چالشهای امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی پس از طوفان الاقصی
فراتر از یک شکست
گروه بینالملل
طوفان الاقصی از ابعاد مختلف نظامی و اطلاعاتی یک غافلگیری بزرگ برای اسرائیل بود. اما جنگ طولانی و یکساله پسازآن که بهجز غزه به مرز با لبنان، دریای سرخ و کرانه باختری هم گسترشیافته، برای اسرائیل چالشهای نظامی و امنیتی بسیاری ایجاد کرده است. اسرائیل برای چنین جنگ طولانی و در چند جبهه آماده نبود. این جنگ کاستیهای ارتش و جامعه اطلاعاتی اسرائیل را هم بیشازپیش آشکار ساخت. مشکل اسرائیل تنها در استراتژی نظامی نبود بلکه در سطح تاکتیک، عملیات، تدارکات و از آن مهمتر، هماهنگی سطح نظامی و سیاسی هم مشکلات بزرگی وجود داشته است. ابعاد مختلف این چالشها در جریان طوفان الاقصی و درگیریهای نظامی پسازآن چگونه رخداده و اسرائیل برای چاره کردن این چالشها چه اقداماتی صورت داده و خواهد داد؟ پاسخ به این پرسش، موضوع نوشته حاضر است.
هیولای نامتوازن
چالش مهم ارتش اسرائیل این بود که برای جنگ زمینی با این مدت طولانی یکساله در چند جبهه آماده نبود. تمرکز اسرائیل در بیشتر از یک دهه گذشته، تمرکز بر توسعه توان نیروی هوایی و دفاع ضدموشکی بود. بخش عمده سرمایهگذاریها برای خرید هواپیماهای جنگنده آمریکایی، توسعه مهمات هوابرد و تولید سامانههای رهگیر ضدموشک-ضدراکت صورت گرفته بود.بعدازآن نیروی دریایی بیشترین بهره را از بودجه دفاعی برده بود. اما نیروی زمینی اسرائیل عملاً محروم بود. خودروهای زرهی بسیار قدیمی (ام-113) بودند؛ تولید خودروهای زرهی جدید (ایتان و نمر) سرعت کافی نداشت؛ توپخانه قدیمیترین و ضعیفترین بخش بود؛ برنامه تجهیز تانکها و خودروهای زرهی به سیستمهای دفاع فعال (تروفی و آیرون فیست) کامل نشده و سرعت کافی نداشت. تصور کلی در دستگاه تصمیمگیر اسرائیل این بود که بسیار بعید است دشمنان دست به جنگ زمینی آنهم طولانیمدت بزنند. هر چه بود پنداشته میشد که شامل حملات موشکی، راکتی یا پهپادی است که دفاع زمینپایه (گنبد آهنین، فلاخن داود و پیکان) قادر به دفع آن است و نیروی هوایی هم پاسخ متقابل سنگینی خواهد داد.
تصویری که بر همریخت
طوفان الاقصی و درگیری نظامی طولانیمدت آن این تصور را بهکلی بر هم زد. دشمنان نهفقط جرئت کردند به اسرائیل حمله کنند بلکه جنگ زمینی چنان طولانی، پررنگ و بیسابقه شد که کمبودها را بهسرعت برملا کرد. گرچه واحدهای زرهی ارتش اسرائیل توانستند تلفات خود را به یُمن سیستمهای دفاع فعال و زرههای مقاوم بهشدت کاهش دهند، بااینحال گستردگی جبهه نبرد از غزه در جنوب تا مرز لبنان در شمال، کمبود ادوات زرهی را آشکار کرد. بخشی از کمک آمریکا به اسرائیل شامل خودروهای زرهی بود. ضعف در توپخانه هم بهشدت محسوس بود زیرا توپخانه قدیمی و با تحرک کم اسرائیل، با الزامات میادین نبرد بهخصوص در شمال بیگانه بود. آنچه از جهاتی دیگر محسوس بود کمبود شدید مهمات موردنیاز برای واحدهای مختلف بود: از گلوله توپخانه و خمپاره تا گلوله توپ تانک و حتی مهمات انفرادی. انبارهای مهمات آمریکا در اسرائیل تا میزانی به سبب ارسال ذخایر آن برای اوکراین خالیشده بود.
کمبود مهمات تنها گریبان نیروی زمینی را نگرفت بلکه نیروی هوایی را هم دلمشغول کرد. اسرائیل مجبور شد تا علاوه بر کمکهای آمریکا، دست به دامان کشورهایی مانند صربستان و هند شود تا مهمات انفرادی، گلوله توپ و خمپاره خریداری کند. گرچه کوشش شده تا تولید داخلی هم وسیعاً افزایش یابد. این کمبود در مورد مهمات پیشرفتهتر یعنی موشکهای رهگیر زمینپایه هم نگرانکننده بود. وقتی ایران در عملیات وعده صادق به اسرائیل حمله موشکی و پهپادی کرد و همینطور در طول یک سال تبادل آتش با غزه، لبنان و یمن، اسرائیل مجبور به مصرف چند میلیارد دلار مهمات این سامانهها شده است. اگر موشک تامیر در سامانه گنبد آهنین ارزان است در عوض پیکان و فلاخن داود قیمتی گران و از یک تا سه میلیون دلار دارند.
روشن است که حتی اگر سخاوت دوستان آمریکاییشان هم قابلتوجه باشد باز این حجم از نیاز به تدارکات نگرانکننده است. این البته بهجز تحمیل هزینه سنگین استفاده به ادوات دیگر است: ساعت پروازی بالای جنگندهها و هلیکوپترها، ضایعات پهپادهایی که سرنگونشده و یا سقوط میکنند یا آنکه با آتش خودی سرنگونشدهاند، عُمر لوله توپخانه یا لوله تانکها و همینطور ضایعات جنگی و مشکلات فنی: مشکل این نیست که اسرائیل به تجهیزات جنگی پیشرفته یا مهمات دسترسی ندارد، بلکه مشکل این است که این چرخه قرار است تا کجا ادامه پیدا کند؟
شکست مقاومت محال است
اینکه امکان پایان دادن به این چرخه چه قدر وجود دارد به این منوط است که آیا اسرائیل میتواند در جنگ پیروز شود یا آنکه به طرزی آبرومندانه به جنگ خاتمه دهد؟ باگذشت یک سال از طوفان الاقصی، اختلافنظر زیادی هم درون اسرائیل و هم میان آن با آمریکا و دیگر متحدانش در این زمینه وجود دارد. هدف اولیه اسرائیل، نابودی حکومت حماس و نیز موجودیت نظامی و سیاسی آن در غزه و آزاد کردن گروگانهای اسرائیلی بود.نابودی حماس، بهرغم ضربات سنگین انسانی و تجهیزاتی که خورده، هنوز محقق نشده و معلوم هم نیست محقق شود. حماس هنوز اقبال قابلتوجه میان مردم فلسطین دارد و شبکه زیرین هوادارانش چنان گسترده هستند که برایش نیرو جذب کنند. این بهجز حمایتهای ایران و حزبالله لبنان و احتمالاً ترکیه و قطر است که ممکن است موجب احیای توان آسیبدیده آن شود.درصورتیکه محاصره کامل غزه (یعنی تسلط اسرائیل بر محور فیلادلفی در مرز با مصر) و چندپارگی آن (با تسلط بر محور نتزاریم) محقق نشود بسیار محتمل است که غزه مجدداً از ویرانه غزه سربرآورد هرچند به میزانی که قدرتش کمتر از قبل باشد. این معنایی جز کوشش اسرائیل برای سازگاری مجدد با این موجودیت در غزه نیست. در مورد گروگانها وضعیت پیچیدهتر است. تعداد کم و نامشخصی از آنان زنده باقیماندهاند.