مهار حداکثری جمهوری اسلامی ایران ، تبدیل به هدف و نقشه راه اصلی آمریکا و تروئیکای اروپایی شده و این مسئله، هرلحظه بیشازپیش در مواضع آشکار یا غیررسمی مقامات غربی ظهور و بروز مییابد. در ابتدا لازم است درک جامعی در قبال نقشه راه جاری غرب در تقابل مطلق با نظام و ملت ایران داشته و سپس، مهار این استراتژی و نقشه ضد ایرانی را در دستور کار قرار دهیم. نامه رسمی اخیر تروئیکای اروپایی خطاب به دبیر کل و شورای امنیت سازمان ملل متحد،نقطه آشکارساز فعالسازی مکانیسم ماشه علیه برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت محسوب میشود.برخی مدعی شدهاند چنین نامهای دارای اتقان (به لحاظ حقوقی) نبوده و صرفا سندی سیاسی با هدف هشدار به تهران به شمار میآید.بااینحال گردش کار و روند نگارش و ارسال نامه و مرجع و مخاطب آن،چنین ادعایی را مخدوش جلوه میدهد.نگارش این نامه،جزئی از یکروند ضد ایرانی باهدف انعقاد توافق جدید یا بازگشت خودکار تحریمهای چندجانبه شورای امنیت علیه ایران بوده و نباید از کنار آن بهسادگی عبور کرد. "متن اقدام" صورت گرفته از سوی تروئیکای اروپایی ناظر بر یک "فرامتن اقدام" تنظیمشده و آن ، شرایط جاری در منطقه و جهان است. انتشار این نامه هدفمند، باهدف قرار دادن تهران بر سر یک دوراهی صورت گرفته است :پذیرش مفاد یک توافق جامع که ابعاد گستردهتری نسبت به برجام ( و مسئله هستهای ایران ) داشته باشد یا قرار گرفتن در معرض فشار حداکثری. در جریان برگزاری مذاکرات اخیر میان معاونین وزارت خارجه ایران و سه کشور اروپایی در ژنو، هر سه دولت غربی تأکید کردهاند که نهتنها بازگشت به توافق هستهای سال 2015 امکانپذیر نیست، بلکه بند موسوم به "غروب آفتاب"نیز ازنظر آنها ابطالشده است. در مقابل، نمایندگان وزارت امور خارجه کشورمان نیز تأکید کردهاند که ایران هرگز به سطح و غنای غنیسازی مندرج در سند اصلی توافق هستهای ( 67/3 درصد ) باز نخواهد گشت و فراتر از آن، از مکانیسمهای طراحیشده در خصوص تضمین و راستی آزمایی توافق جدید کوتاه نخواهد آمد.ارسال نامه اخیر تروئیکای اروپایی به شورای امنیت سازمان ملل متحد، ناظر بر همان خواستههای آنها در حوزه دیپلماسی پنهان است:مهار حداکثری جمهوری اسلامی ایران در ابعاد هستهای، منطقهای و حتی موشکی.در چنین معادلهای باید فرامتن بازی مشترک آمریکا، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اتحادیه اروپا را هدف قرار داد و مانع از تطبیق مؤلفههای متنی و مصداقی با فرامتن نقشه ضد ایرانی مذکور شد. تأکید مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر لزوم "برهم زدن نقشه دشمن"و هدف قرار دادن ثوابت آن، بهوضوح نشان میدهد که توصیف و تحلیل ما از بازی دشمن، باید دقیق، هدفمند و معطوف به انهدام پیشفرضها و ثوابت آن باشد. زمانی که پیشفرضها و مؤلفههای ثابت ( که حکم استخوانبندی نقشه دشمن را دارند) هدف قرار داده شوند، بهطور طبیعی دیگر اجزای بازی دشمن نیز در هم خواهد شکست. قاعدهای که در برهه کنونی نیاز مبرمی در خصوص درک و عملیاتی سازی آن داریم.