علی عزیزی- عضو هیئتعلمی موسسه تحقیقات جمعیت کشور
جمعیت و محیطزیست دو مقوله کلیدی و بحثبرانگیز این روزهای کشور ماست و اهمیت و نقش این دو مؤلفه در توسعه کشور دیگر بر کسی پوشیده نیست. پویایی زمانی و مکانی موجب میشود تا این دو مؤلفه همیشه در محافل علمی و عمومی موردتوجه قرار گیرد. مفهوم سومی که از پیوند این دو مفهوم شکل میگیرد، ظرفیت برد زیستی است. این مقوله با عناوینی همچون ظرفیت حمل یا تحمل و ظرفیت گنجایش نیز در ادبیات مربوطه بهکاربرده میشود.
بسیار سؤال میشود جمعیت چقدر باید رشد کند. آیا اصلاً جمعیت باید همیشه رشد کند؟ آیا حد تناسبی برای جمعیت و نقطه ایستی برای رشد آن وجود ندارد؟ از سوی دیگر اینکه محیطزیست بهعنوان بستر دربرگیرنده و حمایتگر جمعیتها تا چه حد باید مورد بهرهبرداری قرار گیرد؟ آیا ظرفیت آن برای جمعیتها بیانتهاست؟ آیا این ظرفیت در نقطهای تکمیل میشود. یا اصلاً حد مطلوبی دارد که باید رعایت شود؟ و بسیاری سؤالهای دیگر که در رابطه با دو مفهوم جمعیت و محیطزیست و ارتباط این دو، ذهن هر دغدغهمندی را متوجه خود میسازد. بحث در خصوص این دو مفهوم در عین سادگی بسیار پیچیده و چالشبرانگیز است، بطوری که نظرات و باورهای متفاوت و متعددی را موجب شده است. این پیچیدگی در ظرفیت برد به حد توان خود میرسد. اگر جمعیت را تنها جمعیت انسانی در نظر بگیریم، مسئله بهمراتب پیچیدهتر میشود. ذات انسان پیچیده است و هرجایی هم حضورداشته باشد، موجب پیچیدگی میشود.
با این مقدمه، سؤالی که مطرح میشود و این روزها هم بسیار موردتوجه است، اینکه ظرفیت زیستی کشور ما چقدر است. بهعبارتدیگر در پهنه سرزمینی کشور ایران چه میزان جمعیت میتواند زندگی کند. بسیار شنیدهایم که در تحقیقات و گزارشها و مصاحبهها، افراد از اعداد و ارقامی سخن میگویند و ظرفیت زیستی جمعیت انسانی را برای کشور مشخص میکنند. مسئولی در سال ۱۳۹۳ ظرفیت زیستی ایران را برای
۲۵ میلیون نفر مناسب میدانست. دیگری با توجه به آمارهای موجود و وضعیت منابع در سال ۱۳۹۷ عنوان میکند که « روند کاهش منابع تا جایی رسیده است که اکنون مساحت و ظرفیت فعلی منابع کشور قادر است مایحتاج تقریبا ۲۰ میلیون ایرانی را تأمین کند». گزارشی که در سال ۱۳۹۱ در موسسه تحقیقات جمعیت انجامشده ظرفیت جمعیت کشور را در حدود ۱۳۰ میلیون نفر میداند. مسئولی اردیبهشت امسال (۱۴۰۲) میزان ظرفیت آب کشور را برای دو میلیارد نفر کافی میداند، البته به شرطی که تنها برای شرب باشد. پژوهشگری میزان ظرفیت جمعیت کشور را با همین ظرفیتهای فعلی ۱۸۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر میداند. نمایندهای به میزان ساخت مسکن اشاره میکند که «ایران گنجایش ۴۰۰ میلیون واحد یک طبقه را دارد». بهراستی ظرفیت زیستی چگونه تعیین میشود و چرا اعداد متفاوت است و سرانجام اینکه، ایران برای زندگی چند میلیون نفر ظرفیت دارد؟
بهواسطه تخصصم و توفیق خدمت در موسسه تحقیقات جمعیت کشور این سؤال همیشه از من پرسیده شده و میشود. همواره سعی میکنم به وسع خویش پاسخگو باشم. هیچوقت قادر به گفتن عدد خاصی نبودهام و برای پاسخ به این سؤال اولین مطلبی را که مطرح میکنم با استناد به این آیه شریفه است که «کُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ». خداوند متعال که همهچیز به ید و اختیار اوست. در عین اجازه به مصرف، شرطی را هم برای آن تعیین کرده است و گفته است که اسراف نکنید. میشود فهمید که نعمتهای بیکران خدا ظرفیت نامحدود دارند، لیکن اگر اسراف شود یا به عبارتی درست مصرف نشود، میتواند مشکلساز باشند. به عبارت خیلی ساده اگر درست مصرف کنیم نعمت یا همان ظرفیت نامحدود است. حال از خود بپرسیم که آیا ما درست مصرف میکنیم؟ دوم به این بیت سعدی شیرینسخن اشاره میکنم که «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.». ما از کدام نوع جمعیت صحبت میکنیم و کدام مدنظر ماست. درویش که سمبل مناعت طبع است یا پادشاه سیریناپذیر. ما برای تعیین تعداد ظرفیت برد زیستی کشور نیازها و خواستههای افراد ثروتمند را مدنظر داریم یا قشر متوسط یا فقیر را؟ به عبارت بهتر، حد مصرف و حد نیاز پایهای جمعیت را چه میدانیم. کدام الگوی مصرفی مدنظر ماست؛ الگوی مصرف جمعیت کشورهای غربی، شرقی، اسلامی و یا ایرانی- اسلامی؟ آیا اصلاً الگویی وجود دارد؟ قبل از پاسخ دادن به تعداد جمعیت، بایستی به این سؤالها پاسخ داد.
حال با توجه به این مطالب میشود راحتتر صحبت کرد و گفت که ما ظرفیت داریم، اما نداریم. ما برای نیازهای اولیه و نیازهای زندگی جمعیت خود آبداریم، اما برای استخرهای شخصی و چمنهای شهری ظرفیت نداریم. برای کشاورزی محصولات استراتژیک قطعاً آبداریم، اما برای محصولات آب بر در پهنههای خشک کشور ظرفیت نداریم. ما برای هر خانواده قطعاً توان و ظرفیت خانهای در مساحت مطلوب راداریم، ولی برای ویلاهای چند هزار متری ظرفیت نداریم. ما برای تأمین غذای جمعیت زیادی ظرفیت داریم، اما برای اسراف و دورریز ظرفیت نداریم. ما برای جمعیت فعلی و جمعیتی بهمراتب بیشتر از این انرژی و سوخت لازم راداریم، ولی برای مصرف بیرویه و با کارایی پایین ظرفیت نداریم. با استناد به آیه شریفه گفتهشده در بالا، ما غذا برای خوردن و آب برای آشامیدن بهوفور داریم، اما بهوفور هم اسراف میکنیم. حال ممکن است سؤال شود که اگر جمعیت کمتری داشتیم خوشبختتر نبودیم، آیا بهجای ۸۵ میلیون فعلی ۴۰ میلیون جمعیت داشتیم بهتر نبود؟ کشور ما با جمعیتی بهمراتب کمتر از ۴۰ میلیون هم با مشکل غذا و مسکن و انرژی روبهرو بوده است. طبق برآوردها به هنگام اشغال ایران در جنگ جهانی اول، از بیست میلیون جمعیت نزدیک به ۳ میلیون نفر به خاطر گرسنگی از بین رفتند. چین نیز با جمعیتی بهمراتب کمتر از این هم دچار قحطی شده است، بهطوریکه طبق آمارهای رسمی و غیررسمی به ترتیب ۲۲ و ۵۰ میلیون نفر از جمعیت نزدیک به ۶۵۰ میلیونی (۱۹۶۰) آن کشته شدند و به تأیید مقامات این کشور
۷۰ درصد عامل وقوع قحطی به سیاستهای نادرست برمیگشت. مثالها ازایندست فراواناند. شاید سؤال درست این باشد که «اگر ما درست مصرف میکردیم یا درست مدیریت میکردیم خوشبختتر نبودیم؟»