چالشهای سالمندان در مواجهه با فناوریهای نوین
تبعیض سنی در حیطه فناوری
سالهاست که بسیاری از خدمات دولتی و غیردولتی به شکل آنلاین و غیرحضوری ارائه میشود و مسئولان خطاب به شهروندان تأکید میکنند که برای دریافت بهتر و بدون معطلی خدمات، کارهای خود را اینترنتی انجام دهند و از مراجعات حضوری پرهیز کنند. معمولا دسترسی تمامی شهروندان به خدمات آنلاین یکسان و بدیهی فرض شده است! تأکید بر هوشمندسازی خدمات اجتماعی و اداری که از سالها قبل آغاز شده حالا به نقطه اوج خود رسیده، اما چه کسانی واقعاً میتوانند از خدمات هوشمند بهرهمند شوند؟ پاسخ ساده است: فقط جوانانِ سالم و باسواد. بنابراین سالمندان بیسواد و کمسواد، سالمندانی که کار با گوشی هوشمند و اپلیکیشنهای مختلف را بلد نیستند و سالمندان کمبضاعتی که دسترسی به اینترنت ندارند، از این خدمات محروماند!
یافتههای پژوهشی نیز نشان میدهد نا آشنایی و عدم دسترسی، مهمترین دلیل نفوذ پایین ابزارهای دیجیتال در میان سالمندان است. چراکه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی در حوزه سالمندی مغفول مانده و مسئولان و متخصصان فنی حوزه تکنولوژی نتوانستهاند امکان بهرهمندی جامعه سالمندان از این ابزارها را (از طریق تولید و ارائه نرمافزارها و اپلیکیشنهای مرتبط با سالمندان) فراهم کنند تا آنان نیز بتوانند بر اساس توانمندیهای خاص و نیازهای ویژه، از این ابزارها سود جویند. از سوی دیگر، یافتههای مطالعاتی حاکی از آن است که با افزایش سن، میزان پذیرش تکنولوژی در سالمندان کاسته میشود. از این رو، اثرگذاری مناسب سیاستهای مرتبط با این حوزه، نیازمند تسریع در اجرا خواهد بود. به علاوه عدم احساس نیاز سالمندان به این ابزارها و سطح پایین علاقهمندی آنان را باید در ضعف جامعه در آگاهسازی سالمندان و منافع متنوع این ابزارها جستوجو کرد.
این واقعیت را باید پذیرفت که در ارائه خدمات به شکل هوشمند، شرایط بسیاری از شهروندان در نظر گرفته نشده است. معمولا سالمندان و افراد پیرسالی که ناتوانی جسمی دارند یا در خانه به اینترنت دسترسی ندارند، برای انجام کارهای خود وابسته به دیگراناند. امروزه اغلب ثبتنامها اینترنتی است و بسیاری از خدمات فقط به صورت آنلاین ارائه میشود. در نتیجه کسب و کارِ کافینتها پررونق شده است. کافینتها در حقیقت شکل مدرن شده عریضهنویسانی هستند که تا همین یک دهه پیش در پیادهروهای دادگستری مینشستند و برای مراجعان بیسواد و غیرمطلع عریضه و شکواییه مینوشتند. حالا همان عریضهنویسان در قالبی مدرن برای مراجعان فرمهای اینترنتی را پر میکنند و عمده این مراجعان، اقشار آسیب پذیری همچون سالمندان هستند که به چنین ابزارهایی کمتر دسترسی یا تسلط دارند. بنا بر معتبرترین نظرسنجی انجام شده در زمینه استفاده از ابزارهای فناورانه (ایسپا) «نزدیک به ۳۰ درصد از شهروندان همچنان از تلفن همراه هوشمند استفاده نمیکنند. این عدد را پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی نیز که در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، به سرپرستی سعیدمعیدفر، جامعهشناس انجام شده- تأیید میکند. در یافتههای پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی، تأکید شده که آمار استفاده از تلفن هوشمند با افزایش سن پاسخدهندگان کاهش پیدا کرده است و این یعنی در میان ۳۰ درصدی که طبق این پیمایش به تلفن همراه هوشمند دسترسی ندارند، اغلب افراد به گروههای سنی سالمندی تعلق دارند. در یک پژوهش منتشر شده از سوی مرکز تحقیقات سالمندی ایران نیز تأکید شده که با وجود افزایش ضریب نفوذ استفاده از این ابزارها در میان گروههای سنی مختلف، این رشد برای گروههای سنی بالا، بسیار محدود بوده است؛ برای مثال، متوسط ضریب نفوذ استفاده از اینترنت در کشور برابر با ۳۰ درصد است که این نرخ برای گروههای سنی ۵۰ تا ۷۴ سال، ۶/۴ درصد و برای گروههای سنی بیشتر از ۷۵ سال کمتر از ۱درصد بوده است.در بخش دیگری از این پژوهش آمده است: در استفاده از رایانه، لپتاپ و تبلت نیز این وضعیت صادق بوده است و درحالیکه متوسط نرخ استفاده از این ابزارها در کشور نزدیک به ۳۵ درصد است، نرخ مذکور برای افراد بیشتر از ۵۰ سال حدود ۱۰درصد گزارش شده است.» (آمار منتشر شده در همشهری آنلاین- سال 1400) اینطور که از شواهد برمیآید، «دولت هوشمند» فقط در اندیشه فراهمسازی زیرساختهای فنی بوده است و برنامهای برای آموزش و توانمندسازی شهروندان و به ویژه سالمندان ندارد.
در نتیجه بخشی از جامعه عملاً به حال خود رها شده و نه تنها از نوگرایی بوروکراسی خیری ندیده بلکه برای انجام امور روزمره خود هم به اطرافیان وابسته شده است. روی کاغذ تمامی گروهها در دسترسی به هوشمندسازی خدمات اجتماعی و اداری از حقوق برابر برخوردارند اما واقعیت این است که سالمندان به ابزار بهرهمندی از این حقوق برابر دسترسی ندارند و یا از دانش لازم برای این کار برخوردار نیستند.
ما با شکاف دیجیتال مواجهیم
طبق گزارشهای موجود در حال حاضر ۱۲ درصد جمعیت ایران سالمند هستند و پیشبینی میشود تا سال ۱۴۳۰ جمعیت سالمندان از ۹ میلیون نفر به بیش از ۲۷ میلیون نفر افزایش یابد، به طوری که از هر سه ایرانی، یک نفر بالای ۶۰ سال خواهد بود، این درحالی است که جمعیت سالمندی کمترین مزایا را از فناوریهای دیجیتال به دست آورده است. مطابق تحلیل رضا پیامی از کارشناسان حوزه سالمندی: «ما با شکاف دیجیتال مواجهیم. این شکاف، نابرابری در دسترسی و استفاده از فناوریهای جدید را نشان میدهد. اگرچه که این نابرابری مسئله جدیدی نیست، اما همزمان با گسترش ارائه خدمات به شکل آنلاین، بسیاری از مردم به ویژه سالمندان قادر به استفاده از خدمات هوشمند نیستند.
در نتیجه نهتنها باید برنامههایی برای افزایش مهارتهای دیجیتالی سالمندان در نظر گرفته شود، بلکه برنامههایی برای انگیزه این گروه در یادگیری و استفاده از تکنولوژی و درک این مسئله که دنیای دیجیتال چه مزایایی دارد نیز باید در نظر گرفته شود. علاوه بر اینکه باید چگونگی استفاده از تکنولوژی را برای سالمندان در برنامهها لحاظ کرد، باید دسترسی راحت به تکنولوژی، انگیزه و ارتقای مهارتهای سالمندان را نیز در دستور کار قرار داد.»
پیامی عنوان میکند:«طبیعتا جلوی گذر زمان را نمیتوان گرفت. دو دهه دیگر پنجاه سالههای امروز هفتاد سالهاند. اما مسئولان به جای برنامهریزی و فراهم کردن امکانات برای یک کشور سالمند، صرفا هشدار میدهند.
هیچ نهادی خود را مسئول کارهای زیربنایی نمیداند. فارغ از مسئله عدم مناسبسازی و فضاها و اماکن شهری که برای رفت و آمد سالمندان مناسب نیست، انگار تفاوت فیزیکی، فرهنگی و اقتصادی یک شهروند با «شهروند مرجع» مشکل خود آن شهروند است. انگار حق شهروندی فقط متعلق به شهروندان جوان و سالم شهری است. بیدلیل نیست که این همه بر طبل جوانگرایی میکوبند. هرچه جمعیت پیرتر میشود، صدای شعارها هم بلندتر میشود و تضادی که در نگاه مسئولان با واقعیتهای جامعه وجود دارد بیش از پیش به چشم میآید. متاسفانه سالمندان به شهروندانی فراموششده بدل شده و مسئولان، زندگی اجتماعی را برای آنان تسهیل نکرده و بسیاری از مهارتها ازجمله استفاده از ابزارهای دیجیتال را به آنان آموزش ندادهاند تا بتوانند از خدمات به شکل هوشمند استفاده کنند، انگار این مشکل فقط به خود سالمندان ربط دارد و مسئولان در قبال این موضوع وظیفهای ندارند. اما واقعیت این است که پیری جمعیت مشکل همه است.»
وقتی نهضت سوادآموزی برای آموزش استفاده از ابزارهای فناوری کاری نمیکند
این کارشناس میگوید: «نهضت سوادآموزی متولی آموزش به کسانی است که از تحصیل بازماندهاند. سیاستش در این سالها همچنان مبتنی بر مراجعه موردی داوطلبانی است که میخواهند باسواد شوند. اما آنها که زمانی مدرسه رفتهاند و به مرور آموختههایشان از دست رفته است چه؟ یادمان باشد که نرخ بازگشت به بیسوادی در ایران ۴۶/۸ درصد است. یعنی تقریباً نیمی از کسانی که با حداقل آموزش به جمع «باسواد»ها پیوستهاند، به مرور «بیسواد» میشوند. آمار رسمی میگوید در مجموع، ۱۸میلیون بیسواد و کمسوادند، که سهم زنان و سالمندان در آن بیشتر است. و تازه تعریف این «سواد» شامل آنچه برای بهرهمندی از خدمات هوشمند لازم است، نمیشود. با این همه، نهضت سوادآموزی کاری برای بهروز کردن درسها و آموزش استفاده از ابزارهای فناوری نمیکند. وزارت آموزش و پرورش نیز به نظر میرسد که اعتقاد ندارد آموزش نباید فقط محدود به سنین پایین و تعریف سنتی «سواد» باشد. اصل ۳۰ قانون اساسی آموزش و پرورش رایگان را حق «همه ملت» میداند اما در عمل خیلیها از دایره ملت بیرون ماندهاند. دولت در این باره تلاش نمیکند، شهرداریها هم در حد برنامههای مناسبتی و گذری به سالمندان و گروههای «به حاشیه رانده شده» توجه میکنند. مثلاً شهرداری تهران در یک دوره «ستاد شهر دوستدار سالمند» تشکیل داد، اما مهمترین برنامههای آن در سال ۱۳۹۸ شامل جلسات فصلی کانون سالمندان، طراحی ربات تلگرامی دوستدار سالمند، صدور کارت منزلت ویژه سالمندان، دوشنبههای سالمندی و اجرای برنامههای ویژه به مناسبت هفته ملی سالمند بود. برنامههایی که نه آسیبشناسی کرد نه حل مشکل. در این میان به موضوع آموزش مهارتهای دیجیتال نیز توجهی نشد و همچنان نیز نمیشود.»
وی تصریح میکند: «وقتی سالمندان، ناتوانان جسمی، و طبقه محروم در تصمیمگیریها دخالت داده نمیشوند و «جوانان سالم شهرنشین» برای تمامی گروهها سیاستگذاری و برنامهریزی میکنند، نتیجه چیزی جز برنامههای تزئینی نخواهد بود. برنامههایی که به نوعی بر جداسازی سالمندان از بقیه جامعه تأکید میکنند. در حالی که بزرگترین مشکل همین جدا افتادن و جا ماندن است. جمعیت جوانتر در خط مقدم مهارتهای بنیادین حوزه فناوری قرار گرفتهاند و صبر و حوصله ندارند که دانش و تجربهشان را با اعضای سالمند به اشتراک بگذارند. اینکه سالمندان در جایگاه منتظر ماندن و وابسته بودن قرار میگیرند نشاندهنده روابط قدرت نابرابر بین جوانان و سالمندان است. برخورد دولت ها نیز طوری است که انگار جمعیت سالخورده را میتوان مثل معلولان و محرومان نادیده گرفت و به حال خود گذاشت. اما سالمندیِ جمعیت، سرنوشت محتوم این کشور است. مثل سیل خروشانی است که از دور آن را میبینیم. میتوانیم به فکر چاره باشیم یا آسمان را نگاه کنیم و وانمود کنیم که چیزی ندیدهایم!»
سالمندان حق دارند از مزایای فناوری بهرهمند شوند
این کارشناس حوزه سالمندی تاکید میکند: «اگرچه جوانان امروز، در دوران سالمندی خود در آینده با تکنولوژی و ابزارهای روز آشنا خواهند بود و از این بابت جایی نگران نیست، اما برخلاف متولدین دهههای هفتاد، هشتاد و نود که با فناوری به دنیا آمدند و چشمشان از اول به تماشای اسکرینها عادت داشت، گروهی از بزرگسالان در دهههای شش، هفت و هشت زندگیشان با فناوریای مواجه شدند که هر لحظه هم با شتاب در حال تغییر بوده و هست. آنان در دوران جوانی با فناوریهای امروزی آشنا نبودهاند و فرصت کافی برای یادگیری نداشتهاند. پیچیدگی برخی از دستگاهها و نرمافزارها نیز بر این مشکل افزوده است. سالمندان اغلب از انجام اشتباهات در حین استفاده از فناوری میترسند و نگران از دست دادن پول یا اطلاعات شخصی خود هستند. از طرفی، نبود دسترسی به اینترنت پرسرعت، دستگاههای هوشمند و آموزشهای لازم، از دیگر موانع استفاده از فناوری برای سالمندان است. متاسفانه بسیاری از سالمندان به روشهای سنتی انجام کارها عادت کردهاند و تمایلی به تغییر عادات خود ندارند، اما عدم توانایی استفاده از فناوری میتواند منجر به انزوای اجتماعی شود، زیرا بسیاری از ارتباطات و خدمات، امروزه بهصورت آنلاین انجام میشود. کاهش استقلال و وابستگی به دیگران برای انجام امور روزمره از دیگر تبعات این مسئله است که میتواند اعتماد به نفس آنها را خدشهدار کند. همچنین ایجاد مشکلات مالی از پیامدهای عدم توانایی استفاده از خدمات بانکی الکترونیکی و پرداختهای آنلاین است که میتواند مشکلات مالی برای سالمندان ایجاد کند.»
این کارشناس در خصوص راهحلهای بهبود وضعیت سالمندان در استفاده از ابزارهای دیجیتال میگوید: «پر کردن فرم آنلاین بیمه، استفاده از خدمات درمانی پلتفرمها، همه و همه در دنیای امروز ضروریاند و در عین حال دشواری بزرگی برای گروهی از بزرگسالان سالمندتر به حساب میآیند؛ گاه وقت زیادی صرفشان میشود، گاه باید منت بقیه را کشید و گاه اصلا ارزشش را ندارد. مسئله این نیست که چطور سالمندان را وادار کنیم از فناوری به نفع خودشان استفاده کنند، موضوع این است که چه فناوریای باید تولید شود که به درد سالمندان بخورد تا واقعا خواهان آن باشند. بنابراین در گام نخست، برگزاری دورههای آموزشی ساده و کاربردی برای سالمندان در مراکز مختلف، میتواند به آنها کمک کند تا با فناوریهای روزمره آشنا شوند. در گام دوم، تولید دستگاههای الکترونیکی با رابط کاربری ساده و بزرگنمایی صفحه نمایش نیز، میتواند به سالمندان کمک کند تا راحتتر از آنها استفاده کنند. از سوی دیگر سالمندان نیز مانند سایر افراد جامعه، حق دارند از مزایای فناوری بهرهمند شوند. با ایجاد تسهیلات و آموزشهای لازم، میتوان به سالمندان کمک کرد تا با دنیای دیجیتال ارتباط برقرار کنند و از استقلال و کیفیت زندگی بهتری برخوردار شوند.»
مرگ اجتماعی در انتظار سالمندانی که با سواد دیجیتال بیگانهاند
در این میان مجید فولادیان، جامعهشناس هم با انتقاد از ضعف سواد دیجیتال در میان سالمندان به «رسانهها» میگوید: «آموزش سواد دیجیتال و فناوری نه کار پیچیدهای است و نه بودجه زیادی میخواهد. ما ظرفیتهای بسیاری برای آغاز آموزش داریم. اما متأسفانه در صندوقهای بازنشستگی، بحران جدیای در این زمینه وجود دارد. در پژوهشی که انجام دادم، سالمندان بازنشسته برای دریافت یک نسخه ۵۰۰ هزار تومانی مجبور بودند حضوری مراجعه کنند و برای همان نسخه تا ۴۰۰ هزار تومان هزینه رفتوآمد بپردازند. این یعنی سیستم دیجیتال و سواد فناوری در میان بازنشستگان بهشدت ضعیف است.»
فولادیان این مسئله را به مفهوم «مرگ اجتماعی» گره زده و میگوید: «مرگ اجتماعی از انزوای نسبی شروع میشود. سالمندانی که با سواد دیجیتال بیگانهاند، توان ارتباط با فضای اجتماعی را ندارند. بسیاری از آنان حتی در استفاده از تلفن هوشمند یا پاسخ دادن در شبکههای ارتباطی ناتواناند، در نتیجه از خانواده و اجتماع حذف میشوند و کمتر دیده میشوند. این همان انزوای نسبی است که به سرعت گسترش مییابد. در کنار این انزوا، مسئله وابستگی عاطفی نیز پدید میآید. سالمندی که سواد دیجیتال، مهارت مالی یا سوادهای دیگر را ندارد، بهتدریج محتاج اطرافیان میشود و استقلالش را از دست میدهد. از اینجا به بعد، نگاه خانوادهها به او تغییر میکند؛ سالمند کمکم به "سربار" تعبیر میشود. در گفتوگوهای خانوادگی، حتی دو واژه سالمند و سربار به هم نزدیک میشوند.»
به گفته این جامعهشناس، وقتی سالمند احساس کند سربار شده، میفهمد که موقعیتش را از دست داده است. در گذشته سالمندان حامل تجربه و مرجع تصمیم بودند، اما وقتی نتوانند دانشی برای مبادله داشته باشند و ارتباط مؤثری برقرار کنند، روابط اجتماعیشان تحلیل میرود. این وضعیت به کاهش سرمایه فرهنگی و اجتماعی در خانوادهها منجر میشود. هرچه سطح سواد و مهارت پایینتر باشد، احساس سرباری افزایش مییابد و در نتیجه جایگاه اجتماعی سالمندان تنزل پیدا میکند، این روند موجب نزول سرمایه فرهنگی خانوادهها و در نهایت تشدید نابرابری و شکاف طبقاتی میشود.
یافتههای پژوهشی نیز نشان میدهد نا آشنایی و عدم دسترسی، مهمترین دلیل نفوذ پایین ابزارهای دیجیتال در میان سالمندان است. چراکه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی در حوزه سالمندی مغفول مانده و مسئولان و متخصصان فنی حوزه تکنولوژی نتوانستهاند امکان بهرهمندی جامعه سالمندان از این ابزارها را (از طریق تولید و ارائه نرمافزارها و اپلیکیشنهای مرتبط با سالمندان) فراهم کنند تا آنان نیز بتوانند بر اساس توانمندیهای خاص و نیازهای ویژه، از این ابزارها سود جویند. از سوی دیگر، یافتههای مطالعاتی حاکی از آن است که با افزایش سن، میزان پذیرش تکنولوژی در سالمندان کاسته میشود. از این رو، اثرگذاری مناسب سیاستهای مرتبط با این حوزه، نیازمند تسریع در اجرا خواهد بود. به علاوه عدم احساس نیاز سالمندان به این ابزارها و سطح پایین علاقهمندی آنان را باید در ضعف جامعه در آگاهسازی سالمندان و منافع متنوع این ابزارها جستوجو کرد.
این واقعیت را باید پذیرفت که در ارائه خدمات به شکل هوشمند، شرایط بسیاری از شهروندان در نظر گرفته نشده است. معمولا سالمندان و افراد پیرسالی که ناتوانی جسمی دارند یا در خانه به اینترنت دسترسی ندارند، برای انجام کارهای خود وابسته به دیگراناند. امروزه اغلب ثبتنامها اینترنتی است و بسیاری از خدمات فقط به صورت آنلاین ارائه میشود. در نتیجه کسب و کارِ کافینتها پررونق شده است. کافینتها در حقیقت شکل مدرن شده عریضهنویسانی هستند که تا همین یک دهه پیش در پیادهروهای دادگستری مینشستند و برای مراجعان بیسواد و غیرمطلع عریضه و شکواییه مینوشتند. حالا همان عریضهنویسان در قالبی مدرن برای مراجعان فرمهای اینترنتی را پر میکنند و عمده این مراجعان، اقشار آسیب پذیری همچون سالمندان هستند که به چنین ابزارهایی کمتر دسترسی یا تسلط دارند. بنا بر معتبرترین نظرسنجی انجام شده در زمینه استفاده از ابزارهای فناورانه (ایسپا) «نزدیک به ۳۰ درصد از شهروندان همچنان از تلفن همراه هوشمند استفاده نمیکنند. این عدد را پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی نیز که در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، به سرپرستی سعیدمعیدفر، جامعهشناس انجام شده- تأیید میکند. در یافتههای پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی، تأکید شده که آمار استفاده از تلفن هوشمند با افزایش سن پاسخدهندگان کاهش پیدا کرده است و این یعنی در میان ۳۰ درصدی که طبق این پیمایش به تلفن همراه هوشمند دسترسی ندارند، اغلب افراد به گروههای سنی سالمندی تعلق دارند. در یک پژوهش منتشر شده از سوی مرکز تحقیقات سالمندی ایران نیز تأکید شده که با وجود افزایش ضریب نفوذ استفاده از این ابزارها در میان گروههای سنی مختلف، این رشد برای گروههای سنی بالا، بسیار محدود بوده است؛ برای مثال، متوسط ضریب نفوذ استفاده از اینترنت در کشور برابر با ۳۰ درصد است که این نرخ برای گروههای سنی ۵۰ تا ۷۴ سال، ۶/۴ درصد و برای گروههای سنی بیشتر از ۷۵ سال کمتر از ۱درصد بوده است.در بخش دیگری از این پژوهش آمده است: در استفاده از رایانه، لپتاپ و تبلت نیز این وضعیت صادق بوده است و درحالیکه متوسط نرخ استفاده از این ابزارها در کشور نزدیک به ۳۵ درصد است، نرخ مذکور برای افراد بیشتر از ۵۰ سال حدود ۱۰درصد گزارش شده است.» (آمار منتشر شده در همشهری آنلاین- سال 1400) اینطور که از شواهد برمیآید، «دولت هوشمند» فقط در اندیشه فراهمسازی زیرساختهای فنی بوده است و برنامهای برای آموزش و توانمندسازی شهروندان و به ویژه سالمندان ندارد.
در نتیجه بخشی از جامعه عملاً به حال خود رها شده و نه تنها از نوگرایی بوروکراسی خیری ندیده بلکه برای انجام امور روزمره خود هم به اطرافیان وابسته شده است. روی کاغذ تمامی گروهها در دسترسی به هوشمندسازی خدمات اجتماعی و اداری از حقوق برابر برخوردارند اما واقعیت این است که سالمندان به ابزار بهرهمندی از این حقوق برابر دسترسی ندارند و یا از دانش لازم برای این کار برخوردار نیستند.
ما با شکاف دیجیتال مواجهیم
طبق گزارشهای موجود در حال حاضر ۱۲ درصد جمعیت ایران سالمند هستند و پیشبینی میشود تا سال ۱۴۳۰ جمعیت سالمندان از ۹ میلیون نفر به بیش از ۲۷ میلیون نفر افزایش یابد، به طوری که از هر سه ایرانی، یک نفر بالای ۶۰ سال خواهد بود، این درحالی است که جمعیت سالمندی کمترین مزایا را از فناوریهای دیجیتال به دست آورده است. مطابق تحلیل رضا پیامی از کارشناسان حوزه سالمندی: «ما با شکاف دیجیتال مواجهیم. این شکاف، نابرابری در دسترسی و استفاده از فناوریهای جدید را نشان میدهد. اگرچه که این نابرابری مسئله جدیدی نیست، اما همزمان با گسترش ارائه خدمات به شکل آنلاین، بسیاری از مردم به ویژه سالمندان قادر به استفاده از خدمات هوشمند نیستند.
در نتیجه نهتنها باید برنامههایی برای افزایش مهارتهای دیجیتالی سالمندان در نظر گرفته شود، بلکه برنامههایی برای انگیزه این گروه در یادگیری و استفاده از تکنولوژی و درک این مسئله که دنیای دیجیتال چه مزایایی دارد نیز باید در نظر گرفته شود. علاوه بر اینکه باید چگونگی استفاده از تکنولوژی را برای سالمندان در برنامهها لحاظ کرد، باید دسترسی راحت به تکنولوژی، انگیزه و ارتقای مهارتهای سالمندان را نیز در دستور کار قرار داد.»
پیامی عنوان میکند:«طبیعتا جلوی گذر زمان را نمیتوان گرفت. دو دهه دیگر پنجاه سالههای امروز هفتاد سالهاند. اما مسئولان به جای برنامهریزی و فراهم کردن امکانات برای یک کشور سالمند، صرفا هشدار میدهند.
هیچ نهادی خود را مسئول کارهای زیربنایی نمیداند. فارغ از مسئله عدم مناسبسازی و فضاها و اماکن شهری که برای رفت و آمد سالمندان مناسب نیست، انگار تفاوت فیزیکی، فرهنگی و اقتصادی یک شهروند با «شهروند مرجع» مشکل خود آن شهروند است. انگار حق شهروندی فقط متعلق به شهروندان جوان و سالم شهری است. بیدلیل نیست که این همه بر طبل جوانگرایی میکوبند. هرچه جمعیت پیرتر میشود، صدای شعارها هم بلندتر میشود و تضادی که در نگاه مسئولان با واقعیتهای جامعه وجود دارد بیش از پیش به چشم میآید. متاسفانه سالمندان به شهروندانی فراموششده بدل شده و مسئولان، زندگی اجتماعی را برای آنان تسهیل نکرده و بسیاری از مهارتها ازجمله استفاده از ابزارهای دیجیتال را به آنان آموزش ندادهاند تا بتوانند از خدمات به شکل هوشمند استفاده کنند، انگار این مشکل فقط به خود سالمندان ربط دارد و مسئولان در قبال این موضوع وظیفهای ندارند. اما واقعیت این است که پیری جمعیت مشکل همه است.»
وقتی نهضت سوادآموزی برای آموزش استفاده از ابزارهای فناوری کاری نمیکند
این کارشناس میگوید: «نهضت سوادآموزی متولی آموزش به کسانی است که از تحصیل بازماندهاند. سیاستش در این سالها همچنان مبتنی بر مراجعه موردی داوطلبانی است که میخواهند باسواد شوند. اما آنها که زمانی مدرسه رفتهاند و به مرور آموختههایشان از دست رفته است چه؟ یادمان باشد که نرخ بازگشت به بیسوادی در ایران ۴۶/۸ درصد است. یعنی تقریباً نیمی از کسانی که با حداقل آموزش به جمع «باسواد»ها پیوستهاند، به مرور «بیسواد» میشوند. آمار رسمی میگوید در مجموع، ۱۸میلیون بیسواد و کمسوادند، که سهم زنان و سالمندان در آن بیشتر است. و تازه تعریف این «سواد» شامل آنچه برای بهرهمندی از خدمات هوشمند لازم است، نمیشود. با این همه، نهضت سوادآموزی کاری برای بهروز کردن درسها و آموزش استفاده از ابزارهای فناوری نمیکند. وزارت آموزش و پرورش نیز به نظر میرسد که اعتقاد ندارد آموزش نباید فقط محدود به سنین پایین و تعریف سنتی «سواد» باشد. اصل ۳۰ قانون اساسی آموزش و پرورش رایگان را حق «همه ملت» میداند اما در عمل خیلیها از دایره ملت بیرون ماندهاند. دولت در این باره تلاش نمیکند، شهرداریها هم در حد برنامههای مناسبتی و گذری به سالمندان و گروههای «به حاشیه رانده شده» توجه میکنند. مثلاً شهرداری تهران در یک دوره «ستاد شهر دوستدار سالمند» تشکیل داد، اما مهمترین برنامههای آن در سال ۱۳۹۸ شامل جلسات فصلی کانون سالمندان، طراحی ربات تلگرامی دوستدار سالمند، صدور کارت منزلت ویژه سالمندان، دوشنبههای سالمندی و اجرای برنامههای ویژه به مناسبت هفته ملی سالمند بود. برنامههایی که نه آسیبشناسی کرد نه حل مشکل. در این میان به موضوع آموزش مهارتهای دیجیتال نیز توجهی نشد و همچنان نیز نمیشود.»
وی تصریح میکند: «وقتی سالمندان، ناتوانان جسمی، و طبقه محروم در تصمیمگیریها دخالت داده نمیشوند و «جوانان سالم شهرنشین» برای تمامی گروهها سیاستگذاری و برنامهریزی میکنند، نتیجه چیزی جز برنامههای تزئینی نخواهد بود. برنامههایی که به نوعی بر جداسازی سالمندان از بقیه جامعه تأکید میکنند. در حالی که بزرگترین مشکل همین جدا افتادن و جا ماندن است. جمعیت جوانتر در خط مقدم مهارتهای بنیادین حوزه فناوری قرار گرفتهاند و صبر و حوصله ندارند که دانش و تجربهشان را با اعضای سالمند به اشتراک بگذارند. اینکه سالمندان در جایگاه منتظر ماندن و وابسته بودن قرار میگیرند نشاندهنده روابط قدرت نابرابر بین جوانان و سالمندان است. برخورد دولت ها نیز طوری است که انگار جمعیت سالخورده را میتوان مثل معلولان و محرومان نادیده گرفت و به حال خود گذاشت. اما سالمندیِ جمعیت، سرنوشت محتوم این کشور است. مثل سیل خروشانی است که از دور آن را میبینیم. میتوانیم به فکر چاره باشیم یا آسمان را نگاه کنیم و وانمود کنیم که چیزی ندیدهایم!»
سالمندان حق دارند از مزایای فناوری بهرهمند شوند
این کارشناس حوزه سالمندی تاکید میکند: «اگرچه جوانان امروز، در دوران سالمندی خود در آینده با تکنولوژی و ابزارهای روز آشنا خواهند بود و از این بابت جایی نگران نیست، اما برخلاف متولدین دهههای هفتاد، هشتاد و نود که با فناوری به دنیا آمدند و چشمشان از اول به تماشای اسکرینها عادت داشت، گروهی از بزرگسالان در دهههای شش، هفت و هشت زندگیشان با فناوریای مواجه شدند که هر لحظه هم با شتاب در حال تغییر بوده و هست. آنان در دوران جوانی با فناوریهای امروزی آشنا نبودهاند و فرصت کافی برای یادگیری نداشتهاند. پیچیدگی برخی از دستگاهها و نرمافزارها نیز بر این مشکل افزوده است. سالمندان اغلب از انجام اشتباهات در حین استفاده از فناوری میترسند و نگران از دست دادن پول یا اطلاعات شخصی خود هستند. از طرفی، نبود دسترسی به اینترنت پرسرعت، دستگاههای هوشمند و آموزشهای لازم، از دیگر موانع استفاده از فناوری برای سالمندان است. متاسفانه بسیاری از سالمندان به روشهای سنتی انجام کارها عادت کردهاند و تمایلی به تغییر عادات خود ندارند، اما عدم توانایی استفاده از فناوری میتواند منجر به انزوای اجتماعی شود، زیرا بسیاری از ارتباطات و خدمات، امروزه بهصورت آنلاین انجام میشود. کاهش استقلال و وابستگی به دیگران برای انجام امور روزمره از دیگر تبعات این مسئله است که میتواند اعتماد به نفس آنها را خدشهدار کند. همچنین ایجاد مشکلات مالی از پیامدهای عدم توانایی استفاده از خدمات بانکی الکترونیکی و پرداختهای آنلاین است که میتواند مشکلات مالی برای سالمندان ایجاد کند.»
این کارشناس در خصوص راهحلهای بهبود وضعیت سالمندان در استفاده از ابزارهای دیجیتال میگوید: «پر کردن فرم آنلاین بیمه، استفاده از خدمات درمانی پلتفرمها، همه و همه در دنیای امروز ضروریاند و در عین حال دشواری بزرگی برای گروهی از بزرگسالان سالمندتر به حساب میآیند؛ گاه وقت زیادی صرفشان میشود، گاه باید منت بقیه را کشید و گاه اصلا ارزشش را ندارد. مسئله این نیست که چطور سالمندان را وادار کنیم از فناوری به نفع خودشان استفاده کنند، موضوع این است که چه فناوریای باید تولید شود که به درد سالمندان بخورد تا واقعا خواهان آن باشند. بنابراین در گام نخست، برگزاری دورههای آموزشی ساده و کاربردی برای سالمندان در مراکز مختلف، میتواند به آنها کمک کند تا با فناوریهای روزمره آشنا شوند. در گام دوم، تولید دستگاههای الکترونیکی با رابط کاربری ساده و بزرگنمایی صفحه نمایش نیز، میتواند به سالمندان کمک کند تا راحتتر از آنها استفاده کنند. از سوی دیگر سالمندان نیز مانند سایر افراد جامعه، حق دارند از مزایای فناوری بهرهمند شوند. با ایجاد تسهیلات و آموزشهای لازم، میتوان به سالمندان کمک کرد تا با دنیای دیجیتال ارتباط برقرار کنند و از استقلال و کیفیت زندگی بهتری برخوردار شوند.»
مرگ اجتماعی در انتظار سالمندانی که با سواد دیجیتال بیگانهاند
در این میان مجید فولادیان، جامعهشناس هم با انتقاد از ضعف سواد دیجیتال در میان سالمندان به «رسانهها» میگوید: «آموزش سواد دیجیتال و فناوری نه کار پیچیدهای است و نه بودجه زیادی میخواهد. ما ظرفیتهای بسیاری برای آغاز آموزش داریم. اما متأسفانه در صندوقهای بازنشستگی، بحران جدیای در این زمینه وجود دارد. در پژوهشی که انجام دادم، سالمندان بازنشسته برای دریافت یک نسخه ۵۰۰ هزار تومانی مجبور بودند حضوری مراجعه کنند و برای همان نسخه تا ۴۰۰ هزار تومان هزینه رفتوآمد بپردازند. این یعنی سیستم دیجیتال و سواد فناوری در میان بازنشستگان بهشدت ضعیف است.»
فولادیان این مسئله را به مفهوم «مرگ اجتماعی» گره زده و میگوید: «مرگ اجتماعی از انزوای نسبی شروع میشود. سالمندانی که با سواد دیجیتال بیگانهاند، توان ارتباط با فضای اجتماعی را ندارند. بسیاری از آنان حتی در استفاده از تلفن هوشمند یا پاسخ دادن در شبکههای ارتباطی ناتواناند، در نتیجه از خانواده و اجتماع حذف میشوند و کمتر دیده میشوند. این همان انزوای نسبی است که به سرعت گسترش مییابد. در کنار این انزوا، مسئله وابستگی عاطفی نیز پدید میآید. سالمندی که سواد دیجیتال، مهارت مالی یا سوادهای دیگر را ندارد، بهتدریج محتاج اطرافیان میشود و استقلالش را از دست میدهد. از اینجا به بعد، نگاه خانوادهها به او تغییر میکند؛ سالمند کمکم به "سربار" تعبیر میشود. در گفتوگوهای خانوادگی، حتی دو واژه سالمند و سربار به هم نزدیک میشوند.»
به گفته این جامعهشناس، وقتی سالمند احساس کند سربار شده، میفهمد که موقعیتش را از دست داده است. در گذشته سالمندان حامل تجربه و مرجع تصمیم بودند، اما وقتی نتوانند دانشی برای مبادله داشته باشند و ارتباط مؤثری برقرار کنند، روابط اجتماعیشان تحلیل میرود. این وضعیت به کاهش سرمایه فرهنگی و اجتماعی در خانوادهها منجر میشود. هرچه سطح سواد و مهارت پایینتر باشد، احساس سرباری افزایش مییابد و در نتیجه جایگاه اجتماعی سالمندان تنزل پیدا میکند، این روند موجب نزول سرمایه فرهنگی خانوادهها و در نهایت تشدید نابرابری و شکاف طبقاتی میشود.



