صدور فرمان جنگ از کاخ سفید چه تأثیری بر پرونده جنگ اوکراین خواهد گذاشت؟
از صلح حداقلی تا جنگ حداکثری

فخرالدین اسدی
تحلیلگر حوزه روابط بین‌الملل 

 صدور دستور استفاده از موشک‌های آمریکایی و اروپایی در عمق استراتژیک روسیه، مولد بحران‌های مزمن و دامنه‌داری در صحنه جنگ اوکراین و فرامتن آن بوده است. تغییر رسمی دکترین هسته‌ای روسیه و خیز این کشور جهت هدف قرار دادن گسترده‌تر کی یف و خارکف ازجمله این تبعات محسوب می‌شود. جمهوری‌خواهان آمریکا می‌گویند اقدام اخیر بایدن، در راستای تخریب بازی دولت ترامپ در قبال جنگ اوکراین و تصاعد بحران در حوزه اروپای شرقی و حیاط خلوت روسیه است. کامالا هریس در جریان رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری پنجم نوامبر تأکید کرده بود که در صورت پیروزی در انتخابات، روند کنونی در اوکراین ( حمایت از استمرار جنگ) را ادامه خواهد داد بااین‌حال اصرار دموکرات‌ها بر ادامه جنگ اوکراین تبدیل به یکی از پاشنه آشیل‌های انتخاباتی آن‌ها شد. اکنون، دموکرات‌ها قصد دارند قبل از خروج از کاخ سفید، با بسط دامنه جنگ و درگیر سازی بیشتر  کی یف و مسکو، مدیریت مذاکرات آتش‌بس احتمالی را از سوی دولت بعدی آمریکا، یعنی دولت ترامپ، سخت و دشوار سازند.
 نبرد فرامتنی بر سر پیش‌فرض‌ها
سردرگمی راهبردی اعضای ناتو در قبال نحوه مواجهه با جنگ اوکراین محرز و مشخص است. مصادیق این سردرگمی خود را در مواضع آشکار اعضای پیمان آتلانتیک شمالی نشان داده است.جایی که آلمان و مجارستان نمی‌توانند نگرانی خود را در قبال کنترل ناپذیر شدن ابعاد عملیاتی و تبعی تشدید جنگ کتمان کنند. اظهارات اخیر اولاف شولتس، صدراعظم سرزمین ژرمن‌ها مبنی بر لزوم خویشتن‌داری طرفین ( کی یف و مسکو) در میدان نبرد ، انعکاسی از همین نگرانی است. در مقابل، فرانسه، انگلیس و آمریکا با ارائه مجوز استفاده از موشک‌های میان برد و دوربرد ارسالی خود به اوکراین در خاک روسیه، قمار پرخطر و سختی را باهدف بر هم زدن موازنه جنگ آغاز کرده‌اند.بسیاری از استراتژیست‌های غربی هشدار داده‌اند که چنین موازنه‌ای درنهایت ( به سود غرب) شکل نخواهد گرفت و فراتر از آن، روس‌ها را وادار به تحمیل ضربات سهمگین‌تری به اوکراین و حتی گسترش نبرد به کشورهای دیگر می‌سازد. 
آنچه اکنون در فرامتن جنگ اوکراین خودنمایی می‌کند، جدال بر سر ثوابت میدانی، راهبردی و لجستیک است. پایگاه  نشنال اینترنست در تحلیلی به قلم آرکادی موشس ، مدیر برنامه تحقیقاتی روسیه در مؤسسه امور بین‌الملل فنلاند می‌نویسد:
« در بررسی سناریوهای مختلفی که چگونه این کار می‌تواند انجام شود، تحلیلگران در ایالات‌متحده و اروپا بیشتر بر تضمین‌های امنیتی و کمک‌های اقتصادی که باید به اوکراین ارائه شود، یا بر اهرم‌هایی که غرب می‌تواند به کار گیرد تا کی‌یف را به پذیرش یک توافق اجتناب‌ناپذیر متقاعد کند، تمرکز دارند. به نظر می‌رسد که دیپلمات‌های غربی، که احساس خستگی از جنگ در جوامع خود را درک کرده‌اند، این موضوع را مفروض داشته‌اند که چنین احساسی در روسیه یا به طور خاص در کرملین نیز وجود دارد.»
 رمزگشایی از قمار نظامی کاخ سفید 
رمزگشایی از این عبارات، چندان دشوار نیست. غرب ریسک‌پذیری اخیر خود را بر مبنای پیش‌بینی بازی روسیه در آینده ، آن‌هم ناظر بر خستگی روس‌ها از فرسایشی شدن نبرد تعریف کرده‌اند. اما چنین پیش فرضی با مواضع صریح و عملیاتی مسکو درصحنه جنگ و معادلات بیرونی و پیرامونی آن سنخیتی ندارد. ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف، هر دو تأکید کرده‌اند که کنشگری اخیر غرب، با واکنش‌هایی غیرقابل‌پیش‌بینی و غافلگیرکننده از سوی کاخ کرملین مواجه خواهد شد. تبدیل جنگ روسیه-اوکراین به جنگ روسیه-ناتو تا قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اخیر و پیروزی ترامپ، خط قرمز واشنگتن و دیگر اعضای پیمان آتلانتیک شمالی محسوب می‌شد، اما اکنون بایدن در هفته‌های پایانی حضور خود در کاخ سفید، رسما از این خط قرمز خطرناک عدول کرده است. سؤال اصلی اینجاست که اگر پیش‌فرض‌های راهبردی و محاسباتی غرب در جنگ اوکراین
 ( خصوصا در قمار نظامی-امنیتی اخیر) ابطال شود، هزینه‌های ناشی از تبدیل یک جنگ دوجانبه به نبردی مزمن و چندجانبه را چه کسی پرداخت خواهد کرد؟!
 گذشت زمان به سود کیست؟
سؤال مهم دیگر، معطوف به مؤلفه‌ای مهم تحت عنوان «گذشت زمان»است. رسانه‌های غربی اذعان کرده‌اند که در حال حاضر، ولادیمیر پوتین با اعتمادبه‌نفس تصور می‌کند که گذشت زمان به سود اوست. گسترش دامنه تصرفات روس‌ها در منطقه دونباس و متعاقبا، تسلط آن‌ها بر بخش مهمی از جبهه کورفسک( محل نبرد مسکو و کی یف در خاک روسیه)، چنین باوری را در کاخ کرملین تقویت کرده است. در چنین شرایطی منتقدان رویکرد کنونی مثلث پاریس-واشنگتن -لندن این دغدغه مهم را مطرح می‌سازند که اساسا آن‌ها بر چه اساسی دست به چنین ریسک بزرگی زده‌اند؟ 
 از صلح حداقلی تا جنگ حداکثری
گزاره‌هایی که این روزها در میان تحلیلگران غربی دست‌به‌دست می‌شود، در فاصله و بازه‌ای میان صلح حداقلی و جنگ حداکثری تعریف‌شده است:قطعا حتی اگر ترامپ در رأس معادلات سیاسی واشنگتن قرار گیرد و به قول خود، معامله‌ای را جهت پایان دادن به جنگ میان پوتین و زلنسکی شکل دهد، این صلح و آتش‌بس شکننده ( حداقلی) خواهد بود.شواهد میدانی و فرامتنی نشان می‌دهد که ما با یک صلح فراگیر ، حداکثری و تضمین‌شده در جنگ اوکراین مواجه نخواهیم بود. در مقابل، اگر جنگ میان روسیه و اوکراین ادامه پیدا کند ، ماهیت این نبرد راهبردی ، حداکثری و پیش‌بینی‌ناپذیر خواهد بود. مانور عناصر غافلگیرکننده و ناگهانی  در این آوردگاه ، کاملا قابل حدس است. بنابراین، ما با جنگی حداکثری ( گسترده‌تر از وضعیت کنونی) مواجه خواهیم بود.تحقق گزینه‌های میانی در این معادله 
چند مجهولی تقریبا ناممکن است. بستر جنگ در قالب و چارچوبی تعریف‌شده که امکان تحقق راهکارهای میانی را تا حدود زیادی دشوار می‌سازد. روسیه توانایی خود را برای جنگ، ازجمله جنگ فرسایشی، حفظ کرده است و در برخی زمینه‌ها حتی آن را افزایش داده است.در مقابل، زلنسکی در کسوت سیاستمداری مستقل در این معادله ایفای نقش نمی‌کند و حیات وی ، کاملا وابسته به استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی است که ناتو و در رأس آن آمریکا در قبال صحنه نبرد تعریف می‌کند.