مهم‌ترین مشکلات رزیدنت‌ها و پزشکان طرحی بررسی شد

برزخی به نام پزشک طرحی

پس از جان باختن پزشک جوانی به نام پرستو بخشی در نوروز امسال و تأیید مسمومیت دارویی و عوارض ناشی از آن توسط دادستان عمومی و انقلاب دلفان، بار دیگر موضوع شرایط طاقت‌فرسای رزیدنت‌ها و پزشکان متخصصی که دوره طرح خود را می‌گذرانند، به سرخط خبر‌ها برگشته است. 
بررسی‌های گوناگون نشان می‌دهد که فشار‌های مالی و روانی عرصه را بر آن‌ها تنگ کرده و این شرایط موجب افسردگی شده و برخی را به خودکشی واداشته، اما همچنان در بر همان پاشنه همیشگی می‌چرخد و ساختار بهداشت و درمان کشور برنامه‌ای برای بازنگری در این مورد و تغییر سیاست‌ها ندارد. دکتر علی سلحشور متخصص بیهوشی و نماینده پزشکان متخصص طرحی، نکات تأمل برانگیزی را با «رسالت» در میان گذاشته که در ادامه از نظر می‌گذرانید. 
 طی سال‌های اخیر، بارها شرایط سخت و گاه غیرقانونی تحمیل شده به رزیدنت‌ها در رسانه‌ها منعکس شده، چرا از دوره رزیدنتی به‌عنوان «مصیبت» یاد می‌شود؟ 
رزیدنتی یا دستیاری یک دوره تکمیلی سه تا پنج‌ساله برای دانش‌آموختگان علوم پزشکی است که در آزمون تخصص پذیرفته شده‌اند و اولین مشکل این است که باید در شهر دیگری تحصیل کنند. طبق دستورالعمل‌های وزارت بهداشت، دانشگاه برای تأمین  خوابگاه و محل زندگی دستیار یا همان رزیدنت هیچ‌گونه تعهدی ندارد و چنانچه دانشگاه محلی برای زندگی داشته باشد در اختیار رزیدنت قرار می‌دهد اما اغلب محلی برای اسکان ندارند. در مرحله ثبت نام نیز از دستیاران تعهدنامه محضری اخذ می‌شود تا دوره رزیدنتی خود را سپری و در میانه راه پشیمان نشوند. آن‌ها باید دو ضامن کارمند با سابقه کم ‌و غیربازنشسته داشته باشند. لذا یکی دیگر از مشکلات دستیاران نداشتن ضامن است و اینکه به ضامنی با ویژگی‌های مورد تأکید وزارت بهداشت دسترسی ندارند. برخی دستیاران با پرداخت وجه به سراغ افرادی با ویژگی‌های مورد نظر وزارتخانه می‌روند تا آن‌ها را ضمانت کنند. حال اینکه طبق آیین‌نامه، دستیار دانشجو محسوب شده و حقوق، بیمه درمانی، سابقه کار و تایم موظفی شاملش نخواهد شد. رزیدنت‌ها؛ دانشجو هستند و حقوق نمی‌گیرند و از مبلغ پرداختی به آن‌ها تحت عنوان کمک هزینه تحصیلی یاد می‌شود. به‌خاطر همین کمک هزینه ناچیز، از دستیار تعهد سنگین محضری با شرایط بسیار سخت اخذ و در این تعهد محضری گفته شده چنانچه دستیار براثر حادثه و یا به شکل خودخواسته فوت کند، ضامن‌ها باید خسارت را پرداخت کنند. حتی پس از مرگ وزارتخانه وصی ایشان خواهد شد! دستیاری هم که در قید حیات است، در صورت انصراف، باید هزینه بسیار سنگینی پرداخت کند و به این دلیل مجبور است به تحصیل ادامه دهد، حتی در شرایطی که بعضا به رشته‌ای که در آن تحصیل می‌کنند، علاقه ندارند. از طرفی آیین‌نامه‌های دستیاری به شکل واقعی اجرایی نمی‌شود. به‌عنوان مثال طبق آیین‌نامه حداکثر کشیک یک رزیدنت ۱۲ کشیک در ماه است ولی این مسئله در سطح کشور رعایت نمی‌شود و دانشگاه‌های علوم پزشکی به‌صورت سلیقه‌ای این قانون را تغییر داده و رعایت نمی‌کنند و در برخی از رشته‌ها در بسیاری از دانشگاه‌ها برای رزیدنت‌های سال یک، ١۵ کشیک می‌گذارند. این آیین‌نامه‌ها انگار هیچ ضمانت اجرایی‌ای ندارد. دستیاران هم جرئت نمی‌کنند، این موارد را اعلام کنند و در صورت اظهار نارضایتی، بازهم در وضعیت آن‌ها تفاوتی ایجاد نمی‌شود، و کسی به دادشان نمی‌رسد. 
مورد بعدی عدم بیمه درمانی دستیاران است و دانشگاه علوم پزشکی دستیاران را بابت آموزشی که می‌بینند، به انجام بیمه مسئولیت ملزم کرده است. همه این موارد موجب شده تا از دوران رزیدنتی به‌عنوان دوره‌ای پرمصیبت یاد شود و به علت افق شغلی مبهم، اغلب به مشکلات خانوادگی دچار شده و یا به خود آسیب می‌رسانند. 
 شما پیش‌تر در مصاحبه‌ای اعلام کرده بودید که باید مشخص کنیم از رزیدنت‌ها چه انتظاری داریم، آیا رزیدنتی شغل محسوب می‌شود و یا باید دوره آموزشی باشد، چرا علی‌رغم تولید ثروت برای مراکز درمانی-آموزشی و نجات جان هزاران بیمار در طول مدت خدمت‌، رزیدنتی شغل محسوب نمی‌شود؟
بله اغلب بار درمانی بر دوش آنان قرار دارد اما نیروی کار به‌حساب نمی‌آیند. این دوره را با آن که شباهتی به دوره دانشجویی ندارد، دوره دانشجویی نامیده‌اند و از پرداخت دستمزد و اجرای قوانین کار در مورد رزیدنت‌ها امتناع می‌ورزند و علی‌رغم این که حقوق و مزایایی دریافت نمی‌کنند، طبق آیین‌نامه اجازه هیچ‌گونه کاری خارج از سیستم دانشجویی ندارند. یعنی رزیدنت‌ها نمی‌توانند به‌عنوان یک پزشک عمومی و دانشجوی دوره تخصص کار کنند. متأسفانه کمک هزینه تحصیلی که تا به امروز به‌دستیاران پرداخت شده، رقمی بین ٨ تا ١١ میلیون تومان است. (در سال جدید به ۱۲ و ۱۵ میلیون تومان رسیده که البته مهمترین موضوع اقدام بسیار درست و قابل تقدیر جهت ایجاد ردیف برای کمک هزینه تحصیلی در وزارتخانه است). تصور کنید یک پزشک عمومی که تخصص می‌خواند، چگونه می‌تواند با این رقم زندگی خود را اداره کند. ۱۲ میلیون برای مجرد‌ها و ۱۵ میلیون تومان برای متأهلین است. یک پزشک عمومی که تخصص می‌خواند، در صورت تأهل با ۱۵ میلیون تومان قادر نیست همزمان زندگی خود را اداره و تحصیلش را ادامه دهد. البته ما در نظام پزشکی برای بهبود وضعیت حقوق دستیاری تلاش می‌کنیم و امیدواریم شرایط بهتر شود. طبیعتا با این مبالغ، نمی‌توان هزینه اجاره‌بها، خورد و خوراک و سایر هزینه‌های زندگی را تأمین کرد. خیلی از متخصصان ما در دهه چهارم زندگی خود وارد تخصص می‌شوند و دغدغه‌های مالی بیشتری دارند. موضوع این است که در تمام کشور‌ها دستیاری به‌عنوان شغل محسوب می‌شود و حتی ممکن است سال‌ها به‌عنوان رزیدنت فعالیت کنند. با اینکه زمان پایان دوره دستیاری‌شان مشخص است اما برخی این دوره را تمام کرده و بعدهم کماکان به‌عنوان دستیار ادامه می‌دهند. در انگلیس این اتفاق بسیار رواج دارد، بنابراین در سایر کشور‌ها مقوله‌ای به نام طرح در منطقه محروم نداریم. البته اغلب کشور‌ها شرایطی برای حضور پزشکان در مناطق کمتر توسعه‌یافته و محروم ایجاد کرده‌اند و در صورت تمایل پزشک برای خدمت در این مناطق، شرایط بهتر و حقوق بیشتری خواهند داشت. دستیاران در سایر کشور‌ها از بیمه برخوردارند و حقوق آنان در رشته‌های مختلف متفاوت است، حال اینکه یکی از مشکلات ما، تفاوت قائل نشدن بین رشته‌ها در پرداختی‌هاست. به‌عنوان مثال رشته‌هایی نظیر جراحی مغز و اعصاب و ارتوپدی و بیهوشی با رشته‌های پاتولوژی، پزشکی ورزشی و طب کار یکسان محاسبه می‌شوند و تفاوتی در پرداختی‌ها وجود ندارد. در صورتی که فشار کاری این رشته‌ها با یکدیگر، زمین تا آسمان متفاوت است. گاه در رشته‌های جراحی و بیهوشی رزیدنت در سال اول بالغ‌بر ٣٦ تا ٤٠ ساعت در بیمارستان حضور دارد و با‌این‌وجود رزیدنتی را شغل محسوب نکرده‌اند، علت اصلی هم به این برمی گردد که چنانچه رزیدنتی را به‌عنوان شغل در نظر بگیرند، باید دستیاران را بیمه کرده و برای این‌ها تایم موظفی لحاظ کنند، در این صورت، دستیاران ما دیگر ٤٠ ساعت در بیمارستان نخواهند بود. اولین راه‌حل از نظر ما، تبدیل دوران دانشجویی رزیدنتی به شغل است و در تمام کشور‌ها نیز به همین شکل است و برای رشته‌های مختلف پرداختی‌هایشان متفاوت است، حال اینکه ما در دوران رزیدنتی قائل به تفاوت بین رشته‌ای نیستیم و به همین علت رشته‌هایی نظیر طب اورژانس، بیهوشی، اطفال و گاه داخلی ظرفیت دستیاری‌شان پر نمی‌شود، یعنی به فرض مثال ٤٠٠ نفر در سال ظرفیت بیهوشی است و امسال تعداد کسانی که وارد این رشته شده‌اند، به صد نفر هم نمی‌رسد. درحالی که تا 10 سال پیش این‌گونه نبود و همیشه رقابت بسیار بالایی بر سر تصاحب کرسی‌های دستیاری وجود داشت. در حال حاضر فقط در یک رشته، ٣٠٠ صندلی خالی مانده است. وضعیت در رشته طب اورژانس از بیهوشی بدتر است و صندلی‌های خالی بیشتری دارد. 
 چرا این اتفاق افتاده؟
ما یکسری رشته‌های مادر و یکسری رشته‌های بیمارستانی داریم که وابسته به بیمارستان است و بیمارستان هم وابسته به آن‌هاست، همانند طب اورژانس و بیهوشی که اشاره کردم و ماهیت این رشته‌ها در بیمارستان تعریف شده و تعرفه‌های دولتی برای این رشته‌ها پایین است، و امکان کسب درآمد از طریق روش‌های دیگر نظیر تأسیس مطب هم ندارند. خیلی از رشته‌های دیگر چنین شرایطی ندارند و افراد می‌توانند در خارج از بیمارستان مطب تأسیس کنند، بنابراین یکی دیگر از مشکلات دستیاری در برخی رشته‌ها، مباحث اقتصادی برای پس از فارغ‌التحصیلی است. بسیاری از پزشکان در حین سال‌ها درس خواندن و تلاش و گذشت از تفریحات و رفاه خود، تصویری از آینده خویش می‌سازند که در سال‌های بعد متوجه می‌شوند با واقعیت در تضاد بوده است. 
 گفته می‌شود برای همه رزیدنت‌ها شرایط دشوار نیست، بعضی‌ها شرایط بهتری دارند و اصطلاحا آن‌هایی که سال بالایی هستند، از ناحیه اساتید تحت‌فشارند، و آن‌ها متقابلا سال پایینی‌ها را تحت‌فشار قرار می‌دهند، شما این مسئله را تأیید می‌کنید؟
بله همین‌طور است. در دوره رزیدنتی این که سال چندم باشید، موضوع بسیار مهمی است. مرسوم است که ارشد‌ها ارج و قرب بیشتری دارند و سال‌پایین‌ها فشار بیشتری را متحمل می‌شوند. مسئولیت در قبال بیماران، ابتدا با استاد مربوطه است و پس‌از‌آن، به ترتیب رزیدنت سال‌های چهارم، سوم، دوم و اول مسئولیت دارند. متأسفانه در کشیک‌ها، در اغلب مواقع اساتید حضور ندارند و به علت این عدم حضور، مسئولیت بردوش رزیدنت‌های سال چهارم است و این‌ها گا‌ها برخورد‌های دور از شأنی با رزیدنت‌های سال پایین دارند. حتی در برخی موارد به گفته رزیدنت‌های سال بالا‌تر، عرف است که رزیدنت سال یک اجازه ندارد با استاد وارد صحبت شود. این نوع رفتار‌ها، فشار بسیار بالایی را به آن‌ها تحمیل می‌کند. دستیار اگر دانشجو تلقی می‌شود، چرا در شکایات پزشکی، برای این‌ها حکم می‌برند؟ در همین ماه گذشته یک فقره حکم حبس برای یکی از دستیاران جراحی صادر شده است! 
شرایط برای رزیدنت‌ها سخت‌تر است، یا برای پزشکان متخصص طرحی؟
 وقتی از سختی می‌گویید هزار و یک پارامتر به ذهنم می‌رسد. منظور شما از سختی چیست؟
 منظورم شأن و منزلت و مسئله حقوق و مزایاست.
من فکر می‌کنم فشاری که بر متخصصان طرحی وارد می‌شود، بسیار بیشتر است.
چرا؟
به این علت که تا پیش از متخصص شدن، دانشجو هستند و به هر ترتیب مسئولیت اصلی در دوران رزیدنتی با استاد است. محلی که دوران تحصیل را در آن سپری می‌کنند، مرکز استان و یا شهر‌های بزرگ است. اما متخصصان طرحی اغلب در مناطق محروم مشغول به‌کار می‌شوند. رزیدنتی که در ابتدای مهرماه فارغ‌التحصیل می‌شود، تا زمانی که وزارتخانه محل طرح او را تعیین کند، دو تا سه ماه طول می‌کشد. در این مدت نمی‌توانند جایی کار کنند و هیچ درآمد دیگری ندارند و آن کمک هزینه تحصیلی را هم در دوره رزیدنتی ندارند. در سال ١٤٠٢ بین ۱۱ تا ۱۳ میلیون تومان پرداختی به متخصص طرحی بوده و برای امسال چون پرداختی صورت نگرفته، نمی‌توانم عددی را اعلام کنم. اگرچه این مسئله مطرح می‌شود که متخصصان‌ کارانه هم می‌گیرند، درحالی که اکثریت پزشکان متخصص طرحی‌ کارانه‌هایشان به ٢٠ میلیون تومان هم نمی‌رسد. در این شرایط، وزارتخانه اعلام کرده ما سقف پرداخت ‌کارانه را برداشتیم. سقف پرداخت‌ کارانه ١٢٠ میلیون تومان بوده ولی در عمل ٨٠ درصد متخصصین، ‌کارانه زیر ٢٠ میلیون تومان دارند. شاید ٣٠ تا ٤٠ درصد متخصصین‌ کارانه‌ای در حد ۵ تا ٦ میلیون تومان دارند، بنابراین برداشتن سقف ‌کارانه، اصلا دردی از اکثریت متخصصین طرحی دوا نکرده است. این متخصص طرحی از ابتدای مهرماهی که فارغ‌التحصیل می‌شود، حداقل تا مهرماه سال بعد، وقتی برای گذراندن طرح تخصصی خود در منطقه محروم کار می‌کند، هیچ دریافتی جز آن حقوق ثابت ١٢ تا ١٤ میلیون تومان ندارد. آیا می‌دانید چه فشار وحشتناکی را این متخصصین تحمل می‌کنند؟ هزینه رفت‌و‌برگشت این‌ها به محل زندگی‌شان بسیار بالاست، از طرفی متخصص هستند و کاملا مسئولیت بیماران با آن‌هاست و با سنی حدود ٣۵ سال به بالا، چه متأهل باشند و چه مجرد، دریافتی‌شان به‌عنوان متخصص در این کشور فقط ١٢ تا ١٤ میلیون تومان است، طبیعتا این شرایط بسیار ناامید کننده است. لذا میزان ناامیدی متخصصین طرحی بیشتر است و به لحاظ کاری وضعیت بد‌تری دارند. 
چرا با‌این‌وجود در خبر‌ها بیشتر در مورد رزیدنت‌ها اطلاع‌رسانی می‌شود؟
ببینید بیشترین فشار به پزشکانی در کشور وارد می‌شود که می‌خواهند چارچوب قانونی و اخلاقی را رعایت کنند. این‌ها نمی‌خواهند کار غیرقانونی مرتکب شده و زیرمیزی بگیرند و خارج از تعرفه‌های اعلامی، دریافتی داشته باشند، بنابراین باتوجه به تعرفه‌های پایین پزشکی و بحث دریافتی بسیار پایین متخصصین، بیشترین ناامیدی در بین این‌ها مشاهده می‌شود. 
اینکه چرا مشکلات رزیدنت‌ها بیشتر در خبر‌ها ذکر شده، به این دلیل است که رزیدنت به‌عنوان دانشجو مطرح است و اغلب مردم آن‌ها را به چشم فردی متخصص می‌بینند و چند سال قبل که وضعیت نگران کننده رزیدنت‌ها خبرساز شد، دریافتی آنان بین ٢ تا ٣ میلیون تومان بود، از طرفی آن زمان، بیشترین میزان خودکشی در میان کادر پزشکی مربوط به رزیدنت‌ها بود. بنابراین به علت وقوع چند خودکشی به‌صورت متوالی در چند سال اخیر، موضوع رزیدنت‌ها بسیار برجسته و پررنگ شده. موضوع دیگر هم این است که تا صحبت از متخصصان طرحی می‌شود، مسئولان ذیربط می‌گویند متخصصان طرحی ‌کارانه دریافت می‌کنند، و به غیر از حقوق، دریافتی‌های دیگری دارند، درحالی که این ادعا‌ها به‌راحتی قابل اثبات است و چنانچه اظهارات مسئولان مقرون به واقع است؛ چرا آماری ارائه نمی‌دهند، مبنی براین که دریافتی متخصصان طرحی به چه میزان است؟ چرا به تفکیک نمی‌گویند که به‌عنوان مثال متخصص روانپزشک در منطقه محروم چقدر دریافتی دارد؟ مگر چقدر به این پزشک متخصص‌ کارانه می‌دهند، یا به‌عنوان مثال متخصصین اطفال چه میزان دریافتی دارند؟ چرا باید قوانین به نحوی نوشته شود که افراد را به سمت کار غیرقانونی سوق دهد، وقتی چرخ زندگی متخصص طرحی نمی‌چرخد، کار غیرقانونی انجام می‌دهد. یک فرد برای متخصص شدن باید ٧ سال در پزشک عمومی تحصیل کرده و دوران ٢‌ساله طرح و ٤‌ساله دستیاری را سپری کند. این همه سال تلاش برای اینکه ١٢تا ١٤ میلیون تومان حقوق بگیرند. این‌ها اگر همین زمان را صرف کار دیگری می‌کردند، اکنون جایگاه و موقعیت بهتری داشتند. آنچه خودم به شخصه در طی این چند سال در مناطق محروم کشوردیده‌ام این بوده که بسیاری از همکارانی که می‌خواهند در چارچوب قوانین حرکت کرده و متوسل به بحث‌های زیرمیزی و غیرقانونی نشوند، منتظرند پس از پایان طرح از منطقه محروم بروند و یا در حال آموختن زبان کشور دیگری هستند تا مهاجرت کنند، یا منتظرند پس از پایان طرح وارد حیطه زیبایی شوند. اکنون متخصصان زیادی داریم که در حیطه تخصص خودشان کار نکرده و در حوزه زیبایی مشغول‌اند و یا در مشاغل دیگری فعالیت می‌کنند. من یک تعبیری از مهاجرت دارم و معتقدم مهاجرت چندین بُعد دارد، یک بُعد آن، مهاجرت از رشته تخصصی است، برخی از متخصصین چشم و رادیولوژی، ژل و بوتاکس تزریق می‌کنند. بُعد دیگر مهاجرت، کوچ از حرفه پزشکی است، به این مفهوم که فرد، بی‌خیال این حرفه شده و دیگر کار پزشکی انجام نمی‌دهد و نوع دیگر مهاجرت این است که ما قبلا از پزشکی عمومی برای ورود به تخصص بسیار خواهان داشتیم اما اکنون استقبال بسیار کم‌شده. یکی دیگر از مدل‌های مهاجرت هم، مهاجرت از کشور است. 
آیا آمار مرگ خودخواسته در میان پزشکان طرحی متخصص نیز همانند رزیدنت‌ها بالاست؟
به نظر می‌رسد که در این یک سال اخیر، درصد این اتفاق در میان متخصصان طرحی افزایش پیدا کرده است.
آیا بررسی‌ای صورت گرفته که چند درصد افزایش داشته؟
خیر. بررسی‌ای صورت نگرفته است. 
دکتر پرستو بخشی؛ متخصص قلب و عروق که در بیمارستان ابن‌سینای شهرستان دلفان لرستان به‌عنوان پزشک طرحی مشغول به‌کار بود، ٤ فروردین‌ماه امسال به دلیل مشکلات طرح اجباری و فشار‌های شغلی جانش را از دست داد و طبق نظر پزشکی قانونی علت فوت این متخصص قلب و عروق، مسمومیت دارویی و عوارض ناشی از آن تشخیص داده شده، شما در صفحه شخصی خود در اینستاگرام مورادی را درج کردید، آیا توضیحات کامل‌تری می‌توانید در این مورد ارائه دهید؟
متأسفانه به دلیل حساسیت این موضوع، بهتر است که این ماجرا در جای دیگری و به نحو دیگری مطرح و افراد مختلف توضیح دهند. ولی موضوعی را که می‌توان اعلام کرد این است که فشار کاری و روحی و اقتصادی بر متخصصین طرحی در مناطق محروم بسیار زیاد است و باید هرچه زودتر فکری برای رفع این مشکلات در کل کشور صورت گیرد. نظام پزشکی در مورد این موضوع کمک‌های شایانی درجهت روشن شدن ابعاد مختلف این اتفاق انجام داده است. با مشخص شدن خودکشی به‌عنوان علت فوت، امیدواریم که اقدام موثری از جانب وزارتخانه درمورد قاصرین یا مقصرینِ این اتفاق صورت گیرد، به هر حال در این ماجرا، مقصر یا مقصرانی وجود داشته، یا قصوری رخ داده است و باید با شناسایی و برطرف کردن ریشه‌های چنین رخداد‌های تلخی از تکرار آن‌ها جلوگیری کرد.
واقعا چقدر جای امیدواری وجود دارد که با مقصرین برخورد شود؟ 
بسیاری از نهاد‌ها و فعالین صنفی پیگیر این ماجرا هستند و کماکان این پیگیری‌ها ادامه‌دارد تا به نتایج خوبی برای جامعه پزشکی برسیم.
طبیعتا این شرایط برای بسیاری از پزشکان طرحی متخصص هم بوده است، واقعا چرا همراهی و همکاری لازم صورت نمی‌گیرد؟
فشار روحی و کاری و اقتصادی که به متخصصین در مناطق محروم وارد می‌شود، بسیار زیاد است و مرحوم پرستو بخشی به خاطر وضعیت روحی‌ای که داشت، قادر به تاب‌آوری و تحمل شرایط نبود، وگرنه همین نوع برخورد و فشار تقریبا برای اکثریت پزشکان طرحی متخصص بوده و هست و باید ریشه و علت اصلی این نوع برخورد‌ها را شناخت و حل کرد. 
فکر می‌کنید ریشه مشکل کجاست؟
ریشه مشکل اینجاست که کمبود‌های مناطق محروم از طریق متخصصین طرحی برطرف می‌شود، و جابه‌جایی متخصص به هرعلتی، کار سختی خواهد بود و در صورت جابه‌جایی، کمبود‌های مناطق محروم کماکان ادامه خواهد داشت. به‌عنوان مثال مگر شما می‌توانید امنیت تمام مرز‌های کشور را صرفا با سرباز‌ها برطرف کنید؟ یا باید پرداختی بیشتری داشته باشید که افراد با رضایت و تمایل خود در این مناطق خدمت کنند، یا شرایط مناطق محروم را تغییر دهید که از محرومیت خارج شوند و افراد بتوانند راحت‌تر در این مناطق حضور پیدا کنند. شما نمی‌توانید پزشک را به اجبار راهی مناطق محروم کرده و بعد هم انتظار داشته باشید علیرغم عدم بهبود شرایط، اتفاق نا‌گواری برای پزشکان طرحی متخصص رخ ندهد و ناامید نباشند. بنابراین علت اینکه دست وزارتخانه در این موضوع بسته است و به‌سختی با درخواست‌های جابه‌جایی موافقت می‌کنند، این است که کمبود متخصص در مناطق محروم را صرفا با متخصصین طرحی جبران می‌کنند. 
با این اوصاف راهکار چیست؟ 
ببینید وزارتخانه به متخصصین طرحی در مناطق محروم، زمانی اجازه تأسیس مطب می‌دهد که نیمی از طرحشان گذشته باشد. مدت زمان طرح متخصص در منطقه محروم تقریبا حدود ١٨ تا ٢٤ ماه بسته به ضریب محرومیت آن منطقه است. اگر فرض کنیم که ٢٠ ماه فردی باید در منطقه محروم طرح بگذراند، تا زمانی که 10 ماه از طرحش نگذشته باشد، اجازه تأسیس مطب ندارد (و بعد از 10ماه تازه می‌تواند درخواست بدهد، اینکه با درخواستش موافقت کنند یا نکنند، ماجرای دیگری است که گا‌ها دستمایه سوء استفاده مدیران در مناطق محروم می‌شود.) حتی پس از تأسیس نیز تا زمانی که مطب پا بگیرد، چندین ماه طول می‌کشد و زمانی که طرح پزشک تمام می‌شود، تازه مطب پا گرفته و پزشک متخصص طرحی به‌راحتی حاضر است مطب را رها کند و از منطقه محروم برود. یکی از پیشنهادات و راهکار‌های ما این است که وزارتخانه زمینه‌ای فراهم کند تا متخصصین طرحی به‌محض ورودشان به منطقه محروم، مطب تأسیس و بیست ماه در آن مطب کار کنند، طبیعتا پس‌از‌آنکه طرحشان تمام می‌شود، احتمال ماندگاری‌شان در منطقه محروم بیشتر است. از این‌رو وزارتخانه باید به پزشک متخصص طرحی از همان ابتدای آغاز طرح اجازه تأسیس مطب بدهد، ولی مشروط به اینکه تأسیس مطب مساوی با پاره‌وقت شدن و کاهش مزایای بیمارستانی آن‌ها نباشد. حقوق متخصص طرحی طبق پرداختی سال گذشته، ١٢ و ١٤ میلیون تومان است. این درحالی است که، میانگین تأخیر‌کارانه‌ها در کشور (که میزان آن اکثرا زیر ٢٠ میلیون تومان است) بین ٩ تا ١٢ ماه است و به این‌ها اجازه تأسیس مطب هم، تا یک سال نمی‌دهند، در این صورت چه انتظاری از متخصص طرحی دارند. انتظار دارند که امیدوار باقی بماند، و روحیه خوبی داشته باشد؟ 
به نظر می‌رسد راهکاری که شما ارائه کردید و یا راه‌حل‌ها و پیشنهاداتی که سایر صاحب‌نظران ارائه می‌دهند، موارد پیچیده‌ای نیست و بی‌تردید مسئولان ذیربط هم به این راهکار‌ها و یا راه‌حل‌های مشابه رسیده‌اند، با‌این‌وجود چرا علیرغم بازتاب رسانه‌ای مشکلات متخصصان طرحی، این مواردی عملیاتی و محقق نشده‌اند؟
چون مشکل از یک ارگان مشخص نیست. نفرات و ارگان‌های متفاوت و متعددی دخیل هستند و راه‌حل‌هایی که ارائه می‌شود تا بخواهد به نتیجه برسد، دشوار و زمانبر است.
  با این وضعیت، سرنوشت حرفه پزشکی چه خواهد بود؟ 
همانطور که بسیاری از صاحبنظران طی چند سال اخیر مطرح کردند، متأسفانه مهاجرت‌های شغلی و منطقه‌ای رو به افزایش است و شیب آن رو به صعود است. شیب این مسئله به‌ویژه در رابطه با مهاجرت‌های جغرافیایی به مناطق حاشیه خلیج و یکسری از کشور‌های اروپایی بسیار بیشتر است و اگر شرایط اقتصادی و شرایط زندگی را برای پزشکان بهتر نکنند، وضعیت حرفه پزشکی روز‌به‌روز بدتر خواهد شد. چنانچه با تغییر دیدگاه در نوع مدیریت، شرایط پزشکان متخصص طرحی را بهتر کنند، بسیاری از پزشکانی که مهاجرت کرده‌اند، به کشور برمی گردند و این بازگشت، تبدیل تهدید به فرصت است، چراکه برخی از متخصصان و پزشکان عمومی ما با علم روز و مدل معاینه و درمان کشور‌های دیگر هم آشنا شده‌اند و هنگامی که به ایران برمی گردند، دارای انبوهی از تجارب مفیدند. 
 برزخی به نام پزشک طرحی