معرفی کتاب‌هایی در مورد اشغال فلسطین

ماجرای یک غصب

گروه فرهنگی
یکی از عوامل غفلت از تبیین برخی حقایق علمی و تاریخی، نزدیک به بداهت بودن آن‌هاست. اموری که از شدت روشنی غیرقابل توضیح و تبیین می‌نمایند، فرصتی می‌شوند تا در جنگ روایت‌ها کاملا وارونه نشان داده ‌شوند. یکی از این موضوعات ماجرای غصب فلسطین توسط صهیونیست‌هاست. امروزه در ایران برخی واقعیت این ماجرا نمی‌دانند. این‌ها سوای افرادی‌اند که از روی کینه خود را طرفدار رژیم اشغالگر نشان می‌دهند و یا برای خودنمایی در شبکه‌های اجتماعی حماس را تروریست می‌دانند. این افراد اندک و بی‌اهمیت‌اند و نظر دادن برای آن‌ها نوعی بازی است. اما به غیر از این‌ها، ابهامات این ماجرا برای بخشی از مردم زیاد است؛ همین ابهامات باعث می‌شود شبهات اذهان را تحت تأثیر قرار دهد. کم نیست 75 سال؛ 75 سالی که از غصب فلسطین گذشته است. ماجرای فلسطین باید به روشنی تبیین شود. بسیاری از مردم حتی نقشه درستی ازغرب آسیا در ذهن ندارند، عقبه اعتقادی صهیونیسم را نمی‌دانند، تاریخ مقاومت فلسطین را نخوانده‌اند، ریشه‌های استعماری و بریتانیایی شکل‌گیری صهیونیسم برایشان مجهول است و سیاست‌های امروز این دولت جعلی را کسی برایشان نگفته است. درست است که صحنه فلسطین و صهیونیسم بدون این ا طلاعات هم تا حدی قابل درک است، اما ما با حمله بی‌امان رسانه‌های شبهه‌افکن و بازوی رسانه‌ای رژیم صهیونیستی هم مواجهیم. برای شناخت فلسطین و اسرائیل، این عرصه تمام‌عیار هماوردی حق و باطل، باید کتاب خواند، کتاب معرفی کرد و با اطلاعات مبتنی و مستند به کتاب با مردم سخن گفت. کتاب‌های فراوانی در مورد اسرائیل و فلسطین نوشته شده که ما در اینجا تنها به چند مورد محدود و مشهور اشاره می‌کنیم. یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها در مورد دیروز و امروز فلسطین اشغالی، کتاب «دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم» از نشر سایان است. این کتاب سر و شکل یک دایره المعارف دارد؛ پر از عکس‌های باکیفیت است و خواندن آن علاوه‌بر آنکه ما را زیر و بم دولت جعلی اسرائیل آشنا می‌سازد، یک سرگرمی دلچسب است. البته پیدا کردن این کتاب در حال حاضر قدری دشوار است. کتاب دیگر اثر مشهوری است که ما را با ریشه‌های تاریخی پیدایش اسرائیل آشنا می‌کند اما منحصرا در مورد اسرائیل نیست. «صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد» به ما نشان می‌دهد چگونه جنگ جهانی اول که جنگ قدرت‌های استعمارگر بود و رفتارهای استعماری بعد از آن، زمینه‌ساز شکل‌گیری این دولت غاصب شد. زیرعنوان این کتاب «سقوط امپراتوری عثمانی و خلق خاورمیانه معاصر» است و خواندن برای آن فهم تاریخی چگونگی ایجاد اسرائیل ضروری است. کتاب دیگر، «سرزمین مقدس» از نشر اطراف است. این ناشر در وصف کتاب خود می‌نویسد: «خیلی از خوانندگان کتاب «سرزمین مقدس»، این روزها در شبکه‌های اجتماعی یا گروه‌های کتابخوانی، این کتاب را برای خواندن معرفی کرده‌اند. سرزمین مقدس از مجموعه‌ سفرنامه‌های مصور اطراف منتشر شده و روایت یک کارتونیست کانادایی از سفر به فلسطین و سرزمین‌های اشغالی است. گی دولیل که به دلیل کار همسرش در سازمان پزشکان بدون مرز به فلسطین سفر کرده، ماجراهای اقامت یک‌ساله‌اش در این کشور را در قالب کمیک ثبت کرده است. خودش می‌گوید داستان‌های مصور را دوست دارد چون مختصر و مفیدند، سفرنامه‌‌‌اش بیشتر از آن که دنبال تحلیل و توضیح کشوری با حال‌وهوای سیاسی خاص باشد گزارشی نسبتا بی‌طرفانه از مشاهدات اوست. او در این اقامت یک ساله بیشتر از یک گردشگر عادی فرصت کشف و سرک کشیدن در مناطق و فضاهای مختلف را داشته و مشاهدات پرجزئیات و دست اولی ثبت کرده است. دولیل در ابتدای سفر به شیوه‌ معمول رسانه‌های غربی، دولت مستقر را اسرائیل می‌داند اما در طول مشاهدات روزمره برایش تناقضاتی از این کشور آشکار می‌شود. گرچه او سعی می‌کند با شوخ‌طبعی و بی‌طرفی از توضیح این مسائل بگذرد اما روایت‌هایش با گزارشی عینی از زندگی روزمره و پیچیدگی‌های درون جامعه‌ پرالتهاب فلسطینی اطلاعات باارزشی به ما می‌دهد».«متاستاز اسرائیل» اثر کورش علیانی نیز اثری روایی و جذاب است. این کتاب در عنوان خود اسرائیل را غده‌ای سرطانی در نظر گرفته که با ایجاد گروهک‌های تروریستی در منطقه غرب آسیا به نوعی متاستاز می‌دهد. اما یکی از خواندنی‌ترین کتاب‌ها در مورد رژیم اشغالگر، «اختراع قوم یهود»؛ کتابی از شلومو زند که توسط نشر نو به چاپ رسیده و روایت‌گر تلاش دولت غاصب برای هویت‌سازی برای ملتی مطلقا تصنعی و بی‌هویت است. این کتاب توضیح می‌دهد چگونه یهودیان به سرزمینی آمدند که هیچ احساس تعلقی به آن نداشتند: «در ۱۹۴۵ شولک و زنش به لهستان بازگشتند، اما حتی در نبود ارتش آلمان کشور به طرد یهودیان ادامه داد. بار دیگر کمونیست لهستانی بی‌وطن شد (مگر آن که کمونیسم را وطن او به شمار آوریم که او به‌رغم همه مشکلاتش به آن وفادار ماند). او و همسر و دو فرزند خردسال‌شان را به اردوگاه آوارگان در کوه‌های باواریا، در جنوب آلمان، فرستادند. آنجا به یکی از برادرانش برخورد که برخلاف شولک از کمونیسم نفرت داشت و طرفدار صهیونیسم بود. تاریخ با لبخندی کنایه‌آمیز به سرنوشت آنها نگاه می‌کرد: برادر صهیونیست ویزای مهاجرت به مونترآل گرفت و تا پایان عمرش در آنجا ماند، حال‌آنکه شلوک و خانواده کوچکش را آژانس یهود به بندر مارسی منتقل کرد و در پایان ۱۹۴۸ از آنجا با کشتی راهی حَیفا شدند. در اسرائیل، شلومو سال‌ها با نام شائول زندگی کرد، گرچه هرگز یک اسرائیلی واقعی نشد. حتی شناسنامه‌اش هم او را چنین نشان نمی‌داد. شناسنامه‌اش او را بر حسب ملیت و دین یهودی تعریف می‌کرد ــ زیرا از دهه ۱۹۶۰ دولت برای همه شهروندان، از جمله بی‌دینان پر و پا قرص، دینی ثبت کرده بود ــ اما او همیشه بیشتر کمونیست بود تا یهودی، و بیشتر طرفدار یدیش بود تا لهستانی. با اینکه یاد گرفت به زبان عبری ارتباط برقرار کند به این زبان چندان علاقه‌ای نداشت و با خانواده و دوستانش به زبان یدیش حرف می‌زد. شولک حسرت «سرزمین یدیش» اروپای شرقی و اندیشه‌های انقلابی را می‌خورد که پیش از جنگ در آنجا به جوش و خروش و غلیان درآمده بود. در اسرائیل احساس می‌کرد که دارد سرزمین مردمان دیگر را می‌دزدد؛ گرچه در این مورد تقصیری نداشت، همچنان آن را دزدی به شمار می‌آورد. بیزاری آشکار او نه از سابراهای بومی که او راتحقیر می‌کردند، بلکه از آب‌وهوای محلی بود. باد گرم مدیترانه شرقی به او نمی‌ساخت. فقط اشتیاق او را به برف‌های سنگینی که خیابان‌های ووچ را می‌پوشاند بیشتر می‌کرد، برف لهستان که آرام‌آرام در یاد او محو می‌شد تا زمانی که چشمانش را برای آخرین‌بار بست. رفقای قدیم بر سر گورش سرود «انترناسیونال» خواندند.   

ماجرای یک غصب