«رسالت» بررسی می‌کند

زنگ هشدار افت معدل دانش‌آموزان

گروه اجتماعی
اولین باری نیست که افت تحصیلی دانش آموزان سوژه گزارش ما و رسانه‌های دیگر می‌شود؛ روندی نزولی که سابقه‌دار است و از سوی وزارت آموزش‌وپرورش هم مورد تأیید قرارگرفته، اما سال‌به‌سال وضعیت نمرات درسی دانش‌آموزان بد و بدتر می‌شود، و این روند نگران‌کننده از شرایط بغرنج سواد دانش‌آموزان و ضعف‌های زیرساختی نظام آموزشی حکایت دارد. 
«میانگین كشوری نمرات دانش‌آموزان در امتحانات نهایی خرداد ۱۴۰۲ در رشته تجربی ۱۱/۲۳، رشته ریاضی ۱۰/۷۹، رشته انسانی ۸/۷۵ و در رشته معارف ۱۰/۵۶ بوده است.» این تازه‌ترین گزارش وزارت آموزش‌وپرورش از شرایط نمرات و معدل دانش‌آموزان است که به‌غایت تکان‌دهنده است. در‌عین‌حال نشانه‌ای از فرسودگی نظام آموزشی ماست و در چنین سیستم فرسوده‌‌ای، معلمان مدارس دولتی بی‌کیفیت‌اند و عناصر دیگری که در ارتقاء وضعیت آموزش عمومی دخیل است یعنی زمان، ابزار و فضای آموزشی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند. تراکم کلاس‌های مدارس دولتی نیز بالاست و بدون تردید بخش عمده‌ای از مشکلات کیفیت آموزش، با مسائل معیشتی معلمان گره‌خورده. در یک نگاه کلی می‌توان این‌طور استنباط کرد؛ که معلم پس از تدریس، تازه باید به سراغ مشاغل دوم و سوم برود و طبیعتا فرصتی برای مطالعه و به‌روز شدن ندارد و احتمال فرسودگی شغلی و بی‌انگیزگی هم در چنین شرایطی بیشتر است و شیوه‌های نوین تدریس (شاگردمحور) جایگزین شیوه سنتی ناکارآمدِ معلم محور نمی‌شود و این در‌نهایت به افت کیفیت آموزش می‌انجامد.هرچند افت تحصیلی را می‌توان مسئله‌ای طبیعی قلمداد کرد که قاطبه دانش‌آموزان در طول تحصیل با آن مواجه می‌شوند اما فرتوتی و واماندگی نظام آموزشی ما موجب شده بخشی از زمان تحصیل، صرف آموزش‌هایی شود که به بهبود یادگیری دانش آموزان کمکی نمی‌کند. البته در چنین ساختار فرتوتی، افت نمرات و معدل دانش‌آموزان موضوعی چندوجهی است که کرونا هم در آن نقش داشته، همه داده‌هایی که در رسانه‌ها و گاه از سوی مسئولان آموزش‌وپرورش منتشرشده‌اند، بیانگر آن است که با یک نوع بحران بی‌سابقه آموزشی در دوران شیوع ویروس کرونا مواجه بوده‌ایم. مسئله کنکور نیز به‌عنوان عاملی اثرگذار باعث شده دانش‌آموزان به‌جای فهم مطلب به دنبال آموختن روش‌های تست‌زنی باشند. با این وصف فهم چرایی افت نمرات و معدل‌ها دشوار نیست و ازآنجایی‌که به پدیده‌ای شایع در میان دانش آموزان بدل شده مایه نگرانی است و باید برای حل آن چاره‌اندیشی کرد.  
کارشناسان در گفت‌و‌گو با «ما» مشکل کمبود معلم، فقدان معلمان باکیفیت، آموزگارانی که دروسی غیر از مدرک تحصیلی‌شان را تدریس می‌کنند، ضعف تجهیزات و امکانات آموزشی در کشور را از دیگر عوامل تأثیرگذار درافت نمرات دانش‌آموزان قلمداد کرده و هم‌زمان تأکید می‌کنند: از تراکم بالای کلاس‌های درس، وضعیت اقتصادی دانش‌آموزان و موضوع بی‌انگیزگی آن‌ها برای تحصیل هم نباید غافل شد.
آماری که اخیرا از میانگین معدل دانش آموزان در امتحانات خردادماه ۱۴۰۲ به نقل از گزارش آموزش‌وپرورش در بسیاری از خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری منتشرشده و مقایسه میانگین نمرات در خردادماه امسال با آمار ۴ سال پیش از آن، گویای این نکته است که سواد دانش‌آموزان سال‌به‌سال پسرفت کرده است. مطابق جدول منتشرشده در رسانه‌ها، میانگین کشوری نمرات دانش آموزان در امتحانات نهایی خرداد ۱۴۰۲ در رشته علوم تجربی ۱۱/۲۳، رشته ریاضی و فیزیک ۱۰/۷۹، رشته ادبیات و علوم انسانی ۸/۷۵ و رشته علوم و معارف اسلامی ۱۰/۵۶ بوده است. درحالی‌که سال ۱۴۰۱ میانگین نمرات دانش آموزان برای رشته علوم تجربی ۱۳.۰۲، رشته ریاضی و فیزیک ۱۲.۶۴، رشته ادبیات و علوم انسانی ۱۰.۲۰ و رشته علوم و معارف اسلامی ۱۲.۰۱ بوده است. این معدل در سال ۱۴۰۰، برای رشته علوم تجربی ۱۳.۱۸، رشته ریاضی و فیزیک ۱۲.۳۵، رشته ادبیات و علوم انسانی   ۱۰.۴۲ و رشته علوم و معارف اسلامی ۱۲.۰۴  ثبت‌شده  است. در سال ۱۳۹۹ نیز معدل دانش آموزان برای رشته علوم تجربی  ۱۳.۷۳، رشته ریاضی و فیزیک ۱۳.۵۰، رشته ادبیات و علوم انسانی ۱۱.۳۴ و رشته علوم و معارف اسلامی  ۱۲.۸۶ را نشان می‌دهد.میانگین معدل امتحانات نهایی دانش‌آموزان سال ۱۳۹۸، در رشته علوم تجربی  ۱۳.۷۷، در رشته ریاضی و فیزیک ۱۳.۲۸، در رشته ادبیات و علوم انسانی ۱۰.۷۶ و در رشته علوم و معارف اسلامی ۱۲.۸۸ بوده است. ازاین‌رو می‌توان نتیجه گرفت که میانگین معدل نمرات دانش‌آموزان در سال 1402 نسبت به چهار سال پیش از آن در تمامی رشته‌ها با افت حدود 2 نمره‌ای در امتحانات نهایی روبه‌رو بوده است که آموزش‌وپرورش این افت نمره را حاصل تغییر رویکرد نظام آموزشی دانسته و اینکه مسیر خود را از حافظه محوری به سمت یادگیری عمیق دانش آموزان سوق داده است. 
مطابق اظهارات محسن زارعی؛ رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش‌وپرورش، راهبرد مطالعه دانش‌آموزان صحیح نیست و در مطالعه دروس به مفاهیم مهم، کلیدواژه‌ها و حفظ کردن توجه داشتند. متأسفانه نظام ارزشیابی چهارگزینه‌ای، روش مطالعه دانش‌آموزان را به سمت حافظه محوری سوق داده و شرایط به‌گونه‌ای شده است که دانش‌آموز می‌گوید من دروس را مطالعه کردم اما در حقیقت به حفظ مطالب اکتفا کرده است و یادگیری مبنا نبوده، این روند باعث شده است عملکرد او خوب نباشد درحالی‌که در خرداد 1402 سؤالات امتحانات نهایی استنباطی بود. 
به گفته او، قیاس آزمون خرداد ۱۴۰۲ با آزمون‌های سال‌های قبل قیاس مع‌الفارق است چراکه این آزمون‌ها با یکدیگر هم‌وزن نبودند و در آزمون خرداد ۱۴۰۲ هدف اصلی آموزش‌وپرورش تغییر رویکرد بود. 
زارعی یادآوری می‌کند که آموزش‌وپرورش مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره تأثیر قطعی سابقه تحصیلی در کنکور سراسری را یک فرصت دید و این امر را مبنای یک تحول قرار داد. این تحول به‌عنوان یک تغییر مسیر برای آموزش‌وپرورش رقم خورد. خروجی آموزش‌وپرورش به‌نظام آموزش عالی و جامعه چالش اصلی نظام آموزش‌وپرورش بود. سؤال این بود چرا دانش آموزان به دنبال یادگیری «کپسولی» هستند و مبتنی و با تأکید بر حافظه محوری این اتفاق رخ می‌دهد و با تأکید بر همین حافظه محوری ارزشیابی رقم می‌خورد.
 نقش عامل اقتصادی در وضعیت معدل استان‌ها
یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر برافت تحصیلی، عامل اقتصادی است به‌طوری‌که می‌توان گفت بین میزان توانمندی اقتصادی خانواده‌ها و دسترسی آن‌ها به آموزش باکیفیت یک رابطه مستقیم وجود دارد. شکاف بین مرکز و پیرامون از منظر اقتصادی و میزان توسعه باعث شده که در مناطق حاشیه‌ای و محروم کشور میزان افت تحصیلی بیشتر باشد. 
رضا امیدی جامعه‌شناس برهمین اساس نقشه وضعیت معدل استان‌ها را تا حد زیادی منطبق با نقشه فقر كشور دانسته و دراین‌باره می‌نویسد: «اخیرا وزارت آموزش‌وپرورش گزارشی از معدل امتحانات نهایی خردادماه ۱۴۰۲ منتشر كرده كه باید به چند نكته توجه داشت: تقریبا در دهه اخیر معدل امتحانات نهایی در محدوده ۱۱.۵ تا ۱۲.۵ بوده است؛ در رشته‌های تجربی و ریاضی كمی بالاتر و در رشته‌های علوم انسانی و معارف كمی پایین‌تر. روند افت كیفیت آموزش عمومی در جزئیات نتایج كنكور و در آزمون‌های بین‌المللی هم مشاهده می‌شود. در سال‌های اخیر، هم در محتوای امتحانات نهایی و هم در فرم سؤالات و نحوه تصحیح برگه‌های آزمون تغییرات زیادی اعمال‌شده است. برای مثال امسال در برخی درس‌ها ۸۰ سؤال با بارم ۰.۲۵ طراحی‌شده بود و هر برگه را چند آموزگار از مدارس و شهرهای مختلف در سامانه تصحیح می‌كردند. شواهدی هم از سوی آموزگاران ارائه می‌شود كه بعضا اختلال‌هایی در فرآیند تصحیح وجود داشته كه چه‌بسا بر نمره دانش‌آموز هم تأثیرگذار بوده است. به نظر می‌رسد خود نهاد آموزشی با این تغییرات منطبق نشده است. نكته مهم دیگر این است كه نقشه وضعیت معدل استان‌ها تاحدزیادی منطبق با نقشه فقر كشور است. میانگین معدل امتحانات نهایی خرداد امسال در استان‌های هرمزگان، کهگیلویه‌وبویراحمد، خوزستان، آذربایجان غربی ۸ تا ۹ بود. در استان‌های خراسان شمالی، گلستان، اردبیل، ایلام، کردستان، لرستان، کرمانشاه، فارس، کرمان، گیلان، بوشهر و چهارمحال و بختیاری نیز استان‌هایی هستند که میانگین ۹ تا ۱۰ را ثبت کردند. یعنی معدل دانش‌آموزان این استان‌های نیز کم و هشدارآمیز است. با این حساب مجموعا، در ۱۷ استان میانگین معدل امتحانات نهایی خرداد امسال هشت تا ۱۰ بود که در وضعیت قرمز هستند.» 
اما ماجرای افت سواد دانش‌آموزان تنها به مؤلفه معدل برنمی‌گردد، بلکه نتایج آزمون «انجمن بین‌المللی ارزیابی پیشرفت تحصیلی» هم حاکی از آن است که دانش‌آموزان ما ازنظر توانایی‌های آموزشی جزو «ضعیف‌ترین‌ها» در جهان هستند. نتایج آزمون پرلز ۲۰۲۱ نشان می‌دهد دانش‌آموزان در توانایی خواندن، نمره ۴۱۳ را کسب کرده‌اند که ایران را در میان ۵۷ کشور شرکت‌کننده در قعر جدول قرار می‌دهد. درباره علل شرایط نامطلوب سواد دانش‌آموزان نگاه‌های مختلفی مطرح است که برجسته‌ترین ارتباط بین شرایط اقتصادی و میزان توسعه‌یافتگی استان‌هاست. 
ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق متوسطه وزارت آموزش‌وپرورش  درباره ارتباط بین فقر و تأثیر آن برافت معدل دانش‌آموزان می‌گوید: «فقر، نابرابری‌های آموزشی را تشدید می‌کند و در زمان آموزش‌ غیرحضوری، این شکاف نمود بیشتری هم پیدا کرد. در وضعیت فقر خانواده مجبور است چندین فرزند خود را در یک اتاق نگهداری کند و این شرایط قطعا ازنظر روحی، آموزشی و تربیتی روی دانش‌آموزان تأثیر می‌گذارد. ضمن اینکه احتمال دارد در این شرایط پدر و مادر هر دو بی‌سواد هم باشند یا سوادشان در حدی نباشد که به فرزندشان کمک کنند. این وضعیت نتیجه فقر است و ما قبلا هم مطالعات گسترده‌ای در این زمینه داشتیم که نشان می‌داد بین سواد والدین و پایگاه اجتماعی و اقتصادی خانواده و پیشرفت تحصیلی فرزندان آن‌ها رابطه و همبستگی مستقیم و مثبت وجود دارد. ما نمی‌توانیم چنین نتیجه‌ای که حاصل سال‌ها پژوهش‌های خودمان است را نادیده بگیریم.»
او در مورد نقش آموزش‌وپرورش در شناسایی دانش‌آموزانی که در شرایط فقر قرار دارند و لطمه بیشتری دراین شرایط دیده‌اند، عنوان می‌کند: «من بعید می‌دانم دولت که یارانه می‌ریزد و آمار دارد چه کسانی تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی و... هستند، باخبر نباشد که دانش‌آموزان کدام خانواده‌ها در فقر به سر می‌برند و حتما آمار دقیقی دارد. خانواده‌هایی با دهک‌های پایین و تحت پوشش بهزیستی، نشانگر فقر و درنتیجه افت تحصیلی بیشتر و نیازمند به حمایت و رسیدگی بهتر هستند. نکته مهم اینکه خانواده‌های فقیر اکثرا پرجمعیت هستند و درحاشیه شهرها زندگی می‌کنند و دولت باید خودش متوجه باشد که مدارس این مناطق توجه ویژه لازم دارند و کاملا روشن است که روستا، حاشیه‌نشین‌ها و یارانه بگیرها نیاز به کمک دولت دارند و فقر و درنتیجه افت تحصیلی دانش‌آموزان آن‌ها بیشتر است و قطعا دولت آماری از این قشر دارد و می‌تواند بر همان اساس رسیدگی کند.»
اظهارات و تحلیل‌هایی ازاین‌دست به فراوانی در فضای رسانه‌ای موجود است؛ ازجمله این عبارت طلایی که از قول رضا امیدی نقل‌شده: «نظام آموزش ما به‌شدت تحت تأثیر فقیرشدن و نابرابری در جامعه است و توان خانواده‌ها برای تأمین بسیاری از نیازهای تحصیلی دانش آموزان به‌شدت افت کرده است». بنابراین روند فقیرشدن جامعه ایران را باید در این زمینه مورد تحلیل و واکاوی قرار داد. بر مبنای آمارهای موجود «از هر پنج ایرانی، یک نفر با فقر مطلق، دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ اما در مقابل 90 درصد دارایی بانک‌ها در قالب سپرده یا اوراق، تنها متعلق به چیزی کمتر از ۴ درصد جامعه است» (1) همین الگو در نظام آموزشی نیز به‌تدریج نفوذ کرده و آموزش‌وپرورش در میان طبقات فرودست وضعیت نامساعدی دارد.  
دانش‌آموزان در امر آموزش از عناصر کیفی یکسانی برخوردار نیستند. به‌عبارت‌دیگر مدارس دولتی که غالب دانش آموزان کشور را پوشش می‌دهد در برخورداری از چهارعنصر مؤثر در کیفیت یعنی معلم، زمان آموزش، ابزار و فضای آموزشی، در مقایسه با مدارس سمپاد، غیرانتفاعی خاص و نمونه دولتی در وضعیت عادلانه‌ای قرار ندارند. معلم ازجمله عناصری است که در کیفی سازی آموزش جایگاه بی‌بدیلی دارد؛ بنابراین توانمندی یا عدم توانمندی معلم در امر آموزش بیشترین نقش را در میزان و کیفیت یادگیری دانش‌آموز دارد. معلمِ باکیفیت، معلمی است که از مسیر معقول، جذب سیستم آموزشی و تربیتی شده است؛ دوره‌های تخصصی را طی کرده؛ با شیوه‌های نوین تدریس آشناست؛ به ساحت‌های مختلف تعلیم و تربیت توجه دارد؛ کلاس‌هایش شاگردمحور است؛ سطوح بالای یادگیری را جایگزین حافظه محوری می‌کند؛ فرصت پرسش و پاسخ، اکتشاف، حل مسئله و خلاقیت به دانش‌آموزانش می‌دهد و درنهایت با آگاهی از هوش‌های چندگانه و تفاوت‌های فردی شاگردانش، هیچ دانش‌آموزی را نسبت به موفقیت در آینده، ناامید نمی‌کند. در اغلب موارد معلمان متخصص و باکیفیت نصیب دانش آموزان مدارس دولتی عادی نمی‌شوند و به‌این‌ترتیب دانش آموزان به لحاظ سطح علمی یکسان نیستند. عده‌ای نمرات بالا و عده بسیار بیشتری نمرات پایینی کسب می‌کنند و آن‌هایی که می‌توانند نمرات بهتری کسب کنند نه لزوما از بهره هوشی بهتری برخوردارند و نه درک و فهم عمیق‌تری نسبت به موضوعات درسی دارند؛ این دانش‌آموزان در مقایسه با دیگر فراگیران، بعضاً به برکت امکانات بهتر، مهارت بیشتری در پاسخ به پرسش‌ها دارند. این موضوع از ضعف زیرساخت‌های نظام آموزشی حکایت دارد که نتوانسته سطح کیفی را به شکل یکسان در میان تمامی دانش آموزان ارتقاء دهد و درست به همین علت نباید در انتظار بروندادهای مثبت و امیدوارکننده بود. 
اما افت کیفیت نظام آموزشی کشور آن‌چنان حیرت‌آور است که صاحب‌نظران را به واکنش واداشته و دوباره زخم کهنه نابرابری آموزشی سرباز کرده است؛ مطابق اظهارات رضا امیدی، جامعه‌شناس و پژوهشگر سیاست‌گذاری اجتماعی «آموزشی که بنا بوده مجرایی باشد برای از بین بردن یا کاهش بخشی از نابرابری‌های بدو تولد به‌تدریج خود به نمودی از وجود نابرابری در جامعه و تشدیدکننده این نابرابری‌ها تبدیل‌شده است. نهاد آموزش و مدرسه فراتر از یک مکان آموزشی قدرت بالایی برای کاهش نابرابری‌های اجتماعی داشته است. اساسا یکی از کارکردهای مدرسه این است که نابرابری‌های بیرون از مدرسه نظیر نابرابری‌های ناشی از پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده‌ها را کاهش دهد، اما امروزه خود ابزاری برای جداسازی و تشدید نابرابری‌ها و تمایزیابی‌ها شده است. اتفاقی که به نفع طبقات بالاست، چون به آن‌ها امکان داده هرچه بیشتر خود را متمایز کنند و شکاف‌ها بیشتر شده و ازقضا طبقات پایین هرچه بیشتر نادیده گرفته شدند.» (2) 
 وعده ارتقای کیفیت آموزش و تقویت مدارس دولتی
این نابرابری آشکار و افت کیفیت علمی، برای رئیس دولت هم سؤال‌برانگیز بوده است. ابراهیم رئیسی با تأکید بر اهمیت اعتماد خانواده‌ها نسبت به کیفیت مراکز علمی و اطمینان‌بخشی به آن‌ها در رابطه با شرایط آموزشی، به وزیر آموزش‌وپرورش مأموریت داده است، برای اطلاع و اطمینان خانواده‌ها از وضعیت آموزشی و نمرات دانش‌آموزان گزارشی ارائه کند. 
هرچند رضا مراد صحرایی، وزیر آموزش‌وپرورش، معدل دانش آموزان را حاصل عملکرد دولت دوساله نمی‌داند و معتقد است: این وضعیت آموزش کشور در دولتی است که آن را تحویل گرفتیم. وضعیت واقعی معدل دانش‌آموزان کشور به‌گونه‌ای دیگر است که آن را بیان می‌کنم؛ در دوره ابتدایی، ارزشیابی توصیفی است و معدل نداریم، در دوره متوسطه اول معدل پایه هفتم ۱۶.۹۴، پایه هشتم ۱۶.۸۵ و پایه نهم ۱۶.۸۹ است. در پایه دهم  معدل دانش‌آموزان رشته تجربی ۱۵.۶۲، رشته ریاضی ۱۶.۹، علوم انسانی ۱۳.۸۴ و علوم و معارف اسلامی ۱۵.۸۴ است. در پایه یازدهم معدل دانش‌آموزان رشته ریاضی ۱۵، تجربی ۱۵.۶۱، علوم انسانی ۱۳.۸۸ و معارف اسلامی ۱۵.۱۶ است، این موارد که معدل کل است، نمرات واقعی دانش‌آموزان کشور است و ماجرای معدل کتبی تفاوت‌هایی دارد. 
او ادامه می‌دهد: چرا افرادی که نسبت به معدل پایه دوازدهم  که ضریب ۴۰ درصدی قطعی در کنکور دارد، دغدغه‌مند هستند وقتی فقط کنکور به‌تنهایی سهم داشت و میانگین دروس تخصصی داوطلبان کنکور در رشته ریاضی فیزیک کمتر از ۱۰ درصد بود حساس نبودند، هم‌اکنون معدل ۱۱.۵ از ۲۰ یعنی ۵۷.۷ از ۱۰۰ درصد و تأثیر مستقیم در راه‌یابی به دانشگاه. 
وزیر آموزش‌وپرورش وعده ارتقای کیفیت آموزش و تقویت مدارس دولتی را مطرح کرده است و اینکه مدارس دولتی برای ما اصل هستند. براین اساس تنوع مدارس کاهش پیدا می‌کند، کیفیت معلمان افزایش و همچنین آزمون هماهنگ ملی در پایان پایه ششم و نهم برگزار می‌شود، در بحث کیفیت آموزش با مردم شریف ایران تعارف و پنهان‌کاری نداریم. 
 مدرسه تنها نهادی که می‌تواند فرصت‌های برابر را فراهم کند
جامعه‌شناسان آموزش و علوم تربیتی، در مورد تحقق وعده‌های وزیر تردید دارند و درباره علت‌های کم‌سوادی دانش‌آموزان می‌گویند: «پدیده عقب‌ماندگی تحصیلی دانش‌آموزان و این‌که بخشی از آن‌ها نتوانند در حد مطلوب یاد بگیرند یا از کسب مهارت‌های لازم در پایان یک دوره ناتوان باشند هم به مسئله کیفیت آموزشی مربوط می‌شود و هم نبودن سازوکارهای آموزشی برای کمک و همراهی بچه‌هایی که دشواری‌های بیشتری در یادگیری و یا در زندگی دارند. یک نظام آموزشی باید برای بچه‌هایی که به دلایل مختلف ازجمله مشکلات خانوادگی و مادی نتوانسته‌اند آمادگی لازم را برای مدرسه داشته باشند، کارهای فوق‌العاده‌ و اقدامات اضافه‌ای انجام دهد تا این دانش‌آموزان بازمانده از یادگیری هم بتوانند عقب‌ماندگی تحصیلی خود را جبران کنند.»
این جامعه‌شناسان، چهار عامل جذاب و کارا نبودن روش‌های آموزشی، مشکلات مادی دانش‌آموزان و خانواده‌های آن‌ها، کمبود امکانات سخت‌افزاری آموزشی و درنهایت شکاف فرهنگی بین مدرسه و دانش‌آموزان را به‌عنوان دلایل کم‌سوادی دانش‌آموزان دانسته و می‌گویند: «اگر به کارهای میدانی در زمینه بازماندگی از تحصیل یا مشکلات دانش‌آموزان به‌خصوص در مناطق محروم مراجعه کنیم، به چهار دلیل مهم اشاره می‌شود. دلیل اول این است که روش‌های آموزشی و کلا مدرسه برای بچه‌ها جذابیت ندارند و این‌که روش‌هایی که استفاده می‌شود با روحیات بچه‌ها یا نیازهای آن‌ها سازگار نیست. بنابراین، خیلی از آن‌ها خوب درس نمی‌خوانند یا خیلی زود مدرسه را برای همیشه ترک می‌کنند. این موضوع در میان دانش‌آموزانی که در خانواده‌های تهیدست زندگی می‌کنند یا در مناطق دورافتاده‌تر هستند، بیشتر اتفاق می‌افتد. دلیل دوم مشکلات مادی بچه‌هاست. بچه‌ها با توجه با مسائلی که در محیط خانه‌دارند، همیشه همان آمادگی و امکانات خوب را برای این‌که بتوانند به آن‌چه که مدرسه از آن‌ها به‌عنوان تکلیف می‌خواهد پاسخ بدهند، ندارند. درنتیجه همه بچه‌ها در موقعیت برابر ازنظر شرایط آموزشی قرار ندارند. به همین خاطر هم نظام‌های آموزشی در همه دنیا ناچارند تدابیر ویژه‌ای برای دانش‌آموزانی که وضعیت خانوادگی مناسبی ندارند و نمی‌توانند روی کمک خانواده حساب کنند بیندیشند.» 
آن‌ها در توضیح عامل دیگر که نبودن امکانات آموزشی است نیز می‌گویند: «واقعیت این است که در مناطق توسعه‌نیافته‌تر با مدارس و امکانات بسیار تأسف‌باری سروکار داریم که اشتیاقی برای بچه‌ها برای آمدن به مدرسه باقی نمی‌گذارد و خیلی از ترک‌تحصیل‌های زودرس هم به‌ خاطر نبودن محیط‌های آموزشی مطلوب و یا کم بودن امکانات و تجهیزات در مدارس صورت می‌گیرد. اگر نظام آموزشی به‌عنوان اصلی‌ترین نهاد کشور نتواند به‌تمامی محصلان یک آموزش باکیفیت حداقلی ارائه دهد، صرف‌نظر از این‌که بچه‌ها متعلق به چه طبقه و گروه و چه خانواده‌هایی هستند، آینده کشور در معرض خطر قرار می‌گیرد. این مدرسه است که وظیفه اصلی آموزش را بر عهده دارد و خانواده‌ها فقط می‌توانند نقش کمکی داشته باشند. برای آن  دسته از خانواده‌هایی که شرایط مطلوب نیست، مدارس باید امکانات ویژه‌ای را تدارک ببینند و برای آن‌ها سازمان ویژه‌ای وجود داشته باشد که ناتوانی کمک خانواده از طریق نظام آموزشی جبران شود. وگرنه ما هیچ جایی برای جبران چنین شکافی نخواهیم داشت. فراموش نکنیم که مدرسه تنها نهادی در جامعه است که می‌تواند به‌طور واقعی فرصت‌های برابر را به وجود آورد تا آن‌ها بتوانند با کسب مهارت‌ها و دانش لازم آینده خود و جامعه را بسازند. اگر مدرسه چنین امکانی را به وجود نیاورد، نابرابری‌های موجود بازتولید می‌شوند.» 
پی نوشت:
1- ابراهیم سحرخیز در گفت‌وگو با رسانه‌ها
2- رضا امیدی در گفت‌وگو با دیدبان ایران 
 زنگ هشدار افت معدل دانش‌آموزان
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو