در نشست کپنهاگ چه گذشت؟

سقوط رویای یکپارچگی اروپا

گروه  بین الملل 
   پیمان ماستریخت که در سال ۱۹۹۲ توسط دوازده کشور پایه اتحادیه اقتصادی اروپا امضا شد، با هدف کاشتن بذر ثبات و صلح پایدار در قاره سبز پس از پایان جنگ سرد شکل گرفت. این اتحادیه قرار بود نماد یکپارچگی عقلانی و نیروی بازدارنده در عرصه جهانی باشد. با این حال، نگاهی به تحولات اخیر، از جمله نشست اخیر رهبران در کپنهاگ، نشان می‌دهد که آرمان‌های سه‌دهه پیشین در سایه تهدیدات جدید، به شکلی نگران‌کننده رو به زوال نهاده و اروپا را به ورطه چالش‌های امنیتی دوران پیشین کشانده است.این چالش های امنیتی به مراتب جدی تر از حد تصور بسیاری از مقامات اروپایی هستند. به عبارت بهتر، اروپائیان با بحران های غیرقابل مدیریتی مواجه شده اند که یکی پس از دیگری خود را در عرصه حکمرانی ملی و فراملی بازیگران غربی نمایان ساخته است. 
سیگنال‌های خطر در سایه اجلاس کپنهاگ
تنها چند روز پیش از گردهمایی غیررسمی ۲۷ رئیس دولت اتحادیه اروپا در کپنهاگ، موجی از نگرانی امنیتی این کشور را فرا گرفت؛ مشاهده پهپادهای ناشناس بر فراز زیرساخت‌های حیاتی دانمارک، منجر به صدور فرمان ممنوعیت پرواز پهپادهای غیرنظامی شد. این رخداد، که در پی مشاهده سامانه‌های مشابه در لهستان، استونی و رومانی (که علناً به مسکو نسبت داده شد) رخ داد، باید زنگ خطری برای رهبران حاضر در نشست باشد.
مته فردریکسن، نخست‌وزیر دانمارک، در این اجلاس به صراحت اعلام کرد که قاره اروپا اکنون در دشوارترین و پرخطرترین مقطع خود از پایان جنگ جهانی دوم قرار دارد؛ وضعیتی که به زعم او حتی از دوران جنگ سرد نیز جدی‌تر است. این هشدار صریح، محور اصلی مذاکرات را به سمت تقویت بنیه دفاعی مشترک، به‌ویژه دفاع از مرزهای شرقی در برابر روسیه، سوق داد.در آستانه این نشست، کمیسیون اروپا سندی با عنوان «گزارش چشم‌انداز» منتشر کرد که بر ضرورت اجرای فوری چهار پروژه استراتژیک تأکید داشت: ایجاد حصار پهپادی اروپایی، تقویت نظارت بر جناح شرقی، توسعه سامانه‌های پدافند هوایی و ارتقاء دفاع فضایی.
موضوع «دیوار پهپادی پایدار» به یکی از اصلی‌ترین دستور کارها تبدیل شد. مذاکرات در این زمینه هفته گذشته با حضور  ۱۰ کشور شرقی و به عنوان ناظر با ریاست ناتو آغاز شد. چالش اصلی اینجاست که استفاده صرف از جنگنده‌های نظامی برای مقابله با پهپادهایی که اغلب بسیار ارزان هستند، استراتژی بلندمدت محسوب نمی‌شود. سوال کلیدی که رهبران باید به آن پاسخ دهند این است که چگونه می‌توان سیستمی دفاعی ساخت که هم از نظر کارایی و هم از نظر هزینه مقرون به صرفه باشد و از تجارب جنگ اوکراین درس بگیرد. در حالی که برخی کشورهای پیشرو مانند آلمان از برآورده شدن این خواسته در سه یا چهار سال آینده ابراز تردید کرده‌اند، نیاز به یک پاسخ فوری احساس می‌شود.اما این پاسخ فوری را چه کسی باید به اروپای آشفته بدهد؟!کسانی که خود در خلق بحران های کنونی نقش داشته اند؟!
اختلافات بر سر منابع و ساختار دفاعی
علاوه بر مسائل فنی دفاعی، اختلافات ساختاری و مالی نیز پابرجاست. رهبران باید درباره برنامه صندوق مشترک دفاعی SAFE به ارزش ۱۵۰ میلیارد یورو تبادل نظر کنند؛ این وام برای ارتقاء تدارکات مشترک و تقویت بنیه صنعتی دفاعی اتحادیه طراحی شده است. اما قوانین اعطای تسهیلات، که مستلزم خرید تجهیزات ساخت اروپا توسط حداقل دو کشور عضو در حوزه‌های اولویت‌دار (مانند فناوری ضد پهپاد) است، ممکن است منجر به رقابت و تضاد منافع شود. همچنین، تلاش کمیسیون برای ایفای نقش پررنگ‌تر در نظارت بر خریدهای دفاعی کشورها برای همسوسازی و رفع شکاف‌های توانایی، احتمالاً با مخالفت قدرت‌های بزرگ‌تری مانند آلمان، فرانسه و ایتالیا مواجه خواهد شد، در حالی که کشورهای کوچک‌تر از این تمرکززدایی استقبال می‌کنند.
دو چالش اصلی در قبال اوکراین
کی یف کماکان تبدیل به مصداق یک گره کور راهبردی برای اروپائیان شده است. مسئله حمایت از اوکراین و مسیر الحاق آن به اتحادیه اروپا دو محور مهم دیگر این گردهمایی بود. رهبران قرار بود با ولودیمیر زلنسکی درباره نحوه تداوم تأمین مالی کی‌یف در جنگ با روسیه  گفت وگو کنند. با توجه به تیره بودن چشم‌انداز صلح، بحث‌ها بر سر سازماندهی منابع مالی از سال آینده متمرکز شد. استفاده احتمالی از حدود ۲۰۰ میلیارد یوروی دارایی‌های مسدودشده روسیه، هرچند روی میز است، اما مقامات اذعان دارند که این راهکار پیامدهای حقوقی و مالی سنگینی دارد و نیازمند هدایت سیاسی روشنی از سوی سران است.علاوه بر این، موضوع تغییر نحوه پذیرش اعضای جدید مطرح شد. آنتونیو کوستا، رئیس شورای اروپا، پیشنهاد داد که الزام به اتفاق رأی تمام اعضا برای تصویب هر مرحله از الحاق، به رأی اکثریت مطلق تغییر یابد؛ زیرا درخواست عضویت اوکراین تاکنون به دلیل مخالفت‌هایی از سوی مجارستان (با استناد به مسائلی نظیر کشاورزی یا اقلیت‌ها) متوقف شده است.
اروپا مقصر سقوط خود خواهد بود 
در حالی که پیمان ماستریخت وعده صلح از طریق یکپارچگی را می‌داد، نشست کپنهاگ پس از گذشت سه دهه، صحنه‌ای برای بحث درباره ساختن دیوار دفاعی، مدیریت نبرد با روسیه و احتمال شکست آرمان اروپا بود. به نظر می‌رسد اروپا، به‌جای پیشروی در مسیر اتحاد مدنظر قرن بیست‌و‌یکم، بار دیگر در پیچ‌وخم‌های امنیتی و اختلافات هویتی قرن بیستم گرفتار شده است. صورت مسئله گویاست:اتحادیه اروپا به قرن بیستم عقبگرد نموده است، با این تفاوت که سیاستمداران لمپن و ناتوان امروزی در اروپا با ادعای صلح و دموکراسی قاره سبز را تبدیل به میدان جنگ نموده اند. از امانوئل ماکرون در فرانسه گرفته تا فردریش مرتز در آلمان مشغول بازی با آتشی هستند که نه تنها در محدوده جغرافیایی و راهبردی اروپا، بلکه در غزه و دیگر نقاط جهان آن را افروخته اند. بحران زیست بودن امروز اروپا معلول تهدیدات بیرونی نبوده و بالعکس، محصول انتخاب خاص خود سیاستمداران و نهادهای اطلاعاتی -نظامی آن است. در چنین شرایطی سران اتحادیه اروپا نباید پس از فروپاشی این مجموعه( که در آینده ای نه چندان دور قطعی به نظر می رسد ) کسی جز خود را سرزنش کنند. در شرایطی که اروپا بیش از هر زمان دیگری در گرداب بحران های خودخواسته اما غیرقابل مدیریت گرفتار شده، تکلیف بازیگرانی مانند زلنسکی در اوکراین که خود را متغیری وابسته به بروکسل قلمداد می کنند مشخص است! رئیس جمهور اوکراین به اروپایی دخیل بسته که زمزمه فروپاشی آن بیش از هر زمان دیگری تبدیل به فریاد شده است. 
سقوط رویای یکپارچگی اروپا
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو