از ما ناراحت نباش بانو!

سلام بر فاطمه بنت حُزام كلابيّه که به احترام هم‌سر اول و یگانه‌ی امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) دست از نام قشنگش کشید تا در تاریخ، ام‌البنین نام بگیرد. همین نام را هم بعدها گفت: دیگر مرا ام‌البنین نخوانید، ام‌البنین دیگر پسر ندارد! هر چقدر که ابلیس چشم دیدن برتری آدم را نداشت، و هر چه قابیل از فضیلت هابیل لجش گرفته بود، ام‌البنین سراسر اقرار بود و معرفت و عشق، به برتری و جای‌گاه بی‌بدیل و بی‌رقیب فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها. کم فضیلت نداشت این بانو؛ از خانواده‌ای اصیل و حَسَب و نسب‌دار عرب، و اهل فصاحت و شجاعت. به نقل ابن عنبه در عمدة الطالب، هم‌چنین مامقانی در تنقیح المقال، امیرالمؤمنین(ع) از برادرش عقیل که نسب‌شناس عرب بود، خواست زنی برایش پیدا کند که از خاندانی شجاع و پهلوان زاده شده باشد، که جوان رزمنده‌ی دلیری برایش بزاید. عقیل فاطمه‌ی کلابیه را معرفی کرد و گفت: از پدرانش شجاع‌تر در میان عرب سراغ ندارم.   اگر قرار باشد یک زن در دنیا را نام ببریم، که با آن همه اصالت و شرافت و فضیلت خاندانی، یک لحظه خود را با هم‌سر شهیده‌ی سابقِ شوهرش مقایسه نکرد، و یک بار هم به چشم هوو نگاهش نکرد، یقینا کسی نیست جز ام البنین. ام البنین(ع) تنها زن‌بابای عالم است که بچه‌های ناتنی‌اش را از بچه‌های خودش بیش‌تر دوست داشت. سخت است خدا به بانویی جوانی بدهد که جدای علم و اخلاق و فضیلت و شجاعتش، از فرط زیبایی قمر بنی هاشم بنامندش، ولی مادرش تا آخر او را نوکر و نگه‌بان و پیش‌مرگ فرزندان فاطمه(س) ببیندش. در آن لحظه‌ی برگشت کاروان کربلا به مدینه ام‌البنین همه کاری می‌توانست بکند، الا فیلم بازی کردن. در آن لحظه به همه‌ی تاریخ ثابت کرد که راستی‌راستی حسین(ع) را از چهار پسرش بیش‌تر دوست داشت. آن خبری که از پا انداختش خبر شهادت حسین(ع) بود؛ نه حتی خبرِ عباسش! 
این چه سری است که حضرت ام‌البنین(س) حتی از مادران ائمه‌ی هدی(ع) هم بیش‌تر از ما دل برده است؟ نمی‌دانم. این چه سری است که توسل به حضرت ام‌البنین(س) این‌قدر زود به نتیجه می‌رسد؟ باز نمی‌دانم. خود حضرت ام‌البنین(س) کل عمرش حواسش بود که اگر چه هم‌سر امیرالمؤمنین(ع) است و از او چهار پسر دارد که یکی‌شان رسما قمر است؛ نه پسر، ولی شأن و جای‌گاهش در حد کنیزی حضرت زهراست. کل عمرش حواسش بود که بین پسرهایش، با فرزندان حضرت فاطمه(س) فرق بگذارد. حواسش بود درهم نبیند همه‌ی فرزندان امیرالمؤمنین(ع) را. فرزندان فاطمه(س) را سوا می‌دید و ویژه به آن‌ها ارادت داشت و یک جور دیگر صدای‌شان می‌کرد.  
حالا این همه ام‌البنین(س) مرزبندی کرده بین عباس بن ام‌البنین و حسین بن فاطمه تا عباس حدش را بداند و فکر نکند هم‌تای حسین(ع) است. ولی کار خدا را ببین که ما سینه‌زنان چنان قاطی کردیم بین این دو برادر که حرم‌شان را که می‌بینی کمی دقت و تجربه می‌خواهد که بفهمی این گنبد حسین است یا عباس!   هر چه این مادر بامعرفت حساب عباسش را از حساب حسین جدا کرد، ما زوار کربلا خیلی برای‌مان مهم نیست که اول برویم به زیارت حسین یا عباس! حاجت هم که می‌گیریم درست یادمان نیست که رفتیم از حسین گرفتیم حاجت‌مان را یا از عباس. عراقی‌ها را که نگو؛ رسما به حضرت عباس می‌گویند: امام العباس! حالا هی ام‌البنین مواظب باشد یک وقت پسر خودش را با پسر فاطمه(س) به یک چشم نبیند. ولی انگار خود خدا هم آن‌قدرها که ام‌البنین حساس بود، حساس نیست. کار دست ام‌البنین نیست، وگرنه قبر عباس را می‌گذاشت پایین‌پای حسین(ع) تا معلوم باشد عباس نوکر حسین(ع) است. ولی به گمانم خود خدا خواسته که عباس(ع) حرمی داشته باشد مثلِ مثلِ مثلِ حرم حسین(ع) تا ما زوار کربلا، لاجرم هی قاطی کنیم بین الحرمین و بین الگنبدین و ایضا بین البرادرین. کاشی‌کاری مناره‌های حرم قمر بنی هاشم(ع) را ندید بگیر؛ حالا بگو این گنبد حسین(ع) است یا عباس(ع)؟! این، قبل از کار هر مهندسی، کار خداست که پیداست حساسیت‌های ام‌البنین را ندارد. از دست ما ناراحت نباش بانو؛ ما زحمات شما را پاک از بین برده‌ایم از بس قاطی کردیم بین این دو برادر.
از ما ناراحت نباش بانو!
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو