گروه فرهنگی
در مورد امام هادی علیهالسلام سخن گفتن سخت است. چرا؟ چون او هادی است. تا به سمتش بروی او تو را به سمت دیگری هدایت میکند. حرف زدن در مورد او مساوی است با حرف زدن در مورد دیگر ائمه علیهم السلام. زندگی حضرت البته پرماجرا و پربار و راهبردی بوده است، اما گویی امام هادی خود را واسطه شناخت دیگر امامان قرار دادهاند. میگویند حضرت بیمار شده بود، به یکی از اصحاب خویش پولی عطا فرمود و به او امر کرد به کربلا برود و برای شفای حضرت دعا کند. عجیب است! او خود امام است؛ ملجأ مردمان است؛ همه باید به او التماس دعا بگویند اما خودش وقتی مریض میشود کسی را به کربلا میفرستد تا عظمت اباعبدالله علیهالسلام را به شیعیان بیاموزد. او هادی است. میخواهد بگوید نقطه ثقل عالم آنجاست که سیدالشهدا علیهالسلام بر زمین افتاد. بدیهی است که شیعیانی که این حکایت را میشنیدند با خود میگفتند امام خود شفا را در کربلا و تحت قبه خون خدا میجوید، ما هم باید کربلا را قبله حاجات قرار دهیم. زیارت جامعه کبیره و زیارت غدیریه که هر دو اسرارنامه، شناسنامه و حقیقتنامه شیعه و شیعیان هستند گفتار حضرتند اما امام هادی با رفتار و سنت خویش هم عظمت امامت را تبیین میفرمود. این یعنی حضرت یکی از مهمترین نقشها را در زمینه احیا و تبلیغ دین برعهده داشت. بیان مطالبی همچون زیارت جامعه و یا غدیریه در آن فضا و زمان دقیقا مثل این بود که موسی در کاخ فرعون دین خدا را تبلیغ کند. این مطالب اعتقادات بخش زیاد و مهمی از مسلمین و همچنین ایدئولوژی دستگاه خلافت را تار و مار میکرد! امام هادی احیاگر امامت است و این احیاگری را در میان ائمهای که علی نام دارند میبینیم. امیرالمؤمنین با ارتداد مردم پس از وفات رسول اکرم مواجه بود. زینالعابدین با ارتداد مردم پس از عاشورا مواجه بود. امام رضا با ارتداد جمعی از شیعیان پس از امام کاظم مواجه بود و امام هادی با ارتداد مردم در عصر عباسیان. امیرالمومنین با حکومت خود اسلام راستین را احیا کرد، امام سجاد علیهالسلام با دعاهای خود، امام رضا با نپذیرفتن حکومت و امام هادی با زیارات خود. امام سجاد با دعاهای خود خداوند را ترسیم کرد و امام هادی با زیارات خود برترین اولیای خدا را. امام سجاد مقصد را نشان میداد و امام هادی راه رسیدن به مقصد را.