حقوق استادان در دانشگاه کشورهای همسایه بین چهار تا هفت هزار دلار و در ایران ۳۰۰ دلار است
کاهش مهاجرت دانشگاهیان با بهبود معیشت اساتید
گروه اجتماعی
«حقوق استادان در دانشگاه کشورهای همسایه ماهانه بین چهار تا هفت هزار دلار است، حال آنکه حقوق یک استاد تمام در دانشگاههای ایران بهسختی به هزار دلار میرسد و برخی اساتید دانشگاه که جوانترند، ماهانه بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ دلار حقوق میگیرند که با این مبلغ نمیتوان زندگی تشکیل داد، مسکن تهیه کرد، ماشین خرید یا هزینه تحصیل فرزندان را تأمین کرد.» گوینده این عبارت، وزیرعلوم، تحقیقات و فناوری است که دوم آذرماه در حاشیه اجتماع فعالان بسیج دانشجویی برای چندمین بار از زمان آغاز به کار دولت چهاردهم، نسبت به تأثير شرایط اقتصادی نامطلوب و فاصله زیاد میان دستمزدها و هزینههای زندگی اساتید بر کاهش انگیزه و سرخوردگی آنان اظهار نگرانی کرده است.
حسین سیمایی صراف پیشتر نیز گفته بود که در حوزه جذب و نگه داشتن نخبگان مشکل داریم و روند مهاجرت دانشگاهیان افزایشی و میل به بازگشت کاهشی شده است. او مشکلات معیشتی را یکی از مهمترین عوامل مهاجرت دانشگاهیان برشمرده و گفته است که دولت برای کم کردن عوامل مهاجرت چند برنامه جدی در دستور کار دارد. وزیرعلوم درباره اینکه دولت چهاردهم با چه رویکرد و الگویی قصد دارد روند مهاجرت استادان و دانشجویان را کنترل یا متوقف کند، توضیح زیادی نداده و تنها ابراز امیدواری کرده است که علاوه بر بودجه رسمی، منابع دیگری برای تأمين اقتصادی دانشگاهها تأمين شود.
چنین اظهاراتی این واقعیت تلخ را به رخ میکشد که در سالیان اخیر فعالیت در عرصه علم و پژوهش با چالشهای عدیدهای همراه شده است و بهنظر میرسد این وضعیت روی رغبت جامعه برای رسیدن به کرسی هیئتعلمی هم اثرگذار بوده، بهطوریکه فراخوان جذب هیئت علمی از سوی وزارت علوم نسبت به سالهای گذشته ریزش قابلتوجهی دارد؛ ریزشی که نشان میدهد سوگیری جامعه به این شغل دستخوش تغییر شده است و مطابق آمار اعلامی وزیر علوم، در چندسال اخیر ۲۵ درصد از استادان مهاجرت کردهاند. او ۲۵ درصد را عدد نگرانکنندهای توصیف کرده است؛ چراکه وقتی این روند ادامه پیدا کند افرادی جایگزین آنها میشوند که شاید از مرتبه ضعیفتری برخوردارند. هرچند برخی از کارشناسان این آمار را نادرست میدانند. عدهای از یکسو در مورد آمار مهاجرت اساتید اغراق میکنند و عدهای هم از سوی دیگر ادعا میکنند که برخلاف تصور عموم جامعه عدد مهاجرت نخبگان و نیروی انسانی باکیفیت در کشورمان قابلتوجه نیست، اما هیچگونه مستند شفافی برای تحلیل و صحتسنجی این ادعاها وجود ندارد، بااینحال موضوعی که نمیتوان در آن تردید کرد، مسائل مالی استادان دانشگاه است که در برخی موارد مهاجرت را در نزد گروهی از آنان به گزینهای جذاب بدل کرده است و مطابق دیدگاه صاحبنظران، حتی کوچ کمتر از یکدرصد اساتید هم اتفاقی به غایت نامبارک است، به این دلیل که آنان، سرمایه انسانی باکیفیت و عامل رشد و پیشرفت کشور هستند.
رحمان زندی، دانشیار پایه ١۵ دانشگاه اصفهان با تأیید این موضوع به «رسالت» میگوید: «وزارت علوم باید در حوزه مسائل رفاهی تلاش کرده و معضل مسکن را حل کند. وقتی اساتید مشکل معیشتی داشته باشند، باوجود عرق ملی و عشقی که به کشور دارند، مهاجرت می کنند، در این شرایط رشد علمی افت میکند و کیفیت پژوهش ها به طرز مشهودی کاهش مییابد.»
مشروح این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
آقای زندی اینروزها بار دیگر موضوع مهاجرت اساتید خبرساز شده، صرف نظر از آمارهایی که در این حوزه ارائهشده و درستی یا نادرستی آن، فکر میکنید چه دلایلی باعث میشود هرازگاهی این بحث در رسانهها بازتاب پیدا کند؟
همانطور که میدانید اینگونه مباحث تازگی ندارد و از قبل هم در سطح رسانهها مطرح بوده. منتها در این دوره بیش از گذشته نمود دارد، به این خاطر که مشکلات معیشتی اساتید تشدید شده است. طبیعتا استادان ما تمایلی به مهاجرت ندارند و کشورشان را دوست دارند اما وقتی درآمد خود را با اساتید در سایر کشورها مقایسه میکنند، نوعی احساس سرخوردگی و بیانگیزگی به آنها دست میدهد.
در نظر داشته باشید که مقالات و پژوهشهای اساتید ما در نشریات بینالمللی منتشر میشود و جامعه علمی هم به خوبی آنان را میشناسند و روی سطح مطالب و توان علمی آنها شناخت کامل و کافی دارند، علیرغم تلاشهای علمی صورت گرفته، آنچنان به لحاظ اقتصادی تحتفشارند که باوجود عرق ملی و عشقی که به کشور دارند، به مهاجرت فکر میکنند. مدتهاست موج مهاجرت تنها به کشورهای درجه یک اروپایی محدود نمانده و اگر در گذشته اساتید به کشورهای درجه یک اروپایی مهاجرت میکردند، اکنون حاضرند به جوامع درجه سه اروپایی هم بروند که یک عامل آن به مسائل اقتصادی برمیگردد. از سال ١٣٩٠ بهبعد هیچگاه رشد حقوقی اساتید بهاندازه تورم نبوده و هرسال وضعیت بدتر میشود. خودم را مثال میزنم که سال ١٣٩٤ وقتی فارغالتحصیل شدم و به کشور برگشتم، حقوق و مزایای یک استاد در ایران ٢ هزار دلار بود و پیشازاینکه برگردم، به من پیشنهاد دادند بمانم و دو برابر این حقوق را دریافت کنم، با این حال ترجیم دادم با حقوق کمتری در کشور خودم خدمت کنم. اما امروز حقوق یک استادیار پایه یک کمتر از ٣٠٠ دلار است. چندی قبل یکی از اساتیدی که بهتازگی استخدام شده، عنوان میکرد وام خرید مسکن اعضای هیئت علمی دانشگاههای وابسته به وزارت علوم یک میلیارد تومان است و درحالی اقساط ماهانه آن ٢٠ میلیون تومان است که فقط ١٨ میلیون تومان حقوق میگیرد! اگر این استاد تمام حقوقش را پسانداز کند، بازهم قادر نیست این قسط را بپردازد. از سوی دیگر با مبلغ یک میلیارد تومان در شهرهای کوچک و حتی روستاها نیز نمیتوان خانهای پیدا کرد. این مسائل نشان میدهد که مسئولان ما درک درستی از شرایط ندارند. البته سوای دلایل اقتصادی که در جای خود بسیار مهم است، گاهی وزارتخانه علوم طرحهایی ارائه میدهد که بسیار عجیب است و این موارد نیز روند سرخوردگی را تشدید میکند. بهعنوان مثال در دوره وزیر پیشین طرحی را تحت عنوان پایههای تشویقی ارائه دادند. من بهعنوان دانشیار پایه ١۵ با حدود ٧٠ مقاله توانستم یک پایه بگیرم، که آن هم حدود ٧٠ هزار تومان حقوقم را افزایش داده، بنابراین چنین مبالغی زندگی یک استاد را تغییر نمیدهد. تا پیش از شهریور امسال میخواستم مقالهای را در یکی از نشریات دانشگاه آزاد چاپ کنم؛ هزینه چاپ مقالهام ٣٠٠ هزار تومان بود. از اول مهرماه این مبلغ ٣ میلیون تومان شده است. یعنی 10 برابر افزایش پیدا کرده. درحالی که اگر بخواهم مقاسلهای را در یک نشریه خوب چاپ کنم، هزینه چاپ آن حداقل هزار دلار است. این هزار دلار حقوق سه ماه من است. با این وضعیت نمیتوانیم همگام با جامعه جهانی رشد کنیم.
گفته شده برای سال آینده قرار است افزایش حقوق ٢٠ درصد باشد، حال اینکه ٢٠ درصد جوابگوی تورم 49.5 درصدی نیست. سال بعد هم با شرایطی که پیشبینی شده، نرخ تورم بیشتر خواهد بود. لذا هرسال داریم قدرت اقتصادی جامعه علمی را پایینتر میآوریم. برخی از دوستان ما در سایر کشورها برای انجام کار علمی و تهیه هر مقاله ٣ هزار دلار پاداش میگیرند. در صورتی که این مبلغ برای ما ٣٠٠ هزار تومان است که تازه پس از یک سال پرداخت میشود و این موارد زمینهساز مهاجرت است. تصور نکنیم اساتیدی که ماندهاند توانایی رفتن ندارند، میتوانند بروند اما بسیاری از اساتیدی که با شرایط حال حاضر دارند میجنگند و تلاششان برای ماندن است، به دلیل وابستگیهای خانوادگی و عرق ملی تمایلی به رفتن ندارند. البته مشخص نیست تا چه زمانی توانایی جنگیدن با مشکلات اقتصادی را خواهند داشت.
استادان دانشگاه اگرچه ١٠ تا ١٢ ساعت تدریس موظفی دارند، ولی ٤٠ ساعت در هفته در دانشگاه محل خدمتشان حضور دارند، و این به معنای حضور تماموقت است. علاوه بر اینها زمانی را هم باید برای کارهای پژوهشی، مطالعه پایاننامه و پروپزال دانشجویان و اصلاح مقالات صرف کنند، به این مفهوم که فعالیت پژوهشی اساتید خارج از آن فضای ٤٠ ساعت فعالیتی است که در محیط دانشگاه تعریف میشود. از این نظر میتوانیم بگوییم اساتید ما بهصورت تماموقت فعالیت میکنند، بااینوجود یک استاد تمام دانشگاه ما، با 30 سال سابقه کار و٦٠ پایه تشویقی، بهاندازه یک نیروی حراست وزارت نفت با مدرک دیپلم یا زیردیپلم حقوق دریافت نمیکند. بنابراین یک پروفسور تمام دانشگاه ما که در جامعه علمی کاملا شناخته شده است با یک نیروی حراست در وزارت نفت از نظر دریافت حقوق و مزایا کاملا با یکدیگر متفاوتاند و این معضل بزرگی است. در گذشته، اساتید دانشگاه، قشر مرفه و جزء دهکهای هشتم، نهم و دهم بودند اما در حال حاضر اساتید جزء دهکهای پنجم به پایین هستند!
البته در اینجا مشکل تغییر قوانین هم مطرح است که هر دوره با تغییر وزرای علوم، معاونین آموزشی و پژوهشی، آيین نامهها و قوانین جدیدی در دستور کار قرار میگیرد که واقعا خسته کننده است. این تغییر قوانین و آيین نامهها تحولی را ایجاد نکرده است.
برخی از صاحبنظران قائلاند به اینکه پدیده مهاجرت استادان دانشگاه محدود به اساتید تراز اول و افرادی بسیار فعال از نظر پژوهشی است؛ چرا که کشورهای خارجی استادان درجه دوم و سوم را استخدام نمیکنند، بنابراین در کشور ما اساتید درجه دوم وسوم جایگزین اساتید تراز اول خواهند شد و این موضوع رشد علمی ما را تضعیف میکند، شما اساسا با چنین اظهارنظری موافقید؟
با این نظر و تحلیل موافق نیستم. ما سالیان سال آزمایشگاه و دانشجو در اختیار اعضای هیئت علمی قرار دادهایم و اینها به لحاظ علمی برای کشور وزنهاند و در این تردیدی نیست، طبیعتا در شرایط اضطراری که اینها کشورها را ترک کنند، مجبوریم اساتید دیگری را جایگزین کنیم اما با موضوع درجهبندی موافق نیستم. اینکه میگویید اساتید درجه دوم جایگزین درجه اولها میشوند، چنین چیزی نیست. قاعدتا اساتید ما در تجربه و توان کاری متفاوت هستند و به لحاظ پژوهشی و حتی ظرفیت آموزشی میتوان این را مطرح کرد که برخی استادان تجربه کمتر و توان پژوهشی پایینتری دارند، اما اساسا درجهبندی و طرح آن غلط است. ضمن آنکه معتقدم جای خالی اساتید باتجربه و برجسته ما حس میشود و باید برای این مسئله چارهاندیشی کرد، چون این موضوع روند علمی را در کشور و در جامعه بینالمللی تضعیف میکند و بهاینترتیب رنکینگ دانشگاهها و جایگاه علمی ما تغییر خواهد کرد. وقتی شما بخشی از اساتید خود را به هر دلیلی ازجمله به دلایل مهاجرتی از دست میدهید، فقط نباید به لحاظ کمی به موضوع نگاه کنید، چون از نظر کیفی توان بیشتری از جامعه گرفته شده است. اگر تصور کنید که ٢۵ درصد اساتید مهاجرت کرده باشند (البته مشروط به اینکه چنین رقمی صحیح باشد) اینها ۵٠ درصد توان کیفی ما را تشکیل میدادند، بنابراین جایگاه علمی ما نیز به همین نسبت تغییر میکند.
چقدر القای حس ناامیدی در جامعه که از سوی برخی جریانات به عمد دنبال میشود، در ترغیب اساتید به مهاجرت اثرگذار بوده است؟
ببینید تردیدی نیست که برخی عامدانه حس ناامیدی را ایجاد و القا میکنند و با شما هم نظرم. درواقع عدهای از یکطرف با سیاهنمایی شرایط، قصد جذب و مهاجرت قشر تحصیلکرده ایران را دارند و از سوی دیگر ادعا میکنند که وضعیت مهاجرت نخبگان و نیروی انسانی باکیفیت به مرز بحران رسیده است. اما در مقابل این سیاه نماییها، ما چه شرایط امیدوار کنندهای را فراهم کردهایم؟ اگر قرار باشد اساتید امیدوارم باشند و درنقطه مقابل، این حس امید به آینده را در دانشجویان تقویت کنند، باید اقداماتی از سوی مسئولان انجام شود. مسئولان ما چه اهداف و چشماندازی برای بهبود وضعیت اقتصادی دارند، وقتی هر سال شرایط معیشتی بغرنجتر میشود، چگونه میتوان امیدوار بود و امیدوار کرد. اگر مسئولان اعلام میکردند دوران کنونی، دوره تغییر و تحولات و ریاضت اقتصادی است و طی ۵ تا ١٠ سال آینده شرایط تغییر خواهد کرد، آنگاه چشمانداز روشن بود و همه امید خود را حفظ میکردند، در این صورت عدهای نمیتوانستند عامدانه القای ناامیدی کنند. ولی مسئولان ما اینگونه عمل نکردهاند و حتی سیاستها و اسناد بالادستی را دولتها برحسب سلایق خودشان اجرایی میکنند. یک روز دولتی بر سر کار میآید که اعتقادی بهاقدامات علمی در سطح بینالمللی ندارد و روز دیگر، دولت بعدی، اساتید را به انجام رقابت بینالمللی ترغیب میکند، اما چنانچه بهدنبال بینالمللیسازی هستیم، باید برنامه و توانمان را در همان سطح در نظر بگیریم. درحالی که برنامه مدون و چشماندازی نداریم و نمیدانیم طی10سال آینده جایگاه اعضای هیئت علمی ما چگونه خواهد بود. اگر قرار است با همین روند پیش برویم، سالانه ۵ درصد اساتید از کشور خارج میشوند. گاه شنیدهایم برخی مسئولان عنوان میکنند باید اساتیدی که مهاجرت کردهاند را به داخل کشور بازگردانیم ولی چگونه میتوان استادی که ماهانه 10هزار دلار دریافت میکند را ترغیب کرد که با حقوق ٣٠٠ دلاری در ایران زندگی کند. آن هم در شرایطی که از ابتدای سال تاکنون تغییرات زیادی در نرخ کالاها صورت گرفته و قدرت خرید اساتید ما در نهمین ماه سال به نسبت اول سال کمتر شده است! بنابراین کسانی که ماندهاند دلایل خاص خودشان را دارند. نگوییم که اینها نمیتوانند بروند، اتفاقا اینها رزومههای بسیار قوی و دعوتنامههای متعددی از کشورهای مختلف دارند، اما به دلایل زیادی ترجیح دادهاند بمانند.
مباحث اجتماعی و مسائلی نظیر فیلترینگ چطور، این موضوع چقدر در افزایش رغبت اساتید برای مهاجرت اثرگذار بوده است؟
بحث فیلترینگ حتی فیلترینگ سایتهای علمی بسیار آسیب زننده است و ما برای انجام پژوهش و تحقیق وابسته به اطلاعات هستیم تا بتوانیم بهعنوان خوراک اولیه پژوهش خود از این اطلاعات استفاده کنیم. طبیعتا باتوجه به فیلترینگ و سرعت اینترنت قادر به دریافت دادهها نیستیم و حتی برخی از سایتهای علمی فیلتر نیستند اما مدتی بعد، پس از مراجعه مجدد، میبینیم فیلتر شده است. حقیقت امر این است که چنین مسئلهای دسترسی به دادهها و اطلاعات را دشوار کرده است و این سختی دستیابی به دادهها باعث شده رشد علمی ما کُند شود. البته فیلترینگ از دو سو مطرح است. از یک سو، فیلترینگ توسط مسئولان خودمان اعمال شده و از سوی دیگر نشریات خارجی وقتی مقاله یا پژوهشی توسط پژوهشگر ایرانی ارائه میشود، علیرغم کیفیت خوب آن، بهسختی چاپ میکنند اما اگر همان پژوهش و مقاله را با نام استادی از کشور دیگری ارسال کنیم، بهسرعت منتشر میشود. این نشان میدهد در جامعه بینالمللی هم مسئله فیلترینگ وجود دارد و در مورد پژوهشها و مقالات اساتید ایرانی بسیار سختگیرانه عمل میشود. در داخل کشور هم که فیلترینگ برقرار است و بسیاری از سایتها را یا خودمان تحریم و فیلتر کردهایم و یا اینکه آنها ما را فیلتر کردهاند. که هر دوی این موارد سرعت علمی ما را کُند و عاملی برای مهاجرت بوده است.
به عنوان سخن پایانی، تبعات مشکلات معیشتی و سرخوردگی اساتید دانشگاهی چیست؟
پیامدهای متعددی به همراه داشته و وضعیت نامناسب معیشتی اعضای هیئت علمی از دو جهت آسیب جدی به دانشگاه و دانشگاهیان وارد کرده است؛ از یک سو وقتی عضو هیئت علمی به لحاظ معیشتی تأمين نباشد و در مقدمات روزمره خود دچار مشکل باشد، نهتنها در زندگی فردی و خانوادگی با مشکل مواجه میشود، بلکه حداقل زمینه لازم برای پژوهشهای نوآورانه و اثربخش را از بین رفته میبیند و نتیجه آن افول رتبه علمی بینالمللی کشور و کاهش تأثيرگذاری اعضای هیئت علمی وزارت علوم در جامعه و صنعت است. از سوی دیگر روی رغبت جامعه برای رسیدن به کرسی هیئتعلمی هم اثرگذار بوده، بهطوریکه فراخوان جذب هیئت علمی از سوی وزارت علوم نسبت به سالهای گذشته ریزش قابلتوجهی دارد. چندین سال است که در دانشگاههای مطرح و تراز یک ما برای جذب استاد هیئت علمی در رشتههای استراتژیک نظیر پتروشیمی متقاضی وجود ندارد لذا در سالیان آینده تربیت استادان خوب و جایگزین کردن آنان با اساتید تراز اول زمانبر خواهد بود. شاید استادی که ما بهعنوان استادیار پایه یک استخدام میکنیم، حداقل به10 تا 12 سال زمان نیاز دارد تا بتواند خودش را به روز کرده و با تراز جهانی رقابت کند. اگر در این ده دوازده سال بتوانیم سایر مشکلات را از سر راهش برداریم و او بتواند خودش را همراه و همگام کند، به آن سطح برسد. ولی اگر روزبهروز مشکلاتش بیشتر شود، ناامید و سرخورده خواهد شد و وارد حیطه دیگری میشود. کار علمی و پژوهشی نیاز به تمرکز بسیار بالایی دارد و این تمرکز هم مستلزم برقراری آرامش و ثبات اقتصادی است. وقتی استاد ما نگران معیشت، اقساط وام و ودیعه مسکن باشد، آن تمرکز ذهنی لازم را نخواهد داشت. اگر میخواهیم از مهاجرت اساتید و پیامدهایش جلوگیری کنیم، باید مشخص شود که وضعیت اعضای هیئت علمی ما در پنج سال آینده چه خواهد بود، شخص وزیر چه برنامهای برای بهبود وضعیت معیشتی اساتید دارند و قرار است طی ۵ سال آینده اساتید ما در چه جبههای فعالیت کنند، در حال حاضر بسیاری از رشتههای ما فقط در دانشگاههای دولتی تعطیل شده است. در سالیان آینده اگر با همین فرمان پیش برویم، نخبگان را در بسیاری از رشتهها نخواهیم داشت. ما نیاز داریم که سند و چشماندازی برای اعضای هیئت علمی تهیه و تدوین کنیم که مشخص باشد جایگاه این اعضا در ۵ تا ١٠ سال آینده کجاست. این مشکل اقتصادی را هم باید درمان کرد، درمان ابتدا با تثبیت است. اگر میخواهیم شرایط اقتصادی اعضای هیئت علمی را در همین سطحی که هست نگه داریم، حداقل کاری که میتوانیم انجام دهیم، این است که بهاندازه تورم، مزایای اقتصادی رشد کند. ما در جامعهای زیست میکنیم که قیمت خودرو بهصورت فصلی ٢٠ تا ٣٠ درصد افزایش پیدا میکند، اما حقوق اعضای هیئت علمی سالانه ٢٠ درصد بهصورت ریالی افزایش مییابد، در صورتی که مواد اولیه آزمایشگاههایی که مورد استفاده اعضای هیئت علمی است به دلار است و برای چاپ مقاله باید دلاری هزینه کنند. بنابراین هزینههایشان به دلار، و دریافتیشان به ريال است. آستانه تحمل جامعه ما نهتنها در مورد اعضای هیئت علمی بلکه در مورد سایر افرادی که درآمد ثابت دارند، پایین آمده و به لحاظ اقتصادی بهشدت در تنگنا هستند.
استادان دانشگاه مادیگرا نیستند اما باید برای بهبود معیشت و تهیه مسکن آنان چارهاندیشی کرد. در حال حاضر وضعیت به نحوی است که هیچکدام از اساتید شهرستانی تمایل ندارند در دانشگاههای تهران تدریس کنند، به این دلیل که امکان تهیه مسکن را ندارند و قادر نیستند با حقوق و مزایایی که دریافت میکنند، اجارهبهای خانهای ٦٠ تا ٧٠ متری را تأمين کنند. این نشان میدهد که متأسفانه مسئولان ما نیاز اساتید به معیشت و مسکن را برطرف نکردهاند. اگر ارادهای وجود داشته باشد، میتوان به این نیاز پاسخ داد، دانشگاههای ما فضاهای بسیار زیادی در بخش کارگاهی در اختیار دارند که میتوان در این فضاها با مشارکت وزارت راهوشهرسازی واحدهای سازمانی ساخت، تا حداقل در دورانی که مشغول به فعالیت هستند بتوانند از این واحدها استفاده کرده و دغدغه مسکن نداشته باشند. و بعدهم سعی کنیم طرحهای معیشتی حداقل متناسب با تورم ارائه و وضعیت را تثبیت کنیم.
اساتید ما با جان و دل زحمت میکشند و عاشق کشورشان هستند. باید قدردان زحمات آنان بود. شاید بسیاری از ما شهید شهریاری را نمیشناختیم و اصلا از اقدامات ایشان مطلع نبودیم، تازه پس از شهادت ایشان متوجه شدیم که چه نخبهای را از دست دادهایم، درحالی که دنیا ایشان را کاملا میشناخت. ما مشابه ایشان، افراد بسیار زیادی داریم، که باید از ظرفیتشان استفاده کرد و نباید اجازه داد بهراحتی از کشور خارج شوند. اساتید دانشگاه مطالبات معقولی دارند، و همانند بازیکنان فوتبال بهدنبال درآمدهای میلیاردی و قراردادهای دلاری نیستند اما یکسری خواستههایی دارند تا بتوانند چرخ زندگی را بچرخانند، در این صورت، سرعت چرخه علم هم بیشتر شده و روزبهروز شاهد افتخارات علمی بیشتری در سطح بینالمللی خواهیم بود.