مذاکرات هستهای چگونه منجر به اختلاف واشنگتن -تل آویو شده است
شکاف در جبهه دشمنان ایران
محمد بیات
تحلیلگر مسائل منطقه غرب آسیا
پیشرفت مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا اختلافاتی میان واشنگتن و تل آویو ایجاد کرده است که با توجه به حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، انتظار آن نمیرفت.
در دو دور اخیر مذاکرات هستهای، نتانیاهو و اعضای کابینه وی تلاش کردند تا بر روی روند گفتوگوها تأثیر منفی بگذارند و آن را به شکست بکشانند. به عنوان مثال برخلاف برنامه کاری از قبل اعلام شده نتانیاهو، روز دوشنبه هفتم آوریل 2025 نخست وزیر اسرائیل راهی واشنگتن شد تا درباره پروندههای متعددی، به ویژه آینده نظم خاورمیانه و مناقشه اتمی با ایران به بحث و تبادل نظر بپردازد. پیش از برگزاری دور دوم مذاکرات هستهای نیز «رون درمر»، وزیر امور استراتژیک و «داوید بارنیا»، رئیس موساد راهی رم شدند تا از مفاد مذاکرات ویتکاف- عراقچی باخبر شوند و در صورت نیاز بر روی آن تأثیر بگذارند. برهمین اساس در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا به موارد مطرح شده در جریان «بی بی» به واشنگتن و گزینههای پیشروی ترامپ در قبال پرونده ایران بپردازیم.
ابهام در روابط اسرائیل و آمریکا و غافلگیری نتانیاهو
آشکار شدن شکاف اطلاعاتی میان اسرائیل و ایالات متحده در موضوع ایران، یکی از موضوعات مورد مناقشه در مطبوعات صهیونیستی است. براساس اطلاعات منتشر شده، آمریکاییها برخی از تحولات مهم مربوط به ایران، به ویژه مذاکرات احتمالی با این کشور در عمان را از اسرائیلیها پنهان نگاه داشته بودند. البته نتانیاهو مدعی است که غافلگیر نشده و از قبل در جریان مذاکرات تهران- واشنگتن قرار داشته است. واکنش ناگهانی و توأم با بهت و حیرت بنیامین نتانیاهو در کنفرانس خبری مشترک با مقامات آمریکایی، هنگامی که صحبت از مذاکرات ایران و آمریکا در عمان به میان آمد، به وضوح نشان از غافلگیری وی و عدم اطلاع قبلی از این موضوع داشت.
این مسئله حاکی از آن است که علیرغم روابط نزدیک و راهبردی میان اسرائیل و آمریکا، دولت ایالات متحده در برخی موارد، به ویژه موضوعات مربوط به سیاست خارجی و امنیت ملی خود، رویکردی مستقل اتخاذ کرده و لزوما تمامی اطلاعات را به طور کامل با طرف اسرائیلی به اشتراک نمیگذارد. این پنهانکاری، به ویژه در موضوع حساسی همچون مذاکره با ایران، که از دیرباز مورد مخالفت شدید اسرائیل بوده است، میتواند نشانهای از تغییر رویکرد احتمالی آمریکا و یا حداقل وجود اختلاف نظر در میان مقامات آمریکایی در قبال ایران باشد.
نگاه تل آویو به توافق احتمالی ایران و آمریکا و مدل «لیبی»
بر اساس روایت «باراک راوید»، اسرائیلیها احتمال دستیابی به توافق میان ایران و آمریکا را بسیار بعید میدانند. با این حال در صورت وقوع چنین توافقی، مدل مطلوب اسرائیل برای آن «مدل لیبی» خواهد بود. این مدل به معنای برچیدن کامل و جامع برنامه هستهای ایران، نه صرفا توقف فعالیتهای هستهای اعلام شده، بلکه نابودی کامل زیرساختها و دانش فنی مربوط به چرخه تولید سلاح هستهای است. از دیدگاه اسرائیل، این برچیدن کامل باید شامل برنامه موشکی و فضایی ایران نیز بشود، چرا که این برنامهها از نظر فنی و تسلیحاتی با برنامه هستهای مرتبط بوده و میتوانند در توسعه و حمل کلاهکهای هستهای نقش داشته باشند.به بیان دیگر اسرائیل به دنبال آن است که از طریق فشار نظامی یا دیپلماتیک، ایران را به تسلیم کامل در برابر خواستههای خود وادار نماید و تمامی پتانسیلهای هستهای، موشکی و فضایی این کشور را به طور کلی نابود کند. این رویکرد حداکثری و تهاجمی اسرائیل نشان از نگرانی عمیق این رژیم از قدرتیابی ایران و تلاش برای حذف کامل هرگونه تهدید بالقوه از جانب این کشور دارد.
تلاش تل آویو برای گنجاندن پروندههای منطقه در مذاکرات
علاوه بر موضوع هستهای، رژیم تمایل دارد تا پروندههای منطقهای، به ویژه بحرانهای یمن و عراق، نیز در مذاکرات احتمالی میان ایران و آمریکا گنجانده شود. این درخواست اسرائیل نشان از دیدگاه کلانتر این رژیم به مذاکرات با ایران دارد. از منظر اسرائیل، مذاکرات با ایران نباید صرفا به موضوع هستهای محدود شود، بلکه باید به مسائل منطقهای و به ویژه نفوذ منطقهای تهران نیز بپردازد. تمرکز کنونی بر پروندههای یمن و عراق، که در حال حاضر صحنه تحولات مهم منطقهای هستند، نشان از تلاش اسرائیل برای بهرهبرداری از مذاکرات احتمالی به منظور تغییر موازنه قدرت در منطقه و تضعیف نفوذ ایران دارد. همچنین گنجاندن پروندههای منطقه در مذاکرات میتواند به تلآویو کمک کند تا اهداف راهبردی خود در منطقه، از جمله توسعه پیمان ابراهیم، عملیاتی ساختن کریدورهای موسوم به دالان اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا [1]و «آی 2 یو 2[2]» و ایجاد موازنه در برابر نفوذ چین در منطقه را پیش ببرد.
اظهارات ترامپ و تغییر در تحلیلها
اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر جریان داشتن مذاکرات میان ایران و آمریکا و برگزاری مذاکرات سطح عالی در روز شنبه 12 آوریل تحلیلهای قبلی مبتنی بر دادههای موجود را دچار تغییر و تحول نموده است. ترامپ همچنین در روز 22 آوریل اعلام کرد مذاکرات دو هفته اخیر با ایران «بسیار خوب» پیشرفته است. اگرچه طرف ایرانی این موضوع را تکذیب کرده و اعلام نموده است که مذاکرات احتمالی به صورت غیرمستقیم و با واسطه عمانیها انجام خواهد شد، نفس طرح این موضوع از سوی ترامپ و عدم تکذیب قاطع آن از سوی دولت آمریکا، نشان از وجود پتانسیل جدی برای گفتوگو و مذاکره میان دو کشور دارد.
این تحول به ویژه با توجه به سابقه رویکرد خصمانه ترامپ در قبال ایران و خروج وی از برجام، قابل توجه و حائز اهمیت است. به نظر میرسد که اظهارات ترامپ، حتی اگر با هدف فشار بر ایران و یا مقاصد سیاسی داخلی مطرح شده باشد، به هر حال نشان از باز شدن دریچهای جدید در روابط ایران و آمریکا دارد و میتواند زمینه را برای تغییرات بنیادین در سیاستهای دو کشور در قبال یکدیگر فراهم سازد. طی دو هفته اخیر نیز کفه ترازو اظهارات مثبت ترامپ در قبال ایران بیش از اظهارات منفی سنگینی کرده است.
تضاد منافع آمریکا و اسرائیل و گرایش به توافق
گزارشهای منتشر شده حاکی از وجود ارادهای در دولت آمریکا، فراتر از لابی اسرائیل و جناحهای جنگطلب، برای دستیابی به توافق با ایران است. این اراده، که احتمالا ناشی از درک منافع ملی آمریکا و تمایل به کاهش تنش در خاورمیانه و تمرکز بر چالشهای داخلی و رقابت با قدرتهای بزرگ جهانی است، با منافع و اولویتهای اسرائیل در قبال ایران در تضاد قرار دارد. در حالی که اسرائیل همچنان بر رویکرد فشار حداکثری و تغییر رژیم در ایران پافشاری میکند، به نظر میرسد که بخشی از حاکمیت آمریکا به این نتیجه رسیده است که رویکرد تقابل و جنگ با ایران نه تنها منافع آمریکا را تأمین نمیکند، بلکه میتواند هزینههای سنگینی را بر این کشور تحمیل نماید. مذاکره و توافق با ایران، خواسته های رژیم اشغالگر قدس را برآورده نخواهد ساخت اما میتواند به عنوان یک گزینه واقعبینانهتر و کمهزینهتر برای آمریکا در نظام بین الملل تلقی شود.