انتقال آب؛ مُسکنی برای چالش بیسابقه!
امروزه در سرتاسر نقاط جهان برای حل مشکلات آبی، مجموعهای از راهکارهای سازگاری با محیطزیست موردتوجه قرار میگیرد. چراکه پس از انتقال آب، اگرچه برای مدتی کوتاه اوضاع بر وفق مراد است. اما خیلی زود چرخه عرضه و تقاضا میشکند و حوضه مقصد در برآوردن نیازهای خود ناتوان خواهد بود و حوضه فرستنده نیز در تأمین آب با مشکلات عدیدهای مواجه میشود. طبیعتا اصرار بر این سیاست اشتباه سبب میشود که دوباره حوضه آبی دیگری بهعنوان هدف بعدی انتقال آب، موردنظر قرار گیرد و چرخه باطل ادامه یابد. در این میان معمولا به هشدارهای کارشناسان و کنشگران محیط زیستی توجهی نمیشود و با توجیه پیشرفت و توسعه، هرگونه انتقادی بیپاسخ میماند.
اکنون هم به دلیل امیدوارکننده نبودن پیشبینیها برای بارشهای پاییزی، وضعیت ذخایر آبی سدهای کشور در شرایط نگرانکنندهای قرار دارد و بیم آن میرود که همچنان مسئولان بهجای تدوین برنامههای بلندمدت و اصلاح الگوهای توسعه، منابع را صرف پروژههای انتقال آب بین حوضهای کنند.
اگرچه کاهش بیسابقه بارشها طی پنج سال اخیر و وضعیت بحرانی ذخیره مخازن آب در سدهای تأمینکننده شرب، شرایطی اضطراری را رقمزده و ضرورت اقدام فوری را بهوضوح آشکار ساخته است اما آنطور که صدیقه ترابی؛ معاون محیطزیست انسانی سازمان حفاظت محیطزیست میگوید: مادامیکه با مدیریت درست مصرف آب در کشور مواجه نباشیم، پروژههایی نظیر انتقال آب، ریختن آب در ظرف سوراخ است.
بدون تردید مشکل اصلی اغلب کلانشهرها کمآبی نیست، بلکه توسعه کنترل نشده و ناپایدار شهری است که تقاضای آب را بهصورت تصاعدی افزایش داده است. بنابراین طرحهای انتقال آب، تنها بهعنوان یک راهحل موقت عمل میکنند که در بازه چندساله مسئله آب را تسکین میدهند، اما ریشهها و دلایل اصلی را نادیده میگیرند.
خلج امیر حسینی، کارشناس منابع آب دراینباره میگوید: بر اساس استانداردهای جهانی انتقال بین حوضهای باید در بدترین شرایط و بهعنوان مرحله آخر انجام شود. یعنی شرایطی که دیگر جایگزینی در منطقه نباشد و شرایط آن منطقه بهقدری بحرانی است که امکان تأمین منابع آبی برای حفظ بقا در آنجا وجود ندارد و مجبور هستند از یکفاصله و از یک منبع دیگر آب را برای منطقهای که دچار مشکل است منتقل کنند.
وی عنوان میکند: در اینروند هم معمولا قیدوشرط میگذارند؛ به این معنی که عموما طرحهای انتقال آب بین حوضهای را با قید زمان و موقتی بودن در نظر میگیرند، اینطور نیست که همیشه این مشکل را بخواهیم با اینروش حل کنیم، حالا ممکن است زمان کمی طولانیتر شود اما این قید برای این گذاشته میشود که مدیران آن منطقه به فکر پیدا کردن چاره، اصلاح الگوی مصرف و راههای درست مصرف آب باشند نه اینکه حالا ببینند یک منبعی در اختیارشان قرارگرفته و بیمحابا از آن استفاده کنند، تا آنهم تمام شود و دوباره روز از نو روزی از نو. متأسفانه اینروندی است که امروزه حکمرانی آب کشور در پیش گرفته و بهعنوان مسکن و راهکاری مقطعی بهدنبال آرام کردن درد است نه درمان و رسیدن به راهحل درست.
بسیاری از پروژههای آبی، بهوسیله گفتمان «توسعه» هدایت میشوند
عباس محمدی از کارشناسان محیطزیست نیز بر این مسئله تأکید کرده و به «ما» میگوید: «گرچه کشور ما در طول این چند دهه با رخدادهای خشکسالی و ترسالی مختلف مواجه بوده و پنج سالی هست که درگیر سالهای خشک پیدرپی شده است و مطابق پیشبینیهای صورت گرفته پاییز ۱۴۰۴ گرایش شدیدی به کمبارشی دارد، اما این مسئله نباید مسئولان را به اجرای طرحهای انتقال آب وادارد.»
این کارشناس در ادامه عنوان میکند: «بسیاری از پروژههای آبی در سراسر جهان، ازجمله سدسازی و پروژههای انتقال آب، بهوسیله گفتمان «توسعه» هدایت میشوند. این گفتمانها چنین القا میکنند که برای ساختن سدها و انتقال آب ضروری است سیاستگذاریها و قوانین جدیدی وضع شود که مشکل کمبود آب را حل کند یا به حداقل برساند. اغلب این پروژهها بر این اساس توجیه شده که ما مشکلات آبی و نیازهای آبی در مناطق دیگر را با انتقال آب حل خواهیم کرد. اگر این پروژهها به ثمر برسد، «مسئله» یا «مشکل» آب برطرف خواهد شد. از منظر طراحان، این پروژهها به «توسعه» مناطق گوناگون کمک میکنند و دارای«نفع عمومی» هستند. امروزه پروژههای آبی با اتکا به زبان «منطق» درصدد هستند تا خود را الگویی برای حل یک «مشکل» در نظر بگیرند و جامعه را قانع کنند که این نوع پروژهها نهتنها پیامدی منفی برای محیطزیست و جامعه ندارند بلکه اساسا برای حل مشکل یا «مسئله»ای شکل گرفتهاند.»
مقولهای به نام«آب مازاد» وجود دارد؟
سیاستگذاران و مسئولان چنین پروژههایی، احداث سدها و پروژههای انتقال آب را راهکاری هوشمندانه معرفی میکنند، راهکاری که از به هدر رفتن«آب مازاد» رودخانه جلوگیری میکند، آن را کنترل میکند، و سپس این آبِ به اصطلاح «مازاد» را برای «توسعه» و شکوفاییِ منطقهای دیگر، یا صنعتی نیازمند آب، بهکار میگیرد. اما آیا حقیقتاً چیزی به نام «آب مازاد» وجود دارد؟
محمدی اساسا مقولهای بهعنوان«آب مازاد» را به رسمیت نمیشناسد: «این آب حقآبه خود طبیعت است که برای احیاء و بازسازیِ اکوسیستم رودخانهها وجودش ضروری است. بهعبارتدیگر آب مازاد به آبی اطلاق میشود که نمیتوانند با آن تجارت کنند و پول بسازند. این نگاه به منابع طبیعی و آب رودخانهها میتواند فجایع عظیمی را رقم بزند. رویکرد فعالانِ محیطزیست، بسیار به تحقیقات گسترده در سراسر جهان نزدیک است که نشان میدهد علیرغم این گفتمان غالب در سدسازیها و پروژههای انتقال آب، این پروژهها نهتنها به شکوفایی منطقه منجر نشدهاند بلکه موجب بیکاری، محرومیت، تخریب محیطزیست، و از دست دادن زمین و منابع عمومی میشوند.»
این فعال محیطزیست عنوان میکند: «واضح است که«رودخانهها آب کافی برای انتقال ندارند». اما پیمانکارها با اتکاء به مفهومی به نام «آب مازاد» درصددِ انتقال آب رودخانهها به مناطق دیگر هستند، حال اینکه«آب مازاد» مفهومی غیرعلمی، و ضد منافع محیطزیست است. طرفداران پروژههای انتقال آب بر این باورند که اگر این آب مازاد مورد بهرهبرداری قرار نگیرد هدر میرود. آنها به هر آبی که نتوانند به پول تبدیلش کنند میگویند هدر شده است. اما اگر از چشم ما نگاه کنید، این آب حقابه طبیعت است که برای احیای رودخانه ضروری است. ما قبلاً رودخانه را برای صنعت و کشاورزی مورد بهرهبرداری قرار دادهایم، باقیمانده آب برای احیای رودخانه حیاتی است.»
به باور این فعال محیطزیست، «طرفداران انتقال آب، طبیعت را شیءگونه میبینند، عناصر طبیعت را به چشم کالای بالقوه مینگرند ــ مثل «آب اضافه» بهقصد مصرف آنها در بازار یا در صنایع سودآور اما به دلیل فشار افکار عمومی این کار را با پوشش خیرعام و توسعه شهری انجام میدهد، همراه با «تحقیقات علمی» که خود شرکتها به نفع خود تدارک میبینند. حال اینکه بسیاری از پروژههای انتقال آب نه تنها خیرعمومی ندارد بلکه به بهای تحمیل هزینههای زیستمحیطی و اجتماعی و اقتصادی به اجتماعات محلی، سود سرشاری را نصیب گروهها و طبقات خاص اجتماعی میکند.»
پروژههای آبی عمدتا پروژههای پولسازی برای شرکتها و پیمانکاران هستند
معمولا صاحبان و سیاستگذارانِ چنین پروژههایی با انجام «تحقیقات» زیستمحیطی و تأکید بر برخی دادههای اکولوژی و اقتصادی اصرار دارند که پروژههای انتقال آب پیامدهای منفی بسیار محدودی دارند که قابلکنترل است. بهعنوانمثال این تحقیقات در کلورادوی آمریکا حدود ۶۰ میلیون دلار هزینه در برداشته است. مطالعاتی که با اعداد و ارقام نشان میدهد پروژه منافع اقتصادی بسیار و حداقل تخریب محیط زیست را خواهد داشت. علاوه بر این بودجهای را هم به تقویت رودخانه و اکوسیستم آن اختصاص دادهاند. محمدی میگوید: «اگرچه این مطالعات در ایران به گستردگی و اعتبار مطالعات کلورادو نیست، اما بر همان منوال درصدد توجیه خود است. متأسفانه در این نوع پروژهها با تضاد منافع روبهرو هستیم. ازیکطرف متخصصان و نخبگانی که منافعشان به ایجاد این پروژهها وابسته است و از طرف دیگر متخصصان و محققان مستقلی که درصدد هستند در برابر این پروژهها از محیطزیست و منافع اجتماع خود دفاع کنند. فراموش نکنید که صاحبانِ پروژهها تحقیق محیط زیستی مستقل ندارند، آنها خودشان این تحقیقات را فراخوانده و خود بودجهاش را دادهاند. همانطور که یک استاد اکولوژی در کلورادو میگوید، نخبگانی که این تحقیقات را انجام دادهاند از این پروژهها تغذیه میکنند. مسلم است که تحقیقات را مطابق با منافع پروژه طراحی میکنند نه منافع محیط زیست و منافع انسانها. این نکته اهمیت دارد که پروژههای آبی عمدتا پروژههای پولسازی برای شرکتها و پیمانکارها هستند.»
کارشناسان محیط زیست در سراسر نقاط جهان معتقدند، انتقال آب باعث خشکسالی و تهدید جدی برای کل اکوسیستم منطقه خواهد بود. این گروه از کارشناسان برای افکار عمومی پروژهها را بازتعریف کردهاند. آنها سعی میکنند به مردم نشان دهند که این پروژهها درواقع پروژههای توسعهای نیست، یا توسعه برای همه نیست. پروژههای اقتصادی برای کالایی کردن آب به نفع گروههای خاص است که هزینههای محیط زیستی، اجتماعی، و اقتصادی زیادی را به جوامع تحمیل میکند. آنها روی بازندهها و برندههای چنین پروژههایی تأکید میکنند. به عبارتی، با افزایش آگاهی عمومی، جامعه را نسبت به تخریب گسترده محیط زیستیِ این پروژهها حساس میکنند. برای مثال، آنها بحث میکنند که چرا و چگونه در ایران، این نوع پروژهها خشکسالی را تشدید میکند، چشمههای آبی را از بین میبرد، باعث تخریب اکوسیستم رودخانه میشود، عامل از بین رفتن آبزیان است، بر سلامت مردم تأثیر منفی دارد، و تهدید جدی برای معیشت بسیاری از مردمان و عامل مهاجرت هزاران نفر است.
کارشناسان محیطزیست سعی کردهاند با استفاده از فضای مجازی، اینترنت، از طریق سوشیال مدیا، مخصوصاً در ایران با استفاده از تلگرام، اطلاعات، دانش و دادههای خود را در اختیار عموم قرار دهند. آنها، با انتشار گزارشها، مقالات، و پژوهشهای مستقل، درصدد آن هستند که آگاهی عمومی را افزایش دهند. آنها آگاهی کاذبی که حول بحث «توسعه» شکلگرفته را به چالش کشیدهاند و سعی کردهاند رویه مخرب این پروژهها را با آمار و ارقام و تحقیقات مستقلی که انجام دادهاند نشان دهند.
اگرچه مدافعان و صاحبانِ اینگونه پروژهها برای پیشبرد کار خود دست به تحقیقاتِ محیطزیست زدهاند و مدعی هستند که این پروژهها آسیبی به محیطزیست و جامعه نمیزند. اما همواره تحقیقاتی که از طرف فعالان محیطزیست ارائه میشود نتایج متفاوتی را نشان میدهد. آنان معتقدند که شرکتها و افرادی که تحقیقات محیطزیست را برای اینگونه پروژهها انجام دادهاند خودشان از طریق پروژهها تغذیه میشوند. بودجه آنها از خود پروژهها تأمین میشود. درنتیجه، آنها درصدد توجیه پروژهها هستند. این متخصصان تنها با نشان دادن برخی از مزایای این پروژهها، هزینههای زیستمحیطی، اجتماعی، و اقتصادی پروژهها را نادیده میگیرند.
عباس محمدی، در این زمینه متذکر میشود که «معمولان طراحان و مسئولین چنین پروژههایی مدعی هستند انتقال آب برای شُرب مردمِ تشنه در کویر است، اما درواقع، آب به مصرف شرکتهای خصوصی، نیمهخصوصی، و دولتی میرسد که اصلاً جای آنها در وسط کویر نیست. کارخانه فولاد، کارخانههای کاشی سازی، و کارخانههای کوچک و بزرگ که نیاز به آب دارند، با فریبِ اینکه مردم کویر نیاز به آب آشامیدنی دارند، این آب را برای تجارت و سوددهی منتقل میکنند. براین اساس در سالیان اخیر کنشگران سعی کردهاند با گزارشها، خبررسانیها، و نامههای محرمانه که پیدا کرده و منتشر کردهاند، این آگاهی را افزایش دهند که این پروژهها برای هیچ جای کشور توسعه و آبادی به همراه ندارد، بلکه این توسعه اقتصادی برای گروههای خاص و شرکتهای خاص است. کنشگران سعی میکنند بر اساس دانش از اقتصاد سیاسیِ پروژههای آبی ذهنیت مردم را تغییر دهند.»
این فعال محیطزیست معتقد است راهحل مشکلات آبی باید پایدار باشد و بر روی منافع محیطزیست و عدالت اجتماعی تمرکز کند. در مورد ایران باید گفت، یک تاریخ طولانی از توسعه ناپایدار در کشور حاکم بوده است که برخلاف منافع محیط زیستی است. همانطور که اشاره کردم، عمدتا پروژهها و سیاستگذاریهای محیط زیستی از زبان «منطقی» بهره میبرد، زبانی که مدعی است پروژهها و سیاستگذاریهای جدید برای توسعه است، یا برای حل یک مشکل، برای حفاظت از محیطزیست، برای گردشگری، یا چیزی که خیر عمومی در آن نهفته است. این گفتمان، نخبگان اقتصادی، اجتماعی و سیاسیِ خود را دارد. نخبگانی که در مراکز تصمیمگیری، در دانشگاهها و مراکز تحقیق، به همراه تکنوکراتها، درصدد توجیه علمی و تأیید این پروژهها هستند.
چه باید کرد؟
این کارشناس با اشاره به پیشبینی کمبارشی در پاییز بهویژه در تهران تصریح میکند: «در شرایط فعلی وزارت نیرو اقداماتی مانند انتقال آب را در دستور کار قرار داده است، درحالیکه این اقدام اثرگذار نخواهد بود و همچون مسکن موقت عمل میکند. لازم است برای مقابله با کمآبی، نسبت به تغییر در الگوی کشت و آبیاری اقدام کرد و با برنامهریزی بلندمدت و حرکت به سمت اقتصاد چرخشی آب (استفاده از پساب)، نوسازی شبکهها، برنامهریزی برای سازگاری با تغییرات اقلیمی و فرهنگسازی برای استفاده بهینه، از این بحران به شیوه بهتری گذر کرد.»
این کارشناس خاطرنشان میکند: «ما تنها درجایی مجاز به انتقال آب بینحوضهای هستیم که گزینههای مرسوم دیگر مانند بازچرخانی آب و استفاده از فاضلاب تصفیه شده امکانپذیر نباشد و یا این طرحها در نواحی اجرا شود که تعارضات اجتماعی و سیاسی کمترین میزان خود را داشته باشد. در این راستا، راهکارهای جایگزین طرحهای انتقال آب باید بررسی شود برای نمونه انجام مطالعات آمایش سرزمین، استفاده از منابع آب جایگزین، بهرهگیری از آبخیزداری و آبخوانداری برای افزایش ظرفیت تولید آب از بارشهای فصلی، افزایش بهرهوری آب در کشاورزی، شرب و صنعت، مدیریت صحیح آبیاری و رعایت الگوی مصرف و گسترش صنایع در مناطق پرآب باید موردتوجه قرار گیرد. توسعه تفکر انتقال آب بیش از اینکه بهعنوان یک راهحل برای تعادل در چرخه آب باشد، یک نامتوازنی محسوس هم در مبدا و هم در مقصد به وجود آورده است لذا درنظرگرفتن ملاحظات متأثر از اجرای پروژههای انتقال آب ضروری است. نتایج نشان میدهد تداوم کمآبی نباید توجیهی برای طرحهای انتقال آب باشد.»
اکنون هم به دلیل امیدوارکننده نبودن پیشبینیها برای بارشهای پاییزی، وضعیت ذخایر آبی سدهای کشور در شرایط نگرانکنندهای قرار دارد و بیم آن میرود که همچنان مسئولان بهجای تدوین برنامههای بلندمدت و اصلاح الگوهای توسعه، منابع را صرف پروژههای انتقال آب بین حوضهای کنند.
اگرچه کاهش بیسابقه بارشها طی پنج سال اخیر و وضعیت بحرانی ذخیره مخازن آب در سدهای تأمینکننده شرب، شرایطی اضطراری را رقمزده و ضرورت اقدام فوری را بهوضوح آشکار ساخته است اما آنطور که صدیقه ترابی؛ معاون محیطزیست انسانی سازمان حفاظت محیطزیست میگوید: مادامیکه با مدیریت درست مصرف آب در کشور مواجه نباشیم، پروژههایی نظیر انتقال آب، ریختن آب در ظرف سوراخ است.
بدون تردید مشکل اصلی اغلب کلانشهرها کمآبی نیست، بلکه توسعه کنترل نشده و ناپایدار شهری است که تقاضای آب را بهصورت تصاعدی افزایش داده است. بنابراین طرحهای انتقال آب، تنها بهعنوان یک راهحل موقت عمل میکنند که در بازه چندساله مسئله آب را تسکین میدهند، اما ریشهها و دلایل اصلی را نادیده میگیرند.
خلج امیر حسینی، کارشناس منابع آب دراینباره میگوید: بر اساس استانداردهای جهانی انتقال بین حوضهای باید در بدترین شرایط و بهعنوان مرحله آخر انجام شود. یعنی شرایطی که دیگر جایگزینی در منطقه نباشد و شرایط آن منطقه بهقدری بحرانی است که امکان تأمین منابع آبی برای حفظ بقا در آنجا وجود ندارد و مجبور هستند از یکفاصله و از یک منبع دیگر آب را برای منطقهای که دچار مشکل است منتقل کنند.
وی عنوان میکند: در اینروند هم معمولا قیدوشرط میگذارند؛ به این معنی که عموما طرحهای انتقال آب بین حوضهای را با قید زمان و موقتی بودن در نظر میگیرند، اینطور نیست که همیشه این مشکل را بخواهیم با اینروش حل کنیم، حالا ممکن است زمان کمی طولانیتر شود اما این قید برای این گذاشته میشود که مدیران آن منطقه به فکر پیدا کردن چاره، اصلاح الگوی مصرف و راههای درست مصرف آب باشند نه اینکه حالا ببینند یک منبعی در اختیارشان قرارگرفته و بیمحابا از آن استفاده کنند، تا آنهم تمام شود و دوباره روز از نو روزی از نو. متأسفانه اینروندی است که امروزه حکمرانی آب کشور در پیش گرفته و بهعنوان مسکن و راهکاری مقطعی بهدنبال آرام کردن درد است نه درمان و رسیدن به راهحل درست.
بسیاری از پروژههای آبی، بهوسیله گفتمان «توسعه» هدایت میشوند
عباس محمدی از کارشناسان محیطزیست نیز بر این مسئله تأکید کرده و به «ما» میگوید: «گرچه کشور ما در طول این چند دهه با رخدادهای خشکسالی و ترسالی مختلف مواجه بوده و پنج سالی هست که درگیر سالهای خشک پیدرپی شده است و مطابق پیشبینیهای صورت گرفته پاییز ۱۴۰۴ گرایش شدیدی به کمبارشی دارد، اما این مسئله نباید مسئولان را به اجرای طرحهای انتقال آب وادارد.»
این کارشناس در ادامه عنوان میکند: «بسیاری از پروژههای آبی در سراسر جهان، ازجمله سدسازی و پروژههای انتقال آب، بهوسیله گفتمان «توسعه» هدایت میشوند. این گفتمانها چنین القا میکنند که برای ساختن سدها و انتقال آب ضروری است سیاستگذاریها و قوانین جدیدی وضع شود که مشکل کمبود آب را حل کند یا به حداقل برساند. اغلب این پروژهها بر این اساس توجیه شده که ما مشکلات آبی و نیازهای آبی در مناطق دیگر را با انتقال آب حل خواهیم کرد. اگر این پروژهها به ثمر برسد، «مسئله» یا «مشکل» آب برطرف خواهد شد. از منظر طراحان، این پروژهها به «توسعه» مناطق گوناگون کمک میکنند و دارای«نفع عمومی» هستند. امروزه پروژههای آبی با اتکا به زبان «منطق» درصدد هستند تا خود را الگویی برای حل یک «مشکل» در نظر بگیرند و جامعه را قانع کنند که این نوع پروژهها نهتنها پیامدی منفی برای محیطزیست و جامعه ندارند بلکه اساسا برای حل مشکل یا «مسئله»ای شکل گرفتهاند.»
مقولهای به نام«آب مازاد» وجود دارد؟
سیاستگذاران و مسئولان چنین پروژههایی، احداث سدها و پروژههای انتقال آب را راهکاری هوشمندانه معرفی میکنند، راهکاری که از به هدر رفتن«آب مازاد» رودخانه جلوگیری میکند، آن را کنترل میکند، و سپس این آبِ به اصطلاح «مازاد» را برای «توسعه» و شکوفاییِ منطقهای دیگر، یا صنعتی نیازمند آب، بهکار میگیرد. اما آیا حقیقتاً چیزی به نام «آب مازاد» وجود دارد؟
محمدی اساسا مقولهای بهعنوان«آب مازاد» را به رسمیت نمیشناسد: «این آب حقآبه خود طبیعت است که برای احیاء و بازسازیِ اکوسیستم رودخانهها وجودش ضروری است. بهعبارتدیگر آب مازاد به آبی اطلاق میشود که نمیتوانند با آن تجارت کنند و پول بسازند. این نگاه به منابع طبیعی و آب رودخانهها میتواند فجایع عظیمی را رقم بزند. رویکرد فعالانِ محیطزیست، بسیار به تحقیقات گسترده در سراسر جهان نزدیک است که نشان میدهد علیرغم این گفتمان غالب در سدسازیها و پروژههای انتقال آب، این پروژهها نهتنها به شکوفایی منطقه منجر نشدهاند بلکه موجب بیکاری، محرومیت، تخریب محیطزیست، و از دست دادن زمین و منابع عمومی میشوند.»
این فعال محیطزیست عنوان میکند: «واضح است که«رودخانهها آب کافی برای انتقال ندارند». اما پیمانکارها با اتکاء به مفهومی به نام «آب مازاد» درصددِ انتقال آب رودخانهها به مناطق دیگر هستند، حال اینکه«آب مازاد» مفهومی غیرعلمی، و ضد منافع محیطزیست است. طرفداران پروژههای انتقال آب بر این باورند که اگر این آب مازاد مورد بهرهبرداری قرار نگیرد هدر میرود. آنها به هر آبی که نتوانند به پول تبدیلش کنند میگویند هدر شده است. اما اگر از چشم ما نگاه کنید، این آب حقابه طبیعت است که برای احیای رودخانه ضروری است. ما قبلاً رودخانه را برای صنعت و کشاورزی مورد بهرهبرداری قرار دادهایم، باقیمانده آب برای احیای رودخانه حیاتی است.»
به باور این فعال محیطزیست، «طرفداران انتقال آب، طبیعت را شیءگونه میبینند، عناصر طبیعت را به چشم کالای بالقوه مینگرند ــ مثل «آب اضافه» بهقصد مصرف آنها در بازار یا در صنایع سودآور اما به دلیل فشار افکار عمومی این کار را با پوشش خیرعام و توسعه شهری انجام میدهد، همراه با «تحقیقات علمی» که خود شرکتها به نفع خود تدارک میبینند. حال اینکه بسیاری از پروژههای انتقال آب نه تنها خیرعمومی ندارد بلکه به بهای تحمیل هزینههای زیستمحیطی و اجتماعی و اقتصادی به اجتماعات محلی، سود سرشاری را نصیب گروهها و طبقات خاص اجتماعی میکند.»
پروژههای آبی عمدتا پروژههای پولسازی برای شرکتها و پیمانکاران هستند
معمولا صاحبان و سیاستگذارانِ چنین پروژههایی با انجام «تحقیقات» زیستمحیطی و تأکید بر برخی دادههای اکولوژی و اقتصادی اصرار دارند که پروژههای انتقال آب پیامدهای منفی بسیار محدودی دارند که قابلکنترل است. بهعنوانمثال این تحقیقات در کلورادوی آمریکا حدود ۶۰ میلیون دلار هزینه در برداشته است. مطالعاتی که با اعداد و ارقام نشان میدهد پروژه منافع اقتصادی بسیار و حداقل تخریب محیط زیست را خواهد داشت. علاوه بر این بودجهای را هم به تقویت رودخانه و اکوسیستم آن اختصاص دادهاند. محمدی میگوید: «اگرچه این مطالعات در ایران به گستردگی و اعتبار مطالعات کلورادو نیست، اما بر همان منوال درصدد توجیه خود است. متأسفانه در این نوع پروژهها با تضاد منافع روبهرو هستیم. ازیکطرف متخصصان و نخبگانی که منافعشان به ایجاد این پروژهها وابسته است و از طرف دیگر متخصصان و محققان مستقلی که درصدد هستند در برابر این پروژهها از محیطزیست و منافع اجتماع خود دفاع کنند. فراموش نکنید که صاحبانِ پروژهها تحقیق محیط زیستی مستقل ندارند، آنها خودشان این تحقیقات را فراخوانده و خود بودجهاش را دادهاند. همانطور که یک استاد اکولوژی در کلورادو میگوید، نخبگانی که این تحقیقات را انجام دادهاند از این پروژهها تغذیه میکنند. مسلم است که تحقیقات را مطابق با منافع پروژه طراحی میکنند نه منافع محیط زیست و منافع انسانها. این نکته اهمیت دارد که پروژههای آبی عمدتا پروژههای پولسازی برای شرکتها و پیمانکارها هستند.»
کارشناسان محیط زیست در سراسر نقاط جهان معتقدند، انتقال آب باعث خشکسالی و تهدید جدی برای کل اکوسیستم منطقه خواهد بود. این گروه از کارشناسان برای افکار عمومی پروژهها را بازتعریف کردهاند. آنها سعی میکنند به مردم نشان دهند که این پروژهها درواقع پروژههای توسعهای نیست، یا توسعه برای همه نیست. پروژههای اقتصادی برای کالایی کردن آب به نفع گروههای خاص است که هزینههای محیط زیستی، اجتماعی، و اقتصادی زیادی را به جوامع تحمیل میکند. آنها روی بازندهها و برندههای چنین پروژههایی تأکید میکنند. به عبارتی، با افزایش آگاهی عمومی، جامعه را نسبت به تخریب گسترده محیط زیستیِ این پروژهها حساس میکنند. برای مثال، آنها بحث میکنند که چرا و چگونه در ایران، این نوع پروژهها خشکسالی را تشدید میکند، چشمههای آبی را از بین میبرد، باعث تخریب اکوسیستم رودخانه میشود، عامل از بین رفتن آبزیان است، بر سلامت مردم تأثیر منفی دارد، و تهدید جدی برای معیشت بسیاری از مردمان و عامل مهاجرت هزاران نفر است.
کارشناسان محیطزیست سعی کردهاند با استفاده از فضای مجازی، اینترنت، از طریق سوشیال مدیا، مخصوصاً در ایران با استفاده از تلگرام، اطلاعات، دانش و دادههای خود را در اختیار عموم قرار دهند. آنها، با انتشار گزارشها، مقالات، و پژوهشهای مستقل، درصدد آن هستند که آگاهی عمومی را افزایش دهند. آنها آگاهی کاذبی که حول بحث «توسعه» شکلگرفته را به چالش کشیدهاند و سعی کردهاند رویه مخرب این پروژهها را با آمار و ارقام و تحقیقات مستقلی که انجام دادهاند نشان دهند.
اگرچه مدافعان و صاحبانِ اینگونه پروژهها برای پیشبرد کار خود دست به تحقیقاتِ محیطزیست زدهاند و مدعی هستند که این پروژهها آسیبی به محیطزیست و جامعه نمیزند. اما همواره تحقیقاتی که از طرف فعالان محیطزیست ارائه میشود نتایج متفاوتی را نشان میدهد. آنان معتقدند که شرکتها و افرادی که تحقیقات محیطزیست را برای اینگونه پروژهها انجام دادهاند خودشان از طریق پروژهها تغذیه میشوند. بودجه آنها از خود پروژهها تأمین میشود. درنتیجه، آنها درصدد توجیه پروژهها هستند. این متخصصان تنها با نشان دادن برخی از مزایای این پروژهها، هزینههای زیستمحیطی، اجتماعی، و اقتصادی پروژهها را نادیده میگیرند.
عباس محمدی، در این زمینه متذکر میشود که «معمولان طراحان و مسئولین چنین پروژههایی مدعی هستند انتقال آب برای شُرب مردمِ تشنه در کویر است، اما درواقع، آب به مصرف شرکتهای خصوصی، نیمهخصوصی، و دولتی میرسد که اصلاً جای آنها در وسط کویر نیست. کارخانه فولاد، کارخانههای کاشی سازی، و کارخانههای کوچک و بزرگ که نیاز به آب دارند، با فریبِ اینکه مردم کویر نیاز به آب آشامیدنی دارند، این آب را برای تجارت و سوددهی منتقل میکنند. براین اساس در سالیان اخیر کنشگران سعی کردهاند با گزارشها، خبررسانیها، و نامههای محرمانه که پیدا کرده و منتشر کردهاند، این آگاهی را افزایش دهند که این پروژهها برای هیچ جای کشور توسعه و آبادی به همراه ندارد، بلکه این توسعه اقتصادی برای گروههای خاص و شرکتهای خاص است. کنشگران سعی میکنند بر اساس دانش از اقتصاد سیاسیِ پروژههای آبی ذهنیت مردم را تغییر دهند.»
این فعال محیطزیست معتقد است راهحل مشکلات آبی باید پایدار باشد و بر روی منافع محیطزیست و عدالت اجتماعی تمرکز کند. در مورد ایران باید گفت، یک تاریخ طولانی از توسعه ناپایدار در کشور حاکم بوده است که برخلاف منافع محیط زیستی است. همانطور که اشاره کردم، عمدتا پروژهها و سیاستگذاریهای محیط زیستی از زبان «منطقی» بهره میبرد، زبانی که مدعی است پروژهها و سیاستگذاریهای جدید برای توسعه است، یا برای حل یک مشکل، برای حفاظت از محیطزیست، برای گردشگری، یا چیزی که خیر عمومی در آن نهفته است. این گفتمان، نخبگان اقتصادی، اجتماعی و سیاسیِ خود را دارد. نخبگانی که در مراکز تصمیمگیری، در دانشگاهها و مراکز تحقیق، به همراه تکنوکراتها، درصدد توجیه علمی و تأیید این پروژهها هستند.
چه باید کرد؟
این کارشناس با اشاره به پیشبینی کمبارشی در پاییز بهویژه در تهران تصریح میکند: «در شرایط فعلی وزارت نیرو اقداماتی مانند انتقال آب را در دستور کار قرار داده است، درحالیکه این اقدام اثرگذار نخواهد بود و همچون مسکن موقت عمل میکند. لازم است برای مقابله با کمآبی، نسبت به تغییر در الگوی کشت و آبیاری اقدام کرد و با برنامهریزی بلندمدت و حرکت به سمت اقتصاد چرخشی آب (استفاده از پساب)، نوسازی شبکهها، برنامهریزی برای سازگاری با تغییرات اقلیمی و فرهنگسازی برای استفاده بهینه، از این بحران به شیوه بهتری گذر کرد.»
این کارشناس خاطرنشان میکند: «ما تنها درجایی مجاز به انتقال آب بینحوضهای هستیم که گزینههای مرسوم دیگر مانند بازچرخانی آب و استفاده از فاضلاب تصفیه شده امکانپذیر نباشد و یا این طرحها در نواحی اجرا شود که تعارضات اجتماعی و سیاسی کمترین میزان خود را داشته باشد. در این راستا، راهکارهای جایگزین طرحهای انتقال آب باید بررسی شود برای نمونه انجام مطالعات آمایش سرزمین، استفاده از منابع آب جایگزین، بهرهگیری از آبخیزداری و آبخوانداری برای افزایش ظرفیت تولید آب از بارشهای فصلی، افزایش بهرهوری آب در کشاورزی، شرب و صنعت، مدیریت صحیح آبیاری و رعایت الگوی مصرف و گسترش صنایع در مناطق پرآب باید موردتوجه قرار گیرد. توسعه تفکر انتقال آب بیش از اینکه بهعنوان یک راهحل برای تعادل در چرخه آب باشد، یک نامتوازنی محسوس هم در مبدا و هم در مقصد به وجود آورده است لذا درنظرگرفتن ملاحظات متأثر از اجرای پروژههای انتقال آب ضروری است. نتایج نشان میدهد تداوم کمآبی نباید توجیهی برای طرحهای انتقال آب باشد.»
