داشته باشد و بیشتر به جریان بیوقفه نوآوریهای زبانی وابسته شود.
زبان بهمثابه ابزاری برای مقاومت فرهنگی
بهزعم برخی کارشناسان، کاربران در برابر سلطه الگوریتمها، از زبان بهعنوان ابزاری برای مقاومت نیز استفاده میکنند. این مقاومت میتواند به شکل تغییر عمدی واژهها، بازآفرینی اصطلاحات و حتی ساخت میمهایی باشد که هدفشان تمسخر و نقد منطق الگوریتمی است. در این میان، پدیدههایی مانند «میمهای پوسیدگی مغز» (brain rot memes) را میتوان نوعی کنایه جمعی به اشباع بیشازحد الگوریتمی و تکرار یکنواخت محتوای پلتفرمها دانست.
زبان در این شرایط نهفقط ابزار ارتباط، بلکه شیوهای برای نقد و مقاومت فرهنگی است؛ زیرا کاربران با بهرهگیری از خلاقیت زبانی، راههایی برای بیان طنز، اعتراض یا فاصلهگذاری انتقادی با جریان غالب پیدا میکنند. همانطور که آلکسیچ میگوید، خلاقیت زبانی همواره راهی برای «پیشی گرفتن از الگوریتم» باقی میگذارد و به کاربران امکان میدهد کنترل بخشی از روایت فرهنگی را دوباره بهدست گیرند.
درنهایت به نظر میرسد که اصطلاحات عامیانه با الگوی انتشار ویروسی در رسانههای اجتماعی نه نشانه فروپاشی زبان، بلکه نمایانگر پویایی طبیعی آن در بسترهای دیجیتال هستند. این اصطلاحات، ضمن ایفای نقشهای ارتباطی و هویتی، بازتاب تعامل پیچیده میان فناوری، فرهنگ و زبان محسوب میشوند. به تعبیر دیگر، آنها آیینهای هستند که نشان میدهند چگونه نسلها تجربه زیسته خود را در قالب رمزگان تازه بازآفرینی میکنند و هویت جمعی جدیدی میسازند.
الگوریتمها هرچند مسیرهای توزیع و چرخه عمر این اصطلاحات را شکل میدهند و موجب شتاب گرفتن یا کوتاه شدن عمر آنها میشوند، اما درنهایت زبان انسانی با ویژگی بنیادی خود، شامل خلاقیت، سازگاری و ظرفیت مقاومت فرهنگی، همواره یک گام جلوتر از نظامهای ماشینی باقی میماند و حتی میتواند قواعد الگوریتمی را به سود خود بازتعریف کند.