تأکید رهبر انقلاب بر نقش «جوانان غیور» سوری، نشان از نیاز این کشور به شکل‌گیری هسته‌های مردمی و خودجوش مقاومت دارد
تولد مقاومت مردمی چهره‌پرداز آینده سوریه

جواد شاملو
 آرام‌بخش، وحدت‌آفرین، فصل‌الخطاب، روشن‌کننده؛ صادقانه. خطابه رهبر انقلاب همان چیزی بود که انتظارش را داشتیم. پس از تحولات سوریه که همه را اعم از تحلیل‌گر و سیاست‌مدار را  غافلگیر کرد، تشنه بودیم که دستی گره ذهن‌مان را باز کند. گرهی که با خواندن و دیدن و شنیدن انبوه تحلیل‌ها هم باز نمی‌شد. چرا؟ به دلیل ویژگی خاص موضع‌گیری رهبر انقلاب. ایشان در ابتدای خطابه فرمودند که قصدشان تحلیل نیست، هدف تبیین است و ترسیم. تفاوت این سه در چیست؟ تحلیل چگونگی یک واقعه را شرح می‌دهد. تبیین جهتش را و جایگاهش را در میان نظام حق و باطل نمایان می‌کند. سوریه چگونه سقوط کرد؟ این نیاز به تحلیل دارد. این اتفاق در راستای مناقع کدام جبهه بود؟ این نیاز به تبیین دارد. همچنین ترسیم ناظر بر آینده است؛ همان آینده مبهمی که در گیر و دار اتفاقات بزرگ در ذهن ما پررنگ‌تر می‌شود. رهبر انقلاب با تبیین حوادث سوریه نشان دادند سقوط حکومت این کشور و اشغال آن توسط گروه‌های تکفیری و تروریستی مثل اغلب رخدادهای شومی که آرامش غرب آسیا را به هم می‌ریزد، حاصل یک طراحی آمریکایی-صهیونیستی بود و همچنین آینده سوریه، به دست جوانان غیور و مقاوم آن رقم خواهد خورد. این یعنی تبیین و ترسیم. تأکید رهبر گرامی بر نقش جوانان غیور سوری، بی‌اندازه مهم بود. سوریه در جبهه مقاومت از یک نظر تمایز داشت و آن اینکه پیوندش با این جبهه، بیشتر دولتی و ارتشی بود تا ملی و جوششی. حماس، جهاد اسلامی، حزب‌الله، حشدالشعبی و حتی انصارالله و حتی‌تر بسیج ایران، سازمان‌هایی مردمی و خودخواسته‌اند که حتی اگر در سیاست کشورهای‌شان دخالت مستقیم داشته باشند و یا مانند انصارالله اساسا گرداننده کشور باشند، خصلتی کاملا مردمی و خودجوش دارند. اما در مورد سوریه، بیشتر نظام این کشور بود که آن را به محور مقاومت پیوند می‌داد. می‌بینیم که حزب‌الله با این دایره وسیع از فعالیت‌ها و با وجود هماهنگی با دولت بیش و کم مستقل از دولت لبنان عمل می‌کند. همچنین است حشدالشعبی و دیگر گروه‌های مقاومت عراق همچون نجبا. خصلت این گروه‌های مردمی این است که آن‌ها برای حقوق نمی‌جنگند، ایمان و عشق آن‌ها را به صحرای جهاد کشانده است. همچنین آن‌ها آسیب‌پذیری ارتش‌های کلاسیک را ندارند؛ در چارچوب و قاعده‌ای نمی‌گنجدند و نبرد نامنظم و چریکی‌شان، مناطق تحت کنترل‌شان را برای دشمنانی که اهل این سرزمین‌ها نیستند تبدیل به باتلاق می‌گرداند. الگوی مقاومت در غرب آسیا یک الگوی بسیجی است و نیاز به جوانانی دارد آرمان‌خواه، متفکر، دین‌مدار و باایمان و ملی‌گرا که بتوانند همچون رزمندگان حماس، با شلوارهای سه‌خط جلوی دشمن ایستادگی کنند. ارتش‌های کلاسیک در معرض تخریب روحیه، ناامیدی، خستگی بر اثر فشارهای گوناگون معیشتی و اجتماعی و حتی خیانت هستند. در سوریه باید مقاومت بسیجی‌وار شکل بگیرد و وقتی این اتفاق رخ دهد، خواهیم دید که مشیت خدای رحمان، از شکست‌های ظاهری جبهه مقاومت نیز موفقیت‌هایی ماندگار خلق می‌کند. سوریه باید به جایی برسد که برای دفاع از خود، فقط متکی به بسیجی‌های ایرانی نباشد. مردم سوریه باید بدانند لطف ابرقدرت‌هایی همچون روسیه گاه هست و گاه نیست، مکر برخی «کشورهای همسایه» همیشه هست و اما یاری کشورهای باوفا همچون جمهوری اسلامی ایران، مشروط به همراهی خود آن‌هاست و این همراهی جز با مقاومت مردمی ممکن نمی‌شود.