نقطه اتصال تروریسم آمریکایی و تکفیری

آنچه امروز در حلب می‌گذرد، نقطه ای‌است که برخلاف آنچه تصور می شد،ترسیم مختصات آن چندان دشوار نیست! تروریسم آمریکایی و صهیونیستی، در کسوت پشتیبان اصلی تروریست‌های تکفیری در حلب ایفای نقش نموده و ترکیه نیز در این معادله خونین، به‌جای صیانت از امنیت منطقه به بازی در زمین واشنگتن و تل‌آویو مشغول است. 
چندی پیش، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات‌متحده اعلام کرد  که کشورش حدود ۱۵۰ میلیون دلار برای بازسازی به مناطقی که در سوریه و عراق از دست گروه داعش آزاد شده‌اند، کمک خواهد کرد. او که در نشست وزیران امور خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به میزبانی عربستان سعودی در ریاض شرکت کرده بود، تصریح کرد که «خوشبختانه داعش دیگر هیچ منطقه‌ای در جهان را کنترل نمی‌کند، هرچند که همچنان قدرت خود را در آفریقا، آسیا و خاورمیانه حفظ کرده است.»
ادعای مقامات دولت دموکرات بایدن مبنی بر اختصاص میلیون‌ها دلار برای مبارزه با تروریسم تکفیری ساخته‌وپرداخته دست خود، نقطه آشکارساز یک بازی خطرناک امنیتی دیگر در منطقه است! این بازی خطرناک در سال ۲۰۱۱ میلادی در بحبوحه بیداری اسلامی طراحی شد، اما به‌واسطه جانفشانی رزمندگان مقاومت در مواجهه با تروریسم تکفیری وابسته به آمریکا و رژیم اشغالگر قدس به نتیجه نرسید. اکنون بار دیگرآمریکا به بهانه «بازسازی مناطق تحت اشغال قبلی داعش»، پروسه «بازتعریف تروریسم تکفیری» را از فاز غیرعلنی وارد فاز آشکار ساخته است! آنچه امروز در حلب، آن‌هم بلافاصله پس از آتش‌بس در لبنان می‌گذرد، نشان‌دهنده همین حقیقت است.  از همان زمان اعلام کمک‌های واشنگتن ، مسجل بود که کمک‌های مالی آمریکا از طریق سازمان ملل به گروه‌های مخالف بشار اسد و تروریست‌های تکفیری  واگذار شود. این کمک‌ها، نه‌تنها صرف مبارزه با تروریسم  و بازسازی سوریه نداشته،  بلکه در خدمت خلق بحرانی دیگر در حوزه شامات قرارگرفته است. بی‌دلیل نیست که آمریکا 7 سال  پس از نابودی خلافت خود خوانده داعش، به فکر بازسازی مناطق جنگ‌زده در سوریه و عراق افتاده است. واشنگتن درصدد پمپاژ پول جدید به گروه‌های مخالف حکومت سوریه با هدف بازتولید خشونت در این کشور پرداخته است. در این معادله، نمی‌توان نقش آنکارا وتل آویو را نادیده انگاشت. 
نکته دیگر،  مربوط به رویکرد کلان آمریکایی‌ها در قبال  «ناامن‌سازی مزمن منطقه» است. درست در سال ۲۰۰۶ میلادی، زمانی که تنها سه سال از اشغال عراق توسط دولت جرج واکر بوش سپری می‌شد، جو بایدن، رئیس‌جمهور کنونی آمریکا در کسوت سناتور ایالت دلاور در سنای آمریکا، طرح موسوم به «فدرالیزه کردن عراق» را به عنوان پیش درآمدی بر طرح کلان‌تری به نام «تجزیه عراق» روی میز استراتژی‌ها و آینده‌پژوهان حوزه سیاست خارجی ایالات‌متحده قرارداد. بایدن معتقد بود که می‌توان بر اساس مؤلفه‌های قومیتی و مذهبی، عراق را به سه کشور بر اساس هویت کُردی، شیعی و سنی تقسیم کرد. فراتر از آن، جو بایدن معتقد بود که می‌توان طرح تجزیه عراق را به مبنایی برای تجزیه کل منطقه و جهان اسلام تبدیل کرد، به‌گونه‌ای که «قومیت و مذهب» در خدمت «نقشه ژئوپلیتیکی مطلوب آمریکا» در غرب آسیا، شمال آفریقا و شبه‌قاره هند درآید! اکنون بایدن به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، معتقد است که خلق بحران‌های مزمن سیاسی و امنیتی در غرب آسیا، در گرو تثبیت بحران‌های امنیتی در سوریه و عراق است. ازاین‌رو، وی دست به هر کاری می‌زند تا پروسه «بازتعریف داعش» را عملیاتی سازد.در ا ین خصوص، میان بایدن و ترامپ تفاوتی وجود ندارد. 
نکته پایانی، به وجود سدی محکم به نام جبهه مقاومت در برابر آمریکا باز می‌گردد. اگرچه بازتعریف تروریسم تکفیری در قالب بازتولید خشونت‌های منطقه‌ای براساس الگوهای جدید، تبدیل به یک دستورالعمل کاری در حوزه سیاست خارجی آمریکا شده است، اما جبهه مقاومت این نقشه کلان، مؤلفه‌ها و پیش‌فرض‌های راهبردی و حتی جوانب تاکتیکی و عملیاتی آن را تحت رصد و تحلیل دقیق خود قرار داده است. بدیهی است که هر کجا جبهه مقاومت احساس نیاز کند، در حوزه عملیاتی نیز نسبت به دفع و خنثی‌سازی این نقشه شوم مقامات غربی و صهیونیستی اقدام خواهد کرد. با توجه به شکست اولیه آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی شرکای اروپایی آن‌ها مانند انگلیس، آلمان و فرانسه در تکمیل پروسه خلق وحمایت تروریسم تکفیری در منطقه، ، این بار نیز شکست سخت‌تری در انتظار آن‌ها خواهد بود.