پسروی آب دریای خزر در سالهای اخیر به موضوعی نگرانکننده تبدیل شده و دادهها نشان میدهد میزان این پسروی سه برابر شده است. آنطور که احمدرضا لاهیجانزاده، معاون محیطزیست دریایی و تالابهای سازمان حفاظت محیطزیست کشور میگوید از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۲۰ متوسط پسروی آب دریای خزر حدود ۷/۵ سانتیمتر در سال بوده، اما در سه سال اخیر این میزان به حدود ۲۰ سانتیمتر رسیده است و روند آن طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده ادامه خواهد داشت.
این پدیده تنها محدود به ایران نیست؛ کشورهای ساحلی دیگر آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و روسیه نیز با کاهش سطح آب مواجهاند و «در صورت تداوم روند کاهشی حجم و تراز آب دریای خزر، علاوه بر چالشهای محیطزیستی، مسائل و مشکلات حوزه حملونقل دریایی نیز کشورهای حاشیه خزر را به چالش خواهد کشید.» این را رئیس اداره ایمنی و حفاظت دریایی اداره کل بنادر گیلان میگوید. به گفته این مقام مسئول، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و روسیه نیز با مشکل کاهش تراز آب خزر مواجهاند و به همین دلیل، اندازه کشتیها و میزان بارگیری آنها را تغییر دادهاند.
اما پسروی آب خزر در سالهای اخیر در حالی به موضوعی نگرانکننده تبدیل شده است که استانداری گیلان حدود ۳۴ سال پیش، در تابستان ۱۳۷۰ اعلام کرد که براثر بالا آمدن آب دریای خزر حدود ۳۰ واحد تجاری و ۳۵۰ واحد مسکونی در سطح شهرها، سکونتناپذیر شدهاند. پیشروی آب ۵۰۰ خانه مسکونی در تنکابن را هم تخریب کرد.
به گزارش روزنامه پیام ما، حالا سه دهه بعدازآن پیشروی، خزر شروع به پسروی کرده و مردم محلی نیز دریافتهاند که کشتیرانی در این منطقه مشکل شده است. بهتازگی محمدعلی موسیپور گرجی، مدیرکل بنادر و دریانوردی امیرآباد، از زمینگیر شدن طرح تکمیل اسکله ریلی «روــرو» خبر داده و گفته است: «این طرح طبق قرارداد با پیمانکار تجهیز کارگاه شد و هفت هزار میلیارد ریال اعتبار تخصصی دارد، اما کاهش تراز آب عملیات طرح را متوقف کرد.»
او به چالش پسروی دریای خزر و کاهش منفی ۲۸ سانتیمتری ارتفاع آب در اسکله بندر امیرآباد اشاره کرده و ادامه داده است: «اگرچه با لایروبی این چالش کاهش یافت، هدفگذاری میانمدت برای عبور از مشکلات کاهش ارتفاع آب دریای خزر، احداث اسکله در عمق دو هزار و ۷۰۰ متری دریا است.»
پیشتر، کارشناسان هشدار داده بودند که ورودیهای دریای خزر مخصوصا ورودی ولگا از سوی کشورهای همسایه بسته شده است. مطابق آمارهای موجود، متوسط ورودی سالانه رودخانهها به دریای خزر حدود ۳۰۰ تا ۳۲۰ میلیارد مترمکعب برآورد شده است. در این میان، رودخانه ولگا مهمترین رودخانه ازنظر رژیم آبدهی است و بهتنهایی، حدود ۸۰ درصد آب ورودی را تأمین میکند.
کارشناسان دلایل متعددی برای کاهش سطح آب و پدیده پسروی آب خزر مطرح کردهاند، اما کاهش جریان رودخانه ولگا به خزر مهمترین عامل شناخته میشود. ولگا که بزرگترین تأمینکننده آب خزر است، بهشدت تحت تأثیر کاهش بارندگی، افزایش تبخیر، تغییرات اقلیمی و ساختوساز گسترده سد قرار گرفته است.
براساس آمار رسمی جمهوری آذربایجان، سطح آب دریای خزر در چهار سال اخیر ۲۴ سانتیمتر سالانه کاهش یافته است. کارشناسان این کشور هشدار دادهاند که ادامه این روند ممکن است موجب آشکار شدن ۹۳ هزار کیلومتر مربع خشکی در بستر دریا شود و نکته نگرانکننده این است که عقبنشینی آب خزر، معیشت مردم را تحت تأثیر قرار میدهد، چراکه صید، کم میشود، بندرها و کشتیرانی با مشکل مواجه میشوند و تالابهای اطراف مانند تالاب امیرکلایه، انزلی، گمیشان و خلیج گرگان که به آب دریاچه خزر وابستهاند، در معرض خشکی قرار میگیرند. افشین دانهکار، استاد محیطزیست دانشگاه تهران با اشاره به این موضوع عنوان میکند: «پسروی آب دریاچه خزر که طبق گزارش وزارت نیرو تنها در سال ۱۴۰۰ یک متر بوده است، در همه شهرهای شمالی ایران یکسان نیست و برآوردها نشان میدهد که هرچه فاصله کوه و دریا کمتر باشد، پسروی کمتر خود را نشان میدهد و هرچه منطقه جلگهایتر باشد، بیشتر.»
دانهکار برای نمونه شهرهایی مانند تالش و رامسر را مثال میزند که با بحران کمتری مواجهاند و در مقابل، در شهرهایی مانند ساری و انزلی، بحران بیشتر خود را نشان داده است. بااینحال، کاهش آب دریای خزر برای همه ساکنان این خطه به یک اندازه خطر و تبعات خواهد داشت. فاضلاب انسانی، کشاورزی و صنعتی که به این دریاچه ریخته میشود، دیگر مانند گذشته پالایش نمیشود و سلامت انسانها هم بیشازپیش در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
درهمین حال نسیم طوافزاده، فعال اجتماعی و محیط زیستی و همچنین پژوهشگر تالابها از رشت، در گفتوگو با «رسانهها» بر ارتباط مستقیم بین خشکی تالابهای ساحلی استانهای گیلان و گلستان و پسروی آب خزر تأکید میکند.
به گفته او، با عقبنشینی دریا، سرعت خروج آب تالابها بهسمت خزر افزایش یافته و منجر به خشک شدن سریعتر آنها میشود. وی بهطور خاص از تالابهای میانکاله و انزلی نامبرده است.
طوافزاده میگوید: «هیچ برنامهمشخصی برای مدیریت منابع آب خزر وجود ندارد». او همچنین اشاره میکند که در جنوب خزر، رودخانه سفیدرود که از چهار استان عبور کرده و وارد گیلان میشود سالانه کمتر از نیمی از آورد گذشتهاش را دارد.
لزوم اقدام جمعی پنج کشور ساحلی خزر
نسیم طوافزاده هشدار میدهد که تداوم روند پسروی آب خزر نهتنها سواحل ایران، بلکه بنادر کشورهای همسایه مانند آذربایجان و قزاقستان را نیز تهدید میکند. در ایران، بنادر امیرآباد، فریدونکنار، نوشهر، رامسر و انزلی در معرض خطر هستند، در این راستا مهمترین اقدام، «متعهد ساختن روسیه به رهاسازی حقآبه خزر» است.
گروهی از کارشناسان نیز بر ضرورت شکلگیری زیرساختهای صرفهجویی در مصرف آب و استفاده بهینه از منابع تأکید دارند. آنان همچنین خواهان پایبندی کشورهای ساحلی به تعهدات کنوانسیون محیطزیست خزر و ایجاد یک کمیته مشترک برای نظارت بر میزان ورودی آب از هر کشور به خزر هستند.
این گروه از کارشناسان توصیه میکنند در نشست آینده سران کشورهای ساحلی، پسروی آب دریا باید بهطور جدی بررسی و سهم هر کشور از آب ورودی به خزر مشخص شود.
دراین میان روزبه اسکندری، کارشناس محیطزیست نیز در یادداشتی به اهمیت پسروی آب دریای خزر پرداخته و تأکید کرده است، بحران دریای خزر نه با موعظه حل میشود و نه با هشدارهای کلی. آنچه موردنیاز است، سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، شفافیت دادهها، پایش مستقل و تقویت دیپلماسی محیط زیستی منطقهای است.
در ادامه مشروح این یادداشت را ازنظر میگذرانیم.
پسروی؛ هشدار علمی یا روایتی سادهسازیشده؟
دریای خزر امروز به آزمایشگاهی طبیعی برای آینده اقلیم در منطقه بدل شده است. آنچه در این پهنه بسته رخ میدهد، تصویری فشرده از پیامدهای گرمایش جهانی، سوءمدیریت منابع و فقدان همکاریهای متعامل منطقهای است. اگر کشورهای ساحلی، ازجمله ایران، نتوانند مسئله خزر را از سطح هشدارهای پراکنده و واکنشی به سطح کنش سیاسی، برنامهریزی بلندمدت و دیپلماسی محیط زیستی ارتقا دهند، پیامدهای آن تنها به پسروی سواحل محدود نخواهد ماند.
اظهارنظر اخیر یکی از مقامهای سازمان حفاظت محیطزیست درباره احتمال از دست رفتن حدود یکسوم مساحت دریای خزر تا افق سال ۲۱۰۰، بار دیگر توجه افکار عمومی را به بحرانی جلب کرده است که سالهاست در حاشیه سیاستگذاری محیط زیستی ایران و منطقه باقیمانده. این هشدار، اگرچه در ظاهر شوکآور و نگرانکننده است، اما برای درک درست آن باید از ادبیات هیجانی و بیانهای کلی فاصله گرفت و به واقعیتهای علمی، اقلیمی و نهادی بحران دریای خزر توجه کرد؛ بحرانی که نه ناگهانی است و نه ناشناخته.
خزر؛ دریایی بسته با آیندهای ناپایدار
دریای خزر بزرگترین پهنه آبی بسته جهان است؛ ویژگیای که آن را بهشدت نسبت به تغییرات اقلیمی و مداخلات انسانی آسیبپذیر میکند. برخلاف دریاهای آزاد که از طریق تبادل آب با اقیانوسها تا حدی تعادل خود را حفظ میکنند، تراز آب دریای خزر تابعی مستقیم از ورودی رودخانهها، میزان بارش، و نرخ تبخیر است. هر اختلالی در این چرخه، خود را بهسرعت در سطح آب، شوری، و ساختار اکولوژیک این دریا نشان میدهد.
مطالعات اقلیمی معتبر نشان میدهند که در صورت تداوم روند کنونی گرمایش جهانی، سطح تراز آب دریای خزر ممکن است تا پایان قرن ۲۱ بین ۹ تا ۱۸ متر کاهش یابد. این بازه عددی، حاصل مدلسازیهای مختلف در سناریوهای اقلیمی متفاوت است، اما در اغلب آنها یک نکته مشترک وجود دارد: خزر در مسیر پسروی قرار گرفته است. چنین کاهشی، بهویژه در سناریوهای بدبینانه، به عقبنشینی گسترده خط ساحلی در بخشهای کمعمق شمالی منجر خواهد شد؛ مناطقی که ازنظر زیستی، شیلاتی و اقتصادی اهمیت حیاتی دارند.
از این منظر، سخن گفتن از «از دست رفتن یکسوم مساحت دریای خزر» در برخی مدلها غیرممکن یا صرفا اغراق رسانهای نیست. بااینحال، باید تأکید کرد که این گزاره به معنای خشک شدن کامل دریا یا ناپدید شدن خزر از نقشه نیست، بلکه بیانگر تغییری بنیادین در جغرافیای ساحلی، پهنههای تالابی و زیستگاههای آبی است؛ تغییری که پیامدهای آن میتواند دههها باقی بماند.
اقلیم، رطوبت و دام سادهسازی
یکی از بخشهای مهم در برخی اظهارنظرهای رسمی، پیوند دادن مستقیم کاهش مساحت دریای خزر با از بین رفتن یکسوم رطوبت منطقه و کاهش بارندگی در سراسر کشور است. این نوع بیان، اگرچه ممکن است برای هشدار دادن به افکار عمومی مفید به نظر برسد، اما از منظر علمی سادهسازی بیشازحد یک سامانه پیچیده اقلیمی است.
دریای خزر بیتردید نقش مهمی در تنظیم اقلیم محلی سواحل شمالی ایران دارد. تبخیر از سطح دریا، رطوبت نسبی هوا را افزایش میدهد، در شکلگیری بارشهای محلی نقش دارد و اکوسیستمهای حساسی مانند جنگلهای هیرکانی را پشتیبانی میکند. افت سطح آب دریای خزر میتواند این تعادل محلی را بر هم بزند، دورههای خشکی را تشدید کند و فشار مضاعفی بر اکوسیستمهای ساحلی وارد آورد.بااینحال، اقلیم ایران در مقیاس ملی تابع مجموعهای از عوامل بزرگمقیاس است: گردش عمومی جو، سامانههای مدیترانهای، کمربند پرفشار جنبحاره، نوسانات اقلیمی و درنهایت گرمایش جهانی. نقش خزر در این میان عمدتا منطقهای و غیرخطی است. بنابراین، ترسیم رابطهای ساده و مستقیم میان کاهش تراز خزر و کاهش بارندگی در کل کشور، بیش از آنکه به فهم علمی بحران کمک کند، به تولید روایتهای نادقیق میانجامد.
ریشههای انسانی بحران؛ آنچه کمتر گفته میشود
آنچه در بسیاری از اظهارنظرهای رسمی یا خبری پنهان میماند، نقش مستقیم و تعیینکننده انسان در شکلگیری بحران خزر است. دریای خزر یک پهنه آبی بسته است و بیش از ۸۰ درصد آب ورودی آن از رود ولگا تأمین میشود. این رودخانه عظیم، طی دهههای گذشته با سدسازی گسترده، تغییر رژیم جریان و بهرهبرداری فشرده از سوی روسیه روبهرو بوده است.
در کنار آن، تغییر الگوهای بارش در اوراسیا، افزایش دمای هوا و تبخیر، توسعه بیضابطه در سواحل، و نبود یک نظام هماهنگ حکمرانی میان پنج کشور ساحلی—ایران، روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان—همگی به افت تراز آب خزر دامن زدهاند. بحران خزر نه حاصل یک عامل منفرد، بلکه نتیجه انباشت تصمیمهای نادرست، رقابتهای ژئوپلیتیکی و بیتوجهی به همزیستی اکولوژیک یک پهنه مشترک است.
غفلت از سیاستگذاری؟
در این میان، استفاده از ادبیاتی که بحران را به مفاهیمی کلی نسبت میدهد، اگرچه ممکن است بار اخلاقی یا فرهنگی داشته باشد، اما از منظر سیاستگذاری محیط زیستی مسئلهساز است. چنین زبانی، ناخواسته مسئولیت نهادهای تصمیمگیر و دولتها را کمرنگ میکند و بحران را از حوزه کنش انسانی به قلمرو تقدیر و سرنوشت منتقل میسازد.
بحران دریای خزر نه با موعظه حل میشود و نه با هشدارهای کلی. آنچه موردنیاز است، سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، شفافیت دادهها، پایش مستقل و تقویت دیپلماسی محیط زیستی منطقهای است. بدون پذیرش سهم انسان در ایجاد این بحران، سخن گفتن از آینده خزر بیشتر به مرثیهسرایی شبیه خواهد بود تا راهحلجویی.
دریای خزر؛ آینه آینده اقلیم منطقه
دریای خزر امروز به آزمایشگاهی طبیعی برای آینده اقلیم در منطقه بدل شده است. آنچه در این پهنه بسته رخ میدهد، تصویری فشرده از پیامدهای گرمایش جهانی، سوءمدیریت منابع و فقدان همکاریهای متعامل منطقهای است. اگر کشورهای ساحلی، ازجمله ایران، نتوانند مسئله خزر را از سطح هشدارهای پراکنده و واکنشی به سطح کنش سیاسی، برنامهریزی بلندمدت و دیپلماسی محیط زیستی ارتقا دهند، پیامدهای آن تنها به پسروی سواحل محدود نخواهد ماند. این بحران معیشت میلیونها نفر، تنوع زیستی منحصربهفرد منطقه، امنیت غذایی، و درنهایت امنیت زیستمحیطی نسلهای آینده را تهدید میکند. خزر در حال عقبنشینی است، اما پرسش اصلی این است: سیاستگذاری و مسئولیتپذیری ما نیز همچنان عقبنشینی خواهد کرد یا عقلانیت و همکاری سازنده این پهنه آبی را پایدار نگه خواهد داشت.