جواد شاملو
هر پدیده غلطی، حتی اگر هر روز تکرار شود، «عادی» نمیشود. همانطور که هیچ دردی، هر قدر طولانی، در نهایت تبدیل به عادت نمیگردد. آلودگی هوا نیز از همین جنس است؛ زخمی که هر سال در فصل سرد باز میشود، اما برخی آن را بهتدریج همچون صفتی ذاتی برای کلانشهرهای ایران پذیرفتهاند. گویی تقدیری محتوم است و باید با آن ساخت. اما هیچ واقعیتی از این دست، طبیعی و اجتنابناپذیر نیست؛ آلودگی هوا نه سرنوشت است و نه ویژگی اقلیمی. یک بحران مهندسیشده است و تنها با اراده انسانی قابل حل خواهد بود.
زمستان امسال هم، مثل بسیاری از سالهای گذشته، باد و باران بهقدری نیست که ما را از عواقب تصمیمهای غلط، ساختارهای فرسوده و سهلانگاری مدیریتی نجات دهد. تغییرات اقلیمی، کمبارشی و وارونگی دما به جای خود؛ اما این عوامل تنها پرده نازکیاند بر واقعیتی که عمق آن را همه شهروندان با سوزش چشم، خسخس سینه و روزهای تعطیلی مدارس تجربه میکنند. آلودگی هوا، نه نتیجه قهر طبیعت، بلکه حاصل کاستیهای برنامهریزی و ناتمامماندن پروژههایی است که سالهاست دربارهاش حرف زدهایم اما کمتر عمل کردهایم.
گزارشها روشناند: بیش از ۷۰ درصد آلودگی کلانشهرها ناشی از منابع متحرک است؛ خودروهای فرسوده، موتورسیکلتهای کاربراتوری، ناوگان حملونقل عمومی ناکارآمد و سوختهایی که با استاندارد روز جهان فاصله دارند. وقتی هر خودرو فرسوده معادل چندین خودروی سالم آلاینده وارد هوا میکند، هر روز تأخیر در خروج این خودروها از چرخه، معادل افزودن هزاران تُن آلودگی جدید است. سالها بحث اسقاط، نوسازی، جایگزینی و ارتقای استانداردها را شنیدهایم، اما خروجیها با نیاز واقعی شهرها فاصله جدی دارد.
در این میان، فشار اصلی بر دوش شهروندانی است که نه قدرت تصمیمگیری کلان دارند و نه امکان تغییر ساختارها. آنها تنها پیامدهای زیستمحیطی و اقتصادی آلودگی را تحمل میکنند؛ از بیماریهای تنفسی و قلبی گرفته تا تعطیلیهای مکرر مدارس و اختلال در زندگی روزمره.
در حالی که در بسیاری از کشورها، بحران آلودگی هوا با مجموعهای از سیاستهای قاطع، هماهنگ و پیوسته کنترل شده است؛ از توسعه حملونقل عمومی پاک تا وضع مالیات سنگین بر خودروهای آلاینده، از محدودیت تردد هوشمند تا نظارت سختگیرانه بر صنایع.
هیچیک از این اقدامات جادویی نیست. هر کشوری که امروز هوای پاک دارد، روزی با آلودگی شدید دستوپنجه نرم کرده است. تفاوت در این است که آن کشورها فهمیدند منتظر لطف باد و باران ماندن، تداوم بحران است. آنها پذیرفتند که هوا را باید «ساخت»؛ همانطور که امنیت، رفاه یا سلامت را میسازند. هوای پاک محصول تصمیمهای سخت، اجرای بدون استثنا و نظارت بیامان است.
در ایران نیز امکان تغییر وجود دارد. ظرفیت علمی، صنعتی و اقتصادی برای اصلاح وضعیت گامبهگام فراهم است. اما شرط نخست آن، پذیرش این واقعیت است که آلودگی هوا پدیدهای طبیعی نیست و نباید به آن عادت کنیم. عادتکردن، آغاز سقوط در ورطه بیتفاوتی است؛ جایی که بحرانها دیگر زنگ خطر نیستند بلکه بخشی از زندگی روزمره میشوند.
تا زمانی که هر زمستان منتظر بادهای نجاتبخش بمانیم، این زخم هر سال عمیقتر خواهد شد. اما اگر از همین امروز، سیاستهای سخت اما ضروری آغاز شوند، میتوان امید داشت که آلودگی هوا نیز در آینده نه چندان دور، مثل بسیاری از بحرانهای بزرگ بشر، در زمره مشکلات «قابل حل» قرار گیرد. پیششرط آن فقط یک چیز است: پذیرفتن اینکه هیچ درد مزمنی، اگرچه تکراری، سزاوارِ عادتکردن نیست.