آنفالوی کودکان کار در مجاز
از بدترین آسیبهای دوران کودکی که کل شخصیت و میزان جامعهپذیری کودکان را تحت شعاع قرار میدهد، استفاده ابزاری از کودک در راستای کسب سود اقتصادی است. کودکان کار، بهاجبار از دنیای کودکانه محروم میشوند و ناگاه به دنیای نامفهومی پرتاب میشوند که درکی از مناسبات آن ندارند و این آسیبپذیری آنها را افزایش میدهد.
کودکانی که باید مراحل رشد خود را به طور طبیعی طی کنند، سرگرم کار و کسب درآمد می شوند. اگرچه والدین از واهمه آینده نامعلوم در تلاش هستند تا در کودکی کسبوکار را به فرزندان خود بیاموزند، اما به دلیل غفلت از دوره رشد کودکی، والدین و جامعه باید در آینده بهای سنگینی بپردازند. در این سالها، چندین نسخه جدید از کودک کار عرضه شده، ازجمله کودک اینفلوئنسرها که توسط والدین یا سرپرستان خود برای درآمدزایی از طریق اینترنت مورد بهرهکشی قرار میگیرند. پدیده ای که به گفته فعالان حقوق کودک به قدری جدید است که حتی «پیماننامه حقوق کودک» هم جایی برای آن پیشبینی نکرده بود. بی تردید نحوه صحبت کردن آنها و گفتوگوهایشان به دلیل تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب و جذب دنبال کننده موجب سوءاستفاده از آنها میشود.
فعالان مدنی معتقدند: نفع مادی، اصلیترین دلیل استفاده از کودکان بهعنوان نانآور یا کمکخرج است: «این کودکان با برانگیختن احساسات و عواطف انسانی، ناتوانی سرپرستان خانوادههایشان را جبران می کنند و نتیجه آن، بازتولید ناتوانی و عدم پرورش مهارتهای ذهنی و جسمی در کودکان کار است.»
تصویر همه ما تا چندین سال قبل از کودکی که کار می کند، فروشندههایی کوچک اندام با لباسهای مندرس در خیابان یا مراکز عمومی بود، اما این روزها کودکانی با ظاهری مرتب و اتو کشیده در کنار والدین خود، در مجاز فعالیت میکنند و این نشان دهنده بحران اجتماعی جدید است. بحرانی که کودکان طبقه متوسط جامعه را به فضای کار در شبکه های اجتماعی کشانده است، هرچند آن ها در آمار کودکان کار پنهان مانده و دیده نشدهاند، چون ظاهرشان هیچ شباهتی با تعریف کتابی و همهگیر کودکان کار ندارد.
برخی والدین به دلیل فقدان قانونگذاری مناسب در حوزه فضای مجازی کشور و فرهنگسازی نامناسب در رابطه با پیامدهای استفاده غیرهوشمندانه از این بستر نوین ارتباطی، در کوران رقابتهای پوچ فضای مجازی، کودک خود را اسیر پست یا استوریهای گوناگون کرده و از این طریق درآمد قابل توجهی کسب میکنند. برای نمونه، با یک جستوجوی ساده در اینستاگرام میتوان صدها کودک و نوزادی را مشاهده کرد که به دلیل زیبایی کودکانه یا یک توانایی خدادادی از سوی والدینشان به مدل تبلیغاتی بدل شده و در صفحات ساخته و پرداخته والدین، به تبلیغ کالاهای مختلف مشغولند که این موضوع از مصادیق بارز آزار رسانی به کودک است.
انتشار تصویر کودکان، نقض کرامت انسانی
اما در چنین شرایطی چه میتوان کرد و قوانین ما در این باره چه میگوید. حامد فرمند، فعال حقوق کودک عنوان می کند: «درباره بحث فضای مجازی ما قانون دقیقی نداریم و تنها یک ماده از پنجاه ماده قانون حمایت از کودکان و نوجوانان وجود دارد که به موضوع انتشار تصویر کودکان میپردازد و آن هم تصویر کودکانی است که آسیب دیدهاند و احیانا مورد تعرض و آزار قرار گرفتهاند و البته بهدرستی هم مطرح است که انتشار تصویر کودکان و انگشتنما کردن آنها و نقض کرامت انسانی شان مورد توجه قانونگزاران قرار گرفته است. به هرحال این موضوع را در کنار مجموع قوانین دیگر که میگذاریم این قانون به نوعی یک قانون حامیانه محسوب نمیشود و البته در این زمینهها هم کمک جدی نمیتواند بکند.»
فرمند ضمن اشاره به اهمیت نقش جامعه میگوید خانواده نیز باید حداقلی از هوشیاری نسبت به اهمیت حقوق کودک داشته باشد: «بخشی از این موضوع برمیگردد به اینکه انواع کودک آزاری چیست، نقض حقوق کودکان در فضای مجازی چیست، آموزش بدهیم و آموزش ببینیم و بین مسئولیتها و حوزه اختیارات والدین، حریم خصوصی کودکان و حمایت از حقوق آنها تفکیک قائل بشویم، اما درباره بخشی که به جامعه برمیگردد امیدوارم در شرایطی قرار بگیریم که هزینه برای چنین اقدامات و فعالیتهایی از هر دو جنبهاش، یعنی بخش عملی در دنیای واقعی و بخش انتشار و با افتخار پخش کردن و پاسخگو نبودن در قبالش، تغییر پیدا بکند. بالا بردن هزینه به این معنی که افراد بیشتری با دیدن چنین تصاویری به یک سری اقدامات عملی قابل انجام دست بزنند، مثلا گزارش دادن چنین صفحاتی، بازنشر نکردن تصاویر و آنفالو کردن و بلاک کردن آنها .... این موارد از جمله هزینههایی است که صاحبان چنین صفحاتی میپردازند، چرا که فالو و لایک کردن همان حمایتی است که افراد به این صفحات میدهند که بار مالی هم در پی دارد.»
نازلی ابراهیمی، یکی دیگر از فعالان حقوق کودک است که مسئله کودکان کار مجازی را اینگونه شرح میدهد: «چند سالی است که در کشور ما یکی از گروههایی که در اینستاگرام به نمایش گذاشته میشوند و پس از دورهای کوتاه بسیاری از آنها به مثابه خرده سلبریتیها مشهور و محبوب میشوند، کودکان هستند؛ کودکانی که عموما توسط خانواده و مخصوصا مادران خود در فضای مجازی بهعنوان مدل تبلیغاتی یا مدل ایدهآل یک کودک بازنمایی میشوند و از آنان بهعنوان «کودکان کار اینستاگرامی» یاد میشود. مسئله اساسی در ارتباط با مفهوم «کودکان کار» این است که هماکنون معنای کودک کار صرفا به تعریف سنتی آن و کار کردن کودکان در خیابان معطوف نیست. بلکه میتوان از کودکان کار جدیدی سخن گفت که لزوما از طبقات پایین و محروم جامعه نیستند و خانوادههایشان آنها را بهکار میگیرند تا از این طریق کسب درآمد کنند. درواقع کار کردن کودک در زمانهای قدیم و قبل از گسترش فضای مجازی که امروزه به بخش لاینفک زندگی بشریت تبدیل شده است، به اشکال بسیار ساده و ابتدایی همانند کار کردن در زمین کشاورزی نمایان میگشت، اما امروزه با گسترش روزبهروز این فضای نوظهور دیگر شاهد کار کردن کودک در زمینهای کشاورزی یا پوشیدن لباسهای زشت و کهنه وی نخواهیم بود. بلکه این بار پوشیدن لباسهای فاخر و زندگی تجملی این کودکان به مثابه کالاهایی تبلیغاتی برای شرکتهای تجاری سودآور است، نه کار کردن آنان در شرایط سخت و طاقت فرسای کارخانهها و نه دستفروشی آنان در چهارراهها. عناصر کار در مورد مفهوم «کودکان کار مجازی» در مقایسه با «کودکان کار سنتی» (آنهایی که در خیابان مشغول کار هستند) نشان میدهد، در هر دو نوع کار، عناصر کارگر و کارفرما وجود دارد، اما تفاوتهایی در این بین مطرح است، به طور مثال کارفرما در ارتباط با کودکان کار مجازی؛ والدین و خانواده کودک هستند، اما کارفرمای کودکان در کارهای خیابانی، افراد سودجو و غریبهای هستند که کودک را بهکار میگیرند و هر دو درنهایت بهدنبال سود برای خود هستند. از طرفی در هر دو نوع کار، حق بازی، کودکی کردن و شادمانی از کودک سلب میشود.»
این فعال حقوق کودک تاکید می کند: «همانطور که شغل یکی از اجزای هویتبخش برای بزرگسالان است، بازی نیز شکلدهنده شخصیت و پرورشدهنده تواناییهای کودکان است که به آنها کمک میکند تا هویت خود را پیدا کنند و با فرمدهی آگاهیشان از جهان، جایگاه خود را در آینده بیابند. بسیاری از محققان، دوره جنینی تا سهسالگی و برخی دیگر 6 سال اول زندگی را مهمترین دوران پایهریزی و تعریف من وجودی افراد میدانند. برخوردهای اطرافیان بهخصوص خانواده و افکار القایی آنها به کودک، تأثیر عمیقی بر مسیر زندگی، باورها و ارزشهای درونی نهادینه شده در بزرگسالی دارد. کودکان با بازی کردن، نقشپذیری و میل به کسب مهارت و دانش را فرامیگیرند و دریچهای برای شناخت محیط پیرامون به روی آنها گشوده میشود. پس از آن، با بالا رفتن سن و آشنایی با محدودیت منابع و زمان، رقابت و مبارزه وارد بازیهایشان میشود و به این طریق کنشهایشان قانونمندتر و هدفمند میشود.»
استفاده از کودکان به مثابه عنصر نمایش
ابراهیمی بر این باور است که محیط امن، فعالیتهای فکری و بهره بردن از انواع بازیها، رشد سالم و متوازن کودکان را به همراه دارد: «در جوامعی که قوانین حمایتی پررنگی از کودکان پشتیبانی میکنند، شغل نه به عنوان وسیلهای برای تهیه نان که برای توانمندسازی، بهصورت پارهوقت و هدفمند و متناسب با تواناییهای جسمی و فکری در اختیار کودکان و نوجوانان قرار داده میشود. این شغلها فرصتی برای جامعهپذیر شدن کودکان و آشنایی با باورهای حاکم بر جامعه است که چنین چیزی در کشورهای در حال توسعه کمتر دیده میشود.»
این فعال حقوق کودک با تاکید براینکه در فضای مجازی از کودکان به مثابه عنصر نمایش استفاده میشود، میگوید: «مدرنیته جامعهای نمایشی است که بهشدت بینایی محور است. به عبارتی جهان اجتماعی ما حول امر بصری شکل میگیرد. در این بین بدن به مثابه کالایی که به نمایش درمی آید و تولید لذت میکند، میتواند برای مخاطبان جامعه نمایشی، عنصری جذاب باشد که به افزایش فالوورهای صفحات اینستاگرامی کودکان کار کمک کند. این کودکان به نحو خاصی لباس میپوشند، آرایش میکنند، صحبت میکنند. حتی تحت فرآیندهای کلینیکهای زیبایی قرار میگیرند تا با نمایش بدن و حیات زیستیشان به مخاطبان این صفحات لذت یا اطلاعات بفروشند. بنابراین بدن و حیات زیستی این کودکان بهکار گرفته میشود تا در فرآیند کسب منفعت سودآور باشد. درواقع والدین از کودک خود بهعنوان ابزاری استفاده میکنند تا خود را بهدنبالکنندگان بشناسانند و مرجعی برای تبلیغ انواع کالاها شوند. در این فضا امکانی برای والدین فراهم میشود تا بتوانند از علایق، سبک زندگی و خصوصیات خود با کاربران صفحه کودکشان بگویند. حیات کودک در این صفحات عرصهای برای تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم است و کودک بهواسطه تیپ متفاوت و شیرین زبانیهایش موردتوجه دنبال کنندههایش قرار میگیرد و میتواند بدل به یک بنگاه تبلیغاتی شود. این مورد به طور مستقیم به درآمدزایی برای خانواده کودک منجر خواهد شد.»
ابراهیمی در ادامه اشاره میکند به اینکه، در فضای مجازی نحوه تعامل کودک در زیست جهان بزرگسالان به مثابه عنصر نمایش درآمده است: «در این شرایط کودک دائما خود را در حال دیده شدن در بین بزرگسالان و بعضا افراد مشهور دیگر میبیند و بهدنبال این مسئله، کودکی «بزرگسال» برساخت میشود و او از دنیای کودکی خود فاصله میگیرد. پیامد این امر در وهله اول این است؛ که انتظاری که از کودک میرود، دقیقا شبیه به توقعاتی است که از بزرگسال میرود و این برداشتی که کودک از خود به مثابه میکروسلبریتی دارد، بازتولید میشود.»
سوای این موضوع، والدین امروزی که دورنمای جهان را برای کودکان در حال رشدشان تغییر دادهاند، از مرز حیاتی بین زندگی خصوصی و عمومی عبور کردهاند و بدون توجه به این آسیبها در حال انتشار تصاویر کودکان خود هستند. ابراهیمی بیان میکند: «صفحات مجازی، حاوی اطلاعات زیادی از مشخصات کودک است که حریم خصوصی و امنیت او را به خطر میاندازد. درواقع مادران این کودکان اطلاعاتی که عموما در حیطه شخصی و خانوادگی است را تنها برای ارضای حس کنجکاوی مخاطبان و جذب فالوور بیشتر منتشر میکنند که باعث میشود افراد بسیاری بدون محدودیت به آن اطلاعات دسترسی پیدا کنند. این وضعیت امکان سوء استفاده از کودک را افزایش میدهد. حتی در مواردی که اطلاعات بهصورت مستقیم ذکر نمیشود، از آنجا که اینستاگرام رسانهای تصویرمحور است، با تگ کردن افراد در تصویر و قرار دادن لوکیشن این اطلاعات بهراحتی در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.»
اطلاعات و تصاویر همچون یک ویروس به صورت عمدی یا غیرعمدی در فضاهای مختلف اینترنتی دست به دست میشوند. فضاهایی که گاه ممکن است سلامتی و امنیت کودک را -هم در حال حاضر و هم در آینده- تحت تأثیر خود قرار دهند مخصوصا اگر این اطلاعات به شبکههای پدوفیل، ربایندگان کودکان و سایر جرایم مرتبط با کودکان راه پیدا کند. اما حتی اگر هم اطلاعات و تصاویر خصوصی کودکان به شبکههای آسیبرسان راه پیدا نکند، هیچ بزرگسالی حق و اجازه این را ندارد که این دادهها را در جایی به روزرسانی کند. یکی دیگر از آسیبهایی که ممکن است روان کودک را تحتالشعاع قرار دهد، مسخره و استهزا شدن و در معرض قضاوت قرار گرفتن از طریق همسالان کودک یا حتی بزرگسالان است. آنها ممکن است کودک را با القاب و برچسبهایی نظیر اینستاگرامی، اینترنتی، شاخ مجازی و غیره صدا کنند که در آینده تأثیر شدید و منفی بر رشد آنها خواهد داشت و با آسیبهای روانی همراه خواهد بود. از همه مهمتر، ماندگاری اطلاعات و تصاویر در اینترنت و دست به دست شدن آنها بدون رضایت کودک این خطرات و آسیبها را دو چندان میکند.
ابراهیمی خاطرنشان میکند: «آنچه تحت مفهوم «کودک اینستاگرامی» صورتبندی شده است، در بین طبقات متوسط و بالا و توسط کنشگرانی امکانپذیر شده که مفهومی جدید از والدگری را رهبری کرده و بهحقوق کودک اعتقاد داشته و اتفاقا به شکلی فانتزی نگران آموزش، مهارتآموزی، سلامت، پوشاک، خوراک و تفریح کودکان خود هستند و منابع مالی بسیاری را برای این موارد هزینه میکنند.»
در این بین قانون سفت و سختی که از این کودکان دفاع کند، وجود ندارد. چراکه کودک کار اینستاگرامی هنوز در گفتمان حقوقی معنا نشده است. هرچند گام هایی در این زمینه برداشته شده و سند ملی حمایت از کودکان در برابر فضای مجازی ناامن بهعنوان یکی از سندهای بالادستی به تصویب رسیده است، با این حال همچنان حقوق کودکان در فضای مجازی نقض می شود. کودکان بیدفاعی که والدین بدون هیچ آموزشی، پای آن ها را به این فضا باز کرده اند.
کودکانی که باید مراحل رشد خود را به طور طبیعی طی کنند، سرگرم کار و کسب درآمد می شوند. اگرچه والدین از واهمه آینده نامعلوم در تلاش هستند تا در کودکی کسبوکار را به فرزندان خود بیاموزند، اما به دلیل غفلت از دوره رشد کودکی، والدین و جامعه باید در آینده بهای سنگینی بپردازند. در این سالها، چندین نسخه جدید از کودک کار عرضه شده، ازجمله کودک اینفلوئنسرها که توسط والدین یا سرپرستان خود برای درآمدزایی از طریق اینترنت مورد بهرهکشی قرار میگیرند. پدیده ای که به گفته فعالان حقوق کودک به قدری جدید است که حتی «پیماننامه حقوق کودک» هم جایی برای آن پیشبینی نکرده بود. بی تردید نحوه صحبت کردن آنها و گفتوگوهایشان به دلیل تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب و جذب دنبال کننده موجب سوءاستفاده از آنها میشود.
فعالان مدنی معتقدند: نفع مادی، اصلیترین دلیل استفاده از کودکان بهعنوان نانآور یا کمکخرج است: «این کودکان با برانگیختن احساسات و عواطف انسانی، ناتوانی سرپرستان خانوادههایشان را جبران می کنند و نتیجه آن، بازتولید ناتوانی و عدم پرورش مهارتهای ذهنی و جسمی در کودکان کار است.»
تصویر همه ما تا چندین سال قبل از کودکی که کار می کند، فروشندههایی کوچک اندام با لباسهای مندرس در خیابان یا مراکز عمومی بود، اما این روزها کودکانی با ظاهری مرتب و اتو کشیده در کنار والدین خود، در مجاز فعالیت میکنند و این نشان دهنده بحران اجتماعی جدید است. بحرانی که کودکان طبقه متوسط جامعه را به فضای کار در شبکه های اجتماعی کشانده است، هرچند آن ها در آمار کودکان کار پنهان مانده و دیده نشدهاند، چون ظاهرشان هیچ شباهتی با تعریف کتابی و همهگیر کودکان کار ندارد.
برخی والدین به دلیل فقدان قانونگذاری مناسب در حوزه فضای مجازی کشور و فرهنگسازی نامناسب در رابطه با پیامدهای استفاده غیرهوشمندانه از این بستر نوین ارتباطی، در کوران رقابتهای پوچ فضای مجازی، کودک خود را اسیر پست یا استوریهای گوناگون کرده و از این طریق درآمد قابل توجهی کسب میکنند. برای نمونه، با یک جستوجوی ساده در اینستاگرام میتوان صدها کودک و نوزادی را مشاهده کرد که به دلیل زیبایی کودکانه یا یک توانایی خدادادی از سوی والدینشان به مدل تبلیغاتی بدل شده و در صفحات ساخته و پرداخته والدین، به تبلیغ کالاهای مختلف مشغولند که این موضوع از مصادیق بارز آزار رسانی به کودک است.
انتشار تصویر کودکان، نقض کرامت انسانی
اما در چنین شرایطی چه میتوان کرد و قوانین ما در این باره چه میگوید. حامد فرمند، فعال حقوق کودک عنوان می کند: «درباره بحث فضای مجازی ما قانون دقیقی نداریم و تنها یک ماده از پنجاه ماده قانون حمایت از کودکان و نوجوانان وجود دارد که به موضوع انتشار تصویر کودکان میپردازد و آن هم تصویر کودکانی است که آسیب دیدهاند و احیانا مورد تعرض و آزار قرار گرفتهاند و البته بهدرستی هم مطرح است که انتشار تصویر کودکان و انگشتنما کردن آنها و نقض کرامت انسانی شان مورد توجه قانونگزاران قرار گرفته است. به هرحال این موضوع را در کنار مجموع قوانین دیگر که میگذاریم این قانون به نوعی یک قانون حامیانه محسوب نمیشود و البته در این زمینهها هم کمک جدی نمیتواند بکند.»
فرمند ضمن اشاره به اهمیت نقش جامعه میگوید خانواده نیز باید حداقلی از هوشیاری نسبت به اهمیت حقوق کودک داشته باشد: «بخشی از این موضوع برمیگردد به اینکه انواع کودک آزاری چیست، نقض حقوق کودکان در فضای مجازی چیست، آموزش بدهیم و آموزش ببینیم و بین مسئولیتها و حوزه اختیارات والدین، حریم خصوصی کودکان و حمایت از حقوق آنها تفکیک قائل بشویم، اما درباره بخشی که به جامعه برمیگردد امیدوارم در شرایطی قرار بگیریم که هزینه برای چنین اقدامات و فعالیتهایی از هر دو جنبهاش، یعنی بخش عملی در دنیای واقعی و بخش انتشار و با افتخار پخش کردن و پاسخگو نبودن در قبالش، تغییر پیدا بکند. بالا بردن هزینه به این معنی که افراد بیشتری با دیدن چنین تصاویری به یک سری اقدامات عملی قابل انجام دست بزنند، مثلا گزارش دادن چنین صفحاتی، بازنشر نکردن تصاویر و آنفالو کردن و بلاک کردن آنها .... این موارد از جمله هزینههایی است که صاحبان چنین صفحاتی میپردازند، چرا که فالو و لایک کردن همان حمایتی است که افراد به این صفحات میدهند که بار مالی هم در پی دارد.»
نازلی ابراهیمی، یکی دیگر از فعالان حقوق کودک است که مسئله کودکان کار مجازی را اینگونه شرح میدهد: «چند سالی است که در کشور ما یکی از گروههایی که در اینستاگرام به نمایش گذاشته میشوند و پس از دورهای کوتاه بسیاری از آنها به مثابه خرده سلبریتیها مشهور و محبوب میشوند، کودکان هستند؛ کودکانی که عموما توسط خانواده و مخصوصا مادران خود در فضای مجازی بهعنوان مدل تبلیغاتی یا مدل ایدهآل یک کودک بازنمایی میشوند و از آنان بهعنوان «کودکان کار اینستاگرامی» یاد میشود. مسئله اساسی در ارتباط با مفهوم «کودکان کار» این است که هماکنون معنای کودک کار صرفا به تعریف سنتی آن و کار کردن کودکان در خیابان معطوف نیست. بلکه میتوان از کودکان کار جدیدی سخن گفت که لزوما از طبقات پایین و محروم جامعه نیستند و خانوادههایشان آنها را بهکار میگیرند تا از این طریق کسب درآمد کنند. درواقع کار کردن کودک در زمانهای قدیم و قبل از گسترش فضای مجازی که امروزه به بخش لاینفک زندگی بشریت تبدیل شده است، به اشکال بسیار ساده و ابتدایی همانند کار کردن در زمین کشاورزی نمایان میگشت، اما امروزه با گسترش روزبهروز این فضای نوظهور دیگر شاهد کار کردن کودک در زمینهای کشاورزی یا پوشیدن لباسهای زشت و کهنه وی نخواهیم بود. بلکه این بار پوشیدن لباسهای فاخر و زندگی تجملی این کودکان به مثابه کالاهایی تبلیغاتی برای شرکتهای تجاری سودآور است، نه کار کردن آنان در شرایط سخت و طاقت فرسای کارخانهها و نه دستفروشی آنان در چهارراهها. عناصر کار در مورد مفهوم «کودکان کار مجازی» در مقایسه با «کودکان کار سنتی» (آنهایی که در خیابان مشغول کار هستند) نشان میدهد، در هر دو نوع کار، عناصر کارگر و کارفرما وجود دارد، اما تفاوتهایی در این بین مطرح است، به طور مثال کارفرما در ارتباط با کودکان کار مجازی؛ والدین و خانواده کودک هستند، اما کارفرمای کودکان در کارهای خیابانی، افراد سودجو و غریبهای هستند که کودک را بهکار میگیرند و هر دو درنهایت بهدنبال سود برای خود هستند. از طرفی در هر دو نوع کار، حق بازی، کودکی کردن و شادمانی از کودک سلب میشود.»
این فعال حقوق کودک تاکید می کند: «همانطور که شغل یکی از اجزای هویتبخش برای بزرگسالان است، بازی نیز شکلدهنده شخصیت و پرورشدهنده تواناییهای کودکان است که به آنها کمک میکند تا هویت خود را پیدا کنند و با فرمدهی آگاهیشان از جهان، جایگاه خود را در آینده بیابند. بسیاری از محققان، دوره جنینی تا سهسالگی و برخی دیگر 6 سال اول زندگی را مهمترین دوران پایهریزی و تعریف من وجودی افراد میدانند. برخوردهای اطرافیان بهخصوص خانواده و افکار القایی آنها به کودک، تأثیر عمیقی بر مسیر زندگی، باورها و ارزشهای درونی نهادینه شده در بزرگسالی دارد. کودکان با بازی کردن، نقشپذیری و میل به کسب مهارت و دانش را فرامیگیرند و دریچهای برای شناخت محیط پیرامون به روی آنها گشوده میشود. پس از آن، با بالا رفتن سن و آشنایی با محدودیت منابع و زمان، رقابت و مبارزه وارد بازیهایشان میشود و به این طریق کنشهایشان قانونمندتر و هدفمند میشود.»
استفاده از کودکان به مثابه عنصر نمایش
ابراهیمی بر این باور است که محیط امن، فعالیتهای فکری و بهره بردن از انواع بازیها، رشد سالم و متوازن کودکان را به همراه دارد: «در جوامعی که قوانین حمایتی پررنگی از کودکان پشتیبانی میکنند، شغل نه به عنوان وسیلهای برای تهیه نان که برای توانمندسازی، بهصورت پارهوقت و هدفمند و متناسب با تواناییهای جسمی و فکری در اختیار کودکان و نوجوانان قرار داده میشود. این شغلها فرصتی برای جامعهپذیر شدن کودکان و آشنایی با باورهای حاکم بر جامعه است که چنین چیزی در کشورهای در حال توسعه کمتر دیده میشود.»
این فعال حقوق کودک با تاکید براینکه در فضای مجازی از کودکان به مثابه عنصر نمایش استفاده میشود، میگوید: «مدرنیته جامعهای نمایشی است که بهشدت بینایی محور است. به عبارتی جهان اجتماعی ما حول امر بصری شکل میگیرد. در این بین بدن به مثابه کالایی که به نمایش درمی آید و تولید لذت میکند، میتواند برای مخاطبان جامعه نمایشی، عنصری جذاب باشد که به افزایش فالوورهای صفحات اینستاگرامی کودکان کار کمک کند. این کودکان به نحو خاصی لباس میپوشند، آرایش میکنند، صحبت میکنند. حتی تحت فرآیندهای کلینیکهای زیبایی قرار میگیرند تا با نمایش بدن و حیات زیستیشان به مخاطبان این صفحات لذت یا اطلاعات بفروشند. بنابراین بدن و حیات زیستی این کودکان بهکار گرفته میشود تا در فرآیند کسب منفعت سودآور باشد. درواقع والدین از کودک خود بهعنوان ابزاری استفاده میکنند تا خود را بهدنبالکنندگان بشناسانند و مرجعی برای تبلیغ انواع کالاها شوند. در این فضا امکانی برای والدین فراهم میشود تا بتوانند از علایق، سبک زندگی و خصوصیات خود با کاربران صفحه کودکشان بگویند. حیات کودک در این صفحات عرصهای برای تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم است و کودک بهواسطه تیپ متفاوت و شیرین زبانیهایش موردتوجه دنبال کنندههایش قرار میگیرد و میتواند بدل به یک بنگاه تبلیغاتی شود. این مورد به طور مستقیم به درآمدزایی برای خانواده کودک منجر خواهد شد.»
ابراهیمی در ادامه اشاره میکند به اینکه، در فضای مجازی نحوه تعامل کودک در زیست جهان بزرگسالان به مثابه عنصر نمایش درآمده است: «در این شرایط کودک دائما خود را در حال دیده شدن در بین بزرگسالان و بعضا افراد مشهور دیگر میبیند و بهدنبال این مسئله، کودکی «بزرگسال» برساخت میشود و او از دنیای کودکی خود فاصله میگیرد. پیامد این امر در وهله اول این است؛ که انتظاری که از کودک میرود، دقیقا شبیه به توقعاتی است که از بزرگسال میرود و این برداشتی که کودک از خود به مثابه میکروسلبریتی دارد، بازتولید میشود.»
سوای این موضوع، والدین امروزی که دورنمای جهان را برای کودکان در حال رشدشان تغییر دادهاند، از مرز حیاتی بین زندگی خصوصی و عمومی عبور کردهاند و بدون توجه به این آسیبها در حال انتشار تصاویر کودکان خود هستند. ابراهیمی بیان میکند: «صفحات مجازی، حاوی اطلاعات زیادی از مشخصات کودک است که حریم خصوصی و امنیت او را به خطر میاندازد. درواقع مادران این کودکان اطلاعاتی که عموما در حیطه شخصی و خانوادگی است را تنها برای ارضای حس کنجکاوی مخاطبان و جذب فالوور بیشتر منتشر میکنند که باعث میشود افراد بسیاری بدون محدودیت به آن اطلاعات دسترسی پیدا کنند. این وضعیت امکان سوء استفاده از کودک را افزایش میدهد. حتی در مواردی که اطلاعات بهصورت مستقیم ذکر نمیشود، از آنجا که اینستاگرام رسانهای تصویرمحور است، با تگ کردن افراد در تصویر و قرار دادن لوکیشن این اطلاعات بهراحتی در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.»
اطلاعات و تصاویر همچون یک ویروس به صورت عمدی یا غیرعمدی در فضاهای مختلف اینترنتی دست به دست میشوند. فضاهایی که گاه ممکن است سلامتی و امنیت کودک را -هم در حال حاضر و هم در آینده- تحت تأثیر خود قرار دهند مخصوصا اگر این اطلاعات به شبکههای پدوفیل، ربایندگان کودکان و سایر جرایم مرتبط با کودکان راه پیدا کند. اما حتی اگر هم اطلاعات و تصاویر خصوصی کودکان به شبکههای آسیبرسان راه پیدا نکند، هیچ بزرگسالی حق و اجازه این را ندارد که این دادهها را در جایی به روزرسانی کند. یکی دیگر از آسیبهایی که ممکن است روان کودک را تحتالشعاع قرار دهد، مسخره و استهزا شدن و در معرض قضاوت قرار گرفتن از طریق همسالان کودک یا حتی بزرگسالان است. آنها ممکن است کودک را با القاب و برچسبهایی نظیر اینستاگرامی، اینترنتی، شاخ مجازی و غیره صدا کنند که در آینده تأثیر شدید و منفی بر رشد آنها خواهد داشت و با آسیبهای روانی همراه خواهد بود. از همه مهمتر، ماندگاری اطلاعات و تصاویر در اینترنت و دست به دست شدن آنها بدون رضایت کودک این خطرات و آسیبها را دو چندان میکند.
ابراهیمی خاطرنشان میکند: «آنچه تحت مفهوم «کودک اینستاگرامی» صورتبندی شده است، در بین طبقات متوسط و بالا و توسط کنشگرانی امکانپذیر شده که مفهومی جدید از والدگری را رهبری کرده و بهحقوق کودک اعتقاد داشته و اتفاقا به شکلی فانتزی نگران آموزش، مهارتآموزی، سلامت، پوشاک، خوراک و تفریح کودکان خود هستند و منابع مالی بسیاری را برای این موارد هزینه میکنند.»
در این بین قانون سفت و سختی که از این کودکان دفاع کند، وجود ندارد. چراکه کودک کار اینستاگرامی هنوز در گفتمان حقوقی معنا نشده است. هرچند گام هایی در این زمینه برداشته شده و سند ملی حمایت از کودکان در برابر فضای مجازی ناامن بهعنوان یکی از سندهای بالادستی به تصویب رسیده است، با این حال همچنان حقوق کودکان در فضای مجازی نقض می شود. کودکان بیدفاعی که والدین بدون هیچ آموزشی، پای آن ها را به این فضا باز کرده اند.