نیمی از شخصیت یک فرد در دوره کودکی و زیر 6 سال شکل میگیرد. در این دوره، الگو و عامل اصلی تربیت کودک، والدین هستند. اما به دلیل تغییر سبک زندگی و تغییرات ساختاری جوامع، مهدکودکها؛ بازوی خانواده در نگهداری و شکلدهی به شخصیت کودک به شمار میروند. مهدکودکها محصول دوران مدرن و برآمده از نیاز جامعه صنعتی به مراقبت از کودک توسط افرادی بهغیراز والدین است. خود مفهوم کودکی نیز مفهوم مدرنی است. تا پیش از وقوع انقلاب صنعتی در قرن هجدهم میلادی در بیشتر مناطق، تفکیکی بین خانه و محل کار وجود نداشت. بیشتر مردم در روستاها زندگی و به کشاورزی و دامپروری میپرداختند و در شهرها نیز افراد در کارگاههای تولیدی و فروشگاههای کوچک فعالیت میکردند. این واحدهای کوچک اقتصادی معمولا بهصورت خانوادگی اداره میشدند اما با صنعتی شدن اروپا در قرن هجدهم میلادی مهاجرت گسترده از روستاها به شهرها آغاز و مردان، زنان و کودکان به استخدام کارخانههای بزرگ درآمدند. این جامعه صنعتی جدید نیاز به نیروی کار تحصیلکرده داشت، بنابراین بهتدریج آموزش کودکان موردتوجه قرار گرفت و کودکی بهعنوان دورهای مطرح شد که طی آن کودک باید به شکوفایی استعدادهای خود بپردازد.
باگذشت زمان این امکانات آموزشی از انحصار طبقات بالا درآمد و عمومیت یافت. مهدکودک نتیجه نیاز جامعه به بهرهگیری از نیروی کار مردان و زنان، همزمان با پرورش استعدادهای نسل جدید بود و امروزه میلیونها کودک در سراسر جهان در مهدکودکها تربیت میشوند و در بسیاری از کشورها آموزشهای عمومی رایگان از سهسالگی آغاز میشود.
البته پیش از سهسالگی نیز میتوان کودکان را به مراکز نگهداری از کودک دولتی و خصوصی سپرد. در کشورهایی با سیستم تأمین اجتماعی قوی نظیر اسکاندیناوی، بیشتر هزینه این مراکز را دولت میپردازد. در این کشورها جامعه در قبال نگهداری از کودک مسئول است و این مسئولیت تنها برعهده مادران یا خانوادهها نیست.
در ایران مهدکودکها پس از دوره مشروطه شکل گرفتند و براساس آییننامه اجرایی شیرخوارگاهها و مهدکودکها که در سال ۱۳۷۰ توسط سازمان بهزیستی و وزارت کار تدوین و تصویب شد، کارگاه و کارخانهها به ایجاد مراکزی برای نگهداری از کودکان زنان شاغل موظف شدند. در مواردی که مردان شاغل در این مراکز برای نگهداری از فرزندانشان با دشواری مواجه باشند و مهدکودکها ظرفیت داشته باشند، فرزندان آنها نیز میتوانند از این مهدکودکها استفاده کنند. همچنین تبصره 3 ماده 22 قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، سازمانها وادارات دولتی را مکلف به تأمین مهدکودک در دستگاه خودکرده است.
بااینحال هنوز هم از سوی برخی افراد، فرستادن فرزند به مهدکودک چندان پذیرفته نیست. شمار زیادی از زنان شاغل یا در حال تحصیل ترجیح میدهند از خویشاوندان برای نگهداری از فرزندشان کمک بگیرند. خانوادههای بسیاری نیز بهسختی از عهده تأمین شهریه مهدکودک در کنار سایر هزینههای زندگی برمیآیند. بهاینترتیب، انتخاب مهدکودک مناسب دغدغه بسیاری از خانوادههاست.
مهشید راستی، فعال اجتماعی که سالها قبل برای مدتی دخترش را به مهدکودک فرستاده، دراینباره میگوید: «دخترم را از سهسالگی به مهدکودک فرستادم. در آن زمان وضع مالی چندان خوبی هم نداشتم. کارم لنگ بود و قسمت اعظم حقوقم صرف مخارج مهدکودک دخترم میشد و راستش فقط به یک دلیل دخترم را به مهد فرستادم، چون بیشترین تماس ما با بزرگسالان بود. گاه دخترم حرفهایی میزد که فکر میکرد نظر ما را جلب میکند و ما میپسندیم. به همین دلیل او را مهد گذاشتم تا با همسنهای خودش ارتباط بگیرد و فرصتی برای کودکی کردن داشته باشد. البته چندان کنترلی روی معلمهای مهدکودک و اینکه حتما آموزشدیده باشند نیست و گاه مشکلاتی با معلمهایش پیش میآمد، ولی رفتن او به مهد و بودن با همسالان و حق کودک بودن او برایم مهمتر از مسائل پیرامونی بود.»
اغلب مادران در انتخاب مهدکودک مناسب نگرانیهای مشابهی دارند. نازنین که دریکی از شهرهای شمال کشور زندگی میکند، زمان و انرژی زیادی را برای کسب اطلاعات درباره نحوه درست تربیت پسرش صرف میکند. او ضمن مطالعه، در گروههای مختلف آنلاین و حضوری با مادران دیگر در این زمینه تبادل اطلاعات میکند و انواع بازیهای فکری را همراه پسرش انجام میدهد. چندماه دیگر نریمان سهساله میشود و نازنین معتقد است در این سن کودکان نیاز دارند باهم سن و سالهای خود بازی کنند، اما او هنوز نتوانسته مهدکودک دلخواهش را پیدا کند: «در جستوجوی مهدکودکی هستم که بچهها از خشونت به دور باشند، با اسباببازیهای خشن بازی نکنند و کارتونهای خشن نگاه نکنند.»
نفیسه آزاد، مادر شاغلی است که از ۲۰ ماهگی پسرش را به مهدکودک فرستاده است. برای او هم یافتن مهدکودک مناسب آسان نبوده است: «پیدا کردن مهدکودک خیلیخیلی سخت بود، برای اینکه اولا مهدکودکهایی که بچههای زیر دو سال را قبول میکنند، به نسبت مهدهایی که بچههای از سه سال به بالا را قبول میکنند، کمترند. اطمینان کردن به کادر مهدکودک کاری است که فقط و فقط به عهده مادر هست و برای مادرهایی مثل من که فرزند دیگری نداشتهاند و تجربه قبلی ندارند خیلی سخت است. محیط فیزیکی اغلب مهدهایی که من دیدم به نسبت تعداد بچهها و تحرکی که میخواهند داشته باشند کوچک است. آموزشهایی که ارائه میدادند، مناسب نبود. تقریبا هیچ مهدی آن چیزی که من میخواستم نبود. هزینهها هم خیلی متفاوت بودند و بعضا خیلی زیاد، طوری که اصلا با درآمد من جور نبودند.»
در دهههای قبل برای بسیاری از خانوادهها فرستادن بچهها به مهدکودک بهنوعی دشوار بود و برخی از خانوادهها به دلیل شرایط خاص مادر خانواده ناچار میشدند به آنتن دهند. درواقع انتخاب مهدکودک گزینهای بود که باید سعی میشد تا حد امکان از آن چشمپوشی شود. مهشید راستی، در قامت فعال اجتماعی و مادر، درباره واکنش خانوادهاش در سالیان قبل میگوید: «در آن دوره خانواده همسرم چندان برخورد مثبتی با این مسئله نداشتند و حرفشان این بود که چرا وقتی تمام درآمدت را برای مهدکودک میدهی، نمینشینی در خانه و از بچهات مراقبت نمیکنی؟»
بهرغم آنکه امروزه جامعه ضرورت اقتصادی و اجتماعی کار مادران را درک میکند، اما هنوز هم برخی افراد نگاه خوبی به حضور کودکان بهخصوص کودکان زیر سه سال در مهدکودک ندارند و این اقدام را تلاشی برای هرچه اجتماعی کردن فرد تلقی نمیکنند.
نفیسه آزاد در این زمینه میگوید: «همچنان برخی افراد تصور میکنند، مادران خوب کودکان خود را به مهد نمیفرستند و تربیت و آموزش فرزند خود را بهتنهایی برعهده میگیرند. چون معتقدند کودک نباید از فضای امن خانه خارج و حضور در محیطی دیگر را تجربه کند. علاوه بر این نوعی بیاعتمادی نسبت به حضور کودک در محیطهای بزرگتر وجود دارد.»
فرصت رشد استعدادها و بازی با دیگر کودکان
باوجوداین دیدگاه اما شمار زیادی از خانوادهها علیرغم آنکه امکان مراقبت از کودک رادارند مهدکودک را برای رشد اجتماعی کودک ضروری میدانند. آنها ترجیح میدهند کودک فرصت رشد استعدادها و بازی باهم سن و سالانش را داشته باشد و همزمان مادر هم بتواند کمی استراحت کند و برای خودش وقت بگذارد.
امروزه رفتهرفته فرستادن کودکان به مهدکودک، حتی در بین بسیاری از مادران خانهدار- بهخصوص در قشر کمدرآمد- نیز رایج شده است. حتی خانوادههایی که امکان مالی کافی برای فرستادن کودکانشان به مهدکودک تماموقت را ندارند سعی میکنند از برنامههای آموزشی و تفریحی رایگان نهادهای دولتی مانند شهرداری استفاده کنند.
سمیرا خانهدار است، با همسر معمارش در مشهد زندگی میکند و بهجز شکوفه چهارساله دو دختر نوجوان هم دارد. هزینه مهدکودک برای خانواده آنها کمی سنگین است، اما او و همسرش خوشحال هستند که شکوفه را از یک سال قبل به مهدکودک فرستادهاند. او اجتماعیتر از بقیه دختران آن دو شده است و به همین دلیل معتقدند آموزشهای مهد به موفقیت دخترشان در آینده کمک میکند. سمیرا همفشار کاری کمتری احساس میکند و بهتر میتواند به خانوادهاش برسد.
زهرا و همسرش در کرج معلم هستند. زهرا از 6 ماهگی پسرش را با خود به مهدکودک مدرسهای که در آن کار میکند، میبرد. آنها امسال ناچار شدهاند ساعات کاریشان را طوری تنظیم کنند که بتوانند بهنوبت از پسر چهارسالهشان نگهداری کنند، چون در مدرسهای که زهرا در آن تدریس میکند، بقیه معلمها کودک خردسال ندارند. زهرا و همسرش تصمیم گرفتهاند که امسال سپهر را به یک مهدکودک خصوصی بفرستند، چراکه معتقدند تنهایی و حضور مداوم در خانه او را عصبی کرده است و نیاز دارد در مهدکودک اجتماعی شود و با همسنوسالانش بازی کند.
مهدکودک بچهها را اجتماعیتر میکند
نفیسه آزاد در پاسخ به اینکه آیا ترجیح میدادید بهجای فرستادن فرزندتان به مهدکودک، خود یا اطرافیانتان از او نگهداری میکردید یا خیر، پاسخ میدهد: «نه ترجیح نمیدادم، به چند دلیل: اول اینکه، محیط خانه بههرحال محیط محدودی است و بچهها هم در آن کلافه میشوند، هم ذهنیت و خلاقیتشان محدود میشود. دوم، هرچقدر پدر و مادر با بچهبازی کنند، یا به او توجه نشان دهند، بازهم بچهها، بهخصوص تکفرزندها به معاشرت با همسنوسالان خودشان نیاز دارند. سوم، مهدکودک بچهها را اجتماعیتر میکند، یاد میگیرند بازیهای گروهی کنند، بجنگند، قواعد را یاد بگیرند و اسباببازیهایشان را به اشتراک بگذارند. چهارم، بچهها، بهخصوص تکفرزندها در مهدکودک میفهمند که آنها مرکز دنیا نیستند و اهمیتشان اگر برای پدر و مادر و مادربزرگ زیاد باشد، اما با بچههای دیگر یکی هستند. پنجم، مادرها نیاز به استراحت و تجدیدقوای ذهنی برای سروکله زدن با بچههایشان رادارند. اگر دائم با این موضوع درگیر باشند، بعد از مدتی به نظرم توان ذهنیشان کم میشود.»
مهتاب هم که سالها قبل پسرش را به مهد فرستاده است میگوید: «از این تجربه بسیار راضی هستم و حتی فکر میکنم باید زودتر از سهسالگی او را به مهدکودک میفرستادم تا بیشتر با بچهها در تماس باشد. اگر دوباره بچهدار شوم از 6ماهگی به مهدکودک میفرستمش. بنابراین معتقدم که فرستادن پسرم به مهد کار درستی بوده است و اگر قبلا کمی شک داشتم حالا دیگر مطمئنم که بچهها باید مهد بروند و اتفاقا هرچه زودتر، بهتر.» این موضوع مورد تأکید حسین عبدالهی، کارشناس حوزه تعلیم و تربیت نیز قرارگرفته است. او بابیان اینکه مهدکودک در رشد اجتماعی کودکان مؤثر است، میگوید: «مهدکودک امروزه به مكانی برای آموزش مهارتهای اولیه زندگی تبدیلشده و کمک به رشد اجتماعی کودک، نحوه ارتباط با دیگران، یادگیری زبان وقوانین اجتماعی، آموختن مطالب بهصورت منظم و گروهی از اثرات مفید مهدکودکهاست. وظیفه مهم مهدکودکها آشنا كردن كودكان با هنجارها، آموختن ارزشهای اجتماعی و نیز آشكار كردن استعدادهای نهفته است كه این استعدادها با ورود به مراكز آموزشی و هنری بارور میشوند.»
این کارشناس با اشاره به ویژگی یک مهد مناسب عنوان میکند: «مهدکودک مناسب و استاندارد مکانی است که دارای محیط سالمی بوده و جو عاطفی خوبی در آن حاکم باشد و کودک درآن محیط احساس امنیت کرده و بیشتر باهم سن و سالهای خود مهارتهای مختلف را بیاموزد. بنابراین درصورتیکه مهدکودک استاندارد باشد، اولین پایگاه اجتماعی شدن کودک به شمار میرود و محل یادگیری مهارتهای اولیه و اساسی زندگی ازجمله احترام به قوانین و رعایت آنها، کارگروهی و سازش با جمع، یافتن راههای خلاقانه و جایگزین برای پیشبرد کارها، نظم، احترام به یکدیگر و همزیستی مسالمتآمیز، برطرف نمودن مشکلات با گفتوگو و حل مسئله است.»
عبدالهی در پایان خاطرنشان میکند: «یکی از دغدغههایی که همواره مادران شاغل را درگیر میسازد نگرانی از عدم نظارت کافی بر روی فرزندان در کودکستان است. در برخی از مهدکودکهای کشور مدیران برای صرفهجویی در هزینه جذب مربی و یا کوچک بودن کلاسها به تشکیل کلاسهایی با جمعیت بالا و با حضور تنها یک مربی اقدام میکنند. کودکی که به مهدکودک میرود، مربی را همانند مادر دوم خود میداند و با او رابطه عاطفی برقرار میسازد. بنابراین نقش مربی در مهد بسیار مهم است. مدیران مهدکودکها باید در انتخاب مربیان کارآمد و آگاه بهعنوان جانشین مادر و مراقبتکننده از کودکان دقت کنند، چراکه مربی فاقد صلاحیت در وظایف خود اهمال میکند. از طرفی والدین هم باید هنگام انتخاب مهدکودک کمیت را موردتوجه قرار دهند. تعداد بچههای درون یک کلاس، نسبت مراقب به کودک، دانش و مدیریت مراقب و توانایی هدایت و کنترل وی، تعهد به حفظ امنیت و مراقبت کردن از کودکان، صلاحیت اخلاقی و تحصیلی مربی، توانایی سروکله زدن با بچههای پر سروصدا و بهویژه کودکان بیشفعال، آرامش و بردباری و احترام به کودک ازجمله مواردی هستند که در انتخاب مهدکودک مناسب باید در وهله اول موردتوجه والدین قرار گیرد. واضح است که هرچه تعداد کودکان کمتر باشد، کارآیى مربى در کلاس بیشتر خواهد بود. درنهایت باید یادآوری کرد که رفتن به مهدکودک بسیار مهم است.
کودکسپاری به مهدها به سبب افزایش رشد اجتماعی کودکان آنقدر در جامعه مهم تلقی شده است که حتی نظام آموزشی رسمی هم سعی میکند کودکسپاری به مهدها را ترویج دهد یا حداقل در دو سال قبل از شروع آموزش رسمی، خانوادهها را به جهت نظمپذیری کودک در نخستین سال آموزش رسمی (اول ابتدایی) ترغیب به کودکسپاری به مهد کند تا جایی که از سن 5 سالگی، مهدهای آموزشی (آموزش پیشدبستانی) را اجباری کرده و معتقدند کودکی که به مهد نرفته است عملا کندتر از کودکان دیگر در آموزشپذیری و نظمپذیری در مدرسه عمل میکند و معلم باید وقت بیشتری برای این کودکان بگذارد چراکه این کودکان هنوز جامعهپذیر نشدهاند.»