اخطارهای طبیعت علیه نقش انسان در تخریب زیستبومها ادامه دارد.
پژوهشها نشان میدهد که تخریب بیرویه حیاتوحش از سوی انسان به کوچک شدن طبیعت منجر و متوسط اندازه حیوانات یکچهارم کاهش مییابد. پژوهشگران انقراض حیوانات بزرگتر را خطری برای پایداری اکوسیستمها دانسته و هشدار دادهاند که عواقب این تغییرات گریبانگیر انسان نیز خواهد شد. چندی پیش هم گزارشی بیسابقه و نگرانکننده از سوی سازمان ملل منتشر شد که نشان میداد تخریب گسترده حیات طبیعی زندگی بشری را تهدید میکند.
پژوهشگران تخمین زدهاند که بیش از هزار گونه بزرگتر از پستانداران و پرندگان، از کرگدن گرفته تا عقاب، در طی یک قرن منقرض خواهند شد. آنها میگویند که این روند میتواند به سقوط اکوسیستمهایی منجر شود که غذا و آب پاکیزه انسانها به آن وابسته است.
در ۱۲۵ هزار سال گذشته، انسانها بیشتر مخلوقات بزرگ را در قارههای محل سکونتشان (بهجز در آفریقا) از روی زمین محو کردهاند. مطالعات اخیر نشان میدهد که این نابودی در سالهای آینده شتاب بیشتری خواهد داشت.
انقراضهای آینده تنها در صورتی میتوانند متوقف شوند که اقدامی ریشهای برای حمایت از حیاتوحش و بازسازی زیستگاه حیوانات صورت بپذیرد. دانشمندان گفتهاند که تمرکز تلاشها بر روی گونههای اصلی میتواند راهگشا باشد.
جمعیت حیوانات از ۱۹۷۰، ۶۰ درصد کاهش داشته است. این نشان میدهد که ششمین موج انقراض تودهای بر روی زمین در راه است. این موج انقراض به خاطر تخریب زیستگاههای وحش، شکار و کشاورزی بیرویه رخ داده است. دانشمندان چندی پیش گفتند که نابودی حیات طبیعی جامعه انسانی را در معرض خطر قرار داده است و نیمی از اکوسیستمهای طبیعی تخریب شدهاند و یکمیلیون گونه
در خطر انقراض قرار دارند.
کارشناسان محیطزیست بر این باورند که «از دست دادن گونههای حیوانی نگرانکننده است و بدون آنها وضعیت میتواند بهسرعت تنزل پیدا کند. اکوسیستمها میتوانند آغاز به سقوط کنند و حاصل آن چیزی بشود که برای بقای ما کافی نباشد.»
پژوهش اخیر که در ژورنال ارتباطات طبیعت منتشر شده پنج خصیصه از ۱۵ هزار و ۵۰۰ گونه پرنده و پستاندار را تحلیل کرده است، ازجمله توده بدن، وسعت زیستگاه، رژیم غذایی و مدت زمانی میان نسلها. آنها این دادهها را با دادههای فهرست سرخ گونههای درخطر که از سوی اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت منتشر شده، ترکیب کردند. نتیجه نشان میداد که بقای حیوانات بسیار کوچکتر، بارورپذیر و انطباقپذیر، همچون جوندگان و پرندههای آوازخوان محتملتر از حیوانات بزرگتر نظیر کرگدنها، ببرها و عقابهاست و چنانچه این انقراضها تداوم داشته باشد، ما زندگی روی این سیاره را بهطور اساسی دگرگون کردهایم.
حیوانات بزرگتر آسیبپذیرتر هستند
پژوهشی هم در سال ۲۰۱۸ انجام شد که نشان میداد انسان با تحتفشار قرار دادن طبیعت باعث کوچک شدن اندازه و انقراض برخی گونهها شده است و بهاینترتیب اندازه متوسط حیوانات وحشی در ۱۲۵ هزار سال گذشته، ۱۴ درصد کاهش یافته است، زیرا بهیموثها نظیر ماموتها و تنبلهای عظیمالجثه از روی زمین محوشدهاند. این پژوهش پیشبینی کرده است که در ۱۰۰ سال آینده اندازه متوسط حیوانات ۲۵ درصد دیگر نیز کاهش پیدا کند. بهعنوانمثال بال پرستوهای صخرهای درحال کوچکتر شدن است و این باعث شده است که این پرستوها راحتتر با خودروها تصادف کنند. تغییرات دیگری هم به ثبت رسیده، بهعنوانمثال پستاندارانی نظیر گراز، کایوت و گوزنها برای دوری از انسان شبگرد شدهاند. حیوانات بزرگتر بهطور خاص آسیبپذیرتر هستند زیرا بیشتر هدف شکار انسان قرار میگیرند و به فضای بیشتری برای بقا نیاز دارند. از دست رفتن آنها تأثیرات مخربی خواهد داشت زیرا این حیوانات برای خلق اکوسیستمهای مولد و پایدار ضروری هستند. برای مثال فیلها دانههای بزرگ گیاهان را پخش میکنند و لاشخورها لاشههای بزرگ را پیش از آنکه فاسد شوند و بیماری منتشر کنند بازیافت میکنند.
نیمی از گونههای حیوانی تا سال ۲۱۰۰ از بین خواهند رفت
اما به هر شکل، حیوانات بسیاری در ایران و سراسر جهان در حال کوچکتر شدن و انقراضاند. حیوانات دیگری نیز هستند که ما با کشتن روزانه، آنها را همچون کالاهایی بیجان در نظر میگیریم. رابطه انسان معاصر با موجودات دیگر رابطهای عمیقا استثماری است. فعالیتها و ساختاری که ما برپا کردهایم، دلیل اصلی زوال و رنجی است که به گونههای دیگر تحمیل میکنیم. غافل از اینکه انقراض گونههای حیوانی تنها به نابودی آنها ختم نمیشود. دود انقراض گونههای حیوانی به چشم گونه انسان نیز خواهد رفت چراکه رابطه ما با موجودات دیگر درهمتنیده است.
بسیاری از دانشمندان میگویند ما در حال ورود به یک بحران انقراض هستیم و در پروسه این انقراض نیمی از گونههای حیوانی تا سال ۲۱۰۰ از بین خواهند رفت. سالانه حدود ۳۰هزار گونه جانوری منقرض میشوند؛ یعنی روزانه ۸۲ گونه از بین میروند. در ایران هم گونههای بسیاری در حال انقراضاند یا کوچک شده و انقراض یافتهاند. از ببر مازندران در ایران دیگر خبری نیست و انواع یوزها و پلنگهای ایرانی در کنار گونههای دیگر حیوانی در خطر انقراض قرار دارند.
ممکن است بگویید چه عواملی باعث شده که وضعیت حیوانات بهجایی برسد که برخی منقرض شوند و برخی درخطر انقراض باشند؟ پاسخ این سؤال از نظر فعالان محیطزیست در دوکلمه کوتاه و سرراست خلاصه میشود: نابودی زیستگاه. اما این که نابودی و تخریب زیستگاه اصلا به چه معناست و چه عواملی شرایط زیستگاهها را به نقطه بحرانی کنونی رسانده است، بحث اصلی ما در اینجاست.
نودونه درصد از تمام گونههایی که تاکنون بر روی کره زمین زندگی کردهاند طی پنج رویداد انقراض دستهجمعی از خانواده ساکنین زمین حذفشدهاند. این نوع رویدادها در گذشته عمدتا بهدلیل اتفاقات طبیعی مانند فوران آتشفشانها یا برخورد بین اجسام آسمانی رخ میداده است. اما امروزه انقراض گونهها بین هزار تا 10 هزار برابر سریعتر اتفاق میافتد و تنها دلیل آن فعالیتهای گونه انسان است.
سهچهارم کل زمین در حال حاضر بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر فعالیتهای انسانی است. ساختوسازهای انسانی، جنگلزدایی و تغییر کاربری زمین (قطع درختان و تبدیل زمینهای جنگلی به مزارع تولید دام یا غذای دام یا برای ساخت شهرها)، بهرهبرداری از حیوانات مثل شکار و صید بیرویه، آلودگی پلاستیکی فراگیر در اقیانوسها، نابودی منابع آبی مثل رودخانهها و دریاچهها، ساخت سدها، تغییرات اقلیمی و بالا رفتن دمای کره زمین و استخراج سوختهای فسیلی و سایر صنایعی که به اسم تولید و توسعه اقتصادی با سرعتی بیسابقه در حال مصرف منابع و تخریب طبیعت و استثمار حیوانات هستند، همه و همه بخشی از فعالیتهای انسانی است که موجب شده امروز بیش از ۴۲۰۰۰ گونه گیاهی و جانوری در معرض خطر جدی انقراض باشند. این گونهها اگر مورد محافظت جدی قرار نگیرند میتوانند بهتدریج منقرض شوند. تنها در ۵۰ سال گذشته، بیش از ۶۰ درصد از جمعیت حیوانات کم شده است.
بااینوجود پرسشی که به ذهن خطور میکند این است که چرا باید نگران انقراض گونههای دیگر باشیم؟ فعالان حقوق حیوانات در این زمینه معتقدند، نابودی حیاتوحش و از دست دادن شگفتیهای طبیعت، بهخودیخود یک ضایعه بسیار غمانگیز و تراژیک است اما بُعد دیگری نیز دارد و آن این که طبیعت، ماهیتی مجزا از ما ندارد. اینطور نیست که تصور کنیم ما دنیای خودمان را داریم و در آن «بیرون» باقی حیوانات مشغول زندگی خود هستند. نابودی حیوانات و گونههای طبیعی درواقع نابودی و به هم ریختن شبکه زندگی است که میلیاردها سال در حال ساختهشدن بوده، شبکهای از موجودات بههمپیوسته که انسان به اشکال مختلف به آن وابسته است.
با حذف یکگونه، کل اکوسیستم تحت تأثیر قرار میگیرد
وقتی یکی از گونهها حذف میشود، حتی اگر از گونههای اصلی که سایر گونهها در اکوسیستم به آن وابسته هستند، نباشد، کل اکوسیستم تحت تأثیر قرار میگیرد و تا زمانی که خود را با این تغییر جدید سازگار کند، بسیار شکننده و ضعیف میشود. بنابراین انقراض هر یکگونه، بقای خود گونه انسان را نیز تهدید میکند. بسیاری از دانشمندان معتقدند که زمین وارد ششمین انقراض بزرگ شده است و همانطور که گفتیم اولین باری است که چنین رویدادی توسط یک گونه در حال رقم خوردن است.
بااین که فعالین و گروههای محیط زیستی تمرکز بسیاری بر موضوع بحران تغییر اقلیم داشتهاند، اما متأسفانه بحران کاهش تنوع زیستی، گونههای در حال انقراض و مسئلهآزادی حیوانات تا حد زیادی نادیده گرفته میشود. اگر جنبش محیط زیستی امروز بهصورت جدی به مسئله سیاست حیوانات وارد نشود، در چند دهه آینده با گره بسیار کورتری روبهرو خواهیم بود.
البته به اذعان فعالان حقوق حیوانات واضح است که امروزه بحران اقلیمی دیگر مسئلهای مجزا از دیگر معضلات جامعه انسانی نیست و این وظیفه بر شانهتمام فعالان اجتماعی و مدنی است که درهمتنیدگی تنوع گونهها را با زندگی بشر درک کرده و رسیدگی به آن را در رأس برنامههای خود بگذارند.
تداوم از دست دادن تنوع زیستی، توانایی ما را در تمام حوزههای اجتماعی و اقتصادی ازجمله مبارزه طبقاتی، تأمین امنیت غذایی و آب آشامیدنی و سلامت انسان تضعیف خواهد کرد. ما وقتی درباره گونهها و خطر حذف آنها صحبت میکنیم، ممکن است فقط حیواناتی مانند یوزپلنگ یا لاکپشت را تصور کنیم. این گونهها بسیار مهم هستند، اما گونههایی نیز وجود دارند که دیده نمیشوند و درباره آنها صحبت نمیشود. باید توجه کنیم که تعامل بین تمام گونهها در طبیعت بهشکلی اتفاقی میافتد که کاهش هر یک گونه میتواند باعث تلفات غیرمنتظره در اکوسیستم بزرگتر شود. مثلا کاهش تعداد کرمهای خاکی، قارچها یا حتی میکروبهای درون خاک، مقدار مواد مغذی بازیافت شده در خاک و قابلیت نفوذ باران در خاک را محدود میکند و در نتیجه رشد محصولات کشاورزی و توانایی انسان برای تغذیه خود را مختل میکند. این تازه اولین قطعه از دومینویی است که بهصورت زنجیروار به فقر و بیعدالتیهای اجتماعی و اقلیمی دیگر ختم میشود.
بیتردید انسانمحوری یکی از دلایلی است که وضعیت محیطزیست و جانوران را به این روز کشانده است و به اعتقاد صاحبنظران، این موضوع اولین قدم برای درک روند استثمار حیوانات و ارتباط آن با سایر بیعدالتیهای اجتماعی است. عمده گفتمانی که امروز در جریان محیط زیستی میبینیم، فاقد هرگونه رویکرد منسجم فلسفی و سیاسی در مورد دامپروری و حفاظت از حیاتوحش است. ما باید تصمیم بگیریم که آیا میتوانیم با حیوانات وحشی و اهلی صرفا بهعنوان «منابع» برخورد کنیم؟ حتی فراتر از آن، باید از خودمان بپرسیم که از اساس چه چیزی ما را در جایگاهی قرار میدهد که به خود اجازه تسخیر طبیعت و تجاوز به گونههای دیگر را بدهیم و خب برای رسیدن به چنین جوابی نیازمند بررسی عمیق دوگانگی کاذب طبیعت (حیوان) در مقابل تمدن (انسان) و در ادامه برتر پنداری گونه انسان در مقابل باقی گونهها هستیم. امروز اغلب ما این پارادایم را بهصورت یک هنجار پذیرفتهایم و بهصورت روزانه، بهواسطه غذاهایی که میخوریم، یا لباسهایی که میپوشیم، یا جادههایی که میسازیم، یا سوختی که مصرف میکنیم، رنج شنیعی بر حیوانات تحمیل میکنیم.
برای تغییر چنین پارادایمی، هم میتوان یک رویکرد هستیشناسانه و اخلاقی به جایگاه انسان داشت و هم میتوان به پیامدهای مادی تفکر انسانمحور نگاه کرد که امروز در قالب یک جامعه جهانی کاپیتالیستی نمود پیدا میکند تا از همهچیز و همهکس کالایی برای کسب سود بسازد و در این فرآیند آن چیزی که باقی مانده، فروپاشی اکولوژی و جامعه انسانی است!
راهکار حفاظت از زیستگاههای طبیعی
اما برای محافظت از گونههای در حال انقراض به چه نیاز داریم؟ اولین پاسخی که به ذهن میرسد، تلاشهای حفاظتی از گونههاست که البته میتواند تا حدی کارساز باشد، برای مثال در هند، تعداد ببرها طی 6 سال به دلیل محافظت از زیستگاه آنها،۲۰ درصد افزایش پیدا کرده، یا محافظت از گونه پاندای غولپیکر در چین یا سمورهای دریایی در انگلیس عملکرد خوبی داشته است. در کنار آن، تئوریها و راهکارهای دیگری نیز توسط برخی متخصصین ارائه شده است. مثلا ایدهای وجود دارد به اسم «نیمه زمین». ادوارد ویلسون زیستشناس این ایده را در کتابی به همین نام مطرح میکند و پیشنهاد میدهد که برای حفظ اکوسیستم و تنوع زیستی، باید نیمی از سطح زمین بهعنوان ذخیرهگاه طبیعی و عاری از انسانها تعیین شود.ایده دیگری که در راستای حفاظت از زیستگاههای طبیعی ارائه میشود، بازگردانی طبیعت وحشی است. به این معنی که زمینهای کشاورزی و چراگاهها با حالت طبیعی خود یعنی جنگلهای طبیعی و مراتع گونههای بومی جایگزین شوند و حیوانات وحشی به این زیستگاهها برگردند. یکی از ویژگیهای کلیدی این روش، تمرکز آن بر ایجاد اکوسیستمهای مقاوم و پایداری است که بدون مداخله انسان تعدیل شود.
البته این روشها و رویکردها مورد نقد بسیاری از متخصصان محیطزیست و محققان حقوق حیوانات قرار میگیرد. برخی از این منتقدان استدلال میکنند که این شیوهها به شکل کنونی شان اغلب با ترجیحات و سلیقه انسان همسو هستند و نه بهروزی حیوانات و دادن حق زندگی به آن شکلی که خودشان میخواهند. از طرف دیگر، تلاش برای مرزکشی بین انسان و طبیعت به این شکل، میتواند دوگانه
انسان-حیوان را تشدید کند.
از تولید ناپایدار تا سرمایهداری انقراض
بااینحال مسئله اساسی و ریشهای پیش از هرچیز و در درجه اول، مسئله مصرف است. شیوههای تولید ناپایدار فعلی و نوع زندگی انسانها بهویژه در شمال جهانی، جای اندکی برای موفقیت تلاشهای حفاظتی باقی میگذارد. دیگر نمیتوانیم لقمه را دور سر خود بچرخانیم. هرچقدر به دنبال جبران مافات باشیم، سرعت نظام سرمایهداری و ابرشرکتهای چندملیتی در غارت و تولید محصولات بیهوده و درنتیجه تخریب و نابودی زندگی و طبیعت از تمام تلاشهای جانبی ما بیشتر است، نظامی که با توجه به وضعیت کنونی محیطزیست باید آن را «سرمایهداری انقراض» نامید.
باید توجه داشته باشیم که مسئله گونههای در حال انقراض در یک خلأ اتفاق نمیافتد و جدا از باقی معضلات محیط زیستی امروز ما نیست. بنابراین راهکارهای مواجهه با آن نیز نمیتواند منفرد باشد. پاسخ اصلی در پیدا کردن جایگزینهای واقعی برای نظام سرمایهداری نهفته است. دامپروری جهانی، که ۴ میلیارد هکتار یعنی۴۰ درصد از زمینهای قابل سکونت را اشغال میکند، امروزه سیستمی را ایجاد کرده است که در آن ۶۰ درصد از کل پستانداران زمین را دامها تشکیل میدهند، انسان ۳۶ درصدو تنها ۴ درصد پستانداران، حیوانات وحشی هستند! با این حساب جای تعجب نیست، همانطور که مطالعات اخیر نشان داده است، «مصرف محصولات حیوانی توسط انسان احتمالاعلت اصلی انقراض گونههای مدرن باشد.» این تازه صرفنظر از صید بیرویه و ویرانی اکوسیستمهای دریایی است.
پس ما در اینجا پرسشهای زیادی داریم که باید از خود بپرسیم؛ تا چه میزان میتوانیم از زمین و برای چه اهدافی استفاده کنیم؟ چقدر میتوانیم کربن تولید کنیم؟ تعهدات اخلاقی ما در قبال رنج سایر موجودات چیست؟ باید تصمیم بگیریم که با سیستمهای تولید انرژی و تولید مواد غذایی خود چه کنیم، زیرا این مسائل بهطور جداییناپذیری به مسئله انقراض گونهها مرتبط هستند. ما باید به مناطقی نگاه کنیم که امروز تحت مدیریت مردمان بومی هستند، چرا این مناطق از تنوع زیستی بسیار بالاتری برخوردارند؟ چطور میزان بسیار بیشتری از کربن در خاک این مناطق حفظ میشود؟
در قلب تغییرات اقلیمی، سیاست قرار دارد. تلاش برای تغییرات رادیکال سیاسی و در موازات آن، پایان دادن به کشاورزی و دامداری صنعتی، تلاش برای تولید محصولات غذایی سالم و پایدار و در دسترستر برای همه، مبارزه با سوختهای فسیلی؛ همه و همه بخش جداییناپذیری از حفاظت مؤثر از گونههای در معرض انقراض است.