عنکبوت دیوانه در دام آتش

جواد شاملو 
مگر می‌شود سگ هار زنجیر پاره کند و شیر بیشه، پارس‌های مستانه‌اش را به زوزه سگ پیری که در انتظار مردن است تبدیل نکند؟ مگر می‌شود مست محل داد و هوار راه بیندازد و پهلوان محل نجاست را از حلقومش بیرون نکشد؟ مگر می‌شود فرزند عاص هوای جنگ به کله‌اش بزند و از ترس شمشیر خدا عورت‌نمایی نکند؟ مگر می‌شود فرزند عبدود رجز بخواند و شیر خدا او را به دو قسمت تقسیم نکند؟ مگر می‌شود شتر طمع رم کند و ساق‌هایش نشکند؟ مگر می‌شود ازرق شامی رو به روی قاسم بایستد و خودش و پسرانش راهی دوزخ نشوند؟ مگر می‌شود دیوانه‌ای بر دیوارهای خرمشهر جئنا لنبقی بنویسد و چند سال بعد برای آزاد کردن فاو دست و پا نزند؟ مگر می‌شود اهریمنی که سودای عراق و شام داشت، در ملک‌ سلیمان مضمحل نشود؟ مگر می‌شود غاصب مسجدالأقصی با طوفان‌الأقصی مواجه نشود؟ مگر می‌شود وعده ما صادق نباشد؟ مگر می‌شود عنکبوت روانی که نمی‌داند رژیمش را به سوی مرگ می‌برد تارهای لانه‌اش را فولادین بنامد و صاحبان غرب آسیا همان فولاد را در سوراخ چشمش فرو نکنند؟ 
خداوکیلی می‌شود؟ نمی‌شود.