جامعهشناسی یک قتل
انتشار خبر قتل دلخراش الهه حسیننژاد در روزهای اخیر، فضای خبری کشور را به کلی تحت تأثیر خود قرار داده است. یازده روز چشمانتظاری، اضطراب، بیخبری و درنهایت، تلخترین پایان ممکن برای مفقود شدن دختر ۲۴ساله ساکن اسلامشهر پرسشهایی را به ذهن متبادر میسازد.
«رسالت» در این مطلب تلاش میکند در گفتوگو با سیدجواد میری، جامعهشناس و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به پرسشهایی پاسخ دهد که در این ماجرا به وجود آمده است. اینکه چه باید کرد و مسئولیت اجتماعی شهروندان چیست و آیا مشکل متوجه ضعف و خلأهای قانونی است؟
آقای میری پرواضح است که چنین حوادثی در تمامی نقاط جهان رخ میدهد، اما در قتل مرحومه حسیننژاد و به طورکلی وقوع جرم و جنایت در کشور از منظر جامعهشناختی چه عوامل و انگیزههایی نقش دارد؟
ببینید اگر بخواهیم به شکل علمی و گسترده به این پدیده بپردازیم، ابتدا باید سؤال کنیم که اساسا جرم و جنایت در کلانشهرهای مدرن با چه منطق و یا صورتبندی و مختصاتی رخ میدهد؟ یکی از دلایل عمده این است که در کلانشهرها امکان ارتباطات و روابط مستقیم و متکی بر سنت خانوادگی وجود ندارد. کلانشهرها بهقدری وسعت پیدا کردهاند که هویت افراد در آن نامعلوم است و همسایه، همسایه را نمیشناسد، لذا در شهرهای بزرگ از علتهای بازدارنده سنتی خبری نیست و به موازات این مسئله، یک سری عوامل بازدارنده و انضباطی جدید باید جایگزین شود تا انسانها را به انحای گوناگون مورد کنترل و انضباط درونی قرار دهد. بهعبارتدیگر، در گام نخست افراد باید انضباطی درونی پیدا کنند و در گام دوم کنترل از بیرون بر آنها ممکن باشد. درکنار این موضوع، رسانههای جمعی و گروهی و شبکههای اجتماعی باید به انحای گوناگون درصحنه اجتماع فعال بوده و نسبت به پوشش رسانهای این موارد اقدام کنند. اگرچه انعکاس رسانهای، جرم و جنایت را در جوامع انسانی از بین نمیبرد اما گام اثرگذاری خواهد بود.
معمولا چه دلایلی به تشدید جرم و جنایت در جوامع منتهی میشود؟
این مسئله ابعاد و دلایل مختلفی دارد. اگر بهصورت فردی نگاه کنیم، یکی از دلایل ارتکاب جرم، محرومیتهای فردی است و برخی علتها نیز از منظر روانشناختی قابلبحث و بررسی است. برخی دیگر از علل وقوع جرم، زمینهها و عوامل اجتماعی دارد، بهعنوانمثال ممکن است اقتصادی، اقتصادی اجتماعی، اقتصادی روانشناختی و یا ترکیبی باشد. در مورد قاتل مرحومه الهه حسین نژاد باید پیش از اعدام او، هریک از این علل مورد بررسی قرار بگیرد. در این راستا باید به یک جامعهشناس اجازه بدهند با این فرد حرف بزند تا مشخص شود از زمان تصمیم به جنایت تا زمان قتل این دختر بیگناه، چه مسائلی از ذهن او عبور کرده و درصدد جبران و تلافی چه چیزی بوده است؟ خود این فرد عنوان کرده، «قصد قتل نداشتم، اما آن شب مسافرم حرفهایی به من زد که خشمگینم کرد و با حرفهای او یاد همسر سابقم افتادم و ناگهان عصبانی شدم و از کوره دررفتم. رفتارهای همسر سابقم مرا همیشه آزار میداد و من هم آن شب عصبانی شدم و همانطور که پشت فرمان بودم با چاقو ضرباتی به او زدم.» احتمالا بسیاری معتقدند آنچه رخداده به دلیل مشکلات اقتصادی است اما صرفا مسئله فقر نمیتواند توجیهکننده چنین جنایتی باشد. مقامات مسئول و سپس مقامهای قضایی، «سرقت تلفن همراه» را انگیزه اصلی وقوع قتل دانستهاند و سپس بهمن فرزانه، فرد بازداشتی و متهم به قتل نیز مدعی شده که «گرانقیمت بودن گوشی موبایل قربانی» موجب شده است او به سرقت آن وسوسه شود، اما در تازهترین اعترافاتش، قتل باانگیزه سرقت را انکار کرده و گفته است: «قصدم سرقت هم نبود، چون بعدازاینکه جسد را در بیابان رها کردم، گوشی را درجایی پرت کردم. من اگر قصدم سرقت بود، طلاهای مقتول را سرقت میکردم، چون مقتول همراه خود مقداری طلا داشت.» این اظهارات باید صحت سنجی شده و موردبررسی قرار بگیرد. اگرچه در تمامی نقاط جهان، فقر عامل بزرگ و خطرناکی در بروز جرائم به شمار میرود، اما در کنار این موضوع، عوامل دیگری هم مطرح است که این موارد باید در نشستهای تخصصی مورد واکاوی قرار بگیرد. چه خوب است که در صداوسیما بهجای اینکه در باب مسائل فضایی صحبت شود، درباره مسائل انضمامی و اجتماعی و مبتلابه جامعه با حضور اساتید برجسته، نشستها و میزگردهایی برگزار شود. در این راستا باید مشخص شود فردی که مرحومه حسین نژاد را به قتل رسانده، در چه شرایطی زیست کرده، آیا خواهر و برادری داشته و رفتارش با اعضای خانواده چگونه بوده است؟ بررسی این نکته هم حائز اهمیت است که اگر این فرد تشکیل خانواده داده و بعد جداشده، علت چه بوده است؟ او در تازهترین اعترافات خود که در رسانهها منتشرشده، اعلام کرده است: «دوازده سال قبل در روستای محل زندگیمان عاشق دختری در یکی از روستاهای اطراف شدم و با هم ازدواج کردیم. بعد از چند سال با هم اختلاف پیدا کردیم. هرروز که میگذشت به زندگی مشترکمان بدبینتر میشدم و اختلافم با همسرم بیشتر میشد. دوازده سال زندگی مشترک داشتیم، اما بچهدار نشدیم و در این ۱۲ سال بارها باهم درگیر شدیم و بیش از ۵۰بار با شکایتهایی که از هم داشتیم به دادسرا و دادگاه رفتیم. درنهایت حدود سه سال قبل از من جدا شد و به خانه پدرش در خرمآباد رفت.»
با توجه به صحبتهای متهم به قتل، محل تولد او تهران نیست و اینکه چه دلایلی او را به سکونت در پایتخت واداشته، از دیگر موارد مهمی است که حتما باید مورد تحلیل و واکاوی قرار بگیرد. این نکته نیز مهم است که وقتی بافتهای فرهنگی بهسرعت تغییر میکنند، اشکالاتی پدید میآید. بهعنوان مثال تصور کنید موضوعی در تهران عرف است اما در بندرعباس همان موضوع تابو است، لذا فضاهای مختلف، بافتهای فرهنگی مختلفی هم دارند. اگرچه در دوران معاصر بسیاری از عادات و آدابورسوم به هم نزدیک شده اما همچنان در بافتهای فرهنگی مختلف، یک سری موارد با یکدیگر متفاوت هستند و این نقلوانتقال آدمها از یک منطقه به منطقه دیگر، دلایل و زمینههایی دارد که حتما باید ریشهیابی شود. لازم است که هم قتل مرحومه حسین نژاد بهطور خاص و هم روندهای عام جامعه را مورد بررسی و مطالعه قرار داد. موضوع مهم دیگر این است که جرم و جنایت در تمام جوامع انسانی در طول تاریخ دائما رخداده است. اما بهزعم من، مهمترین نکته؛ چگونگی بالا بردن مکانیسمهای انضباط درونی در افراد جامعه و چگونگی کنترل و نظارت است. به این معنا که اعمال نظارت نباید به پس از وقوع حادثه محدود باشد. از سوی دیگر هر سیستمی که در جامعه با هدف سودرسانی ایجاد میشود، باید بهاندازه سود و نفع حاصله، بهجامعه خدمت ارائه کرده و پاسخگو باشد. به نظرم یکی از عوامل همبستگی در جوامع انسانی، مسئله اعتماد است و نباید این اعتماد خدشه دار شود.
برخی مسئله خلأ قانون و بازدارنده نبودن مجازاتها را مطرح کردهاند، آیا از منظر جامعهشناسی این موضوع در تشدید جرم و جنایت نقش دارد؟
طبیعتا قوانین باید بازدارندگی ایجاد کنند اما صرف اعمال قانون و تقویت نیروی انتظامی نمیتواند به کاهش جرم و جنایت در جامعه منتهی شود. اگرچه تصویب قوانین سختگیرانه و اعمال آن مهم است، اما باید درعینحال زمینههای اجتماعی و فرهنگی را با ابزارهای اجتماعی و فرهنگی هم مدیریت کرد و همانطور که اشاره کردم بخشی از این مسئلهآموزشی و بخشی هم انضباط درونی است. معمولا مشکلاتی که در جامعه ما پدید میآید، اشکال مختلف و گوناگونی پیدا میکند. بهخاطراینکه به این وضعیت دچار نشده و یا از چنین وضعیتی عبور کنیم، باید بر جامعه مدیریت مستدام حاکم باشد و مباحث را بهصورت فنی و تخصصی مطرح و از اهل تخصص و فن یاری بخواهیم، صرف موعظه نمیتواند کمککننده باشد. ما در حال حاضر باید از خودمان بپرسیم که جامعه نسبت به ٢٠ سال قبل در شاخصههای آموزشی و فرهنگی چه وضعیتی دارد. اگر در این شاخصهها ارتقایی صورت گرفته، باید بررسی کرد که چرا میزان جرائم و سرقتها افزایشیافته و اگر در این شاخصهها تنزلی اتفاق افتاده، باز باید بررسی کرد که چه نسبتی میان این دو (جرائم و مسائل آموزشی و فرهنگی) وجود دارد و بهصورت علمی و دقیق در باب این مسائل صحبت کرد. چنانچه مسائل مبتلابه جامعه از دید کارشناسی و تخصصی مورد واکاوی قرار نگیرد، همانند بیماری سرطانی که برای درمان آن اقدامی صورت نگرفته، با گسترش سلولهای سرطانی به نقاط دیگر بدن مواجه خواهیم بود. جامعه نیز به همین شکل است. بخشی از پدیده خفتگیری را میتوان به حرکات ناموزون فرهنگی و بخش دیگری را به زمینههای اقتصادی و فرهنگی ارتباط داد. البته مقصود این نیست که هرکس تنگدست و فقیر است، به جرم و جنایت روی میآورد، بعضی مواقع ممکن است کسانی که مرتکب جنایت میشوند، قصد این کار را ندارند و براثر یک تصمیم یا جنون آنی چنین خطایی مرتکب میشوند. از طرفی با کاهش بازدارندگیهای اخلاقی مواجهیم و برخی مکانیزمها و مؤلفهها ازجمله مشکلات اقتصادی باعث میشود نظام اخلاقی فرد فروبریزد. اگرچه اقتصاد مهم است اما درکنار این موضوع فرهنگ و ابزارهای کنترل سیاسی و یا کنترل جامعه نیز مهم است. نمیتوان به پدیدههایی نظیر سرقت و جنایت تک عاملی نگاه کرد. عوامل مختلفی همانند یک زنجیره به هم متصل بوده و در وقوع جنایت نقشآفریناند. درواقع چند مؤلفه درکنارهم میتواند موجبات ارتقاء و یا انحطاط یک جامعه را رقم بزند. باتوجه به پرسش شما باید تأکید کنم مهمتر از اعمال قانون و مجازاتهای سخت، آموزش جامعه است و قرار نیست در مدارس صرفا یک سری محفوظات را به دانشآموزان بیاموزند، باید جامعهپذیری نیز در چنین ساختاری اتفاق بیفتد. یک سری از ارزشها و بازدارندگیها و انضباط درونی را باید در وجود دانشآموزان ایجاد و سپس نهادینه کرد. اگر در مدارس ما چنین مفاهیمی انتقال داده نشود و صرفا بر محتوای درس تمرکز شود، آنگاه مدرسه رفتن فاقد ارزش خواهد بود.
فکر میکنید سرقت همراه با ارتکاب جنایت، ریشه در چه مسئلهای دارد؟
خود این موضوع قابل بحث است که شما چگونه از یک سرقت به یک جنایت یا قتل میرسید. همانطور که پیشتر اشاره کردم، ممکن است در برخی موارد، برحسب اتفاق و کاملا غیرعمدی، قتلی رخداده باشد. به فرض مثال انگیزه فرد صرفا موبایل قاپی است اما این سرقت به مرگ مضروب منتهی میشود. گاهی نیز سرقت همراه با جنایت و تجاوز رخ میدهد، که بخشی از این مسئله به لحاظ جامعهشناسی جرم و جنایت، ریشه در بعضی از زمینههای اجتماعی، روانشناختی و خانوادگی دارد و ممکن است فرد سارق در محیط خانواده مورد خشونت واقع شده باشد، و این خشونتهای زمینهای در یک جایی بهصورت عینی بروز کرده و بخشی از این مسئله هم به عدم انضباط درونی افراد بازمیگردد. همه ما عصبانی میشویم اما نکته مهم این است که تا چه حدی میتوانیم هیجانمان را مدیریت کنیم. ما این مدیریت هیجان را آموزش ندیدهایم و به چنین مبحثی باید بهصورت ریشهای بپردازیم. لازم است افرادی که در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی جرم و جنایت فعالیت میکنند، میزگردی دراینباره تشکیل داده و انظار عمومی بدهند، البته نه به این مفهوم که در جامعه رعب و وحشت ایجاد کنیم، بلکه باید آگاهی بخشی صورت بگیرد و این آگاهی به یک حرکت اجتماعی منتهی شود.
شما مسئولیت اجتماعی شهروندان را همبستگی در قبال مواردی اینچنینی میدانید؟
بله. اتخاذ موضع اجتماعی قوی در چنین اتفاقاتی بسیار اثرگذار خواهد بود، این به مفهوم همبستگی در برابر جرائم وحشیانه است. نباید تصور کنیم قتل الهه حسین نژادها به ما و خانواده ما ربطی ندارد، مادامیکه یک جامعه هستیم، همهچیز به ما ربط دارد و در قبال رخدادهای اجتماعی وظیفهداریم. هر خوبیای که رخ بدهد برای همه ماست و هر اتفاق ناگواری هم رخ بدهد برای همه ماست. اساسا یکی از تعاریفی که جامعهشناسان در باب جرم و جنایت و مجازات مطرح میکنند این است که اگرچه جرم و جنایت، مسئلهای سلبی و منفی است اما یکی از کارکردهای آن و بعد هم یکی از کارکردهای اعمال مجازات، ایجاد حس همبستگی است. این همبستگی بدان معناست که به همه ما، آن جرم واقعشده و همه میخواهیم مجرم از صفحه جامعه کنار گذاشته شود. در این مسیر، جامعه خود را بازیابی میکند. به این مفهوم، حتی اخلاقی هم پشت اعمال مجازات وجود دارد و در اینجا حس انتقام مطرح نیست بلکه به معنای اعاده حیثیت از جامعه است.
«رسالت» در این مطلب تلاش میکند در گفتوگو با سیدجواد میری، جامعهشناس و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به پرسشهایی پاسخ دهد که در این ماجرا به وجود آمده است. اینکه چه باید کرد و مسئولیت اجتماعی شهروندان چیست و آیا مشکل متوجه ضعف و خلأهای قانونی است؟
آقای میری پرواضح است که چنین حوادثی در تمامی نقاط جهان رخ میدهد، اما در قتل مرحومه حسیننژاد و به طورکلی وقوع جرم و جنایت در کشور از منظر جامعهشناختی چه عوامل و انگیزههایی نقش دارد؟
ببینید اگر بخواهیم به شکل علمی و گسترده به این پدیده بپردازیم، ابتدا باید سؤال کنیم که اساسا جرم و جنایت در کلانشهرهای مدرن با چه منطق و یا صورتبندی و مختصاتی رخ میدهد؟ یکی از دلایل عمده این است که در کلانشهرها امکان ارتباطات و روابط مستقیم و متکی بر سنت خانوادگی وجود ندارد. کلانشهرها بهقدری وسعت پیدا کردهاند که هویت افراد در آن نامعلوم است و همسایه، همسایه را نمیشناسد، لذا در شهرهای بزرگ از علتهای بازدارنده سنتی خبری نیست و به موازات این مسئله، یک سری عوامل بازدارنده و انضباطی جدید باید جایگزین شود تا انسانها را به انحای گوناگون مورد کنترل و انضباط درونی قرار دهد. بهعبارتدیگر، در گام نخست افراد باید انضباطی درونی پیدا کنند و در گام دوم کنترل از بیرون بر آنها ممکن باشد. درکنار این موضوع، رسانههای جمعی و گروهی و شبکههای اجتماعی باید به انحای گوناگون درصحنه اجتماع فعال بوده و نسبت به پوشش رسانهای این موارد اقدام کنند. اگرچه انعکاس رسانهای، جرم و جنایت را در جوامع انسانی از بین نمیبرد اما گام اثرگذاری خواهد بود.
معمولا چه دلایلی به تشدید جرم و جنایت در جوامع منتهی میشود؟
این مسئله ابعاد و دلایل مختلفی دارد. اگر بهصورت فردی نگاه کنیم، یکی از دلایل ارتکاب جرم، محرومیتهای فردی است و برخی علتها نیز از منظر روانشناختی قابلبحث و بررسی است. برخی دیگر از علل وقوع جرم، زمینهها و عوامل اجتماعی دارد، بهعنوانمثال ممکن است اقتصادی، اقتصادی اجتماعی، اقتصادی روانشناختی و یا ترکیبی باشد. در مورد قاتل مرحومه الهه حسین نژاد باید پیش از اعدام او، هریک از این علل مورد بررسی قرار بگیرد. در این راستا باید به یک جامعهشناس اجازه بدهند با این فرد حرف بزند تا مشخص شود از زمان تصمیم به جنایت تا زمان قتل این دختر بیگناه، چه مسائلی از ذهن او عبور کرده و درصدد جبران و تلافی چه چیزی بوده است؟ خود این فرد عنوان کرده، «قصد قتل نداشتم، اما آن شب مسافرم حرفهایی به من زد که خشمگینم کرد و با حرفهای او یاد همسر سابقم افتادم و ناگهان عصبانی شدم و از کوره دررفتم. رفتارهای همسر سابقم مرا همیشه آزار میداد و من هم آن شب عصبانی شدم و همانطور که پشت فرمان بودم با چاقو ضرباتی به او زدم.» احتمالا بسیاری معتقدند آنچه رخداده به دلیل مشکلات اقتصادی است اما صرفا مسئله فقر نمیتواند توجیهکننده چنین جنایتی باشد. مقامات مسئول و سپس مقامهای قضایی، «سرقت تلفن همراه» را انگیزه اصلی وقوع قتل دانستهاند و سپس بهمن فرزانه، فرد بازداشتی و متهم به قتل نیز مدعی شده که «گرانقیمت بودن گوشی موبایل قربانی» موجب شده است او به سرقت آن وسوسه شود، اما در تازهترین اعترافاتش، قتل باانگیزه سرقت را انکار کرده و گفته است: «قصدم سرقت هم نبود، چون بعدازاینکه جسد را در بیابان رها کردم، گوشی را درجایی پرت کردم. من اگر قصدم سرقت بود، طلاهای مقتول را سرقت میکردم، چون مقتول همراه خود مقداری طلا داشت.» این اظهارات باید صحت سنجی شده و موردبررسی قرار بگیرد. اگرچه در تمامی نقاط جهان، فقر عامل بزرگ و خطرناکی در بروز جرائم به شمار میرود، اما در کنار این موضوع، عوامل دیگری هم مطرح است که این موارد باید در نشستهای تخصصی مورد واکاوی قرار بگیرد. چه خوب است که در صداوسیما بهجای اینکه در باب مسائل فضایی صحبت شود، درباره مسائل انضمامی و اجتماعی و مبتلابه جامعه با حضور اساتید برجسته، نشستها و میزگردهایی برگزار شود. در این راستا باید مشخص شود فردی که مرحومه حسین نژاد را به قتل رسانده، در چه شرایطی زیست کرده، آیا خواهر و برادری داشته و رفتارش با اعضای خانواده چگونه بوده است؟ بررسی این نکته هم حائز اهمیت است که اگر این فرد تشکیل خانواده داده و بعد جداشده، علت چه بوده است؟ او در تازهترین اعترافات خود که در رسانهها منتشرشده، اعلام کرده است: «دوازده سال قبل در روستای محل زندگیمان عاشق دختری در یکی از روستاهای اطراف شدم و با هم ازدواج کردیم. بعد از چند سال با هم اختلاف پیدا کردیم. هرروز که میگذشت به زندگی مشترکمان بدبینتر میشدم و اختلافم با همسرم بیشتر میشد. دوازده سال زندگی مشترک داشتیم، اما بچهدار نشدیم و در این ۱۲ سال بارها باهم درگیر شدیم و بیش از ۵۰بار با شکایتهایی که از هم داشتیم به دادسرا و دادگاه رفتیم. درنهایت حدود سه سال قبل از من جدا شد و به خانه پدرش در خرمآباد رفت.»
با توجه به صحبتهای متهم به قتل، محل تولد او تهران نیست و اینکه چه دلایلی او را به سکونت در پایتخت واداشته، از دیگر موارد مهمی است که حتما باید مورد تحلیل و واکاوی قرار بگیرد. این نکته نیز مهم است که وقتی بافتهای فرهنگی بهسرعت تغییر میکنند، اشکالاتی پدید میآید. بهعنوان مثال تصور کنید موضوعی در تهران عرف است اما در بندرعباس همان موضوع تابو است، لذا فضاهای مختلف، بافتهای فرهنگی مختلفی هم دارند. اگرچه در دوران معاصر بسیاری از عادات و آدابورسوم به هم نزدیک شده اما همچنان در بافتهای فرهنگی مختلف، یک سری موارد با یکدیگر متفاوت هستند و این نقلوانتقال آدمها از یک منطقه به منطقه دیگر، دلایل و زمینههایی دارد که حتما باید ریشهیابی شود. لازم است که هم قتل مرحومه حسین نژاد بهطور خاص و هم روندهای عام جامعه را مورد بررسی و مطالعه قرار داد. موضوع مهم دیگر این است که جرم و جنایت در تمام جوامع انسانی در طول تاریخ دائما رخداده است. اما بهزعم من، مهمترین نکته؛ چگونگی بالا بردن مکانیسمهای انضباط درونی در افراد جامعه و چگونگی کنترل و نظارت است. به این معنا که اعمال نظارت نباید به پس از وقوع حادثه محدود باشد. از سوی دیگر هر سیستمی که در جامعه با هدف سودرسانی ایجاد میشود، باید بهاندازه سود و نفع حاصله، بهجامعه خدمت ارائه کرده و پاسخگو باشد. به نظرم یکی از عوامل همبستگی در جوامع انسانی، مسئله اعتماد است و نباید این اعتماد خدشه دار شود.
برخی مسئله خلأ قانون و بازدارنده نبودن مجازاتها را مطرح کردهاند، آیا از منظر جامعهشناسی این موضوع در تشدید جرم و جنایت نقش دارد؟
طبیعتا قوانین باید بازدارندگی ایجاد کنند اما صرف اعمال قانون و تقویت نیروی انتظامی نمیتواند به کاهش جرم و جنایت در جامعه منتهی شود. اگرچه تصویب قوانین سختگیرانه و اعمال آن مهم است، اما باید درعینحال زمینههای اجتماعی و فرهنگی را با ابزارهای اجتماعی و فرهنگی هم مدیریت کرد و همانطور که اشاره کردم بخشی از این مسئلهآموزشی و بخشی هم انضباط درونی است. معمولا مشکلاتی که در جامعه ما پدید میآید، اشکال مختلف و گوناگونی پیدا میکند. بهخاطراینکه به این وضعیت دچار نشده و یا از چنین وضعیتی عبور کنیم، باید بر جامعه مدیریت مستدام حاکم باشد و مباحث را بهصورت فنی و تخصصی مطرح و از اهل تخصص و فن یاری بخواهیم، صرف موعظه نمیتواند کمککننده باشد. ما در حال حاضر باید از خودمان بپرسیم که جامعه نسبت به ٢٠ سال قبل در شاخصههای آموزشی و فرهنگی چه وضعیتی دارد. اگر در این شاخصهها ارتقایی صورت گرفته، باید بررسی کرد که چرا میزان جرائم و سرقتها افزایشیافته و اگر در این شاخصهها تنزلی اتفاق افتاده، باز باید بررسی کرد که چه نسبتی میان این دو (جرائم و مسائل آموزشی و فرهنگی) وجود دارد و بهصورت علمی و دقیق در باب این مسائل صحبت کرد. چنانچه مسائل مبتلابه جامعه از دید کارشناسی و تخصصی مورد واکاوی قرار نگیرد، همانند بیماری سرطانی که برای درمان آن اقدامی صورت نگرفته، با گسترش سلولهای سرطانی به نقاط دیگر بدن مواجه خواهیم بود. جامعه نیز به همین شکل است. بخشی از پدیده خفتگیری را میتوان به حرکات ناموزون فرهنگی و بخش دیگری را به زمینههای اقتصادی و فرهنگی ارتباط داد. البته مقصود این نیست که هرکس تنگدست و فقیر است، به جرم و جنایت روی میآورد، بعضی مواقع ممکن است کسانی که مرتکب جنایت میشوند، قصد این کار را ندارند و براثر یک تصمیم یا جنون آنی چنین خطایی مرتکب میشوند. از طرفی با کاهش بازدارندگیهای اخلاقی مواجهیم و برخی مکانیزمها و مؤلفهها ازجمله مشکلات اقتصادی باعث میشود نظام اخلاقی فرد فروبریزد. اگرچه اقتصاد مهم است اما درکنار این موضوع فرهنگ و ابزارهای کنترل سیاسی و یا کنترل جامعه نیز مهم است. نمیتوان به پدیدههایی نظیر سرقت و جنایت تک عاملی نگاه کرد. عوامل مختلفی همانند یک زنجیره به هم متصل بوده و در وقوع جنایت نقشآفریناند. درواقع چند مؤلفه درکنارهم میتواند موجبات ارتقاء و یا انحطاط یک جامعه را رقم بزند. باتوجه به پرسش شما باید تأکید کنم مهمتر از اعمال قانون و مجازاتهای سخت، آموزش جامعه است و قرار نیست در مدارس صرفا یک سری محفوظات را به دانشآموزان بیاموزند، باید جامعهپذیری نیز در چنین ساختاری اتفاق بیفتد. یک سری از ارزشها و بازدارندگیها و انضباط درونی را باید در وجود دانشآموزان ایجاد و سپس نهادینه کرد. اگر در مدارس ما چنین مفاهیمی انتقال داده نشود و صرفا بر محتوای درس تمرکز شود، آنگاه مدرسه رفتن فاقد ارزش خواهد بود.
فکر میکنید سرقت همراه با ارتکاب جنایت، ریشه در چه مسئلهای دارد؟
خود این موضوع قابل بحث است که شما چگونه از یک سرقت به یک جنایت یا قتل میرسید. همانطور که پیشتر اشاره کردم، ممکن است در برخی موارد، برحسب اتفاق و کاملا غیرعمدی، قتلی رخداده باشد. به فرض مثال انگیزه فرد صرفا موبایل قاپی است اما این سرقت به مرگ مضروب منتهی میشود. گاهی نیز سرقت همراه با جنایت و تجاوز رخ میدهد، که بخشی از این مسئله به لحاظ جامعهشناسی جرم و جنایت، ریشه در بعضی از زمینههای اجتماعی، روانشناختی و خانوادگی دارد و ممکن است فرد سارق در محیط خانواده مورد خشونت واقع شده باشد، و این خشونتهای زمینهای در یک جایی بهصورت عینی بروز کرده و بخشی از این مسئله هم به عدم انضباط درونی افراد بازمیگردد. همه ما عصبانی میشویم اما نکته مهم این است که تا چه حدی میتوانیم هیجانمان را مدیریت کنیم. ما این مدیریت هیجان را آموزش ندیدهایم و به چنین مبحثی باید بهصورت ریشهای بپردازیم. لازم است افرادی که در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی جرم و جنایت فعالیت میکنند، میزگردی دراینباره تشکیل داده و انظار عمومی بدهند، البته نه به این مفهوم که در جامعه رعب و وحشت ایجاد کنیم، بلکه باید آگاهی بخشی صورت بگیرد و این آگاهی به یک حرکت اجتماعی منتهی شود.
شما مسئولیت اجتماعی شهروندان را همبستگی در قبال مواردی اینچنینی میدانید؟
بله. اتخاذ موضع اجتماعی قوی در چنین اتفاقاتی بسیار اثرگذار خواهد بود، این به مفهوم همبستگی در برابر جرائم وحشیانه است. نباید تصور کنیم قتل الهه حسین نژادها به ما و خانواده ما ربطی ندارد، مادامیکه یک جامعه هستیم، همهچیز به ما ربط دارد و در قبال رخدادهای اجتماعی وظیفهداریم. هر خوبیای که رخ بدهد برای همه ماست و هر اتفاق ناگواری هم رخ بدهد برای همه ماست. اساسا یکی از تعاریفی که جامعهشناسان در باب جرم و جنایت و مجازات مطرح میکنند این است که اگرچه جرم و جنایت، مسئلهای سلبی و منفی است اما یکی از کارکردهای آن و بعد هم یکی از کارکردهای اعمال مجازات، ایجاد حس همبستگی است. این همبستگی بدان معناست که به همه ما، آن جرم واقعشده و همه میخواهیم مجرم از صفحه جامعه کنار گذاشته شود. در این مسیر، جامعه خود را بازیابی میکند. به این مفهوم، حتی اخلاقی هم پشت اعمال مجازات وجود دارد و در اینجا حس انتقام مطرح نیست بلکه به معنای اعاده حیثیت از جامعه است.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
بزرگترین احیاگر غدیر
-
تورم موجب بلاتکلیفی در روند ساخت پروژههای نهضت ملی مسکن شده است
-
خلف وعده بانکها مانع تسریع روند ساخت پروژههای نهضت ملی مسکن
-
تسهیلات هدفمند، کلید تکمیل پروژهها
-
اشتغالزایی در سایه تولید بومی
-
ترامپ از کدام کندروی سخن میگوید؟!
-
بیم و امیدهای بازار سرمایه در هند
-
جامعهشناسی یک قتل
-
کینه میلیاردر از دیوانه
-
به گنجینه اطلاعات راهبردی رژیم صهیونیستی دست یافتیم