آموزش زبان؛ پلی مستحکم میان ایران و چین
دکتر مهدی ذوالفقاری
رئیس کانون زبان ایران
در دنیایی که مرزهای جغرافیایی روزبهروز رنگ میبازند، آنچه ملتها را از یکدیگر متمایز میکند، فرهنگ گفتوگو و درک متقابل است. گفتوگوی بین تمدنها صرفاً یک شعار نیست؛ بلکه ضرورتی است برای تداوم صلح، توسعه و همکاری جهانی.تمدن ایران و تمدن چین، دو میراثدار تمدنهای کهن شرق هستند؛ هر دو با تاریخی چند هزار ساله، با تاکید بر اخلاق، خانواده، خرد جمعی و دانشدوستی. این دو تمدن از طریق جاده تاریخی ابریشم، نه فقط کالا، بلکه اندیشه و معنا را با هم مبادله کردهاند. از چای و ابریشم گرفته تا واژههایی که در مسیرهای بازرگانی به فرهنگ فارسی راه یافتند.
بنابراین، تعامل امروز ما میان ایران و چین، در واقع ادامه مسیر دیرینهای است که ریشه در تعهد دو ملت به دانش و ارتباط دارد.در مسیر گفتوگوی بین تمدنها، زبان اصلیترین ابزار ارتباط است. هیچ تداوم فرهنگیای بدون زبان ممکن نیست. زبان چینی نه تنها زبانی کهن و پررمزوراز است، بلکه حامل یک نظام اندیشهای متفاوت از زبانهای هندواروپایی است؛ زبانِ تصویر، معنا و هماهنگی.امروزه که چین به عنوان یکی از قدرتهای فرهنگی و اقتصادی جهان مطرح است، شناخت این زبان، به معنای شناخت یکی از ستونهای تمدن معاصر است. یادگیری زبان چینی، تنها یادگیری نشانهها و حروف نیست، بلکه ورود به دنیایی از چندلایهگی مفاهیم و روشهای تفکر است.در کنار آن، یادگیری زبان چینی برای جوانان ایرانی فرصت کمنظیری است تا با مفاهیم فلسفه شرقی، ساختار جامعه چینی و روحیه تلاش و برنامهریزی مردم آن سرزمین آشنا شوند. این خود نوعی پرورش استعداد فرهنگی و بینالمللی است که در شرایط کنونی جهان، بسیار ارزشمند است.
در دنیای امروز، زبان دیگر صرفاً ابزاری برای ارتباط روزمره نیست؛ بلکه مجرای اصلی دیپلماسی عمومی و قدرت نرم محسوب میشود. کشوری که زبانش فراگیرتر باشد، مسیرهای بیشتری برای نفوذ فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در اختیار دارد. این اهمیت دوچندان است زمانی که سخن از زبان چینی، یعنی زبان دومین اقتصاد بزرگ و قدرتمند در حال ظهور جهان، به میان میآید.بر همین مبنا، آموزش زبان چینی در مدارس، نه یک فعالیت فوق برنامه، بلکه یک سرمایهگذاری استراتژیک بر روی نسل آینده است. این آموزش، به دانشآموزان ما این امکان را میدهد که در آینده، نه تنها مصرفکننده کالاها و خدمات چینی باشند، بلکه در گفتگوهای سطح بالا و تصمیمگیریهای جهانی، حضوری فعال و آگاهانه داشته باشند. دیپلماسی آموزشی، پلی است که شکافهای فرهنگی را پر کرده و تفاهم بینالمللی را تعمیق میبخشد.
نقش اقتصادی چین دیگر یک پیشبینی نیست؛ حقیقتی مسلّم در معادلات جهانی امروز است. این حضور پررنگ، نیازمند مهارتهای ارتباطی فراتر از صرف حفظ کردن کاراکترهاست. آموزش زبان چینی در مدارس ما باید بازتعریف شود تا بر مهارتهای ارتباطی نوین تأکید کند.ما باید از آموزش صرفاً گرامری و لغوی فاصله بگیریم و به سمت مهارتهای کاربردی و فرهنگی حرکت کنیم. دانشآموزان باید بتوانند در مذاکرات تجاری ابتدایی، فهمیدن لحنهای فرهنگی در کسبوکار و استفاده از پلتفرمهای دیجیتال چینی (که بخش عمدهای از اقتصاد دیجیتال جهان را تشکیل میدهند) مهارت یابند. این یعنی تغییر تمرکز از کتاب به مکالمه مبتنی بر سناریو و ارتباطات میانفرهنگی.
